ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

حرکت اعتراضی دی‌ماه ۹۶ و تحریر محل نزاع

اکبر گنجی − به جای نبرد با یکدیگر، باید آرا و مواضع و ادعاهای همدیگر را نقد کرد و راه گفت و گوی ناقدانه همگراساز را گشود.

حرکت اعتراضی دی ماه ۹۶ به بحث‌های بسیاری دامن زده است، موضع‌گیری‌هایی آفریده است، باعث جبهه‌بندی شده است، تقابل‌هایی برساخته است، مرزبندی‌های نفی و طردکننده پدید آورده است. زبان‌ها نسبت به یکدیگر تند شده‌اند. برخی به روی هم شمشیر کشیده‌اند. به جای نبرد با یکدیگر، باید آرا و مواضع و ادعاهای همدیگر را نقد کرد و راه گفت و گوی ناقدانه همگراساز را گشود. شاید راه همکاری هم باز شود.

برای گفت و گوی ناقدانه، باید محل نزاع کاملاً روشن و دقیق باشد. ابهام و ایهام مانع نقد است. برای این که ناقدان هر نقدی بر ادعاهای رقیب وارد آورند، او مدعی خواهد شد که منظور دیگری داشته و ناقدان سخن او را درست نفهمیده‌اند.

اگر مسئله را درست فهمیده باشم، اگر بتوانم محل نزاع را دقیق نشان دهم، احتمالاً باید نزاع به سوی سه اصل تنظم کننده زیر هدایت شود و افراد و گروه‌ها روشن سازند که با کدام یک از اصول زیر مخالف هستند:

  • اول- داوری درباره وضع موجود: جمهوری اسلامی نظامی غیر دموکراتیک است که حقوق بشر را به نحو سیستماتیک نقض می‌کند.
  • دوم- هدف و آرمان: گذار از "جمهوری اسلامی" به "نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر" ضمن "حفظ تمامیت ارضی ایران" است.
  • سوم- روش دستیابی به هدف: مبارزه غیر خشونت آمیز است.

تا حدی که من می‌فهمم، نزاع اساسی بر سر اصل سوم است، نه اصل اول و دوم.

اصل اول: سرشت جمهوری اسلامی

در این که جمهوری اسلامی نظامی غیر دموکراتیک است، اختلاف نظر چندانی وجود ندارد. اختلاف نظر در این مورد بر سر این است که این رژیم مصداق کدام یک از اشکال نظام‌های غیر دموکراتیک (توتالیتر و فاشیستی، دیکتاتوری نظامی، حکومت نئوسلطانی) است؟ جمهوری اسلامی "رژیم استثنایی" نیست. به معنای دقیق کلمه، رژیم استثنایی اصلاً وجود ندارد. برای این که جمهوری اسلامی،

  • الف: یک رژیم سیاسی است و دارای ویژگی‌های مشترک رژیم‌های سیاسی است.
  • ب: یک رژیم غیر دموکراتیک است و دارای ویژگی‌های مشترک رژیم‌های غیر دموکراتیک است.
  • پ: مصداق هر یک از رژیم‌های غیر دموکراتیک که باشد، ویژگی‌های آن مصداق را خواهد داشت.
  • ت: اگر "رژیم استثنایی" وجود داشته باشد، منطقاً یک مصداق بیشتر نخواهد داشت. برای این که "استثنایی" است و اگر مصادیق دیگری داشته باشد، "استثنایی" نخواهد بود.

اصل دوم: آرمان دموکراسی و حقوق بشر

در این که مخالفان جمهوری اسلامی این رژیم را نمی‌خواهند، و آرمان و هدفشان یک رژیم دموکراتیک است، نیز نباید اختلاف نظری وجود داشته باشد. دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، برابری به مثابه انصاف و عدم تبعیض، و کثرت‌گرایی چنان بر اذهان سیطره یافته‌اند که حتی برخی سازمان‌های توتالیتر تروریستی هم خود را مدافع این آرمان‌ها قلمداد می‌کنند. البته هیچ کس نمی‌تواند منکر این شود که افراد و گروه‌هایی - در حاشیه - به دنبال اهدافی بوده و هستند که دموکراتیک و حقوق بشری نیستند. در مورد این اصل هم توجه به چند نکته اساسی است:

  • الف- تا حدی که من می‌فهمم، حکومت دینی نمی‌تواند دموکراتیک باشد. جدایی نهاد دین از نهاد دولت یکی از ویژگی‌های حکومت دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر و عدم تبعیض است.
  • ب- تا حدی که من می‌فهمم، جمهوری بهترین شکل نظام دموکراتیک است. برای این که در نظام‌های سلطنتی دموکراتیک که خاندان سلطنتی فقط و فقط نماد به شمار می‌روند، بازهم با این نابرابری مواجه هستیم که یک خاندان از "حق ویژه" برخوردار می‌شود که نماد کشور یا حکومت به شمار رود. این نابرابری و تبعیض چگونه توجیه می‌شود؟ آیا اعضای یک خاندان از نظر ژنتیک با بقیه شهروندان کشور تفاوت دارند؟ اما در اصل دوم، فعلاً از طرح این مسئله خودداری کرده و صرفاً بر "نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر" تأکید شد.
  • پ- ایرانیان خواهان دموکراسی و حقوق بشر برای کشورشان هستند. حرکت‌های نافی "حفظ تمامیت ارضی" و "امنیت ملی" ایران، کنش‌های ضد دموکراتیک هستند. برای این که به جنگ داخلی منتهی می‌شوند. اگر هدف نظام دموکراتیک فاقد تبعیض‌های قومی و دینی و جنسیتی است، موجودیت ایران هم رکن رکین این اصل است.

اصل سوم: مبارزه غیر خشونت آمیز برای دستیابی به هدف

گمان می‌کنم که نزاع اصلی بر سر این اصل باشد. محل نزاع این نیست که رژیم غیر دموکراتیکی که به نحو سیستماتیک حقوق بشر را نقض می‌کند، مخالفان و منتقدان و رقبای خود را با خشونت سرکوب می‌کند. اگر چنین نمی‌کرد، رژیم غیر دموکراتیک ناقض حقوق بشر نبود. محل نزاع این است که مخالفان رژیم سرکوبگر برای رسیدن به هدف و آرمانشان باید از چه روشی استفاده کنند؟

تا حدی که من می‌فهمم :

  • الف- صلح طلبان توسل به خشونت را اخلاقاً ناموجه به شمار می‌آورند. به تعبیر دیگر، هدف وسیله را مشروع و مجاز نمی‌سازد. مشروعیت روش‌ها و وسائل باید به طور مستقل تأیید شوند. گاندی، مارتین لوتر کنیک، و دیگر نمادهای مبارزه غیر خشونت آمیز، هرگز در برابر خشونت‌های سرکوبگران، از خشونت متقابل استفاده نمی‌کردند. "نافرمانی مدنی" (نقض عملی قوانین ناعادلانه، ناحق و برخلاف وجدان و تن دادن به مجازات) عملی غیرخشونت آمیز است که گاندی و لوترکینگ و ماندلا هم از آن استفاده کردند. زنان و دخترانی که اینک در خیابان‌ها روسری شان را از سر بر می‌دارند، یک نمونه از نافرمانی مدنی را به نمایش می‌گذارند.
  • ب- عقلانیت عملی به معنای تناسب روش‌ها و وسائل با اهداف است. با هر روش و وسیله ای، نمی‌توان به هر هدفی دست یافت. برخی روش‌ها و وسائل، آدمی را از اهدافش دور می‌سازند. خشونت (انقلاب، جنگ داخلی، حمله نظامی خارجی، و...) دموکراسی ساز نیست. انقلاب‌های فرانسه، روسیه، چین، کوبا، ایران، و...؛ نمونه‌های "انقلاب‌های کل گرایانه کلاسیک" بودند که به دموکراسی دست نیافتند و مخالفان را به شدت سرکوب کردند. رهبران انقلاب روسیه، پس از پیروزی، میلیون‌ها انسان را قربانی کردند.
  • پ- عاملانی که از طریق خشونت به قدرت سیاسی دست می‌یابند، پس از پیروزی هم نمی‌توانند دست از خشونت بشویند. این روشی خنثی نبوده و استفاده کننده را به رنگ خود می‌سازد. بازیگری که کارآیی خشونت برای دست یابی به قدرت را تجربه کرد، چرا کارآیی خشونت برای تداوم قدرت را نفی کند؟
  • ت- تجربه‌های موفق گذار به دموکراسی، تجربه‌های مبارزه غیر خشونت آمیز بوده‌اند.
  • اولاً: در جوامع دموکراتیک؛ افرادی که ضمن تظاهرات اعتراضی به بانک‌ها، پایگاه‌های پلیس و دیگر مکان‌ها حمله کرده و آن‌ها را تخریب می‌کنند، بازداشت و مجازات سنگین می‌شوند. به عنوان مثال، تعدادی از افراد در مراسم تحلیف دونالد ترامپ به چند ساختمان حمله کرده و حدود ۱۰۰ هزار دلار صدمه وارد آوردند. پلیس حدود ۲۰۰ نفر از معترضان را بازداشت کرد و در حالی که برخی از آنها روزنامه نگار، پزشک و حقوق دان بودند را شب در بازداشت نگه داشت. اکثر این افراد در نهایت به ۶ مورد جرم از توطئه تا شورش و تخریب اموال متهم شدند. به گزارش ایندیپندنت ۲۸ ژانویه ۲۰۱۸، یک دختر و پسر شرکت کننده در این رویداد- که نامزد هستند- اینک ممکن است به این اتهام‌ها به ۶۰ سال زندان محکوم شوند.
  • ثانیاً: افراد و گروه‌هایی که به مکان‌های مذهبی (کنیسه، کلیسا، مساجد، و...) حمله کرده و آن‌ها را تخریب یا به آتش می‌کشند، نیز نه تنها به اتهام تخریب و آتش زدن مجازات می‌شوند، بلکه به اتهام تنفر مذهبی هم مجازات می‌شوند. به عنوان مثال، آتش زدن یا تخریب کنسیه یهودیان در آمریکا، اروپا و اسرائیل مجازات دارد (به بخشی از قانون تنفر مذهبی و حمله به مراکز مذهبی در آمریکا بنگرید).

