● دیدگاه
اجازه هست آقا مصطفی؟
محسن سازگارا خطاب به مصطفی تاجزاده در واکنش به پاسخ او به محسن مخملباف − شاه هم میگفت اگر من بروم، ایران ایرانستان میشود. رفت و نشد. جمهوری اسلامی هم میگوید اگر من بروم، ایران سوریه میشود. می رود و نخواهد شد.
مکتوب مصطفی تاجزاده در جواب محسن مخملباف را دیدم و خوشحال شدم که مصطفی (اگراجازه داشته باشم اورا به نام کوچک صدا کنم)، دوکار را کرده است، اول این که مثل خیلی اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از موضع خداوند عالم به دیگران نگاه نکرده و حاضر به گفتوگو شده و دوم این که بر لزوم گفتوگوی دمکراتیک به عنوان مقدمهای واجب برای رسیدن به دمکراسی تاکید کرده است. ولو این گفتوگو با افراد بیرون از حلقه نظام باشد.
من چرا این چند خط را به مصطفی مینویسم؟
اول این که مصطفی را سالم و پاک و دور از رانت خواری و فساد میدانم. چون با کسانی که ساختمانهای چند میلیاردی به قیمت حلوا جوزی از حکومت گرفتهاند و اکنون تیغ به روی مردم میکشند و آنها را کرکس میخوانند، قاعدتا حرف زدن بر سرحقوق وخواستههای مردم بیفایده است.
دوم این که مصطفی را از آن دسته اصلاح طلبانی نمیدانم که میگویند حاضرنیستیم این بساط جمهوری اسلامی به هم بخورد، چون در آن حالت باید برویم ته صفی بایستیم که از مدتها قبل غیر مسلمانها سر آن صف ایستادهاند. مصطفی را امروزه دمکراتی میشناسم که به حاکمیت صندوق رای باور دارد، ولو از درون آن، نفی جمهوری اسلامی و اسلامگرایی بیرون بیاید.
مصطفای عزیز،
لطفا از سه راهی سوریه شدن یا انقلاب خشونت بار وماندن نظام ولایت فقیه بیرون بیا. شاه هم میگفت اگر من بروم، ایران ایرانستان میشود. رفت و نشد. جمهوری اسلامی هم میگوید اگر من بروم، ایران سوریه میشود. می رود و نخواهد شد.
انقلاب خشونت بار راهم هیچ کس تایید نمیکند. خود انقلاب اسلامی هم با مدل مبارزات مدنی و بیخشونت به پیروزی رسید. تمام خشونت ورزیها بعداز پیروزی اتفاق افتاد. مقصر آن خشونتها اسلام فقاهتی و ایدئولوژی انقلابی و کینهورزانه به صورت گفتمان غالب نزد تمام جناحها و نخبگان آن روز جامعه بود. امروز خوشبختانه گفتمان غالب، دمکراسی سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشراست. اکثریت مطلق مخالفین ونخبگان جامعه به این گفتمان باور دارند.
مقاومت مدنی، بیش از ۷۰ سال است که به تدریج به صورت یک دانش بارور درآمده و کارنامه درخشانی هم برای گذار به دمکراسی دارد. روشهای مقاومت مدنی متکی برسه محور است:
- اعتراضات عمومی،
- عدم همکاری و فلج سازی حکومت،
- ریزش نیروهای حامی دیکتاتور به خصوص نیروهای مسلح و سرکوبگر و پیوستن آنها به مردم.
این استراتژی چون درجریان مبارزه، بر حضور حداکثری و بیخشونت مردم متکی است، شانس بنای دمکراسی بعداز پایین کشیدن دیکتاتور را بیش از هر روش دیگری دارد.
پیروزی در مبارزات مدنی سه اصل حداقلی نیاز دارد، اتحاد، برنامه ریزی و حفظ دیسیپلین مبارزات بی خشونت.
من با بسیاری از فعالین سوری مخالف اسد آشنا هستم، اشتباه بزرگ آنان این بود که فکر می کردند تنها با یک تاکتیک و آن هم رفتن به خیابان، ظرف یک تا سه هفته مثل تونس یا مصر پیروز می شوند و وقتی نشدند، نمیدانستند بعداز آن چه کار کنند. سه دسته شدند، گروهی ناامید شدند و کنار نشستند، گروهی به همان یک روش اعتراض خیابانی ادامه دادند و به شدت از سوی رژیم اسد و پشتیبانان سپاهی آن سرکوب شدند، گروه سوم به سمت اسلحه و خشونت ورزی رفتند و چون سرکوبهای گروه دوم روز به روزهم بی رحمتر وگستردهتر میشد، گوش شنوا و بازوی گشاده یافتند.
