آتشافروزی: سوءاستفاده از اعتراض محرومان
یک تحلیلگر اسرائیلی گفته است که "ایالات متحده باید معترضان ایرانی را مسلح کند".
سیاست اصولگرایان و احمدینژادیها و بقیه راستگرایان افراطی همواره این بوده است که فقر و محرومیت مردم را بهانه حمله به جناحِ به اصطلاح "اعتدالی" قرار دهند. ظن قوی وجود دارد که اصولگرایان در مشهد تشویق به اعتراض کردند، اما رشته کار از دستشان خارج شد. اعتراض مردم بهانهای شد برای سرکوب. قدرتطلبی بی حد و حصر، سوءاستفاده تبلیغاتی از محرومیت مردم را با سرکوب محرومان معترض همتراز و از یک جنس میکند.
اما سوءاستفاده به آنچه عوامل و جناحهای رژیم پیش میبرند، محدود نمیماند. فرقهها و گروههای اقتدارگرایی که "اپوزیسیون" ایرانی را به تاریکاندیشی و شوونیسم و سکتاریسم از هر دو نوع مذهبی و غیر مذهبی آن آغشتهاند نیز سخت در تلاشند که برای مردم "رهبر" و قطب جدیدی به عنوان نجات دهنده بسازند. از خمینی هم دارند تقلید میکنند و "شورای انقلاب" درست کردهاند.
اتکای این جریانها به قدرتهایی است که مایلند در ایران آتش افروخته شود. ترجمه مقالهای را دریافت کردهایم که گرایش به آتشافروزی را به صراحت نشان میدهد. به عنوان اطلاع و هشدار و به منظور دعوت به بحث درباره راهها و بیراههای جنبش اعتراضی این مقاله را منتشر میکنیم:
پروفسور هلیل فریش: ایالات متحده باید معترضان ایرانی را مسلح کند
فشرده: حمایت لفظی از معترضان ایرانی در مبارزهشان برای آزادی کافی نیست. ایالات متحده با کمک متحدانش، به شمول اسراییل، باید به شکل شبانهروزی و هفت روز هفته تلاش کند تا در مناسبترین لحظه اسلحه و دانش استفاده از آن را در اختیار معترضان به رژیم قرار دهد. زمان اقدام وقتی است که تلفات مردمی به دست رژیم طیف وسیعی از مردم ایران را دربرگیرد.
◄تحلیلگران و کارشناسان از سخنان پرزیدنت ترامپ و نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل، درحمایت از معترضان ایرانی در مبارزهاشان برای آزادی استقبال کردهاند. برخیها از ایالات متحده خواستهاند تا به معترضان سکوهای اطلاعرسانی لازم را برای دور زدن محدودیتهای اعمال شده بر اینترنت (از سوی مقامات رژیم ایران) فراهم کند.
هرچند این اقدامات میتواند به معترضان کمک کند، اما اصلا کافی نیست. ایالات متحده، با کمک متحدانش، از جمله اسراییل، باید به طور ۲۴ ساعته تلاش کند تا به معترضان ایرانی اسلحه برساند و دانش استفاده از آن را نیز فراهم سازد.
دلیل این امر باید روشن باشد: رژیم ایران رژیمی بیرحم است و اگر به این باور برسد که حیات آن در خطر است – و حتی قبل از آنکه به چنین باوری برسد - به هر نوع قساوت دست خواهد زد. تشویق معترضان ایرانی از سوی ایالات متحده به ادامه اعتراضات، بدون برنامهریزی برای آموزش آنها در دفاع از خود و به زیر کشیدن رژیم، به شدت نامعقول و محکوم به شکست است.
برای فراهمآوری مؤثر اسلحه، معترضانی که قرار است از آن استفاده کنند، باید شناسایی شوند و با آن ها تماس برقرار شود و شبکههای تامین اسلحه ایجاد گردد. همه اینها باید با درنظرداشت نیازهای گروههای متنوع از مردم که در محیطهای مختلف عمل خواهند کرد، پیادهسازی شود. برخی از این گروهها در جنگ شهری درگیر خواهند بود و برخی دیگر به شبیخون و حملات انفرادی در جادهها و مسیرهای خط آهن در سرتاسر کشور مبادرت خواهند ورزید. گروهی نیز به شکل جوخه ضربت به ترور مقامات رژیم و پرسنل امنیتی خواهند پرداخت تا به این ترتیب شکارچیها را شکار کنند.
