تنها خانه-باغ لالهزار که موزه شد
خانه اتحادیه قرار بود با الگوبرداری از موزه مادام توسو موزه مشاهیر شود و شد اما به جای شخصیتهایی مانند امینالسلطان قاسم سلیمانی و حسین فهمیده سر از موزه درآوردند.
افتتاح موزهی جنگ و موزهی مشاهیر در خانه داییجان ناپلئون از آنجایی که با آخرین روز کاری محمدباقر قالیباف در شهرداری مصادف شد، سر و صدای زیادی به پا کرد. از همه جا آمده بودند تا هم رفتن شهردار را ببینند و هم از خانهای که همیشه نامش با نام دایی جان ناپلئون و مش قاسم و اسدالله میرزا و ...گره خورده بود، بازدید کنند. اما آنچه در این خانه از آن خبری نبود، داییجان ناپلئون بود و ناصر تقوایی، کارگردانی که با لوکیشن کردن این خانه آن را مشهور کرد. البته تیغ سانسور تنها به تن بازیگران این سریال و عوامل آن نخورده بود بلکه امینالسلطان صاحب اصلی خانه و حوادث تاریخی که در این مکان اتفاق افتاده بود قربانی و به جای آن موزهی جنگ ساخته شده بود - موزهای که هیچ ربطی به هویت این خانه نداشت.
داستان آخرین بازمانده خانه-باغ لالهزار
بهتر است برای اینکه ماجرای خانهای که امروز، آن را به نام خانه داییجان ناپلئون میشناسیم و تنها خانه-باغ به جا مانده از لالهزار است به سالهای سال پیش برگردیم. این خانه در سال ۱۲۶۱ خورشیدی، هنگامی که باغ بزرگ لالهزار را برای ساخت خیابانی به همین نام تقسیم میکردند، به میرزا ابراهیم خان، پدر علیاصغرخان اتابک (امینالسلطان) رسید. با مرگ ابراهیم خان، پسرش بخشهای دیگری از زمینهای مجاور را خرید و عمارت بزرگ امینالسطان را بر پا کرد. گفته میشود که در این خانه بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی آن دوران گرفته میشده و در دوران صدراعظمی میرزا احمدخان اتابک میزبان دیدارهای سرنوشتسازی بوده. بسیاری از شخصیتهای انقلابی و سیاسی دوران مشروطه بارها در این خانه اقامت کرده و پناه گرفتند. ناصرالدین شاه قاجار نیز بارها به این خانه رفت و آمد میکرد و ملاقاتهای حساسی در این عمارت داشت.
نوادگان امینالسلطان در دورههای بعد، زمین پدری را تفکیک کردند و فروختند. سینما جهان، سینما شهرزاد، یک پارکینگ و یک مجتمع تجاری در بخشی از همین زمینها ساخته شده است تا اینکه فردی به نام رحیم اتحادیه در سال ۱۲۹۵ خورشیدی این زمین را از وارثان امینالسلطان خرید و با تفکیک آن به ۳۰ سهم، آن را میان فرزندان خود تقسیم کرد که شهرداری این خانه را در نهایت از وارثان اتحادیه خرید. در دورهای که خانواده اتحادیه در این خانه زندگی میکردند، خانههای دیگری هم در آن ساخته شد، از مصاحبههای شفاهی که با این خانواده انجام شده، این خانه در زمان پهلویها هم بسیار مهم بوده و همچنین معماری آن در این دوره رنگ و بوی خاص خود را گرفته است. گفته میشود، زمانی هم حزب توده در یکی از زیرزمینهای این خانه فعالیت میکرده و هنوز هم تابلوها و نوشتهها و اسنادی از حضور آنها وجود دارد. هر چند که در دورهای مخالفان حزب توده این زیرزمین را آتش زدند.
یکی از مهمترین اتفاقاتی که باعث معروف شدن این خانه شد، لوکیشن شدن آن برای سریال معروف «دایی جان ناپلئون» ساخته ناصر تقوایی بوده و بعدها هم به همین نام نیز معروف شده است. این خانه-باغ که برای اولین بار از سوی رسانهها به صورت اتفاقی معرفی میشود، در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۸۴ با شمارهی ثبت ۱۲۰۵۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما پس از چندی «به حکم دیوان عدالت اداری ایران، از ثبت خارج شد.» در طی این سیزده سال بارها و بارها مالکان قصد تخریب و فروش خانه را داشتند که هر بار با اطلاعرسانی رسانهها از ویرانی آن جلوگیری شد. سرانجام این خانه در مهر ماه ۱۳۹۴ ، از سوی سازمان زیباسازی شهر تهران به قیمت ۲۸ میلیارد تومان خریداری و جزو داراییهای شهرداری تهران شد.
