بیانیه بیش از ۲۰۰ نفر از فعالان جنبش زنان در همراهی با اعتراض های خیابانی اخیر مردم ایران
اجازه نمیدهیم بر تاریخ فعالیتهای عاری از خشونت مردم خاک پاشیده شود
فعالان جنبش زنان ایران با انتشار بیانیهای حمایت خود را از مردم معترض شهرهای ایران اعلام کردند. امضاکنندگان بیانیه نوشتهاند: خشونت هیچگاه از طرف فعالان و مردم اعمال نشده و این حاکمیت بوده که هر نقد و اعتراضی را با خشونت پاسخ داده است.
فعالان جنبش زنان ایران با انتشار بیانیهای حمایت خود را از مردم معترض شهرهای ایران اعلام کردند. امضاکنندگان این بیانیه با یادآوری حرکتهای مسالمتآمیز فعالان مدنی در حوزههای زنان٬ کارگری٬ دانشجویی و ... با انتقاد از جریانهایی که حرکت خیابانی مردم معترض را زمینهساز خشونت میدانند نوشتهاند: خشونت هیچگاه از طرف فعالان و مردم اعمال نشده و این حاکمیت بوده است که هر نقد و اعتراضی را با خشونت پاسخ داده است.
این بیانیه نسبت به زنانه شدن فقر در سالهای اخیر هشدار داده و آورده است: «جنبش زنان ایران پیش از این و در بیانیهای که ۴ سال پیش منتشر کرد، نسبت به فرودستی بیش از پیش زنان اعتراض کرد و نسبت به فقیرتر شدن زنان هشدار داد. امروز حتی آمارهای رسمی نیز وقوع آنچه را که پیشبینی شد تائید میکند، چنانکه در روندی حدودا ده ساله (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۳) سالانه ۱۰۰ هزار زن شاغل از کار بیکار شدهاند و فقط در یک سال یعنی در سال ۱۳۹۳ از هر سه زنی که در بخش خصوصی شاغل بوده و به مرخصی زایمان رفته، یک نفر نتوانسته به کار خود برگردد و اخراج شده است.»
امضا کنندگان این بیانیه در پایان با طرح مطالبات زنان نوشتهاند: «ما کنشگران علیه تبعیض و نابرابری مسئولیت خود میدانیم که اجازه ندهیم بر تاریخ فعالیتهای عاری از خشونت مردم خاک پاشیده شود و مردم مسئول خشونتهایی شناخته شوند که بر خودشان وارد میشود، و همچون گذشته مسئولیت خود میدانیم که در خیابان و در فضای عمومی با همه گوناگونی این جنبش حاضر شویم و حقوقمان را مطالبه کنیم. همانگونه که مسئولیت حکومت را پاسخگویی به مطالبات بخشهای مختلف مردم بدون تهدید و تبعیض و سرکوب میدانیم، و در این مقطع مشخص خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، آزادی حق تشکل و اجتماعات، و در ارتباط با زنان متوقف کردن سیاستهایی که به خانهنشین کردن زنان منجر میشود؛ برابری جنسیتی در حوزه کار و اشتغال؛ اجرای سیاستهای حمایتی از زنان سرپرست خانوار؛ تغییر ساختارها و قوانین تبعیضآمیز که به مثابه ابزار سرکوب اجتماعی و اقتصادی زنان هستیم.»
متن کامل بیانیه
اجازه نمیدهیم بر تاریخ فعالیتهای عاری از خشونت مردم خاک پاشیده شود
در یک سال گذشته روزی نبوده که جایی در این کشور شاهد اعتراضات آرام مردمی نباشد؛ کارگران به جان آمده از حقوقهای معوقه، معلمان، مالباختگان موسسات مالی، کولبرانی که آماج گلوله قرار گرفتند و… بارها و بارها با تجمع در خیابان، مقابل مجلس و ادارات دولتی یا محل کارشان تلاش کردهاند تا مشکلات خود را به گوش مسئولان برسانند. صدایی که شنیده نشد تا این روزها که تظاهرات سراسری در شهرها و روستاها صدای اعتراض مردم را به گوش همگان رساند. صدای مردمی در طلب حقوقشان که فعالان مدنی حوزههای مختلف همواره برای انعکاس آن تلاش کردهاند اما در خانه یا خیابان، حین تجمع یا نوشتن یادداشت و امضای بیانیه با خشونت مواجه شدند، همانطور که امروز مردم حاضر در خیابان با خشونت مواجه میشوند. فعالان مدنی سالهاست نسبت به عواقب سیاست های نادرست و عمیقتر شدن فقر، نابرابری و شکاف طبقاتی و افزایش فشار بر گروههای بزرگی از مردم هشدار میدهند. دغدغه حقوق معوقه کارگران و تعدیل نیروی کار در بخش دولتی و خصوصی، خصوصیسازی حتی در سطح بهداشت٬ آموزش و منابع طبیعی، به بیگاری گرفتن دانشجویان در طرح کارورزی، زنانه شدن فقر، حذف زنان از بازار کار، فشارهای ناشی از مهاجرت و حاشیه نشینی بر مردم و به ویژه زنان منبع نگرانی دایم آنها بوده است.
