در ایران چه میگذرد؟- تحلیلگران پاسخ میدهند
پرسشی از محمدرضا شالگونی، محمد مالجو، فواد تابان، ملیحه محمدی، فرج سرکوهی، رضا حقیقتنژاد، رضا علیجانی، محمد حیدری
زمانه از چند تن از صاحبنظران تحلیلهای کوتاهی پیرامون اعتراضهای چهار روز اخیر جمعآوری کرده است. ما از آنها نظرشان را درباره ریشه و ماهیت این اعتراضات و نوع برخورد جناحهای حکومت و آینده اعتراضات پرسیدیم.
زمانه: پنجشنبه هفتم دی مشهد دستخوش اعتراضی غافلگیرکننده شد. تظاهرکنندگان در راهپیمایی «نه به گرانی» ابتدا شعارهایی علیه حسن روحانی، رئیسجمهوری سر دادند اما این شعارها به سرعت به ورای دولت رفتند و بنیانهای حکومت جمهوری اسلامی را هدف قرار دادند. اعتراضهای مشابه پس از آن در بسیاری از شهرهای ایران تکرار شد و بالاخره به پایتخت هم رسید.
معترضان طیفی گوناگون از شعارهای ضددولتی، ضدحکومتی، ناسیونالیستی، عدالتخواهانه و آزادیطلبانه را در نقاط مختلف فریاد میزنند. ناظران این اعتراضها را با اعتراضهای هشت سال پیش در جنبش سبز متفاوت ارزیابی کردهاند. برخی نیز به جایگاه طبقاتی متفاوت معترضان در اعتراضهای اخیر اشاره کردهاند.
در میان مقامهای رسمی ایران نیز بر سر واکنش به این رویدادها اختلاف وجود دارد. حامیان دولت مدعی «دسیسه» مخالفان حسن روحانی در پس این اعتراضها شده اند. منتقدان روحانی نیز ریشه این اعتراضها را ناکارآمدی دولت قلمداد کردهاند.
با توجه به این گوناگونی تحلیلها، زمانه از چند تن از صاحبنظران تحلیلهای کوتاهی پیرامون اعتراضهای چهار روز اخیر جمعآوری کرده است. ما از آنها پرسیدیم تا نظرشان را درباره ریشه و ماهیت این اعتراضات و نوع برخورد جناحهای حکومتی با آن بنویسند و تحلیلشان درباره آینده این اعتراضات را ارائه دهند.
امکانی برای گذار دموکراتیک بدون مداخلهی نیروهای خارجی؛ محمد مالجو
من درک روشنی از نحوه شروع اعتراضات خیابانی مردم در مشهد ندارم. برای درک وضعیت کنونی چندان اهمیتی ندارد که اعتراضات مردمی بهطرزی خودجوش شروع شده است یا در قالب استفاده هدفمند از جماعت در حکم ابزار فشار یک جناح بر ضد جناحی دیگر. آنچه اهمیت دارد نه نقطهی عزیمت بلکه بستر سراسریشدن چنین اعتراضاتی است.
به گمان من، بستر انتشار اعتراضات مردمی بهتمامی آشکار است. اشارهام به وضعیت نامطلوب اصلیترین شاخصهای اقتصاد کلان در وضعیت کنونی است: تورم، بیکاری، و نابرابری. وضعیت اسفبار این شاخصها محصول عملکرد درازمدت نوعی اقتصاد سیاسی ناسالم در ایرانِ چهار دهه اخیر است. بنابراین ماهیت اعتراضات سراسری مردمی اصولاً نارضاییهای اقتصادی است. اما آنچه بر شعلههای این اعتراضات بهقوت میدمد نارضایی گسترده از فقدان حداقلهایی از حقوق مدنی و سیاسی شهروندی در زندگی روزمرهی همهی ایرانیان است. در سه روز گذشته مشاهده شد که جناحین نظام جمهوری اسلامی کوشیدند اعتراضات مردمی را در چارچوب جنگ قدرت خودشان درون طبقهی سیاسی مسلط معنا کنند.
بعید میدانم جناحین نظام سیاسی کنونی از این ظرفیت برخوردار باشند که اعتراضات مردمی را به چشم سازوکاری مؤثر برای صیانت جامعه از فروپاشی مملکت ببینند. هیچیک از دو جناح اصلی نظام سیاسی کنونی مطلقاً هیچگونه راهحل عملی برای برطرفکردن نارضاییهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در چارچوب قواعد اقتصادی و فرهنگی و سیاسیِ کنونی ندارند. به همین دلیل نیز تصور میکنم هر دو جناح دیر یا زود به ائتلافی مستحکم در برابر اعتراضات مردمی دست خواهند یازید، آنهم در قالب سرکوب شدید اعتراضات. اما این که آیا اعتراضات خیابانی مردم در کوتاهمدت ادامه خواهد یافت یا خیر و اگر ادامه یابد به چه شکل و به چه میزان و با چه ترکیبی از مشارکتکنندگان و با چه نوع سوگیریِ سیاسی خواهد بود بستگی به عوامل عدیدهای دارد که پیشبینی برآیند تأثیرگذاریشان پیشاپیش چندان امکانپذیر نیست.
بااینحال، به احتمال قوی از این به بعد ما در میانمدت بهدفعات شاهد امواج پرشماری از این نوع اعتراضات مردمی خواهیم بود. آنچه اهمیت دارد این است که این اعتراضات در خدمت نوعی گذار دموکراتیک بدون مداخلهی نیروهای خارجی قرار بگیرد. حیات و ممات تمدن ما در این خاک یقیناً در گرو چنین گذاری است.
رویارویی سراسری مردم با کل رژیم؛ محمدرضا شالگونی
۱- پیش از هر چیز لازم است تأکید کنم که اعتراضات چهار روز اخیر، شورش مردم به جان آمده از مصیبتهای همه جانبهای است که جمهوری اسلامی در کشور ما به وجود آورده. بنابراین جستجوی دست این یا آن جناح رژیم یا عمال قدرتهای خارجی در پشت این اعتراضات، خواه ناخواه، به نادیده گرفتن مردم یا هم صدایی با دستگاههای سرکوب استبداد حاکم میانجامد. البته میدانیم که در هر بحران بزرگ سیاسی، معمولاً اختلافات جناح های حکومتی تشدید می شود و قدرتهای خارجی نیز به فکر بهرهبرداری از اوضاع برمیآیند. اما خیره شدن به این یا آن درخت و فراموش کردن جنگل انبوه جز چشم بستن به حقیقت و مخصوصاً کل حقیقت، معنای دیگری نمی تواند داشته باشد.
۲- سرعت گسترش اعتراضات به مناطق مختلف کشور و رادیکالیزه شدن شعارها در همین چهار روز، واقعاً بیسابقه بوده است و این دومی مخصوصاً، نشان دهنده ورشکستگی تمام عیار جمهوری اسلامی است. جالب است که در این مدت هیچ شعاری برای "رفع حصر" از موسوی و کروبی شنیده نشده که مهر مختومهای است بر پرونده "اصلاحات" و اصلاح طلبان حکومتی.
۳- جنبش در شرایطی دارد سراسری می شود که هنوز از رهبری سازمان یافته و آلترناتیو سیاسی شاخص خبری نیست، اما فراموش نباید کرد که این یک شورش کور نیست، بلکه برعکس، مضمون اجتماعی آشکارا پررنگی دارد ؛ زیرا شورشی است علیه فلاکت ، نابرابری و تاریک اندیشی بسیار عریان و خشن. بعلاوه، پیش از این، حرکتهای مطالباتی مکرر کارگران، معلمان، بازنشستگان و مال باختگان، ضرورت ارتباط گیری و سازمان یابی سراسری زحمتکشان را نشان داده و رمینه را برای رویاروییهای بزرگ مردم با رژیم فراهم آورده بودند. همچنین بیهیچ تردید، فضای بسیار مساعدی برای پیوند جبهه های نان و آزادی ایجاد شده که در چهار دهه گذشته سابقه نداشته است.
