ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

آیت‌الله خامنه‌ای و فساد دانشگاهی

جویا آروین − در اینجا می‌خواهم نه نقش نظام بلکه نقش یک شخص در رأس آن را در پیدایش فسادهای دانشگاهی در ایران نشان دهم.

درآیند

پرسیدنی ست که فساد در جامعه‌ی ایران از کجا ریشه می‌گیرد؟ در بخش‌های گوناگون از حیات اجتماعیِ ایرانیان می‌بینیم که فساد به شکل‌ها و شیوه‌های گوناگون نمایان است. روشن است که در این زمینه نباید نقش اخلاق عمومیِ ایرانیان را نادیده گرفت. بحثی جداگانه لازم است تا بررسی کنیم چرا امروزه ویژگی‌هایی چون دروغ‌گویی و زرنگی (در معنای منفیِ آن) در میان ایرانیان چنین روایی یافته است؛ چرا بسیاری می‌خواهند بی‌زحمت بهره‌مند شوند؛ و چرا رقابت ناسالم در میانِ ما چنین پذیرفته است.

همچنین گفتنی ست که برخی اندیشمندان با رهیافتی دو-سو-نگر به نقش ملت ایران در پیدایش مشکلات توجه داده‌اند و وضعیت تباهی‌آمیز و فسادآمیزِ موجود را برآمده از همدستی میان دولت و ملت دانسته‌اند. دو نمونه‌ از این رهیافت را می‌توان در مقاله‌ی به‌قلم محمدرضا نیکفر[1] و در سخنرانیِ یوسف اباذری[2] دید. من پیش‌تر در مقاله‌ای[3] ویراستی از این رهیافت دو-سو-نگر را به کار بسته‌ام تا فساد دانشگاهی را ریشه‌یابی کنم و آنجا نشان داده‌ام که حاکمیت برای منافع خودش با بخشی از دانشگاهیان که به فساد دانشگاهی گرایش دارند همدست می‌شود و اوضاع فسادآمیز دانش و دانشگاه را رقم می‌زنند. نوشتار پیشِ‌رو پیوستی ست بر آن نوشتار. در اینجا می‌خواهم نه نقش حاکمیت سیاسی بلکه نقش یک شخص در رأس حاکمیت سیاسی در ایران را در پیدایش فسادهای دانشگاهی نشان دهم. آنچه در اینجا درباره‌ی فساد دانشگاهی می‌گویم تا اندازه‌ی بالایی درباره‌ی دیگر گونه‌های فساد هم صادق است.

خامنه‌ای در دیدار با «نخبگان و دانشجويان بسيجي مدال‌آور دانشگاه شريف»، ۱۳ دی ۱۳۹۵
خامنه‌ای در دیدار با «نخبگان و دانشجويان بسيجي مدال‌آور دانشگاه شريف»، ۱۳ دی ۱۳۹۵

دولت و فساد دانشگاهی

گرچه در ایران دست دولت‌ها تا اندازه‌ی بالایی به فسادهای دانشگاهی آلوده است، دولت‌ها در این زمینه همه به‌یکسان عمل نکرده‌اند. به‌طور کلی می‌توان گفت در دولت‌های اصول‌گرا دخالت در دانشگاه و درنتیجه فساد دانشگاهی بیش‌تر بوده در حالی که اصلاح‌طلبان تا اندازه‌ای خواسته‌اند دانشگاه را مستقل گردانند. من در مقاله‌ی دیگری کارنامه‌ی حسن روحانی در دوره‌ی نخست ریاست‌جمهوری در زمینه‌ی دانشگاه‌ را بررسی کرده‌ام. چنانکه در آن مقاله آمده، روحانی در این زمینه کارنامه‌ی درخشانی نداشته است، اما با این حال می‌توان گفت که در دولت او اراده‌ای هرچند ضعیف برای مقابله با فساد دانشگاهی در کار بوده است. طرح سه هزار بورسیه‌ی غیرقانونی یک نمونه از آن اراده برای مقابله با فساد دانشگاهی است، که البته او در این مورد خاص ضعیف عمل کرد و کامیاب نبود؛ او همچنین ستاره‌دار بودن برخی از دانشجویان را پذیرفت و قول داد که به این فساد پایان دهد و اکنون دست‌کم ادعا می‌شود دیگر دانشجوی ستاره‌دار نداریم.

