ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تغییرات آب و هوایی برای اسد

و ناگهان به لطف نهادها و مطبوعات جهانی مدعی "بی‌طرفی"، جنایات رژیم اسد تبدیل می‌شوند به پانوشتی کوتاه بر ستایش از او در پیوستن به توافقنامه آب و هوایی پاریس!

و ناگهان به لطف نهادها و مطبوعات جهانی مدعی «بی‌طرفی»، جنایات رژیم اسد تبدیل می‌شوند به پانوشتی کوتاه بر ستایش از او در پیوستن به توافق آب و هوایی پاریس!

عکس از آرشیو: مراسم تحلیف اسد و آغاز دور سوم ریاست‌جمهوری او بر یک‌سوم خاک سوریه در تیرماه سال ۱۳۹۳

در ابتدای ماه نوامبر، در حاشیه کنفراس تغییرات آب و هوایی در شهر بن آلمان، اعلام شد که جمهوری عربی سوریه موافقت کرده به کنوانسیون تغییر اقلیم سازمان ملل مشهور به توافق پاریس بپیوندد. امید این است این توافق که بدواً در پایان سال ۲۰۱۵ در پایتخت فرانسه حاصل شده، نقطه شروعی برای جایگزینی پروتکل کیوتو از سال ۲۰۲۰ باشد.

توافق پاریس، به ویژه از آن جهت گامی عمده در جهت حصول هم‌رأیی جهانی، پس از سال‌ها شکست، تفسیر و معرفی می‌شود، که دایره توافق آن شامل اکثریت عمده کشورهای جهانی به ویژه قدرت‌های بزرگ صنعتی‌ (مثل آمریکا، چین و اتحادیه اروپا) نیز می‌شود؛ همان کشورهایی که منبع اصلی تولید گازهای گلخانه‌ای‌ اند.

  • پرونده‌ کنفرانس اقلیمی پاریس را در اینجا بخوانید.

از ترامپ منزوی تا اسد بین‌المللی

نیکاراگوئه در اعتراض به «الزام‌آور نبودن» توافق پاریس، آن را در بدو امر امضا نکرد. اعتراض نیکاراگوئه همچنین متوجه در نظر نگرفتن اقدامات تنبیهی برای کشورهایی بود که مفاد و مقررات مورد توافق را اجرا نخواهند کرد. جمهوری عربی سوریه نیز که در آن زمان نگران گرم شدن زمین نبود، به توافق نپیوست.

در اول ماه ژوئن ۲۰۱۷، دونالد ترامپ تصمیم گرفت که امضای ایالات متحده را از توافقنامه پاریس پس بگیرد، به این بهانه که مواد آن همسو با منافع اقتصادی آمریکا نیست. کناره‌گیری آمریکا اگرچه به منزله پایان توافق پاریس نبود، اما ضربه سهمگینی به موقعیت نمادین آن به عنوان یک پیمان جهان‌شمول وارد آورد. به سرعت این ابهام و نگرانی به وجود آمد که آیا بدون پشتیبانی، بودجه و تکنولوژیِ آمریکا به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی و صنعتی، امکان تحقق تواق پاریس وجود دارد یا خیر؟ اگر آمریکا از انجام تعهداتی که در زمان اوباما پذیرفته سر باز زند، آیا اصلاً می‌توان به توسعه صنایعی خوشبین بود که کمتر به محیط زیست آسیب بزنند؟

در ۲۰ اکتبر، رئیس‌ جمهور نیکاراگوئه، دانیل اورتگا، سندی را مبنی بر محلق شدن این کشور به توافقنامه پاریس امضا کرد. دو روز بعد، در شورای مردمی سوریه نیز پیش‌نویس قانون پیوستن جمهوری عربی سوریه به توافق تصویب شد. آداب و تشریفات اداری دولتی سوریه باعث شد البته اعلام رسمی ملحق شدن دمشق به ۱۹۶ کشور دیگری که توافق را امضا کردند، تا ماه نوامبر به تعویق بیفتد. به حکم اسد اما، همان طور که راشا تودی گزارش داده، سرانجام، پیوستن سوریه به توافق پاریس الزام حقوقی یافت.

علاوه بر گزارش تجلیل‌آمیز و قابل انتظار روزنامه بعث، "گرین اریا"، یک وبسایت لبنانی محیط زیستی، مقاله‌ای به قلم مایا نادر در این مورد منتشر کرده است که با این کلمات آغاز می‌شود: «به نظر می‌رسد که جنگ جهانی‌ای که با حمایت آمریکا و اسرائیل علیه سوریه آغاز شد، با جنگی از نوعی دیگر تلافی و جبران خواهد شد.» نتیجه‌گیری مقاله نیز به این قرار است: «کاخ سفید حالا مطلقاً تنهاست. آیا پیوستن سوریه به توافقنامه پاریس، محرک مضاعفی برای ترامپ نخواهد بود تا تصمیمش را تغییر دهد؟»

تا اینجا به نظر ماجرا چیزی جز جریان همیشگی تعریف از خود رسانه‌های رژیم و تبلیغات معمول "ضد امپریالیستی" رسانه‌های لبنانی نیست، اما عجیب آنکه اگر به رسانه‌های جهانی نگاهی بیندازیم، تیترها و عبارات مشابهی را مشاهده می‌کنیم. مثلاً در گاردین می‌خوانیم که «سوریه توافق آب و هوایی پاریس را امضا کرد و آمریکا را منزوی تنها گذاشت.»