۴- اکنون کلیدیترین مسأله جنبش این است که این رویارویی آشکار و سراسری مردم با رژیم تا کی می تواند ادامه یابد؟ به تجربه میدانیم که هرچه تدوام حرکت بیشتر باشد، گستردگی، آگاهی، سازمان یابی و ریشه دوانی جنبش را به نحوی جهشی تقویت می کند. اما با شناختی که از این رژیم جهنمی داریم، باید در انتظار سرکوب خشن و حتی بسیاری خونینی باشیم. در چنین شرایطی، به نظر من، تمرکز روی بعضی از خواست های بی واسطه مردم، می تواند با بالا بردن شدید هزینه سرکوب برای رژیم، تیغ سرکوب را تا حدی کُند سازد و به موازات این شورش سراسری، عنصر اجتماعی آن را تقویت کند. مثلاً خواستهایی از این قبیل: افشای هویت بدهکاران بزرگ سیستم بانکی؛ مسؤلان ورشکستگی غالب صندوق های بیمه و بازنشستگی؛ مسئولان موسسات اعتباری که پس اندازهای مردم را بالا کشیدهاند؛ اسامی همه شرکتهایی که مزد و حقوق کارکنان شان را به موقع پرداخت نمی کنند؛ افشای نام همه شرکت ها و نهادهایی که مالیات نمی دهند و نیز همه آنهایی که به بهانه ها وعناوین گوناگون از دولت کمک مالی دریافت می کنند؛ خواست حق تشکل مستقل از نهادهای حکومتی برای کارگران و زحمتکشان شاخه های مختلف اقتصادی؛ خواست حق تأمین اجتماعی (مانند بیمه بیکاری و از کار افتادگی ، حق برخورداری از مسکن و آموزش و بهداشت رایگان و همگانی) به عنوان یک حق شهروندی؛ خواست حق شهروندی برابر زنان با مردان.
۵ - تردیدی نباید داشت که دستیابی به چنین خواستهایی در چهارچوب جمهوری اسلامی از محالات است. اما با طرح فشرده این نوع خواست ها اولاً جنبش میتواند علاوه بر تظاهرات اعتراضی، مجال سنگربندی در محیط های کار و زندگی مردم را پیدا بکند؛ ثانیاً میتواند در صورت سرکوب در خیابانهای اصلی، به محلات آشنا عقبنشینی کند و کانونهایی برای مقاومت پایدار به دست بیاورد؛ ثالثاً میتواند هزینه سرکوب را برای رژیم به شدت بالا ببرد.
شورش از حاشیه به متن؛ رضا حقیقت نژاد
اعتراض های اخیرا ایران را راحت تر از هر زمان دیگر می توان سراسری نامید. سرعتش گسترش اعتراض ها تا شهرهای کوچک ایران، غافلگیرکننده بود ولی نکته مهم تر سرایت اعتراض ها از شهرستان ها به پایتخت بود؛ از حاشیه به متن. جهت گیری شعارها نیز از حاشیه سیاست به متن سیاست بود، با «آخوند حیا کن» شروع شد و به «سیدعلی حیا کن» رسید، وجه دیگری از حرکت از حاشیه به متن.
استوارشدن شعارهای نهایی بر شخص رهبر جمهوری اسلامی به خوبی نشان داد درک عموم معترضان به لزوم پاسخگو بودن شخص اوست، نه شلیک کردن توپ به زمین این و آن. ترکیب بدنه معترضان نیز که ابتدا عموما از نیروهای حاشیه ماندهای چون مالباختگان صندوقهای قرضالحسنه و معترضان به گرانی و بیکاری شروع شد، بهسرعت معترضان سیاسی را جذب و به دانشگاه تهران رسید که متن تحولات سیاسی بوده است در سال های گذشته. برجسته شدن و به متن آمدن شعارهای سلطنت خواهانه که در دهه گذشته، حداقل از منظر بازتاب سیاسی و رسانهای یکی از حاشیهای ترین جریانهای سیاسی در جامعه ایران بوده اند، نیز یک وجه قابل تامل دیگر تحولات اخیر ایران بود. شجاعت و نمادین شدن حرکت زنان که پیش از این، نیروی حاشیه سیاست ایران بودند، نیز یک نمونه دیگر بود.
ادغام وجوه گوناگون حاشیه و متن سیاست ایران در این تحولات، می تواند به دشواری تحلیل و پیچیده ترشدن فضای سیاسی، کثرت مدعیان و آشفتگی سازمان و بدنه اجتماعات معترضان منجر شود ولی می تواند برهم زننده محاسبات کلان حاکمیت در تفکیک و جدایی اندازی همواره بین این نیروها باشد. با وجود مدعیان بسیار، روشن است که نیروی محرکه چنین پیوند و شورشی، «اقتصاد» بوده است.
جنس متفاوت این نیروی محرک و هماهنگ کننده که با عصر رسانه گره خورده است، تحلیل سیاست و جامعه ایران را وارد مرحله تازه ای کرده است؛ نقطه سرخط.
انتقام جریان شکستخورده از دولت روحانی، ملیحه محمدی
پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، این انتظار که جناح شکستخورده در انتخابات مانند همه موارد گذشته، در صدد مقابله با جریان اصلاحات و اعتدالی بربیاید، وجود داشت. این جریان در مقابله با شکستهای سیاسی خود از قتلهای زنجیرهای تا حملات کوی دانشگاه و حمله به مطبوعات غیرحکومتی را در پرونده خود دارد.
شیوهها و ابزار برخورد در نتیجه مبارزات طولانی جامعه مدنی و افشاگریهای روزافزون آن، طبعاً دیگر نمیتوانست با آن ابزار و به آن فضاحت صورت بگیرد و قطعاً باید راه و روشهای تازهای به مقتضای زمان جستجو میشد.
جریان شکستخورده که پایگاه عقیدتی و فکریاش حوزههای علمیه و نهادهای مرتبط با آن است، در دوره مبارزات انتخاباتی از جانب روحانی با اشاره به خشونتهای رویداده طی ۳۸ سال گذشته قوه قضائیه را که بازوی اجرایی این نهاد محسوب میشود، از اعتبار انداخته و تولید بغض و کین آشکاری کرده بود.
انتشار بودجه سال ۹۷ که با ذکر همه ردیفهای خرد تا کلان منتشر شد، ضربه کاری دیگری بود که به قلب این مجموعه وارد شد. این اولین بار پس از انقلاب بهمن است که ارقام بودجه با ذکر جزئیات منتشر میشود و به روشنی مردم را در جریان حیف و میلهای چپاولگرانه از ثروت عمومی قرار می دهد.
این حرکت خشم جریان شکستخورده در انتخابات را که ملجأ و آبشخورش همواره حوزههای مرتبط با مراجع بوده و اینبار مشخصاً با نامزدی از سوی آنها به میدان آمده بود، در حدی برانگیخت که به ممکنترین و نیز معمولترین شیوه های اعتراضی در صدد انتقام از دولت روحانی بربیایند.
این واقعیت که در این تظاهرات سامان داده شده، مردمانی با مشکلات واقعی معیشتی و کسانی با نارضایتی های سرکوب شده اجتماعی حضور مییابند، این حقیقت را که سازمانگر این اعتراضات اصولگرایان تند رو هستند تغییر نمیدهد. من ادامه این حرکات را به معنای گسترش اعتراضات و تعمیق شعارها به منظور تعیین تکلیف با نظام، بعید می دانم. زیرا عنصر تعیین کننده در تحولات اجتماعی ایران را طیف های اصلاح طلب طبقه متوسط می دانم که جای خالی شان در این روندها آشکار است. بنابراین باید منتظر پایان یافتن این تظاهرات در زمانی کوتاه و احتمالاً تغییراتی کمی و یا جزئی در بعضی قوانین و برنامه باشیم.
