تحلیل خامنهای از خیزش اعتراضی مردم: دشمن−دشمن!
ترجیع سخنان ۱۹ دیماه ولی فقیه مثل همیشه "دشمن−دشمن" بود. خیزش مردم را به دشمن نسبت داد و سرکوب معترضان را به مردم.
سرانجام خامنهای بالای منبر رفت تا به خیزش دی ماه پاسخ دهد. قبلا قولش را داده بود. در روز ۱۲ دیماه گفته بود:
«من در خصوص این قضایا حرفهایی دارم و در وقت آن با مردم عزیزمان سخن خواهم گفت.»
گذاشت سرکوب کنند، عدهای را بکشند، عدهای را اسیر کنند، کهریزک را احیا کنند، تا عدهای هوراکش را دور خود جمع کند و اعلام پیروزی کند.
ترجیع سخنان ۱۹ دیماه ولی فقیه مثل همیشه "دشمن−دشمن" بود. خیزش مردم را به دشمن نسبت داد و سرکوب معترضان را به مردم. او مقابله با معترضان را در دنیا بینظیر خواند و گفت: «اینها حوادث معمولی نیست، اینها هیچ جای دنیا وجود ندارد؛ من این را از روی اطلاع عرض میکنم.»
خط عمومی در برابر خیزش مردم
به جز سخنان همیشگی علیه دشمن و دفاع از سرکوب با اسامی مستعاری چون "مردمی" که با معترضان مقابله کردند، نکتهای که خامنهای در سخنان ۱۹ دی ماه بر آن تأکید کرد همان خط عمومیای است که حکومت دربرابر خیزش اعتراضی دیماه پیش گرفته است: تفکیک میان اعتراض به حق و اغتشاش، و بردن اعتراض در چارچوب گفتار حکومتی و از این طریق حکومتی کردن آن.
خامنهای این خط را چنین بیان کرد:
«نقطهی درستی است که آن تفکیک بین مطالبات صادقانه و بهحق مردم و حرکات وحشیانه و تخریبگرانهی یک گروه است. اینها باید از هم تفکیک بشود.»
تفکیک به قصد توجیه و تسریع سرکوب صورت میگیرد:
«اینکه فلان انسانی از یک حقی محروم بماند و اعتراض بکند یا این اعتراضکنندهها -حالا صد نفر، پانصد نفر- بیایند یک جایی جمع بشوند و حرف خودشان را بزنند، این یک مطلب است، و اینکه یک عدهای از این تجمع، از این انگیزه سوءاستفاده کنند، بیایند به قرآن دشنام بدهند، به اسلام دشنام بدهند به پرچم اهانت کنند، مسجد را بسوزانند، تخریب کنند، آتش بزنند یک حرف دیگر است. اینها را با هم نباید مخلوط کرد.»
اینها که از هم جدا شدند، آنگاه تکلیف با «اغتشاشگران» روشن است: سرکوب شدید. جرمشان را رهبر مشخص کرد: اهانت به دین و قرآن و مسجد.
اما تکلیف مردمی که حق خود را میخواستند چه میشود؟ خامنهای درباره اعتراضات آنان گفت:
«آن تمناهای مردمی یا درخواستهای مردمی یا اعتراضهای مردمی در این کشور همیشه بوده، الان هم هست.»
یعنی اتفاق خاصی نیفتاده و نظام به وضعیت آنها رسیدگی میکنند، چنانکه در گذشته کرده.
این گونه بود که رهبر نظام در تاریخ ۱۹ دی پرونده خیزش دی ماه را بسته تلقی کرد. "بصیرت" ایشان را خواهیم دید.
