معرفی کتاب «ثورو و زبان درختان»
دیوید ثورو، زبان درختان
ر. رمضانی- ثورو طی بیست و پنج سال، از ۱۸۳۶ تا ۱۸۶۱ پرکارانه و باروَرانه دربارهی درختان مینوشت. او درختان را از نزدیک مشاهده و بهتفصیل توصیف میکرد.
نامدار اندیشمند آمریکایی هنری دیوید ثورو جایگاهی فراموشناشدنی در زمینهی پاسداری از طبیعت دارد. آموزههای او در این باره برای سالها الهامبخش کنشگران زیستمحیطی بوده است.
ثورو نهتنها دربارهی طبیعت میاندیشید و برای آن دلنگران بود بلکه طبیعت را میزیست و با آن پیوندی سخت تنگاتنگ و جدی داشت. در این میان، پیوند و ارتباط ثورو با درختان بسیار مثالزدنی است. او جایی نوشته است: «همانا درختان قلب دارند».
در کتاب «ثورو و زبان درختان»، که بهتازگی از سوی انتشارات دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده است، ریچارد هیگنز این رابطهی نامعمول میان ثورو و درختان را به پژوهش و بررسی گرفته است.
در این کتاب نوآورانه و بیهمتا ریچارد هیگینز سویههای این پیوند تنگاتنگ میان دیوید ثورو و درختان را میکاود و بررسی میکند: درک و دریافت نیرومندی که او از درختان داشت، شور و شعفی که درختان به او میدادند، شعرانگی و شاعرانگی که او در درختان میدید، نگرش فلسفیِ او نسبت به درختان، و اینکه درختان چگونه روح او را سیراب میکردند. جستارهای سرزندهای که او دربارهی درختان نوشته نشان میدهند که درختان چون ریسمانی همه اجزای هستیِ او را به هم پیوند میزنند – قلب و ذهن و روح او را.
در این کتاب صد تکه از نوشتههای ثورو دربارهی درختان و نیز بیش از شصت عکس از او گنجانده شده است.
سخنان ثورو امروز هم به همان اندازه روشن و گیرا هستند که در سال ۱۹۸۰ بودند یعنی در آن زمانی که یک طبیعتگرای انگلیسی نوشت ثورو از اندکشمار کسانی است که میتوانند «رنگهای گذرای جنگلها را در نوری پایدار حفظ کنند». کتاب «ثورو و زبان درختان» نشان میدهد که ثورو با پیشنگریِ غیرمعمولی باور داشت که درختها کارکردی اساسی در نگهداری و پاسداری از جهان دارند.
در درآمد کتاب میخوانیم:
هنری دیوید ثورو شیفته و فریفتهی درختان بود. درختان جایگاهی مهم هم در آفرینشگریِ او در مقام نویسنده داشتند و هم در کار او چونان یک طبیعتشناس و هم در اندیشهی فلسفی او و حتا در زندگیِ درونیِ او. او با احساس به درختان واکنش میداد اما ارتباطش با درختان فقط احساسی نبود بلکه شناخت و درکش از زیست درختان در جنگل هم بالا بود. حتا گاهی به نظر میرسد او میتوانست جریان شیرهها در زیر پوست درختان را هم ببیند. او وقتی در کتاب «جنگلهای مِین» مینوشت «شاعر درخت کاج را چون سایهی خویش در هوا دوست میدارد»، منظورش خودش بود. خلاصهوار بگوییم، او به زبان درختان سخن میگفت.
چه چیز او را بهسوی درختان جلب میکرد؟ زیباییشان و شکلشان چشمانش را محظوظ میکرد. طبیعی و وحشی بودنشان رشتهای را در او به لرزش در میآورد. و شکیباییشان به او یادآور میشد که اگر جایی که هستیم بمانیم زودتر به سپیدهدم خواهیم رسید تا اینکه خورشید را در سرتاسرِ تپههای غربی دنبال کنیم. با سپری کردنِ سراسر زندگیش در کنکورد در ماساچوست، او در حقیقت سخت چسبیدن به زمین را از درختان تقلید میکرد.
سرشت انسان به چشم ثورو کمی کژ و ناراست میآمد، اما او درختان را سرفراز و نیکو میشمرد، آنها را اشرافیان قلمرو گیاهان میدانست. در نظراو ایستادگیِ درختان از «درستی و نیرومندیِ طبیعت در زمانهای کهن» حکایت میکند. او میگوید «در این جهان هیچ چیز به اندازهی درختان از سرزنش آزاد نیست.».