فصل تازه؛ فوأد تابان
در این چند روزهای که از شروع این تظاهرات میگذرد، شاهد تلاشهایی هستیم که میخواهد ثابت کند سر این اعتراضات به جناح اصولگرای حکومت وصل است. این تلاش ها از سوی اصلاحطلبان و حتی – متاسفانه – با شدت بیشتری از سوی هواداران آنها در خارج از کشور صورت میگیرد. آنها به اشکال مختلف و گاه حتی به صراحت در حال پراکندن بی اعتمادی و ترس و گاه نفرت نسبت به اعتراضات مردم هستند. آن ها از دامن زدن به خبرهایی مثل احضار «علم الهدی» به شورای عالی امنیت ملی می خواهند چه چیزی را ثابت کنند؟ این که مردم گرسنه نیستند؟ از فقر و تنگدستی به تنگ نیامده اند؟ باید منتظر اقدامات روحانی بمانند و او را تا سال ۱۴۰۰ حمایت کنند؟ این وضعیت غیرانسانی را «تکرار» و «تکرار» کنند؟
اگر هم اینجا و آنجا اصولگرایان در خیال خود خواستهاند فشاری به دولت روحانی بیاورند، اما همانطور که شاهد بوده ایم اعتراضات مردمی بهسرعت متوجه کل حکومت و راس آن شده است. ریشههای این نارضایتیها در وضعیت فاجعهبار اقتصادی کشور، فقر و گرانی و استبداد است. همان وضعیتی که طبقه کارگر ایران را چند سال است به مبارزات هر چند پراکنده اما پیگیر واداشته است. کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان سالهاست دارند در همین جهت مبارزه میکنند. امروز این مبارزه به خیابانها آمده است. یک باره هم شکل نگرفته است. مگر نمیتوان کمپین «پشیمانم» را یکی از مقدمات آن دانست؟
اعتراضات اخیر در طرح خواستههای خود با جنبش سبز متفاوت است. برای اولینبار ما شاهد اعتراضاتی هستیم که مذهب، شعارهای مذهبی، اله اکبر، یا حسین و… در آن حضور ندارد و خواستهای مستقیم تودههای فرودست جامعه را منعکس میکند. از نظر طبقاتی نیز نیروی این اعتراضات از اقشار متوسط جامعه به سوی اقشار و طبقات فرودست و زحمتکش تغییر کرده است. فیلمها و عکسهای این تظاهرات را اگر نگاه کنیم این تفاوتها در ترکیب اجتماعی و طبقاتی معترضین چشمگیر است.
بسیاری از نبود رهبری در این جنبش ابراز نگرانی میکنند. جدا از آن عده که این کمبود را میخواهند برای نفی این جنبش به کار بگیرند – فراموش نکنیم این ها کسانی هستند که در این مدت با هر روشی برای شکلگیری یک آلترناتیو وضعیت موجود مبارزه کرده اند- این جنبش اما مطابق همه جنبش هایی که ما در سالهای اخیر در دیگر نقاط دنیا شاهد آن بودهایم پیش میرود. یعنی متکی به سازماندهی حداقل شبکهای است که از طریق اینترنت صورت میگیرد و اگر ادامه یابد قطعا به مراحل بهتری از سازماندهی میرسد.
این جنبش از همان گام نخست خود ضعف بزرگ جنبش سبز، یعنی بیتوجهی به خواستهای عدالتطلبانه را جبران کرده است. جنبشی که با خواستهای عدالتطلبانه پدید آید بدون تردید خواستهای سیاسی و دموکراتیک را هم به میان خواهد کشید، کما این که تا به حال هم کشیده است.
نیروهای چپ و دموکرات نباید در حمایت از این مبارزات تردیدی به خود راه بدهند. آن ها باید به جای آن که ذره بین به دست بگیرند و دنبال این یا نقطه ضعف و یا شعار اشتباه بگردند، با این اعتراضات همراه شوند. اجازه ندهند کسانی به میدان بیایند و سعی کنند قبای اصلاح طلبی بر تن این اعتراضات بکنند، داستان «اجرای بیتنازل قانون اساسی» و غیره را به میان بکشند. و یا آن را به انحرافهای دیگری از جمله رویای بازگشت سلطنت و یا نوع دیگری از حکومت اسلامی بکشانند. آن راهها امتحان شده و شکست خورده است.
اگر هم نگرانیها درباره سوریهای شدن ایران بیجا نباشد، تنها از طریق شرکت فعالانه نیروهای چپ و دموکرات در این اعتراضات و بردن شعارها و مطالبات دموکراتیک و عدالتجویانه در آن میتوان با چنین خطراتی مبارزه کرد. تاکید حداکثری بر جنبههای مسالمتآمیز مبارزه از این جمله است.
هنگامهای که حضور عینی، فعال و سازمان یافته چپ، نیارِ تاریخ است؛ فرج سرکوهی
اکنون این پیام بیش از پیش ابراز میشود که چپ باید که به صحنه واقعی عمل سازمانیافته سیاسی برگردد که اینده ایران در گرو این حضور است.
این حرکتها ، چه ادامه یاید و چه سرکوب شود تا بار دیگر شعلهور شود، از جمله بر این نکته نیز تاکید نهاد که «چپ» آنگاه چپ است که به عنوان نیروی سازمانیافته فعال در صحنه عینی، در میدان مبارزه عملی مردمان حضور فعال داشته و برای ارتقاء جنبش و برنامهها و شعارهای آن خود و مردمان را یاری کند. (یاد امیر پرویز پویان به خیر که چپ را در عمل معنا میکرد).
نقد برخی شعارهای از نظر ما نادرست، که در آغاز هر حرکتی، به ویژه در غیبت چپ سازمانیافته در عرصه عمل، چندان نامنتظره نیستند (اما در ارتقا حرکتها نمیپایند) نیز تنها از راه حضور فعال و همراهی چپ با جنبش مستقل مردمان ممکن است نه از برخی راههای دیگر از جمله دشنام و تهمت و توهین. چپ محدود به «تفسیر» جهان لابد باید به یاد بیاورد که چپ با تلاش برای «تغییر» جهان معنا میشود.
(منبع این یادداشت: صفحه فیس فرج سرکوهی)
در جستجوی رهبران جنبش مردم؛ محمد حیدری
طوفان جدیدی برخاسته است. گستردگی اعتراضهای اخیر مردم در شهرهای مختلف، شاید که بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ بیسابقه باشد. در این سالهای تاریک، همه حرکتهای اعتراضی با سرکوب متوقف شدند و اینبار نیز استبداد دینی به دنبال آزمودن دوباره همان مسیر خواهد رفت. کشتار چند تن از مردمان معترض دورود لرستان، میتواند طلیعه همین مسیر باشد. نباید فراموش کرد که اراده سرکوب همچنان وجود دارد، و گستردگی اعتراضهای جدید و خصوصا درگیر شدن طبقات مختلف اجتماعی در آن، میتواند سرکوب را بسیار پرهزینه کند.
کوشش امروز ما برای فهم رویدادی که در جریان است، کوششی زودهنگام خواهد بود، اما حداقل میتوان با توجه به دو شاخصه مهم آن، تصویری روشنتر از وضعیت بدست آورد. اول آنکه جنبش جدید، جنبشی رادیکال است. از همان اولین روز اعتراضها، که گفته میشود با “اشتباه محاسباتی” یکی از جناحهای سیاسی آغاز شد، نوک حمله شعارهای مردم به سمت آیتالله خامنهای چرخید. در جنبشهای اعتراضی پس از دهه هفتاد، اینگونه شعارها با تاخیر زیاد طرح میشد و معمولا همهگیر نبود.
مهمترین خواستهای که در میان مردم و با صدای بلند طرح میشود، دعوت به تغییر ساختار حکومت و آرزوی براندازی آن است. فریاد همهگیر “جمهوریایرانی” تقریبا در همه شهرها به گوش میرسد. همچنین شاخصه دیگر این جنبش را میتوان بیسر بودن آن دانست. جنبش بیسر میتواند به جنبشی بیهدف تبدیل شده و با گذشت زمان افسرده شود. اما جنبش بیسر، جنبشی غیرقابلپیشبینی هم هست.
رادیکالیسم و غیرقابلپیشبینی بودن خیزش جدید، موجب واهمه نیروهای سیاسی داخل ایران شد. خیزشی که ناگهان و بصورتی غیرمنتظره ظهور کرد، سردرگمی کسانی را در پیداشت که بصورت طبیعی باید به یاری آن برمیخاستند. رادیکالیسم حیرتانگیز این جنبش چنان است که تمامی نیروهای داخل کشور نسبت به آن عقبماندهاند و نیروهای خارج از کشور نیز “صلاحیت” نظری، اخلاقی و تاریخی هدایتش را ندارند. به این ترتیب، فقر نیروهای اپوزیسیون، موجب تداوم بحران بیسر بودن جنبش خواهد شد. از طرفی چنانچه اعتراضها ادامه یابد، همین ضعف، به بحرانی جدی برای سرکوبگران تبدیل شده و ماشین سرکوب نخواهد توانست که با هدف گرفتن راس جنبش، آنرا نابود کند و حتی امکان مذاکره نیز وجود نخواهد داشت.