تلاشها در مناطق غرب و جنوب غربی که اقلیتهایی مثل اقوام کرد و عرب زندگی میکنند، باید بر کمک به راهاندازی عملیات چریکی متمرکز شود. داغ کردن تحریکات در مناطق حاشیهای کشور، جایی که این اقلیتها زندگی میکنند، باعث میشود فشار بر جنگجویان مناطق شهری – که پیشبرنده نبرد اصلی برای کسب اهداف راهبردی در این جنگ مسلحانه، یعنی تصرف و حفظ تهران، هستند – کاهش یابد.
به معترضان که در این مقطع به جنگجویان راه آزادی تبدیل شدهاند، باید اطلاعات جاسوسی نیز رساند و این امر مستلزم اطمینان یافتن از این امر است که اسلحه و اطلاعات به دست مخالفان واقعی رژیم خواهد رسید و نه ماموران دولتی.
در این مرحله، این کمک باید با تحریمهای شدیدتر در حد انسداد فرودگاهها و بنادر و یا اعمال ممنوعیت پرواز تقویت شود. چنین تحریمهایی بیگمان دشواریهایی برای مردم ایران در پی خواهد داشت، اما این نکته را نیز برجسته میسازد که رژیم قدرت دفاع از خود را ندارد و هر چه زودتر از میان برداشته شود، به همان نسبت تحریمها نیز زودتر پایان خواهد یافت. این امیدواری وجود دارد که چنان درکی از وضعیت، مردم را تشویق به کمک و پناه دادن به جنگجویان کند.
برنامهریزی و ایجاد یک شبکه ساده و محدود برای فراهم آوری اسلحه و اطلاعات باید در سال ۲۰۰۹ آغاز میشد، که نشد. اما حالا ایجاد چنین شبکهای را باید شروع کرد.
شکلیدهی به یک شورش مستلزم ایجاد ائتلاف است. ائتلاف وسیع گروههای مستاصل در سال ۱۹۷۸ به سقوط شاه انجامید و امروز نیز فقط یک ائتلاف وسیع میان نیروهای مردمی آیتاللهها را به زیر خواهد کشید. تکیه بر طبقه غربیشدهی بیشتر سکولار طبقه متوسط به بالا در دانشگاهها و یا محلههای مرفه تهران کافی نخواهد بود.
اقدام زودهنگام ممکن است اکثریت محافظهکار و ملیگرا را بیگانه کند و بهانه به دست پروپاگاند دولتی دهد. اقدام دیرهنگام نیز به رژیم فرصت خواهد داد معترضان را سرکوب کند.
وقت اقدام زمانی خواهد بود که تلفات مردمی به دست رژیم افزایش یابد و همه دریابند که این تلفات طیفی وسیع – از شهری و روستایی – را در برمیگیرد، که به احتمال زیاد با واکنش عمومی، به همان اندازه متنوع، از سوگواری و اعتراض روبرو خواهد شد.
ایالات متحده و متحدان دموکرات آن در این راه با دو خطر روبرو خواهند بود – نگرانیهای نابجای اخلاقی و ترس از شکست.
در چنین عملیاتهایی جای هیچ گونه نگرانی اخلاقی نیست. در نیمقرن گذشته کمتر نهادی به اندازه رژیم آیتاللهها باعث رنج و درد شده است – درد و رنجی که بر گروگانها در سفارت آمریکا در تهران روا داشتند؛ بر تفنگداران نیروی دریایی که پایگاه آنها در لبنان هدف بمبگذاری قرار گرفت و دومین حمله بزرگ تروریستی در تاریخ آمریکا پس از یازدهم سپتامبر محسوب میشود؛ بر یهودیان در مرکز آنها در آرژانتین و سپس سفارت اسراییل که هر دو هدف تروریسم ایرانی قرار گرفت. افزون بر این، ایران مسئول ایجاد حزبالله است که در حال حاضر به ظن در اختیار داشتن یک شبکه توزیع مواد مخدر به ارزش یک میلیارد دلار تحت تحقیق قرار دارد. از میان برداشتن رژیم و حتی ضربه زدن به قدرت آن توفیقی برای منطقه و جهان به شمار میآید.