از این جهت، مخالفان خشونت، تخریب مراکز دینی و غیر دینی و یا به آتش کشیدن آن‌ها را هم رد و نفی می‌کنند و آن را در تعارض با مبارزه غیر خشونت آمیز به شمار می‌آورند. به عنوان مثال، حمله به مراکز مذهبی و غیر مذهبی بهائیان در ایران، نه تنها نماد نفرت مذهبی است، بلکه خشونت علیه این اقلیت دینی هم به شمار می‌رود.

اصلاح پذیری و اصلاح ناپذیری رژیم غیر دموکراتیک

مدافعان خشونت ممکن است بگویند که جمهوری اسلامی رژیمی اصلاح ناپذیر است و بدون توسل به خشونت نمی‌توان از آن گذر کرد. تا حدی که من می‌فهمم :

  • الف- رژیم‌های سیاسی فاقد ذات ثابت ارسطویی بوده و هستند. همه رژیم‌های سیاسی دموکراتیک و غیر دموکراتیک، در طول زمان، از جهات گوناگون تغییر کرده و می‌کنند.
  • ب- هیچ معیار و ملاک پیشینی ای برای اصلاح ناپذیری یک رژیم سیاسی وجود ندارد. تنها وقتی در کشوری انقلاب رخ داد، تحلیل گران به نحو پسینی ادعا خواهند کرد که آن رژیم اصلاح ناپذیر بوده است.

پ- رژیم جمهوری اسلامی از نظر غیر دموکراتیک بودن، نقض حقوق بشر، میزان سرکوب، و غیره؛ از رژیم‌های ژنرال فرانکو در اسپانیا، ژنرال پینوشه در شیلی و ژنرال یاروزلسکی در لهستان بدتر نبوده و نیست. مخالفان این سه رژیم به روش‌های غیرخشونت آمیز به دموکراسی دست یافتند. تجربه گذار از رژیم‌های توتالیتر به دموکراسی هم موید همین مدعاست. در دو دهه اخیر شاهد پیام‌های مکتوب، صوتی و تصویری زندانیان سیاسی از زندان‌های جمهوری اسلامی بوده ایم.

ت- مخالفان دموکراسی خواه، از طریق قدرتمند کردن مردم در جامعه مدنی- یعنی سازمان یابی آنان در نهادهای مدنی و ساختن شبکه‌های اجتماعی بالفعل- قدرت لویاتانی رژیم سیاسی را گام به گام عقب می‌رانند و اصلاح و گذار به دموکراسی را به آنان تحمیل می‌کنند. درست همانند شبکه‌های اجتماعی که به جمهوری اسلامی تحمیل شد.

نتیجه

بنابراین، محل نزاع مدعیان دموکراسی خواهی، نه غیر دموکراتیک بودن جمهوری اسلامی است، نه ضرورت گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر و عدم تبعیض. بلکه محل نزاع، توسل یا عدم توسل به اشکال گوناگون خشونت است. صلح طلبان می‌گویند که اولاً: خشونت از نظر اخلاقی ناموجه است. ثانیاً: خشونت دموکراسی ساز نیست. ثالثاً: توسل به خشونت، جامعه را وارد چرخه مداوم خشونت خواهد کرد. به این فرایند باید در جایی پایان بخشید.