درایران این اتفاق نخواهد افتاد، چون مخالفین نظام ولایت فقیه و استبداد دینی حاکم، خیلی خوب به مبانی مبارزات مدنی آگاه هستند و در دام خشونت ورزیهای رژیم که درهمین اعتراضات اخیر هم دیدیم، نمیافتند. حکومت نزدیک به ۴ هزارنفر از جوانان فقیر و گرسنه و معترض را دستگیر و روانه خانههای امن و بازداشتگاههای غیرقانونی کرده، بیش از ۷۰ کشته تا کنون گزارش شده که دست کم قتل ۵ نفر آنان در زندان و زیر شکنجه بوده است. ترفند جدید حکومت هم خوراندن قرص متادون و آنان را معتاد و قاچاقچی معرفی کردن است. اما میبینیم که مبارزین خویشتن داری میکنند. حساب شده همچون موج دریا به عقب میروند تا چنگال خون آلود سرکوبگران گلویشان را ندرد و درحرکت بعدی با امواجی بلندتر و طوفندهتر بازگردند.
آقا مصطفی،
مگر یک ملت از این دمکراتیکتر و متمدنانهتر میتواند خواستهاش را بیان کند. تمام شعارها و اعتراضات مردم را میتوان درسه هدف خلاصه کرد:
۱ـ نیمی از ثروت کشور در کنترل رهبری و سپاه و اعوان و انصار آنان است. فسادی گسترده تمام ارکان حکومت را فرا گرفته است، این اموال باید به ملت برگردد. پول مردم باید به مردم برگردد.
۲ـ یک ریال از پول ملت و یک نفر از جوانان کشور نباید در سوریه و لبنان و غزه و یمن و ... هزینه شود. ملت میخواهد با تمام دنیا حتی اسرائیل و آمریکا و عربستان در صلح و آرامش زندگی کند. به نفوذ روز افزون روسیه و این که رهبری حکومت دست نشانده پوتین شده، اعتراض دارد. ملت وقتی می گوید جانم فدای ایران، یعنی ایران باید به ایرانی ها برگردد.
۳ـ خیلی روشن، شعار رفراندوم از سوی مردم، خواستار برگزاری مجدد رفراندوم با همان سوال ۳۸ سال پیش است، جمهوری اسلامی، آری یا نه. اما این بار زیر نظر سازمانهای بینالمللی و ناظران بی طرف، چون حکومت نشان داده که دزد به دستش نمیشود داد که به کلانتری ببرد. به راحتی در انتخابات تقلب میکند و وقتی هم که مردم اعتراض کنند به کشتار و سرکوب متوسل میشود. رهبران جنبش سبز هنوز در حصر و زنجیر هستند.
روشن است که حاکمین به پای خود به این سه خواسته تن نمیدهند و باید با سه مسیری که در مبارزات مدنی هست و حفظ سه شرط حداقلی آن، این خواستهها را گرفت. در واقع در اکثر مواقع این قبیل نظامهای اقتدارگرا اول به دست مردم عزل و سرنگون میشوند و بعد این خواستهها به خصوص خواست رفراندوم تحقق مییابد. البته مواردی مثل لهستان هم بوده که در مراحل نهایی، کمونیستها بر سر میز مذاکره با آزادی خواهان نشستند و مرحله به مرحله عقب رفتند و یا در شیلی، دیکتاتور بعداز رفراندوم، در دو مرحله و طی چند سال عقب نشست. باب گفتوگو باز است، اما از موضع قدرت متکی بر اراده مردم، نه از موضع ضعف و گردن کج و التماس کردن به دیکتاتور که تورا به خدا ماراهم بازی بده. دیکتاتورها تنها زبان زور را می فهمند و هیچ زوری هم بالاتر از اراده یک پارچه یک ملت نیست.
