افغانستان: یک «بازی تاجوتخت» ویرانگر
متحدان و حامیان دولت افغانستان که هرکدام دولت و لشکر خود را دارند، به جای تمرکز بر جنگ با طالبان، درحال جنگ با یکدیگر اند.
متحدان و حامیان دولت افغانستان که هرکدام دولت و لشکر خود را دارند، به جای تمرکز بر جنگ با طالبان، درحال جنگ با یکدیگر اند. منشاء این کشمکشهای درونی تا حد زیادی به ائتلاف حکومتیِ متزلزلی برمیگردد که پس از جنگ داخلی دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، به میانجیگری آمریکا بین رقبای سیاسی متخاصم ایجاد شد، ائتلافی که مدتها از تاریخ انقضای آن گذشته است. نتیجه آن است که دولت مرکزی دوپاره (میان رئیس جمهور اشرف غنی و رئیس هیأت اجرایی، عبدالله عبدالله) بر نواحی وسیعی از قلمروی خود، حتی در نقاطی که خبری از طالبان نیست، کنترل ندارد.
صحنه سیاسی امروز افغانستان، عرصه کشمکش و درگیریهای جناجی و قومیای است که سریال «بازی تخت و تاج» در برابر آنها هیچ است؛ این واقعیت را از حمله افراد مسلح بشیر قانت (از فرماندهان وابسته به حزب اسلامی حکمتیار) به نمازگراران مسجد چاه آب تخار تا درگیری میان حامیان عطا محمد نور، والی بلخ، و آصف مهمند، عضو شورای ولایتی، در فرودگاه مزارشریف، از امضا پیمان صلح میان رئیسجمهور و حزب اسلامیِ حکمتیار تا اتحاد احزاب متخاصم جنبش ملی اسلامی و جنبش ملی اسلامی علیه جناج پشتون و رئیسجمهور اشرف غنی و ... میتوان به روشنی دید.
با فرماندهای که مردم خود را میکشد، چه میتوان کرد؟
وقتی مقام ارشد امنیتیِ شمال شرقِ ولایت تخار به فرمانده بشیر قانت تلفن زد، لحن مؤدبانه و احترامآمیزی داشت. به هرحال داشت با یکی از قدرتمندترین حامیان حکومت در ولایت صحبت میکرد که صدها سرباز تحت فرماندهی خود دارد.
او از فرمانده خواهش کرد که «لطفاً میشود مرحمت کنید و به کشتن مردم خودتان پایان دهید؟» چرا که ارتش چریکیِ این فرمانده بهتازگی در یک مسجد و حین مراسم نماز و عبادت به روی دهها نمازگزارِ حامی دولت آتش گشوده و پنج تن را کشته و سی و هفت تن دیگر را مجروح ساخته بودند.
فرمانده با فحش آبدار و دشنام وهنآمیزی نسبت به همسرِ فرد تماسگیرنده— بدترین توهین ممکن به یک افغان— به خواهش او پاسخ داد و گوشی تلفن را کوبید سرجایش. تا آن زمان، درطول ترکتازیِ سهماههی فرمانده قانت در تخار، میزان تلفات غیرنظامیان افغان حدود سی نفر (فقط هفت نفر در هفته آخر) بود که هیچکدامشان شورشی نبودند؛ و البته همچون روز جمعه، پلیس و مقامات امنیتی در متوقف کردن ماشین کشتار این فرمانده و پیروانش ناتوان بودهاند.
وقتی صحبت از خشونت در سیاست و سبعیت در جنگ در میان باشد— تازه بگذریم از توطئه و دسیسههایی که آنقدر پیچیدهاند که نمیتوان ازشان سردرآورد— «بازی تاجوتخت» در مقابل افغانستان ۲۰۱۷ چیزی برای گفتن ندارد. فقط برای اینکه موضوع را روشن کنیم، باید بگوییم: بنا بوده هر دو طرف این مکالمه تلفنی در یک جبهه باشند و از قرار معلوم دولت متزلزلِ مستقر در کابل را حمایت کنند. ممکن است کشور در میانه جنگ وجودِی با شورشیان طالبان باشد، اما اغلب به نظرمیرسد که رهبران افغانستان در اردوگاه حکومت بیشتر در حال جنگ با یکدیگراند.
این مسئله موجب ناکامی تلاشهای حکومت در مهار شورشیان شده است. به هیچ روی تصادفی نیست که شورشیان بیشترین پیروزیهایشان را در ولایتهای شمالی به دست آوردهاند، یعنی جاهایی که جنگسالاران مدتها صاحب قدرت بودهاند— و غالباً عمیقاً ناراضی و خشمگین اند.
جنگسالارانی که به دعوا نه نمیگویند!
این هفته، بزرگترین شهر شمال کشور، مزارشریف دچار آشوب بود. یک هفته پیشتر، آصف مهمند، عضو شورای ولایتی، درصفحه فیسبوک خود به یکی از حامیان والیِ مستبد ولایت بلخ، عطا محمد نور، که تصویرش در قالب پوسترهایی بزرگ به تمام در و دیوارهای پایتخت شمالی کشور چسبانده شده، پرخاش کرده بود. این پوسترها درحالی همه جا پخش شدهاند که حتی انتخاباتی هم در کار نیست.
