ملک سلمان در مسکو: اتحاد غیرمنتظره روسیه و عربستان؟
دامنه روابط میان روسیه و عربستان میتواند بسیار گستردهتر از خرید تسلیحات نظامی باشد. چهار عامل کلیدی که روابط این دو کشور را شکل میدهد، عبارتاند از: نفت، ایران، مذهب، و در نهایت و از همه مهمتر، واشنگتن
ریاض و مسکو بر سر خرید سامانه دفاع موشکی «اس ـ ۴۰۰» و تولید کلاشنیکف در خاک عربستان به توافق رسیدهاند، اما دامنه روابط میان این دو کشور میتواند بسیار گستردهتر از این باشد باشد. چهار عامل کلیدی که روابط این دو کشور را شکل میدهد، عبارتاند از: نفت، ایران، مذهب، و در نهایت و از همه مهمتر، واشنگتن.
سرانجام، مسکو برای اولین بار در تاریخ، میزبان یک پادشاه سعودی بود: ملک سلمان بن عبدالعزیر آل سعود؛ دیداری مهم و تاریخی که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، آن را «نقطه عطفی در روابط میان دو کشور» برشمرده است.
دو سال طول کشید تا این ملاقات محقق شود؛ اولین بار در سال ۲۰۱۵ بود که در گفتوگوی میان پوتین و محمد بن سلمان، صحبت از احتمال وقوع چنین دیداری به میان آمد؛ با این حال، به دلیل اختلافنظرهای بنیادی دو کشور در مورد مسائل اصلی منطقهای، از جمله مسائل سوریه، یمن و ایران، این دیدار چندبار به تعویق افتاد.
درست به همین دلیل یکی از اهداف اصلی این دیدار، بنا به نظر سفیر سابق روسیه در عربستان، «نزدیک شدن مواضع و موافقت در مورد چگونگی مواجهه با بحرانهایی است که هنوز دامنگیر خاورمیانهاند». با توجه به سوابق تاریخی روابط دو کشور و موانع موجود، چشمانداز شکلگیری یک بلوک تازه قدرت، متشکل از روسیه و عربستان بعید به نظر میرسد.
سنگلاخ روابط
تاریخ روابط روسیه و عربستان بالا و پایین زیادی داشته و میتوان آن را به دورههای مختلف تقسیم کرد. اتحاد جماهیر شوروی اولین کشوری بود که پادشاهی سعود را به عنوان یک کشور به رسمیت شناخت و از ۱۹۲۶ روابط دیپلماتیک با آن دایر کرد. با این حال، در سال ۱۹۳۸، مأموریت دیپلماتیک شوروی در جده، به خاطر تغییر اولویتهای سیاسی دو کشور، به پایان رسید.
مسکو شکلگیری جنبشهای جداییطلب در چچن –و فرو رفتن فوری آنها در جامه اسلامگرایی — را از چشم قدرتهای افراطی منطقه، مشخصاً عربستان سعودی، میدیده است.
در طول دوران جنگ سرد، ریاض حامی آمریکا در ستیر ضد-سوسیالیستی این کشور علیه شوروی بود. بعدتر در سال ۱۹۹۱، روابط دو کشور از سر گرفته شده و سفارت روسیه در ریاض بازگشایی شد.
جنگ چچن در قفقاز شمالی در سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶، بار دیگر به بحران در روابط ریاض-مسکو منجر شد. مسکو شکلگیری جنبش جداییطلب در چچن –و فرو رفتن فوری آن در جامه اسلامگرایی— را از چشم قدرتهای افراطی منطقه، مشخصاً عربستان سعودی، میدید.
رهبران روسیه اعتقاد داشتند که حمایت ایدئولوژیک و مالی عربستان سعودی نقش عمدهای در ظهور جنبشهای جداییطلب در چچن و گسترش وهابیت در این منطقه داشته است، به ویژه با توجه به اینکه تا پیش از آن مسلمانان روسیه گرایش چندانی به وهابیت نداشتند.
دهه نخست قرن بیست و یکم را میتوان دوران "آرامش" در روابط مسکو-ریاض دانست، دورانی که دو کشور مسأله چچن را پشت سر گذاشتند. نزدیکی و پیوند دیپلماتیک در فوریه ۲۰۰۷ با سفر پوتین به ریاض به اوج خود رسید، و مسیر برای همکاریهای آتی در زمینههای اقتصادی، به ویژه در بخش انرژی، گشوده شد.