مصطفای عزیز،
تمام سخن با اصلاح طلبان صادق این است که چارچوب قانون اساسی فعلی و وجود نهاد ولایت فقیه با ابزارهایی مثل شورای نگهبان و قوه قضاییه تحت کنترل و نیروهای سرکوب گر تحت فرمان و غارت بیش از نیمی از ثروت کشور، اجازه گذار به دمکراسی را نمیدهد. تمام تئوری اصلاح طلبی در روز نخست این بود که یک شکاف در بالای حکومت بین رئیس جمهور و رهبر ایجاد شود، فضا برای رشد جامعه مدنی باز شود و با واگذاری اقتصاد به مردم و قدرت گرفتن طبقات اجتماعی و رشد جامعه مدنی، جامعه از حالت توده بی شکل بودن درآید و بتواند آرام و حساب شده به دمکراسی گذار کند. این برنامه ریزی خیلی زود به دیوارههای تنگ قانون اساسی برخورد کرد و معلوم شد که در چارچوب قانون اساسی فعلی، مستبد دینی به نام ولی فقیه مطلقه داریم که می تواند هرکاری را بکند و به هیچ کس هم جواب ندهد. آن چنان که کرد و به هیچ کس هم پاسخگو نیست. به جای واگذاری اقتصاد به مردم، مهم ترین موسسات و شریان های کشور را تصاحب کرد، با شورای نگهبان و نظارت استصوابی هر انتخاباتی را کنترل کرد و اجازه نداد حتی یک قانون خلاف منویاتش تصویب شود.( قانون مطبوعات، قانون اختیارات رئیس جمهور و قانون انتخابات در دوره خاتمی و مجلس ششم، سه نمونه از ده ها نمونه هستند.) با قوه قضاییه تحت کنترلش، روزنامه ها را بست، فعالین جامعه مدنی را به زندان انداخت و فساد را هم در کشور نهادینه کرد و فاسدین را بر صدر نشاند. نیروهای سرکوب را تقویت کرد و هرجاهم که مردم صدایشان درآمد، به داغ و درفش متوسل شد. کشور را دست نشانده روسیه کرد. با پروژه بیسرانجام هستهای و دخالتهای تروریستی در دیگر کشورها و قاچاق چی گری، مملکت را در دنیا منزوی کرد و مردم را به خاک سیاه نشاند.
مصطفای عزیز،
به نظرم بیست سال زمان کافی است برای اصلاح طلبان که بفهمند درچارچوب قانون اساسی فعلی امکان هیچ اصلاحی در هیچ جهتی متصور نیست. این قطار زنگ زده اصلاحات روی همان ریل قبلی دیگر راه نمی رود. مردم زیرکانه برای نشان دادن مخالفت با رهبری در هر انتخاباتی، به افراد یا لیستهایی که فکر کنند هرچه دورتر از رهبری هستند، رای میدهند. اما به تجربه دیدهاند که هرچقدر هم در انتخابات حکومتی شرکت کنند، حاصلش خاتمی یا روحانی یا مجالس بی خاصیت میشود.وضع مردم هم از هر حیث روز به روز بدتر میشود. میفهمم که پذیرش این موضوع ساده نیاز به تجدید نظر در مبانی فکری و تئوریک دارد. درواقع اصلاح طلبان باید از اسلامگرایی به معنای قرائت حداکثری از دین دست بردارند، حکومت را از امور عقلی بدانند و پلورالیسم دینی را به عنوان مقدمه واجب پلورالیسم فرهنگی و سیاسی بپذیرند. لازمه چنین تحولی، به گذر کردن ازقرائت ایدئولوژیک انقلابی ازاسلام (مدل دکتر شریعتی) ویا قرائت اسلام فقاهتی نیازمند است. باور به قرائتی عقلانی و حداقلی از دین مثل دکتر سروش یا دیگر نواندیشان دینی لازمه این گذار است. اما چاره ای نیست، اصلاح طلبان باید این قدم را بردارند. در تونس که به نظرت مدل خوبی است، حزب النهضه و راشد الغنوشی، خیلی روشن اعلام کردند که دیگر اسلامگرا نیستند و دین را برای خدا و آخرت می خواهند. به همین دلیل چون دیگر نمیخواستند حکومت دینی درست کنند و حکومت کردن را تکلیف دینی خود نمیدانستند، خیلی راحت بعداز باخت در انتخابات، حکومت را به حزب سکولار رقیب تحویل دادند. راشد الغنوشی از حیث تحول فکری خیلی به مهندس بازرگان خودمان شبیه است که در آخرین سخنرانی عمرش گفت اصلا دین برای آبادانی دنیا نیامده و برای ایمان به خدا و آخرت است و وقتی هم دوستانش گفتند حرف هایت شبیه دکتر سروش شده، با صداقت و شجاعتی که از بازرگان ساخته بود، گفت انکار نمیکنم که من از این جوان تاثیر پذیرفتهام. متاسفانه نهضت آزادی برعکس النهضه دنبال دبیرکلاش نرفت.
مصطفی جان،
دیگر دکان دونبش اصلاح طلبی حکومتی که یک نبش آن رو به مردم باشد و یک نبش آن رو به ولایت فقیه کار نمیکند. سرنوشت محتوم این دکان تجزیه است. یکی از این دو در را باید ببندید. امیدوارم تو از کسانی باشی که در رو به مردم را باز نگه داری ودردیگر را ببندی.
