● نگاه نزدیک
رونق فرهنگ قهوهخانهای در شهرداری تهران
س. اقبال − اگر فرهنگ کاری وجود ندارد، پس چه فرهنگی بر ادارات ایرانی حاکم است؟ به شهرداری پایتخت میرویم تا با رکنی از منش آن آشنا شویم: فرهنگ قهوهخانهای.
همه میگویند و کسی انکار نکرده است که بازده کاری اداره ایرانی در یک روز کمتر از نیم ساعت است (نگاه کنید مثلاً به اینجا و اینجا). اما اوقات کارمندان چگونه میگذرد؟ اگر فرهنگ کاری وجود ندارد، پس چه فرهنگی بر ادارات ایرانی حاکم است؟
"نگاه نزدیک" این بار متوجه شهرداری تهران است: با فرهنگ قهوهخانهای آن آشنا میشویم.
مصرف قند و چای در شهرداری تهران
نوشیدن چای در ادارات دولتی ایران رسمی است که جمهوری اسلامی پس از انقلاب آن را در وزارتخانهها جا انداخت. با همین نگاه بود که از آن پس میز کارمند اداره به محلی جهت صرف چای، صبحانه و نهار تبدیل گردید. اینک شهرداری تهران همانند بسیاری از ادارات دولتی و بخش خصوصی جهت تبلیغ چنین رویکردی بین کارمندانش قند و چای نیز توزیع میکند. به همین منظور همهماهه نیم کیلو قند و نیم کیلو چای در اختیار هر کارمند قرار میگیرد. قند هر کارمند را به خود او میسپارند اما چای او را همانند سهمیهی همهی کارمندان به آبدارچی اداره وامیگذارند. آنوقت آبدارچی هم وظیفه دارد روزانه چهار نوبت، در دو نوبت صبح و دو نوبت بعد از ظهر، چای لیوانی روی میز هر کارمند بگذارد. اما میزان مصرف چای مدیران ارشد شهرداری تهران از این هم فراتر میرود. چراکه از میهمانان او نیز باید با چای اداره پذیرایی به عمل آید. در نتیجه سهمیهی مدیران شهرداری را از قند و چای اداره تا دو کیلو افزایش دادهاند.
آمار کارکنان رسمی، پیمانی و شرکتی شهرداری تهران از شصت و پنج هزار نفر هم فزونی میگیرد. جدای از این در شهرداری تهران دوازده هزار نفر کارمند پروژهای نیز به کار اشتغال دارند که در آمارهای رسمی جایی ایشان را به حساب نمیآورند. بر این اساس باید پذیرفت که حدود هفتاد و هفت هزار نفر ماهانه از امور مالی ادارات و سازمانهای زیر مجموعهی شهرداری تهران حقوق میگیرند که سهمیهی قند و چایشان را نیز دریافت میکنند. به عبارتی روشنتر شهرداری همهماهه حدود چهل تن قند و به همین میزان چای بین کارمندانش توزیع میکند تا نیاز و عطش چاینوشی ایشان در اداره تأمین شود.
دمنوش و قرمهسبزی
به تازگی نوشیدن انواع دیگری از چای و نوشیدنی در ادارات شهرداری رونق گرفته است. البته هزینهی آن را خود کارمندان تأمین میکنند. برای نمونه نوشیدن انواع و اقسام دمنوش را در محیط اداره جا انداختهاند. چنانکه نوشیدن دمنوش گل گاوزبان و آویشن کمکم دارد در ادارات شهرداری به عنوان یک سنت همگانی در میآید. همچنین بین بسیاری از کارمندان و مدیران ارشد شهرداری استفاده از نبات زعفرانی قم، یزد و مشهد به جای قند باب شده است. شاید کم نباشند کسانی که ضمن تنوعطلبی در نوشیدنیهای مجاز اداری برای یکدیگر "کلاس" هم میگذارند. خلاصهی کلام این روزها فضای ادارات شهرداری تهران از قهوهخانهی مشقنبر و شاغلام چیزی کم نمیآورد.
در عین حال کارمند شهرداری تهران از میزش به عنوان میز نهارخوری هم استفاده به عمل میآورد. توضیح اینکه شهرداری به کارکنانش نهار نمیدهد، بلکه به همهی کارمندان کمک هزینهای به عنوان هزینهی نهار میپردازد. در نتیجه کارمند شهرداری نهار ظهرش را خودش تأمین میکند. آنوقت موقع ظهر که میشود بوی انواع و اقسام خورشت و خوردنی در فضای ساختمان میپیچد تا کارمندان خوردن نهارشان را به پایان برسانند.