اکبر گنجی

برنده نهایی کسی است که جامعه را فتح می‌کند. فتح جامعه به معنای سازمان یابی جامعه متنوع به نحو متکثر است. جامعه‌ای که سال هاست شاهد حرکت‌های اعتراضی کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، مدافعان محیط زیست، مدافعان زندانیان سیاسی، و...است؛ جامعه دهه شصت نیست. جامعه‌ای که بیش از تعداد جمعیت اش تلفن همراه دارد- ۸۵ میلیون و ۶۴ هزار و ۴۶ سیم کارت فعال در کشور- و هر لحظه افراد در حال ارسال فیلم‌های حرکت‌های اعتراضی فردی و جمعی به شبکه‌های اجتماعی هستند، جامعه دهه شصت نیست. با مبارزه غیر خشونت آمیز می‌توان بر این رژیم فائق آمد.

دموکراسی خواهانی که این روزها اختلاف‌های نظری و عملی را به خشونت کلامی آمیخته اند، به خوبی آگاهند که جهان ما با زبان ما ساخته می‌شود. پرهیز از خشونت کلامی، لازمه ساختن جهانی عادلانه و دموکراتیک است. اگر هنوز خود را در مرحله تفاهم و همکاری نمی‌یابیم، به جای حملات بی وقفه به رقبا و استفاده از خشونت کلامی علیه آنان، به طور ایجابی از راه حل خود برای عدالت و رهایی دفاع کرده و به طور عملی برای محقق کردن آن بکوشیم.

نوشته پبشین در بخش دیدگاه زمانه

نوشته‌های دیگر

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • نازلی

    محل نزاع واضح است گنجی جان. ما حکومت مذهبیبا این امها ویا ایادی قدیمشونکه حالا لوکس شدن نمیخواهیم.

  • شورش بر اژدهاک

    سلام بر مخاطبان گرامی. اول هر سخنف چون برخی نویسندگان مثل اقای گنجی علاقه مندند از این اصطلاح استفاده کنند، من یک تعریف از این که اینترنت بوده میاروم، چون من شک دارم خود خامنه ای و اکثر مزدوران سرکوبگرش هم اصلاح بدانند چیست!: لویاتان، لوتان (اسطورهٔ اورگاریتی) یا رَهاب (اسطورهٔ آسیای میانه) هیولاهایی دریایی به شکل مار یا اژدها هستند که اگرچه به فرهنگ‌های مختلف تعلق دارند ولی در امتداد هم و به هم مربوط می‌شوند.[۲] این نوع از هیولاها به طور آشکاری در اساطیر خاور میانه برجسته شده‌اند و تقریباً همه جا با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوطند. اکثر محققان در مطالعه مفهوم لویاتان بر این نظرند که مهم‌ترین بافتی که این مفهوم در آن شکل گرفته خاور نزدیک باستانی است و در این راستا، بیشترین تأثیر از اسطوره‌های اوگاریتی است. لوتان یک مار بزرگ یا اژدهایی هفت‌سر در اسطوره‌های اوگاریتی است که یا حیوانِ دست آموز یم (دریای بزرگ کیهانی، اغلب همچون یک رود بزرگ) محسوب می‌شود یا یک جنبه‌ای از خودِ یم است. این اژدها بدست بعل کشته می‌شود. در اساطیر یهودی و عبری، لویاتان یک مار بزرگِ اصل نخستینی است که بازنمایی کننده کشتار جمعی، سیل، اقیانوس‌ها و زمستان است و در مکانی در دریا زندگی می‌کند. در مزامیر داوود (مزمور ۷۴) نیز شرحی وجود دارد که نشان می‌دهد یهوه برای آفرینش و تکوین جهان، در کشاکشِ مبارزه‌ای با آب‌ها قرار می‌گیرد و در این نبرد لویاتان اژدهای چند سر را می‌کوبد.

