«داد میخواهیم» − گزارش از مراسم یادبود دو تن از قربانیان قتلهای زنجیرهای
بیتا محمدی −محمدجعفر پوینده و محمد مختاری دو تن از مجموعه پرشمار کسانی هستند که در جریان سلسله عملیات سازمان یافته توسط حکومت به شکل فجیعی کشته شدند. هر ساله کانون نویسندگان ایران یاد این دو چهره نمادین را گرامی میدارد. امسال نیز چنین بود.
۱۹ سال از آن روزهایی میگذرد که قتلهای حکومتی حالت متراکمی یافته و شکل زنجیرهای خود را آشکار کردند. در این مدت هر ساله نبرد داد و بیداد پرجلوه است. جلوی مراسم یادبود قربیانیان قتلهای زنجیرهای را میگیرند. خودشان را کشتهاند یادشان را هم میخواهند بکشند.
آنچه در زیر میخوانید گزارشی است از مراسم یادبود محمدجعفر پوینده و محمد مختاری. آنان دو تن از مجموعه پرشمار کسانی هستند که در جریان سلسله عملیات سازمان یافته توسط حکومت به شکل فجیعی کشته شدند. هر ساله کانون نویسندگان ایران یاد این دو چهره نمادین را گرامی میدارد.
چند و چون قتلهای زنجیرهای هنوز به صورت کامل رازگشایی نشده است. از چاقو، طناب، اسلحه و اسید تا دستکاری ماشین و انفجار گاز، همه جور روشی برای کشتن به کار برده شده است. تعداد دقیق قربانیان قتلهای زنجیرهای در ایران مشخص نیست و اعداد مختلفی از ۴۰ تا ۱۷۳ نفر در فهرستهای متفاوتی که در این زمینه توسط روزنامهنگاران و محققان در اینترنت منتشر شده است موجود است. بعضی از قربانیان کسی را برای پیگیری ماجرا ندارند و اغلب بازماندگان جرات پیگیری چنین پروندهای را ندارند. با این حال هر ساله برای چهار تن از قربانیان شناخته شده این جنایت مراسم بزرگداشتی برگزار میشود. مراسم بزرگداشت پروانه و داریوش فروهر که هر دو توسط نیروهای وزارت اطلاعات ایران کاردآجین و سلاخی شدهاند به همت دختر آنها در همان خانهای که قتلگاه آنان بوده است برگزار میشود. این مراسم هر ساله با حضور پر رنگ نیروهای لباس شخصی، نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی همراه است و به اشکال مختلف برهم زده میشود.در سال جاری پرونده ای نیز برای پرستو فروهر در دادگاه انقلاب به اتهام برگزاری این مراسم تشکیل شده است با این حال پرستو فروهر با پافشاری بسیار برای یادمان قربانیان قتلهای زنجیرهای مراسم سکوت برگزار کرد.
مراسمی در محاصره انبوهی از گزمگان
مراسم دیگر مربوط به محمدجعفر پوینده و محمد مختاری دو تن از نویسندگان سرشناس عضو کانون نویسندگان ایران است که به دعوت کانون نویسندگان ایران در محل دفن این قربانیان در گورستان موسوم به امامزاده طاهر کرج برگزار میشود. چند سالی است که نیروهای امنیتی با همراهی نیروهای پلیس ساعتی قبل از شروع مراسم درها و ورودهای این گورستان را میبندند و با حساسیت متعصبانهای از برگزاری این مراسم جلوگیری میکنند. سال گذشته در یکی از خشنترین برخوردهای نیروهای امنیتی و پلیس، تعدادی از افراد حاضر − از جمله بعضی چهرههای شاخص هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران − دستگیر شده و افرادی مانند مزدک زرافشان و ناصر زرافشان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند.