امروز زنان ایران نیز بیش از هر زمان دیگری با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند. بعضی از آنان به واسطه درآمد زیر خط فقر خانوادههایشان و برخی به دلیل بیکاری گستردهای که گریبانگیرشان شده است.
جنبش زنان ایران پیش از این و در بیانیهای که ۴ سال پیش منتشر کرد، نسبت به فرودستی بیش از پیش زنان اعتراض کرد و نسبت به فقیرتر شدن زنان هشدار داد. امروز حتی آمارهای رسمی نیز وقوع آنچه را که پیشبینی شد تائید میکند، چنان¬که در روندی حدودا ده ساله (۱۳۸۴ تا ۱۳۹۳) سالانه ۱۰۰ هزار زن شاغل از کار بیکار شدهاند و فقط در یک سال یعنی در سال ۱۳۹۳ از هر سه زنی که در بخش خصوصی شاغل بوده و به مرخصی زایمان رفته، یک نفر نتوانسته به کار خود برگردد و اخراج شده است. از سوی دیگر گفته میشود جمعیت زنان سرپرست خانوار در ایران در یک بازه ۲۰ ساله (۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰) رشدی ۵۵ درصدی داشته و این در حالی است که ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بیکار هستند. علاوه بر آن افزایش آمار زنان تحصیل کرده نشان میدهد که آنان نیز از قربانیان اصلی بیکاری در کشور بودهاند و اگرچه زنان توانستند از سد دانشگاهها با موانعی مثل بومیسازی یا حذف رشتههای «مردانه» بگذرند، اما مدارک دانشگاهها نیز مجوزی برای ورودشان به این بازار کار محدود نبوده است.
اکنون بسیاری مردم را دعوت به آرامش میکنند، راههای منطقی برای تغییر نشان میدهند، و حضور خیابانی را خطرناک و حساسیتبرانگیز میخوانند و آن را دلیلی بر خشونت حکومت میدانند. اما کارنامه جنبشهای اجتماعی در سه دهه گذشته مملو است از تلاش برای فعالیت مدنی مسالمتآمیز که با پاسخی سخت و خشن مواجه شده است. تشکلیابی اصناف و نهادها و جنبشهای مدنی با لغو مجوزهای اخذ شده و پلمپ دفاتر این نهادها و پیگرد قضایی اعضایش مواجه شده است. بارها و بارها دعوت به راهپیماییهای سکوت یا تجمعهای آرام در پارکها و فضاهای عمومی با هجوم و بازداشت و پروندهسازی پاسخ داده شده است و حق مردم در اعتراض به رسمیت شناخته نشده است.
ما به عنوان جمعی از فعالان جنبش زنان ایران، از دعوتکنندگان به اعتراضات مسالمتآمیز و فعالیت قانونی میپرسیم، کجای تلاش برای اخذ امضا از مردم برای تغییر قوانین تبعیضآمیز غیرقانونی یا خشونتآمیز بود که صدها تن بازداشت شدند و صدها پرونده قضایی شکل گرفت؟ کجای کمپین انتخاباتی «تغییر چهره مردانه مجلس» غیرقانونی بود که پیش از فعالیت رسمی سرکوب شد؟ تحصن آرام کسانی که پشت درهای «آزادی» ماندند چرا با خشونت و بازداشت همراه شد؟
جنبش زنان ایران همواره تلاش کرده با آرامش و در بستر همین قوانین تنگنظر اندک فضایی برای زیست زنان و مردان در برابری و به دور از تبعیض باز کند. اما فارغ از آنکه موضوع فعالیت آن چه بوده، همواره با سرکوب مواجه شده است.
ما کنشگران علیه تبعیض و نابرابری مسئولیت خود میدانیم که اجازه ندهیم بر تاریخ فعالیتهای عاری از خشونت مردم خاک پاشیده شود و مردم مسئول خشونتهایی شناخته شوند که بر خودشان وارد میشود، وهمچون گذشته مسئولیت خود میدانیم که در خیابان و در فضای عمومی با همه گوناگونی این جنبش حاضر شویم و حقوقمان را مطالبه کنیم. همانگونه که مسئولیت حکومت را پاسخگویی به مطالبات بخشهای مختلف مردم بدون تهدید و تبعیض و سرکوب میدانیم، و در این مقطع مشخص خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، آزادی حق تشکل و اجتماعات، و در ارتباط با زنان متوقف کردن سیاستهایی که به خانهنشین کردن زنان منجر میشود؛ برابری جنسیتی در حوزه کار و اشتغال؛ اجرای سیاست¬های حمایتی از زنان سرپرست خانوار؛ تغییر ساختارها و قوانین تبعیضآمیزی که به مثابه ابزار سرکوب اجتماعی و اقتصادی زنان هستیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.