● دیدگاه
ماجرای دکتر سمیعی، هاشمی شاهرودی: یقه سفیدهای میانمایه
«پرفسور» سمیعی «فخر ملی» است و نشان و نمادی از «نخبگان خوب» که در این سالها به مدد رسانه به جامعه و افکار عمومی غالب شدهاند. او چشم در چشم همه دروغ میگوید که پزشک مورد اعتماد حاکمان است.
خبر ایناست: محمود هاشمی شاهرودی، رئیس سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت بیمار است، بیماری سخت که گویا در ایران درمانش امکانپذیر نیست.
پس برای درمان به خارج فرستاده شده، یک بیمارستان تخصصی و البته مورد اعتماد و امن. جایی که "امنیت" و "سلامت" قاضیالقضاتی که سالها حکم به زندان و اعدام داده، تامین و تضمین شود.
میزبان شاهرودی هم نامی آشنا ست، نه فقط در ایران که در اینسوی مرزها. پزشکی حاذق و جراحی زبردست که پیشتر تعدادی از سیاسیون بلندمرتبه را درمان کرده و در ایران هم "جایگاهی ویژه" دارد. خیابان و مدرسهها به نام او نامگذاری میشوند، در مراسم حکومتی مورد تقدیر قرار میگیرد، نشان ویژه بر سینهاش میزنند و تصویرش تمبر میشود تا "ماندگار" شود.
مجید سمیعی، دکتر یا پرفسور حالا چند سالی است که میآید و میرود. در تلویزیون "فخر ملی" معرفی میشود و البته که "خیر"ی که میخواهد "خدمت" کند.
همین چند وقت قبل، وقتی که پرونده فساد شهرداری تهران و قالیباف عمومی بود و محل جدل دو جناح سیاسی، فاش شد که آقای پرفسور شریک است با همسر شهردار. همان وقتها هم پرفسور قالیباف را به آغوش گرفت و زحمات او برای "زندگی بهتر" در تهران را ستود.
پیشتر هم سمیعی به دیدار بزرگان "شرفیاب" شده بود، با یکایکشان عکس یادگار گرفته بود و از هر یک هم هدیهای. خانهای قدیمی در اصفهان که به دلش نشسته بود یا قالیچهای دستباف که "ناچیز" بود و تحفهای بهرسم قدردانی از "فخر ملی".
کلیددار «رابطه»
یقه سفیدها همیشه مراقبند ردی از خود در هیچکجا بهجا نگذارند. دستهایشان پاک باشد و "معتمد" و محترم برای همه. میخواهند همگانی باشند اصلن. آنطور که سمیعی خواست و شد.
به عکسهای سفر گابریل وزیر خارجه آلمان به ایران نگاه کنید: یکی همیشه همراه او است، در همه جا. گابریل آن روزها وزیر اقتصاد بود و در راس هیات تجاری بزرگ آلمان، پس از توافق هستهای و برجام به ایران رفت تا " بازار شریک پیشین را از دست ندهد".
گزارشگر دی ولت آلمان روایت کرده: در خیابان در همهجا همه میخواستند با سمیعی سلفی بگیرند.
او از وزیر وقت اقتصاد آلمان خواست که بیشتر در ایران بماند، میهمان ویژه باشد و به ایرانگردی برود. خواستی که جواب داد.
خبرهای تائید نشده یک سمیعی دیگر را " رابط تجاری" ایران و آلمان معرفی کردهاند. سمیعی که البته اطلاعاتی از او و فعالیتهایش در دسترس نیست. اما میگویند: "آقازاده" است و زیر سایه و اعتبار پدر به تجارت کلان مشغول.
بعید است از خیل همه آسیبدیدگان از سیستم قضایی که شاهرودی ۱۰ سال حکمران آن بود، یکی بتواند نشان و مدرکی بیاورد که آقای پرفسور، تاجر است. مگر روزی اسنادی چون _ پاناما و پارادی- عمومی شود و عیان که پس این سیما و سیما بسیاری دیگر از "فخر ملی" ها چه پنهان بوده.
حالا اما یک اتفاق ساده پرده را کنار زده، تنها بخشی از واقعیت و شاید هم یک برش از زیست «فخر ملی» و «چهره ماندگار» عیان شده است. او در چشم همگان نگاه میکند و دروغ میگوید، به دروغ میگوید که حاکم شرع یک دهه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را نمیشناسد.
او «شهروند نمونه» است و «کلید دار» رشت، برنده جایزههای «ملی» و نشانهای «افتخار» اما ساده و به راحتی آب خوردن دروغ میگوید، دروغی که البته حافظ منافع او – و همانندهای او- به وقت به خطر افتادن و رودرویی با «افکار عمومی» است.