اگر تردیدی در میان است، باید به چشمانداز تبدیل شدن این رژیم به یک کرهی شمالی دیگر مجهز به سلاح هستهای فکر کرد که منابعی بسیار سرشارتر در اختیار دارد و آمریکا و اروپا در تیررس نزدیکتر آن قرار دارد.
نگرانی دوم در خصوص ترس از شکست است. تلاشها ممکن است با شکست روبرو شود و پیامدهایی خونین هم برای مخالفان رژیم به دنبال داشته باشد. اما چنان شکستی موقتی است. همان طور که این موج به دنبال موجی آمد که یک دههی پیش به پاخاست، موج دیگری در راه خواهد بود.
پیام باید این باشد که رژیم آیتاللهها به پایان خود نزدیک شده است. این مژدهای است که وینستون چرچیل داد. شیطان شکست خواهد خورد.
◄این مقاله در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۱۸ در جورازلیم پست منتشر شد.
پروفسور هلیل فریش استاد مطالعات سیاسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه برایلان و پژوهشگر ارشد در مرکز بگین سادات برای مطالعات استراتژیک است.
نظرها
داود بهرنگ
با سلام این آقای پرفسور ما را پاک یاغی حساب کرده و خیزش مردم ما را یاغیگری پنداشته است. این حرف ها توهین است. ما ایرانی ها خواستار پایان دادن به حکومت و حکمرانی در ایران هستیم. چه حاکم و حکمران خدا باشد چه نماینده خدا یا جانشین خدا و یا نظر کردۀ خدا باشد. ما مرادمان ـ بستن پروندۀ حکومتی جمهوری اسلامی ایران در ایران ـ بر اساس رفراندوم ـ است. و ما مرادمان استقرار یک جمهوری دمکراتیک مبنی بر موازین حقوق بشر است. ما دمکراتیم. یک فرد دمکرات ـ در عصر حاضر ـ بایست دست کم پایبند به دو اصل باشد: 1- در هر اختلافی صرف نظر از شدت نفرت همیشه راه حلی مسالمت آمیز نیز از برای حل اختلاف وجود دارد. [در غیر این صورت اصلاً راه حلی وجود ندارد.] 2 - اگر راه حل مسالمت آمیز در دسترس است آنگاه همه امکانات ممکن را بایست در این راه به کار برد. در پایان مایلم شعر پندمند حکیم ابوالقاسم فردوسی را در محکومیت جنگ بدین نوشته بیفزایم. حکیم ما می گوید: جنگ هر آینه بی داد است. مگر نه این است که به سبب این بی داد؛ « همه نیکویی؛ باشد اندر نهان؟ نزاید به هنگام در دشت گور؟ شود بچۀ باز را دیده کور؟ نپرّد ز پستان نخچیر شیر؟ شود آب در چشمۀ خویش قیر؟ شود در جهان چشمۀ آب، خشک؟ نگیرد به نافه درون بوی، مُشک؟ ز کژّی گریزان شود راستی پدید آید از هر سویی کاستی؟ [بیایید:] کنون دانش و داد یاد آوریم ـ به جای غم و رنج؛ داد آوریم ـ برآساید از ما زمانی جهان ـ نباید که مرگ آید از ناگهان.» با احترام داود بهرنگ
دستان رستم
ریشه اصلی مشکلات و اینکه مشکلات هیچگاه در ایران حل نمی شوند بر می گردد به حکامیت تئوکراسی/حکومت دینی است و هرگز حکومت دین دموکراتیک/مردمی نخواهد شد مگرتغییر ماهیت دهد از تئوکراسی به سکولاریته. چرا که ویژگی تئوکراتیک حکومت در ایران دقیقا نقطه شکاف و نقطه خطر از همین جا ست. ام الفساد و ام الجنایات از همین نقطه شروع می شود. چیزی که گاه اپوزیسیون حقیقی و مبارزت حقوق بشری یادشان می رود. هی می گویند نظام(رژیم)! چی نظامی؟! حکومت و نه نظام! این نظام تلویحا بکار می رود، اصلا نظامی در کار نیست، یک حکومت گانگستری و دزدانه است که کشور ایران همچو قلمروی یاغیان اشغالگر کرده است. حکومت تئوکراسی، اجازه هیچ نوع اصلاح و مدرنیته و بهبود وضع حقوق بشری را نمی دهد. ریشه مشکلات را بایست دانست.