فسادکاری آیت‌الله خامنه‌ای

آیت‌الله خامنه‌ای بسان بسیار زیرکانه‌ای می‌کوشد نشان دهد دامنش از فسادهای اقتصادی پاک است. این البته کاری ناگزیر است برای رهبریِ جامعه‌ای چون ایران، جامعه‌ای که در آن آرمان عدالت و داد همواره در طول تاریخ انسان‌ها را برانگیخته است؛ و می‌شود گفت او تا اندازه‌ای هم در این کار کامیاب بوده است. برای مثال، در کار و بار اقتصادی و مالی هیچ نشانی از فرزندان و وابستگان نزدیکِ مقام رهبری نیست. البته واقعیت این است که ما به‌درستی نمی‌دانیم در پسِ پرده چه می‌گذرد و آیت‌الله خامنه‌ای تا چه اندازه در امور مالی در سطح کلان دست دارد. برای مثال، روشن نیست که تا چه اندازه دست او هم در فسادهای اقتصادیِ کلان در دوره‌ی احمدی‌نژاد آلوده است، همان فسادهایی که او به رسانه‌ها دستور دارد «کشش ندهید». یا می‌توان پرسید چگونه رهبری که قدرت مطلقه دارد از مدیران نجومی‌بگیر بی‌خبر بوده است.

در مورد فسادهای دانشگاهی اما دست آیت‌الله خامنه‌ای بطور آشکار دیده می‌شود. پروژه‌های کلانی چون «اسلامی کردن دانشگاه‌ها» و «علوم انسانیِ اسلامی»، که بستری برای فسادهای درشت بوده‌اند، به فرمان او به راه افتاده‌اند. بی‌شک تصفیه‌هایی که در دانشگاه‌ها انجام شده و می‌شود پی‌آورد چنین پروژه‌هایی بوده است. همچنین در نتیجه‌ی چنین پروژه‌هایی است که پای روحانیون هرچه بیش‌تر به دانشگاه‌ها باز شده و مدرک‌های معادل پدیده آمده جوری که هر کس که چند سالی را در حوزه‌ی علمیه سپری کرده مدرکی معادل مدارک دانشگاهی دارد حتا اگر دیپلم‌ دبیرستان هم نداشته باشد. از اینها گذشته، در نتیجه‌ی چنین پروژه‌هایی است که بودجه‌های کلان به نام برنامه‌های پژوهشی حیف و میل می‌شود.

افزون بر اینها، در قضیه‌ی سه‌ هزار بورسیه‌ی غیرقانونی، آیت‌الله خامنه‌ای نه‌تنها از این فساد درشت انتقاد نکرد بلکه برعکس از آشکار کردنِ این فساد انتقاد کرد. این احتمال هست که احمدی‌نژاد با هماهنگی و یا حتا به فرمان خامنه‌ای این فساد درشت را کلید زده تا هماهنگیِ ایدئولوژیک دانشگاه با حاکمیت را برای دهه‌ها تضمین کرده باشد؛ چراکه آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است فضای دانشگاه‌ها باید در اختیار افراد انقلابی و مومن باشد.

از این همه که بگذریم، یکی از اقدامات اخیر آیت‌الله خامنه‌ای که زمینه را برای فسادهای بسیار آماده می‌کند دخالت‌های او در دانشگاه آزاد است. با درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی، رهبری فرصت را غنیمت دانسته تا دانشگاه آزاد را هم بابِ میل خود درآورد. دانشگاه آزاد سنتاً تا اندازه‌ای نسبت به دانشگاه‌های دولتی فضایی آزادتر داشته است هم برای دانشجویان و هم برای استادان. معمول بوده که برخی از استادانی که به‌دلیل دیدگاه سیاسی‌شان بختی برای کار در دانشگاه‌های دولتی نمی‌یابند چند واحدی در دانشگاه آزاد بگیرند. اکنون اما اوضاع دارد دیگرگون می‌شود و دانشگاه آزاد قرار است تبدیل شود به پایگاهی برای آیت‌الله خامنه‌ای و پشتیبان او باشد. این کار با گماشتنِ دکتر ولایتی به سِمت رئیس هیأت مؤسس دانشگاه آزاد کلید خورده است. نگرش دکتر ولایتی به دانش و دانشگاه بسیار افسوس‌انگیز و خطرناک است. او با تأکید بر اینکه اسلامی‌سازی در دانشگاه آزاد بطور جدی دنبال خواهد شد گفته است «اجازه نمی‌دهیم اساتیدی که مخالف اسلام هستند به دانشگاه آزاد بیایند» و اعلام داشته که «استادانی که در دانشگاه آزاد تدریس می‌کنند، می‌بایست در چارچوب نظام باشند. هر کسی نمی‌خواهد در این چارچوب باشد نیاید».