در ۲۰۱۱، موج اعتراضات موسوم به بهار عربی، دو کشور را در دو جبهه مخالف هم قرار داد. مسکو، بهار عربی را کاتالیزور عدمثبات و آشوب در خاورمیانه میدید، و این خیزشها را ادامه "انقلابهای رنگی" در بلوک شرق تلقی میکرد.
از چشم مسکو، ریاض حامی اصلی مخالفان مسلح در سوریه و لیبی، دو همپیمان منطقهای روسیه، بود. در نتیجه، از سال ۲۰۱۱ روابط دو کشور شکراب شد، و در مقابل پیوند تهران-مسکو مستحکمتر گردید. از سال ۲۰۱۵ اما عادیسازی روابط به چند دلیل عمده در دستورکار این دو کشور قرار گرفت: توافق هستهای ایران، سقوط قیمت نفت، و حضور نظامی روسیه در سوریه به ویژه از ماه سپتامبر ۲۰۱۵.
درنهایت، ماه میسال گذشته، محمد بن سلمان، که هنوز به مقام ولیعهدی نرسیده بود، به مسکو سفر کرد؛ سفری تأثیر گذار که خبرگزاری تاس آن را به عنوان گواهی بر آغاز یکی از بهترین مراحل تاریخی روابط میان دو کشور تعبیر کرد.
تغبیر نظم منطقهای
در نیمه دوم قرن بیستم، نظم امنیتی خاورمیانه حول سه قدرت بزرگ عرب (مصر، عراق و سوریه) و سه قدرت بزرگ غیر عرب (ایران، ترکیه و اسرائیل) شکل گرفته بود.
مضاف بر آن، معماری امنیتی منطقه بر پایه سه پایه اصلی بنا شده بود: عدم اتحاد کشورهای عرب، موازنه میان آنها و بازیگران منطقهای غیرغرب و مداخله قدرتهای جهانی در منطقه که هر کدام از یک یا چند بازیگر منطقهای حمایت میکردند.
با به ثمر رسیدن برجام، نه فقط زیر پای عربستان خالی شد، بلکه آنها این توافق را نوعی خیانت، اهمال و معامله واشنگتن بر سر منافع امنیتی خود تلقی کردند. وانگهی، سکوت و عدم حمایت آمریکا از متحدان قدیمیاش در منطقه، یعنی حسنی مبارک در مصر، و بن علی در تونس برای ریاض غیرمنتظره و ناامیدکننده بود.
این نظم اما به ویژه پس از حمله آمریکا و اشغال عراق در ۲۰۱۳ و سپس با خیزشهای مردمی در مصر و سوریه در ۲۰۱۱ از هم پاشید. با افول قدرتهای سنتی جهان عرب، یعنی مصر و عراق و سوریه، این عربستان سعودی بود که همچون یک قدرت بزرگ خود را به منطقه تحمیل کرد.
در نظم جدید خاورمیانه، ریاض به تأثیرگذارترین بازیگر عرب تبدیل شد و نقش خود را به شکلی عمده و ملموس، فراسوی حوزههای سنتی نفوذش، افزایش داد.
امروز ریاض با حمایت مالی و معنوی از گروههای مختلف نظامی، کاملاً در سوریه درگیر است. عربستان به ویژه درصدد است جلوی نفوذ ایران شیعه را در منطقه بگیرد.
علاوه بر این، پادشاهی سعود جنگی ویرانگر را در یمن علیه شورشیان حوثی در مارس ۲۰۱۵ راه انداخته است؛ جنگی که البته هنوز نتوانسته آن را به سرانجام برساند. عربستان همچنین یکی از منابع مالی اصلی رژیم مصر است که بدون پولهای کشورهای خلیج فارس نمیتوانست دوام بیاورد.
در چنین وضعیتی، مسکو چارهای جز تصدیق نقش عربستان سعودی در منطقه به عنوان رهبر اصلی اعراب ندارد.
همپیمان غیرقابل اعتماد
مهمتر از هرچیزی اینکه نزدیکی عربستان-روسیه مقارن با شکاف در روابط آمریکا-عربستان و بدواً برآمده از آن بوده است. در دوران اوباما، یکی از اهداف اصلی دولت آمریکا رسیدن به توافق هستهای با ایران، رقیب قدیمی عربستان، بود. و طبعاً، این سیاستگذاری نگرانیهایی را در ریاض برانگیخت.
