ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نامه سرگشاده محسن مخملباف به مصطفی تاجزاده: اصلاحات شما باعث بقای استبداد شده

محسن مخملباف: حقیقت جویى مرا وامى دارد که به نقد سخنان شما در تحلیل حوادث اخیر بر آیم و این نامه را برایتان بنویسم.

محسن مخملباف، مصطفی تاجزاده
محسن مخملباف، مصطفی تاجزاده

دوست بسیار گرانقدر و عزیزم

آقاى مصطفى تاجزاده.

همواره شما را به عنوان انسانى شریف، مبارز، معتدل، و پر جرات ستایش کرده‌ام، اما حقیقت‌جویى مرا وامى دارد که به نقد سخنان شما در تحلیل حوادث اخیر برآیم و این نامه را برایتان بنویسم.

در ویدئوى منتشره درباره حوادث اخیر همچون پیش، با استناد به این که باید جلوى سوریه‌اى شدن ایران را گرفت، بر تداوم شیوه اصلاحات اصرار ورزیده‌اید. چنانکه گویى ما از بین دوگانه (سوریه‌اى شدن، افغانستانى شدن) و ادامه اصلاحات بى‌نتیجه، که چیزى جز شرکت در انتخابات طراحى شده و در مشت خامنه‌اى نیست، راه دیگرى نداریم، و از نظر شما، اصلاحات نه تنها وحى منزلى براى ایران، که براى همه دنیا و همه اعصار، حتى براى دوران هیتلر است.

در ویدئوى مزبور استدلال کرده اید که افغانستان بعد از دخالت غرب به جایى نرسیده، چرا که نیمى از افغانستان امروزه در دست طالبان است.

تاجزاده عزیز! اگرحکومت طالبان حکومت بدى بود، و حمله بین المللی باعث شد نیمى از افغانستان از دست طالبان آزاد شود، چرا نتیجه مى‌گیرید که چون همه افغانستان امروز از دست طالبان آزاد نیست، پس آن آزاد شدن از اصل بى فایده بوده است! مگر براى نجات افغانستان از دست طالبان، راه دیگرى هم در آن زمان موجود بود؟ اگر موجود بود، چرا حکومت ایران و دولت اصلاحات با آن حمله همراه شدند؟! و چرا آن زمان اصلاح طلبان نه تنها لب به اعتراض نگشودند که در تعیین دولت بعد از حمله در افغانستان سخت فعال و همکار غرب بودند؟

دوست عزیز! ابتدا به یاد آوریم زیستن در حکومت طالبان را. مگر فراموش کرده‌اید در دوره چندین ساله حکومت بدوى طالبان، زنان در خانه‌ها زندانى بودند. زنان به طور مطلق از درس خواندن منع مى شدند. زنان اجازه خروج از خانه را نداشتند، مگر در زیر برقع و تنها به شرط همراهى یکى از محارم خود. مردان باید ریش بلند مى گذاشتند و مردم در ملاء عام روزانه شلاق مى خوردند و گاه سنگسار مى شدند. کل کشور تلویزیون نداشت. رادیوى شریعت فقط یکى دو ساعت برنامه داشت و تنها اخبار پیروزى طالبان و اجراى احکام قضایى را اعلام مى کرد. مردم در فقر و فلاکت زندگى مى کردند. کشور در قحطى بود. (من به شخصه در سفرى که مخفیانه به افغانستان دوران طالبان داشتم، با چشم خودم شاهد مرگ ٢٠ هزار نفر از همان قحطى زدگان بودم، و همان مرگ‌ها باعث شد فیلم سفر قندهار را بسازم.) در افغانستان دوره طالبان امید به زندگى به حداقل خود رسیده بود. چهار میلیون پشتون از ناامیدى به پاکستان مهاجرت کرده بودند و سه میلیون هزاره از سر ناچارى آواره ایران شده بودند. صدها کیلومتر بیابان و تپه و کوه بین ایران و افغانستان پر بود از جنازه زن و بچه مردمى که از ترس مرگ به دست طالبان، پاى پیاده به سوى ایران گریخته بودند.

براى شما آن دوره سیاه طالبان بهتر بود یا امروز که علیرغم همه مشکلات نیمى از افغانستان آزاد است؟ امروز زنان در نیمى از افغانستان به مدرسه و دانشگاه مى روند. حداقل در نیمى از افغانستان مردم در خیابان شلاق نمى خورند و حداقل نیمى از مردم دیگر در خطر سنگسار نیستند. کشور افغانستان انواع کانال‌هاى آزاد رادیو و تلویزیون را دارد، کانال‌هایى که مردم ایران هنوز آرزوى داشتن یکى از آنها را دارند.

مى‌گویید در افغانستان امروز ناامنى هست؟ بله هست. اما این ناامنى را چه کسى جز حکومت ایران و پاکستان در افغانستان ایجاد مى‌کند؟ قاسم سلیمانى قهرمان ملى ایران!! مسئول بعضى از ناامنى‌هاى درون افغانستان از طریق سپاه قدس است. گروه همین حضرت جناب سردار سلیمانى، سر صحنه فیلمبردارى ما در شمال افغانستان، نارنجک جنگى را جلوى دوربین فیلمبردارى ما پرتاب کردند و منجر به زخمى شدن بیست نفر و کشته شدن یک نفر از بازیگران و سیاهى لشکرهاى فیلم ما شدند. مگر جز این است که رهبر قبلى طالبان، در حالى که از سفر به ایران بر مى‌گشت، مورد حمله هوایى غرب واقع شد و کشته شد؟ او براى کدام هماهنگى به سفر ایران آمده بود؟ تاجزاده عزیز طالبان ابتدا از طرف پاکستان حمایت مى شد، اما امروزه به جز پاکستان، از طرف ایران و روسیه هم حمایت مى شود.

مصطفى عزیز! من یک هفته در دوران طالبان در افغانستان بوده‌ام و دو سال هم بعد از فروپاشى طالبان در افغانستان زیسته‌ام و همه چیز را با چشم خود قبل و بعد از حمله شاهد بوده‌ام. افغانستان امروز به هیچ وجه قابل مقایسه با دوران طالبان نیست. افغانستان همسایه ایران است، یک سفر چند روزه به آنجا بروید و با مردم آنجا هم کلام شوید، و براى آنها توضیح بدهید که خطا کرده‌اند که با طالبان جنگیدند، بایستى در حکومت طالبان اصلاحات مى کردند و افغانستان را از دست طالبان از طریق اصلاحات آزاد مى کردند. به آنها آموزش بدهید که لااقل آن نیمه دیگر افغانستان را به شیوه اصلاحات از دست طالبان آزاد کنند. تا ببینید مردم افغانستان جواب شما را چه مى دهند...

مشکل ناامنى امروز افغانستان از کجاست؟

بیش از صد سال پیش، بین افغانستان و هند، بر سر تعیین مرز اختلاف بود. انگلیس ها، نیمى از پشتونستان را که متعلق به افغانستان آن روز بود، در اختیار هند قرار دادند و قرار شد بعد از صد سال، آن بخش به افغانستان پس داده شود. (١٨٩٣) حدود پنجاه سال بعد از این قرار داد، که به قرارداد خط دیورند معروف است، بخشى از سرزمین هند (پاکستان امروزى) از هند جدا شد، (١٩٤٧) و آن قسمتى از سرزمینى که متعلق به افغانستان بود، درون همین پاکستان امروزى واقع شد. اکنون پاکستان نمى گذارد افغانستان روى امنیت را ببیند، چرا که در این صورت باید نیمى از کشور خود را به افغانستان پس دهد. (همانگونه که هنگ کنگ از انگلیس گرفته شد و به چین پس داده شد.) هیچ سیاستمدارى نیز در افغانستان امروز جرات آن را ندارد تا در این زمینه با پاکستان معامله کند، و مثلا از خیر زمین بگذرد و امنیت بگیرد. سازمان امنیت پاکستان هم طالبان را به عنوان نیروهاى خودش حمایت مى کند و نیمى از افغانستان را با جنگ چریکى طالبان اشغال کرده تا افغانستان طلب نیمى از سرزمین پاکستان را در سر نپروراند و به ناامنى خود مشغول باشد.اما دوست عزیز حالا چرا باید کشور افغانستان با این مشکلات پیچیده ارضى، مثالى شود در استدلال شما، که انگار ما باید به اصلاحات بى خاصیت ادامه بدهیم تا مبادا دچار طالبانیسم شویم.

