● دیدگاه
زلزله کرمانشاه: فراموشی و پریشانی «ما»
همه هستند، همه آنهایی که همیشه هستند و باز گویی هیچکس نیست، آنکه باید باشد، همه در جستجوی آن گمشده اصلی، آنکه مسئول است و مقصر، جدل است و جنجال بر سر «مقصر» اصلی.
یک هفته از زلزله کرمانشاه گذشته است. هنوز مشخص نیست چند تن جان خود را از دست دادهاند، مشخص نیست چند روستا، چندین خانه و چندصد نفر در زیر آورها مدفون شدهاند. همچنان بحث است بر سر اینکه چه کسی برای رساندن کمکهای مردمی «قابل اعتمادتر» است. ورزشکاران، بازیگران سینما و تلویزیون، کنشگران و سیاسیون هر یک راه افتادهاند و رفتهاند به کرمانشاه تا کمکهای «مردمی» را برسانند به دست آسیب دیدگان. حتی «لکچری»ها هم با آخرین مدل اتوموبیلهایشان خودشان رساندهاند برای «کمک» و سلفی با آوارها و جان به در بردگان.
سازمانهای دولتی و نظامی هم هستند، از کوچک تا بزرگ. از هلال احمر که وظیفه اش همین است تا فرماندهان ارشد نظامی سپاه و ارتش و داوطلبان سازماندهی شده در بسیج. کاروان «روحانیون» هم حضور دارد، حتمن برای «تسلی» خاطر داغداران و خواندن «نماز میت» اینبار بی اجر و مزد و شاید هم با اجر و مزد حکومتی.
همه هستند گویا، همه آنهایی که همیشه هستند و باز گویی هیچکس نیست، آنکه باید باشد، همه در جستجوی آن گمشده اصلی، آنکه مسئول است و مقصر، جدل است و جنجال بر سر «مقصر» اصلی.
دولت فعلی و روزنامهنگاران هوادارش دولت پیشین، احمدینژادیها که به وقت حادثه بست نشتهاند را با «فاجعه مسکن مهر» مقصر اصلی میدانند، آن هم ۵ سال پس از آنکه بر جای او نشستهاند و هیچ نکردهاند. آن سوی میدان نیز دولت فعلی را «متهم» میکند به ناتوانی و فرافکنی به وقت «بحران»، به «بیتوجهی» و «سیاسیکاری».
راستی مقصر اصلی کیست؟
مرگ قصه هر روز ماست
«مرگ» در ایران عادیتر از آن است که تصورش را میکنیم. به گفته معاون وزیر بهداشت و درمان تصادفهای جادهای هر یک ساعت جان ۲ نفر را میگیرد. یعنی روزانه دستکم ۴۸ نفر و در ماه ۱۴۴۰ نفر و در سال ۱۷ هزار و ۲۸۰ نفر.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی ۳۳ هزار ساکن ایران در سال ۲۰۱۶ جان خود را به خاطر آلودگی هوا از دست دادهاند. سرپرست گروه سلامت هوای وزارت بهداشت و درمان تعداد کشتهشدگان ناشی از ذرات معلق در سال ۹۴ را ۱۲ هزار و ۷۹۳ نفر اعلام کرده است.
به این آمار میتوان مرگ ناشی از خطای پزشکی و یا مسمومیت دارویی را هم افزود که به گفته یکی از نمایندگان مجلس از زمان اجرای طرح «بیمه سلامت» ۱۱ درصد بیشتر شده است.
آیا تا به حال یکی از مسئولان حکومتی پیدا شده که «مسئولیت» این همه فاجعه را گردن بگیرد، بی آنکه خود را تبرئه کند و دست تقدیر و طبیعت، بیتوجهی کشتهشدگان و یا «ناهمواری جادهها» را به رخ نکشد؟ سراغ دارید یک مامور میانی حکومتی را که به دنبال یکی از این فاجعهها از مقام خود، خودخواسته کناره بگیرد؟
به یکسال پیش بازگردیم: ۵ آذر ۱۳۹۵ و سانحه قطار تبریز به مشهد در سمنان که به کشته شدن ۴۷ مسافر انجامید. نتیجه نهایی هم تنها استعفاء مدیرعامل راهآهن جمهوری اسلامی بود و بازداشت چند کارمند میانی و در نهایت هم شناسایی و معرفی خطای انسانی و نقص در سیستم کنترل خودکار قطار به عنوان «مقصران» فاجعه. محسن پورسید آقایی مدیرعامل مستعفی راهآهن هم کمتر از یکسال بعد – شهریور امسال – در جایی دیگر – شهرداری تهران- مسئولیت گرفت، پس از آنکه «فاجعه» فراموش شد.
