راحله راحمیپور بازداشت شد
راحله راحمیپور توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او عمه گلرو راحمیپور، نوزادی است که ناپدید شدنش در زندان اوین در دهه ۶۰ تأیید شده است.
یک منبع آگاه گفته است که راحله راحمیپور، عمه گلرو راحمیپور، نوزاد ناپدید شده در زندان اوین در دهه ۶۰، توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
این منبع آگاه به «عدالت برای ایران» گفته است راحله راحمیپور، عصر یکشنبه ۱۹ شهریور در منزلش بازداشت شده و مأموران او را به زندان اوین منتقل کردهاند.
مأموران حکم قضایی صادر شده توسط شعبه شش دادسرای اوین را در دست داشتند و پس از تفتیش منزل، او را به همراه کامپیوتر، تلفن همراه و برخی از اسناد و مدارک شخصیاش با خود بردند.
این گزارش میافزاید تلاش وکیل راحله راحمیپور برای ملاقات با او یا کسب جزئیات بیشتر از بازداشت او بینتیجه مانده است.
راحله راحمیپور، در سالهای اخیر چندین بار با حضور در تجمعهای اعتراضی در مقابل زندان اوین تهران، کانون وکلای تهران و کارخانه لاستیک دنا با در دست گرفتن پلاکاردی که رویش نوشته بود «برادرم را کشتید با فرزندش چه کردید»، خواهان پیگیری وضعیت برادرزادهاش شده بود، اما پاسخی نگرفت.
مأموران سپاه پاسداران در شهریورماه سال ۱۳۶۲، برادر راحله راحمیپور، حسین راحمیپور، دندانپزشک، از اعضای سازمان راه کارگر و زندانی سیاسی زمان شاه را بههمراه همسر باردارش که کارمند سازمان تأمین اجتماعی بود بازداشت کردند.
تا چند ماه پس از بازداشت این دو نفر، خانوادههای آنها هیچ اطلاعی از وضعیتشان نداشتهاند و پس از مراجعه خانواده به حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت روحالله خمینی، رهبر پیشین ایران، به آنها اجازه تماس تلفنی و ملاقات داده شده است.
گفته میشود که حسین راحمیپور اعدام شده و همسرش که به بیماری شدید قلبی دچار شده بوده، از زندان آزاد شده است.
مأموران زندان اوین در فروردین ماه ۶۳ مدعی شده بودند که نوزاد (گلرو) در بهداری زندان اوین مرده است، اما با وجود پیگیریهای مادر و پدر از داخل زندان، جسد کودک یا اطلاعاتی درباره محل دفن و چگونگی مرگ او ارائه نشده و مدرکی دال بر مرگ این کودک به آنها نشان داده نشده است.
در بهمن ماه سال ۱۳۹۵، ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب وجود این نوزاد را انکار کرد و آن را ساخته و پرداخته تخیل راحله راحمیپورخواند. او راحله راحمیپور را به یک سال حبس به اتهام انجام عملیات تبلیغی علیه نظام محکوم کرد.
گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل، گلرو راحمیپور و پدرش را به عنوان ناپدیدشده قهری اعلام کرد و از دولت ایران خواست تا در این رابطه پاسخگو باشد.
بهتازگی، دولت ایران به گروه کاری سازمان ملل پاسخ داده و گفته که فرزند حسین راحمیپور در زندان به دنیا آمده و مدارک پزشکی دکتر زندان و بیمارستان «امام خمینی» حاکی از آن است که «نوزاد نارس و دچار زردی و انسداد خون» بوده و بهرغم تعویض خون، نوزاد «در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۶۳ فوت کرده است».
«عدالت برای ایران» که یک نسخه از توضیحات مقامات ایران را در دست دارد بهنقل از آن جزئیات دستگیری و اعدام حسین راحمیپور را چنین آورده است: «براساس بایگانی دادگستری استان تهران، آقای حسین راحمیپور مقدم، به شماره شناسنامه ۲۷۹، فرزند قاسم، متولد ۱۳۲۷ در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۶۲ دستگیر و به عضویت در گروه کمونیستی تروریستی راه کارگر متهم شده است. در ۲۳ خرداد ۱۳۶۳ به اعدام محکوم شده است. این حکم به وسیله دیوان عالی کشور تایید و او در ۱ شهریور ۱۳۶۳ اعدام شده است. »
«عدالت برای ایران» گفته است که «مقامات جمهوری اسلامی روشن نمیکنند که در صورت درست بودن خبر مرگ نوزاد و اعدام پدر، چرا هیچگاه پیکر آنها به خانواده تحویل داده نشده و محل دفن آنها مشخص نشده است. به همین دلیل، پرونده گلرو و حسین راحمیپور همچنان نزد گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل باز است.»
