● دیدگاه
جنبش برای طرد ولایت
مهرداد صمدزاده – جنبش اعتراضی در ایران گرایش سکولار پررنگ خود را آشکار کرده است. مردان خدا باید خدایشان را بردارند و صحنه اقتدار دولتی را ترک کنند.
اعتراضات سراسری طبقات فرو دست ایران علیه نظام فاسد و سرکوبگرجمهوری اسلامی در هفتههای اخیر موضوعات مهمی را برجسته ساخته است. یکی از این موضوعات ماهیت سکولار شعارهای سرداده شده از سوی مردم است که نفی کل نظام را رقم میزند. این گرایش سکولار و ساختارشکن نشان از چرخشی دارد که پس ازگذشت چهار دهه از سلطه اسلامگرایان بر حیات سیاسی ایران در نگرش بسیاری از مردم صورت گرفته است.
شعر مجید نفیسی بیانی است از این واقعیت:
اللهاکبر شعارِ نادانیست
اللهاکبر شعارِ نیرنگ است.
اللهاکبر شعارِ سرکوب است.
شعارها عوض میشوند...
رهبرها عوض میشوند.
آنچه بهجا میماند مردمی هستند
که در جستجوی نان و آزادی به خیابان میآیند.
ماهیت سکولار جنبش
اما موضوع مورد بحث در اینجا رهنمون روشنگرانهای است که ماهیت سکولار جنبش برای روشنفکران و کنشگران ارمغان دارد. چنین به نظر میآید که از بطن شعارهای سرداده شده صدایی به گوش میرسد که میگوید: دیگر زمان آن سپری گشته تا برای پیشبرد تحولات اجتماعی به تفسیر نوینی از دین دل خوش داشت. شعار "اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا" تنها حاکی از بی اعتمادی مردم به دو جریان سیاسی حاکم بر کشور نیست؛ این شعار بیانگر یک بینش و فلسفه زندگی است که در آن خواستههای این جهانی بر وعدههای واهی جهانی دیگر تقدم دارند. فهم این مطلب مشخصا ما را به اتخاذ استراتژیهای سکولار فرا میخواند، چرا که تنها ازاین طریق میتوان به جامعهای سکولار مبتنی بر عدالت اجتماعی دست یافت. در این خصوص شعر مارگوت بیکل گویاست: "گاه آنچه ما را به حقیقت میرساند خود از حقیقت عاری ست، زیرا تنها حقیقت است که رهایی میبخشد." حقیقت ما اینک مردمی است به پا خاسته که محرک آنان فقر و احساس محرومیت، عدم آزادیهای فردی و مدنی، و سرکوب سیستماتیک سیاسی و فرهنگی است. حقیقت ما اینک مردمی است که در برابر نابرابریهای اجتماعی، تبعیضات جنسی، قومی و مذهبی، محدودیتهای جغراقیایی و منطقه ای، و فساد رایج در رژیم ولایت فقیه دست به عصیان زدهاند.
دیگر نمیتوان برای رهایی از چنین رژیمی دست به دامن نو اندیشان دینی شد تا به همت و یاری آنان خدای قاهر را از میان برداشت و خدایی راحم را جایگزین آن ساخت. دیگر نمیتوان از سخنان امثال سید عبدالکریم سروش و محسن کدیور به وجد درآمد با این امید که خوانش آنان از اسلام به ترویج نوع رحمانی آن خواهد انجامید؛ یا اینکه در لا بلای کلمات قصار امام محمد غزالی به کاوش پرداخت تا شاید نشانی از تفکیک دین از سیاست یافت این نگرش که در چند سال گذشته بر اذهان بخشی از روشنفکران (سکولار) ایرانی غالب گشته بیش از هر چیزنشانگر انفعال سیاسی آنان است. بی دلیل نیست که نو اندیشان دینی به نیابت از طرف طیفی وسیع از روشنفکران ایران، اما به سبک و سیاق خود، جامعه و فرهنگی را برای کشور تصویر نمودهاند که نهایتا به استمرار حکومت اسلامی میانجامد.
حذف خدا
طنین شعارهای اعتراضی مردم ایران یادآورفریادهای مرد دیوانه فرید ریش نیچه است که در میدان شهر مرگ خدا را اعلام میدارد: "خدا کجاست. ما او را کشته ایم – شما و من. ما همگی قاتل اوئیم..."[1] اینک به نظر میآید که مردم ایران نه تنها عرصه را بر خدای قهار تنگ نموده اند، بلکه برآنند تا خدا را کلّا از میدان سیاست به در کنند. در نگاه آنان خدای زشت و خشن و خدای بزک شده یکی ست، و هر دوبه یک نسبت سد راه رهایی اشان از فقر و بندگی است. شعار "رضا شاه روحت شاد" بیش از هر چیز حاکی از احساس نوستا لژیک مردمی است برای باز آفریدن گذشتهای که در آن خدایان دین و مذهب به حاشیه رانده شده بودند. این شعار آرزویی است برای ظهور مجدد قدرتی که خدا و نمایندگان فاسد وسرکوبگرش را از صحنه سیاست بیرون کند. بی گمان این خواست بیانگر چرخشی است انقلابی به سوی جامعهای سکولار، هرچند در قالبی واپسگرا.
