● دیدگاه
چه رُخ داده؟ چه باید کرد؟
محمدرضا نیکفر – این یادداشت کوچک تفسیر صحنه رویارویی یک زن با پلیس در جریان برآمد جنبش اعتراضی در روزهای آغازین زمستان ۱۳۹۶ است.
لوئی آلتوسر، فیلسوف فرانسوی، ایدئولوژی را سوژهساز میداند و سازوکار سوژهسازی را با مفهوم "خطاب" (Interpellation) توضیح میدهد. در این باره از جمله این صحنه را تحلیل میکند: پلیس در خیابان صدا میزند «آهای، شما!» یک عابر به سمت پلیس برمیگردد با این «باور و این حس، که منظور اوست».[1] او با چرخش بدنش به سمت پلیس، به سوژه تبدیل میشود، زیرا مورد "خطاب بازخواستی" قرار گرفته و فرد با بازخواست شدن، دیگر فرد قبلی نیست، یک عابر بینام و نشان و عادی نیست، جسمی رونده در خیابان نیست. خطاب پلیس در او حس تقصیر ایجاد میکند؛ او سوژهٴ کاتالوگ خلافکاری است، چه خلافی کرده باشد، چه نکرده باشد. و پلیس هم در این صحنه یک فرد عادی نیست، او نیز تنها جسمی رونده در خیابان نیست که صدایی از او برمیخیزد. او نماد قانون است، او نماینده دولت است. دولت از طریق خطابی که بر زبان او جاری میشود، از طریق بازخواستی که میکند، از فرد مقابل سوژه میسازد.
فرض کنیم در این صحنهٴ آلتوسری مکالمهای درگیرد و فرد به پلیس بگوید: «برای چی؟» این پرسش سرپیچی نیست؛ هنوز در آن چارچوب بازخواست است؛ هنوز در آن محدودهای جریان دارد که خطاب سوژهساز تعیین میکند.
حالا به تهران برویم. از میان ویدئوهایی که جنبش دیماه ۱۳۹۶ را ترسیم میکنند، یک ویدئو بار نمادین ویژهای دارد: ویدئوی رویارویی یک زن با پلیس.
در این صحنه زنی که مورد خطاب و عتاب پلیس است مدام فریاد میکشد «برای چی؟» او هنوز سوژه است، سوژهای که دولت مقرر میکند. اما به ناگهان ورق برمیگردد. زن رودرروی پلیس میایستد، مردان قلدر زرهپوش را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: «مرگ بر خامنهای!»، و آن گزمهها خشکشان میزند.
این است آن اتفاقی که افتاده است: بازخواست شده، بازخواست میکند. دولت خطابگر خود مورد خطاب قرار میگیرد. او حالا خود، سوژه است.
دادن این شأن نمادین به صحنه رویارویی زن و پلیس بر پایه نشاندن آن در متن تاریخی رویارویی و فصلبندی آن است. یک باره جملهای در متن برجسته میشود و به پیش و پس خود معنای دیگری میدهد. جمله، معنادهنده به متن میشود. متن چیز دیگری میشود.
پیش از آن هم صدای دادخواست خطابگر از مردم برخاسته بود، اما آن صداها جایگاه پرمعنای کنونی را نداشتند. رژیمی که مورد خطاب قرار گرفته دچار لکنت زبان شده است.
«رأی من کو» در جنبش سبز هنوز در سطح پرسش «برای چی» بود. پرسش البته نشانه امکان عبور است، و اکنون عبور صورت گرفته است.
صدای خطابگرِ زن میماند و تداوم مییابد، اگر صداهای دیگر به آن بپیوندند.
اکنون نبردی آغاز شده بر سر اینکه کدام طرف سوژه باشد، سوژه در این معنا که زیر خطاب دیگری عمل کند.
شگرد رژیم روشن است: منفرد کردن خطاب زن و دیگر خطابهای نمادین، آن هم با تفکیک میان اعتراض و اغتشاش، با حقدهی به اعتراض قانونی، با جلب نظر منتقدان قانونی و با راه انداختن دسته همسرایان قانونی، و در ادامه روان کردن سیل خطابهای همیشگی از بالا و پایین منبر.
علاوه بر منفرد شدن و گم شدن در هیاهویی که رژیم به پا میکند، این امکان واقعی نیز وجود دارد که صدای خیابان در همنوایی نیرویی مشهور به "اپوزیسیون"، طنین واقعی خود را از دست دهد و ضمیمه خطابی شود که مکمل خطاب حکومتی است. جفت مندرآوردی ایرانی پوزیسیون و اپوزیسیون[2] به در و تختهای اشاره میکند که به هم جور درمیآیند.
قدرت خطابی صدای اعتراض حفظ و تقویت میشود، اگر متکی به خود باشد، اگر سرآغاز یک جنبش خودگردانی باشد، اگر سنگر به سنگر، در کارخانه و دانشگاه و اداره و سربازخانه پا سفت کند.
اگر حرکتهای مطالباتی گسترش یابند، مفهومها و نمادهایشان را به هم سرایت دهند و زنجیروار به هم بپیوندند، زمینه مستحکمی برای جنبش خودگردانی ایجاد میشود.
کاری که نیروی جدی مخالف باید کند − آن نیرویی که در همتافتهٴ پوزیسیون/اپوزیسیون نمیگنجد − دو چیز است:
- نقد بیامان آن صدای اپوزیسیونیِ ارتجاعیای که با نفرتپراکنی فاشیستی، خشونتطلبی، شلوغکاری، کیش سلاح، مبادله اسطورههای مستقر با اسطورههایی به همانسان اافسونگر و حماقتپرور، خیابان را مورد خطاب ایدئولوژیک خود قرار میدهد،
- و همپای آن پشتیبانی از استقلال عمل اعتراض و بازتاب دادن خطاب آن.
پانویسها
[1] Louis Althusser, Ideologie und ideologische Staatsapparate. Aufsätze zur marxistischen Theorie. Hamburg, Berlin 1977, S. 143.
[2] بنگرید به این نوشته:
محمدرضا نیکفر: سنجش مفهوم “اپوزیسیون”
نظرها
شهروند
کاملا صحیح است ولی در این میان یک چیز کم است، چه کسی باید این کار را بکند؟ این معترضان سربازان بدون ژنرال هستند، جای خالی احزاب و تشکیلات سیاسی خالی است. عجیب است تنها نیروی مخالفی که دارای چهره بیرونی است سلطنت طلبها هستند و مریم رجوی. دیگر تشکلهای سیاسی به محفل پیر مردانی تبدیل شده اند که سالی یک بار برای روز های خوش گذشته دور هم جمع میشوند تا از فدا کاری رفقای خود تمجید کنند. این اعتراض ها بار ویرانگر دارد و اغشته به شعار" مرگ بر..." است باید با شعار زنده باد ازادی و طرح خواست های معین آن را جهت داد. با ارزوی ایرانی ازاد و دموکراتیک.