نظرها
قیام علیه خامنه ای جاعشی
خامنه ای دیکتاتور خوناشام حرام لقمه سادیسمی را فقط انرشی سکولار دموکرات میتواند پاسخ دهد. برادران ما کف خیابان و با جان و خون خویش پاسخ ضحاک زمانه خواهند داد. مرگ بر حامنه ای و مزدوران حرام لقمه جنایتکارش. ***
قیام علیه خامنه ای جاعشی
خامنه ای دیکتاتور خوناشام حرام لقمه سادیسمی را فقط انارشی سکولار دموکرات میتواند پاسخ دهد. برادران ما کف خیابان و با جان و خون خویش پاسخ ضحاک زمانه خواهند داد. مرگ بر حامنه ای و مزدوران حرام لقمه جنایتکارش. بنگرید: دی ۱۳۹۶ ● دیدگاه چه رُخ داده؟ چه باید کرد؟ محمدرضا نیکفر فقط شورش و هر روز و شب اعتراض و تظاهرات. وعده ما خیابان های همه شهر روستای ایران. ایرانیان به پا خیزید.
bijan
این حاکمیت غیر قابل اصلاح است و اگر کسانی بعد از 40 سال هنوز دل خوش به اصلاحات اند باید به شعور خود شک کنند . بدون شک اوضاع کشور با این حاکمیت هر روز بدتر شده و عاقبتش ویرانی است .
کوین
خامنه ای علاوه بر دیکتاتوری ، سرکوب ، تمسک به دروغ و فریب ، توهم خود بزرگ بینی و ... یک صفت مغفول هم دارد که خیلی کم به آن توجه شده : اعتیاد شدید وی به افیون سنتی. خودِ این عامل ، منبع بسیاری از عیوب وی یا تشدید کنندهء آنهاست . او برای اینکه بساط دود و دم خود را فراهم کند تن به هر ذلتی می دهد و در برابر انبوه خواسته های اطرافیانش تسلیمِ مطلق است .به بیان روشن هر باجی به اطرافیانش می دهد ، مبادا که عیش وی منقّص گردد و یا احیانا کسی رنجیده و پرده دری کند . بسیاری از سخنان مضحک و تصمیمات فاجعه بار وی تحت تاثیر همین افیون صادر می شود .
آنارشی سکولار دموکرات چیست؟
اقتدارگریزی،[۱] سروریستیزی یا آنارشیسم (به انگلیسی: Anarchism) در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم، برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبارِ یک قدرتِ سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است).[۲] آنارشیسم شامل مخالفت با اقتدار یا هر گونه سازمان با ساختارهای طبقاتی در هر رابطه انسانی است و به سیستم دولت محدود نمیشود و به عنوان یک تئوری بیتعصب، آنارشیسم تساوی در بسیاری از جریانهای فکری را خواهان است.[۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰] آنارشیسم یک تئوری جهان بینی خاص ارائه نمیدهد و مانند دیگر نظریهها در حال تغییر است. آنارشیسم خود زیر نحلههای پرشماری دارد، که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم ندارند.[۱۱][۱۲] مکاتب فکری آنارشیسم میتواند اساساً متفاوت باشد، به طور مثال آنارشیسم هر چیزی از فردگرایی مطلق تا جمعگرایی کامل را حمایت میکند. آنارشیسم معمولاً به عنوان ایدئولوژی چپ رادیکال در نظر گرفته میشود و بیشتر اقتصاد آنارشیستی و فلسفه حقوق آنارشیستی از تفاسیر ضد استبدادی کمونیسم، اقتصاد مشارکتی، سندیکالیسم و همکاری متقابل تأثیر گرفتهاست. منبع ویکی پدیا
آنارشی سکولار دموکرات چیست؟
با توجه به تعریف آنارشیسم، قرار گرفتن انارشییم در چارچوبه سکولار دموکراسی، میتواند جلوی گوسفندوار انگاری توده بشریت در کشورها را بگیرد. مثلا در یک تئوکراسی مثل ایران که با تقلب و بدل سازی از دستاوردهای ارزشمند بشری همچون عقلانیت /راسیونالیسم، اخلاق جهان روایی، سکولار دموکراسی، جامعه مدنی، قانون مندی دموکراتیک و امثالهم، دست به ایجاد حکومتی آمنده از فریب و دروغ و دیکتاور ی وحشیانه و ظلم تبعیض و جنایت و کشتار و شکنجه و در نهایت ساختاری فسادزاد و رانتی زده است. در این ساختار نابهنجاری