● گزارش میدانی
پسلرزههای سیاسی زمینلرزهها در ایران
طاهر خلجانی –همیشه اتفاقی میافتد که نابسامانی حکومت را عریان میکند. زلزلههای اخیر ایران تبدیل به یک رسوایی تمام عیار برای مدیران دولتی و حکومتی شده است.
تهران میلرزد و مردم به خیابان میریزند. اندکی نمیگذرد که فضا از فضای اضطراب به چیز دیگری تبدیل میشود، به چیزی مثل بردن در فوتبال جام جهانی. چرا چنین است؟ یک شهروند میگوید: «حکومت خیابانها را از مردم گرفته است. مردم خیابانها را میخواهند و به هر بهانه ای سعی میکنند برای چند دقیقه یا چند ساعت آنرا از حکومت پس بگیرند. تا وقتی حکومت با پلیس و نیروهای لباس شخصی بتوانند در خیابانها سریع واکنش نشان بدهد مردم میترسند و کاری نمیکنند اما اولین لحظهای که مردم حس کنند که واکنش حکومت کند شده است یا نیروهایشان ترسیدهاند مردم منفجر میشوند.»
گزارش میدانی: تهرانیها و زلزله.
زلزله و عیان شدن بیشتر نابسامانی
سالهاست از زلزله بزرگ پایتخت صحبت میشود. انسان هنوز از نظر علمی امکان پیشبینی زلزله را ندارد اما بر مبنای ثبت تاریخ و مطالعات زمینشناسی گمان میرود که در منطقه تهران حدود هر ۱۵۸ سال یک لرزه اتفاق میافتد. آخرین زمینلرزه بزرگ در تهران ۷٫۲ ریشتر قدرت داشته است.
چند روز پیش زلزله ملارد، تهران را لرزاند. مردم از ترس مرگ و وقوع یک زلزله بزرگتر به خیابان ریختند و خیلی زود فهمیدند که هیچیک از نهادهای حکومتی و دولتی برای حوادث طبیعی و فجایع بزرگ آمادگی ندارند.
ترسناکترین اظهار نظر در این گزارش مربوط است به یک مرد متاهل تقریبا ۵۰ ساله که صبحها مسافرکشی میکند و عصرها در بنگاه معاملات ملکی پادویی میکند. میگوید: «دیشب عجب حالی داد. بعد عمری تفریح کردیم. مردم مثل خارجیها تا دم صبح توی خیابان بودند.»\nدر ایران مردمی وجود دارند که چنان به سختی زندگی میکنند که بیدار ماندن از ترس زلزله برایشان فرصت و امکانی برای تفریح است.
بعضی از مسئولان دولتی با زبان بیزبانی اعتراف کردند که جمهوری اسلامی برای مقابله با بلایای طبیعی بزرگ برنامهای جز «توکل به خدا» ندارد.
مردم ایران این را فهمیدهاند، رقبای منطقهای رژیم ایران و قدرتهای جهانی نیز که با دقت رویدادهای داخلی ایران را رصد میکنند میدانند که ایران به دلیل ضعف و ناکارآمدی مدیرانش بسیار آسیبپذیر است. جمهوری اسلامی مدام تلاش میکند تصویر قدرتمندی از خودش به مردم ایران و دولتهای جهان نشان بدهد اما همیشه اتفاقی میافتد که نابسامانی این حکومت را عریان میکند. زلزلههای اخیر ایران تبدیل به یک رسوایی تمام عیار برای مدیران دولتی و حکومتی شده است.
زمانی کوتاه بعد از روی کار آمدن حسن روحانی، بعضی از نویسندگان مطالب سیاسی تلاش کردند عباراتی مانند «آشتی ملت با حکومت»، «ورود جمهوری اسلامی به فاز تثبیت بلند مدت»، «پایان یافتن دوره نسلی که جمهوری اسلامی را حکومتی رفتنی میپنداشت»، «هژمون شدن گفتمان انتخاباتی و اصلاحات گامبهگام»، «آشتی ملی» و غیره را در ادبیات سیاسی ایران ترویج دهند.