جنبشها، لزوما از یک الگوی مشخص پیروی نمیکنند و بنابراین تلاش برای فهم این اعتراضها، با انطباق آن بر حرکتهای پیشین (از جمله انقلاب ۱۳۵۷ یا جنبش سال ۱۳۸۸) اشتباهی بنیادین است. اهمیت توجه به این تفاوت، زمانی آشکار خواهد شد که پرسش ما به چگونگی تداوم آن و برنامههای آینده مربوط شود. بیتردید جستجوی رهبری یگانه و کاریزماتیک برای این جنبش، جستجویی بیهوده است و با توجه به “رویداد”ی که در حال مشاهده آن هستیم، شاید که نیاز به چنین تمرکزی نیز نباشد. در واقع، ناتوانی اپوزیسیون داخلی و خارجی، امکان برآمدن جنبشی کلاسیک را منتفی کرده است. تنها باید امیدوار بود که خیزش ادامه یابد، و رهبرانش از درون آن ظهور کنند. رهبرانی که بتوانند تفاوت نقطه عطف جدید با گذشته را درک کنند و به دنبال راهحلهایی برای مرحله سرکوب باشند.
اینکه سرنوشت خیزش جدید چه خواهد شد را نمیدانیم، اما حتی اگر در گام اول از جنبشی خیابانی فراتر نرود، باز هم تردیدی نیست که دورهای جدید آغاز شده است. دورهای که خروج از دوگانههای درون حکومتی، طلیعه آن خواهد بود.
چه خوب شد مردم آمدند؛ چه بد می شود اگر… - رضا علیجانی
مردم وقتی به طور همزمان هم عصبانی و هم مایوس میشوند خود به فکر و عکس العمل میافتند صدایشان را بلند کنند. تا دیده و شنیده شوند.
وقتی راس بیت قدرت بارها میبیند که سیاستهایش مورد تایید اکثریت ملت نیست ولی باز استبداد رای و یکدندگی به خرج میدهد؛ با بازشدن فضای سیاسی لجبازی میکند، مانع تحقق اراده اکثریت انتخاباتی در برنامههای دولت میگردد، به سیاستهای پرهزینهاش در منطقه و جهان ادامه میدهد؛ مردم عصبانی و مایوس میشوند.
وقتی رئیس دولت وعدههای بزرگ میدهد و بعد با زرنگبازی و دورویی و با ترجیح آینده شخصی بر مصالح ملک و ملت در را باز بر همان پاشنه سابق میچرخاند و از سهم فقرا میکاهد و به ویژهخواریها استمرار میبخشد؛ مردم تحت فشار زندگی عصبانی و مایوس میشوند.
وقتی ضعف گفتمانی و عملکردی اصلاحطلبان در بیتوجهی به مطالبات عمومی و بهخصوص حقوق و خواستههای اولیه اقشار تحت فشار زندگی همچنان استمرار مییابد و بسیاری از راهیافتگان با همین وعدهها به مجلس، به عافیت جویی و فرصتطلبی مشغول میشوند؛ مردم جان بهلبرسیده عصبانی و مایوس میشوند.
وقتی جامعه مدنی سیاسی و روشنفکری تحت فشار امکان تحرک نمییابد و در عرصه محدود قابل فعالیتش نیز کمتر به مطالبات ناراضیان اقتصادی توجه میکند و در حقوق بشرش جایی برای تهیدستان نمیبیند؛ مردم بیپناه که در اینجا نیز پناهی نمییابند مستاصل و مایوس میشوند.
حال خود آنها به صحنه آمده اند تظلم خواه و معترض و بی پناه. مردم بنبستشکن اند. بنبست اصلاح از بالای کمرمق و حرکت مدنی تقریباً چشمبسته بر فقر و فلاکت از پایین. آنها با صدای بلند به بنبستی که راس هرم در روند اصلاحی ایجاد میکند، بنبستی که بیوجودی و بیاخلاقی دولت اعتدال موجب شده است و بنبستی که بیاعتنایی و اشرافیگری روشنفکری دامن میزند؛ معترضند و خود میخواهند بنبستشکن باشند.
و چه بسیار به نفع ملک و ملت خواهد بود، اگر صدایشان از سوی همه بهخصوص راس هرم قدرت شنیده شود و تغییر گفتمان و رفتاری را موجب گردد.
بیت قدرت حداقل میتواند به ویژهخواری و زیادهخواهی نهادهای متعدد ذیل قدرت خویش پایان دهد. آنها را شفاف و تحت نظارت عمومی و مالیاتدهنده سازد. میتواند از تیزکردن هر چه بیشتر تیغ نظارت استصوابی در جلوگیری از برگزیدگی نمایندگان واقعی ملت خودداری کند. میتواند از لجبازی در جلوگیری از فعالیت احزاب و جریانات شناسنامهدار جهت پیگیری مطالبات اقشار مختلف مردم دست بردارد. میتواند پایش را در منطقه و جهان به اندازه گلیم توان اقتصادی کشورش دراز کند. می تواند…؛ و اگر چنین نکند بعداً باید دست از خیلی چیزهای بزرگتر بردارد…
دولت میتواند حداقل تقسیم درآمد محدود ملی را طبق نیازهای واقعی کشور و مردم تعدیل و مقداری عادلانه کند. رئیس دولت اگر دست از دوروییها و جاهطلبیهای فردیاش بردارد و سادهتر و صادقتر باشد حتی می تواند از فرصت بدستآمده هم برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور و عملکرد دولتش بهره گیرد و هم حتی برای آینده سیاسی شخصیاش امتیاز جمع کند. با اندکی صداقت و هوشیاری جمعکردن این دو کار سختی نیست. اگر به جای تکهپرانیهای گاه به گاه و حاد کردن فضا، شرایط اقتصادی را برای راس و قاعده جامعه همزمان توضیح دهد و شفاف سازی کند که با سیاست خارجی بیت نمی توان وضع اقتصادی کشور را سروسامان داد. اصلاح بودجه داخلی و اصلاح سیاست خارجی دو روی یک سکه است و هر دو در بستراعتراضات بن بست شکنانه مردمی بیشتر از هر وقت دیگری در دسترس است.
میانه روها و اصلاح طلبان مجلس اگر نخواهند برده کوته نظران شورای نگهبان برای تایید صلاحیت شان در دوره های بعد باشند زبان خواهند گشود. آنها هم مانع استمرار خطاهای دولت خواهند شد و هم کمک کار او برای بهبود اوضاع. جدا از اینکه حداقل وجود و اثری که از آنها انتظار میرود زبان و وکیل مردمبودن است.
سلاح مردم اما مظلومیت شان است و حق خواهی شان. متن مقدس مسلمانان نیز به آنها اجازه پرخاش گری و حتی بدزبانی در هنگام مظلوم واقع شدن و بی پناهی را داده است! جریان محافظه کار و نهادهایش نیز حداقل در گفتار در برابر آزادی و حقوق بشرخواهی دم از عدالت و فقر زدایی می زنند. اگر برای بسیاری از سردمداران این جریان این شعار دستاویزفریبکارانه ای برای قدرت طلبی بوده، اما برای بخشی از بدنه شان اعتقاد و باوربوده است. این شانس کمی نیست و امکان سرکوب را سخت تر می کند. ولو حفظ نظام اوجب واجبات بوده و هست!
«اگر» شروع جرقه اعتراضات از مشهد «مشکوک» هم باشد، اما باز اشتباه محاسبه تندروهای دل بسته به این استان و رئیس آستانش کار دست شان داده است! متهم کردن همه مردم به تنگ آمده از سوی برخی اصلاح طلبان و هراس افکنی از استفاده از حق اعتراض جمعی؛ آنها را هم رده سرکوبگران جنبش سبز به اتهام فتنه قرار می دهد.
چه خوب که مردم به صحنه آمده اند و خود بن بست حرکت یک سویه و ناقص اصلاحات از بالا (به جای حرکت موازی از دو سو) را می شکنند. به تجربه های تاریخی باید عنایت کامل داشت اما به هراس افکنی برخی ترمزهای اصلاح طلبان باید بی اعتنایی کرد. جدا از تجارت دوسرباختی که بعضی از آنها مدتی است مشغول شده اند.