برآیند

بی‌گمان فساد دانشگاهی در ایران با اخلاقِ تباهی‌آمیزِ ایرانیان بی‌ارتباط نیست؛ فسادهای دانشگاهی در هر حال به دست دانشجویان و استادان و دانشگاهیان رقم می‌خورند. همچنین، فسادهای دانشگاهی بی‌شک تا اندازه‌ی بالایی از نبود سازوکارهای مناسب، از نبود سامانه‌های شفاف و بی‌رخنه، سرچشمه می‌گیرند. با این همه اما در ایران فسادهای دانشگاهی هم همچون بسیاری از دیگر گونه‌های فساد یک ریشه‌ی اصلی دارد که همان فسادِ نظام سیاسی است که قدرت را به‌نحو مطلق به یک فرد بخشیده است. برای همین، و بر اساس دلایل و شواهدی که ذکر شد، آیت‌الله خامنه‌ای را باید اصلی‌ترین باعث و بانیِ فساد و تباهیِ دانش و دانشگاه در ایران دانست. با ذهنیت بسته و ایدئولوژیک و با قدرت مطلقه‌ای که در کف دارد، آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند یک‌تنه دانش و دانشگاه در ایران را چنددهه واپس نگاه دارد و نشانه‌ها حاکی است که او دارد چنین می‌کند.

پانویس‌ها

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • بهرنگ

    (1) من با تأیید به تمام معنای آنچه آروین عزیز اینجا در بخش پایانی نوشته خود ـ با عنوان "برآیند" ـ آورده است حاشیه ای به این نوشتار می افزایم که در بردارندۀ دو ویژگی "نوین" در یک جامعۀ شهری است. نوین از این جنبه که در بررسی های کلاسیک لحاظ نشده است. این دو ویژگی را که جوامع شهری اکنون دارند دویست سال پیش هرگز نداشته اند. یکصد سال پیش به درجات بسیار کم و ضعیفی داشته اند. 1- جامعۀ شهری واحدی ارگانیک است. به این معنا که نمی توان چیزی بدان افزود یا از آن کم کرد بی آن که سایر چیزها در آن کم و یا زیاد شود یا آن که بی تغییر بماند. برای نمونه؛ - اگر ماشین زیاد شود ترافیک زیاد می شود. صدمات و لطمات ناشی از آن زیاد می شود. مقدورات درمانی و بهداشتی جامعه کم می شود. - دارو و درمان اگر مفید و مؤثر عمل نکند ایام بستری بیمار زیاد می شود. حجم ساعات کار مفید و پیامد آن درآمد مالیاتی دولت کم می شود. 2- در جامعۀ شهری [در غرب] هنجارهای اخلاقی دارای معادل های مادی و عینی از نوع نقد، بی تعارف، بی ملاحظه، قطعی و بی مجامله اند. [اخلاق از نوع تو نیکی می کن و در دجله انداز یا معکوس آن "پیشاعقل" است.] من این جا دومی را در ده مورد لحاظ می کنم و می افزایم که: راستی آزمایی در بارۀ نسبت هنجارهای اخلاقی و معادل های مادی و عینی آن در یک جامعۀ شهری در "غرب" بسیار آسان و مجانی است: ادامه در 2

  • بهرنگ

    (2) چگونگی راستی آزمایی معادل های مادی و عینی هنجارهای اخلاقی در یک جامعۀ شهری در "غرب": 1- در وقت درخواستِ کار مدرک تحصیلی تان را دستکاری کنید. کاری را که بلد نیستید بگویید بلدم. درسی را که نخوانده اید بگویید خوانده ام. دوره ای را که ندیده اید بگویید دیده ام. ببینید چه اتفاقی می افتد. 2 - در وقت فروش یک کالای مصرفی میزان مادۀ غیر مجاز را کمی کم بنویسید. میزان مادۀ مجاز را کمی زیاد بنویسید. الکی بنویسید سیستم دفاعی بدن را تقویت می کند. چند گرم وزن آن را کم بنویسید. تاریخ مصرفش را دستکاری کنید. ببینید چه اتفاقی می افتد. 3 - در عرضۀ یک واحد صنعتی در دفترچۀ مشخصات آن چند ویژگی را بالا و پایین بنویسید. شتاب دستگاه را سیصد هرتز بیشتر از آنچه که هست بنویسید. مدت دوام دستگاه را به دروغ زیاد بنویسید. ببینید چه اتفاقی می افتد. 4 - در محل درس یا کارتان دو سه مورد دروغ بگویید. دیر بیایید بگویید ننم مریض بود. بگویید همسایمون سکته مغزی کرد. کار نکرده را بگویید کردم. کرده را بگویید من نکردم. ببینید چه اتفاقی می افتد. 5 - قبض های پرداختی تان را با تأخیر بپردازید. نپردازید بگویید پرداختم. بگویید قبض به دستم نرسید. بگویید فلان سرویس خدماتی در خانۀ من خراب است. بگویید کار نمی کند. ببینید چه اتفاقی می افتد. ادامه در 2