بهرنگ
با سلام شهروند عزیز! شما و من ایرانی هستیم. تاریخ مملکت را پر از داستان در بارۀ "عشق" کرده ایم. گفت: «ترسم ای فصاد گر فصدم کنی ـ نیش را ناگاه بر لیلی زنی." مجنون را گفتند: لحاف. خون گریست. پرسیدند: چرا؟ گفت: حرف ل در لحاف مرا یاد لیلی انداخت! ایرانی ها هزارها صفحه در بارۀ عشق در کتاب هاشان نوشته اند و مجال داده اند تا جامعۀ ایران امروز به اقیانوس نفرت برسد. ما توجه نداریم که "عشق" بدان معنا که در ادبیات داستانی ما آمده داستان است. وهم است. نفرت اما روی دیگر سکه است. نفرت وهم نیست. دارای واقعیت و "اثرکرد" بنیان برانداز است. حکومت جمهوری اسلامی ایران در طی چهل سال گذشته ـ هر جا و همه جا ـ در دل میلیون ها انسان بذر نفرت کاشته و امروز جامعه را از میدان تعادل خارج کرده است. ابر نفرتی بی شکل اما متراکم جامعه را فرا گرفته است. طرح و تبلیغ و ترویج شعارهای سیاسی موجه همچون "رفراندم، رفراندوم ـ این است شعار مردم" و هر شعار دادخواهانه و دمکراسی خواه [و نیز موسیقی و سرود] می تواند کمک کند. با احترام داود بهرنگ
شهروند
بهرنگ گرامی سخنان شما کاملا صحیح است، ولی من و شما اگر خواهان آزادی و جامعه ای حقوقی هستیم که تنها قانون در آن حکم فرما باشد باید راه را به مردم نشان دهیم. من به مردم حق میدهم که خشمگین باشند ولی این خشم باید در راهی سازنده به کار گرفته شود. چهل سال شعار مرگ بر این و مرگ بر آن جامعه را خسته کرده است باید ندای زنده باد آزادی، برادری و برابری سر داد. ولی متاسفاه هیچ تشکلی که بتواند رهبری را به دست بگیرد وجود ندارد. امید وارم از درون این اعتراضهای به حق مردم جنبشی نوین و سازنده بیرون اید. با ارزوی ایرانی ازاد و دموکراتیک.
بهرنگ
(1) شهروند عزیز درک من از رویدادهایی که شاهد آنیم این است که این فوران نفرت ـ و هر آن تکرار پذیر ـ است. [من به سهم خودم دیده ام که این حکومت و کارگزاران آن چه بی محابا خون به دل مردم کرده اند. پدرانی که خون گریسته اند کم نبوده اند. مادرانی که خون گریسته اند کم نبوده اند. دخترانی که خون گریسته اند کم نبوده اند. پسرانی که خون گریسته اند کم نبوده اند. کتابی در این زمینه هنوز کسی ننوشته است.] جامعۀ شهری بدون حزب سیاسی فرو می ریزد. شاهنشاه آریامهر ـ بزرگ ارتشتاران ـ این را ندید، ندانست، نفهمید و نداشت. [سرانجام خودش برای خودش حزب ساخت!] می نویسید: "متاسفانه هیچ تشکلی که بتواند رهبری را به دست بگیرد وجود ندارد." دوست عزیز! این تشکل و این تشکل ها باید در ایران و در حریم حرمت جامعه ـ داخل در ساختار سیاسی جامعه شهری ـ مستقر شوند. این را حکومت جمهوری اسلامی ایران از بنیاد بر نمی تابد. [این حکومت پایش بدین لحاظ بر گلوی مردم است.] می نویسید: "این خشم باید در راهی سازنده به کار گرفته شود." مثل این است که پس از زلزله ای ویرانگر، سیلی ویرانگر، طوفانی ویرانگر، حریقی ویرانگر و آتشفشانی ویرانگر بگوییم "کاش می شد در راهی سازنده به کار گرفته شود." مگر ممکن است؟ ما ولی ـ چنانچه مورد اشاره قرار داده اید ـ در معرض خطریم. دوست من! خانه ای که جمهوری اسلامی ایران ساخته از پای بست ویران است. این خانه بدبختانه بر سر همه ما فرو خواهد ریخت. [کما این که تا کنون نیز حرث و نسل ما را ویران کرده است.] ادامه در 2
بهرنگ
(2) در فرانسه و آلمان و یا فلان کشور حزب را ایجاد کرده اند که کار به نفرت و دشمنی و ویرانگری نینجامد. این را حکومت جمهوری اسلامی ایران ـ همچون شاهنشاه آریامهر ـ نمی بیند، نمی داند، نمی فهمد و ندارد. شناخت من به من می گوید که ما در وضعیتی قرار داریم که مردم هرآنچه را که به دهانشان می آید مثل پاره آجر به سمت این رژیم پرت می کنند. هر چه بزرگتر و محکم تر و برخورنده تر بهتر. مرادشان از همۀ شعارها نه گفتن به حکومت جمهوری اسلامی ایران است. خمیر مایۀ این "نه" که فریادش اکنون به آسمان بلند است تجربی است. این "نه" ناشی از تجربۀ روزمرّه ـ و نه رسانه و روزنامه ـ است. هیچکدام از شعارهایی که داده می شوند گزینش شده از پیش نیستند. بنابراین به گمانم همه کسانی که نگران ویرانگری اند بایست ـ از برای آن که اعتراضات خیابانی «در راهی سازنده به کار گرفته شوند» از هم اکنون اقدام به طرح شعار کنند. از طریق گفتار، بیانیه یا موزیک. شعار رفراندم به گمانم مورد توافق اکثریت باشد. بلی این ابر متراکم ِنفرتی که اکنون بر بالای سر ما جولان می دهد و از این پس نیز به ناگزیر جولان خواهد داد می تواند امیدوارانه در قالب شعارهای سازنده «در راهی سازنده به کار گرفته شود.» شعار را در جامعۀ جوان ایران با میلیون ها جوان "بی آینده" دست کم نگیریم. با احترام داود بهرنگ
بشریت یاری
اما و اما و اما! یک جای کار بدجور ابرقدرتها کشورهای سکولار اشتباه کرده اند، حکومت ولایت فقیه و این سپاهی ها بسیجی ها جلاد و جنایتکار بازی دیگری دارند، بازی آنها چیز دیگری است و اینها تصمیشان از قبل و به طور جدی زامبی وار و مغز بسته است و تا بساط این تمدن سکولاریته رنگارنگ و پر از تزویر از کمونیستی تا لیبرالی میخواهند برچینند و یک سیستم جهانی تئوکراسی ولایی شیعی برپا کنند. این تئوکراسی ولایی رسما و عملا دروغ و جنایت و هر کثافتکرای دیگر توجیه دینی-مذهبی کره، بدترین ترورها جنایت و ادم کسی از انتحرا یا قتل و عام توجیه کردهف، زامبی ورا هستند ولی زامبی نیستند، زامبی موجودی است تهی از هوش و نباتی وار میخورد و می درند و می رینند به کل جهان و بشریت!، ولی زامبی وار ولایی دارای احساس خاصی ایدئولوژیک است مثل زامبی عمل میکند ولی نیرنگ روباه و درندگی گرگ و نزویر افتاب پرست دارد، موجودی من فعلا بحز زامبی وار نمیتوان اسم معناداری برایش پیدا کنم تا خطرناکی اش توضیح بدهم!
