نگاهی کوتاه به تاریخچه نقد فمینیستی فیلم در سالهای اخیر
برخی از رشتههای جدید مطالعات فمینیستی فیلم بر تاریخچه فیلم زنان متمرکزاند و به شناخت زنانی میپردازند که در پشتصحنه فیلمها مشغول بودهاند.
* مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
بیست و پنج سال پیش پاتریشیا ارنز در مقدمه مقاله خود با عنوان نقد فمینیستی فیلم نوشت:«نقد فمینیستی فیلم ماحصل جنبش زنانی است که در آمریکا در اواخر دهه ۱۹۶۰ آغاز شد و بورس تحصیلی فمینیستی در رشتههای مختلف و فیلمسازی زنان را به دنبال داشت.» در سال ۱۹۷۴ مالی هاسکل[۱] نویسنده، نظریهپرداز و منتقد فمینیست سینما، کتاب «تکریم تا تجاوز: تلقی از زنان در فیلمها» را منتشر کرد. کتابی که در آن هاسکل به تاریخچه تصویرسازی زنان در فیلمها پرداخت. هاسکل در ارتباط با تصویری که از زنان در اکثر فیلمها نشان داده میشود میگوید: «زنان در فیلمها اغلب مادرانی هستند که برای فرزندانشان ایثار و فداکاری میکنند. زنانی که عاشقانه ازدواج میکنند و مرد عاشق برای رفاه او و فرزندانش تلاش میکند.» این منتقد سینمایی در بخش زنان فیلمساز کتاب خود مینویسد: «زنان با فیلمسازیشان در حقیقت به جبران بخش حذف شده از جهان فیلمسازی میپردازند که پر شده است از فیلمهای وسترن، جنگی و پرخشونت و تصویر واقعیتری از زنان و مشکلاتشان را نشان میدهند.»
لورا مالوی[۲] نظریهپرداز بریتانیایی از دیگر منتقدان فمینیستی فیلم معاصر است که در سال ۱۹۷۳ مقالهای با عنوان «لذت بصری و سینمای روایی»[۳] را منتشر کرد. مالوی در این مقاله با الهام از نظریات لاکان و فروید و نظریه نشانهشناسی کریستین متز به بررسی سینمای هالیوود و فیلمهای کارگردانهای بزرگی چون هیچکاک پرداخت. مالوی در ارتباط با چگونگی ایجاد «لذت بصری» در سینمای بدنه مینویسد:«بر اساس طراحی ماهرانه و رضایتبخش لذت بصری پدید آمده است. سینمای چالشناپذیر بدنهای، وجوه اروتیک را به زبان نظام مردسالاری غالب کدگذاری کرده است.» مالوی با به چالش کشاندن سلطه نگاه خیرهی مردانه بر پرده سینما بیان میکند:«در جهانی مبتنی بر نابرابری جنسی، لذت در نگاه کردن به دو بخش فعال/ مرد و منفعل/ زن تقسیم شده است… به شکل سنتی، نمایش زن در دو سطح میتواند کارکرد داشته باشد: یکی بهعنوان عنصری اروتیک برای شخصیتهای داستان و دیگری بهعنوان عنصری اروتیک برای تماشاگر سالن سینما و جابهجایی نگاه به او در هر دو سوی پرده اتفاق میافتد.» مالوی در مقاله خود از سه سطح نگاه خیره پرده بر میدارد که توسط دوربین، شخصیتهای فیلم و تماشاگران در سینما اعمال میشود. نگاههایی که ماهیت شخصیت زن فیلم را مشخص میکنند و آنها را در معرض نمایش میگذارند. نظریات مالوی به دلیل حذف زنان بهعنوان بیننده مورد این نقد جدی قرار گرفت که در نظریات او نگاه خیرهی زنانه جایگاهی ندارد. انتقادهایی که مالوی بعدا به پاسخگویی آنها پرداخت.
