تبعیض آشکار در عرصه دفاع از زندانیان سیاسی چپ
کروبی، شهابی، زندانیان رجایی شهر
فواد تابان- این سه اعتصاب یک حقیقت امیدوارکننده و یک واقعیت تلخ را عیان کرد. مبارزه در ایران در جنبه ها و گستره ی وسیعی ادامه دارد.
این روزها جامعه ی سیاسی ایران شاهد چندین اعتصاب غذا با دلایل و انگیزه هایی نسبتا مشابه – برخورداری از حقوق انسانی برای زندانیان – بوده است. مهدی کروبی در بازداشت خانگی دست به اعتصاب غذا زده است، زندانیان سیاسی در رجایی شهر کرج با خواست هایی که بخشی از آن ها مشابه خواست های کروبی بوده است، مدتی است در اعتصاب غذا هستند و بالاخره رضا شهابی فعال جنبش کارگری در ایران که دوباره او را به زندان انداخته اند و به او گفته اند باید بیشتر از سه سال دیگر زندانی بکشد، نهمین روز اعتصاب غذای خود را طی کرده است. و در کنار این ها، آرش صادقی که به نماد «اعتصاب» در زندان های ایران تبدیل شده، در فراموشی از تبعات اعتصاب های طولانی خود رنج می برد.
رفتاری که از سوی جامعه ی سیاسی و اجتماعی ایران با این اعتصاب غذاها صورت می گیرد، رفتاری تبعیض آمیز و یک طرفه است و یادآور این است که هنوز هم «حقوق بشر» مرز می شناسد و دفاع از زندانیان سیاسی در ایران تابع یک سیاست عادلانه نیست. در نیروهای سیاسی و اجتماعی حتی غیرحکومتی نیز «خودی و غیرخودی» کردن زندانیان سیاسی بسیار رایج است و فاجعه در اینجاست که هر چه زندانیان سیاسی به حکومت و ساختار نظام نزدیک تر می شوند، «خودی»تر به حساب می آیند.
انتقاد به هیچ وجه متوجه این موضوع نیست که چرا جامعه ی سیاسی و اجتماعی ایران برای دفاع از مهدی کروبی عکس العمل های فعالانه ای نشان داده است، دفاع از خواست های مهدی کروبی وظیفه ی هر انسان آزادی خواهی است و با توجه به نقشی که او در جامعه ایفا می کند، حتی می توانست به یک حرکت اجتماعی با تبعات گسترده تری هم تبدیل شود. این انتقاد متوجه این است که چرا اعتصاب غذای رضا شهابی و زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر، واکنش و اعتراضی را بر نیانگیخته است؟
در سطح نیروهای چپ این سیاست تبعیض آمیز می تواند اثرات منفی و ناامیدکننده بسیار بزرگی داشته باشد. رضا شهابی کارگری که همه ی زندگی خود را وقف سعادت طبقه ی کارگر ایران کرده است و در این راه مورد انتقام و کینه جویی ددمنشانه ی حکومت اسلامی قرار گرفته است، در مبارزه خود تقریبا تنها مانده و جز از طرف تشکل های کارگری و برخی از گروه ها و سازمان های چپ، حمایت درخوری از او صورت نمی گیرد. آیا این دردآور نیست که کارگران و سندیکاهای فرانسوی در دفاع از حقوق رضا شهابی کارگر ایرانی، فعال تر از بسیاری از چپ های ایرانی هستند که این روزها همه جور برای دفاع از «حقوق کروبی» بسیج شدند؟
کارگران ایران، به چه دلیل باید به نیروهای چپ با چنین رفتار سیاسی اعتماد کنند وقتی آن ها را در شرایط حساس و دشوار در کنار خود نمی بینند؟
این سه اعتصاب یک حقیقت امیدوارکننده و یک واقعیت تلخ را عیان کرد. مبارزه در ایران در جنبه ها و گستره ی وسیعی ادامه دارد. زندان ها و زندانیان تسلیم حکومت زور و استبداد نمی شوند، این جنبه ی روشن وقایع اخیر است. اما واقعیت تلخ این است که سیاست در ایران را جناح های حکومتی به نحوی آشکار در سیطره ی خود گرفته اند و نیروهای چپ که باید در جهت شکستن این سیطره پیشگام باشند، متاسفانه در موارد زیادی به عوامل همین سیاست تبدیل شده اند. حالا که گفته می شود قرار است سایه ی ماموران امنیتی از سر کروبی برداشته شود، این عده از فعالین چپ و دموکرات با همان شتابی که وارد میدان کارزار شدند، بساط خود را جمع می کنند. علیرغم این اما، سایه ی ماموران حکومتی بر سر رضا شهابی، زندانیان گوهردشت، آرش صادقی و بسیاری از زندانیان گمنام همچنان وجود دارد.
