● دیدگاه
درسهای زلزله
سیامک اقبالی − زمینلرزه کرمانشاه فاجعهای عظیم است. در برخورد با آن نقشهای متفاوتی ایفا میشود که لازم است بر آنها دقت شود. این فاجعه در مورد مردم و حکومت چه به ما میآموزد؟
زمینلرزه کرمانشاه فاجعهای عظیم است. در برخورد با آن نقشهای متفاوتی ایفا میشود که لازم است بر آنها دقت شود. این فاجعه در مورد مردم و حکومت چه به ما میآموزد؟
اگر از هر فاجعه تجربه بیاموزیم و بر احوال خود دقت کنیم کمتر غافلگیر میشویم و توان آن را مییابیم که حوادث را کنترل کنیم. فاجعه بزرگ درس نگرفتن از فاجعه است.
■ گفته میشود که مردم ایران خودخواه شدهاند و در این مملکت هر کس به فکر خویش است. این موضوع واقعیت ندارد و یا اینکه تمامی واقعیت نیست. همین روزها میبینم که مردم چه حد از خود گذشتهاند. همه از دل و جان کمک میکنند. مردم ایران در شرایط همیاری، در برخورد با فجایع یا در قیامها و مقاومتشان در برخورد با پدیده فاجعهبار استبداد بهترین خو و خصلت خود را به نمایش میگذارند.
■ اما مشکل ما این نیست که مردم فداکار نیستند، مشکل این است که انرژی برای همیاری و تغییر نهادی نمیشود تا تداوم یابد.
خواهیم دید که یکی دو هفته دیگر همه چیز فراموش میشود و صبر میکنیم تا فاجعهای دیگر رخ دهد. چرا مجموعهای از سازمانهای مردمنهاد درست نمیشود، مثلا به اسم "آمادگی برای زلزله"؟ کار این سازمانها باید این باشد که مردم را برانگیزاند که خود شبکههای آموزشی و تدارکاتی و همیاریشان را تشکیل دهند و در برابر اهمالکاریهای دولت بایستند.
■ حکومت آشفتگی و سوءمدیریت خود را به نمایش گذاشت. کاری که از رژیم خوب برمیآید سرکوب و آوازهگری ایدئولوژیکی است، اما در امور دیگر کار استبداد ندانمکاری است.
■ اما سوءمدیریت تنها به رژیم برنمیگردد. کار را به دست بهترین نیروی سیاسی هم بسپاریم، به احتمال زیاد شاهد آشفتگی و بیسروسامانی خواهیم بود.
مدیریت آموختنی است، بایستی برنامهریز و کنترلگر و زمانسنج بود. باید یاد گرفت با تقویم و ساعت کار کرد، باید یاد گرفت که فاکتورهای عینی و سخت را جدی گرفت، باید از رابطهبازی پرهیز کرد و به هیچ چیز و هیچ کس توکل نکرد. باید علیه کیش اعمال ولایت و تسلیم به ولی و تصور بری بودن رئیس از خطا بود.
■ باید از منش ملی "ماستمالی" کردن، اهمال کردن و گفتن این که "انشاءالله گربه است" پرهیز کرد. باور کنید که در ویرانی بناهای "مهر"، بیمارستانها و بناهای خود مردم، فقط دولت مقصر نیست. زنجیرهای از فساد و اهمال و ماستمالی کردن این وضع را ایجاد کرده که یک سرش در خود مردم است. مهندس طراح، مهندس ناظر، شرکت مجری و ... اینها همه از مردماند و از دل بیت رهبری نیامدهاند. خودمان که شل و اهمالکار باشیم، دولت اهمالکار بدون برخورد با مشکل فرمانروایی میکند.
■ مشکل بزرگ ما مقصرتراشی است. هم اکنون فاجعه زلزله عرصهای را گشوده برای حمله ملت به دولت، و حمله این جناح به آن جناح.
با حمله به حکومت وجدان خود را آسوده نسازیم. اگر بخواهیم قوی شویم تا با استبداد دربیفتیم، باید اشکالهای خودمان را هم ببینیم. اگر فقط حکومت را عامل بدبختی و فلاکت بدانیم، هیچ تضمینی وجود ندارد که وضع عوض شود.
■ فریب حملات جناحها به همدیگر را نخوریم. مثلا در مورد "مسکن مهر" با صدای بلند باید از طرح مسکن اجتماعی دفاع کرد، و خواهان آن شد که کنترل توزیع، پیشرفت کار و کیفیت بر عهده نهادهای مردمی باشد.