امسال نیز به دعوت کانون نویسندگان ایران فراخوانی برای شرکت در مراسم یادبود پونده و مختاری در گورستان امامزاده طاهر شهر کرج منتشر شد. در این فراخوان از علاقهمندان خواسته شده بود که در ساعت سه عصر روز هفدهم آذر، در مراسمی با عنوان «سکوت نمیکنیم؛ داد میخواهیم» شرکت کنند. نیروهای امنیتی، پلیس و لباس شخصیها در همان لحظه اول مراسم نه نفر از هیئت دبیران و اعضای کانون نویسندگان که در محل حضور داشتند را بازداشت کردند. از ورود افراد به داخل گورستان جلوگیری کردند و بر خلاف سالهای گذشته حتی تجمع محدود افراد در کنار ورودی گورستان را نیز تاب نیاوردند. این مراسم گرچه نسبت به سال گذشته با خشونت کمتری همراه بود و کسی مورد ضرب و شتم قرار نگرفت اما تعداد نیروهایی وابسته به جمهوری اسلامی در ورودیها و اطراف گورستان از سال گذشته نیز پر رنگ تر بود. یکی از حاضران با طعنه میگوید: «به سلامتی امسال تعداد آنها از ما بیشتر شده است! »
مراسم امروز کانون نویسندگان ایران برای بزرگداشت پوینده و مختاری با اتفاقاتی به نسبت جدید نیز همران بود. نیروهای پلیس با جلیقه ضد گلوله و باتوم حضور داشتند. نیروهای لباس شخصی نیز با چهره تیپیک خود که معمولاً افرادی با شکمهای فربه و صورت پوشیده از ریشهای نامرتب هستند در محل حضور پر تعداد داشتند و در تمام لحظات با دوربین و موبایل مشغول فیلمبرداری از چهره افراد حاضر بودند. نکته جدید حضور جوانانی بین ۲۵ تا ۳۰ سال با شلوار جین و صورتهای اصلاح شده در میان نیروهای لباس شخصی بود. یکی از آنان موهای سر خود را کاملا مطابق مد روز مرتب کرده بود. گرچه حضور چنین افرادی به عنوان مخبر و برای شناسایی افراد در بین جمعیت قبلاً نیز مشاهده شده است اما در این مراسم آنها بسیار فعال بودند. یکی از آنها با فریاد از خانمی که در حال کار با گوشی تلفن همراه خود بود خواست تا گوشی تلفن خود را به او بدهد. این خانم به دلیل برخورد بد این لباس شخصی و احتملاً از روی ترس شروع به دویدن کرد. بلافاصله حداقل پنج نفر دیگر با همان شکل ظاهری و مشخصات توصیف شده به دنبال آن خانم دویده و او را با برخورد بسیار بدی گرفتند. حضور جمعیت و جمع شدن افرادی که به قصد شرکت در مراسم بزرگداشت پوینده و مختاری به محل آمده بودند مانع از بازداشت آن خانم و توقیف گوشی وی شد. حاضرین به دور این خانم حلقه زده و موفق شدند او را نجات بدهند.
بعضی از تجمعکنندگان از این جوانان جینپوش با صورت اصلاحشده سوال کردند که به چه اجازهای میخواهند گوشی مردم را توقیف کنند. آنها در مقابل این سوالات به تهدید متوسل شدند اما بعضی معترضان پیگیرانه از آنها میخواستند که اگر پلیس هستند مدارک شناسایی خود را نشان بدهند و اعلام کنند که مسئولیت آنها چیست؟ سوالی که در نهایت بدون پاسخ باقی ماند.
نکته بعدی این بود که از سوی یک خانم و یک آقای جوان که خود را عضو کانون نویسندگان ایران معرفی میکردند از جمعیتی که قصدی برای متفرق شدن نداشتند خواسته شد محل را ترک کنند تا بازداشتشدگان آزاد شوند. جمعیت این خواسته را رد کرده و بعضی از حاضرین اعلام کردند که به دعوت هیئت دبیران کانون و برای شرکت در مراسم آمدهاند و فقط به درخواست خود آنها محل را ترک میکنند. معنای صحبت آنها این بود که تا وقتی بازداشت شدگان آزاد نشوند محل را ترک نمیکنند.