بشریت یاری
بنگرید به این پست زادیوزمانه و کامنتهایی گذاشتم "وزیر خارجه آمریکا: با تصحیح برجام در آن میمانیم" مختصر توضیجاتی دادم
بشریت یاری
امروز تو را دسترسِ فردا نیست و اندیشه فردات، به جز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست خیام
بشریت یاری
این گفتارود را هم تقدیم به نیکفر و دیگر مدیان سکولار خراج نشین میکنم (خواننده خود بایست عاقل باشد/ برخی باقرآن استخاره میکنند و برخی با حافظ! یکی به اسم دین و خداپرستی و دیگری به اسم ملیت و خاک پرستی / یک آنارشی نیازی به ساخاره ندارد، نیازی ندارد کامنتش منتشر می شود. من در جامعه با یک بال زدن پروانه در گوشه کنج به جرنت درآوردم و دیگر کاری ندارم جز تماشای شاهکارم! ده سالست اندیشه شما را همچون توفانی با یک بال پروانه ای به آن سو و این سو بردم و اینک راه آنارشی آخر نشان می دهم در هر صورتبرندهده ام چه از این پس زنده باشم و چه نباشم/ برنده ابدی ام ): این جواب بار هم سوالت میگویم، ایرانی دیگر نبایست باشد. تجزیه این کشور و نابودی این عقده سرطانی تنها با نابودی کاملش است. نگران این مردمان باشید. میلیاردها امدند و رفتن / این زامبی وار های ایرانی که بهتر آن میلیارد ها نیستند. سند این قطعه زمین به نام هیچ قوم و ملتی ابدی نزده شده، همان طور عیلامی ها و سومری رفتن و ایرانیت هم میرود، هر چه بیشتر زور بزنید برای بقای این عقده سرطانی بشریتف بیشتر هزنیه دردناک خواهد بود. «دروغ آرمان دارد، ولی حقیقت بی قواره است».
اگر فقط یک جو عقل
طی چند سال، دیگه میدونم این به اصطلاح اپوزیسوین خارج نشنی سرگرمی های لذت بخششون چیه! در مورد اهالی رادیو زمانه یا رادیو فردا / راستی یادتون هس بشریت یاری ها در مورد سایت فحش نامه آنلاین ایران گلوباتل کامنت زدن توی رادیو زمانه، به بیند همین زدن یک بال پروانه ای ایران گلوبال به چه روز ی انداخته؟ ایران گلوبال دیگه مرورگ تور فیلتر میکنه! از ترش بشریت یاری ها! نمی فهمید چی میگم! نمیفهمید واقعا؟ بشریت یاری دهن همه ناجنوامدهای عالم رو سرویس کرد و رفته!، ساسنور کامنت امثال بشریتی یاری، مطمئنا لذتی داره! ن؟ اما نمیدونی زدن بال پروانه چه عاقبتی داره؟ اما بشریت یاری، هم چیزت کامنت ساسنور میکنن. بالاخره تو گفتی و بال پرونه ات زدی و توفان بالاخره میایند! زدن بال پروانه ای هر چند جهت نداره، اما عاقبت داره، مکافات داره! این کامنت تقدیم میکنم به ستار بهشتی ها ! یادشون گرامی و جاودان !
خروس محلی
چه بیادکرد؟ بایست چشم شست؟ نه! بایست انقلاب کرد؟ نه! بایست گوزید؟ البته به قوت فشار! دقیقا! اما شما ها (شما اپوزیسیون، شمای غربی، شمای داغون دانشگاهی رفته ) وقتی عکس یک دختر دانشجو نماد یک جنبش فراگیر کثرالهویت میکنید یعنی در جا میزنید! شما با تکرار این تصویر که کلیشه ای دهها سالست دارند از زمان انقلاب بلوشویکی ، دارید راه اشتباه هزار باره تکرار میکیند. اشتباهی فکر میکند که راه نجات بشریت از فلسفه و دانشگاه و فلان نامدار است. قطعا اینها کمک میکنند ولی از زمانی که راه نجات در بند نخبه گرایی کرید دیکتاتوری مخوف تر و هیولاتر شده! نخبه و سیستم نمایندگی اسیب پذیر است. انرشی هیا مدرن شماها درک نکرید. در انارشی مدرن مثل سکولار انارشی، سیستم نظام بی نظمی و عدم قابلیت پیش بینی دارد. جنبش دی که از به بعد بایست جنبش دی تا ابد نام بگیرد چون دیگر دی بگذرد.... از چنس انارشی است. شما دارید گیج میزنید چون همه اش در کلیشه هیا تئکراسی و سکولاریستی طی ارض کرید. انارشی باز شناسید. هرج و مرج دردمندی است، انارشی هرچ و رج نیست، انارشی درمان هرج مرج است. انارشی میداند نخبگان و دموکراسی نمایندگی ، حزب و رهبر همگی توانیی دیکتاتروی دارند، قبله گرایی. انارشی و چیزی به سام انارشی است و شاید هم انارشی ینست. چون واژه سازی در باره این قبل امور که هنوز درکی درستی ازش نیست که نمیشود. انارشی هم لغت موقت است.
خروس محلی
افسوس که نامه جوانی طی شد و آن تازه بهار زندگانی دی شد آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد کی شد
خروس محلی
بر من قلم قضا چو بی من رانند پس نیک و بدش ز من چرا میدانند دی بی من و امروز چو دی بی من و تو فردا به چه حجتم به داور خوانند خیام
خروس محلی
این دو رباعی خیام که از دی گفته، معنای نمادین جنبش دی است. دی معنایی نمادین دارد. شاید بگویند خرافت است، اما ماههای سال در رکه شمالی و برعکسش در نمیکره جنوبی، تاثرات بیوژیک روی انسانها دارند، الودیگ هواف حتی گرانی تخم مرغ! اتفاق همه تاثر دارند، اما بر چه کسانی تاثیر دارند! به بشریت مستعد! ب هقدری اب و هواب بد مشهد روی جنبش دی اثر داشت حتی کی درصد هم اسارئیل یا سعودی یا امرکیا تاثیر نداشت و اصلا این سه کشور انگشت اتهام بهشان وارد است کار معمولی شان کردند. اندکی نمایش. چرندیات همیشگی فرافکنانه نظام و جز این هم توقعی ینست. اینها خودشان بهرت میدانند جنبش دی و هر اسمی رویش بگذاری، دی بود و دی مرود! ولی دی ها دیگری مهیب تر مییاد. نسخه کشور ایران در دی پیچیده شد. نشان داد دیگر کشوری به نام ایارن نبایست دل بست. دی شد و ایران برفت! ایران خاطره ای بود که فردوس یها از قبل تهاجم اعرب به یادگرا گذاشتند و دیگر به اخر خط رسیده. اعراب شیعی کار یکسره کردند. و از پس ایارن یعنی مستثمره ارعب شیعی. هر کس برای ماندن ایران تلاش کند فقط دارد به نفع اعراب شیعی کار میکند. ده مییلون سید خوانده! ده ملیون نفر مدعی اند از نسل اعرب شعی هستند! اینها تمام قدرت زور زور در اخیتار دارند، ایران اسم مضحکی شده باری سرپوش گذاشتن بر ظلم به دهها ملت! اسم رمز سرکوب ملیتها و اسم رمز غارت ذخایر جنوب شده ایارن . ایران شده بهانه سرکوب هر جنبش حق طلبانه! دی، ثابت کرد دیگر تلاش برای ایارن بیفایده است. کار ردست را کردهای سوریه کردند، هر چند بالابردن عکس اجولان در رقه نشان داد کردها هم رسوبات قبیله دارند ولی راهشان درست است، بایست این فرقه حمایت کرد، منظورم اوجلانیسم نیستف فرقه انارشی ناگفته ای کردهای سوریه ناخواسته به پیش مبرند، اینکه دیگر گوسفند بودن بس است!، کردهای سوریه و ایده کنفدراسیون حقیقتا مدرن رتنی ایده ای است تاکنون شنیده ام و خوانده ام در منطقه خحارمیانه. کردها اخرین شانس هستند برای این زامبی زده .