سرطانی گونه و قهقهرایی تئوکراسی روحانیت شیعی ولایت فقیهی ، هر انسان سالم عقل و اخلاق مداری یا حذف میشود و جزئی از بدنه فاسد میشود. در این حکومت محال ممکن انسان شرافتمند و با وجدان بشردوستانه باقی بماند، در نتیجه حتی بر فرض کسی مثل احمدی نژاد هم واقعا معتقد بود میتواند در حکومت ولایت فقیه عدالت برقرارا کند نخواهد نتوانست، این حکومت امکان هرگونه عدالت و اصلاح از هر کسی بخواهد میگیرد. حسن روحانی (عامل اطلاعتی حرفه ای که شیاد و جلادی و کذابی توامان با هم دارد) در بزنگاه حساسی سوار بر موج تظلم و فشار تحرمی های فلج کننده به خوبی حکومت تئکراسی از مهلکه نجات داد، میزان تزوی رو شیادی امثال او کلیت این حکومت یک کتاب قطور میشود. اگر صد بار دیگر هم در ایران انتخابت برگزرا شود و چند بار دیگر امثال خاتمی و احمدی نژاد و حسن رحانی با شعار عدالت و ادعای کذایی مردم سالاری دین و.. از این شعارهای دروغین بیادند سر کار باز نتیجه همین است که هست. فقط اتلاف وقت است. تراسندن از تجزیه، نسبت دادن به توطئه اجنبی، بازیچه قرار دادن احساست ناسیونالیستی پان ایرانی همگی ابزاری برای تداوم حیات ننگن است.
آنارشی سکولار دموکرات چیست؟
اما بر من دیگر اثبات شده نمیشود این حکومت اهریمنی تئوکراسی با تظاهرات یا مبارزه مسالمت مسالمت امیز سرنگون کرد(به نظر من عمده مخالفت با ترحیم حمله نظامی در ژست ضد جنگ برخی اپوزیسوین نمها نتیجه شارژ توسط حکومت است و اینها خودفروختگان هستند که در رغب ژست ضد جنگ میگرند و من مطئنم لابی های حکومت در رسانه ای و افراد مشهور نفوذ کرده است و دم خروسشان پیداست، زمانی مردم ایران قیام علیه دیکتاتوری کرده اند این روزها چقدر سعی کردند این قیام سرد کنند یا سکوت کردند یا دائما دارند صفحات رسانه ای خودشان از منطق سلبی استافده میکنند مثلا دائما علیه ترامپ و امریکا مطلب بازنشر میدهندتا حامی صرفا لفظی قیام را در نزد مردم ایران بدجلوه بدهند !). البته انرا بی آبرو و نامشروع در نزد جهانیان دوباره میکند و تضعیف، اما سرنگون یا اصلاح نخواهد کرد. تنها راه تحریم همه جانیه و حمله نظامی کوبنده و تمام کننده است، خییل شدیتر و کوبلنده تر از آنچه در افغنستان و عراق صورت گرفت. این امری است هر چه قدر دیرتر انجام شود، دشواری اش بیشتر و هزینه اش سنگین تر می شود. اپوزیسوین نماهای حامی اصلاح طلبی یا مبارزه مسالمت امیز، فقط دارند خواسته یا ناخواسته عمر این حکومت ضد بشری افزایش میدهند. فقط میماند مردمان ایران این حقیقت را به پذیرند با همراهی با تحریم منابع اخذ ثروت و رانت اقتصادی حکومت (که هم منابع صادراتی است و هم تحریم خود مردم علیه مثلا مردم سیستم بانکی و رانت خورای مانند صنایع خودرسازی تحریم کنند، منابع تولید ثورتی که موجب تجهیز و بقای ماشین سرکوب میوشدف تحریم سیاسی و مباره مدنی، عدم عضویت در نهادهای ضد بشری مانند سپاه و بسیج، عدم رفتن به خدمت سربازی...) و حمله نظامی ، خسارت کمتر و سرنگونی زودتر کنند. ساختار رژیم آینده در کشوری مثل ایران تنها بایست سکولار فدرال دموکراسی باشد. هرگونه حکومت مرکزی هر چند دموکراسی باز هم منجر به دیکتاتروی در کشوری مثل ایران میوشد، وجود خلق ها و اتنیک ها متکثر در ایران، توزیع نابرابر منابع، مرکزنشنیان رانت خوار امکان عدالت نمیدهد، درباره اینکه چه نوع فدرال دموکراسی در ایران است در همین سایت رادیو زمانه بارها گفته شده، بهترینش حد وسط سیستم دموکراسی فدرالی سوئیس و امریکا است، یعنی همزمان توزیع قدرت-ثروت بین شهرستانها و استانها و مرکز.