مقایسه معالفارق
مقایسه وحشتناکی است و از اساس غلط اما تنها یک لحظه به یاد بیاورید که غلامحسین ساعدی هم پزشک بود. او همان سالهایی که طبابت میکرد، «جنوب شهر» را انتخاب کرد، بی آنکه از بیمارانش که توان مالی نداشتند «حق ویزیت» بگیرد.
ساعدیها بودند حتمن حتی اگر کمشمار، گواه و شاهدی از یک دوره، عصری که «میانمایه»ها بر همه جا و همه چیز تسلط نیافته بودند و در قامت «قهرمان» به مدد رسانهها به مردم غالب نشده بودند.
حال اما عصر، عصر میانمایهها است، بیتعهد به همه چیز و همهکس، جز خود و منافعشان. عصر سمیعیها، پزشکان مورد اعتماد «حاکمان»، سلیبریتیهای تهی و پوچ، یقهسفیدهای میانمایه و پزشکان تاجر.
نظرها
محسن مدنى
بياييد واقع بين باشيم جار وجنجالى كه بپا شده چند جنبه دارد در اينكه جناب پرفسور سميعى ممكن است عليرغم پايه علمى بالايش ادم كم مايه ويا حتى بى مايه ايى باشد شكى نيست حركات ورفتارش هم واينهمه خوش وبش با مقامات حكومت فاسد ايران نشانى از بيوطنى ودوريش از مردم است حالا دلالى ولابى هم اگر كرده باشد كه باز هم بعيد نيست كه ديگر بد از بدتر ولى بعنوان يك پزشك موظف است هر بيمارى را كه به او مراجعه ميكند بنحو احسن معالجه كند اگر ا. پزشكان بخواهيم كه هنگام معالجه مريض سوابق وديدگاههاى سياسى ويا اينگونه موضوعات را مد نظر قرار بدهند بسيار بسيار بد ميشود مثلا يك پزشك كمونيست يك مريض مذهبى را نپذيرد ويا بالعكس واين با هيج معيار اخلاقى وسوگند پزشكى درست نيست
جهان
جناب مدنی فرمایش شما درست ولی دروغ های آقای سمیعی در مصاحبه با بی بی سی و دیگران چه آیا ایشان شاهرودی را نمیشناخت ، رییس شورای یمصلحت نظام جمهوری اسلامی در کلنیک او از یکماه پیش بستری است و او نمیدانسته نه جناب در دنیا خودفروشان بسیاری هستند که سری ناپذیرند بدنبال جاه و مال و شهرت آقای پرفسورر سمیعی هم از این قبیله و تبا رند ، پزشکان بسیار حزق هم در خدمت هیتلر بودند و همه کار میکردند حتی آزمایشهای کشنده بر روی اسرا
سرشتی
پاسخی به محسن مدنی عزیز، و سپاس از همدلی شان با اصل بحث و مقاله و در عین حال، اخطار و هشدارها. گویند چند نفر متجاوز در یک پارک، در جلوی چشم همسر، به بانویی تجاوز می کنند. زن و شوهر بعدا راه میافتند برن خوونه. خانم می بینه شوهرش خیلی دمغه. می گه عزیزم، تو که خودت شاهد بودی که چاقو زیر گلوم گذاشته بودن. شوهر می گه که آره، اینو که خووب می دونم، اما اوون .... ات منو کشته! حالا مونده پرفسور عکس یادگاری هم بندازه. بعد بگه: بار خورد، ما هم زدیم و اومدیم بالای اورست. یا چاقو گذاشتن زیر گلوم و گفتند از میون همه ی پرفسور های عالم، فقط تو یکی باید معالجه کنی یا داشتن رد می شدن، تابلوی منو خوندن و گفتن : اِ ... مث اینکه این دکتره ایرانی یه. بعد هم چاقو گذاشتن. پرفسور اهل لابی است. اضافه بر سرویس، رقص اضافه هم می کند. این جای کار است که بد است و نشان از فرومایگی دارد و نه حتی میانمایگی. وگرنه، یک اخم ایشون، کافی بود تا همه ی این بزرگواران بیمار، دور و بر ایشون رو خلوت کنند. و در عین حال می تونست 10 تا دکتر جایگزین معرفی کنه. و اگر اصلا پزشکی پیدا نمی شد، اون وقت قسم بقراط و سقراط و مذهبی کمونیست مطرح می شد که سخن درستی است. ایشون داره برج بابل می سازه تووی منطقه 22، تا بشه «یادگار پرفسور»! پس حالا حالا ها کار داره با بزرگان. حالا کوو تا مایه هایی که برای امر خیر بزرگترین، مهمترین، مجهزترین، قشنگ ترین مرکز جراحی مغز و اعصاب در جهان باید یواشکی بریزن توو حلق این چاه ویل سیر ناشدنیِ پروژه؛ تا جاه طلبی جنون آمیز دیگری بر شانه های این ملت آوار شود. بطور کلی: مرده شور بلاهت انسان رو ببرند که این همه دنیا رو دائمی و با ثبات و کوچیک و محدود در چند تا به به و چه چه و نور فلش ها و... می بینه!