bijan
مهمترین مطالبه مردم ایران باید در مرحله اول جدایی نهاد دین از حکومت باشد . دراین رابطه تردیدی نیست که خواسته بسیاری از روحانیون سنتی هم که آلوده و مزدور این حکومت ولایی نشدند نیز رهایی از میراث شوم خمینی است . قطعن گذار از نظام دینی به غیردینی دشوارترین بخش است است و الترناتیوی که بتواند با حداقل هزینه این مرحله اول را به سرانجام برساند . اینکه چه باید کرد و از میان گزینه ها کدام امکان پذیر تر است مهمترین وظیفه نخبه های واقع بین و بی غرض است
آنارشی سکولار دموکراسی
کامنتهای "بشریت یاری " و "خروس محلی"به نظرم - عموم- هنوز مدتی طول کشید خواهید درک کنید چی گفته، اما من هم نظرم میگیوم از مفاهیم جدید آنارشی و چرا آنارشی سکولار دموکراسی چیست و چه باید کرد؟ به بنید غرض ورزی است و من هم غرض ورز هستم، من غرض دارم و میخواهم بگیوم ایران نمیخواهم، ایران حقیقتا شده اسم رمز سرکوب ملیتهای تحت ستم یک سیستم مذهبی. منظور این نیست در ایران یک حکومت نژادپرستی مثل نازیسم یا صدام یا اسد است، اصلا نه دوره پهلوی و نه دوره ولایت فقیه اصلا سیستم قومی نژادرپستی نبوده، اینکه زبان فارسی اینها رسمی استافده میکردند و مدارس عمومی را زا بودجه عومی کشور به زبان فارسی راه انداختند و مثل رشیدیه تبریز که یک مدرسه خصوصی بوده و در کنار دهها ساعت برنامه به ز بان ترکی آذربایجانی، چند ساعت فارسی درس میداده نبایست مقایسه کرد. تا ایران هست چاره جز اموزش اجباری فارسی نیست. این مقتضیات وجود امپرتوری است. امپراتوری نیاز به تمرکز دارد، داستان هخامنشیان رها کنید، هخمنشیان یک ایده تازه بود، اتفاق همین شبه دموکرات بودن کوروش و هخمنشیان عمر اولین امپرتروی چند ملیت کوتاه کرد نسبت به بقیه امپراتروی ها وحکومتها! امپتروی اشوریان دو هزار عمر کرد، امپرتروی روم از 400 قبل از میلاد تا 400 میلاید و تا 1450 حتی طول کشید. عثمانی 500 سال و ساسانی و اشکانی هم 400 تا 450 سال. همگی اینها تمرکزگرایی خاصی داشتند و سعی کردند یک دین و یک زبان نمایندیگ کنند، کشورهای بزرگ همگی این جوری ، امریکا و چین و روسیه همگی دارند یک قومیت و زبان تمرکز میکنند، امپرتور ی و ابرکشور داشتن مقتضایش این است.
آنارشی سکولار دموکراسی
در فدراسیون روسیه، ملیت روسی و ز بان روسی مسلط استف بقیه از تر س و زور روسها تن به قید داده اند و در چین هم مکلیت هان و ماندارین، بقیه ملیتها از تر سو زور در قید چنی واحد هستند. ابرقدرتهای مهم جهان در واقع الان چه تایش حق وتو دارند یعنی چین و روسیه و امرکیا، هر سه سه بولک شده اند و هر سه نمیخواهند در عمل نظام ولای تغییر کنند! من معتقدم امریکا هم نمیخواهد این نظام تغییر کند، فقط دراند با مکارت اعتراضت و نارضیتی ایران بازی میکنند به نفع ابرقدرتی خودشان. چین روسیه با حمایت و امرکیا با مخالفت ظاهری، اروپایی ها در ضعیف ددورانشان هستند و نشان دادند هیچ از اصل استثماررگی شان فاصله ندارند. اقدامات حمایت فرانسه لکه ننگ دوباره است برا خیانت های ضد ایرانی اش. فرانسه کی از مسئولان اصلی برآنمدن خمین و نظام ولایی است. اقدامات انگلیس بر امدن و تدوام این نظام کم نیست. شادی بگویدد این ظنام همه اش علیهع منافع غرب کار میکند چه سودی دارد، سود ایران نظام ولایی ، در عقب نگه داشتن و استضاعف ملیتهیا ایران است، سود نظام رد ایارن اجازه ندهد مردمان ایران به رفاه برسند و این سرزمین همیشه با یک پنجم ظرفیت اقتاصدی اش حیات بخور نمیر داشته باشد، 40 سالست نظام ولای نقشه استضعاف ملیتهای تحت ستم ایارن دادمه میدهد، و این ادیه ال ابرقدرتهای جهان است ! در سرکوب ملتهای تحت ستم ایران است. ترکیه و ایران بایست ملتهای تحت ستم ترک اذریبایجان یا کردستانی سرکوب کند تا پل ارتباطی میان امپراتوری برقرا شود. روسیه کامنلا در جهت سرکوب کردستان برداشته. بارازنی ها احمق هم بهترنی بهانه دادند تا عراق شعی اینبار نقض صدام و بعثی ها بازی کند. فدرالیسم عراقی حقه ای بود برای تدوام همان قشه صدام و بعث.