خاستگاه فرهنگ قهوهخانهای
پاگیری و جاافتادن فرهنگ قهوهخانهای در ادارات جمهوری اسلامی به سالهای آغازین انقلاب بازمیگردد. چون بسیاری از کمیتهچیها و پاسداران در آن سالها به دلیل بیکاری و ولگردی از قهوهخانه به عنوان پاتوقی همیشگی سود میبردند. پس از راهیابی این گروه به سپاه و کمیته یا ادارات دولتی، فرهنگ قهوهخانهای ایشان نیز به ادارات راه یافت. به خصوص زمانی که کمیتهچیها و پاسداران به عنوانهای بالای نظامی و کشوری دست یافتند، این فرهنگ نیز بیش از پیش جا افتاد. اما در شرایط حاضر تمامی آنان جدای از جایگاه اداری خویش، مدارک علمی و دانشگاهی بالایی نیز در اختیار دارند که به ظاهر جدای از وجاهت اداری وجاهت علمی ایشان را هم تضمین خواهد کرد. چنانکه اکنون مدیریت دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی کشور را بلااستثنا به همین افراد نوکیسهی دولتی سپردهاند که علیرغم ادعا در عرصههای علمی و فرهنگی از راه و رسم فرهنگ قهوهخانهای چیزی کم نمیآورند.
به همین دلیل هم فرهنگ قهوهخانهای در دفتر و اتاق کار مدیران ارشد شهرداری بیشتر به چشم میآید. شمار این گروه از مدیران در شهرداری از دو هزار نفر هم فراتر میرود. ناگفته نماند که بسیاری از پاسداران و نظامیان حکومت به منظور سوداگری بهتر و بیشتر سیاسی و مالی از زمان احمدینژاد و قالیباف راه شهرداری تهران را در پیش گرفتند. چنانکه سفرهی بیحساب و کتابی برای این گروه از سپاهیان در شهرداری گسترده شد. آنان از برکت اشتغال در شهرداری به نایافتههایشان از سپاه و نیروی انتظامی هم دست یافتند.
مدیران ارشد شهرداری جدای از نهار، صبحانهی خود را نیز در اداره میخورند. صبحانهای که در خوردن آن تنها به نان، پنیر و چای رضایت نمیدهند بلکه در این خصوص هرگز از انواع و اقسام نوشیدنی و مربا و همچنین کلهپاچه، آش و هلیم (حلیم) غافل نمیمانند. بدون تردید مدیران شهرداری با چیدن سفرههایی از این دست برای همگی "کلاس" میگذارند و فیس و افادههایشان را به رخ همدیگر میکشند.
کیسه خلیفه
ناگفته نماند که مدیران ارشد شهرداری فاکتور تمامی این نوشیدنیها و خوردنیها را گرد میآورند و همهماهه همراه صورت مالی دفتر خودشان به امور مالی اداره ارسال میکنند. امور مالی اداره نیز از پیش تنخواه لازم را در اختیارشان میگذارد تا در خصوص خریدشان با مشکل و مانعی مواجه نگردند. هزینهی پذیرایی هر یک از مدیران شهرداری از ماهی سه تا چهار میلیون تومان هم فراتر میرود. به عبارتی روشنتر شهرداری تهران همهماهه میلیاردها تومان تنها برای پذیرایی مدیران خود هزینه میکند. ولی با اینهمه ارقام و اعدادی از این دست را هرگز در حسابرسی داخلی شهرداری تهران جایی به حساب نمیآورند. چراکه در ریخت و پاشهای بیحساب و کتاب شهرداری هرگز هزینههایی همانند آنچه که گفته شد به حساب نمیآید.
برای پذیرایی هر یک از مدیران ارشد شهرداری جدای از نیروهای دفتر او تعدادی افراد خدماتیِ اداره نیز به کار گمارده شدهاند. تعداد این افراد خدماتی به طور عادی نمیتواند از چهار نفر کمتر باشد. آنان از ابتدای صبح تا پایان وقت اداری به پذیرایی از مدیر و مهمانانش اشتغال دارند. همانند همان قهوهخانههای سنتی سطح شهر، پشت سر هم نوشیدنی و خوردنی جلوی رییس و مهمانان او میگذارند و ظرفهای خالی و بلامصرف را هم از جلوی ایشان ورمیچینند و پس میبرند.
هیئتیها
بسیح و حراست ادارات شهرداری تهران همیشه یک پای ثابت ترویج و تبلیغ فرهنگ قهوهای شمرده میشوند. به همین منظور هم کارکنان اداراتی از این دست بدون جوراب و کفش در فضای کاری خویش ظاهر میگردند. حتا همانند قهوهچیها پیراهنشان را هم روی شلوار ولو میکنند.
ناگفته نماند که در شهرداری تهران اعتبار بسیج و حراست هر اداره را به کم و کیف برگزاری زیارت عاشورای آن وابسته میبینند. بسیجیان و حراستچیها برای برگزاری مراسمهایی همانند زیارت عاشورا و دعای توسل دیگهای آش و هلیم را از قبل آماده میکنند. ولی بعضی از کارمندان زیرکتر از آن هستند که پای دعاهای تصنعی و ساختگی این گروه بنشینند. با این همه آنان پس از پایان مراسم راهی نمازخانه و مسجد اداره میشوند تا از خوردن هلیم و آش خیراتی بسیج بیبهره نمانند. بسیج اداره جدای از هلیم و آش با شربت و چای نیز از مهمانان خود پذیرایی میکند و حضور کارمندان را در این مراسم وجاهتی برای خویش میپندارد.