سرشتی
برای ادامه ی همین دو کامنت بالایی، لطفا نگاه کنید به کامنت های شماره 2 4 7 9 14 15 و 16 و همه ی کامنت ها در این آدرسِ رادیو زمانه : ویدئو: تظاهرات در مقابل بیمارستان شاهرودی: رادیو زمانه دات کام، اسلش : /375521
کوین
امثال سمیعی کم نداریم در ایران . اکثر ایشان" پس از انقلاب " از فرنگ آمده و با ریاکاری شدند صاحبان انقلاب. نمونهء بارز دکتر فاضل که به مقام وزارت هم منصوب شد در حالیکه هنوز فارسی را روان صحبت نمی کرد . دکتر عارفی ، عزیزی ، مرندی ، ولایتی و ... موارد متعدد دیگر . و اما در مورد سوگند پزشکی : مطب یا بیمارستان خصوصی این پزشکان تقریبا بلااستثنا همگی در تهران و بالاتر از میدان ونک است ... حدود ۳ سال پبش همین آقای سمیعی به ایران دعوت شدند باصطلاح برای یک سمینار پزشکی . بگذریم که حتی حضور سادهء ایشان در فرودگاه یا یک دانشگاه بیشتر شبیه سلبریتی های مجلل و فاخر بود .ایشان در واقع به جهت عمل درمانی چند تن از سران نظام یا بستگان ایشان دعوت شده بودند . شخصا شاهدبرخورد بسیار زشت و توهین آمیز ایشان (وموکب مبارکه) در بیمارستان میلاد تهران با چند بیمار ناامید و خانواده شان بودم . ایشان در برابر انظار عمومی در کریدور بخش جراحی برسر یک مادر مسن که التماس می کرد تنها فرزندش را درمان کند فریاد کشید: میدونی من کی هستم؟ وقت من چقدر ارزش دارد؟ همینجور الکی که نمیتونم هرکی از راه رسید بگویم بفرما!!!!!!! و تمام اینها در حالی بود که ایشان چند روز متمادی به شرکت در ضیافت های درباری و سیاحت مجانیِ vip در تفرجگاه های تهران و شهرستانها پرداختند .... بله این سوگند را امثال دکتر میر و شیخ الاسلام و حتی پزشک احمدی نیز بجا آورده اند .
محسن مدنى
اينكه در ايران ناگهان روى افراد خاصى هو وجنجال وتبليغات شروع ميشود وبعد معلوم ميشودبيهوده بوده است شكى نيست خيلى از اينگونه پرفسورها ناگهان سلبريتى ميشوند وباعث فخر وافتخار فكر ميكنم در مورد دكتر حسابى هم ناگهان مقام ايشان به فلك رسيد والبته ظاهرا ايشان هم تا ان حد سايستگى نداشت انچه بنظر ميرسد با توجه به عكسهاى گوناگون جناب پرفسور با كاربدستان رژيم معلوم ميشود ايشان ... ولى در مورد نظر من فقط اين موضوع را ياد اورىكردم كه طبق اخلاق پزشكى هر مريضى با هر سابقه ايى به هر پزشكى مراجعه كند ان پزشك اخلاقا موظف به معالجه مريض به بهترين وجه است والبته اين با خاصه خرجى فرق ميكند واينكه اقاى پرفسور از امكانات خود تسهيلات متفاوتى براى جناب ايت الله فراهم كرده باشد كه اينهم بر خلاف وجدان پزشكى است كه حتما اين جناب پرفسور ... ندارد
روزبه
این جریان قسم پزشکی هم یک قسم مثل قسمهای دیگر است واقعیت اینه که برای اکثر پزشکان پزشکی براشون یک بیزینس مثلا اگر کسی پول نداشته باشه حاضر به کمک بهش نیستند. خوب. همین الان تو ایران اکثر پزشکها هم کارشون بیزنس. این آقا هم دنبال پول درآوردن و پول جمع کردن بقیه حرفهاشون و عملشون هم توجیح مسئله است متاسفانه گویا. این آقا نگران وجه اجتماعی و شهرت خودشون هستند و سعی دارد دلبستگی برای پول در آوردنش رو با قسم پزشکی. نجات بده.