طبقه کارگر و طبقه میانی
حذف خدا آغازگر عصر نوینی است که در آن نیروی سیاسی سومی به سرکردگی محرومان اجتماعی سر بر میافرازد و با شعار "نان، کار، آزادی" سیاست سکولار را در جامعه اشاعه میدهد. در این عصر، عنصر آگاهی طبقاتی که تحت نفوذ شعارهای فریبنده "برابری و برادری" اسلام سیاسی جامهای کاذب به تن پوشانیده بود بار دیگر نمای راستین خود را آشکار میسازد. مصداق این واقعیت رشد اعتراضات کارگری و فعالیتهای سندیکایی در چند سال اخیر است که به رغم سرکوبهای متوالی رژیم همچنان تداوم دارد.
دیگر ویژگی این عصر حضور پر رنگ طبقه متوسط در عرصه فرهنگی و تلاش آن در جهت حصول آزادیهای فردی- مدنی وتحقق استعدادها و توانمندیهای خویش است. سینمای امروز ایران مهر تاییدی است بر این امر، چنانکه مسایل مطرح شده در بسیاری از فیلمها معطوف به اینگونه آزادیها و تساوی حقوق شهروندی است. این ویژگی در پیوند با جنبش فمینیستی ایران قرار دارد که در حضور گسترده زنان در سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، از جمله در عرصه فعالیتهای حقوق بشریو تجمعات صنفی/سیاسی به وضوح دیده میشود.
اما باید اذعان داشت که هیچیک از دو طبقه فوق به تنهایی قادر به ایجاد تغییر بنیادی در ساختار سیاسی ایران نیست. ناکامی معترضان سبز پوش به نتیجه انتخابات سال ۱۳۸۸ و فروکش خیزش اخیر فرودستان و مالباختگان دال بر صحت این مدعا ست. واقعیت این است که این دو طبقه لازم و ملزوم یکدیگرند، گرچه تا کنون مستقل از یکدیگر عمل کردهاند. این در حالی است که احساس مشترک محرومیت در میان این دو میتواند آنها را به یکدیگر پیوند دهد. بر روشنفکر متعهد است که این وجه مشترک را برجسته سازد و با گسترش مفاهیم حقوق بشر و عدالت اجتماعی اتحاد بین این دو طیف وسیع ا را فراهم آورد.
انقلاب طولانی
باید چنین پنداشت که فقر و بیکاری به همان اندازه مشمول حقوق بشراند که حقوق و آزادیهای فردی، و نیزهمانگونه که بی عدالتی صرفا در نا برابری اقتصادی خلاصه نمیشود، بلکه در سایر شئون دیگر زندگی، به ویژه در محرومیت از مشارکت سیاسی و مدیریت کشور، نا برابریهای جنسی، قومی، و مذهبی، منطقهای تجلی مییابد. از این منظر، عصر سکولار عصری است که در آن گروهها و طیفهای وسیعی از مردم بر محور خواستههای مشخص معیشتی، مدنی، فرهنگی، سیاسی، و محیط زیستی متحد میشوند و تجربهای تاریخی را به ثبت میرسانند که ریموند ویلیام (Raymond Williams) آن را انقلاب طولانی (Long Revolution) میخواند.، انقلابی که در آن همه محرومان از هر قماش سهیماند.
این عصر همچنین التیام بخش زخمهایی است که همزمان با تثبیت و استحکام رژیم جمهوری اسلامی بر پیکر متفکرین و مبارزین سکولار وارد گردید، زخمهایی که به افسردگی، پراکندگی،، انفعال، و نهایتا سلب اعتماد بنفس آنان برای درانداختن طرحی نو انجامید. "مردم" اینک نوش دارویی است که روشنفکر متعهد ایرانی برای حفط و تداوم حیات خود بدان نیازمند است. دیگر نمیتوان بدون پشتوانه مردمی به مصاف با واپسگرایان و غارتگران بر خاست. هدف نه خود کشی که زندگی است، زندگی با مردم و در کنار مردم.
پانویس
[1] Friedrich Nietzsche, The Gay Science, trans. Walter Kaufmann (New York: Vintage Books, 1974), 181.
نظرها
بختیاری بزرگ
پذیرفتن حکومت ولایت، یعنی اینکه یک مردمان خود صغیر می دانند که ادمی که چند سال سواد حوزی اخونید را دراد عقل و شعور زا دهها ملین بیشتر است! یعنی یک کشور با ملیون ها انسان در رشته مختلف براندش بهه اندزاه یک اخوند روضه خوان بیشتر نیست؟!