تیترهای مشابهی را می‌توان در نیویورک‌ تایمز، پولتیکو و بسیاری دیگر از رسانه‌های جهانی یافت که برخی حتی پا را فراتر می‌گذارند و با لمحه‌ای از ستایش می‌افزایند که رژیم سوریه توافقنامه را «در میان یک جنگ داخلی وحشیانه» امضا کرده و «در مورد تغییرات آب و هوایی در قیاس با آمریکا بهتر عمل کرده است.» (ن. ک به اینجا)

در این رویکرد رسانه‌ای و مطبوعاتی‌، ماهیت رژیمی که توافق‌های بین‌المللی را به نام سوریه امضا می‌کند و رفتار و اعمال سرکوبگرانه‌اش نسبت به مردمش در تاریخ شوم آن، به ویژه در طول شش سال گذشته، به امری جزئی و فاقد اهمیت تقلیل یافته است.

تأکید بر محیط زیست در تبلیغات رژیم اسد و متحدانش، به ویژه نزد گروه‌های چپگرای طرفدار محیط زیست در اروپا، آفریقا و آمریکای لاتین موضوع جدیدی نیست. از همان روزهای آغازین انقلاب سوریه، سر و کله این نظریه‌ پدیدار شد که یکی از دلایل «جنگ علیه سوریه» را تن ندادن «حکومت این کشور» به کشت و تجارت محصولات غذایی‌ای می‌دانست که اصلاح نژادی شده‌اند؛ بنا به این نظریه، عدم صدور مجوز رژیم اسد در این مورد، تهدیدی علیه منافع اقتصادی شرکت‌های بزرگ آمریکایی است.

با توجه به سابقه طولانی بسیار بد شرکت‌های تجاری کشاورزی امریکایی در آمریکای لاتین –که سابقه رفتاری آنها تفاوت چندانی با کارتل‌های جرایم سازمان‌یافته ندارد— تبلیغات این چنینی در این منطقه با اقبال روبرو شده، و اغلب مورد ارجاع چپ‌گرایان و طرفداران محیط زیستی قرار گرفته است که توجیه‌گر اعمال خشونت‌بار رژیم اسد اند. ظاهراً جنایت‌های ژنتیکی-طبیعی‌ای که بدون استفاده از تکنولوژی‌های اصلاح ژنتیکی صورت پذیرفته باشند، برائت و محکومیت "سبز" را ایجاب نمی‌کنند.

هرم جهانی ریاکاری

مسأله در اینجا به سادگی نقش احتمالی اسد در "شرمنده" و منزوی کردن آمریکا در جریان نجات دنیا از تغییرات آب و هوایی ویرانگر نیست، بلکه جایگاه و ماهیت بازیگران بین‌المللی و ساختارهای جیوه‌ای است که با توجه به موازنه قدرت و وضعیت موجود حاصل آن، به شکلی عمیقاً بروکراتیک عمل می‌کنند؛ سخن از بازیگرانی است که از یک سو، به شکلی افراطی نخبه‌گرا هستند، و از سوی دیگر، کاملاً نسبت به ارزش‌ها و اخلاقیات سیاسی‌ای مثل حقوق، آزادی‌ها و حیات بشری، به نام "بی‌طرفی سیاسی"، بی‌تفاوت هستند.

طبعاً در صدر هرم ریاکاری دیپلماتیک، رفتار دو ابرقدرت اصلی، یعنی آمریکا و روسیه، قرار می‌گیرد، که خواه از طریق حق انحصاری وتو در شورای عالی امنیت، یا از طریق زور و پیشتیبانی سیاسی و مالی (فرایندهایی مثل خروج آمریکا از یونسکو به نفع اسرائیل)، منافع خود و نیروهای شر نزدیک به خود مثل اسرائیل و رژیم سوریه را تأمین می‌کنند.

در سطحی پائین‌تر در این هرم، آنچه می‌توان مشاهد کرد مجموعه‌ای از مضحکه‌های سیاسی مثل انتخاب عربستان سعودی برای عضویت در کمسیون حقوق زنان سازمان ملل، انتصاب رابرت موگابه به عنوان سفیر حسن نیت سازمان سلامت جهانی (عقب‌نشینی از این تصمیم، پس از واکنش‌های جهانی نافی این واقعیت نیست که سیاست‌گذاران ارشد بدواً چنین جایگاهی را برای دیکتاتور ستمگر زیمبابوه در نظر گرفته بودند). اعطای مدال افتخار برای یک دهه فعالیت در سازمان ملل، به بشار الجعفری، سفیر رژیم اسد در این سازمان، به دست بان کی‌ مون در سال گذشته را نیز باید به این فهرست افزود.