جهانگرا
پرفسور یک عنوان دانشگاهی است و به کسی اطلاق می شود که در یک دانشگاه در بالاترین رتبه علمی به تدریس و تحقیق می پردازد. سمیعی یک پزشک است و هرگز سابقه تدریس در دانشکاه را نداشته است و این عنوان ساخته و پرداخته ذهن اوست اویک شارلاتان است که با همکاری وزیر سابقه آلمان یوشگا فیشر و همسر ایرانیش ضمن لابی گری برای ج ا . به تجارت با این رژیم مشغول هستند. ضمنا در آلمان دارای پرونده قضایی در رابط با چندین مورد خطای پزشکی است. می توانید در یوتیوب صحبتهای یکی از قربانیان او را بشنوید. چون زمانه لینک قبول نمی کند، صرفا عنوان ویدیو را می نویسم تا در گوگل آن را بیابید: Prof. Dr. M. Samii is not worthy of the title neurosurgeon Published on Jun 18, 2012 Victim of experimental neurosurgery without informed consent became completely disabled and wheelchairbound. Neurosurgeon Prof. Dr. M. Samii has refused to give medical care to this victim and has abandoned her.
سرشتی
آقا محسن، از کامنت دوم تون هم ممنونم. در همین مورد، کامنت زیر را می خوانیم ، از صفحه ای با عنوان: ویدیو: تظاهرات در مقابل بیمارستان هاشمی شاهرودی (سایت رادیو زمانه) ======= اول، توضیح دفتر پرفسور سمیعی را بخوانیم: ران / ۱۶ دی ۱۳۹۶ چند نکته قابل تامل در مورد اخبار ضد و نقیض و نادرست چند روز اخیر: ۱- قسم پزشکی هر پزشکی را ملزم به مداوای بیمار بدون در نظر گرفتن جنس، نژاد، مذهب و پیشینه بیمار می کند ۲-اگر چه آقای هاشمی شاهرودی در آلمان بستری هستند، بیمار پروفسور سمیعی نبوده و نیستند و اخبار مبنی بر پذیرش آقای شاهرودی در منزل پروفسور کاملا نادرست می باشد ۳- سواستفاده از نام و عکس افرادی مثل پروفسور سمیعی که سابقه ۵۰ ساله کاری ایشان چیزی جز خدمت به مردم و علم و دوری از هر گونه فعالیت سیاسی و اقتصادی نبوده است، برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت بسیار غلط و فقط به منظور محدود کردن خدمات رسانی پروفسور سمیعی به ایرانیان انجام می گیرد ۴- وظیفه انسانی و پزشکی هر طبیبی این است که در هر شرایط بدون جناح بندی و ورود به عرصه سیاست، سعی در رساندن بیشترین خدمات به بیماران را داشته باشد. ۵- هر پزشکی که در معالجه بیمارش جنس، نژاد، گرایش جنسی، سیاسی و یا هر مولفه دیگری را لحاظ کند می باید کار طبابت را کنار بگذارد. ۶- افرادی که از پزشکان تقاضای معالجه نکردن بیماری به دلایل فوق را دارند درک درستی از وظیفه و قسم پزشکی ندارند. با آرزوی سلامت و پیروزی برای ملت ایران دفتر پروفسور مجید سمیعی – مرکز بین المللی علوم اعصاب هانوفر آلمان =========
سرشتی
و در زیر، یک پاسخ به دفتر آقای سمیعی: نقدی فردی بر کمنتی که بنام دفتر پروفسور سمیعی منتشر شده است. رجوع شود به سایت زمانه در کزارش ویدوی اعتراض به حضور شاهرودی در مرکز درمانی هانوور یکم. بند اول شما یک فانون پزشکی را دلیل بر مداوای فرد مورد مععلاجه دران کلینیک کرده است. این قانون قسم بدون در نظر گرفتن ان شروط در دنیای واقعی شروط دیگری را هم دارد که پزشک رتا از معالجه باز می دارد و ان متعاقبن ان قسم پزشکی را مشروط میکند و دلیل پشت ان قسم یعنی ارزش بر انسان را مردود می کند. این مهم در مورد کیلینیک مذکور شرط پولی است. یک فرد معمولی با بیمه ی دولتی در یک کلینیک خصوصی توانایی پذیرفته شدن در ان کلینیک را ندارد با وجود انکه پزشکان ان کلینیک همه قسم خورده ااندولی همه زیر پرچم ابتدا یک فیلتر شرط مالی بیماری را می پذیرند. اوردن ان بند اول که به قسم پزشک رباره ی این بیمار اصلن ربطی به پذیرش ن بیمار ندارد. با بیان دیگر شرط مالی در بالا ی همه ی ان شروط قسم هستند و دلیل ان مرکز کاملن فاقد اعتبار است