اما چه بد می شود…
اگر مردم مستاصل و مایوس از همه و معترض به همگان، دست به «خشونت» بزنند. آنگاه خواب آشفته ای که نظامیان از مدتها پیش انتظارش را می کشیدند و فریبکارانه گفته بودند برای مقابله با سارقان و اراذل و اوباش امنیت شهر را بدست خواهند گرفت، تعبیر خواهد شد.
چه بد می شود که برخی کنارگود نشستگان آرزوهای شان را به جای واقعیت بنشانند و وزنه های سنگین تر از توش و توان مردم مستاصل بردوش شان بگذارند و به رجزخوانی های بی پشتوانه دست بزنند. آنگاه خوش بینانه ترین نقش شان دوستی خاله خرسه ای خواهد بود.
حرکتهای اعتراضی خودجوش استعداد فراوانی برای به خشونت و هرج و مرج کشیده شدن و خروج از حالت مدنی دارد. همانطور که وقتی ناگهانی و عکس العملی است و خواسته یا خواسته های مدونی ندارد (و رهبرانی که آن ها را صورتبندی و پیگیری کند)، می تواند به صورت یک شورش موقت در بیاید که مورد سرکوب واقع شود.
اما؛ خواسته های قابل پیگیری فعلی می تواند مبارزه مشخص با فساد، پایان دادن به ویژ خواری و عادلانه کردن بودجه، تغییر سیاستهای پر هزینه و مانع سرمایه گذاری در کشور، فراهم سازی فعالیت نهادهای صنفی و سیاسی مستقل و امکان راهیابی آنها به نهادهای قانوگذاری و تصمیمگیر و مطالباتی در این رده باشد. استعداد شاعرانه ایرانی توان فراوانی برای شعارسازی در این حوزهها دارد.
برای مردم مستاصل و مایوس و معترض نمیتوان موعظههای عاقل اندر سفیه کرد که حاصلش جز بیتاثیری و خط کنارهشدگی نیست. اما ضمن همدلی میتوان تجارب تاریخی مکرر را به یادشان آورد که «شورش و انقلاب آخرین راه حل است نه اولین آن».
امید که صدای مردم از سوی همه شنیده شود. این صدا صدای وجدانهای مستقل است. قابل مصادره نیست. و اگر از سوی راس بیت قدرت و دولت و مجلس و نیز از سوی روشنفکران و فعالان سیاسی شنیده نشود و به برکت شبکه های مجازی مورد گفتگوی متقابل قرار نگیرد؛ موجب پشیمانی خواهد بود. فراموش نکنیم که در راس دولت آمریکا چه فرد ناهنجاری قرار دارد و دولتهای مرتجع و تجاوزگر منطقه نیز با بی خردی ها و بلندپروازی های غیرملی به خصوص در سالیان اخیر چه صف بندی خطرناکی را شکل داده اند.
اینک ناسپاسی است نشنیدن صدای اعماق جامعه. به قول فیلسوفی آب رودخانه بزرگ هم می تواند زمینهای ما را مشروب کند و هم میتواند خرابی و ویرانی به بار آورد. ایران ما بیش از این تحمل خرابی و ویرانی را ندارد.
مردمِ به ستوه آمده؛ رضا علامهزاده
آنان که مشوق حضور مخالفان جمهورى اسلامى نه تنها در راىگیرىهاى رنگباختهى حکومت مذهبى ایران بلکه حتى در مراسم تشییع جنازهى هاشمی رفسنجانی، به صرف اختلاف منافعنش با سیدعلى خامنهاى بودند و این حرکات را ابراز مخالفت با رژیم اسلامى جا مىزدند حالا که بخشى از مردمِ به ستوه آمده در مشهد و کرمانشاه و تهران و حتى قم دست به اعتراض خیابانى زدهاند تمام خلاقیتشان را به کار گرفتهاند تا این اعتراضات را بىریشه و مشکوک جلوه دهند یا دستکم بر بىنتیجه بودن آن تاکید کنند و ادامهاش را موجب سختتر شدن شرائط سیاسى و اقتصادى همان مردم بدانند.
شعارهائى مثل "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" که دیروز در کرمانشاه سر داده شد تنها تنِ سردمداران رژیم را نمىلرزاند، اینگونه بهاصطلاح مخالفان را هم به وحشت مىاندازد. آنان شعار "یا حسین میرحسین" را ترجیح مىدهند چون هم رنگِ شیعهگرائى غلیظ دارد و هم داراى شکل روشن حمایت از بخشى از حاکمیت است؛ گیرم بخشى که مورد بىلطفى بخش دیگر قرار گرفته. حالا اگر شعارهائى ازین دست با شعار خالىبندانهى “کروبى دستگیر بشه، ایران قیامت میشه” همراه شود یک شکل انقلابى هم به آن داده خواهد شد!
تردید ندارم که اگر از دهان اعتراضکنندگان روزهاى اخیر در ایران شعار "الله اکبر" شنیده مىشد دیگر خیال مدافعان پنهان جمهورى جهالت در رسانهها و نشریات داخل و خارج از کشور راحت مىشد و کَکشان هم نمىگزید که این شعار نه تنها سالهاست از دهان حامیان حکومت فاسد اسلامى ایران در مىآید بلکه هر آدمکش تروریست اسلامى قبل از اینکه خودش را وسط یک بازار یا ایستگاه قطار منفجر کند همین شعار را سر مىدهد.
حالا وقتى شعارهائى که در اعتراضات مردمى شهرهاى مختلف ایران سر داده شده را مرور مىکنم مىبینم وحشت هر سه دسته – اصولگرایان، اصلاحطلبان و مدافعان پنهانشان – وحشتى به جاست.
اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!
سیدعلى حیا کن، مملکتو رها کن.
اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین!
اینکه این اعتراضاتِ خودجوش و مردمى تا کجا ادامه خواهد یافت و چه نتیجه یا نتایجى به بار خواهد آورد چیزى نیست که پاسخش برایم روشن باشد چرا که نه خود پیشگویم نه به پیشگوئى پیامبرانه هیچ پیامبرى اعتقاد دارم. همینقدر اطمینان دارم که اگر کسى واقعا مخالف رژیم فاسد اسلامى حاکم بر وطنمان است و خود مستقیم یا نامستقیم به این یا آن جناح حاکمیت وابسته نیست باید بهروشنى و بىپردهپوشى از حرکات اعتراضى مردم در ایران به هر طریق ممکن حمایت کند.
مىدانم که این حرف به گوش بسیارانى نخواهد رفت. آنان همچنان اعتراض مردمى را در دادن راى به کسى که یک وجب از خواست "رهبر" دور باشد، و یا در تشییع جسد دوستِ گلهمند "رهبر" مىبینند حتى اگر همان “رهبر” در مقابل دوربینهاى تلویزیونى بر جنازه او نماز خوانده باشد!
نظرها
فریاد - فرهاد
واقعا تاسف بار است امروز در بسیاری از شهرها مردم اقدام به تصرف مراکز دولتی مراکز سپاه بسیج دفاتر امام جمعه ها و سایر مراکز دولتی نموده اند مردم در حال تکمیل فروپاشی یک حکومت فاسد فقها و آیت الله های فاسد و میلیاردر ه هستند دولت آنچنان حجیم شده و بحرانها آنچنان حاد هستند که هر کدام از آنها صدها حکومت رامی تواند به زیر کشد افکار عقب مانده و قرون وسطائی افرادی مانند خانم محمدی سطح یک انقلاب همگانی را تا سطح لج بازی کودکانه تقلی میدهد و فراموش کرده است که اینجا صحبت از جناحها نیست صحبت از فعالیت انقلابی توده هاست مردمی که بدون رهبری در حال خلع ید از یک حکومت فاشیستی ضد بشری هستند و امروز حکومت اسلامی جرئت درگیری با مردم را ندارد زیرا هیچ اطمینانی به پشتوانه های خارجی اش ندارد اگر در سالهای قبل مانند دوران ریگان و بوش پدر همکاری نزدیک خمینی و ریگان و جمهوریخواهان برای سرکوب کمونیستها در جنگ سرد تلقی می شد و یا در دوران اوباما و تظاهرات 88 که نه تنها حمایت بی چون و چرای اوباما را داشتند که رهبران جنبش هم بخشی از حاکمیت محسوب میشدند امروز کاخ سفید قبل از معامله با جمهوری اسلامی با یک حرکت ناگهانی روبرو شده است همانگونه که تحلیلگران فوق از حرکت مردم یکه خورده اند تمام جهان گیج و حاج و واج مانده اند و مانند 88 نمی توانند به دارودسته ی آیت الله های فاسد و فربه و میلیاردر چراغ سبز بدهند از اینرو سرکوب مردم هم بدون پشتوانه ی اربابان موضعی و زود گذر است مردم دیگر به نقطه و شعار خود رسیده اند و مسئله اینست که این روند طولانی مدت است یا کوتاه مدت . سرعت این چهر روز در صورت تداوم چشم انداز کوتاه مدت را پیش بینی می کند .