  • شورش بر اژدهاک

    اما فرهنگ اساطیری مابرزاتی ایرانی، بنظرم هیولا، اژدها و ضحاک (اژدهاک) بیشتر اشنا است. اما تعبیر لویاتان واقعا به جا و جالب است. چرا که این گیجی در روش مبارزه، ناشی آن چیزی است که در روبور است. این همه سوءتفاهم در روش مبارزه برای برقراری رژیم دموکراسی و عادلانه در ایران بر می گردد به درک کم یا گاه ناقص ما از چیزی که روبرو هستیم و از این بابت من گمان می کنم آقای گنجی و امثالهم برای هیمن ازاین تعبیر لویاتان استفاده میکنند. در ضمن بگیوم من چند وقتی است بدجوری دارم ارتان انتقاد میکنم و حسابی از دستان عصبانی هستم، من در ابتدای مانسالی هستم و اصلا هم ادهعیی ندارم ولی چه کنم ادم اهل مطالعه و نقد هستم! حداقل در این ده سال اخیر چند نفر واقعا دوست داشتم و برایم علاوه ب راینکه حکم استاد و رانما بودند واقعا نمادهای روشنفکری بودند ندارم از تعدادی از آنها نام ببرم: اول اقای اکبر گنجی چند نفر دیگر که حضور ذهن دارم اقای نیکفر داریوش آشوری مخلص استاد عزیز که واقعا دوستش دارم ولی ایشان هم مثل بقیه از جمله گنجی هرگز مرا ندیده و نمی شناسد و بعید است هرگز همدیگر به بینم! محسن رنانی صادق زیباکلا علی نظری محسن سازگارا محسن کدیور محسن مخلباف اقای اشکوری اقایان ملکی، خلج، جهانبگلو، مجتبی واحدی، ... خیل های دیگر که الان حضور ذهن اما پس سالها متوجه شدم اغلب این دوستان از دست اندر کاران و موسسان یا کسانی هستند همین حکومت مذهبی ساختند! بعد با خودم فکر میکنم چرا من این قدر اسامی ک یادم هست با وجودی می دانم اغلب کتابهیا صادق هدایت خواندم، کلی مقالات افراد مختلف خواندم، که اسمشان الان یاد نیست!، ولی چرا همیشه دو نفر اکبرگنجی وصادق زیباکلام میشه اول همه توی ذهنم است؟! شاید برای اینست به طور متوسط سالی صد بار با فیسبوکشان سر میزنم!

  • شورش بر اژدهاک

    اما چرا از دست شما عصبانی هستم آقای گنجی؟! آقای شما چند سال پیش با انتشار سری مقالات مانیفست جمهوری خواهی، قرآن محمدی و امام زمان به چه کار فقها می اید رسما من را از ادم معمولی سرگردان در افکار و ایدئولوژی ها به یک سکولار دمورکات تبدیل کردی! یعین من سالها نمی دانسم تکلیفم چیست در جهان سیاست! الان میدانم سکولار دموکراسی رژیم دلخواهم است، سالها گیج بودم، تردید داشتم، ولی این قدر ظلم و فساد در این حکومت دیدم و از ظرفی اثار مثل شما مطالعه کردم تا بلاخره بر تردیدهایم فایق امدم، تاحدی مشکل با مفهوم خدا و دین روشن شده، مشکلی باهاشن ندارم! من خدا و دین با مفهوم اگنوتیسم عاشقانه به جهان و اینکه جهان را خدایی اسپونوزایی می بینم و خدا را در عشق به زیبایی ها جهان میبنم تا حدی ارامش بوجودم رسیده! چرا که اخوندها مفهومی وحشتانک از خدا و دین برایم ساخته بودند! نمی خواهم بگویم فقط شما نقش داشتید ولی شاید از صد، لاقل 30 دردص شما و 10 درصد اقای زیباکلام نقش داشته و 70 درصد بقیه در سکولار دموکرات خواه کردن من در این ده سال! اما اخیرا می بینم ان چیزی از شما یاد گرفتم و ان چیزی شما را شناختم الان برایم گنگ شدید، عجیب شدید! اخیرا کارهای و رفتارتان درک نمی کنم، الان انظر من بیشتر شکل اپوزیسون دولت امرکیا و عربستان گرفتید تا حکومت ایران و این من را عصبانی میکند! یعنی اصلا توقع من از شما خلی بیشتر از یان رحفها است1 نمی دانم شاید شما هم مثل من به چند بن بست خوردی، من هم به بن بست خوردم در مبارزه با با حکومت دیکتاتور ی ! واقعا احسسا یاس و ناامیدی میکنم! چون میبنیم این چیزی که می گوید مبارزه غیر خشونت امیز، اصلا راهش بسته است و بدتر اینکه امیید ندارم عمرم کفاف کند ان روز به بینم ایران به دموکراسی رسیده باشد!