آنارشی سکولار دموکرات چیست؟
مثلا نیمی از درامد عمومی در شهرستانها و استان باشد و نیمی دیگر در دست مدیریت دولت مرکزی ، تا برای توسعه مناطقی که کمتر منابع ثروت دارند مانند تالش و ترکمن صحرا و سیستان و بلوچستان ومنطقه بشاگرد و مناطق بخیتاری بخش داخلی زاگرس (بیشتر مناطق لر-بخیتاری خود داری ثرئپوت عظیم طبییع هستند و کافیست نیمی از این منبع در اختیارشان باشد ، اکثر مناطق عرب نشین و لرو بخیتاری نیازی به صدقه ندارد و کافیست بر منابع خلق خودشان اختیارمند شود) و و کردستان یا خراسان جنوبی و شمالی صرف شود، و در مقابل مناطقی مثل داری ثروت منابع طبیعی جنوب غرب ایران از 50% سهمشان میتوانند به توسعه برسند. تمامی منابع غرت شده چه در اخل و چه خارج به نفع مردمان ایران مصادره شده و به صورت سهام رایگان توزیع شود، بدیهی است فقرا بایست بیشتر سهم ببرند، چرا دهها سال طبقات مرفه از رانتها سود بردند و اختلاف طبقاتی شدید امروز نتیجه همین توزیع ناعادلانه ثروت است، فقرا حق دارند سهم چند برابری از توزیع ثروتها ببرند (سایر منابع مانند مالیات بیشتر مرفهان و معافیت فقرا )و از یارانه به مدت لااقل یک نسل بهره ببرند تا این اختلاف عظیم طبقاتی کاهش یابد.
آنارشی سکولار دموکرات چیست؟
اما بر من دیگر اثبات شده نمیشود این حکومت اهرمنی تئوکراسی با تظاهرات یامبارهز مسالمت امیز سرنگون کرد. البته انرا بی آبرو و نامشروع در نزد جهانیان دوباره میکند و تضعیف، اما سرنگون یا اصلاح نخواهد کرد. تنها راه تحریم همه جانیه و حمله نظامی کوبنده و تمام کننده است، خییل شدیتر و کوبلنده تر از آنچه در افغنستان و عراق صورت گرفت. این امری است هر چه قدر دیرتر انجام شود، دشواری اش بیشتر و هزینه اش سنگین تر می شود. اپوزیسوین نماهای حامی اصلاح طلبی یا مبارزه مسالمتآمیز، فقط دارند خواسته یا ناخواسته عمر این حکومت ضد بشری افزایش میدهند. فقط میماند مردمان ایران این حقیقت به پذیرند با همراهی با تحریم حکومت و حمله نظامی ، خسارت کمتر و سرنگونی زودتر کنند. ساختار رژیم آینده در کشوری مثل ایران تنها بایست سکولار فدرال دموکراسی باشد. هرگونه حکومت مرکزی هر چند دموکراسی باز هم منجر به دیکتاتوری در کشوری مثل ایران میشود، وجود خلق ها و اتنیک ها متکثر در ایران، توزیع نابرابرمنابع فرصت-ثروت زا، مرکزنشنیان رانت خوار امکان عدالت نمیدهد، درباره اینکه چه نوع فدرال دموکراسی در ایران است رد همین سایت رادیو زمانه بارها گفته شدهف بهرتینش حد وسط سوئیس و آمریکا است، یعنی همزمان توزیع قدرت بین شهرستانها (کانتون) و استانها (ایالت) و مرکز فدرالی. مثلا نمی از ردامد در شهرتسان و استان باشد نمی یدگر به رکز برسد برای توسعه مناطقی که منابع ثورت کمتر یدارند مانند سیستان یا خراسان و در مقابل مناطقی مثل جنوب غرب ایران از 50% سهمشان میتوانند به توسعه برسند.