فریاد رهایی
اقدامات ابلهانه شخص روحانی و به سخره گرفتن مردم باعث این جنبش شد. روحانی که برای ادامه ریاست نیاز به رأی مردم داشت با طرح شعارهایی امیدوار کننده و توانست امید کوچکی را برای تغییر اوضاع در مردم ایجاد کند .خود او بهتر از همه میدانست که دروغ میگوید وانگهی 40 سال استمرار حکومتی امنیتی و سرکوبگر خیال او و طیف اصلاح طلب را راحت کرده بود که هر چقدر بخواهد میتواند از این طریق مردم را به بازی گرفته و وقتی که خرشان از پل گذشت همه شعارها را رها کرده و با همان هایی ائتلاف کنند که تا دیروز بر علیه شان حرف می زدند. چرخش 180 درجه ای روحانی و گردش کامل به سمت سپاه و بیت عملاً در حکم نشان دادن انگشت شصت به مردم بود. زیرا فکر میکرد این بار هم عکس العمل مردم در حد همان غر زدن و شکوه کردن خواهد بود و از ترس سیستم امنیتی و سرکوب جرئت اقدام دیگری ندارند. اینبار ولی امید مردم به سرعت تبدیل به یاس و کینه و خشم شد.
شاهین
شگفت انگیز است، خانم محمدی می گوید که جناح مقابل روحانی چون در انتخابات شکست خورد حالا آمده با سازماندهی اعتراضات در مشهد تلافی کند.آخر مگر روحانی پس از پیروزی در انتخابات به وعده هایش عمل کرده که حالا بخواهند از او انتقام بگیرند. روحانی که آمد همه وزرای کابینه اش را با نظر ولی فقیه تعیین کرد. روحانی که آمد دست در جیب مردم کرد و پول مردم بینوا را به نهادهای نظامی، امنیتی و مذهبی غیرپاسخگو داد. اینکه ایشان(محمدی) می گوید روحانی ریز ردیف های بودجه را جلوی چشم مردم گذاشت تا به مردم نشان دهد چه کسانی رانت خواری بی حساب می کنند، چنین نیست. این بودجه با ردیف ها و جزییاتش همه ساله وجود داشت و منتشر می شد. منتها این بار این قدرت شبکه های اجتماعی و تلویزیون های ماهواره ای بود که با انعکاس گسترده آن مردم محروم و تنگدست به خشم آمده و به پا خاستند. آری، انقلاب و شورش خطرناک و ترس آور است... اما به دلایل مشخص عینی و ذهنی رخ می دهد. درست به مانند انسان بیماری که به دلیل تشخیص نادرست و درمان بد دچار تشنج می شود.آیا تا حالا شده که به بیمار بدبخت ناسزا بگوییم که فلان فلان شده چرا تشنج کردی؟ سرکار خانم، شما و همفکران خارج و داخل تان دراین 20 ساله نشان داده اید که دکترهای خوبی نیستید که بتوانید درد واقعی این بیمار مشرف به موت را تشخیص دهید و برای درمانش نسخه بپیچید.
ایراندوست
تحریم اقتصادی پنهانی بر جمهوری اسلامی از طرف تیم ترامپ تحمیل، و دور زدن این تحریمها با فشار شیخهای عرب مشکل تر شده است ! ناتوانی دولت برجامی روحانی ناشی از ۱- بیکاری، ۲- بی ثباتی اقتصادی، ۳- تشتت سیاسی و ۴-رشوه و پارتی بازی سازمان یافته شده در نهادهای رژیم نکبت جمهوری اسلامی و سیستم نپویستی آن است. با آن شازده نیم پهلوی سرگردان در کریدورهای کنگره آمریکا برای گدایی قدرت، چپ آشفته حال و حراف، ملیون اعلامیه نویس مردد و.... مشکل است که پیش بینی سیاسی درستی داشته باشیم. جناحهای مختلف در جمهوری اسلامی، از ترس سرنگونی رژیم، خطر سوریه و لیبی کردن ایران را گوشزد میکنند. امکان یک کودتای خزنده برای بقا رژیم، از طرف سپاه که حاکم واقعی در ایران است منتفی نیست. بهترین شکل تغییر در ایران ، ظهور یک امام مهدی السیسی از درون آرتش است که به جدایی مذهب از سیاست, باور...، خلع سلاح سپاه و مزدوران بسیجی و حزب الله، عفو عمومی کارگزارن رژیم، و با آمریکاییها روابط دیپلماتیک داشته باشد (نمونه یونان و پرتغال) ولی شوربختانه به این آرتش زپرتی که مشتمل از کوتولههای نظامی است، امیدی نمیتوان داشت !
کتایون
حکومت به این رذالت و پستی در طول تاریخ ایران سابقه نداشته است. اگر در طول این چهل سال ننگین مستعمره کشورهای خارجی هم شده بودیم وضع اقتصادی و آزادی های اجتماعی مان از این بهتر بود. اینها آنقدر بی وجدان و دشمن هستند که از آن همه میلیارد دلارهای نقدی که اوبامای خائن برایشان با هواپیما فرستاد حاضر نشدند کوچکترین سهمی به مردم درمانده بدهند و همه را برای صدور تروریسم شیعه در سوریه و لبنان و یمن و عراق هزینه. .... کردند.
پرتو نوری علا
گفته های آقای فؤاد تابان مثل همیشه منطقی و متکی بر واقعیت ها و رخدادهای آشکار است. این که د امنۀ این اعتراضات مردمی به کجا بکشد چندان قابل پیش بینی نیست، اما از ظواهر امر برمی آید مردمی که جان خود را به دست گرفته و با وجود پلیس مسلح، در کف خیابانها ظاهر شده و شعار مرگ بر خامنه ای می دهند، از اصلاح طلب و چپ هوادار اصلاح طلبان و اصول گرایان و کل نظام "طلایی" امام خمینی عبور کرده اند. طبیعی است در هر حرکتی، دوست و دشمن داخلی و خارجی ابتدا منافع خود را در نظر دارد و سعی خواهد کرد که از آب گل آلود ماهی بگیرد، اما این امر بدیهی، مانع از دیدن واقعیت، یعنی اعتراض به 40 سال حکومت خون و جنون، نیست. درست است که فقر و گرانی و بیکاری، و اختلاف طبقاتی، در ایران سرسام آور است و مردم به تنگ آمده اعتراض کردند، اما این رژیم 40 سال است که به شأن و شعور ایرانیان اهانت کرده، خود را شبان و مردم را گله های دنباله رو دیده. به زنان و دختران به طرق مختلف ظلم کرده، خودی و ناخودی کرده، دانشجویان را ستاره دار و محروم از تحصیل کرده، آقازاده پرورانده و آنها را مثل زالو در مکیدن سرمایه های ایران رها کرده. مردم 40 سال است که جسته و گریخته نسبت به هستی این رژیم اعتراض کرده اند. دخترانی که برای لحظاتی روسری خود را برمی دارند و در خیابان مقابل دوربین می رقصند، نهایت انزجاز و نفرت خود را از این رژیم بیان کرده اند. بهتر است ناآگاه آب به آسیاب دشمن نریزیم و اعتراض به حق مردم ایران را فقط به اصولگرایان مفت خور نسبت ندهیم.