در ظاهر هم به نظر میرسید گسست دولت و ملت با بخیه انتخابات از بین رفته است و این سوال ذهن فعالان سیاسی را به خود مشغول کرده بود که آیا جمهوری اسلامی آخرین بحرانهای بزرگ خود را نیز پشت سر گذاشته و توانسته است خود را به عنوان حکومتی با دوام به جامعه جهانی و دشمنان داخلی و خارجی خود تحمیل کند؟
دولت و حامیانش مدتی بر اسب مراد سوار بودند اما سلسلهای از اتفاقات مناسبات را دگرگون کرد. رویاهای بزرگی از امضای برجام در تصور مردم و مسئولین بود که خیلی زود واهی بودن آنها روشن شد. ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد، کسی که مصمم به خروج از برجام است. فشارهای بینالمللی برای توقف برنامه موشکی ایران شدت گرفته است، بانکهای خارجی از همکاری با ایران خودداری میکنند، رکود اقتصادی و بیکاری ادامه دارد. پول ملی ایران همچنان ضعیفتر میشود. انتقادات داخلی و خارجی از فعالیتهای جمهوری اسلامی در سوریه و یمن بالا گرفته است. زلزله غرب ایران و حواشی پرشمار مربوط به آن خشم مردم را برانگیخته است. مردم ایران از بودجه هنگفت نهادهای بیفایدهای مانند حوزه علمیه و موسسات مذهبی تحت امر آیتاللهها دچار شوک شدهاند. تهاجم هر روزه بنیادگرایان برای اسلامی کردن همه چیز و ایجاد محدودیت بیشتر برای زندگی مردم عادی ایران به خصوصیترین مسائل زندگی مردم کشیده شده است. آخرین حلقه این زنجیره حوادث، زلزله تهران بهخ مثابه اتمام حجتی برای مردم ایران بوده است که «حکومت نه بلد است، نه میتواند و نه میخواهد که به مردم کمک کند.»
فوتبال یا انقلاب؟
پرسش بالا قسمتی از یک دیالوگ است که بعد از زلزله و در ترافیک شدید خیابانهای تهران بین سرنشینان یک خودروی پراید با سرنشینان یک خودروی گرانقیمت آلمانی رد و بدل میشود.
بعد از زلزله غرب کشور گویی «ایران رفته روی ویبره»! «هر شب یکجا زلزله میآید و مردم از ترس اینکه مثل مردم کرمانشاه نمیرند به خیابان میریزند و تا صبح بیرون خانهها میمانند.»
در «شبهای زلزله» اتفاقات عجیب و غریبی در خیابانها میافتد. بعضیها موبایل به دست گرفتهاند و در حال فیلمبرداری از جمعیت هستند. سرنشینان بعضی از خودروهایی که عبور میکنند با دست علامت پیروزی نشان میدهند. مشخص نیست این علامت پیروزی به چه چیزی یا چه کسی است. از نظر من فضایی شبیه به فضای خیابانهای ایران بعد از صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی حاکم است اما یک خانم ۲۸ ساله مخالف این نظر است و میگوید: «این بیشتر شبیه به تصاویری است که زمان بچگی ما در روزهای ۲۲ بهمن از صدا و سیما پخش میشد.» معتقد است که «حکومت خیابانها را از مردم گرفته است. مردم خیابانها را میخواهند و به هر بهانهای سعی میکنند برای چند دقیقه یا چند ساعت آنرا از حکومت پس بگیرند. تا وقتی حکومت با پلیس و نیروهای لباس شخصی بتوانند در خیابانها سریع واکنش نشان بدهد مردم میترسند و کاری نمیکنند اما اولین لحظهای که مردم حس کنند که واکنش حکومت کند شده است یا نیروهایشان ترسیدهاند مردم منفجر میشوند.»
یک خانم ۳۷ ساله که به همراه همسر، دو کودک، و پدر و مادر خودش در حال پیاده روی به سمت یکی از پارکهای تهران هستند میگوید: «خاک بر سرشان کنند. هرچی پول هست یا میدزدند یا میبرند برای لبنان و سوریه. مردم کرمانشاه هنوز توی چادر هستند. سپاه و دولت به کسانی که مستاجر بودهاند کانکس نداده است و آنها زیر برف و باران در چادرها هستند. چرا حکومت ما اینقدر کثافته که به مردم خودش رحم نمیکنه؟ »
یک پسر جوان به این خبر اشاره میکند که در تهران فقط ۴۰ آمبولانس وجود دارد و اگر زلزله بیاید امکانات لازم و کافی برای کمک به مردم وجود ندارد. البته رقم درست ۵۳ دستگاه آمبولانس است و تهران بیش از ۳۰۰ دستگاه آمبولانس کم دارد. یکی از دلایل خشم مردم بعد از زلزله اخیر غرب کشور اعلام این خبر بود که از سراسر کشور ۴۰۰ دستگاه آمبولانس به کربلا اعزام شدهاند تا راهپیمایی اربعین را پوشش بدهند اما در شهرهای ایران آمبولانس کافی برای مصدومان وجود ندارد.
