علیرضا رجایی چشم راست و بخشی از صورتش را از دست داد
تصویر علیرضا رجایی بعد از عمل جراحی بر تخت بیمارستان در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشته است.
علیرضا رجایی، روزنامهنگار سرشناس ایرانی به خاطر ابتلا به بیماری سرطان تحت عمل جراحی قرار گرفت، چشم راست او تخلیه شد و بخشی از استخوانهای سمت راست صورتش را از دست داد.
تصویر علیرضا رجایی بعد از عمل جراحی بر تخت بیمارستان در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشته است.
علیرضا رجایی از سال ۱۳۹۰ به اتهام عضویت در ائتلاف نیروهای ملی مذهبی و اقدام علیه امنیت ملی، چهار سال از زندگیاش را در زندان جمهوری اسلامی به سر برد. در همان سالها بود که به سرطان سینوس مبتلا شد. در بهداری زندان اما به بیماری او توجه لازم نشد و این بیماری گسترش پیدا کرد.
مادر علیرضا رجایی به سایت «کلمه» گفته بود که دندان او در زندان عفونت کرده بود و اجازه درمان نیافته بود. با بالا گرفتن این عفونت، پزشکان زندان، پزشکی قانونی و بیمارستان بقیه الله توصیه اکید به ادامه درمان در بیرون زندان کرده بودند اما مقامهای قضایی باز هم اجازه درمان نداند.
— ParNassus (@Parnassus1871) 30. August 2017
علیرضا رجایی در سالهای دهه ۱۳۷۰ دبیر گروه سیاسی روزنامههای «جامعه»، «توس»، «خرداد»، «عصر آزادگان» و «نشاط» بود. این روزنامهها توقیف شدهاند.
او در انتخابات مجلس ششم کاندیدای شهر تهران و جزو ۳۰ نماینده منتخب بود، اما شورای نگهبان با ابطال بیش از ۷۰۰ هزار رأی حکم داد که به جای او، غلامعلی حداد عادل به مجلس شورای اسلامی برود.
بیشتر ببینید:
نظرها
م
بنده فکر میکنم همانند قتلهای زنجیره ای که یک پروژه ی امنیتی حکومتی بود ،سریال سرطانی شدن زندایان سیاسی در ایران هم یک سناریوی امنیتی دیگر باشد .ببینید من کی این حرف را زدم و کی گند آن در بیاید.
صادق پویان
خیلی دردناک است، خیلی. این انسان در زندان بیماری اش آغاز شده، مهم نیست متعلق به چه حزبی یا گروهی است. این حقوق انسان است که در این زندان بزرگ ایران به یک جو نمی ارزد. اخیراً یک سنخ انتقاد مد شده که آماج آن اصلاح طلبان اند. مدیر کارخانۀ چسب هل، جمله ای دربارۀ ژن خوب پسر عارف ، و فلان پیام یک هنرپیشۀ سینما همه انتقاد پذیرند اما بدنی که خود سرطانزاست کم تر نقد می شود. کو آن منتقدی که شخص رهبر و بلکه سیتم رهبری را نقد کند. اصلاح طلب هم البته باید نقد شود اما نه اینکه از برکت نقد اصلاح طلبان بخش انتصابی با خیال آسوده و متکی بر سلاح و رانت از انتقاد مصون بماند و با دمش گردو بشکند که چه خوب دارند بخش انتخابی را می زنند. طور دیگری بگویم: نقد هر امر جزیی نقدی واجب است لیک به شرطی که بیدرنگ رابطۀ امر جزیی با امر کلی _ و در اینجا امر سیاسی _ در بوتۀ اندیشۀ انتقادی نهاده شود. ناکارآمدی بخش انتخابی و نفوذ فساد و رانت خواری در آن بی ارتباط با اتصال صندوق رأی به مال و زور « مهندسان انتخابات » نیست. این ساختار یک روزنۀ خیالی به نام صندوق رأی را باز نهاده که به موازات قدرت گیری غاصبانۀ بخش انتصابی مادام العمر هر بار تنگ تر از پیش می شود. نشانه و شاهد آن این است که اصلاح طلبان حکومتی به طور فزاینده به اصول گرایان شبیه تر می شوند و کار به جایی می رسد که اپوزیسیون هم به دست خود حاکمیت کنترل و حتی ساخته و جهت دهی می شود. اما عکسی که در بالا نشتر در دل می چرخاند سرنوشت اصلاحاتی است که به سازش و خیانت تن نداده است. حجاریان روزی گفت «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات.» حالا اصلاحات مرده آن بالا دارد تن به سازش می دهد اما اصلاحات زنده در این انسان بزرگوار متجسم است. ما همه انسانیم. می دانیم درد جسمانی یعنی چه، اگر درد همنوع را درد خودمان بدانیم پس ببین این پیکر نیمه جان دارد به صد زبان چه می گوید: این ساختار خداشاهی یکبار برای همیشه باید سرنگون شود .
م م ا
اینها دوس دارن زندانیان سیاسی در اثر سرطان و بیماری بمیرند .شاید براش فتوا هم صادر شده باشه.به هرحال نشاندهنده شروع پایان این دیکتاتوری مذهبی است.اشتباهات رژیم هرروزه بیشتر ویترین میشه و میره به سمت فروپاشی.ملت باید حواسون باشه به اتفاقات اطرافشون.