با به ثمر رسیدن برجام، نه فقط زیر پای عربستان خالی شد، بلکه آنها این توافق را نوعی خیانت، اهمال و معامله واشنگتن بر سر منافع امنیتی خود تلقی کردند. علاوه بر آن، هشدارهای اوباما در مورد فاجعه انسانی در یمن در چارچوب روابط سنی ریاض-واشنگتن و در حوصله پادشاهی آل سعود نمیگنجید.
وانگهی، سکوت و عدم حمایت آمریکا از متحدان قدیمیاش در منطقه، یعنی حسنی مبارک در مصر، و بن علی در تونس برای ریاض غیرمنتظره و ناامیدکننده بود. سعودیها در مورد تعهدات همپیمان غربیشان دچار تردید شدند، و این انگیزهای برای بهبود روابط عربستان و روسیه شد.
توافق بر سر انرژی
بخش انرژی یکی از انگیزهها و محورهای اصلی همکاری میان ریاض و مسکو است، به ویژه پس از سقوط قیمت نفت از اواخر سال ۲۰۱۴.
عربستان و روسیه، هردو به عنوان تولیدکنندگان اصلی نفت خام (که مجموعاً چیزی در حدود ۲۵ درصد نفت جهان را تأمین میکنند)، از سقوط قیمت نفت ضربه خورده و دچار مشکل شدند. این بحران نفتی اما این دو کشور را به هم نزدیک کرد و نتیجه این نزدیکی، توافق بر سر کاهش تولید نفت و ثبات قیمتها بود. از آن زمان و در این مورد، دو کشور در تماس دائم با یکدیگر بودهاند.
مشکلات اقتصادی روسیه — عمدتاً ناشی از تحریمهای غرب — مسکو را واداشت تا به دنبال منابع بدیل سرمایهگذاری خارجی بگردد. و از این بابت، تقویت پیوندهای اقتصادی با کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس به یکی از اولیتهای روسیه بدل شد.
در ژوئن ۲۰۱۴، در جریان دیدار پوتین و محمد بن سلمان، عربستان سعودی وعده داد تا ۱۰ میلیارد دلار در اقتصاد روسیه سرمایهگذاری کند.
عربستان متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه است. تا این همسویی و اتحاد وجود دارد، نمیتوان به تداوم و گسترش پیوند مسکو و ریاض خوشبین بود
از سوی دیگر، سعودیها نسبت به ایجاد پروژههای مشترک و تأسیس زیرساختهای لازم به کمک روسیه در زمینه انرژی هستهای ابراز علاقه کردند. همکاری در خصوص فنآوریهای نظامی نیز مورد علاقه طرفین است. تا قبل از سفر پادشاه عربستان به مسکو اما تنها توافق عملی شده محدود به همکاری آنها برای کاهش تولید نفت همراه با دیگر کشورهای عضو اوپک بوده است.
مذهب نیز عنصر مهم دیگری در جهتدهی به روابط دو کشور است. روسیه بیش از هرکشور اروپای دیگری اقلیت مسلمان دارد. جمعیتی بالغ بر ۲۰ میلیون مسلمان در روسیه زندگی میکنند. و به این رقم، باید ۱۰ میلیون مهاجر مسلمانی را اضافه کرد که به طور قانونی یا غیرقانوی ساکن روسیه هستند. طبعاً روسیه، به ویژه پس از فاجعه چچن، نمیتواند بر روابط این مسلمانان با عربستان سعودی چشم بپوشد.
تفاوتها و مخاطرهها
علیرغم تمام این زمینهها برای همکاری مشترک اما موانع متعددی نیز وجود دارد. رابطه نزدیک مسکو و تهران، بلندترین و مهمترین آنهاست، به خصوص که هردو جبههای واحد در حمایت از بشار اسد تشکیل دادهاند.
مداخله نظامی روسیه در جنگ سوریه، موازنه قدرت را به ضرر نیروهای مسلح تحت حمایت ریاض و به نفع ایران بر هم زد. از این لحاظ، ریاض مسکو را مقصر خسرانها و خساراتهایی برمیشمارد که متحدانش در سوریه متحمل شدند. با این حال، با مستحکم کردن پیوندهای خود با مسکو، ریاض امیدوار است مسکو را قانع سازد تا مهار نفوذ منطقهای تهران و نظارت بر آن را جدی بگیرد.