آنارشی سکولار دموکراسی
اما جنبش دی، تیر آخر و زور آخر برای ایرانی بودن بود. در این سایت کامنتگذاران دگراندیش که از الگوهای تکراری اپوزیسیون و پوزیسیون، اصوالگرا-اصلاح طلب کذایی خسته شده اند، به عینه دیدند که ابرقدرتهای جهان نهایت حمایتشان از جنبش ضد دیکتاتوری، ظاهری در قالب لفاظی برگزرای جلسه بی خاصیت شورای امنیت است و چند حمایت لفظی، نخست وزیر اسرائیل به بهانه اینکه مورد اتهام قرار نگیرد به دولتمردان اسرائیل میگیود هیچی نگویند! دولت عربی سکوت محض کردند حتی انهایی میدانند ادامه حکومت ننگین وضد بشری ولایی در ایران یعنی نابودی دیر یا زود /انها! اما چرا؟ دلیلش بر هیولایی مهارنشدنی و ضد بشری است. من میگییوم چرا غرب سکولار سرمایه داری و اعراب سنی و از این نظام ولایی میترسند:
آنارشی سکولار دموکراسی
غربی هاف اسارئیل، دول عربی سنی، حتی چین وروسیه از نظام ولای میرتسند، از این هیولایی که با مماشات و حتی همکاری خود اینها بوجود آمده میترسد، این هیولا متکی به ملیون ها انسان زامبی وار مسلخ شده شیعی است که زندگی رانتی شان را در پوشش دزدخانه ایران تامین میکنند، اولگراشی چند ملیوین از کارمندئان دولتی-بازارایان-اخوندها-نظامیان اعم سپاهی بسیجی و ارتشی و پلیس و اطلاعاتی ها همگی سرشان به اخور غارتکده ایران بند است. اینها میدانند این سیستم ضد بشری یا آن احکام رعب آور قرون وسطایی اش لازم است تا مناطق نفت خیز جنوب ایران غارت کنند و رانتش بخورند! اینها غارت منایع ملیت های لر و بختیاری وعرب و کرد در جنوب و جنوب غرب و غرب کشور را توسط همین ایران نامی انجام میدهند، اپوزیسیون که در خارج است عمدتا دارد مستقیم و غیر مستقیم زا از این خان یغما تغدیه میکند، نظام ولای لولو سر رخمنی است که غرب و نیاز دارد برای رونق بازار اسلحه، اینها مهمترین نگرنی شان همان ایدئولوزی امپراتور ی ولای است، ترس اصلی غرب همین است که شادی حقیقتا دنبال این باشند گرنه اینها مدتهاست ایران هسته پذیرفتان و سالهسات میدانند موشکهای قاره پیما دارد! الان موشک سیمرغ سه هزار و هفتصد کیلومرت برد دارد و موشک سپهر تا 7 هزار و موشک بعدی 12 هزار کیلومتر، ایران هم اکنون داری انواع سلاح های کشور جمعی است و راکتور مینیاتوری هسته برای پیشران در زیردریای اماده دارد و زیردراای ها در حا ساخت، ده سال دیگر ایران از کره شمالی جلو میزند و اینها میدانند رانت 1500 دلاری نفتی طی این 40 سال بالاخره میلیتریسم هسته و موشکی و زیردریای اتمی شیعه ولای بدان که بایست رسانده، خامنه ای صد میلیارد دلار ثورت در اختیار دارد و سالانه 200 ملیارد دلار دامد ریالی-دلاری که فقط ده درصدش به مردم ایران میرسد. احمدی نژاد برای همین می گیود : یک بیستم!
آنارشی سکولار دموکراسی
در دعوای جناحهای حکومتی بالاخره برخی اطلاعات نشت کرده. این صد ملیارد دلار ثروت خامنه ای و قطعا به همین اندزه بقیه افراد حاکم که کل سرانشان حدود ده هزار نفر است ثروت دارند و از مجموع درامد ناخالص ریایل معادل یک و نمی تریلیون دلاری سالانه، 90 درصد سهم همین 30 درصد اولیگارشی میشود ! 30 درصد طبقه متوسط با سهم حدود 8 درصد و 2 درصد اندک باقی هم سهم 40 درصد فقرا است. اینکه درامد فقرای ایران حتی از چینی ها کمتر است. متوسط سرانه درامد فقرای ایران سالانه هزرا دلار است. باز تکرا میکنم 40 درصد جمعیت ایران متوسط هزار دلار سال درامد دارند! سی درصد طبقه متوسط درامد متوسط ده هزار دلار، بقیه آن 15 هزار دلار متوسط ایران تقسیم مشود به 30 درصد طبقه مرفه ، اینها تا سالی صد هزار دلار درامد دارند و آن اقلیت ده هزار نفری بلای هرم، دامد سالاینشان بالای یک میلیون دلار است و این شکاف عظیم طبقاتی نتیجه 40 سال حکومت ضد بشری نظام ولایی است.
آنارشی سکولار دموکراسی
خلاصه: از خان یغمای حدود 2000 ملیارد دلار رانت نفت و بقیه در این 40 سال صد میلیارد دلار ثروت خامنه ای و بقیه بیت هم دهها ملیارد دلار صد میلیارد دلار ثروت ده هزار نفر راس هرم نظام ولایی (سران جناحهای مختلف با اسمی مضخرفی چون اصول گرا(با نام مشهور جلادان)، اعتدالی(نام مشهور شیادان)، اصلاح طلب( بع نام مشهور کذابان)، که البته اکثر عرب تبار و از اقلیتهای ملی-قومی/اتنیکی ایران هستند و شاید کمتر از 20 درصدشان فارس اصیل باشند، در بین انها اعراب عراقی اصل مثل نقدی هم حضور دارند و نکته مهم درصد عمده سیدها هستند چه با عمامه و چه فوکلی و تاس بدون عمامه!...) 30% جمعیت طبقه ثورتمند هستند که سالانه بیش از صد هزار دلار درامد دارند 30% طبقه متوسط با درامد سالانهبیش از ده هزار دلار 40% طبقه فقرا با درامد سالاه کمتر از هزار دلار بخش قابل توجهی از 2000 هزار ملیارد دلار رانت این 40 ساله نصیب اعراب عراقی و لبنانی سور ی و بقیه شرکا مثل سران افغانی ها و بقیه غارتگران پروژه امپرتوری شیعه ولای شده مثلا سران مروج تشیع ولای درافریقا و بقیه جاها ... خریدهای نظامی و پورسانتها رشوه ها هم شاید بیش 200 ملیارد دلار و بلکه بیشتر نصیب کشورهای مثل کره شمالی و چین و روسیه شده، تنها پروزه بمب هسته ای ملیارد ها دلار نصیب پاکستانی ها و چند کارتلها و مافیای شوروی سابق کرده است! از این رانت دو هزار میلیارد لاری (درامدهای ریالی من حسب نکردم) و درامدعظیم قاقچقا انسان موادمخدر و غیرهف موجب بوجود امدن یکی از مخفوترنی شبکه های تروریستی شده، ترس غرب و امرکیا و اسرائیل و دول رعبی همین است. امروزه حقرات دنیا سکولار در برابر تئوکراسی ایران ناشی از حماقتهای رقبات بین آنها و کارت بازی احمقانه شان و سرمایه داری حاکم بر جهان است که با حتی با کشتار کودکان هم تجارت میکند! پس این سرمایه داری با معامله شیظان نظام ولایی بایی ندارد! شبکه جهانی ترویستی مخوف نظام ولایی، سران و طبقه سرمایه داری دنیای سکولار می ترساند و انها جرات ندارند اقدام عملی کنند با وجودی میدانند هدف نهایی نظام ولایی نابودی سکولاریسم در جهان و برقررای امپراتوری ولایی است!
