دمشق: شهری تکه پاره از وحشت و بیاعتمادی
دمشق دیگر هیچ شباهتی به آنچه پیش از سال ۲۰۱۱ بود، ندارد. امروز نفرت و بیاعتمادی بین سنیها، شیعیان و مسیحیان است که دارد نقشه شهر بنیامیه را از نو ترسیم میکند
پیش از این، سوریها تنها از پلیس و سربازان رژیم بیم داشتند. امروز اما، این نفرت و بیاعتمادی بین سنیها، شیعیان و مسیحیان است که دارد نقشه شهر فرزندان بنیامیه را از نو ترسیم میکند؛ نفرت، به ویژه از آوارگان داخلی که جای توریستها را گرفتهاند. کاملاً ملموس است. دمشق دیگر هیچ شباهتی به آنچه پیش از سال ۲۰۱۱ بود، ندارد. همه شهر ایست بازرسی است.
رهف خسته و درمانده است. این زن سیوچندساله کل روز را در جستجوی یک آپارتمان از این سو به آن سو دویده است. و میداند که رنج و مصیبتهایش به راحتی تمام نخواهد شد؛ زیرا، چنانکه توضیح میدهد، در دمشق یافتن «آپارتمانی مناسب و قابلاستطاعت» کار دشواری است، «خصوصاً برای یک سنی مذهب مثل» او. البته او در محلههای عمدتاً مسیحی یا شیعهنشینِ بخش قدیمی شهر دمشق، نظیر القصاع و باب توما، چندتا خانه مناسب پیدا کرده، مشکل اما فقط وجود خانه خالی مناسب نیست. او میگوید: «پس از هفتهها جستجو، به این نتیجه رسیدهام که مالکین از اجاره خانه به سنیها خودداری میکنند». این موضوع هیچوقت صریحاً بر زبان آورده نمیشود، اما با این وجود رهف از یکی از مالکین این پاسخ را شنیده است: «متأسفم، اما شما از ما نیستید.»
او همچنین سعی کرده در یکی از صومعههای واقع در محلهی باب شرقی [محله مسیحینشینِ بخش قدیمی دمشق] که عموماً به زنان جوانان اتاق میدهد، اتاق بگیرد، اما در آنجا هم به بهانهی پر بودنِ همه اتاقها، به او جواب رد دادهاند. واقعیت آن است که در دمشق، و بهخصوص در محلههای قدیمی شهر، مردم دیگر فقط از هواداران رژیم، دستگیر شدن، مصادره اموالشان از سوی ارتش یا از تصادفاً تیر خوردن نمیترسند. ترس دیگری شهر را فراگرفتهاست: ترس از دیگری. هرکس در حلقه بسته اجتماع خویش فرو رفته است و هر آن کس که از مناطق دیگر کشور از راه میرسد، با نوعی خصومت خاموش و پوشیده مواجه میشود.
آوارگان جای توریستها را گرفتهاند
سعد در باب توما—محلهی عمدتاً مسیحینشینِ دمشق قدیم— صاحب خانه سنتی بزرگی است. وی سابقاً به دانشجویان و توریستها اتاق کرایه میداد، خصوصاً در طول تابستان که خارجیهای زیادی به منظور یادگیری زبان عربی در مؤسسات و مدارس معروف دمشق به آنجا میآمدند.
اما جنگ به توریسم پایان داد، و سعد میبایست نهایتاً تصمیم میگرفت به سوریها که اغلب اوقات آوارگانی هستند که به قول او از مناطق «خطرناک» گریختهاند، اتاق کرایه دهد یا نه! نه، او ترجیح میدهد به دانشجوها اتاق بدهد.
«همهجا به من میگویند که برای آنکه به دردسر نیفتم، به آوارگان اتاق اجاره ندهم. بهتر است آدم محتاط باشد. آدم هیچوقت نمیداند چه اتفاقی ممکن است رخ دهد.»