  • شورش بر اژدهاک

    آقای گنجی، من در اکثر سایتهایی که امکان درج کامنت یا امثالهم دارند می بینم به شدت دارند به شما نقد میکنند وشما در ردیف استمرار طلبان یا همان اصلاح طلبان کذایی می دانند! البته برای من دشوار است که شما حتی در ردیف اقای صادق زیباکلام به بینم، از نظر من بر اساس مطالبی که منتشر کردید شما یک برانداز هستید و نه اصلا طلب! در حالی زیباکلام اصلاح طلب ادعایی است، شما خطوط قرمزی را در کردی که در ایران مردم جرات نمی کنند در گوش هم پچ پچ کنند! برای همین من از مطالب چند ماه اخیر شما گیج شدم! این چیزی نبوده که از شما توقع داشتم، از بدبختی اینکه همه اش می گویید مبارزه مسالمت امیز اما من اصلا در مطالبتان روش عملی نمی بینم! هی زا گاندی می گیود و فلان وبیسار، رد حالی اصلا خط زمانی و شرایط کنونی نمی بیند و می گیود دکیتاتور یشلی بدتر از ایارن بوده1 من که شلی نبودم و فقط مقداری مقاله و چندتا فلیم دیم! ولی ایا پینوشه به پوشش و دین و مستراح و رختخواب مردم هم کار داشته؟! همیشه می گویید شرکت در انتخبات! هر چند من همیشه تردید داشتم سالهاست در انتخابات فرمایشی و نمایشی حکومت شرکت نمی کنم، چون این را توهین به شعور خودم میدانم! اصلا هم اعتقادی ندارم انتخاب بین بد و بدتر را! چرا اصلا من سیستمی مثل امریکا نداریم که دو حزبی باشد که بشود انتخاب بین دو چیز کرد هرچند بد وبدتر! در ایران یک حزب که می شود گفت حزب ولایت فقیه یا حزب خامنه ای و شرکا (با چند جناح مثل اسامی کذایی اصول گرا و اصلاح طلب و البته جناح حاکم سپاه و بسیج که جناح های پادگانی حزب خامنه ای و شرکا هستند) و یک حکومت واحد داریم به نام خامنه ای و شرکا ! یادم است یک کلیپ از آقای زیباکلام دیدم که موقعی میخواست از شرکت در انتخبات و رای به حسن روحانی (طبق معمول این چند شرکت نکردم در انخابات ولی فعالانه مطالبه گری کردم و کلی مطلب انتقایدو پیشنهاد توی نت نشر دادم!) صحبت کنندف ناخودآگاه شاید حرفی عجیبی زد، گفت انگلیسی ها یک ضرب المثل دارندف که زا دو چیز بد، یک چیز خوب حاصل نمی شود! من خنده ام گرفت از این سوتی ها همیشگی صادق زیباکلام و گاه با مزه ! چرا کلیپی دیگر دیدم از زیباکلام که میگفت اره بعضی وقتها ناچاریم بین بد و بدتر انتخاب کنیم! بالاخره وقتی می گوییم از دو چیز بد یک چیز خوب حاصل نمی شود، انتخاب بین بد و بدتر چه معنی میدهد؟! فعلا.. منتظرم بقیه چی می گویند.

  • bijan

    رژیم استثنایی است چون حکومت دینی غیر دموکراتیک است . مردم به خصوص اقشار متوسط طالب خشونت نیستند واین حکومت های استبدادی و یا توتالیته هستند که که با سرکوب اعتراضات صلح آمیز کار را به خشونت میکشاند . حکومت های دیکتاتوری زیادی مانند شیلی وشوروی و کره جنوبی و.... به آرامی اصلاح شدند ولی هیچکدام دینی نبودند . در ایران دشوارترین مرحله کار حذف نهاد دین از حکومت است و این جز با تغییر قانون اساسی و رژیم ممکن نیست . ولی نه اصول گرایان و نه اصلاح طلبان درون نظام که پایگاه اصلی این رژیم هستند به سادگی حاضر به پذیرش خواسته اکثریت نیستند . و اینجا ست که تغییرات مسالمت آمیز دشوار میشود .

  • شورش بر اژدهاک

    گنجی: سوم- روش دستیابی به هدف: مبارزه غیر خشونت آمیز است. / آقای گنجی شما خود بریدی و خود بافتی. خود می گویی دیکتاتوری های اسپانیا و لهستان و شیلی را گفتی بدون خشونت انجام شد. البته شما نقلاب را هم خشونت می گویید ! اقای گنجی، تغییر از حکومت دیکتاتوری به دموکراسی در هر صورتی واقعا اتفاق به افتد نوعی از انقلاب است، حال می خواهد به صورت رمانتیک باشد و دیکتاتور خواب زده شود و عاشقانه حکومتش را تقدیم مردم کند (فقط ممکن است توی رویا یا فیلم های علمی-تخیلی هالیوودی چین چیزی اتفاق بیفتد!) و یا خشن و یا کودتا و شورش و یا مبارزه غیر خشن بهر وش گاندی وار..! به هر حال انقلاب یعنی دگرش از یک حکومت به حکومت دیگر، برعکسش هم ممکن است، انقلاب به خودی خودی خود خوب نیست، دلیل و رو ش و هدف و نتیجه است که یک انقلاب را بد یا خوب میکند. اگر انقلاب باعث شود از حکومت و رژیم خوب به بد با از بد به بدتر رخ دهد این انقلاب بد است و اما نه ا از بد به خوب تغییر صورت گیرد انقلاب خوبست، انقلاب فی النفسه نه بد است و نه خوب، گاندی هم انقلاب کرد منها این انقلاب گاندی 30 سال طول کشید (1918-1947) !!! این دلیلی روش و هدف و نتیجه انرا ارزش گذاری میکند، انقلاب 1357 ایران بد بود، چون از یک حکومت دیکتاتور ی شبه سکولار سلطنتی به حکومت دیکتاتوری مذهبی ضد سکولار تغییر یافت و حتی همان معدود آزادی های خصوصی را هم از بین برد!