پس لرزههای سیاسی
همانطور که به گفته مسئولان سازمان لرزهنگاری گسل ملارد هنوز فعال است و پس لرزههای آن ادامه دارد؛ تبعات سیاسی زمینلرزهها نیز نه تنها ادامه دارد که در حال افزایش است.
دیگر همه مردم فهمیدهاند چرا جمهوری اسلامی به شدت پیگیر است که به هر طریق ممکن فیلترینگ را شدیدتر، تبادل اطلاعات با خارج ایران را گرانتر و پیامرسانهای تلفنهمراه را مسدود کند. در اوج همدردی مردم ایران با زلزلهزدگان غرب کشور به ناگاه انتشار صحبتهای امامان جمعه و روحانیون شیعه درباره گناهکار بودن مردم زلزله زده، خشم و نفرت مردم را نسبت به مذهب، روحانیون و نظامی که از فساد و دزدی دفاع میکند برانگیخت. زلزله اخیر در غرب کشور ضربهای مهلک به تهمانده اعتبار روحانیون و نمایشی تمام عیار از ناکارآمدی نظام در مدیریت کشور بود. اخبار آن نیز به سرعت در بین مردم ایران گردید و قبل از آنکه موج خبری حاصل از آن فروکش کند و فراموش شود، اطلاعات مربوط به بودجه سال ۱۳۹۷ بر شعلههای این خشم افزود.
یک کارگر میانسال کل لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ را از زبان حکومت و خطاب به مردم ایران در یک جمله خلاصه میکند: «این سالها که شما مردم از بدبختی مثل سگ زندگی میکنید ما به اسم خدا و پیغمبری داریم میلیارد، میلیارد پول مملکت را میخوردیم و به ریش شما میخندیم.» و ادامه میدهد «گور به گور آن خدایی بشود که میبیند اینها چقدر به مردم ظلم میکند ولی هیچ غلطی نمیکند.»
مردم دیگر همه چیز را میدانند
دور روز بعد از لرزیدن تهران مردی میانسال با لباسی که ظاهرا لباس کار است در اتوبوس شرکت واحد بلند حرف میزند. انگار مشغول صحبت با دوست خود است ولی در واقع مخاطب خاصی ندارد. «زلزله تهران زودتر بیاد همه خلاص بشیم. میریزید توی خیابون که چی؟ این زندگیه ما داریم؟ تو زلزله نمیریم بعد زلزله از گشنگی و مریضی میمیریم. از کدوم صاحبخونه میخوای پول پیشات را پس بگیری؟ کجا میخوای بری سر کار؟ زنده بمونیم که چی بشه؟ »
صدایش را کمی بالاتر میبرد و با نگاهش مسافری را که در صندلی روبهرویی نشسته و صورتش پوشیده از ریش است مخاطب قرار میدهد: «احمق اونهایی که طرفدار جمهوری اسلامی هستند. فکر کردید اینها چیزیشون میشه؟ فرار میکنند سوئیس و کانادا. اونجا حساب بانکی دارند، خونه دارند، زن دارند، گیرین کارت دارند. شما دلتون به چی خوشه که بهشون خدمت میکنید؟ مردم وقتی اونها فرار کنند دستشون به اونها نمیرسه که؛ میان سراغ شما! »
آنقدر متلک میاندازد که به مرد روبهرویی بر میخورد و با اعتراض و به عنوان مقدمهای برای دعوا میگوید:«به کی داری میگی این حرفها را؟ آخه من اگر کارهای بودم مرض داشتم دو ساعت بشینم توی اتوبوس از اینور شهر برم اونور شهر برای چهل هزار تومن دستمزد؟ منم مثل تو کارگرم. هی نگاه میکنه انگار ارث باباش را طلب داره.»
مسافر دیگری میانجیگری میکند: «منظورش شما نیستی. آدم دارند همه جا. هر کسی حرف بزنه میبرند سر به نیست میکنند. پول میدن برای آدمفروشی. این بنده خدا دلش پره داره به در میگه که دیوار بشنوه.»
