مولوی عبدالحمید: اصلاحطلبان هم باید خودشان را تغییر دهند
مولوی عبدالحمید گفت که مانع نفوذ تفکرات افراطی به بلوچستان است. او با اشاره به همهپرسی استقلال کردستان عراق هشدار داد که جداییطلبی نتیجه بیتوجهی به حقوق اقلیتها است.
عبدالحمید اسماعیل زهی، ملقب به مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت شهر زاهدان با انتقاد از «تبعیض و نابرابری» علیه اقلیتهای مذهبی در ایران، خواستار تغییر این وضعیت شد.
مولوی عبدالحمید شنبه ۲۰ آبان در گفتگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) با اشاره به نامه سرگشادهاش به علی خامنهای، رهبر ایران گفت که «مهمترین مشکلات جامعه اهل سنت تبعیض و نابرابری است، هم در استخدام نهادها، ارگان ها و ادارات مشکل دارند و هم در واگذاری مسئولیت و مناصب مشکل دارند.»
امام جمعه اهل سنت زاهدان افزود که اهل سنت در مناطقی که در اقلیت قرار دارند، «حتی برای نماز مشکل دارند».
مولوی عبدالحمید شهریورماه سال جاری در نامه به علی خامنهای از او خواست تا برای پایاندادن به تبعیض و نابرابری نسبت به اهل سنت فرمانی صادر کند. او در این نامه نوشته بود که تبعیض و نابرابری علیه سنیمذهبان «بیداد میکند.»
رهبر جمهوری اسلامی از طریق رئیس دفتر خود به این نامه چنین پاسخ داده بود: «همه ارکان نظام موظفند بر اساس معارف دینی و قانون اساسی هیچ گونه تبعیض و نابرابری بین ایرانیان از هر قوم و نژاد و مذهبی روا ندارند.»
مولوی عبدالحمید در گفتگو با ایسنا فرمان رهبر ایران برای پایاندادن به تبعیض را تأثیرگذار دانست اما گفت که برخی مسئولان در اجرای آن تأخیر میکنند. اما در ادامه تأکید کرد که «به آینده امیدوارم».
امام جمعه زاهدان یکی از این موارد تبعیض را در مورد خود نیز روایت کرد: «یک بار من به مشهد سفر کردم و خیلی بر عده ای سخت شد من را به تهران فرستادند و دوباره با اصرار مسئولین بازگشتم به مشهد و از آن به بعد در این مورد احتیاط می کنم. احساس من این است که با سفرم هم من به زحمت می افتم و هم میزبانم.»
حمایت از محافظهکاران؟
امام جمعه اهل سنت زاهدان و نیز اکثریت شهروندان استان سیستان و بلوچستان در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۶ از حسن روحانی، رئیسجمهوری حمایت کردند. اما مولوی عبدالحمید چندی پیش گفته بود که شاید اهل سنت در انتخابات آینده به محافظهکاران رو کنند.
او در این مصاحبه با اشاره به دیدار خود با ابراهیم رئیسی، نامزد شکستخورده محافظهکاران پس از انتخابات گفت که سفر او از روی «رفاقت» بوده و نه ضرورتاً «به معنای حمایت اهل تسنن از اصولگرایان».
اما در ادامه هشدار داد که در مورد مسئله تبعیض، «هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب باید در خودشان تغییر ایجاد کنند.»
او گفت اصلاحطلبان باید به وعدههای خود وفا کنند.
او همچنین در مورد تأثیر افکار افراطی در میان اهل سنت ایران با اشاره به گروه «دولت اسلامی» (داعش) گفت: «داعش نتوانست در مناطق بلوچستان ایران نفوذ کند.» مولوی عبدالحمید گفت که داعش او را تهدید میکند زیرا او «مانع نفوذ» آنها است.
او همزمان درباره همهپرسی استقلال اقلیم کردستان از عراق نیز به اظهار نظر پرداخت و آن را حاصل ظلم و عدم احقاق حق آنها در عراق دانست. او گفت که از گفتگو در مسئله کردستان عراق حمایت میکند و هشدار داد که «اگر به حق و حقوق آنها توجه شود، انگیزه جدایی پیدا نمیشود».
نظرها
بهرنگ
با سلام! ما ایرانی ها باید توجه کنیم که درک ما از دین حتی اگر در مواردی ـ چه کم و چه زیاد ـ دارای جنبه آگاهانه و انتخابی باشد ـ در ایران ـ دارای جنبۀ ناخود آگاه و "رفتار مغز" نیز است می توان گفت آشنایی ما ایرانی ها با دین آشنایی از سنخ فرهنگی است. ما هر ذکر و وِردی را که از بچگی در گوشمانمان خوانده اند دین می دانیم. قطّاب فروش محله را که ما را ختنه کرده است آیت الله می دانیم. آش نذری همسایه مان را ابلاغ پیام رسول خدا می دانیم. از جمله عناصر ناخود آگاه ذهن ما ـ یا رفتار مغز ما ـ تلقی مسلمان از "مسلمان زاده" است. آخوند ایرانی ـ به ترفندی این را ـ تبدیل به تلقی شیعه دوازده امامی از "شیعه دوازده امامی زاده" کرده است. در قرون وسطای اسلام ـ به غلط ـ گفته شده: - چون فرزند زن و مردِ برده؛ برده است؛ - فرزند زن و مرد مسلمان؛ مسلمان فطری یا فقهی است. - مسلمان فطری حق نه گفتن به دین آباء و اجداد خود را ندارد. این دید و درک غیر اسلامی است. [در اسلام اساساً دین آباء و اجدادی مطرود و مردود است.] ما ایرانی ها از جمله با گفتن این که "دین مادرزاد" دین نیست؛ و با رد و نفی "دین موروثی" می توانیم مانع از إعمال تبعیضِ جمهوری اسلامی ایران ـ که حکومت از نوع فقهی است ـ بر علیه هموطنانمان در ایران باشیم. حکومت فقهی در ایران هر ایرانی غیر سنی، هر ایرانی غیر ارمنی، هر ایرانی غیر یهودی، هر ایرانی غیر زرتشتی، هر ایرانی غیر آسوری، هر ایرانی غیر مسیحی، هر ایرانی غیر بهایی و هر ایرانی بی دین را مادرزاد شیعۀ دوازده امامی به حساب می آورد. این را از جنبۀ آماری نیز لحاظ می کند. این است که به رغم در اقلیت بودنش دیگران را اقلیت در شمار می آورد. [پدر یا مادر را ـ به جرم مخالفت با دین ـ تیرباران می کند و فرزند را شیعه مادرزاد به حساب می آورد و رقم آماری را بر علیه خود آن خانواده به کار می برد. ستم از این مضاعف تر می شود؟ وقیح تر از این می شود؟] ضروری است که از حکومت فقهی ـ که دچار توهم "دین مادرزاد" است ـ توهم زدائی کنیم. دین مادرزاد ارتباط به دین اسلام ندارد و برساختۀ ذهن علیل اقوام درگذشته است. با احترام داود بهرنگ