آنارشی سکولار دموکراسی
برای هیمن هر نوع اعتراضان و شورشهای همگانی با سرکوب روبرو میوشد، لااقل یک سوم ایران رانتخورا است که منغتش در تداوم حیات ننگین ضد بشری نظام ولایی است (این سیستم مرکب از جهل و تجاهل و رانت توانسته دیوان سالاری 4 سه میلیون نفری و بیست میلیون نفر تحمیر کند بعنوان سیاهی لشکر بسیجی که اکثرشان تحمیرشدگان از طبقه متو ط و فقیر هستند! 300 هزرا سپاهی جلاد و تروریست حرفه ای استخدام کرده و ارتش 200 هزار نفری و پلیش 250 هزار نفری (من 400 هزرا نفر سربازان وظیفه حساب نکردم!) که در همین دی ماه همگی رسما امادگی برای کشتار مردم فقیر قیام کننده اعلام کردند و در عمل هم اقدام!) این نظام دارد جلوی بوجود آمدن چند ملت قوی مانند ملت ترک اذربایجان کردستان و اعراب جونب و مهمتر ملت لر-یختیاری میگرد. ملت لر-بختیاری جمعیت بالغ ده ملیون نفر و مساحتی حدود 400 هزار کیولمتر مربع از ایران شامل میشود که دارنده سه چهارم ذخایر نفت و نیمی ذخایر آبی ایران است و حدود 100 کلومتر خط ساحلی لاقل در حلیج فارس است. . وجود کشور در اشغال بختیاری-لرستان وکشوری های بالقوه نیورمند ماننداعراب و ترکها است! و جهان امپرالیسم به وحشت می اندازند! نظام ولایی عامل سرکوب و استثمار و استضعاف لااقل چهار ملت قدرتمند در ایران است.
آنارشی سکولار دموکراسی
کشور بختیاری-لرستان به تنهایی میتواند درامد سرانه بالای سدهزار دلار داشته باشد ولی اکثریت مردمانش با متوسط زیر هزار دلار زندگی میکنند! 99 هزار دلار دیگر را اولیگارشی مرکز نشینان دارند غارت میکنند! آنارشی سکولار دمورکاسی، که اسمش فارشی از نمیدانم چی بگذارم، ولی جنبش دی نمودی از آن است، یعنی نبایست دیگر به هیچ فرد و حزب اپوزیسون دل بست. ملتهای تحت ستم و در بند ایران بایست بورند دنبال سرنوشت خودشان، ایران و ایرانی بودن تا قیامت جز بندگی و غارت چیزی نصیب مردمان این کشور نمیکیند! تا ایران است بالاخره شهرهای مثل مشهد اصفهان تهران شیراز و رکمان... منابع ثروت ملتهای بزرگ وثورتمندی مثل عرب و لر-بختیاری و کردها را غارت خواهند کرد. توهم فدرالیسیم دموکراسی هم وعده سر رحمن است که هرگز محقق نخواهد شد. ملتهای ایارن بایست قیام کنند و هرکس خودگران سرزمینهای خود باشد، حکومت مرکزی چه ترک چه فارس چه شاهی چه ولایی هرگز حققو ملتهای مثل لر و بخیترای و عرب و کورد نخواهد داد. بایست قیام مسلحانه کنند و مراکز حکومتی بگیرند و دلشان به خترجی و اوپزیسیون خارج نشین هم نباشد. بدانند تنها هستند و بایست برخود تکیه کنند.
یا غرض
اگر آقای نیکفر و رادیوز مانه میخواهد حقیقتا دنبال پاسخ پرسش باشد،، بدون کم و کاست کامنتها منتشر کند. اگر رادیوزمانه نیکفر طاقت کامنتهای دگراندیشانه ندارد و چون یک دگراندیش حارج عرف سیاست مدارن دیکتاتوری از امپرالیست های سرمایه داری لیبرال و کمونیستی تا ناسیونالیستها و تئوکراسی و سکولار دموکراسی میگویند و مثلا کامنت انارشیست ها و یا تجزیه طلبان ساسنور کندف رهگز نخواهد توانست یک جامع النظرات تحویل مخااطب دهد. سانسور کرای است که همیشه دیکتاتور یها انجام داده اند. بگذراید برای یک بار کامت گذاران حرف دل و اندیشه شان بزنند و منتشر شود. آنارشیست ها و یا تجزیه طلبان هم بخشی از این مردمان هستند. انهایی ادعا میکنند نبایست جنگ شود یا تررویسم، وقتی کامنت دگراندیشان و متفوتها ساسنور میکنند در حقیقت میگیوند شماها بایست بورید دنبال ترو و جنگ چون راهی یدگر برای ابراز وجود ندارید!