مصطفى عزیز!

شما از اصلاحات چنان ایدئولوژى‌اى ساخته اید که اگر در زمان جنگ دوم جهانى هم بودید، با جنگیدن نیروهاى خارجى با هیتلر هم مخالفت مى‌کردید و مى‌گفتید بهتر است هیتلر را از طریق اصلاحات سر به راه بیاوریم. دوست عزیز اصلاحات و انقلاب و حمله از بیرون، فقط سه راه براى تغییر یک وضعیت است. متاسفانه این راه را ملت‌ها انتخاب نمى کنند، بلکه این دیکتاتورها هستند که آن را به جوامع بشرى تحمیل مى‌کنند. همانگونه که شاه با اجازه ندادن به مطبوعات آزاد و عدم تاسیس احزاب آزاد، تن به اصلاحات نداد و انقلاب را به جامعه ایران تحمیل کرد، رهبر جمهورى اسلامى نیز با نپذیرفتن اصلاحات، انقلاب داخلى و یا حمله خارجى را به ایران دارد تحمیل مى کند. پس گناه آن را به گردن ملت نیندازیم.

تاجزاده عزیز! من در زمان تصمیم حمله امریکا به افغانستان، به دلیل سفرهاى مربوط به اکران فیلم سفر قندهار، نزدیک هزار مصاحبه با مطبوعات بین المللى در مورد افغانستان و از جمله مخالفت با حمله امریکا داشته‌ام. استدلال من این بود که دمکراسى را نمى شود با حمله خارجى به جایى صادر کرد. اما آرام آرام متوجه شدم حکومت ایران که اعلام مى کند آمریکا حق استفاده از آسمان ما را براى حمله به افغانستان ندارد، خود شریک حمله امریکا به افغانستان است. حکومت ایران گروهى از فرماندهان سپاه پاسداران ایران را به واشنگتن فرستاد تا حمله زمینى را از طریق شمال افغانستان به کابل، با پنتاگون طراحى کنند.

اگر جزئیات آن را نمى دانید از دوست بسیار عزیز و مشترکمان جناب آقاى امین‌زاده بپرسید که معاون وزارت امورخارجه ایران در زمان حمله امریکا به ایران بود و معاون محترمش آقاى یعقوبى که مسئول هماهنگى هاى مربوطه با آمریکا در این زمینه بود.

دوست عزیز نمى شود دولت اصلاحات در زمانى که در قدرت قرار داشت، در حمله امریکا، همسو با آن (و همراه با سپاه پاسداران)، به دلیل مصالح ملى شرکت کند، و حالا که در قدرت نیست، از حمله امریکا انتقاد کند.

در ملاقاتى که من با آقاى خاتمى هشت ماه قبل از پایان دوره دوم ریاست جمهورى شان داشتم از زبان خود ایشان شنیدم که: "در قضیه حمله آمریکا به افغانستان، کل حکومت ایران با آنها همکارى داشتیم. چرا که مردم افغانستان از شر دیکتاتورى طالبان رها مى شدند، و ایران ما هم از شر دشمنى وحشى خلاص مى شد. در آن ایام همه چیز در داخل و خارج براى اصلاحات ما و گفتگوى تمدنها داشت خوب پیش مى رفت، تا اینکه بوش اعلام کرد: ایران محور شرارت است و باعث شد حکومت ایران بترسد و آماده دفاع در مقابل حمله احتمالى آمریکا شود و آقاى خامنه‌اى هم از این تهدید ترسید و ناگهان شمشیر را از رو بست و بساط اصلاحات را جمع کرد..."

من البته در آن زمان براى راضى کردن آقاى خاتمى براى استعفاء نزد ایشان رفته بودم. در آن جلسه به ایشان عرض کردم: "مردم فکر مى کنند ما هنرمندان همیشه شما را مى بینیم و توسط ما براى شما پیغام مى‌فرستند، نمى‌دانند که براى همین یک ملاقات چند ماه در انتظار بوده‌ام. مردم مى‌گویند که حالا که نمى‌توانید اصلاحات را پیش ببرید، اقلا استعفا بدهید تا اصل اصلاحات بدنام نشود. شاید یک روزى بشود در آینده با همین اصلاحات کارى کرد." آقاى خاتمى گفتند: "این حرف‌ها را من هم شنیده‌ام. البته باور ندارم که این حرف همه مردم باشد. ولى واقعیتش این است که من بارها استعفا داده‌ام، این استعفاها بعدها در خاطراتم چاپ خواهند شد. حتى آقاى خامنه‌اى هم خاطرات مى نویسند و در خاطرات ایشان هم معلوم خواهد شد که من استعفا داده‌ام. اما هرگاه استعفاى من جدى شد، پاى مداخله خارجى در میان آمد و من چون نمى خواهم اسباب دخالت خارجى در ایران شوم، استعفایم را پس گرفتم."

عرض کردم: "اصلاحات شما، عین اصلاحات امان اله خان در افغانستان، چنان با دوز ضعیف وارد بدن حاکمیت استبدادى ایران شد، که براى استبداد تبدیل به یک واکسن پیشگیرى شد، و بدتر از آن، باعث بقاى استبداد شده و دیگر بعید است استبداد ایران از اصلاحات ایران تاثیرى بپذیرد..."

این نکته را نیز باید مد نظر داشت که پیش از حمله آمریکا به افغانستان، طالبان با حمله به کنسولگرى ایران در مزار شریف، ایران را تا مرز تلافى و حمله به افغانستان پیش برده بودند. در آن زمان مسئولیت حمله یا عدم حمله به افغانستان، توسط آقاى خامنه‌اى بر عهده رییس جمهور وقت، آقاى خاتمى گذاشته شد، که خوشبختانه ایشان به دلایل مختلف، از جمله جلوگیرى از کشتار دو ملت، از حمله به افغانستان سر باز زد.

در سال ٢٠٠١حمله غرب به طالبان، علیرغم نظر روشنفکران دنیا و ایران، از جمله خود من، دلایل دنیا پسندى داشت، و در ابتدا هم موفق بود. در واقع وقتى غرب حمله کرد، طالبان با فرمان پاکستان عقب نشینى کرد. و تا مدتى افغانستان امن بود. اما با بى کفایتى هاى بعدى آمریکا، این حمله نیمه موفق از آب در آمد. بخشى از این بى کفایتى از این قرار است که آمریکا براى مبارزه با تروریسم به پاکستان پول مى داد، و پاکستان همه ى آن پول را خرج تجهیز و ارسال دوباره گروه هاى تروریستى طالبان به افغانستان مى کرد و بدینوسیله پاکستان نیمى از افغانستان را ذره ذره پس گرفت.

خلاصه حرف شما در آن ویدیو این است: حالا که نیمى از افغانستان هنوز در دست طالبان است، پس آزادى افغانستان بیهوده بود. دوست عزیز! یعنى بهتر بود هنوز همه افغانستان دست طالبان مى بود؟!

و اما سوریه:

مصطفى عزیز! چه کسى جز ایران و روسیه پشت اسد ایستاد و سوریه را به مثالى وحشتناک تبدیل کرد؟ یک بازیگر سورى که دوست من است و در لندن پناهنده است به من گفت: براى گرفتن ویزا یک ماه در صف بودم. یک روز خمپاره اى به خیابانى که صفى در آن تشکیل شده بود اصابت کرد و تعداد زیادى از ما کشته و زخمى شدند، اما هیچکس صف ویزا را ترک نکرد. حتى زخمى‌ها که خون از آنها جارى بود، در صف ماندند. چرا که این تنها راه زنده ماندن همه ما بود.

مصطفى عزیز! شخص رهبر به همراه پوتین مسئول این جنایات در سوریه امروزند. مردم سوریه در پى جنبش سبز ما و در پى بهار عربى، به پا خواستند و خواسته اى جز دمکراسى نداشتند. اگر اسد اول بار تظاهرات مسالمت آمیز آنها را به توپ نمى بست، اگر رهبر و سپاهش، پشت اسد نایستاده بودند، اکنون سوریه مثال من بود براى شما، که ببین سوریه به چه روزگار آزادى دست یافته است. اما خامنه‌اى این مثال را معکوس کرد تا امروز از زبان شما گفته شود دخالت خارجى، یعنى سوریه‌اى شدن ایران، و ما فراموش مى کنیم که آن خارجى، کسى جز حکومت داخلى ایران و شخص آقاى خامنه‌اى نیست.