خانمی از قسمت زنانه صدایش را بلند میکند: «هرچی دلشان میخواهد خبرچینی کنند. مگه فرقی داره؟ همه مردم با این سیستم مخالفاند. این را دیگر همه میدانند. یک نفر و بیست نفر نیستند، اگر بخواهند زندانی کنند باید همه مردم ایران را زندانی کنند که الان هستیم. والا به خدا داخل اوین و بیرون اولین فرقی نداره، همه جای ایران شده زندان. یک لحظه مردم از دست اینها آرامش ندارند. دیگر گذشت آن دوران که مردم چیزی نمیدانستند الان هر خانهای دو تا دانشجو دارد، همه تلگرام دارند. مردم دیگر همه چیز را میدانند.»
اصلاح، انقلاب یا فروپاشی خودبهخودی؟
یک نکته مهم در بین نظرات مردم ایران این است که سعی میکنند در هر حادثه و رویدادی امید «رفتن جمهوری اسلامی» را درخود تقویت میکنند. «اگر خامنهای بمیرد کار نظام تمام است»، «اگر تهران زلزله بیاد جمهوری اسلامی خود به خود سرنگون میشه»،...
ولی درباره این امید سه نظر متفاوت مطرح است. عدهای معتقد هستند چون مردم ایران نمیخواهند برای ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی در کشورشان هزینهای پرداخت کنند منتظر هستند تا جمهوری اسلامی از راههای دیگری سرنگون شود.
گروهی دیگر بر این باور هستند که اعتراضات سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ نشان داده است که مردم ایران آمادگی حضور در میدان و فعالیت را دارند اما فقدان نهادهای مدنی، نبود سازماندهی سیاسی و احکام بسیار سنگین قوه قضائیه برای زندانی سیاسی سبب شده است مردم محتاط شده و به جای اعتراضات مستمر در کمین فرصتهای مناسب برای اعتراض باشند.
دسته سوم کسانی هستند که معتقدند نظام جمهوری اسلامی به قدری دچار درگیری داخلی، فساد اقتصادی، شکاف طبقاتی، دشمنیهای منطقهای و فشارهای بینالمللی شده است که مردم فروپاشی خودبهخودی و مرگ ناگهانی آنرا نزدیک میپندارند بنابراین به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه اسیر این تردید شدهاند که حالا که جمهوری اسلامی رفتنی است چرا ما (مردم) هزینه بیخود بدهیم و صبر نکنیم؟
یک فعال سیاسی میگوید: «جمهوری اسلامی روی گذشت زمان و فراموشی مردم حساب باز میکند. بیشتر وقتها جواب گرفته؛ مثل دادگاه حملهکنندگان به کوی دانشگاه، مثل پرونده قتلهایزنجیرهای، مثل حصر. فعالان سیاسی، خبرنگارها و مردم یادشان میرود. حواس ما پرت میشود به اتفاقات جدید...اما بعید میدانم این بحران مشروعیت به این زودیها از شدتش کم شود چون گرانی شب عید، خشکسالی، بیکاری بیشتر و افزایش قیمت بنزین و گازوئیل در راه است»، «فشارهای عربستان و آمریکا بیشتر خواهد شد» و «تحریمهای آمریکا گسترده خواهد شد.»
به نظر یک فعال دانشجویی «وقتی اصولگرای تندرویی مانند یامینپور که ترویج کننده افکار تروریستی است میگوید باید از دولت روحانی در برابر انتقادات دفاع کرد این نشان دهنده این است که مرز درگیریهای داخل نظام به مرز بقا یا سرنگونی نظام نزدیک شده است.» او میگوید این امکان وجود دارد که نظام در اثر درگیری جناحهای داخلی خود دچار فروپاشی شود و اضافه میکند: «بعضی از شخصیتهای سیاسی معتقدند نظام برای اینکه سرنگون نشود راهکار دیگری ندارد جز اینکه پوستاندازی اساسی کند. معتدلها به رهبری آقای روحانی میخواهند این کار بدون شورش و انقلاب اتفاق بیافتد ولی طیف رهبری و سپاه مخالف هستند. فعلاً راهها بسته است ولی امیدهایی وجود دارد.»