در اینجا نیز این واقعیت که بشار الجعفری نماینده یک رژیم جنایتکار است، امری جزئی و قابل چشم‌پوشی می‌نماید که درجه اهمیتی ثانوی نسبت به "آداب" و "عرف" دیپلماسی دارد، دیپلماسی‌ای که البته فراتر از منطق و معاف از اخلاق است.

این وضعیت وخیم صرفاً اهمیت و دلالتی نمادین ندارد، چرا که این ساختارهای عظیم مالی و اداری مسئول مسائل به غایت مهمی همچون کمک‌های انسان‌دوستانه و مسأله پناهندگان هستند.

به نام "بی‌طرفی آئینی و تشریفاتی"، این ساختارها و نهادها همچون مکانیسم‌هایی برای پاک کردن رد خون‌ها و جنایت‌هایی عمل می‌کنند که خود محصول موازنه قدرت‌ اند: حالا خواه از طریق اظهارات و اقدامات مستقیم، یا به میانجی خشونت ساختاری‌ای که به نیروهای محلی برای تحمیل "بی‌طرفی مثبت در قبال نیروهای قدرتمندتر" اعمال می‌کنند.

نجات حقوق بشر از دست مدعیان آن

گزارش‌هایی مثل گزارش سال گذشته کمپین سوریه و گاردین  (همان روزنامه‌ای که تصمیم اسد برای پیوستن به توافق پاریس را به انزوای آمریکا تعبیر می‌کند) به خوبی نشان می‌دهند که چگونه جریان کمک‌های بشردوستانه و پروژه‌های امدادرسانی سازمان ملل به شکل بی‌شرمانه‌ای به نفع حلقه درونی دوستان رژیم اسد تغییر مسیر داده‌اند.

به همین ترتیب، سوگیری "بی‌طرفانه" کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد را در جریان راه اندازی وبسایت "جستجو برای سوریه" با همکاری گوگل می‌توان دید؛ وبسایتی که بنا به ادعای خودش «به هیچ کدام از طرف‌های درگیری در سوریه وابسته نیست»، اما کاملاً شبیه یک کارزار تبلیغاتی روابط عمومی برای پروژه همسر دیکتاتور سوریه، اسما اسد، اعتماد به سوریه برای توسعه، عمل می‌کند.

تغییرات آب و هوایی مهم‌تر از آن است که به توانایی بشار اسد در "شرمنده کردن" دیگر ملت‌ها متکی باشد؛ حقوق بشر محترم‌تر از آن است که به معجونی از دولت‌هایی واگذاشته شود که سابقه خونباری در نقض آن دارند؛ "استقرار صلح" به شکل واقعی با استفان دی میستورا و دار و دسته‌اش حاصل نمی‌شود؛ به همین ترتیب، "بازسازی" سوریه ویران‌شده به شکلی درخور شأن مردم و سازگار با حقوق آنها، از طریق "تخصص" عبدالله دردری (معاون نخست وزیر در امور اقتصادی و معمار اصلی اصلاحات اقتصادی سوریه)، آن طور که بانک جهانی متعقد است، محقق نخواهد شد.

این ارزش‌ها را باید از دست شبکه بین‌المللی گسترده حامی‌پروری، و از چنگ دبیر کل‌ها و کارمندان و عوامل اجرایی که از امتیازات ویژه برای زندگی مرفه برخورد‌ارند و در خلوت با مستبدان و قدرتمندان جهان، البته مطابق با عرف‌ها و آداب دیپلماتیک معامله می‌کنند، نجات داد.

مبارزه با این مسأله ضرورت دارد، هرچند نمی‌دانیم چگونه و مطمئن نیستیم که تمایل و اراده کافی برای رویارویی با آن در جهان امروز وجود داشته باشد؛ در جهان پوتین-ترامپ که اگرچه مبدع تباهی نیست، اما آن را احیا و تقویت کرده است.

در ابتدای انقلاب سوریه، بسیاری از ما [انقلابیون سوریه] در تحلیل‌هایی خوش‌بینانه و یا شاید آرزومندانه نوشتیم که رژیم «به محض شلیک اولین گلوله به تظاهرکنندگان سقوط» می‌کند؛ نوشتیم: این رژیم و متحدانش با آشکار شدن جنایاتشان علیه مردم سوریه، «در پیشگاه جهان و در مجامع بین‌الملی شرمنده» می‌شوند. با گذشت زمان، و با توجه به شکست مطلق جهان در مداخله مثبت برای نجات سوری‌ها از جنگی که رژیم اسد علیه مردم راه انداخت، این عبارات به منبعی از طنز کنایی بدل شده‌اند. امروز، این بشار اسد است که می‌تواند دیگران را در مجامع بین‌المللی شرمنده کند. بله، این هم نوعی مرگبار از تغییرات آب و هوایی است.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • علی

    نویسنده یاسین است و همان بهتر که به گوش خر خوانده شود. پس چی؟ کلاه سفیدای ساختهی انگلیس را بپرستیم یا ادمخورای سعودی را یا یک عده چپ استالینی بیات شده و تاریخ گذشته که همواره در تاریج جاده صاف کن انواع فاشیسم بودند ودر اینجا نوع اسلامیش؟