سرشتی
دوم. اگر اقای شاهروی بیمار اقای دکتر سمیعی نیستند. برای بسیاری از افراد ایرانی این پرسش است که با توجه به سابقه ی اقای شاهرودی( در پاراگراف اینکه در نظر کرفتن این سابقه ی جنایی را نمی توان حق انسانی مردم ندانست و ان فرد را فقط به یک بیمار کاهش داد) انگاه توجه به همنشینی اقای دکتر سمیعی در ان مرکز درمانی با اقای شاهرودی با ان مناصب و پیشینه ی شاهرودی حق مردمی است که اقای شاهرودی را نه بیمار بلکه فردی با یک بیوگرافی مشخص می دانند. درینمیان خود این همنشینی مفاهیمی دارد بدون انکه توجه به ان را بخواهیم برای سو نیت و رسیدن به اهدافی بدانیم. بله این توجه هدفی سیاسی و اجتماعی را بدنبال خود می اورد. برعکس در بند دوم کاملن هدفمند اطلاع رسانی از این همنشینی را برای هدف تخریب شخصیتی اقای سمیعی اورده شده است. پرسش اینجاست که اگر این همنشینی مشکلی ندارد چرا چنین توجیهی چون محدود کردن خدمات افای سمیعی اورده شده است. ایا همینشین نبودن افای سمیعی با شاهردوی ضدیتی در خدمات رسانی اقای سمیعی دارد؟ شاید بله. برای اینگونه پرسش ها پاسخ های ساده میتوان یافت و نیافت. من دوستان دانشمند زیادی می شناسم که پزشک هستند و نیستند ولی حاضر به همکاری با ان سیتستم حکومتی نیستند. خب شاید این درست باشد یا نباشد اما پرسش و پرداختن به ان اولین گام است.
سرشتی
سوم. بند سوم بنوعی عامیانه نوشته شده است با این مفهوم که حضور اقای سمیعی به بند سوم ربط دارد. چون در بند سوم کلمه ی پزشک اورده شده است. درین میان شاید حق با نگارنده ی ان کمنت باشد. ولی ما دریک فضای باز با پرسش های فراوانی مواجه هستنیم.و هر فرد کار خود را انجام می دهد. پزشک وظیفه ی پزشکی خود و هر فرد متخصص یا منتقد و اگاه به حقوق بشر به حق خود می پردازد درین میان متاسفانه اقای سمیعی هم با این پرسش ها رو در رو است. پاک کردن صورت پرسش و کاستن ان به یک رابطهی ساده ی بیمار و پزشک هیج قانون اخلاقی قابل پذیرش نمیتواند باشد. هر فرد معمولی می بایست بند سوم کمنت ان مرکز را بپذیرد و همزمان اقای سمیعی و شاهرودی با توجه وضعیت حقوق بشر و سیاسی ایران می بایست بپذیرند که با فرمول ساده ی رابطه پزشک و بیمار درخواست کننده مواجه نیستد. بدون شک وجه ی شخصیتی اقای سمیعی خود دربرابر این اینه قرار دارد. بند چهارم و پنچم و ششم همه به وظایف پزشکی اشاره دارند. درین میان چنان به جلو گاز داده شده که انگار خواننده نه با پزشکان این مرکز روبروست بلکه با وکلای اقای شاهروی. اما نه وکلای حقوقی هم بلکه اخلاقی هم.
Setaare
از انتشار و توجه یدوباره ی کمنت پشینم از کمنتگذار سرشتی ممنون. من فکر می کنم. با طرد یا تایید بدون علت افراد خود داوری و سخنی بیهوده از خویش برجا می گذاریم. ازینرو هرگام نفی عمل اقای سمیعی باید مبنی بر نقد باشد. درین میان مجید سمیعی ها را باید بررسیداو دنبال سیاستمداران قدر ایران راه می افتد و خدماتش را شاید میخواهد به مردمی که از نوع و روش خودش برساندحتمن ریشه های رواشناختی علت گرایش هاو اعمال اوست. اما تقریبن خیلی ها هم شهامت نقد سمیعی ها راندارند یعنی فقط یک سمیعی کوچتر بادر درون خود حمل می نند ازینرو در نقدش هم نا تاوانند. سکوت جامعه ی بنام یا شهرید ایرانی حال که روشنفکر و دانشمند نشان یک بغرنج فرهنگیست. اقای سمیعی پزشک بسیار خوبیست و حتمن فراست خود و مانند هر فردی تجارب زندگیش را داردولی اوانسان