"پول چایی"
امروزه در ادارات سطح کشور اصطلاح "پول چایی" را دیگر همگی به کار میبرند. شاید زمانی رمزگشایی از آن کمی مشکل مینمود، ولی اکنون همگی از چند و چون ماجراهای پول چایی آگاه شدهاند. همچنان که ارباب رجوع و کارمند ادارات توأمان با کاربرد آن هدف واحد و همسانی را دنبال میکنند. در این معامله و بدهبستان یکی پولی را در خفا به کارمند میسپارد تا کارمند گره از کار فروبستهاش در اداره بگشاید. مزد این کار را هم پول چایی نام نهادهاند. مقدار و میزان پول چایی هم از سوی کارمند یا مدیر اداره به ارباب رجوع پیشنهاد میگردد تا سرآخر دو طرف به رقمی مناسب و متداول رضایت بدهند. پیداست که دو سوی این ماجرای پنهانی، اصطلاح پول چایی را به عنوان جایگزینی مناسب برای رومیزی و زیرمیزی به کار میبرند. گویا ارباب رجوع با پول چایی خواهند توانست هزینهی چاینوشی کارمند را برآورده نمایند. اما پول چایی تنها به عنوان کد رمزی برای رشوهای اداری نقش میآفریند و میزان و مقدار آن به حتم از هزینههای جاری پول چایی کارمند و رییس اداره خیلی هم فراتر میرود.
اصلاحطلبان هم پاسدار سنت قهوهخانه هستند
بعید به نظر میرسد که با آمدن اصلاحطلبان درون حکومت به شهرداری تهران، کسی از ایشان سنتهای قهوهخانهای را به فراموشی بسپارد. به هر حال اصلاحطلبان دولتی نیز به سهم خود بخشی همیشگی و پایدار از مشتاقان همین فرهنگ قهوهخانهای شمرده میشوند. جدای از این در ساختار حکومت جمهوری اسلامی هرگز کسی به تغییر نمیاندیشد. چون با هرگونه تغییری منافع شخصی و خودمانی ایشان هم به خطر میافتد. در همینجا است که اصلاحطلبان حکومتی مشتاقانه برادران اصولگرایشان را در آغوش میگیرند. بدون تردید منافع فراوانی است که در پرهیز از اغیار آنان را به هم پیوند میدهد. آخر مگر میشود گوشت و ناخن را از هم جدا کرد؟
از همین نویسنده
- اهل سنت در حصار قانون اساسی حکومت
- اصلاحطلبان شهرداری در جنگ و گریز با دستفروشان
- آموزش و پرورشی مکتبی و بازتولید معلمان مکتبخانهای
- تب و تاب سوار شدن بر شاسیبلند در خیابانهای تهران
- نازیآباد علیه نازیآباد
- قربانی کردن و خشونتی که تکرار میشود
- حضور داعشیها در فضای شهر تهران
- گشتی در خیابان دکتر فاطمی تهران، قدم زدن در تاریخ
- و اینک شورای شهرِ اصلاحطلب در تهران
- شهرنشینانی که “شهروند” نیستند
- کارگران مهاجر افغان در ایران: فشار و استثمار مضاعف
- جوهای پایتخت آینه کارکرد شهرداری تهران
نظرها
امیر از تهران
اگر به قول شما پاسدارها و کمیته چی ها ولگرد بودند، حساب کنید شما چه آدم های ضایع و دست و پاچلفتی و عقب افتاده ای بودید که یک مشت ولگرد باید از دست صدام و عرب ها و تروریست ها و ... نجات دهند!!
روزبه
والا تا اون موقعی که ما یادمون میاد. آبدارخونه چه زمان. شاه چه الان بوده. همین الانش هم تو اکثر ادارات تو اروپا هم دستگاه قهوه و چای هست البته خیلی جاها با هزینه شرکت یا اداره مربوطه.
به امیر از تهران
آخر جنگ دیگه کسی حبهه نمیرفت جلوی عراق بجنگه چون عده ای عقب جبهه در حال بخور بخور بودند. جنگ با قبول آتش بس متوقف شد و قطعنامه سازمان ملل جلوی صدام و اونایی که گفتی را گرفت
سعید یاد
به امیر از تهران: اولاً، این لاشخور های سپاه و کمیته نبودند که در برابر لشگر صدام ایستادند، بلکه مردم و ارتش قهرمان ایران بودند.دوماً، اگر هم آنطور بود که شما روایت می کنید، به هیچ وجه دزدی و کم کاری این آقایان را توجیه نمی کند. رزیم جمهوری اسلامی تنها یک رژیم غار نشین یا واپسگرا نیست، بلکه یکی از آلوده ترین رژیم هایی است که تاکنون ایران بخود دیده است.