خلاصه کردن و نتیجه گیرى در مورد سوریه را از طریق پرسیدن سوال به خود شما واگذار مى کنم.

آیا براى آن که سوریه، سوریه‌اى نشود، بهتر بود مردم سوریه از جنبش سبز و جنبش بهار عربى در تونس متاثر نمى شدند و به خیابان نمى ریختند و تا ابد با اسد مى سوختند و مى ساختند؟

یا این که بهتر بود نیروهاى خارجى که مهم‌ترین اش حکومت ایران است، در کار آن مردم دخالت نمى کردند؟ اگر منظور شما دومى است، گناه مردم سوریه چیست؟ این گناه من و شما و مردم ایران است که سکوت کرده ایم و از خاموش بودن خود در مقابل جنایات حکومت ایران در سوریه، احساس عذاب وجدان نمى کنیم، و مردم بیچاره سوریه را که به دست حکومت ایران نابود کرده ایم، به مثالى تبدیل کرده ایم براى سوریه‌اى نشدن ایران خودمان.

امروزه حکومت سوریه با حمایت حکومت ایران، مردم سوریه را با بمب شیمیایى سرکوب مى کند و ما ساکتیم و فقط از رنج آنها نتایج اصلاح طلبانه مى گیریم.

مردم جهان و ما، آمریکا را در جنگ ویتنام مقصر و جنایتکار دانستیم، و ملت سوریه هم ما ایرانیان را مقصر و جنایتکار فروپاشى کشور خود مى دانند. اصلاح طلبان غیر از استفاده از واژه سوریه براى کشاندن مردم پاى صندوق هاى راى، هیچگاه از ملت سوریه، از این بابت عذر خواهى نکرده‌اند. من به خلاف آنها، بعد از نمایش هر فیلم خودم در سالن هاى سینما در سراسر دنیا، از این بابت از آنها عذر مى خواهم. که در این فاجعه همه ما ایرانیان به سهم خود مقصریم و روزى باید به آنها جوابگو باشیم. کتاب دبستانى نسل بعدى کودکان سورى، از نام ایرانى به عنوان دشمن یاد خواهد کرد و بر ما نفرین خواهد فرستاد.

حرف خامنه‌اى که مى گوید در انتخابات فرمایشى و بى خاصیت او شرکت کنیم تا نظام اسلامى را حتى اگر مخالفش هستیم، بیمه کنیم و الا خارجى حمله مى کند و ایران مثل سوریه مى شود، معناى مضحکى دارد. معنى این حرف خامنه‌اى این است: یا به حکومت من راى بده، یا ایران را هم براى شما مثل سوریه مى کنم.

و اما تونس:

از تونس گفته اید و این که اسلامگرایان در تونس انحصار طلبى نکردند و همگان را در قدرت شریک کردند، در نتیجه امروز تونس به آزادى نسبى رسیده است. من به تونس سفر کرده‌ام و با طرفداران همه احزاب در تونس در این رابطه گفتگو کرده‌ام. ملیون مى گفتند: وقتى اسلامى‌ها قدرت را در دست گرفتند، ابتدا شروع کردند به نقد مردم و اینکه هر کارى را دوست نمى داشتند، مى گفتند: "این کار شما مردم تونس، اسلامى نیست." ملیون هم مى گفتند: "کار شما اسلامى‌ها هم تونسى نیست." پس به خلاف استدلال شما، دمکراسى نسبى امروز تونس، فقط به انصاف و مداراى مذهبیون به قدرت رسیده بر نمى گردد، که به ائتلاف ملیون هم بر مى گردد که جلوى مذهبى‌ها کوتاه نیامدند. پیروزى دمکراسى در تونس، از همه مهمتر به دستاوردهاى مثبت رژیم قبلى بر مى گردد. حاکمان قبلى سه میراث براى مردم تونس باقى گذاشته بودند: اول سطح قابل قبولى از سلامتى براى همه. یعنى بهداشت رایگان و با کیفیت. شما در تونس مردمى کج و کوله ناشى از نبود امکانات سلامتى نمى دیدید. مردم در مریضى، حکومت گذشته را حامى خود مى دیدند. دومین دستاورد حکومت قبلى، زبان فرانسه بود. این مردم دو زبانه شدند و گرفتار استبداد تک زبانى ما ایرانى‌ها نشدند که دریاى فکرى شان از دو رودخانه عربى و فرانسوى شکل مى گرفت و سوم آزادى زنان بود. که بدون آزادى زن، آزادى جوامع ناممکن است.

هنرمندان و حکومت تونس هزاران تابو را در رابطه با زنان شکسته بودند و زن رها شده از قیود سنت و مذهب، به این راحتى سر در اسارت استبداد دینى جدید نمى داد. در تونس کسى چادر را به زور از سر آنها نکشیده بود تا دیگرى به زور بر سرشان کند. آنها در یک پروسه فرهنگى به این رهایى از حجاب رسیده بودند. من بسیارى از دختران جوان هنوز محجبه را دیدم که با مردان دست مى دادند و روبوسى مى کردند و در کنار آنها فیلم هاى سانسور نشده را در سینماها تماشا مى کردند.

در همین رابطه قابل اشاره است که بیشترین میراث ما از دوران شاه صد و پنجاه هزار آخوند بود که فقط ارتش را در اختیار نداشتند و پول نفت را. بورقیبه و بن على در تونس، سپاه ملاها را براى ملت باقى نگذاشتند، تا آنها را تحمیق و تحقیر و استثمار کنند و بن على در هنگام انقلاب آنقدر مقاومت نکرد تا مخالفینش ادامه دهنده خشونت بى انتهاى بعد از انقلاب او باشند.

مصطفى عزیز! همه موفقیت انقلاب قبلى تونس را به اخلاق زاهدانه یا اصلاح طلبانه رهبران مذهبى آن نمى‌توان تقلیل داد. که به اتحاد وطن پرستان و وجود اتحادیه‌های مستقل و انصاف حکومت قبلى و حساسیت و آگاهى مردم تونس هم باید مربوط دانست. مردم تونس همین امروز، انقلاب هفت سال قبل خود را با انقلابى دیگر محافظت مى کنند. اتفاقى که در بعد از انقلاب ایران همواره از آن ممانعت شده است.

بلایى که دوران شاه بر سر ما آورد، فقط استبداد او نبود. تحمیل دهها هزار آخوندى بود که قرار بود سپاه مبارزه او با کمونیسم در جنگ سرد باشند و در نبود احزاب، در بزنگاه تاریخ، یکباره علیه خودش شورش کردند و او را فرارى دادند و ایران و مردمش را به اسارت گرفتند.

تاجزاده عزیز ترامپ خود پرست و نامتعادل است، اما آیا پوتین که پشت سر خامنه‌اى ایستاده، سالم است و منافع ایران را در نظر دارد؟ دوست عزیز آیا ترامپ خارجى است و پوتین داخلى؟ آنچه شما از آن مى ترسید سوریه‌اى شدن ایران است. آنچه من بر آن معترض ام، سوریه‌اى کردن سوریه و کودتاى خزنده روسیه در ایران است.

من همچنان امریکا را باعث کودتاى ٢٨ مرداد و استبداد بعدى آن در ایران تا زمان انقلاب ٥٧ مى دانم. ترامپ را آدمى از نظر روانى نامتعادل مى دانم و امیدوارم هرچه زودتر به دست مردم آمریکا عوض شود. همچنان با حمله خارجى مخالفم، و حمله دولت هاى خارجى را به قصد کمک به دمکراسى در ایران نمى دانم. اما دیگر باور هم ندارم حکومت ایران اصلاح پذیر باشد. خامنه‌اى آنقدر از ترس یا لجاجت، بر استبداد دینى اصرار مى کند که لاجرم با خشونت انقلاب و یا حمله خارجى هاى منفعت طلب عوض خواهد شد. در این صورت، تحمیل راه حل پر مصیبت حمله خارجی یا خشونت انقلابی بر کشور و ملت، مسئولیت اوست، و مسئولیت اصلاح طلبان بلاتکلیف، نه مردم جان به لب رسیده ایران.