از دیگر اتفاقات چشمگیر این مراسم که در واقع از برگزاری آن ممانعت به عمل آمد این بود که به صورت مشهود و غیر قابل انکاری فعالیت دختران و خانمهای حاضر بیش از پسران و مردانی بود که برای شرکت در مراسم آمده بودند. آنها چندین بار با نیروهای امنیتی و پلیس مشغول جر و بحث شدید شدند و حداقل دو مرتبه تلاش کردن که جمعیت رانده شده توسط ماموران را تشویق کنند که دوباره به سمت درب اصلی گورستان حرکت کنند. در دومین تلاش آنها حاضران به دنبال آنان حرکت کردند. کمی بعد از حرکت جمعیت، نیروهای امنیتی اقدام به آزاد کردن افراد بازداشت شده کردند. یک نیروی لباس شخصی همراه با آزاد شدگان به نزد جمعیت آمد و از آقای رضا خندان، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، در خواست کرد که از جمعیت بخواهد محل را ترک کنند. آقای خندان ضمن تشکر از افراد حاضر فقط به اعلام این نکته بسنده کردند که «سال آینده مجدداً در این محل همدیگر را خواهیم دید!»
«روزگار بالا و پایین دارد»
از دیگر نکات مهم این مراسم شنیده شدن ابراز تاسفهایی زمزمهوار از میان صحبتهای خصوصی جمع تجمعکنندگان بود. از سه سال پیش و بعد از برخورد خشن نیروهای امنیتی و پلیس برای برهم زدن مراسم بزرگداشت احمد شاملو، جمعیتی که برای بزرگداشت قربانیان قتلهای زنجیرهای تلاش میکنند بر سر مزار دو نویسنده به قتل رسیده شرکت کنند هر ساله کمتر میشود. یکی نویسنده شناخته شده میگوید که این اتفاق عادی است و «روزگار بالا و پایین دارد». فرد جوانی با لحنی آمیخته به تاسف و طنز میگوید ترجیح میدهد فکر کند که تعطیلات و سردی هوا دلیل کاهش افرادی است که دعوت کانون نویسندگان ایران برای بزرگداشت پوینده و مختاری را اجابت میکنند. عده دیگری اما خوشبینی کمتری دارند و میگویند فشارهای حکومت بر کانون نویسندگان ایران بسیار هدفمندتر از آن است که حالت گذرا داشته باشد.
یک خانم دانشجو میگوید که تشکلهای دانشجویی ایجاد شده در دانشگاه بعد از روی کار آمدن حسن روحانی، «فقط نگران این هستند که به دولت فشار نیاید» و میلی برای توجه به «مسئلهای ملی» مانند قتلهای زنجیرهای ندارند. یک دانشجوی دیگر میگوید از دبیر یکی از این تشکلهای دانشجویی در دانشگاه تهران خواسته است تا دانشجویان را تشویق به حضور در مراسم قربانیان قتلهای زنجیرهای کند اما با این عبارت مواجه شده است که «راستش اسم قتلهای زنجیرهای را شنیدهام اما چیز زیادی درباره آن نمیدانم.» به گفته این دانشجوی حاضر در مراسم، دبیر این تشکل دانشجویی دولتی حاضر نشده است «حتی یک دیالوگ پنج دقیقهای درباره این موضوع انجام بدهد.»