بسیاری سطحیست یعنی اندیشمند نیست. این ی تصادف نیست که با قدران سیاست امروزایران دست می دهد و احتمالن از ادمهای دربدر شده ی از ایران مانند روستاییان بیچاره و بدبخت نگاه می کند. اینهاهم ریشه های اجتماعی فرهنگی دارد و نمونه اش هم تنها اقای سمیعی نیست. امثال مقایسه ای را من نمیتوانم چندان کنار هم بگذارم. اینکه ساعدی اینطور یا سمیعی انطور است بنظرم نمی توان به نتیجه گیری خوب و بد رسید و از موضوع دور می شویم. بهرحال میتوان بررسید این کاسبی هاچگونه است. بهر حال ما در دنیای می زییم ه خصوصیت واقعگرای کاپیتالیستی مختص یک نفر اقای سمیعی هم متاسفانه نیست. بدون شک این رویداد نیکی برای ایستادن روی نمونه های مناسب برای یک جامعه است. غیراین ه من بر این باور نیستم افراد جامعه ای ایران اکنون سرامد چنین افتضاحاتی هستند. از طولانی شدن کمنت پوزش. باشد ه مطلب همچنان درمقالات بیشتری دنبال شود بدون انکه نیازی باشد از ابتدا این نمونه ها را به به صفت هایی کاهش دهیم. این باعث از بین رفتن امکان نقد افراد و زمینه های اجتماعی . فرهنگیشان می شود. رویداد ها و نقد ها خود زمانی باعث شرمندگی این نام اوران مغرور خواهد شد. پایدار باشید
Setaare
در پاسخ کمنتگذار اولی محسن مدنی باید بخشی از عبارت پایانیش را بدرستی تایید کرد اما شاید او اگاه نباشد که عبارتش دلیلی بر عمل و پذیرش بیمار توسط اقای سمیعی نیست. تریبون زمانه مثال خوبی ااورد یعنی پزشک شکنجه شدان درون زندان . پزشک انجا هم کارش را انجام میدهد و دستمزد معاینه و معالجه اش را می گیردبیمارش ه خوب شد بر میگردد به سلولش و بعد ی روز میبرندش شکنجه اش می کنند.اما او مسوول شکنجه نیست و اصلن شاید مخالفش باشد این مقایسه را هم تازه باید از هم باز کرد. اما بله درست است پزشک باید بیمارش را معالجه کند. باز من اینجا می شرط می گذارم شاید این فرد مثلن ادولف هیتلر باشد. همزمان خیلی ها می کوشند او ر بکشند تا او ادمهای زیادی را نتواند بکشد! جالب است. ادمها گاهی دربند اخلاقی توانایی های خود می شوند.
گیلانی
در متون شما واژه کلیددار رشت ابهام دارد..!!؟
ناشناس
به نظرم پزشکی را نباید با دعواهای سیاسی آلوده کرد. مثلا یک جراح مغز دستمزد جراحی اش یک میلیون تومان است پس هر کس که توان این مبلغ را دارد باید بی تبعیض جراحی شود. مثلا یکی مجاهد خلق است دیگری حزب الهی است و کس دیگر سلطنت طلب قانون بین المللی طبابت این است که به همه رسیدگی کند. یک دکتر هم ممکن است دستمزدش مثلا چند صد هزار دلار برای یک جراحی باشد او هم باید هرکس که توان پرداخت این مبلغ را دارد درمان کند مثلا یکبار یک سلطنت طلب پولدار را درمان میکند بار دیگر یک آخونددحکومتی و شاید بار دیگر رهبر نژادپرستها را و دفعه بعد رهبر سیاهان را جراحی کند. الان که میخواهیم انقلاب کنیم نباید مثل انقلاب ۵۷ یقه حاشیه را بچسبیم گیر بدیم. مثلا اول انقلاب پدر فلان دکتر را دراوردند که چرا مثلا درباری ها را درمان کردی یا فلان مجری تلویزیون را زبانش را بریدند که چرا با حرارتدبیانیه های شاه را می خواندی. باید خفت خود ملایان و سپاهی ها را بچسبیم و دمار از روزگارشان دربیاریم به افراد حاشیه گیر ندیم.
کوروش
حتی اگر بادلایل پوچی باور کنیم که دکتر سمیعی شاهرودی را نمیشناخت پس چطور ۶ محافظ مسلح را همراه شاهرودی به آلمان فرستاده بودند، حتما میبایست در زمینه همراهی ۶ محافظ با مسئولین بیمارستان هماهنگیهایی انجام شده باشد و بیشک دکتر سمیعی در این زمینه امکاناتی بیش از حد معقول و با همکاری دولت آلمان در اختیار آنها گذشته است.