آقای مهمند در یک ویدئوی آنلاین به این حامی گفت: «بیست دفعه بهت گفتم پوستر اون دیوثِ رذل، عطا، رو نصب نکن. این بار دستم بهت برسه، میکشمت احمق بیشرم. سی تا گلوله تو پیشونیت خالی میکنم و بعد میام سراغت.» (مشخص نیست او از جمله آخر چه منظوری داشته است.)درادامه، بعدازظهر دوشنبه، آقای مهمند بهشکل طعنهآمیزی سلفیای از خودش در راه کابل به مزار منتشر کرد— فقط محض اطلاع دشمنانش و اگراحیاناً نمیدانستند کجا او را پیدا کنند.
والی بلخ، عطا، که خودش یک جنگسالار بدنام است و کسی نیست که از دعوا پرهیز کند، تفنگدارهایش و گروهی از افسران پلیس را به استقبال از هواپیمای این عضو شورای ولایتی فرستاد تا با حامیانِ مسلحِ خودِ آقای مهمند که برای جلوگیری از دستگیری او در فرودگاه حاضر بودند مقابله کنند. در پی تیراندازیهای صورت گرفته در ترمینال و محوطه پارکینگ فرودگاه، دو نفر کشته و هفده نفر مجروح شدند و فرودگاه بینالمللی مزارشریف موقتاً تعطیل شد.
طالبان همین طور به قدرت رسید!
این درگیریهای خشونتآمیز در ولایتهای بلخ و تخار تازهترین شواهد از کشمکشهای درونیای هستند که منابع و امکانات مبارزه علیه شورشیان طالبان را به اهداف دیگری اختصاص میدهند و حمایت عموم مردم را تضعیف میکنند. نزاعهای مشابهی بین حامیان حکومت در دیگر بخشهای کشور نیز رخ داده است: از جمله در پایتخت، کابل، جاییکه امسال عبدالرشید دوستم، معاون اول رئیس جمهور، به اتهام ربودن، شکنجه و تجاوز به یکی از مخالفان سیاسی به تبعید اجباری فرستاده شد.
منشاء این کشمکشهای درونی را میتوان در تنشهای قومی و عداوتهایی دید که به جنگ داخلی دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ و ائتلاف حکومتیِ متزلزلی برمیگردد که به میانجیگری آمریکا بین رقبای سیاسی سرسخت ایجاد شد، ائتلافی که مدتها از تاریخ انقضای آن گذشته است. پارلمان باید دو سال پیش منحل میشد و قوه مجریه امروز بین دو رهبر متخاصم دوشقه شده است— رئیس جمهور اشرف غنی و رئیس هیأت اجرایی، عبدالله عبدالله.
نتیجه آن است که دولت مرکزی واقعاً بر نواحی وسیعی از قلمروی خود کنترل ندارد، حتی جاهایی که طالبان حضور ندارد. درعوض، دولت مرکزی قدرت را به جنگسالارانی واگذار میکند که برخی از آنان جزئی از حکومتاند و برخی فقط با آن همسویی دارند، جنگسالارانی که آنقدر قدرتمند و بانفوذ هستند که نمیتوان آنها را تحت اختیار درآورد و اغلب آنقدر نسبت به یکدیگر خشمگین و متخاصماند که نمیتوانند روی دشمن مشترکشان، یعنی طالبان، تمرکز کنند.
چنین کشمکشهای درونیای در بین جنگسالاران دقیقاً همانچیزی است که کمک کرد طالبان در سال ۱۹۹۶ قدرت را به دست بگیرد. بسیاری از آن جنگساران همچنان در عرصه حضور دارند و در جبهه حکومت هستند.
در کشتار نمازگزاران مسجد چاه آب، پلیس تنها تماشا کرد
یک ژنرال بازنشسته و تحلیلگرِ نظامی به نام عبدالوحید طاقت میگوید: «اغلب این احزاب سیاسی نفرات مسلح غیرقانونی دارند و این تهدیدی برای حکومت است. آنها میتوانند حکومت را ساقط و راه را برای قدرتگیریِ مجددِ طالبان هموار کنند.»
در ولایت دورافتاده تخار، در شهر چاه آب در مرز تاجیکستان، مشکلات پس از آن آغاز شد که حکومت افغانستان امسال به طور رسمی با حزب اسلامیِ گلبدین حکمتیار، یعنی گروه بنیادگرای اسلامیای که در حال پیشبردِ یک شورش محلی بر ضدّ حکومت بود، پیمان صلح امضا کرد. مانند رئیسجمور اشرف غنی و حامیان وی، حزب اسلامی نیز متعلق به قوم پشتون است.
جناح دیگر حکومت افغانستان به رهبری آقای عبدالله بیشترین همسویی را با حزب جمعیت اسلامی دارد، که گروه بنیادگرای دیگری است متشکل از قوم تاجیک و دیگر اقوام شمال کشور.