«اگر این مراسمها نباشد، دوباره این کارها را انجام میدهند»
یک خانم و آقای مسن که در سرمای هوای گورستان سر و صورت خود را با شال پوشاندهاند و مشخص است از درد پا یا کسالتی اینچنینی رنج میبرند تا آخرین لحظه در مراسم حضور دارند. آنها عقیده خود را درباره شرکت کنندگان در مراسم اینگونه اعلام میکنند: «آن خانمی که موی سفید دارند و آنجا ایستادهاند خانم پرستو فروهر هستند. پدر و مادر او را در قتلهای زنجیرهای کشتند. راستش من نمیدانم خود ایشان چه عقاید سیاسی و فکری دارند اما پدر ایشان که مرحوم شدهاند افکار راست داشتند؛ با این حال او برای مراسم کسانی که عقیده چپ داشتهاند میآید چون آگاه است و میداند در مقابل این نظام ما منافع مشترک داریم و باید با هم متحد باشیم. این خانم با اینکه اذیتاش میکنند و با اینکه دست تنهاست هر سال میآید ایران و سعی میکند برای پدر و مادرش مراسم برگزار کند. امسال با اینکه در همان مراسم ما شنیدم بعضیها به او گفتند به خاطر پروندهاش احتیاط کند و در مراسم پوینده و مختاری نیاید ولی ببینید آمده است.»
همراه این خانم صحبت را پی میگیرد و میگوید: «ما این مراسم را میآییم که خون قربانیان قتلهای زنجیرهای پایمال نشود. آقای علی اشرف درویشیان بیمار بود اما با ویلچر میآمد در مراسم. کسانی که ادعا میکنند نویسنده هستند و میگویند هم دوره پوینده و مختاری بودهاند کجا هستند؟ کسانی که همفکر پوینده و مختاری بودهاند کجا هستند؟ اگر موبایلم را در بیاورم از من میگیرند وگرنه نشانتان میدادم روی فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام یک عالمه آدمی که من میشناسم مطلب گذاشتهاند که امروز مراسم است ولی هیچ کدام نیامدهاند. همهشان میگویند ما فعالسیاسی، روزنامهنگار و فعالن مدنی هستیم و کتاب میخوانیم و این چیزها، اما نیامدهاند. همینها هستیم دیگر. صد نفر اینجا هستند و چند نفری هم وقتی دیدند اجازه نمیدهند مراسم تشکیل شود پراکنده شدند. کاش کسانی که ادعای آزادیخواهی دارند و همیشه با عکسهای زندانیان سیاسی اعدام شده در اینترنت فخر فروشی میکنند در مراسم شرکت میکردند. کاش مثل پرستو فروهر اهمیت میدادند. قتلهای زنجیرهای اتفاق سادهای نیست که اینقدر راحت فراموش شود. نصف جمعیت مثل ما پیرمرد و پیرزن هستند. چند سال دیگر زندهایم؟ یعنی اینقدر راحت میخواهید بگذارید حکومت موفق شود و برای همیشه قتلهای زنجیرهای فراموش شود؟ فکر میکنید تمام شده است؟ خیلی راحت فتوا میگرفتند که این نویسنده یا آن فعال سیاسی کافر است و ضد دین است و بعد آنها را میکشتند. از کجا میدانید دوباره شروع نمیکنند؟ اگر این مراسمها نباشد و قربانیان اعدامهای دهه شصت، قربانیان قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه و کشتههای ۸۸ فراموش شوند خیالشان راحت میشود که مردم فراموش میکنند و دوباره این کارها را انجام میدهند.»