تابوی تجزیه، ابزار تدوام دیکتاتوری مرکزی
دولتهای آمریکا و اروپا و چین و روسیه و بقیه دول جهان سکولار با وجودی که می دانند هدف نهای نظام ولایی نابودی سکولاریسم است و برقراری امپراتوری تئوکراسی شیعی ولایی، اما مماشات میکنند(خیانت به سکولاریسم!)، و فقط شوی حمایت لفظی! کارت بازی امثال پوتین و سران چین و بقیه مافیای سرمایه داری جهانی…! چرا؟ چرا که هنوز فکر میکنند میتوانند این هیولا را مهار کنند و در عوض کشور بالقوه مستعد ایران را ضعیف نگه داشته، و لااقل ۵ ملت بزرگ بلوچ و کورد، تورک، لر-بختیاری و عرب را در ایران به استضعاف کشانده، و مورد استثمار مشترک با مرکز نشینان تهران قرار دهند! نظام ولایی، لولوی سرخرمن است برای بازارگرمی شرکتهای تسلیحاتی، و ترساندن دولتهای خاورمیانه ! /// چهل سالست این ماموریتهای چندگانه بخوبی انجام داده و درعوضش هم صدها میلیادر دلار ثروت عمومی مردمان ایران را بعنوان پاداش غارت کرده است! در از این بازی پر از جنایت و پلشتی، هم عمده به اصطلاح اپوزیسیون هم از کاسه لیسی چیزی گیرش میاید! امیدی به گروههای مشکوک و اپوزسیون خارج هم نیست /// طبق معمول اکثریت فقرای ایران با درامد کمتر از هزار دلار سال بازنده همیشگی هستند. ملتهای (قومی-اتنیکی) ایران بایست قیام مسلحانه کنند ، و همزمان مبارزه اقتصادی برای به منهدم کردن ماشین جنگی-اقتصادی نظام ولایی راه به اندازند، و کمتر از فدرال دموکراسی رضایت ندهند، چرا بایست ملت لربحتیاری که صاجب نیمی ثروت ایران است فقیرترین باشد؟!، ولی تهرانی و چند شهر بزرگ در اقلیت ده-بیست هزار نفری سرمایه دار باشند؟
تابوی تجزیه، ابزار تدوام دیکتاتوری مرکزی
یک طبقه ۲۵ درصدی ثروتمند عمدتا ساکن شهرهای بزرگ و خارج نشین در دوبی و … دارند ۹۰ درصد ثروت ملی ملیتهای ایران را غارت میکنند. شعارهای ناسیونالیستی پان ایرانی هم برای تحمیر ملیتهای تحت ستم ایران است بخصوص مردمان لربحتیاری و عرب که که ثروتهای عمومی و از جمله نفتی و گازی شان غارت میشود توسط اقلیت نظام ولایی و این هیچ ربطی هم به مردم فارس ایران ندارد چرا که فارس ها اکثرا فقیر وبیچاره هستند. اصلا در ایران نظام شوونیسم فارسی نیست، این نظام ولایی شوونیسم مذهبی است که حتی بر اکثر شیعیان ظلم میکند. بحث تجزیه طلبی نیست، تعیین حق سرنوشت حق عمومی خلقهای ایران است، و من مطمئنم تا زمانی که رژیم غیرمتمرکز سکولار فدرال دموکراسی در سطح استانی و شهرستانی بوجود نیاید (که ثروت عمومی و اقتصاد خودشان را در دست بیگرند) باز با یک نام جدید شبیه همین حکومت نظام ولایی میاید؛ شاید دوباره به نام پان ایرانیستی و شاهی! این ذات یک حکومت توتالیتر مرکزی است با هر اسم و مرامی آخر سر کارش به استبداد ظلم و فساد میکشد! فرقی نمیکند در نهایت اکثریت مردم ایران غارت میشوند! ترساندن مردم از تجزیه و جنگ داخلی از شیوه های موثر دیکتاتوری بوده است. متاسفانه میلیون نفر تحمیر شده مذهبی – بسیجی که اکثرشان از طبقات متوسط و فقیر هستند از همین تابوی تجزیه و یا خرافات شیعی عامل سرکوب شده اند، و نمونه اش در دی ۹۶ دیدیم که فقرای متعرض توسط فقرای بسیجی سرکوب شدند!
تابوی تجزیه، ابزار تدوام دیکتاتوری مرکزی
بنگرید سرامد سرمایه داری جهان سکولار چگونه شانه خالی میکند! اتاق های فکری سرمایه داری چگونه دستور تدوام مماشات با جاعش (جمهوری اسلامی ایران) میدهد: "آمریکن کنسرواتیو: آمریکا لازم نیست با این رژیم وارد جنگ بشود زمان خودش کار آنها را خواهد ساخت "(!) میدانید معنی این حرفها چیست؟ یعنی بگذارید مردمان ایران در لجن زار ایران به پوسند، بگذارید ایران این قدر تعفن و فساد و ظلم جاعشی های نظام ولایی بماند چیزی از باقی نماند! اشکالای ندارد، مثل شوروی 70 سال طول بکشد! عجب! اصلا عجله ای ندارند! برایش مهم نیست 40 سال دیگر هم نسل سوزی این نظام ضد بشری ادامه یابد! در همین سایت رادیو زمانه چند هفته پیش بگمانم خواندیم در کامنتی که، اشتباه راهبردی امریکا در حملات به افغانستان و عراق این بود که، اولویت حمله به ایران نداد، متاسفانه آمریکا و غرب (که هنوز همه ابعادش برای من نوعی روشن نیست!) نمیخواهد قبول کند در مماشات سرنگونگی حکومت شبه سکولار شاه اشتابه کرد، در اجازه دادن به تدوام حیات ننگین ضد بشری نظام ولایی و تبدیل شدنش به هیولا اشتباه کرد! نظام ولای ایران هماناختاپوسی زهراگین تئکراسی است، امریکا و غرب با صرف چند هزار میلیارد دلار و کشته و مجروح دادن دهها هزار نفر دو بازوی توحش و دیکتاتوری اش در افغانستان عراق به خیال خودش زد، اما به جایش چند بازوی دیگر رشد کرده است، چرا گه سر فتنه و سر دمدار اصلی فتنه علیه جهان سکولار، دشمن حقیقی اسرائیل و دشمن حقیقی تمدن مدرن سکولار زنده نگه داشت و اجازه داد با غارت منابع ثروت عمومی مردمان ایران تبدیل به هیولا شود که بایست چند برابر هزینه برای نابودی اش داد! اگر امریکا و غرب در دهه 1990 کار نظام ولایی یکسره میکرد، الان کارش با داعش و القاعده و دیگران راحت بود و اصلا داعشی بوجود نمیامد، الان دیگر دیکتاتوری اسد نبود، 16 سال افغانستان جنگ داخلی اش طول نمیکشد بعد سقوط طالبان، مسیر قاقچا مواد مخدر تررویسم اسلام گرا باز نمیبود از ایران!. مطمئن باشید تا این نظام هست دنیا روی امنیت از طرف تروریسم اسلامی نخواهد دید. هر چند مبارزه مدنی و تظاهرات و
تابوی تجزیه، ابزار تدوام دیکتاتوری مرکزی
هر چند مبارزه مدنی و تظاهرات و اعتصاب لازم است، اما نابودی این رژیم ولایی وحشی و قاتل تنها از راه زور است، حداقلش تحریم اقتصادی. نگران مردم ایران نباشید، چرا به قول احمدی نژاد یک بیستم از ثروت ایران نصیب عموم مردم هم نمیشود، برای مردم ایران این دیگ نمیجوشد، چه تحریمی باشد و چه نباشد. این رانت نفت و این دزدخانه، صرف درست کردن بسیج بیست میلیونی، صرف سپاه صد هزار نفری و صرف ارتش و پلیس اپسرکوبگر میشود، صرف مدارس و حوزه های اخوندپرروی و انتشار افکار ضد بشری خرافی و شیطانی جاعشی میشود و صرف تجهیز و لجستیک ماشین جنگی و تروزیم میشود! بتگرید رژیم حتی نویسندگان چپگرای امرکیای جنوبی خریده است! من اسم نمی برم این چپ ها(چون پرشمارند وشاید رادیو زمانه نخواهدف ولی با سرچی اخیرا در برخی سایتها افشاگری کرده اند)! فقط بنگرید مسئولان برخی کشورهای کمونیستی با رشوه خریده است. فناوری مرگبار سلاح کشتار جمعمی و موشکی را با رشوه گرفته است. اگر پذیریم کمونیستها واقعا ماتریالیست و ملحد هستند من دلیل دیگری نمی بینم برای فورش سلاح مگرر شوه و فساد مالی مسئولان این کشورهای کمونیستی! هیچ دلیل منطقی نیست یک ملحد با یک نظام تئوکراسی همراهی کند! مثل این می ماند آب با اتش رفاقت کند! مگر میشود؟! جواب سئال چه باید کرد آقای نیکفر در همین کامنتها است، فقط میماند هنر امثال نیکفر اینها را ویرایش و مرتب و تنظیم کند که نشان داده این هنر را دارد.