یک فعال سیاسی چپگرا میگوید نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی در ایران به حدی است که هر اتفاقی ممکن است برای جمهوری اسلامی تبدیل به یک موضوع حاد امنیتی بشود اما «حواله دادن وظیفه اجتماعی» به اتفاقاتی مانند مرگ خامنهای یا وقوع زلزله در تهران الزاما باعث بهبود اوضاع نمیشود و ممکن است اوضاع بدتر شود. او به جملهای از لنین استناد میکند:«حکومت در حال پس و پيش رفتن و تلوتلو خوردن است، ما باید اقدام کنیم، مرگ هر هزینهای را بباد میدهد و تأخیر در حرکت کردن، عین مرگ است» و آنرا چنین شرح میدهد:«جمهوریاسلامی از اولین روز روی کار آمدن خود مشغول تلوتلو خوردن بوده است اما خودبهخود زمین نخورده است. تعادل و ثبات نظام در اثر بحرانهای بینالمللی که خودش آنها را راه انداخته است برهم خورده است اما نیاز به دستی هست که نیرو وارد کند و آنرا به زمین بزند. انتظار _بدون تلاش و فعالیت، _ عمر نظام را بیشتر میکند و خطراتی مانند حمله خارجی و کودتای سپاه را افزایش میدهد.»
یک کارشناس اقتصادی از تجربه همکاری خودش با مجموعه شهرداری و پیمانکاران بزرگ میگوید. او معتقد است «فساد سازمانیافته نه میگذارد برای مقابله با زلزله کاری کرد و نه میگذارد نظام سیاسی کشور اصلاح شود. با اطلاع و اطمینان عرض میکنم بعد از قوهقضائیه و سازمان گمرکات، شهرداریها _علیالخصوص شهرداری تهران_ فاسدترین نهادهای این حکومت هستند.
برای مقاومسازی بناها در برابر زلزله نیاز به پول هست و شهرداری برای تهییه بودجهاش از تخلفات ساختمانی در مقابل جریمه مالی چشمپوشی میکند. این یک دور باطل است. شهرداری از کسی که سازه غیرقانونی و غیر استاندارد میسازد پول میگیرد تا با بخشی از این پول با ساختمانهای فرسوده و غیر استاندارد مقابله کند. خود مدیران اعتراف میکنند که ۳۰الی۳۵ درصد بافتهای تازهساز چون با مصالح بیکیفیت و به صورت غیراصولی و بدون نظارت ساخته میشوند از همان لحظه نخست بافت فرسوده محسوب میشوند. آیا با این راهکار میتوان بافتهای فرسوده و بناهای غیر استاندارد را اصلاح کند؟ معلوم است که نمیتواند.
مدیرانی که مسئول پیشگیری و مقابله با اثرات زلزله هستند میگویند بازسازی و اصلاح سازههای چند دهه طول میکشد ولی ما میدانیم زلزله چند دهه منتظر نمیماند تا ما به تدریج اوضاع را اصلاح کنیم چون سی سال دیگر سازهای که الان ساختهایم بافت فرسوده محسوب میشود. در ساختاری که به دلیل منطق درونیاش دچار فساد ریشهای شده، راهحل اصلاح وضعیت از بین بردن خود آن ساختار است.»
یک کارمند دولت اعتقاد دارد که اگر در تهران زلزله شدید بیاید دیگری کشوری به اسم ایران وجود خارجی نخواهد داشت. او معتقد است به دلیل اذیت و آزار اهل سنت و اقوام مرز نشین توسط حکومت، احتمال تجزیه ایران فراوان است.
سهم مردم از زندگی
ترسناکترین اظهار نظر در این گزارش مربوط است به یک مرد متاهل تقریبا ۵۰ ساله که صبحها مسافرکشی میکند و عصرها در بنگاه معاملات ملکی پادویی میکند. میگوید:«دیشب عجب حالی داد. بعد عمری تفریح کردیم. مردم مثل خارجیها تا دم صبح توی خیابان بودند.»
در ایران مردمی وجود دارند که چنان به سختی زندگی میکنند که بیدار ماندن از ترس زلزله برایشان فرصت و امکانی برای تفریح است. عده معناداری از مردم در خانه ماندهاند و به نظر میرسد ترس زیادی از مردن نداشتهاند. به تعبیری دیگر باید گفت میل زیادی برای زندگی در آنها یافت نمیشود. در گفتههای مردم مشاهدات عجیبی از آن چیزهایی بوده است که مردم به عنوان ارزشمندترین وسایلشان با خود از خارنه خارج کردهاند. زنی که سه بسته گوشت و مرغ درون یخچال را برداشته و به خیابان آمده، کسانی که جز داروهایشان چیز ارزشمند دیگری در خانه نداشتهاند و داستانهای باورنکردنی دیگری در حوصله این گزارش نمیگنجد و این همه در حالی است که حکومت ایران سالیانه میلیاردها دلار صرف کنترل و سرکوب مردم ایران و همچنین صدور مذهب شیعه، اسلحه و موشک به کشورهای دیگر میکند.
نظرها
نظری وجود ندارد.