محمد بن سلمان کیست و چه رویایی در سر دارد؟
عربستان جدیدی متولد شده، عربستانی که دیگر وهابیت به سادگی کلید فهم آن نیست؛ و ولایتعهدی در آن جایگاه و تشخصی نهادی پیدا کرده است: عربستان محمد بن سلمان، که از بالا و با شتابی سرسامآور در حال بهروز شدن است.
عربستان جدیدی متولد شده، عربستانی که دیگر وهابیت به سادگی کلید فهم آن نیست؛ و ولایتعهدی در آن جایگاه و تشخصی نهادی پیدا کرده است: عربستان محمد بن سلمان، که از بالا و با شتابی سرسامآور در حال بهروز شدن است.
حالا دیگر هیچکس نمیتواند اقتدار او را انکار کند، نه در خارج عربستان و نه در داخل پادشاهی آل سعود. سخن از شاهزادهای است که امروز آوازهاش از پادشاه بیشتر است، جوانترین وزیر دفاع جهان: محمد بن سلمان، که با حفظ سمت در وزات دفاع در ۲۱ ژوئن ۲۰۱۶ به ولیعهدی عربستان سعودی برگزیده شد. او کیست؟ و چه رویایی درسر دارد؟
شاهزاده اسلام میانهرو
از اوایل سال ۲۰۱۵ که این شاهزاده سعودی وارد بازی قدرت در پادشاهی آل سعود شد، تاریخ عربستان سرعت و شتاب بیسابقهای یافته است.
با کلید زدن یک انقلاب اجتماعی، با به چالش کشیدن اقتدار مذهبی و تصفیه رقبای سیاسی، از هم اکنون نام محمد بن سلمان به نقطه عطفی در تاریخ عربستان بدل شده است. پس از فرزند سلمان، عربستان دیگر همان کشوری نیست که پیش از او وجود داشت.
قبل از هر چیز، در این عربستان جدید، دیگر این وهابیت نیست که محتوا و جهت رفتار سیاسی حاکم را تعیین یا دستکم کادربندی میکند. اکنون کلیت دستگاه مذهبی در عربستان به نفع نظام قدرت و تصمیمات آن به حالت تعلیق درآمده است.
اگر در دهه نود میلادی، مفتی اعظم عربستان، شیخ عبدالعزیز ابن باز، رانندگی زنان را منشأ «آشکار بسیاری از شرها و گناهان» و عملی «بدون شک» ممنوع و غیر مجاز میدانست ( در اینجا)، حالا دبیرخانه شورای علمای اعظم این کشور – نهادی که در رأس آن مفتی اعظم امروز عربستان عبدالعزیز آل شیخ قرار دارد — در بیانیهای از پادشاه به خاطر پرده برداشتن از مفاسد و شرهای ناشی از عدم رانندگی زنان تشکر میکند.
بله، این سیمای جدید عربستان است: عربستانی که تابعیت علمای عظام از تصمیمات سیاسی حاکم به موضوع ریشخند در شبکههای اجتماعی بدل شده است.
شیوخ سنی، محافظان معبد وهابیت، و پلیس مذهبی هیچ گاه در عربستان تا این قدر تحقیر نشده بودند.
ولیعهد عربستان به طور ویژه شمشیرش را برای پیروان جریان الصحوه السعودیه، که هسته سخت وهابیت در عربستان به حساب میآید، تیز کرده است. او وعده داده است اسلام میانهرو را دوباره در عربستان زنده کند.
ریشه افراطگریهای مذهبی عربستان در سی سال گذشته، البته به زعم محمد بن سلمان، نه در خود این کشور، بلکه در انقلاب ایران است.
این سخنان ولیعهد در مصاحبه با گاردین است: «آنچه در سی سال گذشته اتفاق افتاد، ربطی به عربستان سعودی ندارد. آنچه در منطقه در سی سال گذشته اتفاق افتاد، ربطی به خاورمیانه ندارد. پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، مردم میخواستند این الگو را در کشورهای مختلف پیاده کنند، و یکی از آنها هم عربستان سعودی بود... حالا وقت خلاص شدن از آن است.» خلاص شدن، بله، اما نه فقط از محافظهکاری وهابیت، بلکه از بدیل شیعی آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران که حالا محمد بن سلمان، رهبر آن یعنی، علی خامنهای را «هیتلر جدید» خاورمیانه نامیده است.