منبع اخبار روز
لینک در تریبون
نظرها
حیدر
آنچه بیان شد این واقعیت تلخ را آشکار تر کرد که حتی نیروهای مبارز چپ هم ؛ چندان تفاوتی با مردم ایران ندارند وفرهنگ قبیله ای یر رفتار وکردار مردم حاکم است وما در ذهن ودرونم حقوق و بشررا نمی شناسیم وگرنه همه زندانیان سیاسی وعقیدتی باید از لحاظ حقو ق انسا نی یکسان دیده شوند . بخشی ازجامعه برای تماشای اعدام کسانی که به دار آویخته می شوند ؛ به تماشای آن میرومد که متاسفانه نظام حاکم هم به نظر غلط خودش برای عبرت دیگران آن را تشویق هم میکند . بنابر این وظیفه هر انسان آگاهی است که هر چه بیشتر بکوشد تا این فرهنگ قبیله گرائی را از بین ببرد تا مردم باحقوق بشرآشنا شوند تاشاید نیروهای مبارز چپ هم بدانند همه زندانیان سیاسی و عقیدتی دارای ارزش انسانی یکسان هستند وبه همان اندازه که از اعتصاب غذای آقای کروبی اهمیبت داده شد به اعتصاب غذای سایر زندانیان هم اهمیت داده شود .
سرخخون
خون بعضی از زندانیان سیاسی سرختر است! گروهی از زندانیان سیاسی از ۲۰ روز پیش در زندان رجایی شهر در اعتصاب غذا هستند. نهمین روز اعتصاب غذای حمزه درویش، زندانی بیمار *** رضا شهابی روزهاست اعتصاب غذا کرده است *** مجید عابدینزاده مقدم، زندانی سیاسی در اوین اعتصاب غذا کرده است *** این خبرها تاکنون مطلقاً هیچ اهمیتی برای «جمعی از فعالین سیاسی برلین» (که در برلین در حمایت از کروبی اعتراض کردند) و دیگر اعتصاب غذاکنندگان همبسته با آقای کروبی در داخل و خارج از ایران نداشته، چون تا حالا هیچ صدایی از ایشان بلند نشده بود. آیا بی جهت به یاد مزرعه حیوانات جرج ارول و «همه برابرند، ولی بعضی ها برابرترند» می افتم؟ خون همه زندانیان سیاسی سرخ است، اما حتما خون بعضی از آنها سرختر است. از چهارشنبه که کروبی اعلام اعتصاب کرد، فریاد همبستگی با او همه را کر کرده است. خوشبختانه کروبی با کسب موفقیت مقطعی اعتصاب به حق در اعتراض به حبس ناعادلانه خود را پس از ۶۰ ساعت شکسته است. البته باید یادآوری کرد که اگر کروبی در «دوران طلایی امام» (همان امامی که به گفته کروبی معلوم نیست چقدر جریان اعدام های ۶۷ بوده!! *** از این کارها می کرد، سرنوشتی بدتر از سرنوشت آیت الله لاهوتی در انتظارش بود. رئال پلیتیک که نام امروزی فرصتطلبی سیاسی است بر وجدان انسانی پیشی گرفته. گلی به جمال آقای تابان که بر خلاف بسیاری دومی را مقدم بر اولی قرار داده است.