غالیه، زن جوان دیگری که به دنبال خانه میگردد، از ماجرایی میگوید که در روز عید پاک برایش رخ داده است. او میخواسته به دوستانش در باب توما سر بزند، اما در مسیر به یک ایست بازرسی برخورد میکند. باید مدرک شناساییاش را نشان میداده؛ او هم همین کار را کرده؛ اما به او گفته شده که نمیتواند به راهش ادامه دهد، مگر اینکه یکی از دوستانش بیاید و همراه وی وارد محله شود.
او گله میکند که «از حالا به بعد باید تحت حفاظت یک نفر باشیم تا بتوانیم آزادانه در شهر تردد کنیم. فقط کافیست اهل یکی از روستاهای اطراف باشید تا نتوانید از سد ایست بازرسی عبور کنید.» دمشق از آغاز جنگ تا کنون، پذیرای صدها هزار آواره بوده است. اما اجتماعات گوناگون همواره و مدام حلقه بستهی خودشان را تنگترکردهاند.
«این نسل جدیدی است که دیگری را طرد میکند و میخواهد از شر وی خلاص شود، و اگر لازم باشد در این راه از اسلحه هم استفاده میکند.»
اختلافات و چنددستگیهای فرقهای در بازار پررونقِ ملک نیز بازتاب مییابد: هر اجتماعی درون چند محله همجوار یک حلقه بسته تشکیل داده است. بنابراین، یک خریدار بالقوه غالباً با پرسشهای بسیار صریحی مواجه میشود نظیر اینکه «شما مسیحی هستید یا سنی و یا شیعه؟» در محلههای بابالسلام و العماره، مالکین سنی فقط به سنیها خانه میفروشند، درحالیکه در محلههای شیعهنشینی نظیر الجوره، فروشندگان خریداران شیعه یا بعضاً مسیحی را ترجیح میدهند.
ایرانیها دارند دهتا دهتا ملکها را میخرند؟
امروز بیشتر خریداران شیعه هستند، این موضوع بهراحتی و با توجه به افزایشِ پارچهنوشتهها، تصاویر امام علی و عکسهای «شهدا»ی جانباخته از میان نیروهای رژیم سوریه، قابلرؤیت است. این مسئله به شایعات بیشماری دامن زده است مبنیبر اینکه املاک و خانهها دارند دهتا دهتا توسط ایرانی بازخرید میشوند. و در این میان تشخیص توهم از واقعیت دشوار است.
سلیم که ساکن محله العماره است، این موضوع را تأیید میکند:
«هر روز چهرههای جدیدی را در محله میبینیم. لباسهای آنها و خصوصاً نوع حجاب زنان نشان میدهد که شیعه هستند. البته آنها سوری هستند، اما شک ما این است که آنها در واقع مالک صوری و بدل ایرانیهایی باشند که املاک را بهطور انبوه میخرند، ولی فعلاً ترجیح میدهند در خفا باقی بمانند.»
یکی دیگر از چیزهایی که به شایعات دامن میزنند، تعدد آتشسوزیها در بخش قدیمی شهر است. روز ۲۵ آوریل ۲۰۱۵، آتش صدها مغازه را در بازار العصرونیه، در نزدیکی مسجد اموی، ویران کرد. براساس گزارشهای رسمی، علت این آتشسوزی مهیب، اتصالی سیمهای برق در یکی از مغازهها و وجود حجم زیادی از محصولات پلاستیکی بهشدت قابلاشتعال در بازار بوده است. اما بسیاری از اهالی دمشق زیر لب زمزمه میکنند که این آتشسوزی کار خود رژیم سوریه و ایران بوده است. آنها توضیح میدهند که پیشتر مغازهداران این بازار برای فروختن ملکشان به شیعیان ایرانی تحت فشار قرار گرفته بودند، اما بسیاری از آنها به این خواسته تن نداده بودند.