درخاتمه، برای این که اوقاتت را خیلی تلخ نکرده باشم، یکی از جوک*هایی را که جوانان در شبکههای اجتماعی برای اصلاح طلبان یا به قول آن ها استمرارطلبان گذاشته بودند را برایت نقل میکنم. یادم هست ذوق بالایی در طنز و شوخی داشتی و در سختترین شرایط هم با یک شوخی بجا، روحیه همه را بالا میبردی. امیدوارم سالهای سخت زندان این ذوقت را نکشته باشد.
برایت آرزوی توفیق روزافزون از درگاه الهی رادارم.
محسن سازگارا، بهمن ۱۳۹۶
* آن جوک: ما و اصلاح طلبا
انتخابات رو تحریم کنیم؟
+نه این راهش نیست
بریزیم تو خیابون اعتراض کنیم؟
+نه این راهش نیست
مقاومت مدنی کنیم؟
+نه این راهش نیست
نافرمانی مدنی کنیم؟
+نه این راهش نیست
از دنیا بخوایم حکومت رو تحریم کنه؟
+نه این راهش نیست
بریم تو انتخابات به اصلاح طلبا رای بدیم؟
+آفرین، آورین، این تنها راه ممکنه
بی زبون و شرکاء
نظرها
داود بهرنگ
با سلام من در استقبال از نوشتۀ آقای سازگارا؛ نوشتۀ آقای تاج زاده را ـ با نظر به منابع فرهنگی ایران ـ این جا به زبان خودم باز نویسی می کنم؛ تا جدیت مسئله برجسته شود: حاکمیت سیاسی در یک جامعۀ شهری ـ اگر چنانچه جامعه برخوردار از مدیریت سیاسی از نوع دمکراتیک نباشد؛ و اگر چنانچه جامعه نهادهای کنشگر مردمی و سازمان یافته چون احزاب و سازمان های سیاسی نداشته باشد ـ در سر بزنگاهی فرو می ریزد و حیات اجتماعی جامعه را به خطر می اندازد. فروپاشی از این دست ناگزیر است. در تحلیل نظری می توان گفت که حاکمیت سیاسی ـ که سرکوبگر است ـ دچار فرایند کیفی تراکم کمّیت های سرکوبگرانۀ خود می شود. این پدیده را می توان "دچار آمدگی" نامید. سرنوشت حکومت پهلوی نمونۀ "دچار آمدگی" برای ما ایرانی ها در سال 1357 شمسی است. حکومت ولایت فقیه [جمهوری اسلامی ایران] نمونۀ "Ongoing" آن است. این پدیده را در روزگاران قدیم در ایران "قضا و قدر" می گفته اند. بخش بزرگی از اندیشۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی در کتاب شاهنامه در بیان این منظور است. حکیم ما بر این نظر است که آدمی "قضاء و قدر" را چه بخواهد چه نخواهد ـ چون که تقدیر امری ناگزیر است ـ دچار می آید. ابوالفضل بیهقی در این باره می نویسد: بوسهل مرا نزد وزیر فرستاد تا باز پرسم. برفتم و گفتم. گفت: بگوی این جا کاری خواهد افتاد و قضاء آمده را باز نتوان گرداند. [و مثال آورد] که مسئلۀ عمرو لیث را ماند که وزیرش او را گفت به بلخ رو و آنجا می باش. گفت: «ای خواجه راست و درست آن است که تو می گویی اما درین چیزی است که راست بدان ماند که قضاء آمده [و اکنون] رسن در گردن انداخته و استوار می کشد.» (فیاض؛ ص 581) بر این اساس می توان نوشتۀ آقای تاج زاده را بازنویسی کرد و گفت: حکومت شوم ولایت فقیه [جمهوری اسلامی ایران] راست بدان ماند که [چون] قضاء آمده [اکنون] رسن در گردن [ایران و ایرانی] انداخته و استوار [به سمت دوزخ] می کشد. چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟ با احترام داود بهرنگ
bijan
آقا مصطفی و بقیه اصلاح طلبان بعد از 40 سال حالا باید فهمیده باشند که نهاد دین در حکومت مصیبت بار است و جایگاه ولایت فقیه با آنهمه اختیارات هر انسان فرشته سیرت را هم آلوده قدرت میکند ! بیخود نیست که روحانیت آگاه شیعه هزار سال بود که از حکومت پرهیز میکرد و این جایگاه را تنها شایسته معصومان می دانست نه هر روضه خوانی ! . میراث خمینی به پایان رسید و اغلب فقیهان سنتی که آلوده حکومت نشده اند اگر مجالی پیدا کنند برای جدایی دین از حکومت تلاش خواهند کرد .