امام جماعت مسجد چاه آب، مولوی محفوظ الله، که از اعضای حزب جمعیت اسلامی محسوب میشود، شروع کرد به وعظ و خطابه علیه اعمال خشونتآمیز و قاچاق فرمانده قانت که به عنوان یکی از فرماندهان حزب اسلامی حالا طرفدار دولت است. افراد و گماشتههای فرمانده به ملا محفوظالله دستور دادند که دست از این کار بردارد، و پس از آنکه وی از این فرمان سر باز زد، بهگفته پلیس، آنها خانه او را غارت کردند و ملّای دیگری از مسجد او را کشتند.
جمعه هفته گذشته، ملا محفوظالله خطبههای نماز جمله را تحت حفاظت سی مأمور پلیس افغانستان و ریاست امنیت ملی ایراد کرد. اما به گزارش مأموران پلیس ولایتی، شبهنظامیانِ فرمانده قانت بهزور وارد مسجد شدند و بر نمازگزاران آتش گشودند.
یکی از شاهدان که کارگر چهلوپنج سالهای به نام قربان محمد است، میگوید: «حتی پلیس هم کنار کشید و مانند قربانیها فقط تماشا کرد و حتی سعی نکرد تیراندازی را متوقف کند. آنها مثل یک مشت حیوان وحشی بودند.»
وقتی برای روشن شدن این موضوع با فرمانده قانت تماس گرفته شد، وی بهوضوح از برداشتن گوشی تلفن و جواب دادن ناراضی بود. او گِله کرد که ملا محفوظالله او را کافر خوانده است، اما حمله به او را تکذیب کرد. وی گفت: «گناه من این است که در انتخابات به اشرف غنی رأی دادم. تمام نسبتهای وارده به من ناروا و نادرستاند.» سپس ناگهان گوشی را گذاشت.
دشمنِ دشمنِ من دوست من است
برخی از همین بازیگران، در تیراندازی فرودگاه مزارشریف دخیل بودند. آقای عطا، والی بلخ که از طرفداران پروپاقرص و قدیمیِ حزب جمعیت اسلامی است، با ژنرال دوستم که درحال نقشهچینی برای بازگشت از تبعید در ترکیه است، ائتلافی تشکیل داده است. ژنرال دوستم رهبر حزب جنبش ملی اسلامیِ افغانستان است که اقلیت قدرتمند ازبکها در کشور را نمایندگی میکند.
بهلحاظ تاریخی، حزب جنبش و حزب جمعیت، مانند ژنرال دوستم و والی عطا، دشمنان و رقبای سرسختی هستند که هزاران تن از پیروان یکدیگر را کشتهاند. با این وجود، حالا با شعار دشمنِ دشمنِ من دوست من است، با یکدیگر ائتلاف کردهاند. هر دو مخالف جناح پشتون و دشمن اطرافیان رئیسحمهور، اشرف غنی، هستند.
آقای غنی مدتها تلاش کرده است آقای عطا را از سمتاش برکنار کند، و روند پیگرد قضایی و محاکمه ژنرال دوستم به اتهام تجاوز را نیز تسریع کرده است. آقای غنی در ملأعام و آشکارا ژنرال دوستم را یک «قاتل شناختهشده» خوانده است، با اینکه در انتخابات ۲۰۱۴ متحد انتخاباتی بودند.
آن طرف قضیه، آقای مهمند است، همان عضو جنجالیِ شورای ولایتی. او در فرودگاه مزارشریف از حمایت پیکارجویان حزب اسلامی برخوردار شد که ظاهراً بازوی محافظ وی بودند— البته برای مدتی. پلیس ملی از دستگیری وی سر باز زد، با این توجیه که اتهام جناییِ معتبر و موثقی برای بازداشت مهمند وجود ندارد. اما افراد والی بلخ، آقای عطا، که شامل پلیس مرزی نیز میشدند، او را دستگیر و از روی فشار و اجبار، تحویل سرویس اطلاعاتی افغانستان دادند که مسئول اداره آن در مزارشریف از حامیان آقای عطاست. وی بعدتر ادعا کرد که زمانی که در بازداشت به سر میبرده، پسر آقای عطا گوشش را گاز گرفته و کنده است.
برخی سفر آقای مهمند را دسیسهای از سوی حامیان آقای غنی برای تضعیف آقای عطا و حذف وی از صحنه میدیدند—اقدامی که پس از اتحاد والی با ژنرال دوستم فوریت و اضطرار تارهای پیدا کرده است.
تا اینجای کار، به نظر میرسد این ترفند، اگر حقیقتاً چنین ترفندی در کار بوده باشد، شکست خورده است. اما آقای مهمند روز پنجشنبه آزاد شد و به کابل بازگشت، آماده برای ایفای نقش در قسمت دیگری از سریال «بازی تخت و تاج» افغانستانی.
منبع: نیویورک تایمز
نظرها
نظری وجود ندارد.