پنج نهاد سازمان ملل در آذرماه سال گذشته، پروندهسازی علیه راحله راحمیپور را که در جستوجوی بستگان ناپدیدشدهاش است، محکوم کرده بودند. گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل، گزارشگر حق آزادی بیان، گزارشگر سازمان ملل درباره مدافعان حقوق بشر، گزارشگر حق آزادی تجمعات و تشکلها، همچنین، اسما جهانگیر، گزارشگر سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در ایران با صدور بیانیهای مطبوعاتی بهطور جدی از جمهوری اسلامی خواستند تا کارزار علیه راحله راحمیپور را که برای فهمیدن سرنوشت برادر و نوزاد ناپدیدشده برادرش در زندان اوین تلاش میکند، متوقف کند.
راحله راحمیپور، در مردادماه سال جاری نیز به دادسرای «شهید مقدس» زندان اوین برای توضیح در مورد «اتهامهای مندرج در پرونده»، احضار شده بود.
فروردین ماه امسال کارزاری برای یافتن یا آگاه شدن از سرنوشت گلرو راحمیپور که در دهه ۶۰ در زندان اوین ناپدید شده، به راه افتاد.
در این کارزار از کسانی که خواهان پاسخگویی دولت و قوه قضاییه ایران درباره این موضوع هستند، خواسته شد تا نامهای سرگشاده را خطاب به سازمان ملل امضا کنند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
راسخ از تهران
حکومت ضد بشری روحانیون در امتداد حکومت محمد و علی و عمر است. تا زمانی که همه بی رودربایستی حرف نزنند و بی رودربایستی و بدون خودسانسوری و دیگر سانسوری ننویسند و نگویند وضع همین خواهد بود.اسلام دین شقاوت است. هزار و چهارصد سال است که کارش همین بوده. مفت خوری و بیشرفی و نمکدان شکنی. تا ده روز دیگر محرم می شود و ما مردم احمق شصت روز در عزای کسانی میرویم که آمدند و یکی از بزرگترین تاریخ و تمدن بشری را نابود کردند. خاک بر سر ما ملت که اینفدر احمقیم. تازه هستند کسانی در میان حتا اپوزیسیون که این سخن حق را بر نمی تابند. بدیختی ما ملت فقط آخوند نیست بدبختی بزگ ما اپوریسیون هزار رتگ است و گرفتار روزمرگی خودش. برای همین جای هزار تظر زیر این مطلب خالی ست. اما یک دلتنگی از زمانه ما در دانشگاه صدا ها دانشجو و استاد بودیم در زمانه نظر میدادیم. نمی دانم چطور شد که ناگهان ورق برگشت. در هر حال امیدوارم که راه باز شود و ما هم اشاعه می دهیم تا دوباره نظرها فوران کنند. ممنونم
صمد
سر ایرانی ها به سلامت. همونهایی که تا دری به تخته می خوره پز میدن شعری از سعدی بزرگ بر سر در سازمان ملل نصب شده که میگه بنی آدم اعضای یک پیکرند الخ. اگر سعدی هم موجود پوچ و ترسویی مثل ماها بوده که وا ویلا ولی اگر این وضعیت انفعال و مال پرستی و عشرت طلبی مربوط به نسل فعلیه که باید گفت: دریغ است ایران که ویران شود همان به که کشور به دشمن دهیم!
naseem
گوهر عشقی - مادر ستار- خطاب به علی خامنه ای «غديرى ديگر از راه رسيد» سالى دگر بر غمهاى بىپايان ما رقم خورد. آرى پنجسال پيش در چنین روزى جلادان انسان نما فرزندم را كه از نسل سادات بود، زير ضربوشتم و شكنجه وحشيانه به شهادت رساندند. در حكومتى كه ادعاى پيروى از ائمه معصوم را دارد، بر آل پيامبر تازيانه زده و جانش را ستاندند، و اين بود وعده حمايت از مسضعفان و محرومان اين شد حكايت دردنامه مثنوى وار منِ داغدار. حاكمان بر اين كشور ماتم زده، بهجاى شادى بخشى به جامعه، بسط نشاط و خرمى بین مردم، بذر بىهويتى كاشتند و نان خود در خون مردم زدند و نوش کردند. تا کی بايد شاهد جنايات بود؟ تا چه میزان توان باید تحمل كرد؟ و تا به كى بايد با سكوت، مهر بى توجهى بر اعمال حاکمان مهر تأیید زد؟ مدت زیادی است سكوت كردهام شايد با غم هجران فرزندم كنار آيم! اما سكوت را خيانتى به خون شهيدانمان مى دانم. شما را شاهد میگیرم؛ آیا در حكومت مدعى عدل على (ع) بويى از على (ع) آمد؟ روزی سعید زینالی را براى چند سوال بردند و ۱۹ سال است خانواده او در بىخبرىاند! روز دیگر فرزندان وطن را برای سؤالاتى ابتدايى به خاکوخون مىكشند و روزى فرزند مرا مىربايند و پس از چهار روز شكنجه جانش را مىستانند!....