زوایا
کامنتها بخوبی زوایا این مسئله رار وشن کرده است در این مطلب: پاسخ مصطفی تاجزاده به نامه محسن مخملباف
پیشنهاد جدی و مهم
من به طور جدی این پیشنهاد مهم می دهم: از انجا که اصطلاح طلبان کذایی و در حقیقت استمرار طلب نظام ولایی دست از سر این اصطلاح "اصلاح طلبی" بر نمی دارند و انرا به دکان خودشان کرده اند، بایست تمام اپوزیسیون خارج از این اصطلاح اصلاح طلبی استفاده کنند، بگویند اصطلاح طلب انقلابی. آلتناتیو مبارزه حقه بازان و مردم فریبان دروغگو نظام، پس گرفتن این اصطلاحات است. در نظام دیکتاتوری اصلاح طلبی دروغ است و فقط برای طولانی کردن عمر ننگ ضد بشری اش است. در جنگل حکومت گرگهای دیکتاتوری، روباهان نقش اصلاح طلب را بازی میکنند. باید این اصطلاح از دست این حرام لقمگان و شرکای جرم دیکتاتوری نجات دهیم.
ozer.ir
چه فرقست میان سازگارا، مخملباف و تاجزاده؟ فرقشان با هم اینست؛ هیچ فرقی ندارند... ریفرمیسم تاجزاده ر درست روی خط تحت الحنک می توان به اثبات رساند... مخملباف ر در عروسی خوبان و سازگارا ر در خط سبز امتداد با آرمان های از دست رفته... هر سه این عزیزان بچه های نا خلف انقلابی اند که بیشتر از اینکه یک انقلاب بوده باشد یک اکسپلوژن پست مدرنیستی بود...
هوشنگ
به نظر من آقایان سازگارا و مخملباف درک درست تر و بیان صادقانه تری دارند تا آقای تاجزاده که نوشتهاش مثل اغلب حرفهای اصلاح طلبان بیشتر سفسطه است و دفاع از نظام جمهوری اسلامی ولی با ادبیاتی گمراه کننده و فریب دهنده
ایراندوست
اینکه سالها با شکنجه،سرکوب، خفقان، حبس و اعدام بر ملت ایران بگذرد که امثال آقا مصطفی، دموکرات و آزادیخواه شوند و از حقوق ملت دفاع کنند ، آیا ارزش نامه نگاری، هویت بخشی و شخصیت سیاسی دادن به اینگونه افراد قابل قبول است ؟ آیا ملیجکهای سیاسی تئاتر جمهوری اسلامی قابل تحلیل و بازبینی هستند ؟ آیا نوشتارهای کادر امنیتی- سپاهی افراد در داخل و خارج کشور و سوال و جواب دادن به آن، ما را به گمراهی، ساده لوحی و جنگ قلمی بی نتیجه زرگری نمیکشاند ؟
Setaare
به اقای تاجزاده (ها). اقای تاجزاده من نمیدانم ایا این نوشته به گوش و چشم شما می رسد یا نه. باری من هنگامی ه نام شما را در فیسبوک با عنوان روشنفکر دیدم. از خود پرسیدم این خود خطابیه از کجا می اید. در کشور ایران سیاست ورزی با روشنفکری حوضه ی عمومی در امیخته شده است . تا انجا من می دانم ابتدا باید روشنفکر بود و سپس در پهنه ی عمومی اشکار شد. بهرحال. من از شما شنیده بودم. از دوران دانشجویی و پس از ان. فردی با پروا بنام تاجزاده در منصب حکومتیش بسیار راست و بی پرواست. اما خلاصه کنم حکومت ایران هویت حکومتی شما را خورد کرد. شمایی ه تمام زندگیتان با این انقلاب و جنگ همیشه با عضویت حکومتیتان همراه بود اینچنین شده اید. نه بوده اید بلکه شده اید. روشنفکر ! شده اید هیچکاره ی حکومتی. اکنونهم بر طبل کلمه ی اصلاحات می کوبید بدون اینکه معلوم شود اصلن چه باید اصلاح شود انگار حومت ایران باید برود سلمانی و مویش را اصلاح کند تا مذاق روز خوش اید. اقای تاجزاده من این هفته خبری خوادنم دختری با مویش بر سر (اوه) در خیابانی ایستاد و پارچه ی سپیدی را بر افراشت. اقای تاجزاده من جای شما بودم می ماندم یا می شدم همان تاجزاده ای که بود. می رفتم در خیابان و در خیابان میایستادم با همان پارچه سپید و شاید تصویر همان دختر. می ایستادم و ی بار فریاد میزدم.من تاجزاده میاستم در انجا بجای این همه طبل های تو خالی اصلاحات کوبیدن. اقای تاجزاده تمامی این همه نامه نگاری های روشنفر نما ازینرو انجام می شود حکومتی سی و خورده ای سال است همان سیاست و فرهنگ فاشیستیش را دارد. در تمام این سی و اندی سال ما با همین بازی ها روبرو بوده ایم. این ادمهای حکومتی هیچ اصلاحی نداشته اند. فقط این کمعیت مردم بوده است ه فضای ایران را برای اعمال زور از سوی حکومت ایران غیر ممکن کرده است. انطرف اهرم زور هیچ تغییری نداشته است. بله اینطرفش یعنی نسل های پیاپی مردم ایران است که زیر این زور هی صدا در میاورد له میشود می گریزد به خیابان می اید معتاد می شود جان می دهد زجر می شد. این جمعیت که نه فرهنگی دارد چون اقای شما اقای خاتمی انرا بوق میزند و در دست تبدل فرهنگی سخنرانیش را می کند. این جمعیت فقط ی فرهنگ دارد مانند هر سرزمینی و ان ازادی است.