سرشتی
ناشناس جان، ممنون از دقت نظرتون. اما سخن شما مسموع نیست. در هیچ یک از تفسیر های اخلاق پزشکی مبتنی بر قسم نامه ی سقراط نمی تواند اول بسم الله، دستمزد اصلا مطرح شده باشد. در این صورت، کل قضیه ی درمان، مشمول نقض غرض می شود. در این بحث، درمان، درمان هر کس، از هر قماش، اولویت یک است. اولویت دو، این است: پس پزشک باید با باد هوا زنده بماند؟ پس دستمزد دهیدش. دستمزد حالا می تواند دینی شود به گردن بیماری که درمان بر رویش شروع شده. و خودمان هم خووب می دانیم که تا بحال هیچ پزشکی مثل شوایتزر یا حکیم اعلام در همین سه راه سیروس تهران 60 سال پیش، که به بیمار پول غذا و خوراک تقویتی و داروی رایگان می دادند، دچار فقر وفاق و گرسنگی نشده اند. پس این ادعای احتمالی ی پزشکان محترم را باید در بدو بیان، خفه کرد و بازی «ادای ننه من غریلم» را با آنان ادامه نداد. مخصوصا در مورد مثلا پرفسوری که معمولا با بزرگان و خرپولان می پرد و به سمت آنان غش می کند. پزشک با وجدان، فقط به صف نگاه می کند و آسیاب به نوبت، درمان می کند. باقی ی حرف ها قصه اند. وقتی پزشکی (همه ی پزشکان متعارف و از همه بالاتر، آقای سمیعی) از همان اول، نرخ آوای آویزان کند بالای در مطب، معلوم است که خود بخود، خیلی ها الک می شوند و می روند سراغ مردن شان. پس: خودمان، حرف نمی گذاریم تووی دهن کسانی که دکان درست می کنند (پزشکان متعارف) و پزشکان های کلاسی مثل آقای سمیعی که با اهل قدرت محشور است و در مظان کارهایی است که در در کامنت شماره 8 از جهانگرا می خوانیم. بله، پرونده ی آقای سمیعی، مشکل دار تر است از این داستان ها. ظاهرا بیچاره، دنبال نام و کمی «آب و نان» بوده است، که با این رویداد، فعلا نام را لکه دار کرد. فقط همین الان، مریم میرزاخانی، نامدار دیگر ایرانی را به یاد بیاورید که بعد از بلوغ، چگونه خود را از عفونت سیاست جاری، منزه نگهداشت و پدرش هم در همین راه، سنگ تمام گذاشت. درود به همه رهروان گمنام و نامدار راه میرزاخانی ها.
سرشتی
نور الحکما درست است. پلاک در خانه-مطب ایشان این بود: علی نور - نورالحکما محل دقیق مطب: چار راه مولوی، خیابون اسمال بزاز، کنار حمام فیروزه. از 90 تا 60 سال پیش مطب داشته. جعبه ای کوچک گذاشته توی هشتی، بیرون اتاق ویزیت، تا ویزیت و خرجی دکتر رو بپردازی، یا ازش خرجی برداری. خودش چیزی رو نمی تونسته ببینه و چک کنه. (نقل از «در کوچه و خیابان»، عباس منظر پور، ص. 141) خودم شخصا میهمان پرفسور مرندیان، صاحب کرسی کودکان در دانشگاه تهران، در آدرس تقاطع سمیه - ایرانشهر بوده ام. ایشان هم بی اعتنا به پول، بی منشی، در گوشه ای دور از میز مطب، جایی را تعیین کرده بود که هر چقدر اگر خواستی، بگذاری و شاید هم برداری. بی اعتنا به پول، بله! پزشک هیچ گاه از گرسنگی نخواهد مرد. او لابد به معنویتی یا معنایی بالاتر باور داشته که خیالش را تخت کرده بود. اول، خدمت؛ دوم، مایه! روح هر دو شاد. روح شوایتزر شاد. روح ترزا شاد. امضا: یک بی اعتقاد به روح و ماورا
سرشتی
برای جهانگرا، کامنت 8 از مستند سخن گفتن تان و ارائه ی نکته ای حرفه ای در مورد آقای سمیعی متشکرم. کاش همه ی ما بتوانیم همین گونه سخن بگوییم. با مهر
سعید آرمان