دستان رستم
جمهوری بدون دموکرایتک بودن، بدون ویژگی متکثر بودن، بدون فدرالیسم در کشور متنوع اتنیکی، بی معنی است. جهوری یعنی حکومت عموم مردمان یک شکور. پس اینکه جمهوری به قید دموکراتیک یا اینها کردن حشو است، هر چند ایرادی ندارد. البته جمهور ی فدرال با جمهوری خالی در نکته است. جمهوریت (Republic) تا زمانی ویژگی دموکراتیک ( به قولی مردم سالاری) نداشته باشد اصلا جمهوری نیست. منظور مردمی یعین دخالت همه مردم، به طوری که همه بزرگسالان حق رای و حق کاندیداتوری داشته بانشد، بدون هیچ ممنوعیت و محرومیت، مگر برای افراد مرتکب جنایت علیه بشریت به صورت مستمر و سادیسمی و بیمارگونه. یعنی من حتی کسانی که خلاف کاری جنایی مستمر نداشته اند و قبلا فقط تخلفاتی کرده اند. گوسفند انگاری مردم بایتس پاین پذیرد. هدف نهایی این باشد که ما تمام یک جمعیت کشوری را به جامعیت فرهیخته براسنیم چه می خواهد کارگر باشد یا دانشگاهی. بایست به گوسفند وار پرروی جوامع بشری پایان دهیم که اینکه همیشه چوپانی بایست باشد این گوسفندان رمه داری و کنترل کند! حق این است این خود بایست به چنین درجه ای آگاهی و شعور برسند که تشخیص بدهند چی کسی شایسته خدمت گزاری در نهادهای ادرای کشور است. دیگر بایست ما تئوری پردازی به این سمت ببریم که حکومت برداشته شود، چیزی که ما به عنوان حکومت می کینم بایتس از جهان رخت بربندند. بایست مدیریت و اداره کشوری و لشکری جایگزین شود. این مردمان کشورها بایست باشند حکم می دهند. حکم در چارچوبه قوانین اساسی و وضعی منعطف (و همیشه اماده اصلاح) که هر نسل اجازه بررسی داشته در صورت لزوم اصلاح شود، حکمرانی مردم توسط نمایندگان منوط به موافقت مردم است و اگر گاه مردم ناراضی بودند بلافاصله د ر کمترین زمان مکن نظرخواهی همه پرسی شود.