خلاصه و مفید
این سخنرانی بایست خلاصه و مفید کلیپ شود، متنش کنتش رو خلاصه. چرا خامنه ای با این همه قدرت پاسخگو نیست؟ https://www.tribunezamaneh.com/archives/144198
خلاصه و مفید
می گویند فقط امریکا از پول مالیات دهندگان این کشورف ده تزار میلیارد دلار سال 2001 خرج کرده! اما اگر فقط یک درصد ایم مبلغ حرج اگاه سازی مردم خاورمیانه اسلام سیاسی زده ، خرج می کرد مثلا به خانواده های ایرانی ماهواره و اینترنت ازاد می داد، هرگز فجایعی مثل اصلاح طلب کذایی (قطعا اقلتی مخلص هستند ولی با یک گل بهار نمی شود ) و سوریه و ین و .. بوجود نمی امد. حسن روحانی نمیتوانست 5 سال مردم را سر کار بگذارد. 29 سال اصلاح طلب کذایی فریب نمی داد. هرگز تررویستهای اسلام گرای مذهبی شیعی و سنی بودجود نمی امدند.
خلاصه و مفید
تاج زاده (نقل به مضمون): بهتر است ریاست جمهوری و رهبری یکی شود و به دو دوره محدود شود (4 ساله. او باید پاسخگو باشد. از نظر شرعی و عقلی باید رهبری-رئیس جمهوری باید بر اساس منافع ملی ایران تصمیم بیگرد. این مردم سرباز می روند و مالیات میدهند. // طی این 39 سال 90 درصد مردها سربازی رفتند. ده سال است همه مردم حتی فقرا مالیات می دهند (9% ارزش بر افزوده !) پس بودجه حکومت حق الناس است. همه مردم ایران حق رای و حق اعتراض و حق وسال دارند. کسی را بخاطر نقد و اعتراض و سوال نباید مواخذه کرد (اصول 23 و 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
خلاصه و مفید
تاج زاده (نقل به مضمون):دیگر لازم نیست صدها طول بکشد یک شکور توسعه بیاد، چین از زمان انقلاب 1357 رشدش شروع کرد، برحی کشروها بعد 20 سال.. پس امد داریم به سرهت توسعه بیایمی! // اشتباه تاج زاده، کشورهای خاصی سالها بسترسازی شد. در چین استثنایی ترین حالت است. هرگز و هرگز چین ا ین هیچ کشوری مقایسه نکیند. ایران اصلا چین نیست. چین 30 سال سکولار کمونیستی ملخد، نهاد دین را از حکومت رسما پیاده سازی کرد، اکثریت مردم چین تحت فرهنگ و تمدن گنفسیوس هستند که اساس یک مکتب سکولار این جهانی است. مردم چین فرهنگشان زمین تا اسمان با مردم ایران فرق دارد. اغلب کشورهای توسعه یافته به طور فرهنگی و سیاسی و اجتماعی سکولاریسم پیاده سازی کردند، ایران حکومت تئوکراسی است (متاسفانه چون حاکمان مشوعیتشان از تئکراسی /حکومت مذهبی بیگرد حتی مطمئن باشد سکولاریسم برحق است ناچار است با ان مخالفت کند) و مردمش لااقل نمی مذهبی اند. در ایران سالی 40 میلیون نفر می روند امکاکن مذهبی و نذورات میدهند تا مکشلاتشان حل شود! مردمی معتقدند با دادن پول به اخوند درمان یابد هرگز چینی نمی شود!