  • شورش بر اژدهاک

    در اسپانیا دیکتاتور ی فردی فرانکو بود، بعد مرگش دلایل دیکتاتوری را با خود بدر. در شیلی و لهستان و سایر دیکتاتوری حزبی و یا کودتایی شرق و غرب، بر اثر پایان جنگ سرد بود. کلا این حکومتهای دیکتاتوری دلیلش جنگ سرد بودند، بافروپاشی والد و منبع یعنی شوروی، عموما دلایل داخلی تسریع کننده و حتی بهانه بود، این دیکتاتوری ها من تشبیه انگلی میکنم که به منبع نغذیه اش وصل است، خود منبع تغذیه (میزبان) وقتی به میرد انگل هم می میرد. من این توهم را برخی فکر میکنند در اغلب اتفاقت این مردم هستند در نهایت حکومت تغییر میدهند شک دارم،مردم ابزار می شوند، در نهایت گروههای مرجع قدرت داخلی و خراجی . توافقات پشت پرده است حکومتها را تغییر میدهد. تئوری توطئه شاید بگویید ، اما من خیلی تورایخ را بررسی کردم و نقدهای متقابل مقایسه و انالیز کردم، متوجه شدم بویزه در این 250 سال اخیر اساس حکومتها به شدتعنصر ساختگی نقش داشته و اساسا دو فاکتور شانس و ابرقدرت و گروههای قدرت-ثروت گروهای مرجع نقش اصلی در تغییر حکومتها داشتند، مسئله تاریخ انتقضا مهمتر از اراده مردم بوده است!

  • شورش بر اژدهاک

    استعمار بریتانیا و سایر اروپایی طی یک برنامه و تصمیم خود قدرتها بعد از جنگ جهانی تغییر ماهیت داد، انها برای کنترل مستعمرات دو روش در پیش گرفتند، استقرار نظامیان کودتایی یا حکومتهای به ظاهر انقلابی. از خوش شانسی هندی ها این بود گاندی 30 سال ایوب وار پیامبری شده بود و بریتانیایی ها از خدا خواسته هند را سپردند به این ایوب وار پیامبر جدید کردند، چون می خیالشان راحت بود که هند جزئی ممالک انها خواهد بودف تا سالها هندی سلاحهای انگلیسی داشتند و انگلیس همزمان منبع تامین اسلحه هند و پاکستان بود! ! اگر جنگ جهانی و تغییر سیاست استعمارگان رخ نداده بودف احتمالادهنوز هند مستعمره بود و جناب گاندی ایوب وار بدرود حیات کرده بود و هرگز هم استقلال هند نمی ید. می دانم هندی ها خیلی تعصب دراند روی جناب گاندی و من واقعا به ایاشن احرتام میگذرام اما من شک جدی درام اکگر ان تحولات جنگ جهانی رخ نداده بود جناب و مردم هند با روش پیروز می شدند، در کل این اتفاق کم نظیر بود و گاهی هم شانس این گونه به کمک کشوری میاید. شانسی که ما ایارنی گویا هرگز نخواهیم داشت! ، اما من معتقدم اکثر انقلاب های دنیا قلابی هستند، از معدود انقلاب های حقیقی یکی فرانسه و دیگر امریکا است و بقیه تقرییا همه قلابی هستند حتی انقلاب اکتبر روسیه هم قلابی بود و دست ساخت المانها و غربی ها در کار بود. تمام انقلاب های کمونیستی و به ظاهر لیبرال در دوران جنگ سرد همگی تقریبا قلابی بودند و دست ساخت. انقلاب 1357 هم دلایل زیادی است که قلابی بود و دست ساخت و خودخواسته ابرقدرتهای غربی.