با کاهش نفوذ سینمای روانکاوانه و نظریات پساساختارگرایانه همراه با افزایش تحقیقات تلویزیونی و رسانهای و تحولات مطالعات جنسیتی به نظر میرسد در سالهای اخیر شاهد کاهش انتقادها به نقد فمینیستی فیلم بودهایم. بررسی برنامههای رسانههای تصویری در چند سال اخیر نشان میدهد که چگونه تلاش فمینیستها توانسته است برنامههای تلویزیونی، رفتار سلبریتیها و رسانههای اجتماعی و سایر رسانهها را به سمتی هدایت کند که کمتر جنسیت زده است. در گذشته چهارچوب نقد فمینیستی بر تحلیل فیلمها متمرکز بود اما امروزه با آراء نظریهپردازانی چون مالوی، مری آن دوان، باربارا کرید و کارول کلاور تحلیل فمینیستی به سایر رسانههای پرمخاطب نیز کشیده شده است.
برخی از رشتههای جدید مطالعات فمینیستی فیلم بر تاریخچه فیلم زنان متمرکزاند و به شناخت زنانی میپردازند که در پشتصحنه فیلمها در حوزه کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی مشغول به فعالیت بودهاند، زنانی که خود دارای استودیوهای فیلمسازی بودهاند. ظهور تاریخشناسی فمینیستی فیلم با نگاه جامعهشناسی به نابرابری جنسیتی در هالیوود همزمان شد. گزارشهای منتشر شده از نابرابری جنسیتی در هالیوود حاکی از شکاف جنسیتی در رسانههای مختلف است. این گزارشها نشان میدهند که تبعیض جنسیتی و عدم دستیابی زنان به پستهای کلیدی در مراحل پیشتولید و پشتصحنه فیلمها چشمگیر است و علیرغم تمامی تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سالهای اخیر صنعت سینما همچنان زیر سلطه مردان (سفید) باقی مانده است. از دیگر سو بسیاری از تحقیقات انجام گرفته در خصوص واکاوی فیلمهای فمینیستی نشان میدهند که این فیلمها غالبا حول محور «قدرت» و «زنان» میچرخند. در این فیلمها زنان قدرتمند یا زنانی که دارای عاملیت هستند غالبا سفیدپوست و از طبقه متوسط انتخاب شدهاند و زنان رنگینپوست معمولا در موقعیتهای تحت سلطه و پرخشونت به تصویر کشیده میشوند. در سالهای اخیر بسیاری از نظریهپردازان فمینیستی فیلم بر آن بودهاند که نقد فمینیستی فیلمها را نهفقط متمرکز بر «جنسیت» بلکه بر پایه سایر مشخصههای اینترسکشنالیتی مثل طبقه و نژاد و مذهب قرار دهند. این منتقدان معتقدند برابری جنسیتی و توجه به ارزشهای فمینیستی در فیلم بدون در نظر گرفتن مؤلفههای اینترسکشنالیتی و بدون توجه به عواملی چون نژاد، طبقه و گرایشهای جنسی و زدودن انواع تبعیض و فرودستی در سینما امکانپذیر نیست.
همانطور که آنا فیورلهم[۴] پژوهشگر حوزه تحلیل فمینیستی فیلم عنوان میکند:، فیلم فمینیستی باید بسیاری از چهارچوبهای ساختاری از پیش تعیینشده را به چالش بکشاند. این فیلمها باید بر عواملی چون نژاد، طبقه، گرایش جنسی، جنسیت و مذهب متمرکز باشند. فیلم فمینیستی همچنین باید به نقد ساختار قدرت و دستهبندیهای مرسوم در آن و قرار گرفتن افراد در این دستهبندیها بپردازد. یک فیلم فمینیستی نباید حتما توسط یک زن ساخته شود مهم آن است که تمامی موارد ذکر شده را در خود داشته باشد.
پینوشت:
[۱] https://en.wikipedia.org/wiki/Molly_Haskell
[۲] https://en.wikipedia.org/wiki/Laura_Mulvey
[۳] http://www.ensani.ir/fa/content/113182/default.aspx
[۴] Anna Feuerhelm
منبع: بیدارزنی
نظرها
نظری وجود ندارد.