یک مانع بالقوه دیگر، سیاستهای غیرقابلپیشبینی ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در مورد خاورمیانه است. این سیاستها مستقیماً بر روابط عربستان-روسیه تأثیر میگذارند. اگر ترامپ تصمیم بگیرد به شکلی فعالتر در منطقه دخالت کند، معادلات تغییر خواهد کرد و این یک مانع بالقوه جدی بر سر گسترش روابط مسکو و ریاض خواهد بود، مگر آنکه ترامپ سیاستگذاری اوباما مبنی بر غقبنشینی گام به گام از منطقه را ادامه دهد.
ملک سلمان درست زمانی به مسکو سفر کرده که روابط روسیه-عربستان به سقف شیشهای خود رسیده است. برای نزدیکی بیشتر، دو طرف باید تغییر کیفی در سیاستهای خود بدهند؛ به نظر، طرفین برای چنین جهشی آماده نیستند.
در نهایت، عربستان متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه است. تا این همسویی و اتحاد وجود دارد، نمیتوان به تداوم و گسترش پیوند مسکو و ریاض خوشبین بود.
منبع: Middle East Eye
نظرها
Action Display
ملک سلمان در مسکو: اتحاد غیرمنتظره روسیه و عربستان؟ پاسخ من" نه ! چرا نه؟ زیرا به همین دلایل در خود نوشتار یادآور شده و دلایلی که من دارم: نفت، ایران، مذهب، واشنگتن اختلافنظرهای بنیادی دو کشور در مورد مسائل اصلی منطقهای، از جمله مسائل سوریه، یمن و ایران سنگلاخ روابط مسکو شکلگیری جنبشهای جداییطلب در چچن –و فرو رفتن فوری آنها در جامه اسلامگرایی — را از چشم قدرتهای افراطی منطقه، مشخصاً عربستان سعودی، میدیده است. ظهور جنبشهای جداییطلب در چچن و گسترش وهابیت در این منطقه
Action Display
روسیه و چین، میراث دار مکتب و ایدئلوژی کمونیست هستند که با ورشکستگی کمونیست، میراث نوستالوژیک ابرقدرتی نظامی در برابر غرب در خاطراتشان باقی مانده است. اشتابه است گمان کنیم، صرفا نزاع دوران حنگ سرد روسیه و چین با غرب، صرفا برای اختلاف ایدئولوژی بوده است. در حقیقت اختلاف بر سر منافع و توزیعش بوده است و ریشه های اختلاف دول متحد (آلمان-ایتالیا-ژاپن) با دول متفق، در حوالی جنگ دوم جهانی همین نزاع بر سرتقسیم منافع از کیک بزرگ جهان بود. این اختلافها هنوز بین ابرقدرتها شرق و غرب ادامه دارد. ایران، ترکیه، پاکستان، عربستان سعودی، مصر، سوریه، ... اینها مهره های شرنج بازی بزرگ جهانی ابرقدرتها هستند. مماشات روسیه و چین در برابر اتم بازیهای حاکمان کره شمالی و پاکستان و ایران و... نشان میدهد تا چه حد نزاع بر سر منافع کیک جهانی جدی است که مثلا حاضرند کره شمالی اتم بازی کند! خریدهای غیرراهبردی سعودیها از روسیه، مشابه همان خریدهای محمدرضاشاه پهلوی از شوروی سابق است. اساس روسیه با دول عرب سنی گرا بویژه سعودیهای وهابی گرا کمترین وجه اشتراک منافع راهبردی دارد. منافع راهبردی روسیه، سرپل هارتلند-راهبردی ایران است و نوچه های عراق و سوریه برای دسترسی به مدیرتانه. اساس روسیه و غرب بخواهد این نزاع ادامه دهند، ایران و عراق و سوریه، شاه مهره های بازی شطرنج روسیه خواهد بود. طبق معمول هم در بازی، آسیب دیگان اصلی مردمان مظلوم منطقه هستند! نام های ایدئولوژیک مذهبی مثل ایارن هم متاسفانه در اسارت ایدئولوژی مذهبی، خواسته یا ناخواسته بازیچه این بازی هستند. وگرنه ایران، با این موقعیت، میتوانست همانند هند، برنده باشد، ولی ستیزه جویی کور و نابخردانه نظام ولایی با غرب و اسرائیل از قبل همه برگهای برنده اش را سوزانده است و نمیتوانددر مقابل روسیه و چین و بقیه دنیا، مانور بدهد!