شاهزادهای علیه "طفش"
۲۲ اوت امسال، نوجوانی ۱۴ ساله در عربستان به اتهام «رفتار نامناسب در فضای عمومی» بازداشت شد. جرم این نوجوان، که از نام و ملیت و سرنوشت او اطلاع دقیقی در دست نیست، انتشار ویدئویی از خود در حال رقصیدن در پیادهرویی در جده بود؛ ویدئوی ۴۵ ثانیهای از رقص ماکارنای او در تابستان ۲۰۱۶ موجب اخلال در رفت و آمد خودروها شده بود.
کمی پیشتر، در ابتدای ماه، پلیس عربستان، عبدالله الشهرانی، خوانندهای سعودی را مورد بازخواست قرار داد چرا که جرأت کرده بود حین یک کنسرت برقصد. در ماه ژوئیه نیز پلیس زنی را که ویدئویی از خویش را در حال قدم زدن با مینیژوپ در روستایی در منطقه نجد منتشر کرده بود، بازداشت کرد. سختگیری پلیس مذهبی به ویژه نسبت به جوانان تصویری نیست که محمد بن سلمان مایل باشد از عربستان صادر شود.
بدیل ولیعهد، عربستانی است در حال گشایش اجتماعی، کشوری که به زنان حق رانندگی و اجازه صدور فتوا اعطا میکند، و از تلویزیون دولتی آن آوازام کلثوم پخش میشود. محمد بن سلمان میخواهد عربستان کشوری باشد که غرب بدون شرمساری بتواند متحد آن باشد.
انجام اصلاحات در عربستان اما تنها مصرف خارجی ندارد.
عربستان کشوری جوان و ۷۰ درصد جمعیت آن زیر سی سال است. ولیعهد ۳۲ ساله این کشور درصدد ایجاد فضاهای کار و سرگرمی و تبدیل عربستان به مملکتی است که برای جوانان معمولی نیز قابل زیستن باشد.
محمد بن سلمان اگرچه جایگاه و مقام خود را مدیون خون سلطنتی است، اما سرمایه اجتماعیاش را نزد همین جوانان جستجو میکند؛ نزد اکثریت خاموشی که نه اعتقاد راسخی به اسلام دارند و نه به گروههای نخبه و ثروتمند جامعه تعلق دارند، و زمان تهی و ملالآور خود را در سرزنده ترین حالت با رانندگی جنونآمیز در صحرا، و با "تفحیط و هجوله" یا به اصطلاح خشونت و تروریسم خیابانی تاب میآورند.
این جوانان برای توصیف وضعیت خود امروز اصطلاحی به کار میبرند که همزمان به معنای "خلأ"و "ملال" اجتماعی و حتی "خشم و جنونی" است که این تهیبودگی زندگی به بار میآورد: اصطلاح "طفش" که ریشه لغوی آن فعلی است به معنای آخرین دست و پا زدنهای قبل از غرق شدن.
با مهار پلیس مذهبی و هیأتهای امر به معروف و نهی از منکر آن، و با تولید پادزهرهایی برای طفش، محمد سلمان در رویای تبدیل جامعه جوان عربستان به اسلحه پنهان خویش است.
حالا در عربستان سختگیریها نسبت به موسیقی کمتر شده است. اهمیت این موضوع به ویژه از آن جهت است که وضعیت موسیقی سنجهای مناسب برای اندازهگیری شیزوفرنی حاکم بر پادشاهی آل سعود و ترس مقامات سنتی آن از پاره شدن تار و پود سنتی جامعه است. در فوریه گذشته، کنسرتی در جده برگزار شد که اگرچه تنها مردان اجازه ورود به آن را داشتند، اما نفس این رویداد در ۲۴ سال گذشته بیسابقه بود.