محسن مخملباف

١٠ ژانویه ٢٠١٨

دوسیه تظاهرات اعتراضی ۱۳۹۶

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • آوا

    یکی از بهترین نقدها به جریان شکست خورده اصلاحات اسلامی و عواقب مخرب و نتایج زیانبار اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی. آقای مخملباف با دقت و صراحت نشان می‌دهد که ترساندن مردم از سوریه ای شدن ایران، فقط و فقط دستاویزی برای ادامه استبداد فقهی- اسلامی و حفظ «نظام مقدس اسلامی» است. درود بر شرف و شجاعت مخملباف و ای کاش این نامه و نقدهایی مثل این درس شجاعت و صداقت برای امثال تاجزاده ها هم بشود

  • عباس جعفری

    درود بر مخملباف . بگذارید بگویم که محملباف در زمان پهلوی در 16 سالگی در زندان بود . او هیچکس را لایق همنشینی خود نمی دید . نه چپها و نه آخوندهایی که بی جهت زندانی شده بودند . پس از انقلاب مسئولیت سینما را به عهده داشت و موفق به تولید بهترین ها شد . خود آموخته و تنها با کوشش و نبوغ به این منزلت دست یافته است . آنچه نوشته منطقی - اندیشه ورزانه و در ارتباط با آینده ایران است .

  • مصطفی

    مردم و دانشجویان تکلیف اصلاح طلبان را روشن کردند اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمونه ماجرا برای اصلاح طلبی که هدفش اصلاح جمهوری اسلامی آن هم با خاتمی است، فرصتی نمانده مگر کسانی مثل همین خود مخملباف به موقع به مردم بپیوندد و خود را نجات دهد.

  • Ahoora

    فقط اصلاحات از درون شما اطلاع دقیقی از ایران ندارید ایران امروز با زمانی که شما بوده آید فرق دارد خوزستان سیستان و بلوچستان و .... جمعیت روبه رشد آنها

  • ebde

    آقای مخلباف تقریبا بصورت کامل درست می فرمایند اما نمی گویند اکنون کسی چون تاجزاده چه باید بکند؟ آیا خود ایشان قیامی را که پیش بینی میکنند و میکنیم هم اکنون توصیه میکنند؟ آیا ایشان شرایط را برای این قیام مهیا می بینند؟ در این حرکت آخر پرونده اصلاحات و اصلاحات چی هاتقریبا بسته شد و مردم یک گام به قیام نزدیک شدند اما متاسفانه نخبگان و کسانی که باید رهبری مردم بر عهده بگیرن تقریبا یا وجود ندارند یا توانایی هماهنگی خودشان را ندارند تا برسد هماهنگی با مردم

  • bijan

    پرسش اساسی این است که این اصلاح طلبان چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند ؟! این ها هم اساس نظام ولایی را قبول دارند و هم همین قانون اساسی با تناقضات و ابهام های فراوان را !. ولی فقیه راهم که نمیشود اصلاح کرد ! اینها باهمه مشت ولگدی که از این نظام ولایی خوردند حالا کارشان به جایی رسیده که جز مماشات و ارادت به رهبر هیچ برنامه ای ندارند و بسیاری از این ها هم از توبره میخورند و هم از آخور مانند کاسبان و سوداگران . خواسته اکثریت مردم ایران جدایی دین از حکومت است و البته این کار با ید به روش مسالمت آمیز انجام شود ولی تجربه ثابت کرده که حاکمان ستمگر و مستبد به خواسته های صلح طلبانه مردم اعتنایی نداشته وباعث شورش و انقلاب میشوند . تاریخ معاصر ما این طور بوده .

  • ایراندوست

    تاجزاده یک سادو‌مازوخیست سیاسی از بطن واواک جمهوری اسلامی است ! او یک بازیگر حراف و بی‌ عمل است که راه حالی‌ برای معضلات سیاسی- اقتصادی- اجتماعی ندارد. گروه مجاهدین انقلاب اسلامی در مقابل سازمان مجاهدین خلق آنزمان بوجود آمد تا در مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی با آنها بمقابله بپردازد و طرفدار جمع کند ولی آنقدر با نهادهای قدرت و جوانان فالانژیست طرفدار خمینی دمخور و یک کاسه بودند که توان و درک مبارزه گفتاری و سیاسی با مخالفین سیاسی خود در آنزمان را نداشتند و در بحبوحه بگیر و ببندها، در شکنجه و اعدام مخالفین نقش فعال و خشنی را ایفا کردند ! اینکه تاجزاده نقش سوپاپ انتقادی را در نظامی که خود شیفته آنست دارد و خطر شکنجه و اعدام او را تهدید نمیکند، بخاطر مشی‌ اپوزیسیون سازی خودیها در زمان رفسنجانی است و تاجزاده ماموریت خود را بخوبی بازی میکند !

  • Dr Pepper

    اين نامه نظر من را در مورد مخملباف عوض کرد،با تمام مفاد نامه موافقم،گرچه تصميمات پهلوی دوم در زمينه محدود کردن آزادی های سياسی را ناقص و کوته نظرانه ميدانم ،منتظر ميشويم مخملباف از بقيه رسوبات شورش ۵۷ خلاص شود۰ در مجموع مردم ايران مثل پاريسی های انقلاب کبير به خال زدند و اسم مناسب «استمرار طلب» را برای آويزان شدگان حاشيه قدرت که عموما دچار وهم تعصب هستند انتخاب کردند۰

  • بابک

    دقیقااصلاحات ازسال76پابه عرصه سیاسی ایران گذاشت ازآن تاریخ فقط یک قدم بگویندکه ماپیش بردیم بنده ب شخصه ساکت میشم.بیست سال هست ک این جریان ادعای اصلاح طلبی دارد کجارواصلاح کرده؟کدام نهاد کدام شخص را؟شورای نگهبان را مجلس خنثی را یاجامعه مدنی را ویارهبررا!!؟ب عقبه اصلاح طلبان هم نگاه کنیم میبینیم ک این دوستان هم کم نذاشتن توتندرویهای قبل وبعدازانقلاب چه کسانی سفارت آمریکارواشغال کردن چه کسایی توکمیته ازفعالان وموسسین اش بودن؟دونسل عوض شده هنوزاینهاداعیه اصلاحات لاک پشتی رادارن.رهبرشون جناب خاتمی یک کلمه در رداستبدادحاکم یاظلم وجوری ک برملت روامیکنن حرف نزده اند مگرجزاین است ک توآموزه های دینی ماتاکیدشده ک سکوت دربرابرظلم ظالم ب همان اندازه مردود ومنفوراست چراهیچکس بافرانسه ای مقایسه نمیکنه ماروکه 5تاانقلاب بخوددیده درحالی ک ماانقلاب مشروطه وانقلاب سال57رافقط داشتیم.چرااصلاح طلبان ب مردم نمیگن ازاشخاص بت نسازیم تابدست خودمان آنهارادیکتاتورنکنیم

  • Ali

    با جرات می گویم که بسیار دقیق و درست ! به شما دروود می فرستم و شما را ستایش می کنم چونکه یکی از آزاد مردان ِ دنیای حاضر هستید ، البته اجازه دهید من اضافه کنم آنچه را که شما نخواستید بنویسید ؛ تمام ِ این داستانها ، حاصل ِ طراحی ِ شاید صد سال ِ گذشته است و پوتین و ترامپ و اسد و.... همگی نقش خود را بازی می کنند ... جناب ِ مخملباف عزیز ؛ شما بهتر می دانید که کارگردان ها فقط فیلنامه ها را به روشی بهتر اجرا می کنند و در چینش و انتخاب بازیگران ...گاهی... حداقل درین ماجرای واقعی جهانی ، زیاد دستباز نیستند... در این قضیه تهیه کننده همان آشی را تدارک دیده است که روغن ِ چربش به سبیل ِ اصلاحاتچی های پادو نیز ماسیده می شود... به هر انجام دنیا دارد به سمتی پیش می رود که بعد از وحشتناکترین جنگ ِ بشری ، اگر دولتی، کسی و... خواست چماقی تولید کند برای جنگ ... انسانها و دولت های اصیل ، آن چماق را در آتش می گذارند که بینوایی را گرم ِ محبت کنند... دوباره و هزار باره به شما دررروووود می فرستم و پیشنهاد می کنم که به هیچوجه به آخوند و آخوند زاده ، تاج و تاج زاده ، و... وقعی نگذارید که ؛ بسا روزگاران که بر گوه و دشت... گذشته ست و بسیار خواهد گذشت.