درختان کهنسال ثورو را به قلمروی از زمان پیوند میزدند که ساعتهایی که در شهرها هست نمیتوانند آن را اندازهگیری کنند؛ درختان کهنسال او را به لحظهای در افسانه و امکان پیوند میزدند. آنها به او یادآور میشدند «که من هم بازماندهای هرچند دور از تیرهای پهلوانی از مردان هستم که سنتی از آنان بر جای مانده است».
همچنین درختان آموزگاران او بودند. گرچه او برگریزان در هر پاییز را نمایشی سوگانگیز میخواند، اما میدانست که برگهایی که بر زمین میریزند زمین را غنا میبخشند و با گذشت زمان در درختانی تازهروییده سر بلند خواهند کرد. او میگفت برگها با چنین سبُکانه و خرسندانه بر زمین افتادن به ما چگونه مردن را میآموزند.
ثورو در طیِ بیست و پنج سال از ۱۸۳۶ تا ۱۸۶۱ پرکارانه و باروَرانه دربارهی درختان مینوشت. او درختان را از نزدیک مشاهده میکرد، آنها را نیک میشناخت، و آنها را بهتفصیل توصیف میکرد، اما باور نداشت که آنها را بطور کامل توضیح میدهد. او به رازگونگیِ درختان ارج مینهاد، به فراتر از خود اشاره کردنشان را. در نظر ثورو، درختان از امر مقدس گواهی میدهند و در نوشتههای او درختان نشانهها و فرتورهای الوهیت هستند.
در این کتاب هریک از فصلها جستاری کوتاه و گزیدهای از نوشتههای ثورو دربارهی درختان را در خود دارد که عمدتاً از روزنوشتهایش برداشته شدهاند. روزنوشتهای پراکندهاش، گرچه دستنوشتههای واقعیِ او هستند، از سوی خوانندگانش کمتر شاخته شدهاند. در میان نوشتههای او روزنوشتهایش به سرراستترین و خودجوشترین شیوه نگاشته شده و بهدرستی «پستویی از نامههای عاشقانه به طبیعت» خوانده شدهاند. صد تکه از روزنوشتهای او در این کتاب آمده و همراه شده است با هفتاد و دو تصویر از درختانی در زیستگاه او کنکورد و در دیگر جاها.
پنج فصل نخست با کاوش در پنج شیوهی واکنش ثورو به درختان همراه است: نخست، گُسترا و ژرفای دید او به درختان است چراکه در چشم او درختان بسیار جلوهگری داشتند؛ دوم، شادی و خوشیای است که درختان در دل او پدید میآوردند؛ سوم، احساس او به درختان است که در او حسی شاعرانه بر میانگیختند چراکه درختان در نظر او «شاعرانگیِ زنده» بودند؛ چهارم، نسبت درختان با ذهن اوست، با اندیشهی فلسفیِ او، با دانش او از درختان، چراکه او با جد و جهد فراوان به طبیعتشناسی میپرداخت؛ و پنجم، نسبتی است که درختان با روح ثورو داشتند، چراکه آنها پهنهی الوهیت را بر او میگشودند و سرشت مذهبی او را بازمینمودند. در ادامه دیگر فصلهای کتاب هم نگاه ثورو به تکدرختهای خاص و گروههای خاصی از درختان را بررسی میکند.
تازهترین کتابها در حوزه محیط زیست
- علم، استعمارگری، و اینوئیتها/ معرفی کتاب آبکردن یخهای شمالگان
- چرا طبیعت چنین نمودی دارد/ معرفی کتاب «الگوها در طبیعت»
- معرفی کتاب رشد اقتصادی و توسعه پایدار
- معرفی کتاب ترویج زیست پایا
- معرفی کتاب مقابله با سرقت زیستی
- تاریخ سیاسی کوه
- معرفی کتاب روانآبهای رگباری
- اندیشیدن به تغییرات اقلیمی: اخلاق یا سیاست؟
- نوآوری برای محیط زیست؛ تبدیل پسماند به خوراک
- قانونهای زیستمحیطی برای زیستشناسان
- چرا بومشناسی مهم است؟
- اخلاق زیستمحیطی، اخلاق سرزمین: میراث آلدو لئوپولد
- معرفیِ کتاب «انرژی و اقلیم: بینشی برای آینده»
- تفاوت اقلیم و آبوهوا: درآمدی بسیار کوتاه
- چرا کره زمین ظرفیت افزایش جمعیت را دارد؟
- عاج: قدرت و شکار در آفریقا
- تبارشناسی «حیاتوحش»؛ پیوندها میان انسان و مکان
- جُرمشناسی سبز: سرمایهداری چگونه زیستبوم را نابود میکند؟
نظرها
نظری وجود ندارد.