افتتاحیه عجیب موزهی جنگ و مشاهیر
از زمانی که این خانه در زمره آثار تاریخی ایران جای میگیرد، روزنامهنگاران و فعالان میراث فرهنگی تلاش بسیاری برای صیانت و حفاظت از این عمارت کردند. آنها در برهههای زمانی مختلف بیانیه نوشته و امضا کردند و خواستار خریداری این خانه شدند تا اینکه در شورای شهر خریداری این خانه مصوب شد. بعد از خریداری خانه از سوی شهرداری آن را برای مرمت و بازسازی به سازمان زیباسازی سپردند. از آن زمان درهای خانه داییجان به روی خبرنگاران بسته ماند تا همین چند وقت پیش که قرار شد خانه را به عنوان موزه مشاهیر افتتاح کنند.
اما در روز افتتاحیه آنچه فعالان میراثفرهنگی و خبرنگاران در این خانه دیدند به شدت آنها را متعجب کرد. نخست اینکه در واقع بازدید قالیباف از خانه اتحادیه افتتاحیه نبود و بازدید از مراحل تکمیل شدن این خانه بود که بعداً در خبرها تصحیح شد چرا که بخشهای بسیاری از آن هنوز مرمت نشده و در مرحله شناسایی و در بخشهایی دیگر در مرحله گودبرداری بود.
از سوی دیگر بنابر گفتههای کارگران شهرداری بیش از ۵۰۰ نفر شب قبل از بازدید قالیباف روی این خانه کار میکردند که حداقل بخشهایی از خانه سر و شکلی پیدا کرده و به بازدید روزهای آخر شهردار برسد. این اقدام چنان بود که شتابزدگی کار این افراد کاملا در بخشهای مختلف خانه قابل دیدن بود. به طوریکه هنوز لبههای حوضها درست به هم چفت نشده، ستونهای بازسازی شده در مقایسه با ستونهای قدیمی گچبریهای یکسان ندارند، کفپوشها یکسان نیست، حتی چارچوبهایی هم که برای درهای خانه (آقاجان سریال) ساخته بودند یکدست و یکرنگ نبود.
به جز موارد مرمت و ساماندهی این خانه، مسئله دیگری که بیشتر بازدیدکنندگان و خبرنگاران را متعجب کرد، کاربری آن بود. این خانه بنا به گفته مسئولان شهرداری قابلیت تبدیل شدن به یازده موزه را دارد که یکی از آنها موزه مشاهیر است که قرار بود با الگوبرداری از موزه مادام توسو ساخته شود. اما در این موزه کولاژهایی از شخصیتهای سیاسی چون آیت الله خمینی و فرزندش، حسن حبیبی، نواب صفوی، مدرس، بهشتی، رفسنجانی و... شخصیتهای هنری چون کیارستمی، عزتاللهانتظامی، جمشید مشایخی، جمیله شیخی، داوود رشیدی، اکبر عبدی و... شخصیتهای ادبی، جلال آل احمد، سیمین دانشور ... شخصیتهای جنگ سردار سلیمانی، حسین فهمیده و حتی موشک، خمپاره و خاکریز و.... و حتی بخشهایی از آن تبدیل به موزه جنگ شده اما از امینالسلطان، کسی که این خانه را ساخته و خانواده اتحادیه که سالهای بسیاری در آن زندگی کرده بودند،نشانی نیست؛ به عنوان نمونه از منصوره اتحادیه، تاریخشناس ایرانی که در این خانه به دنیا آمده و یا حتی از عوامل سازنده سریال داییجان ناپلئون ( بازیگران و کارگردان) مولاژی ساخته نشده بود. حتی حوادث و اتفاقاتی که در آن خانه رخ داده و البته حوادث مهمی هم هست، چون پناه آوردن مشروطه طلبان به این خانه یا نقش آن در کودتای ۲۸ مرداد، هیچ فضایی در نظر گرفته نشده. حالا با رفتن قالیباف و آمدن نجفی شهردار جدید باید دید چه تحولاتی در روند کار این خانه رخ میدهد.
بیشتر بخوانید:
بیشتر بخوانید
از همین نویسنده:
- ساختمان پلاسکو»، نخستین آسمانخراش خاورمیانه
- چنگ بر چهره کاخ گلستان، تنها اثر جهانی پایتخت
- موزه ملی ایران در چالش با خلأ قانونی، دستهای آلوده، و مدیران نالایق
- ارگ علیشاه تبریز: زورآزمایی برای ویرانی تاریخ
- هجوم ویرانی به جان کاخ صاحبقرانیه یا تاریخ ۲۰۰ ساله؟
- دفینه، نخستین بنای پیشساخته ایران در آستانه تخریب
- کاخ «بردکسیاه» – شواهد حقانیت خلیج فارس در بیتوجهی از بین میروند
نظرها
houshang
گویا در ایران کسی برای میراث فرهنگی دلسوزی نمیکند و مردم و مسئلین گرفتاری های دیگری دارند. از زمانه برای پرداختن به این موضوعات باید تشکر کرد. لطفا این حساسیت را زنده و پرشور نگه دارید و نگذارید هویت ملی و آثار ارزشمند کشور و شخصیت های فرهنگی پایمال شود. همچنین نویسنده این مقالات آقای آماناسیان که موارد جالبی را پیگیری میکنند.