  • بهرنگ

    (3) 6 - در محل کارتان به همکارتان متلک بگویید. اگر زن است اقدام به رفتار یک کمی ناجور کنید. کمی جفنگ بگویید. کمی همکارتان را دست بیندازید. پشت سر این و آن چند دورِ مختصر صفحه بگذارید. ببینید چه اتفاقی می افتد. 7 - به خرید که می روید اجناس سایز کوچک را یواشکی به جیب بزنید. بطری نوشابه را باز کنید و یک قُلُپ بخورید. شیشه های عطر و ادکلن را بردارید و قدری به خودتان حال بدهید. کمی از آن را زیر بغلتان بزنید. ببینید چه اتفاقی می افتد. 8 - در وقت رانندگی یک کمی گاز و گوز بدهید. جلوی گِیت بیمارستان پارک کنید و تند و سریع بروید از گلفروشی آن سمت خیابان دسته گل برای عمه تان بخرید. گاه رانندگی یک چتول عرق بخورید. به چراغ راهنما که رسیدید روی خط کشی عابر پیاده توقف کنید. ببینید چه اتفاقی می افتد. 9 - بروید رستوران. گارسون که آمد بگویید عدس پلو. بروید فرودگاه با چهل و پنج کیلو بار اضافی. کلۀ سحر پنجره را باز کنید و اذان بگویید. به ر اننده اتوبوس بگویید داداش بزن بغل. بروید استخر با لباس بپرید تو آب. ببینید چه اتفاقی می افتد. 10 - مدتی به رهنمودهای نه گانۀ فوق الذکر ـ در حد مقدورتان ـ به اسم ایرانی عمل کنید. بعد وقتی پی خانه می گردید بگویید "ایرانی ام." وقتی در خواست کار می کنید بنویسید "ایرانی ام." وقتی درخواست پذیرش تحصیلی می کنید بنویسید "ایرانی ام." ببینید چه اتفاقی می افتد. ادامه در 4

  • بهرنگ

    (4) اگر فکر می کنید در پی رویدادهایی که رخ خواهد داد یک کشیش آلمانی یا فرانسوی می آید به شما کتاب مثنوی جلال الدین محمد مولوی را درس می دهد سخت در اشتباهید. به شما خواهند گفت: آن خراب شده که شما از آنجا می آیید مگر کودکستان ندارد؟ مگر دبستان ندارد؟ مگر دبیرستان ندارد؟ شما مگر تربیت در یک جامعۀ شهری را نمی دانید که چیست؟ مگر شما ساز و کار زندگانی در یک جامعۀ شهری را نمی دانید؟ لابد ـ طلبکارانه ـ خواهید گفت: این ها دو جور است: یکی [از نوع جمهوری] اسلامی [ایران] است و دیگری "غربی" است. این جا النهایه حرف اول و آخر من این است که: در جامعۀ شهری [در غرب] هنجارهای اخلاقی دارای معادل های بلافصل و بلاواسطۀ مادی و عینی اند. [مثنوی خوانی و آقای محسن قرائتی و آقای ناصر مکارم اخلاقی همه پیشاعقل ـ و مادون شهری ـ است.] نقش آقای خامنه ای در این رابطه هر چه "اسلامی" تر کردن و "غیر غربی" تر کردن جامعۀ ایران است. نقش این شخص ـ که خود شخصاً پیشاعقل است ـ به یک معنا جا دادن زندگانی در تنگنای پیشاعقل در ایران امروز است. این راه به تلاشی و انهدام فرد و جامعه در ایران منجر شده و نیز از این بیشتر خواهد شد. با ابراز دوستی داود بهرنگ