غیرحکومتی
سرنوشت همیشگی یک ناملت و یک ناجامعه: شورش بدون رهبری و بدون تشکل مردمان دچار نحطاطا فرهنگی و بداخلاقی فقر اقتصادی توامان با فقر فرهنگی حکومت دیکتاتری و ظالم فاسد- حکومتی که از خدا تا دین تا هر چی که به دستش برسد را ابزار میکند. همه اینها برابر است یک سرکوب خونین. فاز سرکوب خونین بزودی اجرا خواهد شد. حکومت در حال دبراورد است. ترس اصلی حکومت ملیتهای قومی در بند شوونیسم شیعی ولایی هستند. من هیچ وقت معتقد نبوده و نیستم که شونیسم پان ایرانی یا پان فارسی در ایران حاکم است. این احمقانه ترین حرفی است که بگوییم در ایران شوونیسم نژادی-قومی است، مگر قبول کنیم حکومت ج.ا.شیعی ولایی در ایارن که حق حکومت از آن امامان شیعه و سیدهای نائبش همجو خمینی و خامنه ای میداند! در این صورت بدترین نژادپرستی را دارد که چون نه تنها ملیت و نژادهای یدگر فاقد لیاقت حاکمیت میداند بلکه فقط حکومت مخصوص ژن خوبهای نورانی الله برگزیده یمداند که قبل تولد در صلب ادم ابولبشر نهاده شده! الله ای که از همان اول نژادپرست بوده و میلیاردها انسان فاقد لیاقت دانسته و این الله نژادپرست از اول میدانسته بشریت لیاقت حکومت بر زمنی ندارد و در نتیجه قبل تولد امام زمان، او خلق کرده است. دقیقا معنای داشیعه ولایی حکومت جمهوری اسلامی همچین نژادپرستی دارد!
غیرحکومتی
اما این شورش هم سرکوب میشود، چرا که نه ابرقدرت خارجی ئموثری حمایتش میکند و نه توان رهبری مسلحانه دارد. نه اعتصابی در کار است و نه حمایت اکثریت. اکثریت شهرهای بزرگ تماشاپی شورش گرسنگان و برخی معترضان چگردار و شچاع است. اکثر طبقه مرفه شبه لیبرال ترسوتر و محافظه کار تر از این حرفها هسستند، اسا طبقات مرفه و اکثریت دولتی ها از جمله کارمندان فاسد دولتی دلیلی ندارد شرکت کنند، اوضاع بر وفق مرداشان است خانه و ماشین و زن و بچه! چه بخواهند؟! سیستم رانتی مردمان ایران از نظر رفاهی-اقتصادی دو شقه کرده؛ حدود نیم از زندگی راضی اند نیمی دیگر فقیر و گشنه! بیست ملیون بسیجی و 40 میلیون زوار اماکن مذهبی. شرکت 70 درصدی در انتخبات نشان گوسفندی که انماده است صد بار دیگر هم گول بخورد! سلربییت ها و مشاهیری که با هزینه اندک و مفت پز دموکراسی در شوی انتخبات میدهند! نظام داشیعه نیمی از مردم را منتفع کرده و نیمی را محروم. دیکتاتوری خاندان اسد با کمتر از این ردصدها توانسته حکومت ننگینش ادامه دهد. صدام با کمتر از این توانسته بود، قثط حمله خارجی صدام برکنار رکد وگرنه صدام و نوادگان نسل میتوانستند حکومت کنند. موگابه هم با کودتای نظامی سرنگون شد وگرنه مردم ان کشور صد سال دیگر هم نمیتوانند. دوران انقلابات مردمی به س رامده. حرف اخر زور و اسلحه میزند. انقلاب مسلمات امیز (بر فرض صداقت داشته باشند در ادعا) که کسانی مثل رضا پهلوی یا اکبر گنجی میزنند محال ممکن است.
تحیلگر واثق
احتمالا اهل رادیوزمانه با سبک مطالب من آشنا هستم! همان کامنتگذار همیشگی ده ساله سایت شما. من از برای امنیتم نمیتوانم خودم معرفی کنم. کامنتهایم تنها سند صدق مطالبم است. باز هم نمیدانم منتشر میشود یا یانه! لااقل به سمع و نظر آنهایی که توانیی دارند رد حمایت مردمان سکولار دموکرات بگیوند و آنههایی که در فریب نفوذی ها هستند. من میدانم این ست حقیقتا دنبال سکولار دموکراسی است و میدانم دنبال حقوق اقلیتها. چون خودم هم در چند جهت اقلیتم هم در انز نظر عقیده و هم هویت جنسی. من نوعی را اگر در ایران باشم و بگیرند چند بار اعدامم میکنند صرفا برای باور و گرایش جنسی ام. من هیچ حامی جز دنیای سکولار نمس بینم، اما این دنیا سکولار کسانی سیستم دموکراسی ناقصش انتخاب میکند در فرصت های کم نظیر و شاید تکرار نشدنی مانند سال 1388 یا دی ماه 1396 صرفا نظاره گر است. برجامف ترس از ایران هسته ای، ترس از انتقام تروریستی اخوندها سپاهیان ! من دقیقا میدانم چرا اروپای پرمدعا سکوت کرده و حتی در حد حمایت حرفی ترامپ نیست! به نیدی ننگ دنیا سکولار دموکراسی را که ترامپ و دولتش شریف تر از اروپایی ها است! اروپایی همه روزه ترامپ قحش میدهند برای بی توجهی به حقوق بشر ولی 5 روز است سکوت کرده اند در اشکارترین نقض حقوق بشر توسط یکی از بدترین دیکتاتوری ظالم فاسد تاریخ بشریت!! لابد وقتی موضع خنثی وبی اثر اروپایی ها انجام میوشد که کشتاری مثل روندا و یا رهینگیا اتفاق بیفتد. حتما باید تراژدی مثل یوگسلاوی رخ دهد تا رگ انسانیت اروپایی به باد کند؟!
تحیلگر واثق
اروپا سکولار نه چندان پایبند حقوق بشر کاسب است! کاسب برجام و کاسب موازنه مثبت! اروپایی میخواهد با موازنه مثبت بین بلوک شرق کمونیست کذایی و امریکا برای خوشد کاسبی کند وگرنه کشته شدن بیش از ده نفر و دستگیری صدها نفر در ایران که فریاد تظلم و حق طلبی میدهند وجدان اروپایی را به درد نمی آورد؟! اروپایی که از کشته شدن یک یهودی فریاد وامصیبایتش گشو فلک پر میکند! آیا یک انقلابی و یا ضد جاعشی جانش ارزشی کمتر از یک یهودی دارد؟ اروپا با اخوندها دارد کاسبی میکند، ایربباس و خودرو و کالاها میفروشد نفت میخرد! برای اروپایی فعلا منفعت است خیانت کند به سکولار دموکراسی، الان اروپایی ها تفاوتی با چین و روسیه و بلوک کمونیستی فرقی ندارد! کمونیستها و وارثانش مانند چین و روسیه نشان دادند از شعارهای انسان دوستانه کمونیستی فقط دیکتاتوری مادی پرستانه اش انتخاب کرده اند. ننگ ابدی بر چین و روسیه که پشت حکومتهای دیکتاتوری خونخورانشان هستند که رای منفی حکومتی به آن همه ظلم به مردمان روهنیگیا میانمار دادند! دینا، دنیا جنگلی است. باز هم میگوییم بارها، دنیا دار کافات است. مردمان شرق و غرب غیر مسلمان (چین، روسیه.. اروپا....) با سکوتشان و حمایت عملی شان پایش میخورند. تروریسم سالام گرایی دنییا سکولار و دودمان سرمایه داری لیبرال بر باد خواهد داد. کمونیستهای چین و کره ای هم بزودی پای خیانت و ضد بری بودنشان خواهند خورد با حمایت از هیولای جاعش ایران.