نظرها
مقصرالملل
مقصر کیست؟ شک نکیند خود مردم هستند، وقتی با نقلاب متحجرانه، با شعارهای خمین ایست های شیعه ولایی، نمایشی از کم شعوری تاریخی یک ناملت شده را تجربه شد! در سال 1357 هجری شمسی برابر با 1979 میلادی، هر چند هنوز اینترنت، ماهواره به شکل امروز نبود، ولی قرون سطا یا عصر حجر هم نبود که مردم ناگاه باشند. همکاران خمینی ایست ها، ناسلامتی عناوین دکرت و مهندس داشتند! علی شریعتی، بنی صدر، بازرگان، یزدی، توده ای ها، لیبرال ها، مجادهین خلق، این ها همگی دانشگاه رفته بودند، این ها همه داروین و فروید و .. خوانده یا می دانستند، این ها می دانستند خمینی چند سال پیش کتاب ولایت فقیه را نوشته بود، همگان از رساله علیه سراسر خرافات و جنایت خمینی از جمله فتوا درابره چگونگی جماع با کودک شش ماهه و احکامش خوانده بودند!!!
مقصرالملل
این ها می دانستند ولایت فقیه چیست. اما حالا کذابیت می کنند مثل اصلاح طلبان درون نظام. اما چرا این همه تحصیل کرده و به ظاهر روشنفکر، پشت هیولای ولایت فقیه، علیه دیکتاتوری سکولار شاه ایستادند؟ آیا دیکتاتوری شاه این قدر وحشتناک بود؟ آیا می بایست بدی دیکتاتوری سکولاریستی شاه را با دیکتاتوری هیولای جاعشی ها تعویض می کردند؟ این ها نمی دانستند رزیم دیکتاتوری اسد و قذافی چریک های ولایت فقیه امثال چمران و محسن رضایی برای چه اموزش می دهند؟ فکر نکردند چرا بایست نژادپرست پان عربی مانند اسد یا قذافی برای مردمان کشور ایران با اکثریت 97% غیر عرب زبان دلسوزی کنند؟ واقعا نژادپرست های پان عربی مثل بشار اسد یا قذافی دلشان به حال مردمان اکصریست قاطع غیر عرب ایران سوخته بود! کسانی که هنوز هم خلیج فارس را خلیج عربی می نمامند! همین اشتباه را پان کردها کردند! یعنی بر اساس نظریات ماکیاولیستی، هدف هر وسیله توجیه می کند! نه! به نظرم انها می خواستند انتقام دیکتاتوری شاه ترقی خواه و سکولار بگیرند به هر قیمتی، حتی با تقدیم کشور ایران به عرب مآب ها عرب های ایران فروش خمینی ایستی و بعد خامنه ای ایستی!
مقصرالملل
حقیقت این است، وارثان ارعاب متجاوز از 400 سال پیش، از اسارئیل ضرب شصت خورده بودند، عقده حقارت پان عربی، می بایست دوست و متحد غرب و اسرائیل یعنی نظام پهلوی سرنگون می کردند، خمینی و قماش عرب و عرب پرست، بهرتین گزینه بود، اسد دیکتاتور وقت دشمن خونی و ایدئولوژیک ایرانیان بود و می خواست عقبه غیر اعراب خاورمیانه نابود کند. الان هم نظام ولایی به توجیهات خرافی و دروغین و ساختن دشمن دروغین از غرب و اسرائیل همچنان خوش خدمتی اش را به ولی نعمت شان یعنی خاندان دیکتاتور اسد می کنند و از جیب مردمان ایران پول سرکوب معارضان ضد دیکتاتوری اسد انجام می دهند! حکومت اعراب ولایی در ایران، تدوام اشغال و ظلم و فساد اعراب صدر اسلام است. از یک حکومت اشغال گر عربی در ایران، نبایست توقع داشت دلسوز مردمی باشد که خودشان به خودشان رحم نمی کنند. در این سایت من کمتر دیدم از ظلم هایی خود مردمان ایران نسبت به هم روا می دارند و حتی به اعضای خانواده خود! از انحطاط اخلاقی و اجتماعی، از رواج گسترده دزدی و اواع ظلم میان مردمان عادی. در سرزمین مردمان بد، حکومت بد ، لیاقتش است!