خلاصه و مفید
تاج زاده (نقل به مضمون): اگر اتفقا مثل سوریه بیفتد کسی نمی تواند جل شود و مهلوم نیست اتفاق بیفتد. // این همان لولی است که مردم از حرکن باز می استد! دراین همه کامنتها گفته شده، ایران مثل سوریه است. / ایران مشکلات سوریه دارد، ولی اگر مردم بخواهند ایران سورهی نخواهد شد. مسئله ایران بسیار وخیم تر است، اصلا بحث حکامتیت قانون بر نهاد حکومتی نیست. چیزی خود تاجزاده گفته حتی تمام قدرت مطلقه قانون کنند به ر هبری بدهند قبول نیمکنند، چون نمیخواهند رهبری تابع قانون است!به عبارت دیگر قانون تا به رهبری است! ایا این حرف با قانون جنگل جز مهعنی میدهد. رهبری قدرتش از کحاست؟ رهبر بدون سپاه نظامی و اطلاعاتی ها یمتواند حکومت کند و فراتر قانون باشد. ایا سپاه نظامی ها و اطلاعاتی انسان نیستند؟ اینها ایا شعور ندارند؟، امروز همین سپاه بگیود من هم جزئی از این مردم هستم، سپاه بگوید من هم انسان هستنم؟ ایا سران سپاه از خود یکبار پرسیدند انسان هستند ؟ و این خیلی زشت است مثل زامبی ها بدون احساس و بدون اراده به خود مردمش چینین اهانتی شود؟! ای سپاهی ها خود را انسان می دانند؟! ای سپاهی، ای اطلاعاتی تو فرزند این مردم هستی، شماها انسان هستید و نه زامبی؟ فقط به همین سوالات فکر کیند. تا کی می خواهد مثل زامبی ها باشد؟! تنها راه سریع: انتخبات مجدد ، استعفای حسن روحانی و مجلس و انتخابات آزاد زودهگام همزمان مجلس وریاست جمهوری/ برگزرای رفرنداوم تغییر به سکولار دموکراسی (شالنس رخداد کمتر از ده در صد) /من این بهتر میدانم که خودروحانیت حاکم بیاند مسالمت امیز کنار بروند، نه کشتاریف نه خسارتی، یک عفو عمومی از و طرف، به خدا یان بهتر کار است اما افسوس این روحانیت نمی پذیرد کرا معقول را ! یا / کودتای نیروهای مسلح و برقراری حکومت سکولار این دو راه حل سریع است بدون ریسک خطر (شانس موفقیت بالای 90 %) / انقلاب سخت (شتنس موفقیت 70%) سوره شدن بهش کل امروز سوریه فقط کمتر از ده درصد . ارزش ریسک انقلاب هست. فقط بایست یک قدرت مهم مثل امریکا کنفرانسی مثل بن برگزرا کند و مجبور کند اوپوزیسون حقیقی را به تبعیت از یک دولت موقت به مدت لااقل یک سال
رافع
اين كامنت ها نشون ميده خواننده ها هيچ شناختي از آقاي تاجزاده ندارند. اين بيچاره تازه از زندان آزاد شده، كدوم يك از ما جرات داريم يك شب زندان باشيم و بعد بيايم دوباره فعاليت سياسي كنيم؟ دوستاني داشتم توي دانشگاه كه يك شب بازداشت شده بودند و ماه بعد فرار رو برقرار ترجيح دادند و رفتند از ايران. تازه آقاي تاجزاده حتي از داخل زندان نامه اي نوشت كه يكسال حبسشو اضافه كرد،. اين شخصيت وااقعا قابل احترامه حتي اگر به جريان فكري ديگري تعلق داره. همين الانشم با اين حرفهاش دوباره ممكنه بندازنش زندان و اميدي هم به من و شما نخواهد داشت چون ما خيلي زود فراموششون ميكنيم.
bijan
جناب رافع تاجزاده و زیبا کلام و.... که می توانند انتقاد کنند خویشاوندان قدرت مندی در میان حاکمان دارند که از آنها حمایت میکنند . البته او از همه بی پرواتر و رک گو تر است . اگر مردم عادی این گونه سخن بگویند بلایی سرشان می آورند که توبه کنند .