گفته میشود هدف این عملیاتهای خرید و خرابکاری، توسعه مناطق پیرامونِ حرم حضرت رقیه [که در پشت مسجد اموی واقع است و پس از حرم حضرت زینب که در حومه دمشق قرار دارد، دومین زیارتگاه شیعیان محسوب میشود] و گشایش مغازههای بیشتر و سازمانهای خیریه شیعی در آن محل است. از آن زمان تا کنون، آتشسوزیهای دیگری نیز با شدت و وسعت کمتر در محلههای دیگر دمشق روی داده است.
استقرار شبهنظامیان شیعه در محلههای مسیحینشین
در محلههای عمدتاً مسیحینشین، از دو سال پیش شاهد یک پدیدهی دیگر بودهایم: استقرار شبهنظامیان شیعه. برخی از ساکنان محل حتی از اعمال تحریکآمیز آنها صحبت میکنند. جرج، ساکن یکی از این محلات، توضیح میدهد: «صدای آنها را میشنویم که به زبانهای خارجیای صحبت میکنند؛ زبانهایی که تشخیص آنها برای ما ممکن نیست. بعد راهپیماییهای مذهبیشان را انجام میدهند و پارچهنوشتههایی را به همراه شعارهای شیعه به در و دیوار میآویزند. کل محله ما تبدیل به تیولِ مبارزین شیعهای شده است که از رژیم اسد حمایت میکنند.»
جرح همچنین از اعیاد و جشنهای شیعیای صحبت میکند که تعداد آنها از اعیاد مسیحی بیشتر است و موجب استقرار ایست بازرسیهایی میشوند که چنددستگیها و اختلافات موجود در این محلات را تشدید میکنند. بهگفته جرج، «حالا هر اجتماعی برای دفاع از محلهاش از یک سری شبهنظامیِ فرقهگرا استفاده میکند.»
این اختلافات و چنددستگیها هنگام راهپیماییهای شیعی نیز به چشم میخورد؛ راهپیماییهایی که از میان بازار قدیمیِ الحمیدیه تا مسجد اموی انجام میشود... ماجرا این است که بخشی از ساکنان محل بهسختی میتوانندمخالفتشان را مخفی کنند، البته عدهای نیز از این مراسم حمایت میکنند. عبور و مرور و رفت و آمد در نزدیکی مقبره حضرت رقیه نیز خودش یک ماجراجویی محسوب میشود، به نقل از جرج، «همه جای شهر ایست بازرسی وجود دارد، خصوصاً زمان اعیاد مذهبی.»
وی سخنان خود را اینگونه به پایان میبرد: «شهر دیگر هیچ شباهتی به آنچه پیش از سال ۲۰۱۱ بود، ندارد. تمام روابط اجتماعی دارد از بین میرود. حتی اگر موفق شویم از اختلافات سیاسیمان عبور کنیم، عبور از چنددستگیها و اختلافات میان اجتماعها به سادگی و به زودی ممکن نخواهد بود.»
منبع: الجمهوریه
نظرها
محسن مدنى
ايران در حال ايجاد شاهراه شيعه به لبنان ومديترانه است بنابراين با قيمتهاى گرانتر از معمول زمينها وخانه هاى مسير را ميخرد كه شيعه ها را در ان جانشين كند اين بسيار نقشه وهدف اشكارى است هم چنين ايران به بهانه گرفتن چند تا جسد با 600 داعشى قرارداد بسته كه انها را به سلامت راه دهد تا به مرز عراق وبخصوص منطقه سنجار بيايند وهدف درگير كردن مجدد كردها با داعش است كه نتوانند موضوع رفراندم را پيگيرى كنند
اردشیر
خیلی هم خوبه مردم سوریه خودشون خوب میدون که چی برای آنها خوبه این وسط اسراییل و امریکا عربستان که از خون مردم سوریه برای خود و تررویست های وهابی اسفتاده میکنند