"no woman، no drive" از علا وردی، ستاره پاپ ایرانیتبار عربستان سعودی، پارودی " no woman، no cry» " باب مارلی- اکتبر ۲۰۱۳
شاهزاده خوابهای علمی-تخیلی
محمد بن سلمان میخواهد اسلام معتدل سی سال گذشته را "احیا کند" و توماس فریدمن، نویسنده و تحلیلگر آمریکایی، این را به مثابه "بهار عربی، مدل عربستان" تفسیر کرده است. یک بهار عربی، بله، البته استبدادی و از بالا، با هدف بهروز کردن سرزمین مقدس اسلام از طریق "غربی" کردن آن.
ولیعهد عربستان طرفدار فرهنگ و تمدن غربی، عاشق "دره سیلیکون" و متحد و همراه بیچون و چرای آمریکا است.
محمد بن سلمان نه سابقه پر و پیمان چند تن از برادرانش را داشت، و نه یک کارنامه درخشان دانشگاهی؛ برگ اصلی برنده او در بازی تاج و تخت پادشاهی، قبل از هر چیز، حمایت آمریکاییها بود.
برای ترامپ، او نه فقط یک متحد سیاسی مناسب، که یک شریک تجاری فوقالعاده نیز است. شاید مهمترین پیروزی محمد بن سلمان در همین مرحله بود: او گوی رقابت را در ربودن دل ترامپ از رقیب سرسختی همچون محمد بن نایف، ولیعهد سابق، ربود.
محمد بن سلمان، پیروزی در این مسابقه را بیش از هر چیز مدیون طرح «چشمانداز ۲۰۳۰» اش است؛ یک طرح جاهطلبانه برای اصلاح اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عربستان که بنیاد آن بر فروش ۵ درصد سهام آرامکو (شرکت ملی نفت عربستان) بنا شده است، و هدف نهایی آن نجات این سرزمین مقدس از نفرین نفت و بریدن بند ناف اقتصاد عربستان از هیدروکربن است.
اصلاحات در عربستان همچون ایران، برنامهای مطلقاً دست-راستی است، و معنای اقتصادی آن چیزی جز قطع یارانه و خصوصیسازی نیست.
افق اصلاحات برای محمد بن سلمان، به طور مشخص، دوبی و الگوی او، همتایش در امارات، محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی و نایب فرمانده کل قوای مسلح امارات متحده عربی است. محمد بن سلمان و محمد بن زاید، هر دو مبتکر و هدایتکننده طرح انزوای قطر بودند، و قطعاً در آینده شاهد همکاری نزدیک آنها در شورای کشورهای خلیج فارس، نه فقط در زمینه سیاسی، بل همچنین در زمینه اقتصادی خواهیم بود.
از پیشتر، در امارات و عربستان، جریان قطع یارانهها —که همواره جزء ذاتی نظام اجتماعی این کشورها بوده— آغاز شده است. اقدام به قطع یارانههای سوخت با امارات آغاز شد که پرداخت ۷ میلیارد یارانه سوخت در سال را از ژوئیه ۲۰۱۵ لغو کرد. در سال ۲۰۱۵ نیز، عربستان، همزمان با ورود محمد بن سلمان به مرکز تصمیمگیریهای سیاسی، قیمت گازولین را ۵۰ درصد افزایش داد. اعضای شورای همکاری خلیج فارس به تازگی تصمیم گرفتهاند که ۵ درصد مالیات بر ارزش افزوده را از سال ۲۰۱۸ به بعد به شکل هماهنگ اعمال کنند.
عرضه اولیه سهام آرامکو یکی از ارکان اصلی برنامه اصلاحات اقتصادی ولیعهد عربستان است، که با توجه به ارزش ۲ تریلیون دلاری اعلامشده برای آن، بزرگترین عرضه اولیه سهام تاریخ خواهد بود.
در راستای همین اهداف اصلاحی، محمد بن سلمان در رویای ساختن پیشرفتهترین شهر یا در واقع منطقه آزاد تجاری دنیا است، شهری که در آن تعداد رباتها از آدمها بیشتر خواهد بود.
نئوم، طرح شهری فوتوریستی است در حاشیه دریای سرخ و در مرز عربستان، اردن و مصر، با بودجهای معادل ۵۰۰ میلیارد دلار، و در منطقهای با مساحت ۲۶ هزار و ۵۰۰ کیلومتر. نئوم، بزرگتر از دوبی، شهری آزاد از شریعت و منطقهای آزاد از مقررات برای سرمایه خواهد بود: محل تلاقی دریا، خورشید و رباتها. محمد بن سلمان این طرح را «جهشی در تمدن بشری» میداند؛ در این مگا-شهر «همه چیز به هوش مصنوعی پیوند خواهد خورد.»