  • وريا

    آخرین باری که از خواندن متنی فارسی در باب احوالات سیاسی اجتماعی ایران چنین لذتی برده بودم به یک سال قبل و خواندن نوشته های حسن قاضی مرادی و حسن نراقی (جامعه شناسی خودمانی) باز می گردد. گمان می کنم زمانی که ما نگارنده را از نظر فکری و تحلیلی هم سو و هم نظر می یابیم لذت خواندن دو چندان می شود. که البته این خود شاید نشانه خوبی نباشد! آنچه که آقای مخملباف در این متن شیوا و همراه با مثالهای به جا آوردند خلاصه ای بسیار مفید بود از استدلات موجهی که سوریه شدن ایران را مثال اشتباهی می دانند. من مدتی است که با این زبان الکن در پی آن هستم که به دوستان آریایی-شیعه طرفدار اصلاحات و حتی برخی که طرفدار اصولگرایان هستند نشان بدهم که افغانستان را به عنوان شکست حمله خارجی مثال آوردن صحیح نیست و اتفاقا افغانستان به شاهد تمام آنچه که آقای مخملباف گفتند و صدها گواه دیگر، مثالی از دخالت موفق خارجی برای بهتر شدن وضعیت ملتی بود که از دست طالبان مفری نداشتند و آینده ای برای کشورشان متصور نبود. و این نوشته بسیار شفاف دلایل واضح برای رد این ادعای بیهوده را بیان می کند.

  • وريا

    مقایسه ایران و سوریه هم مشکل جدیدتری است که به تازگی از آن برای هراس افکنی استفاده می شود و کارآمد است. اما دفاع حکومت ایران از مستبدی پلید چون اسد و هزینه تاریخی که ملت ایران از شرافت خود برای آن باید پرداخت کنند نادیده گرفته می شود. این استدلال نتیجه گرایانه پاره ای از دوستان که علیرغم مخالفت با رژیم، سیاستهای خارجی اصولگرایان و آقای خامنه ای را تایید می کنند و خطر جنگ داخلی و تجزیه ایران را چنان می دانند که تحمل رژیمی مستبد و خونخوار با کارنامه ای بس ضد ملی را توجیه پذیر می دانند، کاملا حیرت آور و مضحک است. واضح است که سیاستهای اشتباه و استبدادی و ذهنیت پیشا مدرن و توسعه نیافته این دوستان حاکم، ایران را در مکانی قرار داده که قیمت کمتر برای ماندن همانا حمایت از جانیان و مستبدان و جنایتکاران منطقه ای است. و چرا نمی توان قیمت بیشتری داد ولی در سایه آن به یک دموکراسی شرافتمندانه و به دور از زیر پا گذاشتن اخلاقیات انسانی (در حمایت از امثال اسد) دست یافت. مگر ملت ایران برای انقلاب خود و برابری و استقلال و آزادی قیمت دشمنی با آمریکا (در حمله به سفارت) و متعاقبا جنگ 8 ساله و بیش از 15000 اعدام دهه شصت و قتلهای زنجیره ای و بی ارزش شدن ارز ملی و پاسپورت ایرانی و ... را نپرداخته و نمی پردازد؟ پس چرا برای رهایی از زنجیر این رژیم ارتجاعی که در بوته مقایسه از استبداد قبلی به مراتب بدتر و عقب افتاده تر است نپردازیم؟ آیا ماندن در باتلاق جمهوری اسلامی به هر قیمتی رواست؟ حتی به قیمت حمایت از جنایتکاری چون اسد و آوراگی ملتی چون ملت سوریه؟ کما این همانطور که آقای مخملباف نوشته اند، و بسیاری دیگر هم گفته اند، شواهد برای تبدیل ایران به سوریه بیش از آن که حقیقی باشد حاصل پروپاگاندا و تبلیغات رژیم است. و هیچ دلیلی وجود ندارد که با رفتن آقای خامنه ای و برچیده شدن سیستم ولایت فقیه حتما ایران به سوریه تبدیل شود.

  • عباس

    کشور ما قابل قیاس با سوریه و افغانستان نیست و واقعاً هیچ نسخه ای بجز رفرم تدریجی نداریم ما نمی خواهیم امثال گروهکهای رجوی و پهلوی وارد این کشور شوند. و مجدداً یه گروه دیگر به قدرت برسد و مردم را فراموش کند و ایندفعه وامدار کشور کثیف عرب و یا غربی ها و.... باشند

  • عرفان

    کاملا درسته خصوصا اینکه تاریخ حضور ایران در سوریه دو سال قبل از پیدایش داعش بود

  • روزبه

    عباس آقا میتونید نتیجه عملی و ملموسی از این به اصطلاح رفرم ها رو برای ما بگید که ما هم ازش مطلع بشیم. امیدوارم با کلی گویی طفره نرید.

  • ایرج

    برادر بسیجی و رزمنده دلاور آقای مخملباف......چنان از لشگر صدوپنجاه هزار نفری اخوند ها صحبت میکنید که گویی پهاوی ها اخوندیسم را شکل دادند...انگار نه انگار. که حجاب و بی حجابی در ایران اجباری نبود.....شما نصیحت میکنید اما همچنان به کاری که با ملت ایران و رفاه اجتماعی رو به پیشرفت جامعه انزمان کردید افتخار نیکنید.....هرگز گریزی از ته افکار پوسیده شما شورشی های ۵۷نیست.....شما را به خدا دست از سر مردم ایران برکشید.....حداقل حالا که شعارهای ملت را شنیدید که البت اگر شنیده باشید.....شما خود اسیر افکار پوسیده تان هستید.....برادر بسیجی فرنگ رفته دست از سر این ملت بکشید......

  • بالعرض

    نا امیدی عمیق، کابوس انگار تمام شدنی، در عمل مردم ایران تحمل می کنند اجبرا به این حکومت، تنها راه عاجل و سریع رهایی، حمله خارجی است و یا کودتا. این شانسی برای انقلاب مسلمات امیز یا اصلاحات از درون نظام نمی بینم./ تمام.

  • Geostorm

    مردمان ایران را بایست بدشانس ترین ها در ترایخ دانست. بدشانسی، رضا شاه مترقی ولی کم سیسات (نمونه کشف حجاب احباری) محمدرضا ترقی خواه ، (مهترین بدشانسی ها متعدد، واگذاری نهادها و امکان مذهبی به تشیع و آزاد گذاشتن خمینی) بدشانسی بزرگ، همان چیزی است که گفتند اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه. امروزه حکومت دینی ضد سکولار نتیجه این اتحاد شیطانی بوده. بدشانسی اصلی مردمان متفرق، از اپوزیسیون متفرق تا مردمان متفرق،

  • Geostorm

    حکومت توانشت میان طبقات جامعه شکاف ایجاد کند. رانت نفت و گاز به این حکومت ضد بشری این امکان میدهد همین وضع تا سیصد سال دیگر ادامه د هد. اقتاصد مقاومتی در راستای پروژه های غنایت در شرایط تحریم است. تمام داستان تز اقتصاد مقاومتی این است ضمن اینکه طبقات رانت خورا منافعشان حفظ شود، توده اکثریت 50 ملیون نفری، همچو برده باشد. نیمی از ثروت در اختیار نهاد رهبری و عوامل مزدورش است، 25 درصد هعم در اختیار رانخواران و طبقه بروکرات دولتی، حدود 20 درص در اختیار بخش خصصوی عمدتا سالوس نظام ولایت فقیه. 5 درصد باقی مانده هم برای سرپا نگه داشتن طبقه اکثر است تا برده وار به طبقات بالا دستی خدمت کنند.

  • Geostorm

    این سیسم اهریمین است. ااز قرا ر معلوم بخشی از پول های غارت شده توانسته اپوزیسیون قلابی در خراج درست کند ولابی ها حکومت ضد سکولار و ضد بشری ایران توانسته عوامل پروگاندا در غرب و شرق درست کند. خیانت سران دول سکوالار دلیل پول عظیم خرج رشوه است به سرمایه درای و سران خائن به سکولاریسم...