تحیلگر واثق
اما سوال شده: در ایران چه میگذرد؟ من بعنوان کامنتگذار ده سااله این سایت میگویم، اطلاعاتم بر اسا مشاهدات و مطالعات است: 1- مشهد چاشنی انفجار، با اطلاع موثق میگویم اصل داستان این بود چندماهی جناح رقیب موسوم به اصول گرا میخواست رقیب دیگر از میدان بدر کند از نظر رای اوری برای 1398 مشخصا جناح کذایی اصلاح طلب، رقابت بر سر منابع کمیاب قدرت روتزا و موقعیت ها است. ایران دزدخانه غارتکده است و همچون لاشه ای در اخیتار کفتارهای از اصول گرا تا صالاح طلب کذایی. اینها خواستند پز اپوزسیون بدهند و چند تظاهرات کنترل شده انجام دهند. سران سپاه و عناصر اطلاعاتی فکر میکردند میتوانند با هدایت نوکیسه هیا مال باخته (کسانی که ارقام صد میلیونی تو بانکها گذاشتند فقیر نیستند!)، اما شیرازه کار از دستشان خراج شد، فقرا مشهد همیشه حوالی میدان شهدا و خیابان دانگشاه - چهاراره دکرتا، بیسمارتسان امام رضا- حوالی سنما هویزه افریقا، خیابان گلستان و سه راه ادبیات، سناباد... و کوهسنگی هستند. این مناطق مرکزی عیان نشنی است ولی مراکز مهم اداری و دانشگاهی و اموزشی و درمانی . داروخانه و بزار انجاها است و تبعا فقرا هم همیشه هستند در اماکن (مثلا داروخانه های صالی هلال احمر در این مناطق عیان نشنی است که فقرایی دارو خاص گیرشان نمیاد میاند آنجاها !). فقرا تا دیدند اوضاع مساعد است ریختن مطابات برحقشان گفتند و حرف دلشان را زدن که همانا محکومیت دیکتاتوری و خواهان سرنگونی بود. من مردم مشهد میشناسم، کلا مشهد نمونه کل ایران است و هم زا نظر بافت قومتی و زبانی و عقیدتی و هم طبقات اقتصادی. تقریبا نمی از مردم شمهد و کل ایران از نعمات بهشت رانتخورای و خان یغمای رانت ستان ایران بهر برده اند. اما نمی دیگر فقیر هستند. کل ایارن به همین شکل است. ایران دو نیمه تست ، یک نیمه مرفهان و رانتخوران و نمیه دیگر که هرگز ریال وام نگرفتند، نیمه دیگری که نمیتوانند از خیر 45 هزار تومان یارانه بگذرند.
تحیلگر واثق
2- مشهد چاشنی را منفجر کرد، و حالا انبار باروت ایران منفجر شده! ، آن نمیه فقر، آن نیمه نا امید، آن نیمه محروم . صد البته فقر فرهنگی و فقر سیسای دارند، اینها دارند خشم خود را نابرابر و از بی عدالیت، از تبعض خالی میکنند. هیچ سازماندهی و رهبری اپوزیسینی نبودهف اما الان برخی اپوزیسیون خارج نشین که حقیقتا سکولار هستند و مخالف دارند حمایت میکنند، ولی نفوذی ها شبه اپوزیسیون خارج نشین دارند تازه مزمه مکنند وارد معرکه بشوند گویا هنوز دستور مشخص نشده، فعلا دارند وانمود میکنندف ولی هدف اصلی سرد کردن قیام مردم است!، اکبر گنجی گفته این روزها مریش بوده و تازه با مقاله اش در سایت گویا نیوز هم نشان داده در خراج هم حاضر نیست هزنیه بدهد! چهارتا ماشین و مغازه اتش گرفته اینها میگیوند خشونت! روزی ان انقلاب ارتجاعی پشت سر ملعون خمینی و جلادان جاعشی راه انداختند و آن همه سوخت و کشتار کردند خشونت نبود؟! مگر انقلاب بدون خشونت میشود ؟ مگر خانه خاله اس؟ ماموران دارند با باتوم گلوله جواب مردم میدهند و توقع داری هیچی نگیوند! مگر اینجا گاندی و مردمان هند است و دولت بریتانیا که لااقل در داخلش بریتانیا یک دموکراسی حداقلی بوده! اینجا ایران است ایران! پشت ژست مخالفت با جنگ مخفی شده! حتی یک نفر از اصلاح طلبان کذایی حمایت حقیقی ار رستاخیز مردم نکرده! اینها همان میه مرفه ورانتخوار هستند! اینها درخراج زا رانت اپوزیسوین نمایی برخودارند! در داخل هم بیست ملییون بسیجی! میلیونها خانواده بازرچی و قاچقاقچی و مرفهامن هستن! اینها نمیه تاریک ایرانند. نمیه دیگر فقرا و اقلیتهای مثل من هستندو زور اخرشان میزنند. تنها قدرت خارجی حمایت فعلا لفظی کرده، دولت ترامپ است و چند کشور غربی سنی زهم خورده از هیولای جاعش/جمهوری سالامی شیعی ولای ضد سنی و ضد بشری.
تحیلگر واثق
3- این خیزش فقرا و اقلیتهای تحت ستم (اتنیک ها، اقلیت های جنسی دگرباشن، اقلیت های ناباور مانند اتئیست ها اگنویست ها و ....) شاید فرصت کم نظیر باشد. اما 5 روز است نظام وحشی جاعشی دارد سرکوب میکند و دنیای سکولار خائنانه نظاره گراست. این خیانت دنیا سکولار بهایی سنگین برایشان دارد. دولت ترامپ و چند کشور زخم خورده عرب سنی تاکنون حمایت لفظی کرده، اما وقتی حمایتش باور پذیر است که تحریم یا حمایت نظامی صورت گیرد. شاید این قیام هم سرکوب شود توسط جاعش ضد بشری و ضد سکولار دموکراسی . اما برای دنییا سکولار فرصت ارزشمندی است که اتز دست خواهد رفت. برای اپوزیسوین برای چندمین بار متاسفم. بی لیاقتی و بی عرضگی و بزدلی شان حتی در خارج به نمایش گذاشتند. جرات ندارند حتی از تحریم نظام ولایی حمایت کنند. شیرین عبادی گلی به جمالت حداقل مردم به مبارزه مدنی اقتصادی دعوت کرده! مگر میشود با این اهریمن مبارزه کرد ولی کوچکترین اقدامی نکرد؟! سرنگونی این اهریمن هزنیه سنگین دارد، هر کسی میخواهد این نظام نباشد بایست اماده هزنیه باشد. ایران بدون هزنیه سنگین از شر این اهریمن نجات نخواهد یافت. وگرنه منتظر حیات ننگن اهرمین جاعش برای دهها سال دیگر بلکه صدها سال باشدید. منابع ثروت و رانت صدها ملیارد دلرای ذخایر و منابع ایران تضمین بقای اقتصادی این هیولا است و فقط اقلیت خائن رانتخورا و اکثریت مردم گوسفندوار میخواهد! که ظاهرا همچنان همین طور است!
مهرداد مصطفایی
عرض ادب به خانم محمدی بر پایه کدام دیدگاه تحلیل میکنید؟همان دیدگاه حمایت از خط ضد امپریا لیستی امام که دنبال شکوفایی جمهوری اسلامی بود؟ایا نتیجه بخش بود و به پیش رفت و این جمهوری جهل و جنایت شکوفا شد در سال های شصت وشصت ویک ؟که در سال نودوشش میخواهید بر پایه همان دیدگاه روحانی را شکوفا کنید و اعتراضات بحق مردم را به کوچه بن بست راهنمایی کنید؟
جهانگير
كسانىكه از تحليل گنجى ناراحتند عنوان ميكنند كه گنجى ميترسدهزينه بدهد گنجى كسى است كه او تا يك قدمى مرگ رفت وهزينه سنگينى متقبِّل شد
حمید
این جنبش یه رهبر میخواد . یه رهبر کاریزماتیک . همین و همین و همین
bijan
با سلام ودرود بنظرم خانم محمدی دیدگاه یکسونگرانه ی داشتن ودرمطالعات جامعه شناسی شان به آنچه توجه نکردن جامعه بود.جداکردن اعضای حکومت اسلامی ازهم نقطه مرگ اندیشه شماست .درمطالب آورده شده جای ملت کجاست بانو؟
yashar
هر کس حرکت مردم را تحلیل کند و مطالبه نظام دموکراسی پادشاهی از طرف مردم را نادیده بگیرد رو به سوی آزادی و دموکراسی ندارد و قصد تقلیل دادن مردم به حزب خودش را دارد. شعارهای مردم هیچکدامش نادرست نیست آقای سرکوهی. سالها مطالبه مردم پشتوانه شه