حسینی
خدایا ما را از خیر دوستان برهان! شر دشمنان آنارش و «متفوتها ساسنور» را بالاخره یه کاری می کنیم! بابا دیوانه شدیم...!
عام المعلوم
خدایا ما را از خیر دوستان برهان! شر دشمنان آنارش و «متفوتها ساسنور» را بالاخره یه کاری می کنیم! بابا دیوانه شدیم…! حسینی / ۱۹ دی ۱۳۹۶ بگذار دشمن خود مردم تشخیص دهند! از دوستان مدعی اصلاحات چی کذاب و چپول های متحد تئوکرات های خمین را دیدمی. مفهوم انارشی سکولار دموکراسی را از بس عقب مانده هستند نمیتوانند درک کنند. تمسخر برای چند اشتباه تایپی. اشکالی ندارد ، آقای نیکفر همین که منتشر کرده جای تقدیر دارد، در این سانسور و خفقان رسانه ای رسانه های مزدور از تئکراتهای جاعشی تا سکولارهای سرمایه داری... بیچارهگان اینها اشتباهات تایپی بر اثر تایپ دو دستی و از عدات رایچ گیها و کامپیوترکارهای باتجربه کهنه کار است .نه مثل اماتورها یک دستی تایپر و لاکپشتی یا کسانیکه متنها از پیش اماده درادند و کپی-پیست میکنند. این هنر و اندیشه دگراندیش انارشی سکولار است که سرعت فکری اش انگشتانش توان یارا نیست!
عام المعلوم
انارشی میگوید: سیستم نمایندگی نخبگان همان گوسفند انگاشتن انسان مدرن قرن بیست یکیم است! نمایندگانی دیدیم چگونه به سکولاریسم دائما خیانت میکنند، کمونیستهای ملحد دسوت گرمابه و گلستان خمینی و خامنه ای ها شده اند! لیبرالهای اروپایی هم دست کمی ندارند از اینها، البته باند دیکتاتوری پوتین مافیایی کلا حسابش جداست، مافیا جنسش جور است با تئو کرات ها ، برای پوتین مافییایی فرقی نمیکند خامنه ای جلاد خونشام باشد یا پل پوت یا اسد! آنارشی سکولار دموکراسی پاردیم نوین و مردم نهادی است که وقتی بهش میرسید که دیگر ایرانی نباشد. پان ایرانیستی که میخواهد ده میلیون نفر مردم لرستان و بختیاری زیر هزار دلار درامد داشته باشد تا اقلیت ده-بیست هزار نفری اولیگارشی شهرهای بزرگ و دو تابعتی های غارتگر شکم باره تر شوند! نوکیسگانی که پول کلاهبرداری موسسات از حق الناس فقرای بشاگردی و بلوچ و لر و بخیتاری و اعراب مرحوم شادگان و هورالعظیم میخواهند بیگرند. آنارشی سکولار دموکراسی و خواهان سکولار فدرال دموکراسی ف میخواهند به این دور باطل تاریخ استثمار بشریت پایان دهند.
عام المعلوم
رادیوز مانه شرف داشته باش و منشترکن. تمسخر و نیش زبان پان ایرانیست ها خیلی وقت است می نوش جانمان کرده ایم. کی باور میکنم من نوعی یک فارسی زبان باشم از همان طبقه فوردست! کسی باور نیکند. اما تارموز به این نتیجه رسیده امآنارشی سکولار دموکراسی آلترناتیو جهان سرمایه داری زده است، سرمایه درای که دیگر لیبرال فقط نیست وبه انواع کمونیست و تئوکراتیک اسلامی شیهعی ولایی اش هم مزئین شده! تا زمانی من نوعی فارس حقوق اتینکی و اقتصادی مظلومان بلوچ و عرب و لر و بیختاری و کورد و ترک و شمالی را به رسمیت نشناسم مطمنئم به حداقل حقوق بشری ام نمی رسم. پان ایرانیست بگذار در توهمات باستان گرایی و ملی گرایی ظالمانه بماند. اکثریت خلق تحت ستم شوونیسم مذهبی بایست راهشان را از پان ایرانیست های شریک جرم نظام ولایی جدا کنند. پان ایرانیست ها و پان فارس مایه ننگ و ابرویزی ما فارس های فرودست هستند.
ايران نام يك كشور نيست،رويايي است كه تنها زنان و مردان آزاد و رها مى بينند
شروع امپراتوري ولائي نقطه اى بود كه امپراتوري ايران كه پذيرنده اقوام و تحمل كنده عقائد بود و همزيستي با مدارًا و تكيه بر شباهت ها و پذيرش تفاوت ها اساسش،شكست خورد و بي سر و سامان و تكه تكه شد، راه نجات با هم و براي هم ماندن است، بيشتر فكر كنيد .
یاشار
این تحلیل آلتوسری اعتراضات و راهبرد عملی آن عالی بود
کارو
من موضع آقای نیکفر را می فهمم و میتوانم بگویم موضع خود من هم به این موضع نزدیک است، اما یک مسئله وجود دارد و آن این است که در نظریۀ آلتوسر این ایدئولوژی است که فرد را خطاب کرده و از این طریق سوژه می کند، و مثال پلیس را آلتوسر به عنوان یک استعارۀ واضح مطرح می کند. Interpellation هم به معنای بازخواست و بازجویی و هم به معنای استیضاح و خطاب است. مسئله اینجاست که در نظریۀ آلتوسر این کارکرد را ایدئولوژی انجام می دهد و مهمتر از آن اینکه وجود ایدئولوژی برای آلتوسر بدون وجود آپاراتوس غیر ممکن و یا دستکم بدون موضوعیت است. یعنی به طور کلی یک فرد از پایین جامعه مد نظر آلتوسر نیست، چرا که آن فرد به آپاراتوس خاصی تعلق ندارد و ایدئولوژی آن را حمل نمی کند. البته این حرف نیکفر که در این صحنه تمامیت ایدئولوژی مسلط توسط این زن شکسته می شود درست است، اما بخش دوم آن یعنی اینکه از اینجا به بعد این دولت/پلیس است که سوژه می شود به نظر من اشتباه است. نکته اینجاست که آپاراتوس مردم در این مبارزه (اگر همان حرف های آلتوسر را ادامه بدهیم) باید یک حزب یا به شکلی دیگر یک سازمان انقلابی باشد که بتواند این روند را به شکلی ادامه داده و پیش ببرد. مابقی حرف های نیکفر درست است: اپوزیسیون (البته به نظر من نه همآ آن) همزاد و جفت رژیم است و می باید نفی شود. جنبش باید مستقل باشد و این فراروی خود را ادامه دهد. اما برای این کار باید از حرکات فردی فراتر رفته و به سازماندهی بپردازد و بتواند علاوه بر این حرکات زنشی، به صورت ایجابی هم توان خود را نشان دهد. متأسفانه با یک ماه تأخیر این یادداشت را یم خوانم، اما با نظر نویسنده در بیشتر موارد همرأی ام.