قنبری
برقراری حکومت سکولار به این معنی نیست که کسی حق ندارد درجامعه، پیرو دین باشد و ما بعد از برکناری حکومت دینی باید تمام نمایندگان آن یعنی آخوندها را به جوخه اعدام بفرستیم. این دقیقا به معنی افتادن از سمت دیگر پشت بام و برقراری یک آخوندیسم ضد دینی است که باز به نوعی به دیکتاتوری ضد دینی بر خواهد گشت. اساس جامعه سکولار آزادی و حق انتخاب است که هرکس می خواهد هردینی داشته باشد یا نداشته باشد. آزادی تنها به معنی آزادی سیاسی نیست بلکه آزادی از خشم و انتقام و دشمنی است. ما می خواهیم به ساختاری از حکومت برسیم که درآن مدام در بوق دشمنی با آمریکا یا هر کشور یا مرام دیگری دمیده نشود. حتی دشمنی با آخوندها. آنها هم حق دارند که درجامعه ما به شکل وشیوه خود وجود داشته باشند و زندگی کنند. حق شهروندی اصولا ربطی به دینی بودن یا نبودن ندارد در غیر این صورت باید بعد از چهال سال دیگر جنبشی دیگر به راه اندازیم تا دیکتاتوری ضد دینی را براندازیم.
bijan
نظر جناب قنبری درست است . بعضی دین ستیزی را با کنار گذاشتن نهاد دین از حکومت یکسان گرفته اند که عین نادانی است . مگر در کشورهای سکولار دموکرات دین داری جرم است ؟! در آمریکا مسیحیان لابی گری قدرتمندی در انتخابات دارند ولی قانون اساسی آمریکا فاقد نهاد دین است .
ول آیت زده
من دارم با کلمات بازی می کنم، می خواهم با قلقلک ذهنتان، اندیشه تان را ورز بدهم، بی دون اجازه هر چند ! کلمه منفور ولایت، را تجزیه کنیم بر ول (به معنی منفی رها کردن مثل ول کردن باد بدبوی شکم..) و آیت به معنی نشانه، ولایت در واقع نشانه ول شدن تعفن بخش هیولایی انسان معاش گر است که از قدرت مغزی شان طی چند هزار سال به چین توانایی رسیده میلیون هم نوعش فریب دهد و آن ها بر علیه اکثریت هم نوعان به جنگ و غارت و تجاوز و جنایت وادرد. ولایت چنین است. ولایت، سر منشاء تبدیل انسان های معمولی به زامبی وار های ادم خوار است. در ظاهر و جلوی چشمان نظار جهان ادم نمی خورند اما هستی وجودی انسانیت می خروند، با ظلم فساد و با جنایت و ترویسم.. ای مقاله جناب اقبال عالی است و یک استراژی خوب را پیشنهاد کرده است. و دیگران بایست به سهم و توان خود بدان عمل کنند.
کمیسیون
با توجه به درآمد حاصله از هدفمندی یارانهها، امکان افزایش یارانه نقدی همه 76 میلیون نفر بدون افزایش قیمت حاملهای انرژی وجود دارد بهطوری که میتوان یارانه نقدی مردم را دو برابر کرد و به هر فرد بیش از 90 هزار تومان یارانه داد، بدون این که هیچ فردی را از فهرست یارانهبگیران حذف کرد. اگر هم سال آینده یارانه 34 میلیون نفر حذف شود، برای 42 میلیون نفری که در فهرست باقی میمانند، با توجه به درآمد 88 هزار میلیارد تومانی، میتوان ماهانه بیش از 170 هزار تومان به هر نفر یارانه داد. عامل دیگری که مانع افزایش یارانه نقدی مردم شده، مصوبات فراوان مجلس و دولت برای تامین هزینه برخی طرحها از محل درآمد هدفمندی یارانهها بوده است. مثلا طرح تحول سلامت یا توسعه راههای روستایی مطمئنا طرحهای قابل تقدیری هستند، اما تامین اعتبار اجرای آنها نباید از بودجه هدفمندی یارانهها فراهم میشد، بلکه مجلس و دولت باید از منابع دیگری برای آنها تامین اعتبار میکردند. براساس گزارش کمیسیون تلفیق، حدود 51 هزار میلیارد تومان از 88 هزار میلیارد تومان درآمد هدفمندی، در قالبهای مختلفی مثل مالیات ارزش افزوده، هزینه کارمزد، عوارض و... در اختیار دستگاههای دولتی خصوصا شرکتهای تابعه وزارت نفت و وزارت نیرو باقی میماند. (منتشر شده در رسانه های حکومت) /// عامدا می خواهند اکثریت مردم فقیر باشند و نمی خواهند حق فقرا از ثروت عمومی بدهند!!//
فریدون بابائی خامنه
پس از چهل سال تجربه جمهوری اسلامی ولائی، مردم ایران بخصوص نسلهای بعد از انقلاب با شناسائی عملی نظام موجود اسلامی، حق دارند که در یک همه پرسی با سه پرسش میان جمهوری اسلامی ولائی، جمهوری عرفی دموکراتیک و سلطنت مشروطه دموکراتیک نظام مورد درخواست خود را آزادانه انتخاب کنند و پس از آن قانون اساسی نوی بر مبنای انتخاب اکثریت مردم و حقوق بشر توسط مجلس موءسسان انتخابی تنظیم شود.