خاطرنشان
نشریهی فوربز در سرمقالهای پیرامون حوادث اخیر ایران و آیندهی انقلاب اسلامی و کشور و مردم ایران مینویسد، اگرچه چهل سال پس از سقوط شاه، رژیم حاکم هنوز بر ارزشهای خود بهعنوان خواستههای انقلاب اصرار میورزد، اما موضوعیت آنها با خواستههای نسل جوان کشور از میان رفته و ادامهی حیات سیاسی حاکمان کنونی، از دوسو با چالشهای داخلی و خارجی مورد تهدید قرار دارد. در این مقاله آمده است:
خاطرنشان
موج اعتراضات اخیر مردمی علیه حاکمیت کنونی در ایران، بزرگترین نقطهضعف آن را به نمایش گذاشته است: چهل سال پساز انقلاب، این حکومت هنوز نتوانسته است یک مدل اقتصادی کارآمد به مردم عرضه کند. این اعتراضات، گستردهترین و بزرگترین صحنهی مخالفت با رژیم حاکم بر ایران، برای ابراز نارضایتی عمومی، از زمان جنبش سبز تا امروز بوده است. فریادهای «مرگ بر دیکتاتور» تظاهرکنندگان، مشخصاً قدرت بلامنازع آیتالله خامنهای را هدف قرار داده است. این علی خامنهای بوده که در ۳۰ سال گذشته، بر آتش انقلابیگری در کشور دمیده است. اما پرسش معقول این است که اصرار بر این انقلابیگری، درحالیکه ۷۰ درصد مردم کشور پساز انقلاب بهدنیا آمدهاند، برای چیست؟ علیرغم فروکش موقت این اعتراضات، پیامدهای سیاسی آنها، تعیینکنندهی آیندهای است که در آن، ایران بهعنوان یک کشور و مردم آن، به دوران فرای انقلاب اسلامی پا میگذارند.
خاطرنشان
درطول تظاهراتهای اخیر، شعارهایی در ستایش از رضاشاه، بنیانگذار سلسلهی پهلوی داده شده که در آغاز قرن بیستم، مانند جنبش کمالیزم (آتاتورک) در ترکیه، ایران را بهسوی یک کشور مدرن و سکولار رهنمون کرده بود. از بسیاری جهات، آرزوی رضاشاه برای آیندهی ایران، درست در نقطهی مقابل هر آنچه که انقلاب اسلامی بهدنبال آن است، بود. با این حال، حتی همان شعارها و وعدههای انقلاب اسلامی هم چهل سال پس از وقوع آن، هنوز به واقعیت نپیوسته است. گزینههای پیش روی آیندهی ایران، متعددند: در یک حالت، نیروهای تندروهای حکومت تلاش خواهند کرد تا اعتراضات اخیر را مبنای بیاعتبار کردن دولت روحانی قرار دهند؛ اما این گزینه، کشور را با بحرانی عمیقتر از سال ۲۰۰۹ روبرو خواهد کرد. هرچه ایران از سال ۱۹۷۹دورتر میشود، انقلاب اسلامی و اهداف آن، در چشم نسلهای جدید کشور بیمعنیتر میشود. البته این احتمال هنوز وجود دارد که ایران به یک مسیر پساانقلابی پا بگذارد. حالت دیگر این است که سپاه پاسداران برای دمیدن در آتش انقلاب، دست به کودتا بزند و یک رهبر دستآموز را بر سر کار بیاورد. در حالتی دیگر، باید تغییراتی در همین نظام صورت گیرد؛ اما با توجه به تاریخ ایران، تغییر باید از بالا صورت بگیرد و خامنهای، مرد این میدان نیست. او مردی متعلق به قرون وسطی است. در این میان، نیروهای خارجی نیز میتوانند در این تغییر تأثیرگذار باشند؛ اما نهایتاً این نسل جوان ایران است که درحال رقم زدن تاریخ آیندهی آن است.