  • Geostorm

    هامن در سایر مطالب کامنگذاراین گفتند: دو راه حل وجود ندارد: ، ایجاد تحریم فلج کننده طولانی و کمرشکن به طوری نفش نهادها و افار رانخوار بگیرند و تا نیروهای مسلح به سر غیرت بیاند و مجبور شوند کودتا کنند و حکومت سرنگون و یک حکومت سکولار بوجود اوردند و با ایدئولوزی غرب ستیزی و اسرائیل ستیزی پایان دهند. البته اگر در این 4 ماه صورت گیرد بهتر استف چون تجربه نشان داده اگر نیروهای مسلح که هنوز عرق ملی در انها است است دس دس کنند، تحریم وضع می شود و سالها طول می کشد برداشته شود. دیگری هم حمله نظامی خارجی است. به نظرم این گزینه کم است ولی شانسش بیشتر انقلاب مسالمات امیز است و کلا نبایست به اصلاحات درون نظام دل بست، محال ممکن است حکومت دینی ولایی اصلاح از درون شود.

  • حسین طباطبایی

    جناب مخملباف متاسفانه از قدیم الایام شما هیچ‌وقت شنوند خوبی نبودید از سخنان آقای تاجزاده افغانستان،سوریه و تونس را شنیده آید و مابقی صحبت های او را اصلا نشنیده آید طبق عادات قدیمی.مصطفی تاجزاده چند دلیل آورد و گفت دلایل او را نقد کنند.حتی یک مورد هم شما در باب آن دلایل سخن نگفته آید. ادعاهای شما بدون نظر کارشناسی و غیر مستند است. تاجزاده راه حلی که ارائه کرد انتخابات آزاد در ایران است. پیشنهاد می کنم برای تجربه هم شده ایندفعه بشنوید .یقین دارم نوشته تان را ویرایش جدی خواهید کرد.

  • هوشنگ

    یک نکته را همه در این بحث فراموش کرده یا ندیده اند. از جمعیت 80 میلیونی فعلی ایران چند در صد میتوانند از نظر امکانات تجربی/سنی/فیزیکی/علمی در کنش/واکنش ها مشارکت کنند؟ با توجه به عمر 40 ساله جمهوری اسلامی وپسرفت همه جانبه سطح درک/تحلیل/دانش عمومی بخصوص در نسل پرورش یافته چهل سال اخیر این زنگوله نجات را چه کسی باید به گردن گربه استبداد بیندازد؟

  • کاش گفته می شد

    آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد. آقای نخست وزیر دود نمی کشد. آقای نخست وزیر در خانه ای حقیر اقامت دارد ولی بیچارگان حتی خانه ی حقیری هم ندارند . کاش گفته می شد : آقای نخست وزیر مست است. آقای نخست وزیر دودی است. اما حتی یک فقیر میان مردم نیست. برتولت برشت

  • یک زن

    حظ کردم آفرین بر مخملباف

  • فرشيد

    افرين

  • حقیقت بگو

    صغری و کبری چیدن برای مسئله واضح، پیچیده نمایی بیهوده؟! مسئله واضع است، یکی از بدترین دیکتاتوری های تاریخ بشریت یعنی حکومت دین-مذهبی ولایت فقیه مطلقه در این کشور حاکم است و هر گونه راه اصلاح و رفورمیسم بسته، چرا در اثر استبداد و کمبود دموکراسی، سراسر وجودش را ظلم و فساد گرفته است، این حکومت میداند هرگونه روند واقعی اصلاحات، یعنی اجرا دمینوی فروپاشی این سیستم آکنده از ظلم و فساد. به طوری بسیاری معقتدند تقریبا تمامی سران و حتی بخش عمده کارمندان میانی تا دون پایه این حکومت پرونده دارند و یا الودگی فسا مالی، که هنوز کشف نشده، کمترین جرم اینها پاراتی بازی است، اما فرا مالیاتی، رشوه، حق سکوت، دلالی و پورسانت غیرقانونی، اختلاس،، وام های بدون نوبت، باج گیری، قاچاق،... این فساد مالی افسار گسیخته یک حکومت با نهادهای مفسد بوجود آورده است، برای همین بدنه چند ملیون نفری پرسنل لشکری-کشوری حکومت در مبارزه عدالت-دمورکاسی شرکت چندانی نمی کند! چرا که می ترسد خودش بعد از سرنگونی حکومت ولایی، مرود دادگاه عدالت قرار گیرد و اخور فسادش قطع شود! مسئله این است توزیع رانت و سیستم فساد، عملا حکومت برای ایجاد طبقات حامی و منفعل بوده و چه بسا عمدا و آگاهانه این سیستم طراحی کرده، یک فساد سیستماتیک این حکومت تبدیل شده به ابزار بقایش. چون تجربه ثابت کرده یک اقلیت چند ملیون نفر را مجهز به رانت عظیم نفت و گاز و درامد معادل بالغ 200 میلیادر دلار، میتواند ماشین سرکوبی مثلا میلیون سپاهی و بسیجی وارد خیابان کند! پس نمی توان تنها به تظاهرات و اعتصاب دلخوش بود، اینها بایست باشد، و لی نمی توان مسالمت آمیز این حکومت را اصلاح یا سرنگون کرد. هزینه سنگین دارد، برای همین احتمال کم کودتا به براندازی حکومت دینی برای برقراری رژیم سکولاریسم شدن ، اما کودتا سریع ترین و کم هزینه ترین روش سرنگونی است، منتهی بایتس پرسید چگونه کودتا؟

  • کامیار

    عالی بود

  • حقیقت بگو

    گمان می کیند، این رصدچی های سایبری حکومت اخوندی ولایی، اکنون دراند این مقاله و کامنتها روزانه پیگری میکند و بعدا در سایتهای مثل مشرق نیوز و فار س و تسنیم به اصطلاح پاتک می نند، نمی دانند حکومت تئکوراسی/دینی ولایی از بیح و بن اشتباه است و با این نوع حکومت هر روز کار ایران دشوارتر می شود برای بقا؟! یا جوان تحصیل کرده مثل جهرمی نمی داند دارد با شنود و گرفتار کردند مخالفان آنهارا به دست جلادان می سپارد؟! آیا ارتش سایبری نیم داند دارد به جنایتکارانی خدمت میکند که منتقدان را به قتل می رساند یا زندان های طویل مدت؟! همان طور که امثال هایزنبرگ می دانست و اینها میدانند! آیا خود اخود اهوندها نمی دانند تمام شعارهایشان برای حکومت عدل غیراجرایی است؟ آیا انها نمی دانند این حکومت ظلم و فساد از بنیان ، بن بست است؟ بنظرم می دانند و اگاهانه هم دراند دروغ می یگوند ، انها چاره ای جز این نمی بیند که این حکومت با هر ظلم و جنایتی ادامه دهند، چون مسئله بقیا حیات است، مسئله دهها میلیارد دلار رانت است که بدنه چند میلیونی کشوری و لشکری تزریق می شودف مسئله اتفاقا نان است، چون شعار نان و ازادی فرودستان و بخشی از طبقه کتوسط ، یعنی قطع نان اینها!