پروژه نئوم برای ولیعهد همان معنا و اهمیتی را دارد که اهرام برای فرعونهای مصر؛ یک میراث تاریخی علمی-تخیلی که ربطی به تصورات کلیشهای ما از عربستان سعودی ندارد.
شاهزاده غیرمترقبه
بله، تصویری که امروز از عربستان به جهان مخابره میشود، دیگر به سادگی تصویر کلیشهای کشوری با ثروتهای بادآورده نفتی و مکانهای مقدس نیست که سلفیسم و تروریسم را به منطقه صادر میکند. عربستان اکنون با محمد بن سلمان، سرزمین اتفاقهای غیرمنتظره است.
کارنامه ولیعهد عربستان در دو سال گذشته پر از اقدامات جاهطالبانه و غافلگیرانه بوده است: عملیات طوفان قاطع (جنگ یمن)، طرح انزوای قطر، اعطای حق رانندگی به زنان و اجازه صدور فتوا به آنها، پخش آوازام کلثوم از تلویزیون دولتی، شکستن تابوی همدستی با اسرائیل، بازداشت جمعی از شاهزادهها، مقامات حکومتی و صاحبان سرمایه به جرم فساد و پولشویی، و در نهایت درام استعفای حریری.
بزرگترین سلاح ولیعهد عربستان در برابر دشمنان خارجی و رقبای داخلیاش همین «غافلگیری» بوده است. ماجرای استعفای سعد حریری به حدی غیرمنتظره بود که بسیاری از رسانهها، به ویژه رسانههای نزدیک به حزبالله و ایران به شایعه دستگیری و حصر حریری در عربستان متوسل شدند و روی آن مانور دادند.
حالا همه چیز برای رقبای عربستان مشکوک و مرموز است. روزنامه کیهان در واکنش به خبر سفر حریری به فرانسه نوشته است: «سعد حریری، نخستوزیر مستعفی لبنان در اقدامی شکبرانگیز و تعجبآور امروز به جای لبنان به فرانسه میرود.»
شوک همواره روشی مطمئن برای انباشت ناگهانی اقتدار و ثروت است. و پس از شوک استعفا، حالا حریری قدرتمندتر از گذشته به صحنه سیاسی بازگشته و اعلام کرده است شرط پس گرفتن استعفایش، خلع سلاح حزبالله است. اقتدار حاصل از این رفت و برگشت اما، بیش از حریری متعلق به شاه آینده عربستان است.
صحنهپرداز رویدادهای غیرمنتظره ماه گذشته در ریاض کسی جز محمد بن سلمان نبود؛ امیر جاهطلبی که سعد حریری پس از استعفا او را "برادر" خود خواند. ولیعهد عربستان امروز در دوران نضج ملیگرایی عرب و افول قدرت اخوان المسلمین، "برادر بزرگ" تمام اعراب سنی منطقه است.
غافلگیری اما همواره شمشیری دو لبه است، و هر بمبی ممکن است در دستان سازندهاش منفجر شود. شتابزدگی، جاهطلبی، و ماجراجویی ترکیب انفجاری خطرناکی است؛ و طرحها و اقدامات بن سلمان همگی شامل این سه ماده اند؛ از جمله ماجرای دستگیری ولید بن طلال، میلیاردر سعودی، و شاهزاده متعب، فرمانده گارد ملی و پسر ملک عبدالله شاه مرحوم و صدها شخصیت بانفوذ سلطنتی دیگر.
امروز برای شاهزادگان عربستان، بن سلمان شخصیتی به غایت غیرقابل پیشبینی و ترسناک است؛ آن قدر ترسناک که یکی از تحلیلگران منطقه در این مورد میگوید: «هرگز چنین چیزی ندیده بودم. آنها چنان دچار دهشت شدهاند، گویی با لرد ولدمورت –شخصیت منفی داستانهای هری پاتر— روبرو شدهاند.»