در همین زمینه
پرستو فروهر:
نظرها
امت جرم
سالها است مخالفان و منقدان رژیم تئوکراسی دارند به اکثریت مردم ایران باج میدهند. باج بسیراب د و ضد حقوق بشری. قتلهای زنجیره ای یکی از نتایج همان باج هایی است 40 سال است دنیای سکولار دموکراسی به تئوکراسی گرایان میدهد. حقیقت تلخ است و این قدر تلخ که سکولاردموکراتها نمتوانند اعتراف به ان کنند!، که اکثریت مردم ایران جاعشی/داعشی وار هستند. این حقیقت تلخ که 70% مردم ایران در عمل حامی و پشتیبان رزیم تئوکراسی حاکم بر ایران هستند. مدتی من هم با تحریمها علیه کشور ایران مخالفت میکردم، میگفتند نبایست خشک و تر با هم بسوزند و اکثر مردم بیگناه هستند (اما اکثریت شریک جرم هستند در جنایات ضد بشری این رژیم!)، اما اینها از شدت انسان دوستی و عرق ملی ایرانی بود! مردم ایارن حداقل میتوانند از نظر مادی و معنوی این نظام حمایت نکنند، شاید بی عرضه هستند در سرنگونی این نظام ، اما اینکه سالی 40 میلون نفرشان بروند به امکان مذهبی و در عمل پول دهند به نهادهای مذهبی حکومتی را نمیوشد توجیح کرد. در حالی همه میدانند بسیج زیرمجموعه سپاه و یکی از راکان سرکوب ازدیخواهان سات و یک نهاد تروریستی و سرکوبگر، اما 15 میلیون فر عضوش میشوند! برخی بهانه میکنند برای فرار از سربازی یا بدست اوردن امیتاز است! این عذر بدتر از گناه است. عضویت در نهاد ضد بشری و ترویستی که به قتل انسانهای بیدفاع افتخار میکند!
امت جرم
، اگر برای چند ساعتی تعصبات ملی-قومی را کنار بگذارمی خوایهم دید، اکثریت مردم ایارن جدا نظام ولایی نیستند، به استثنای اقلیتی از سکولار دموکراتهای حقیقی، اکثریت قاطع مردم ایران در عمل حامی و عامل استمرار نظام ولایی هستند. این مردم شریک جرم هستند. اگر به پرسی از اینها یا خبر ندارند و یا میگیوند خب اینها منافق و ضد انقلاب بودند! این است چهره حقیقی ملت کذایی ایران. حقیقتی که کاسب کارن ماکیاولیستی دنییا سیاست کتمان میکنند. این حقیقت که اکثریت مردمان ایران در عمل و از راهای مختلف مانند شرکت در مراسم مذهبی و دادن پول و خمس و زکات به نظام ولایی و عوامل اخوندی یاری مادی میکنند یا معنوی! این حقیقت تلخ است که امروزه اکثریت یک شکور جاعشی /داعشی وار هستند. کسانی افکار فوق نژادپرستی دارند! اینها اعتقاد ارند کسی که به الله توهین کند بایست به قتل برسد! اما بدرتین توهین خود اینها به الله میکنندف با نسبت دادن حکومت ظلم فاسدشان به الله و این دروغهای خرافی نژادپرستانه که الله میان انسان از اول فرق قائل شده! اینکه الله خالقی است که موجوداتش را ناقص العقل خلق کرده و فقط یک خانواده شایسته حکومت بر جهان است و بقیه انسانها هر چه قدر خوب باشند باز هم ماقم ولایت و امالمت ندارند و اینکه یک اخوند بتواند بر 80 میلیون اسنان حاکم جان و مال و ناموسشان بشود! آیا اینها اهانت به الله خدای واحد نیست؟ این بزرگرتین توهین نیست که این همه خرفات ضد عقلی به خدا نسبت میدهند؟! بزرگترین اهانتها را به خدا ادعای شان همین پیروانش مدعی انجام میدهند. اینکه اخیتار و شعور انسانیت زیر سوال برند و اینکه تابع مشتی خرافت بشوند وبخاطرش انسانهای بیگناه و مظلوم که صرفا کارشان حرف و نقد بوده را بکشند! ترور و قتل دگراندیشان و سکوت امت اسلامی ایران نمونه ای شراکت عمومی مردمان ایران در جنایات نظام است. کسانی علم خود را در اختیار نظام ظالم قررا میدهند و امثال ستار بهشتی ها به دستان جلادها م یسپرنند شریک جرم جنایکاران هستند.