  • حقیقت بگو

    از انجا همه سران نیروهای مسلح خودشان شریک جرم هستند و سرشان با خور این حکومت است، چگونه می توان اینها وادر به کودتا کرد؟ کودتا بایست سراسری و قاطع باشد و به سرعت کنترل کشور در دست بیگرد که موجب فروپاشی کشور نشود و نظام برقرار کند، بتواند سران اخوندی دستیگر کند و اعلام الغای قانون اساسی جمهوری اسلامی و اجرای اساسی موفت سکولار. این کودتا به نظرم یک روش می تواند برسد، ضمن تضمین دادن مردم ائپوزیسیون به کودتاگران برای عفو و عدم مصادره اموال سران و بدنه نظامی (این باج است که بایست داد و در عوض با کمترین هزنیه جانی و اتلاف وقت و نسل سوزی از شر حکومت ولایت فقیه راحت شوند مردم ایران). بایست به طول کامل تحریم خارج و بلوکه کردن اموال همه عوامل حکومت و از طرفی اعتصاب گشترده کاررگان و زخمت کشان، چنان عرصه بر نیروهای مسلح تنگ کند که با درخواست کودتا براندازی حکومتی اخوندی و برقررای حکومت سکولار اقدام کند، نکته ای خیلی ها باور ندارند اینست کل این داستان حمایت نیروهای نظامی از حکومت اخوندی بر میگردد به امتیاز و رانتها وگرنه دیگر ساده لوح ترنیشان هم میداند این حکومت ولایت فقیه یک درصد به حکومت اخرالزمانی وعده شده نیست و کاملا در جهت ظلم وفساد و جنایت و ضد بشریت است، حکومتی حتی حاضرست باری حفظ نامش اوصل اولیه سالام تعطیل کند، این قدر ماقله منتش رو خود اینها بخوبی میدانند این وعده دروغین است. ، اگر این امتیازاتی جنبش بدهد به نظامیان، و از طرفی انها به بینند با روند فعلی، منابع ثروتشان با تحریم و اعتصاب رو به نابودی است، اقدام به برکناری اخوندها و الغای حکومت مذهبی میکنند.

  • حقیقت بگو

    تاجزاده راه حلی که ارائه کرد انتخابات آزاد در ایران است!! نه دوستان، چگونه این انتخابات آزاد، یعنی حکومت ولایت فقیه، طی این حدود 40 سال اثبات نکرده اجازه انتخابات آزاد نمی دهد؟! بر فرض مخال، اجازه داد به یک حزب واقعا و حقیقتا معتقد به سوسیال دموکراسی سکولار، خب این حزب بایست چگونه ولی فقیه مطلقه کنار بیاد وقتی در کوچکترین موادر دخالت میکند (همیشه بر ضد منافع مردم)؟ جزب سکولار سیویال دموکرات مورد نظر می خواهد، جلوی فساد بگیرد، در نتیجه اعلام می کند تمام اموال حکومتی متعلق به عموم و ملی است و در نتیجه آن صد میلیارد دلار ثروتی در دست خامنه ای است بایست به سهامش رایگان به مردم واگذار شود. آیا خامنه ای حاضر است این کار را بکند؟ بعد می خواهد دستان اخوندها و سران و ذی نفوذ حکومتی که از طریف فساد و رانت صاحب صدها میلیارد دلار شده اند را اموال غارت شده بگیرید، آیا اینها اجازه می دهند؟ می خواهد تمام سیستم تبعیض شوونیسم مذهبی بردارد، دیگر احکام وحشیانه *** جاهلی مانند شلاق و قطع دست و سنگسار و قتل مرردم بهب هانه همجنس گرایی یا ارتداد.. دیگر کسی به خاطر دین و مذهب مورد تبعیض قرار نگیرد، حقوق زن و مردم برابر شود، آیا با این رژیم میتواند این کار کرد، حقیقت این است تمام این تز های تخیلی و غیر عملی قبلا سعی شده و جواب نداده، چرا مردم تشنه را بیخودی به سراب دلخوش می کنید؟! این ظلم مضاعفی است مردم بیهوده امیدوار می کنید به چیزی که انجام شدنی نیست (انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی ایران!)

  • روزبه

    آقای حسین طباطبایی این انتخابات آزاد کی قرار است انجام شود؟ پانصد سال دیگر؟ اگر خامنه ای با نصیحتهای تاجزاده رام میشود بفرمائید بسم الله. اگر قرار بود تبهکاران با نصیحت براه راست هدایت شوند اینهمه تشکیلات قضایی و پلیس و زندان لازم نبود اصلاح طلبان هم تا میتوانند تبهکار اعظم را نصیحت کنند.

  • Mike

    استدلال شما در مورد افغانستان ناقص و در نتيجه اشتباه است. همه ي روشنفكران دنيا غير از شما ميدانند كه طالبان توسط پاكستان و با حمايت مالي و فكري عربستان و آمريكا در افغانستان توليد شد تا با روسيه و كمونيسم مبارزه كند ولي بعد از 11 سپتامبر حالا خود طالبان دشمن آمريكا شده بود و بايد نابود ميشد. در مورد سوريه و تونس كاملا با شما موافقم. به دوستان توصيه ميكنم كتاب "انقلاب ناممكن" كه شرحي از واقعيات انقلاب سوريه است رو مطالعه كنند. جريان اصلاحات و مفهوم اصلاح رو نبايد فقط با عملكرد كنوني ته مانده آنها در شرايط كنوني ايران سنجيد. احزاب اصلاح طلب وجود خارجي ندارند و روشنفكرانشان يا در زندانند يا دچار انواع اقسام محدوديت ها يا در خارج از ايران يا دچار خود سانسوري شده اند. درست مثل اينكه تمام احزاب كمونيسم ايران را به مجاهدين خلق تقليل داد و همه را به چوب آنها زد. يك سوال هم از شما دارم ، آمديم و انقلاب شد و يك نظام سكولار از دل آن بيرون آمد. با بسيجي ها چه ميشود كرد؟ با سپاهي ها؟ با خشكه مذهبي ها؟ مثال انقلاب تونس خود شما بهترين دليل است كه ايران براي انقلاب آماده نيست

  • پیمان

    شما که قبل از انقلاب پای ثابت منبر خامنه ای بودی مگه شاه مجبورت کرده بود؟ چرا بی مایگی خودت را به حساب شاه مینویسی؟

  • پیمان

    وقتی عملکرد رضاشاه و محمدرضاشاه را با مخالفان شورشی شان مقایسه میکنی عقده حقارت پنجاه و هفتی ها نسبت به این دو پادشاه قابل فهم میشود که بحث سوریه ای شدن ایران را با نیش و کنایه به رضاشاه آغاز میکنند. اینها که در زمان شاه گفتار غربزدگی را قرقره میکردند حالا از آنور پشت بام افتاده اند و ذوق میکنند که در تونس زبان فرانسه رایج است و فراموش میکنند که محصول استعمار فرانسه است. شما حرفهای اینها را در طول زمان کنار هم بگذاری هیچ جایش با هیچ جایش همخوانی ندارد . بیچاره شاه که می بایست با اینا سروکله میزد. در زمان شاه در دبیرستانهای ایران زبان فرانسه و انگلیسی تدریس میشد و تمام ادبیات جهانی هم وارد ایران میشد ولی تو رفتی نشستی پای منبر خامنه ای. انتظار داری شاه زبان فرانسه یا انگلیسی را زبان رسمی میکرد؟ بله واقعیت این است که زنان را این دو پادشاه آزاد کردند و ایران را این دو ساختند و شما رفتی در جبهه ارتجاع و حالا هضمش برایتان سخت است. اول انقلاب هم نظرت این بود که سینماگران قبل از انقلاب اعدام یا در بهترین حالت از کنار ممنوع شوند. امثال شماها باید بروید زیر خاک قایم شوید و همانجا قایم بمانید به جای نظر دادن که نظر دادن شماها داغ نسل جوان امروز را تازه میکند. بروید از صحنه کنار و با روشنفکران جهان (!) مشعوف شوید تا کمی فضای ایران تلطیف شود. بسیار باوقارتر است این رفتار.