آنها حق دارند بترسند: بازی تاج و تخت، برای محمد بن سلمان، بازی تشخیص دوست و دشمن، و نابودی مطلق دشمنان است، و این حد وسطی ندارد.
اما آیا آتشی که ولیعهد با دستگیری شاهزادگان برجسته و متنفذ روشن کرده، دامن او را نخواهد گرفت؟ آیا ممکن است حریری پس از استقرار کامل در لبنان به "ّبردار" بزرگش خیانت کند؟ آیا احتمال دارد "غافلگیری" به سلاحی علیه خود محمد بن سلمان بدل شود؟
در داخل کشور، او تعادل میان خانواده سلطنتی و مفتیان وهابیت، و مصالحه میان پادشاه و دربار را برهم زده و همین ممکن است باعث تضعیف خاندان آل سعود شود، و در دراز مدت به ضرر خود او به پایان رسد.
در خارج کشور تا همینجا نیز جنگ یمن، هزینه بسیاری برای عربستان داشته است؛ و همه میترسند امیر جاهطلب عربستان، پس از ماجرای حریری، جنگ تازهای را در منطقه آغاز کند.
آنچه مشخص است، این که فهرست دشمنان او، از درون قصر تا بیرون شبه جزیزه، طولانی است. و در مقابل، او نیز آماده انجام هر کاری برای نابود کردن دشمنانش است. این معادله نوید اتفاقات خطرناکی را میدهد.
شاهزادهای در قامت یک رئیس جمهور
با انجام یک انقلاب اجتماعی و یک کودتای سیاسی در دو سال گذشته، محمد بن سلمان مرزهای امکان را در عربستان جابهجا کرده است؛ او یکتنه حسن روحانی، محمود احمدینژاد، محمد خاتمی، و هاشمی رفسنجانی حکومت عربستان سعودی بوده است.
در حالی که خصلت تهاجمی و ماجراجویانه ولیعهد در سیاست خارجی، و ژست ضدفساد او در سیاست داخلی، به رفتارهای محمود احمدینژاد شبیه است، "برنامه تحول ملی" او که در سال ۲۰۱۶ به عنوان بخشی از "چشمانداز ۲۰۳۰" در عربستان کلید زده شد، بیشتر یادآور برنامههای دست-راستی هاشمی رفسنجانی است.
وانگهی، دستاوردهای اصلاحطلبانه او در همین مدت کوتاه در عربستان راستکیش، به ویژه در حوزه زنان، از دستاوردهای محمد خاتمی در ایران کمتر نبوده است. وعدههایی را که سه رئیس جمهور ایران در نزدیک به سه دهه نتوانستند برآورده کنند، محمد بن سلمان در کمتر از سه سال در عربستان محقق کرده است.
این مقایسه را میشود همچنان ادامه داد: اگر برنامه سیاسی حسن روحانی برآیند و ترکیبی حداقلی از طرحهای اصلاحطلبانه و امنیتی است، برنامه محمد بن سلمان، ترکیبی حداکثری از آنها، تا حد اشباع و انفجار است.
آنچه مشخص است محمد بن سلمان جایگاه ولایتعهدی را در نظام قدرت پادشاهی عربستان ارتقا داده و به آن تشخصی سیاسی-حقوقی بخشیده است. وزن و تأثیر ولیعهد عربستان در صحنه سیاسی این کشور بیشک امروز اگر بیشتر از وزن و تأثیر رئیس جمهور در نظام ولایی ایران نباشد، کمتر هم نیست.
مقایسه رئیس جمهورهای ایران با ولیعهد عربستان، اگر باعث سوء تفاهم در مورد ساختار استبدادی نظام قدرت عربستان سعودی شود، قطعاً گمراهکننده خواهد بود. در حالی که ایران پس از انقلاب ۵۷، واجد قسمی بالقوگی دموکراتیک است که خود را در قالب تضادها و تنشهای میان رئیس جمهور و رهبر نشان میدهد، عربستان امروز نمونهای از یک نظام سلطنتی مطلقه خودکامه است.