به جناب رافع
کسی نمی گوید تاجزاده ادم بدی است، ما نیت خوانی نمی توانیم کنیم / خیلی ها زندان رفتند / خیلی مجاهدین خلق زندان رفتند و شکنجه شدند و کشته ! انها همه برای عقایدشان زندان رقتند و ناجوانمردانه در اسارت کشته شدند. تاجزاده تا مرحله طرح مسئله درست می رود/ اما بحث اصلی سر راه حل مسئله است. 20 سال مدعیان کذایی اصلاح طلبی، زمان برای دیکتاتوری طول عمر خریدند و هر سال وضع بدتر شد. 20 سال امدند گفتند بایید بین بد و بدتر انتخاب کنید! در عمل گفتند بیایید از دکیتاتوری حقمان را التماس کنیم! یعنی چاپلوسی وس الوسی دیکتاتور بکینم تا نظری لطف کند و از بیت المال تکه استخوانی پیش مردم گرستپنه بیندازد! برای همین ماها را بزغاله، گائ، گوساله، خس و خاشک و در نهایت اشغال می گویند! خود مردم باعث شدن این حقارت را !! گفتند بیاید ازاددی را گدایی کنیم ! مردم بد عادت کردند 1 مردم ترسو کردند 1 مردم انقلابی 1357 را بزدل و عافیفیت طلب کردند ! انحطاط اخلاقی و اجتماعی اکثر مردم ایران بخشی اش به گردن همین اصلاح طلبی است! وقتی مردم کسانی رهبر خود می بینند و بعد می بینند مبتذل شند خود دچار انحطاط می شوند. این زامبی وار های میلیونی در ایران نتیجه فروپاشی ایمان درونی به اخلاقیات است چرا اخلاقیات بنا حق با مذهب مخلوط کردند و حالا نمی توانند بین مذهب و اخلاق تمایزی قائل شوند!. انها دیده اند قرنها اجدادشان به اسلام و تشیعی اعتقاد داشتند که مشتی هیولا ی زامبی وار و ادم خوار حاکم کرد ! حالا لولوی سوریه شدن! نه ایران هم اکنون سوریه شده! شاهکار حکومت اخوندی این بوده ایارن طی 29 سال اخیر بدون حمله خارجی تبدیل به سوریه کرده ! نه ملتی ! نه ابادانی ! مقدرای لا پشتی شده! در مقابل کارهای شده صد بار خرابکاری شده !! در این کشور دیگر حتی به یک کارمند دون پایه نمی شود اعتماد کرد سالم باشد یا نه؟!
ثقل ملیت ها یا دوستی خاله خرسی
تا زمانی که یک شعور همبستگی همگانی در ایران بوجود نیاید ؛ و لااقل این صغیر ها و طفلان سیاسی خارج نشین، کدخدایی مثل امریکا را در کنفرانسی مثل بن نه پذیرند، امثال تاچزاده ها و ستمرا طلبان حکومت مذهبی اخوندی (اصلاح طلب کذایی) مردم ایران را از سوریه شدن می ترسانند و با این وضع صد سال دیگر هم حکومت ظلم و فساد اخوندی گارنتی شده! بنگرید به مقاله تریبون، به نید این طفلان چگونه عمر دیکتاتور یاخوندی را گارانتی کرده اند و مردم ایران از سوریه یا شدن متراسانند، اینها در بهرتین حالت، دوست خاله خرسی هستند! زبان، نماد و ثقل ملیت ها در خیزش نود وشش شنبه, ۷ام بهمن, ۱۳۹۶ اضافه شده توسط Hofal1951 نویسنده مطلب: یوسف عزیزی بنی طرف https://www.tribunezamaneh.com/archives/144333
مجید بستامی
ماه های آخر رئیس جمهوری هاشمی ام الخبائث و الجنایت والرذالت بود که در اثر ترورها ، تمام کشورهای درست و حسابی سفارت های خود بستند و رفتند. این بدترین تحریم است بدترین. رژیم دژخیم به محلل نیاز داشت و خاتمی را پیش انداختند. نمایش دمکراسی درست کرد. همانجا دانستم خاتمی و باندش و تو تاجرزاده خائن هستید. شریک دزد و رفیق قافله غافل. اینک یک چیز را نفهمیده اید که رژیم در شرایطی نیست که محلل کارش را التیام بخشد . شما نیز در شرایطی هستید که نیم قدم دیگر بردارید ، همگان شما را خواهند شناخت که خبیث تر از رژیم هستید. باری رژیم آنچنان خراب است که کمی غفلت و دادن امتیاز به شما ، در این شرایط خشم و زخم کارش ساخته خواهد شد. فرض محال هم که به شما پستی تدارکات چی بدهد نیز فشارش و کنترلش بر شما بیش از وضع حالیه میشود و شما هم اسیر میشوید. دیدی که با این زندان و یا سختگیری به خاتمی پوک ، قهرمان نشدید. بهمان علت که عوارش فشار بر مردم بیش از آن است که افراد خرد و کوچکی چون شما ها بتوانید نقشی و حیثیتی کسب کنید. ع م ت بستامی