پروفسور سمیعی سلام وخسته نباشید که جان دوباره می بخشید به بیماران ومعروفیت جهانی دارید ودر میان همشهریهای آلمانی ما به پنجه طلایی شهرت دارید.گر چه بیماران با بیمه همگانی رانمی پزیرید و فقط با بیمه خصوصی ( بیمه طلایی) ویا شاید بشود گفت بیشتر در خدمت صاحبان قدرت وثروت بوده اید ، که این هم مهم نیست ! زیرا تخصص ودانش هم متاسفانه کالایی شد ه و ازدسترس همگان بدور ، کهاین حکایت دیگریست. گفته اید: قسم نظام پزشکی هر دکتری را ملزم به مداوای بیمار بدون درنظر گرفتن جنس، نژاد، مذهب و پیشینه بیمار میکند .گر کسی غیر از این گوید برود شرم کند.گفته اید که سیاسی نیست اید و شاهرودی رییس سابق قوه قضائیه که طی ده سال تصدی او ۲۳۶۹ مورد اعدام .۱۰ مورد سنگسار . یک مورد گردن زدن. ۸۷ مورد اعدام سیاسی.۱۰۴ مورد از این احکام به تایید مستقیم شاهرودی نیاز داشته است و هم اکنون ریاست : تشخیص مصلحت نظام رابه عهده دارد ویکی از جانشینان احتمالی برای رهبری نظام است را نمی شناسید؟ واین در حالی است که عکسهای شما وگرفتن جایزه ازسران نظام وروابط شماباآنها جای سوال بسیار دارد وهمه جا به ایران و ایرانی بودن افتخار کرده اید ومیکنید.منم ایرانیم و به جوانانی که از بی عدالتی، اختناق وفساد وبیکاری وگرانی ..... به خیابان آمدند تابا نافرمانی مدنی به وضع موجود اعتراض کنند واز طرف رژیم حاکم گلوله دریافت کردند، ا فتخار میکنم چرا که چهره واقعی ایران را درنفی جنگ و خشونت بنمایش گذاشتند و این خیزش مردمی هم دلی و همبستگی جهانی را برانگیخت و یک صدا سرکوب معترضین را محکوم کردند .پرفسور سمیعی از شما هم انتظار میرفت حداقل کشتار جوانان ایرانی را محکوم کنید.و به من ودیگران نشان دهید از کدام ایران وایرانی دفاع میکنید. وا ین حداقل انتظاری است که ما از شمابعنوان یک پزشک داریم ونفی جنایت وخشونت به سیاسی بودن ربط ندارد. و شمابعنوان یک پزشک مسئولیت مدنی دارید که در برابر این فجایع سکوت نکنید .با سپاس فراوان. پروفسور سمیعی سلام وخسته نباشید که جان دوباره می بخشید به بیماران ومعروفیت جهانی دارید ودر میان همشهریهای آلمانی ما به پنجه طلایی شهرت دارید.گر چه بیماران با بیمه همگانی رانمی پزیرید و فقط با بیمه خصوصی ( بیمه طلایی) ویا شاید بشود گفت بیشتر در خدمت صاحبان قدرت وثروت بوده اید ، که این هم مهم نیست ! زیرا تخصص ودانش هم متاسفانه کالایی شد ه و ازدسترس همگان بدور ، کهاین حکایت دیگریست. گفته اید: قسم نظام پزشکی هر دکتری را ملزم به مداوای بیمار بدون درنظر گرفتن جنس، نژاد، مذهب و پیشینه بیمار میکند .گر کسی غیر از این گوید برود شرم کند.گفته اید که سیاسی نیست اید و شاهرودی رییس سابق قوه قضائیه که طی ده سال تصدی او ۲۳۶۹ مورد اعدام .۱۰ مورد سنگسار . یک مورد گردن زدن. ۸۷ مورد اعدام سیاسی.۱۰۴ مورد از این احکام به تایید مستقیم شاهرودی نیاز داشته است و هم اکنون ریاست : تشخیص مصلحت نظام رابه عهده دارد ویکی از جانشینان احتمالی برای رهبری نظام است را نمی شناسید؟ واین در حالی است که عکسهای شما وگرفتن جایزه ازسران نظام وروابط شماباآنها جای سوال بسیار دارد وهمه جا به ایران و ایرانی بودن افتخار کرده اید ومیکنید.منم ایرانیم و به جوانانی که از بی عدالتی، اختناق وفساد وبیکاری وگرانی ..... به خیابان آمدند تابا نافرمانی مدنی به وضع موجود اعتراض کنند واز طرف رژیم حاکم گلوله دریافت کردند، ا فتخار میکنم چرا که چهره واقعی ایران را درنفی جنگ و خشونت بنمایش گذاشتند و این خیزش مردمی هم دلی و همبستگی جهانی را برانگیخت و یک صدا سرکوب معترضین را محکوم کردند .پرفسور سمیعی از شما هم انتظار میرفت حداقل کشتار جوانان ایرانی را محکوم کنید.و به من ودیگران نشان دهید از کدام ایران وایرانی دفاع میکنید. وا ین حداقل انتظاری است که ما از شمابعنوان یک پزشک داریم ونفی جنایت وخشونت به سیاسی بودن ربط ندارد. و شمابعنوان یک پزشک مسئولیت مدنی دارید که در برابر این فجایع سکوت نکنید .با سپاس فراوان.
بابک
متن و چیدمان مطالب واقعا عالی بود. و البته یادآوری مصاحبه آقای سمیعی با بی بی سی که با ادبیات سخیف و لحن توهین آمیز مردم را خطاب قرار داد هم مفید است.