علیرغم این تفاوت ساختاری، رفتار حاکمان دو کشور در سطح منطقهای و داخلی، در دهههای اخیر کاملاً شبیه به یکدیگر بوده است. این شباهت به هیچ وجه تصادفی نیست، و حاکمان این دو قدرت منطقهای، مدام خود را در آینه یکدیگر ارزیابی و بازیابی میکنند. از این بابت، تغییر رویکردها و سیاستهای یکی بر دیگری مستقیماً اثرگذار است.
سرنوشت ایران و عربستان به کنار –در حالی که وضع سلامتی رهبران ایران و عربستان هردو وخیم گزارش میشود— آینده برای محمد سلمان از همتای ایرانیاش، حسن روحانی به وضوح روشنتر به نظر میرسد.
بعید است مانعی بتواند جلوی تاجگذاری ولیعهد را به عنوان شاه جدید عربستان در سالهای آتی بگیرد. صعود او در نردبان قدرت تا پله آخر تقریباً از حالا قطعی است. و از هماکنون میتوان شرطبندی کرد که مدت سلطنت او طولانی خواهد بود؛ طولانی و پر از اتفاقات غیرمنتظره و احتمالاً هولناک. و بیشک مسیری که عربستان با رهبری محمد بن سلمان در سالهای آتی طی خواهد کرد، بر سرنوشت ایران تأثیر مستقیم خواهد گذشت.
در همین زمینه
- چطور منازعه شیعه و سنی بدل به کانون ژئوپلیتیکی خاورمیانه شده است
- بحران لبنان: انتقاد دوباره حریری از حزبالله، فراخوان جنبلاط به پایاندادن جنگ یمن
- ایران: ولیعهد سعودی از رفتار دیکتاتورهای منطقه الگوبرداری میکند
- ولیعهد سعودی: سختی تشکیل ائتلاف علیه ایران
- جدال در کاخهای عربستان و آینده روابط آن با ایران
- زلزله سیاسی در خاورمیانه: جنگ مرد، زندهباد جنگ!
- بازداشت چهار وزیر و ۱۱ شاهزاده به اتهام فساد در عربستان
- ولیعهد جدید عربستان و تشدید رویارویی با ایران
نظرها
احسان راد
مقایسه بن سلمان با اعجوبه های واپس گرایی که از تمساح یزدی ایدیولوژی قرض می گیرند و به نام اصلاحات به خورد مردم بدبخت ایران می دهند واقعا جالب بود. مثالتان از عملکرد بن سلمان با الگوی رفتاری خاتمی و رفسنجانی و احمدی نژاد فکاهی جالبی بود! ...
فرزاد
مردی جاه طلب و با چنین هویتی که مایل است یک شبه تمامی پل های وهابی و خونی و سیاسی گذشته خود را نابود کند و در دنیای تخیلات هالیودی فکر میکند و چون توانایی تولید علمی ندارد مجبور است از غرب بگیرد چگونه در عصر جهانی ارتباطات که همه آدمهای جهان حداقل با یک موبایل به بقیه وصل هستند میخواهد مسلمانان کشورش و بقیه جهان را متقاعد کند که رابطه نزدیک با اسراییل قابل قبول است و این جناب کلید دار حرمین الشریف مسلمانان باشد. این تضاد قابل جمع نیست و آینده کل منطقه را بسوی آنارشی میبرد. باید توجه کرد در بازی بیش از یک حریف هست و گاهی مجبور میشوی که حرکتی کنی که بعد از ده حرکت متوجه خواهی شد که آن نقطه عطف از دست دادن تاج و تختت بود
آراز اورمو
ای این اسلام، شیعه و سنی از بیخ بسوزد جنگهایی بی سرانجام
کیوان
از اینکه جناب بن سلمان کارهای انجام داده و عربستان سنتی را به عربستان پویا تبديل میکند جالب است، نکته قابل توجه اینجا است اگر این مرد بتواند جامعه را با خود هم سو کند و از اقتدار گرای مطلق پرهیز کند آن موقع میتوان گفت عربستان در بستر بهاری قرار گرفته به نام مردم سالاری. و این که جناب بن سلمان بتواند همچنین کاری انجام دهد باید انسان فرهیخته باشد. ای کاش اینطور میشد وخاورمیانه حداقل خود را آرام آرام به ساحل نزدیک تر می دید.