پرونده پلاسکو را ورق بزنید: چند نهاد و ارگان دولتی و غیردولتی «مقصر» معرفی شدند؟ از وزارت کار تا بنیاد مستضعفان و شهرداری و وزارت راه و شهرسازی. نتیجهش اما چه شد؟ تا به امروز هم سرگردانی «کسبه» پلاسکو و پاسکاری نهادها.
زلزله: فراموشی و پریشانی ما
زلزله کرمانشاه را بگذارید کنار همه فجایعی که پیشتر رخ داده است، کنار زلزله بم، ورزقان، سقوط هواپیماها، تصادفهای جادهای، آتشسوزی شینآباد و پلاسکو و غیره، کنار همه فجایعی که به مرور زمان به فراموشی سپرده شدهاند.
کشتهشدگان زلزله دیر یا زود با «امداد» گروههای متعدد دفن خواهند شد و آنان که زنده ماندهاند هم چند وقتی محل توجه «داوطلبین» و مسئولان. برای ساختن خانههایشان شاید «وام» بگیرند و بعضیهایشان هم شاید برای همیشه دل از جایی که در آن زاده شدهاند، بکنند، بیایند در حاشیه شهری دیگر و بشوند یکی دیگر از چند ده هزار دستفروش و کارگر فصلی حاشیهنشین شده.
آنها فراموش میشوند، تب تند «خیریه»های آنی و حادثهای فرو مینشیند، خیل عظیم «داوطلبین» به زندگی عادی باز میگردند، دولتیها و خویشاوندان سیاسی و اقتصادی پیمانهایشان را میبندند و قراردادها برای بازسازی امضاء خواهد شد. شاید هم چند نفری از ماموران میانی بازداشت، محاکمه و حتی برکنار تا چند وقت بعد، پس از فراموشی در جایی دیگر به کار گرفته شوند. تسلسلی که پیش از این تجربه کردهایم و به وقت هر فاجعهای باز هم تکرار میکنیم بی آنکه «مقصر» اصلی مسئولیت بپذیرید و کسی سراغش را بگیرد. بیآنکه یکی از مسئولان بیشمار حتی زحمت عذرخواهی را به خودش بدهد و راه بر فاجعه بعدی بسته شود.
تکرار مکرر که تنها عادت به فاجعه را برای ما عادیتر از آنچه که تصور میکنیم، کرده است و دلخوش به این «هیجانهای حادثهای» بی آنکه به عمق و فاجعه «پراکندگی» و «پریشانی» جامعه فکر کنیم. شاید در حادثه بعدی هم یکی مثل زیباکلام سه برابر بیشتر از اینبار «کمک مردمی» جمع کند و چندین برابر گروه «داوطلب» و «خیریه» شکل بگیرد از همان مهندسان ناظر و پیمانکاران و شرکتها و بانکهایی که بخشی از فاجعهاند، از سیاستمداران و «بچه معروف»هایی که خود نقش دارند در وضعیتی که ما گرفتارش شدهایم؛ وضعیت عادت به فاجعه و پریشانحالی و پراکندگی و امنیت فاجعهکاران.
نظرها
رضایاری
اتل متل زلزله بـــــــازم شده ولوله باز بی خبر رسیده دیـــو بد زلـزله خونه شده یه آوار کسی نداره قرار عروسکــا خوابیدن زیر ستون آوار اتـل متل ناله ها ضجه های مادرا باروی خـاک گرفته پی رد بچه ها تــوی گلو خشکیده گریه های بی صدا پـارچه سفید کشیدن رو تن و پای بابا اتل متل زمستون می لرزه دست وپامون هوا دلش گرفته می باره باد و بـارون روی لبای تشنه حسرت و اشک یه مشته پارچه سفیدتوکوچه ساخته یه بیشه پشته اتل متل کجایی؟ رسیده وقـــت یاری کی میگیره دست ماتو این شب وسیاهی