کارگران در ایران: از فروش نیروی کار تا فروش کلیه
فروش نیروی کار دیگر کفاف زندگی را نمیدهد و کارگران معدن «مس چهارگنبد» برای تامین معیشت روزانه خود، اجزای تنشان را میفروشند. یک مقام دولتی میگوید این آگهی «شوخی» است.
«به دلیل فقر مالی تعدادی از کارکنان مجتمع مس چهارگنبد کلیه خود را به فروش میرسانند» همراه با شماره تلفن همراه پارچهنوشتهی است بر سر در معدن مس چهارگنبد در استان کرمان. تصویر این پارچه نوشته از هفته گذشته در شبکههای مجازی دست به دست میشود و مسئولان محلی میگویند که «واقعیت ندارد».
حامد هادیان رئیس اداره کار شهرستان سیرجان به خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت که «کارگران خواستهاند شوخی کنند».
اما رمضان شهسواری رئیس شورای اسلامی کارگران مس چهارگنبد، گفت که کارگران به اینجا رسیدند که نان شب هم ندارند و برای همین «تصمیم گرفتند شماره موبایل بدهند و کلیههایشان را بفروشند».
او وضعیت معیشتی تعدادی از کارگران معدن چهارگنبد را این گونه توصیف کرد: «مستاجرند، بدهکاری دارند، وقتی حقوق میگرفتند نمیتوانستند زندگیشان را بچرخانند، حالا که دو ماه است بیپول هستند».
شهسواری گفت که «افول وضعیت کارگران از دو سال قبل شروع شد، از مزایای شغلی ما کم کردند؛ یعنی نرم نرمک کم کردند تا ما به اینجا رسیدیم؛ اول اضافهکارها را کم کردند؛ ده ساعت را مثلا کردند پنج ساعت؛ بعد گروههای شغلی را کاهش دادند تا حقوقها کم شود».
به گفته او کارگران این معدن «حداقل دستمزد اداره کار را میگیرند و حالا اگر بخواهند همین حداقل مزد بخور و نمیر را سه ماه یکبار بدهند، برای کارگر چه میماند؟»
رئیس اداره کار سیرجان وعده کرده است که بازرسان این اداره وضعیت کارگران را بررسی کنند و مطالبات مزدی معوق آنان پرداخت شود.
سهام و مالکیت مجتمع مس چهارگنبد به شرکتهای معدن مس سرچشمه و هلدینگ معدن اولنگ کرمان که هر دو زیرمجموعه صندوق بازنشستگی شرکت ملی صنایع مس است، تعلق دارد.
تکرار فاجعه: از لولهسازی خوزستان تا چهارگنبد
چند سال پیش که کارخانه لولهسازی خوزستان به گل نشست، مالک کارخانه زمین و وسایل تولید را به حراج گذاشت و کارگران بیکار شدند، تصویری از یکی از چند صد کارگر بیکار شده این کارخانه منتشر شد که بر روی کاغذی نوشته بود: «پنج عدد کلیه کارکنان لولهسازی خوزستان به فروش میرسد». همانروزها مسئولان وقت دستبهکار شدند تا با تشکیل جلسه و ستادهای ویژه مشکل کارگران لولهسازی را حل کنند و نتیجه هم شد واگذاری کارخانه به بانک و تعطیلی آن برای همیشه.
مدیرعامل وقت لولهسازی وعده کرد که کارگران بیکار شده را در دیگر کارخانههای لولهسازی به کار بگیرد و یا مطالبات معوق آنان را به تامین اجتماعی بپردازد تا از بیمه بیکاری برخوردار شوند. حالا اما نه کسی سراغی از بیش از ۴۰۰ کارگر بیکار شده میگیرد و نه جز کارگاه ریختهگری چیزی از لولهسازی خوزستان باقی مانده که مسئولان محلی هشدار میدهند دیگر کارخانه بزرگ لولهسازی در این استان هم در آیندهای نزدیک به سرنوشت همتای دیگرش دچار خواهد شد.
با گذشت چند سال و تغییر مدیریت و مالکیت لولهسازی خوزستان کمتر کسی از سرنوشت کارگران بیکار شده خبر دارد. کسی نمیداند که کارگران بیکار شده با فروش کلیه روزگار گذراندند یا به جمعیت ۴۰ هزار نفری دستفروشان اهوازی پیوستند که هر روز با تهدید و خشونت ماموران سد معبر شهرداری روبرو میشوند.
واقعیت فقر کارگران و شوخی نظام
وضعیت کارگران در ایران سال به سال بدتر میشود؛ افزایش هزینه معیشت و کاهش قدرت خرید همراه با تداوم سیاست تعدیل نیروی انسانی معیشت و حیات کارگران را تهدید میکند و همزمان حکومت برای «رشد اقتصادی» و «افزایش بهرهوری» طرح به اجرا میگذارد.
طرحهایی که هر یک بیش از گذشته امنیت شغلی کارگران را تهدید و معیشت آنان را دشوارتر میکند و اعتراض کارگران را بیشتر. پاسخ دولت به اعتراضهای کارگران «احضار و بازداشت» است به منظور افزایش هزینه اعتراضها.
کارگران هم راههای دیگری در پیش میگیرند؛ وقتی که با فروش نیروی کار تامین معاش روزانه ممکن نیست، اجزای تنشان را به حراج میگذارند و یا برخی نیز به زندگی خود پایان میدهند؛ همانند کارگر پارس خودرو که در نخستین روزهای مرداد امسال اقدام به خودکشی کرد و چند روز بعد در بیمارستان درگذشت. یکی از همکاران او گفته است که مسئولان کارخانه حتی از نصب اطلاعیه درگذشت این کارگر نیز جلوگیری کردند. شاید مسئولان پارس خودرو نیز همانند رئیس اداره کار سیرجان خودکشی او را «شوخی» میدانند و معتقدند که وضع کارگران «اینقدر هم که میگویند، بد نیست».
نظرها
نظری وجود ندارد.