دستان رستم
اما مسلح درباره کردن مردم، به نظرم من ، اینها یک حقیقت است که حکومت تئکراسی ایران نمی شود با روش مسالمت امیز سرنگون کرد، مبارزه مسالمت امیز و مدنی پیش درامد یک انقلاب است. نکته ای تلخ است. این که هنوز عده ای از باری ترس چه زا بیم جان خود یا چه بیم جان دیگران، نمی خواهند قبول کنند حکومت تئوکراسی، یک حکومت پوشالی نیست (رجوع شود مقاله اخیر ارزنده اقای نیکفر/ چه باید کرد). این حکومت بخش بزرگی از جمعیت کشور حامی و مزدور خود کرده است. ارقام میلیونی نفری بسیج و صدها هزار نفری سپاه ارتش و پلیس گویای قدرت مسلح این حکومت است. دیدید چگونه گاه در برخی نقاط چند برابر معترضان نیوری بسیجی و سپاهی وارد سرکوب کرد! دید چگونه زندانی ها میکشند و اسمش را خودکشی می گذارند! آیا می خواهند فاز نهایی سرنگونی با حکومت با دست گل و گذاشت گل در لوله تفنگ مزدوران ادم کش حکومت اجرا کنند؟ در خواب هستند و خوب زده گان! فاز نهایی بسیار خشن و پرخسارت خواهد بود هزنیه دردناکی است که مردمان ایران بایست به پردازند، این هزنیه مماشات دنیای سکولار (از شرق تا غرب) و غفلت و انحطاط نسل ها مردمان ایران برای خود رقم زده اند. رسیدن به رژیم سکولار دموکراسی و هر چیزی غیر از این حکومت فعلی بسیار پرهزنیه خواهد بود. این حکومت بدون خونریزی برکنار نخواهد شد. حقیقتی که گویا برخی نیم خواهند قول کند. خیال خام سرنگونی از راه مسالمت امیز! از راه بدون تحریم ، از راهی بدون کمک خراجی، یک خیال خام است. 40 که هیچ و 400 سال دیگر محقق نخواهد شد. مسئله اصلی این است چه روشی سریع تر و با کمترین هزینه و خونریزی جواب می دهد و نه خود این موارد، چرا گریزی از این موارد نیست در فاز نهایی مبارزه!
امین
جای تاسف است که هنوز کسی احمدی نژاد را راست گرای افراطی می داند در حالی که احمدی نژاد خودش هیچ گاه راست گرای افراطی نبوده بلکه راست افراطی سال 84 چون گزینه ی دیگری نداشتند ناچار به حمایت از او شد به عنوان کسی که شعار عدالتخواهی اقتصادی میدهد و راست افراطی هم در این اعتقاد با او شریک بود. اما احمدی نژاد از سال 90 تا به امروز ساختار سیاسی-اقتصادی جمهوری اسلامی را برای تحقق عدالت سیاسی و اقتصادی ناکارآمد می بیند و از جمله مانع اصلی تحقق عدالت یعنی قوه قضاییه فاسد و نهادهای انتصابی نظام را هدف قرار داده با شجاعت و شرافتش. بنابراین این اوج جهل و عقب افتادگی سیاسی است که کسی چون احمدی نژاد را که از یک سو با اسلامی عرفان گونه و غیر شریعت گرا منتسب به اسلام ایرانی مشایی و از سوی دیگر با رادیکالیسم چپ گرایانه با کلیت دستگاه فکری و سیاسی راست افراطی بیشتر از هر اصلاح طلب و میانه رویی در افتاده است را راست افراطی بدانیم. متاسفانه گویا ناظرین سیاسی به کلی از تحولات سیاسی ایران عقب افتاده اند یا با عینک ایدئولوژی و پروپاگاندا به آن می نگرند.
bijan
عدالت خواهی احمدی نژاد یک ژست عوام فریبانه است او یک پوپولیست مذهبی است با باورهای خرافی و امام زمانی او شدیدترین ضربات را به کشور زد که دیگر قادر به اصلاح ان نیستیم . با واردات بی رویه از سنگ قبر تا آدامس منابع ارزی کشو ر را به باد داد و واحدهای تولیدی را ور شکست کرد . بدهکاری بانک ها و ورشکستگی صندوق ها حاصل دوران او است . در آمد 700میلیارد دلاری دوران او به باد رفت ! حالا کشور با ابر چالش هایی روبرو است که دیگر جز فنا و نابودی آن آینده ای را نمیشود تصور کرد . کارنامه او بدترین دوران تاریخ ایران است
Ali
با سلام به نظر می رسد افای پوفسور در غار بسر می برند که دیگر عصر قیام مسلحانه به پایان رسیده و همه جنبش های مسلح در سراسر جهان سلاحهای خود یا تحویل دادند یا انها را خلع سلاح کردند ،احتمالا مدرک تحصیلی ایشان در ارتباط با ساخت وساز مواد احتراق باشد تا مطالعات سیاسی چون حتی جنگ طلبان امریکایی هم چنین تحلیلی ارائه نکردند که این پرفسور غار پناه ابراز کرده است امیدوارم که بر سر عقل بیایند.