  • مسئله

    به گزارش دولت بهار، در این پژوهش که از مهرماه سال ۱۳۹۵ در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری آغاز شد، مسائل ایران در سال ۱۳۹۶ شناسایی و در نهایت ۱۰۰ مسئله ایران به شرح زیر معرفی شده است: ۱. ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی ۲. بحران تامین آب ۳. بیکاری ۴. فساد سیستمی ۵. ناامیدی درباره آینده ۶. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ۷. بحران ریزگردها ۸. پیامدهای بحران آب ۹. فقر و نابرابری ۱۰. رکود / رونق اقتصادی

  • مسئله

    ۱۱. بی‌تفاوتی اجتماعی ۱۲. سرمایه‌‌گذاری اقتصادی داخلی و خارجی ۱۳. ناکارایی‌های نظام قضایی ۱۴. اخلاق عمومی ۱۵. بحران آلودگی هوا ۱۶. امنیت روانی و اجتماعی ۱۷. انتخابات ۱۳۹۶ ۱۸. اختلاف نظرهای کلان حاکمیتی ۱۹. حقوق اساسی و شهروندی ۲۰. کارکردهای اجتماعی فضای مجازی ۲۱. بحران بانک‌ها ۲۲. قضاوت افکار عمومی درباره عملکرد حاکمیت ۲۳. پایداری برجام ۲۴. نزاع‌های سیاسی جریان‌های قدرت ۲۵. مسائل صداوسیما ۲۶. قاچاق و فربگی اقتصاد زیرزمینی ۲۷. تخریب تنوع زیستی، مسائل جنگل‌ها و گونه‌های زیستی جانوری ۲۸. امنیت نرم ۲۹. مسائل سلامت روان ۳۰. بی‌توجهی به پایداری زیست‌محیطی ۳۱. تخریب منابع خاک ۳۲. مشکلات سلامت ناشی از آلودگی‌های گوناگون ۳۳. نزاع‌های آب بر سر انتقال آب در داخل ایران و با کشورهای همسایه ۳۴. اختلافات درون‌حاکمیتی درباره مسائل فرهنگ ۳۵. فساد و تقلب علمی ۳۶. پیامد‌های تغییرات اقلیمی برای ایران ۳۷. سوء مصرف مواد ۳۸. ضرورت بهره‌وری انرژی و توجه به انرژی‌های نو ۳۹. آلودگی‌های آب ۴۰. چالش‌های نظام سلامت ۴۱. امنیت نظامی ۴۲. کالایی‌شدن علم و به‌محاق رفتن عدالت آموزشی ۴۳. تحولات اجتماعی آموزش عالی ۴۴. بازار جهانی انرژی ۴۵. تمرکزگرایی در تهران ۴۶. تعدد نهادهای سیاست‌گذار و مجری در حوزه علم، دانش و آموزش ۴۷. قطبی‌شدگی جامعه ۴۸. طرح تحول سلامت ۴۹. ناکارآمدی مدیریت بازیافت و مسائل ناشی از انبوه زباله‌ها ۵۰. مشکلات سلامت ناشی از سبک زندگی جدید ۵۱. سیاست‌های خصوصی‌‏سازی و پیامدهای آن ۵۲. چالش‌های توسعه گردشگری ۵۳. چالش‌های مراجعان سلامت و بیماران ۵۴. حاشیه‌نشینی شهری ۵۵. برنامه ششم توسعه ۵۶. مسائل دارو ۵۷. تورم ۵۸. مسائل ازدواج ۵۹. بحران کنش جمعی در حوزه محیط‌زیست ۶۰. مسائل معلمان

  • مسئله

    ۶۱. بحران‏ اداره کلان‏شهرها ۶۲. سیاست خارجی دولت ایالات متحده امریکا ۶۳. بودجه دولت ۶۴. مرکزگریزی از الگوهای هنجاری رسمی ۶۵. پر رنگ شدن اقتصاد فرهنگ ۶۶. چالش‌های رابطه علمی ایران با جهان ۶۷. ضرورت توسعه نوآوری و فعالیت‌های دانش‌بنیان ۶۸. حجم بالای بدهی‌های دولت ۶۹. حرکت به سمت پیری جمعیت ۷۰. مسائل دانش‌آموزان ۷۱. فقدان سواد رسانه‌ای ۷۲. تقابل ایران و عربستان سعودی ۷۳. بحران صندوق‌های بازنشستگی ۷۴. اعتراض‌ها ۷۵. چالش‌های قومی ۷۶. نزاع‌های هویتی ۷۷. تغییر الگوی خانواده ۷۸. رکود مسکن ۷۹. تغییر الگوی بیماری و شیوع بیماری‌های مزمن

  • مسئله

    ۸۰. گسترش افشاگری و درز اطلاعات ۸۱. مشکلات زیرساختی ناوگان حمل و نقل ۸۲. مناقشات حقوق زنان ۸۳. گسترش ریسک‌پذیری جنسی ۸۴. نقش‌آفرینی منطقه‌ای روسیه ۸۵. تحولات دینداری ایرانیان ۸۶. مسائل نسلی ۸۷. توسعه انفجاری بازار فناوری اطلاعات ۸۸. مخاطرات امنیتی گروه‌های تکفیری ۸۹. تغییر ترجیحات مردم در حوزه سلامت ۹۰. جایگاه مرجعیت دینی ۹۱. مسائل دانشگاه آزاد ۹۲. مسائل شبکه‌های ماهواره‌ای ۹۳. سهم کشاورزی در رشد تولید ناخالص داخلی ۹۴. ضرورت نوسازی شهری ۹۵. برملاشدن مشکلات ساختاری آموزش عالی برای افکار عمومی ۹۶. تحولات مناطق کردنشین کشورهای منطقه ۹۷. بهره‌برداری از شبکه ملی اطلاعات ۹۸. سرنوشت سوریه ۹۹. تقابل کسب‌وکارهای نوپا و سنتی ۱۰۰. گسترش اختلافات میان‌فرهنگی در سطح جهانی همه این مسائل گفته شده، اما نگفته ریشه اصلی این مشکلات چیست؟! البته بهر یشه نمی پردازد و نخواهد پرداخت، حکومتی قبول نمی کند و به تجاهل می زند علت علل این مشکلات در ساختار و نوع حکومکت است. حکومتی از تخم دزدی (زیرمیزی مثلا) عواملش شورع کردند و حالا شتر دزدی (دکل نفتی مثلا) میکنند.

  • رستم

    این آقای مخملباف باز هم در مورد دوره پهلوی عقده گشایی و فرافکنی کرد. همه به یاد دارند که در دوره محمدرضاشاه انواع آزادیهای فردی و اجتماعی از جمله حجاب و پوشش خانمها وجود داشت. بسیاری از خانواده ها بودند که مادربزرگشان چادری بود ولی دختر و نوه با مینی ژوپ راه می رفتند و کسی هم به دیگری کاری نداشت. حالا این آقا آمده تونس بن علی و پسابن علی را بر سر ایران پهلوی می کوبد و یک کلام هم ازگناهان و اشتباهات خود و همفکرانش در این بلای هولناکی که بر سر کشور آورده و نسلها را سوزاندند نمی گوید؟ زهی بی انصافی! در ضمن ایشان مثل خیلی از همفکرهایش حتی یک بار قانون اساسی مشروطه را نخوانده باز هم دم از کودتا می زند.

  • جوات

    کسانی هستند که وقتی صحبت از آزادی در زمان پهلوی ها میشه فقط یاد شکم و زیر شکمشان میفتند و ادعا می کنند در آنزمان مشروب خوری و حجاب آزاد بود و توجهی به زندانیان سیاسی که در زندانهای ساواک زیر شکنجه بودند و یا اینقدر آزادی وجود نداشت که کسی جرات داشته باشد به شخص اول مملکت بگوید بالای چشم شما هم ممکن است ابرویی وجود داشته باشد . امثال شما همواره سواری دهنده سوارکاری ماهر خواهند بود البته آن سوارکار آزادی مشروب خوری و حجاب را صد در صد به شما خواهد داد . برایتان دموکراسی و آزادی مفهومی ندارد فقط دوست دارین از زیر نعلین به زیر چکمه و تاج بروید

  • نرگس

    آقا مخملباف کاش گذشته خودتان را هم نقد کنید .بگویید که با کشتن یک پاسبان در سن شانزده سالگی چه اشتباهی مرتکب شدید .بنویسید در استحکام پایه های این رژیم آخوندی چه میزان نقش داشتید .چگونه در پروژه تواب سازی زندانیان شرکت کردید .و چگونه زنده یاد همسر قبلی تان را وادار به پوشیدن چادر سیاه می کردید و....تا خودتان را نقد نکنید حرف ها بتان برای کسانی که شما را می شناسند ارزش ندارد.چون عنصر صداقت د زر گفته هاتان عاست.

  • جهان

    در ایران از نقد و انتقاد استقبالی نمیشود و اگر کسی در یک محفل دوستانه و خانوادگی هم دست به انتقاد از وضع جامعه و بی عدالتی ها بزند دیگران وی را ضدانقلاب و فاسد میپندارند و این باعث میشود فرد منتقد کم کم به انزوا کشیده شود و آزاداندیشی خود را مقابل دین حساب کند و سرخورده شود. ما هنوز نمیدانیم واقعیتها چیست و هرروز با علامتهای سوال به زندگی کلافه کننده خود ادامه میدیم