  • شورش بر اژدهاک

    کنفرانس گودالوپ و تصمیم غربی ها برای سرنگونی شاه سرکش ترقی خواه و برساختن بنیادگرایی مذهبی در برابر ایدئولوژی اسلامی از دلایل وقوع انقلاب ارتجاعی 137 است. دلیل مهمش تکرار ا نسخه های مشابه مثل القاعده و سلفی ها و اخوان مسلمین در بلاد سنی نشین و غیره در برابر سوسیالزیم و کمونیسم دلیل من است. منظور این نیست واقعا خمینی یا اردوغان نوکر و مزدور امریکا و غرب هستند ، نه بلکه انها شرایط فراهم کردند و غیرمستقیم اینها را برساختند. شاید باورش سخت باشد ولی به نظرم بعد 50 سال بیاند چندتا اخوند دوز اری یک کشور مهم راهبردی از چنگ غرب در بیاورند من یکی باروم نمی شود، غرب خودش ایران را تقدیم اخوندها کرد، چرا دهها سال مطاعات استعماری پشت این داستان بودف انها می دانستند اخوندها اول ایارن به کمونیستهای شوروی نمی دهند و دوم اینکه انها با موقیت کامل ایران عقب مانده و بیچاره خواهند کرد، هیچ کس بهتر از خمینی ایست ها و خامنه ای ایست ها برای این ماموریت مناسب نبوده! لازم نبود مستقیم بهشان بگویند انها این کار غیر مستقیم کردند! اخوندها نمیدانند چه خدمت بزرگی به غرب کردند و یک کشور مستعد به فلاکت انداختن! منهتها این چاهی غرب برای مردمان بیچاره ایران کردند الان خودشان اقتاده داخلش! اخوندها لان شاخ شده و موی دماغ غربی ها! اسارئییل فکر نمی کردند اخوندها واقعا و جدا بخواهند انها نابود کنند و در حقیقت غرب و اسارئیل از اخوندها رکب خوردند! بنظرم وقتی امریکا و اسرائیل احساس کردند که سفارت اسرائیل در تهران را دادند به فسطینی ها عرفات و بعد اشغال سفارت امرکیا اما تیر خلاص زد بر رویای آنها زدند وقتی حزب الله در لبنان ساختند!. اما با این وجود اخوندها ان دو ماموریت نانوشته بخوبی ایفا کرده اند تا حالا. مشکل اصل غرب همین دشمنی است وگرنه اصلا با بقیه داستان مشکلی ندارند، اخوندها بخوبی دارند ایران را عقب مانده نگه می دارند و منابع ثروت ایران بر باد میدهند!. سیاستهای نفتی ایران کاملا به نفع روسیه و امریکا دراد تمام می شود و بزودی با تحریم های جدید بقیه بازار را به چنگ میزنند و اولین قربانی هم سهمیه نفت ایران است... از نباوید بزار نفت ایران روسیه و امرکیا بیشترین سود خواهند برد. ایارن قوی اصلا به سود هیچ ابرقدرتی نیست. ادامه شاید وقتی دیگر

  • شاهین

    برخلاف نظر آقای گنجی به نظر من رژیم جمهوری اسلامی، یک رژیم "استثنایی" و غیرعادی است.: 1-تنها رژیمی در جهان است که رییس و رهبر آن یک فقیه روحانی با اختیارات مطلقه است. 2- تنها رژیمی در جهان است که در عین اینکه یک رهبر مطلقه غیرپاسخگو دارد، رییس جمهور هم دارد که با رای مردم انتخاب می شود و نماینده و نماد سیاسی رژیم در عرصه بین المللی است. و مهم تر، توانسته این انتخابات "معنی ندار" را به عنوان انتخاب معنی دار به خود مردم ایران و افکار عمومی بین المللی با موفقیت بفروشد. 3-تنها رژیمی در جهان است که دو ارتش با دو ساختار نظامی متفاوت دارد. 4- تنها رژیمی در جهان است که بخش بزرگی از مخالفانش به رغم علم به نقش کمابیش تشریفاتی ریاست جمهوری و مجلس، همچنان و با شدت بر طبل شرکت در "انتخابات" می کوبند و مردم را تشویق به رای دادن می کنند و زمانی که به مقصود رسیدند به مصداق این شعر ایرج میرزا ،" چون شرع نبی از این خطر جست/ رفتند و به خانه آرمیدند! " پی کار خود می روند. 5- تنها رژیمی در جهان است که با انقلاب و رای مردم سر کار آمده است، اما خودرا نه پاسخگو به مردم که به خدای مردم می داند. ......

  • شورش بر اژدهاک

    از حناب شاهین و bijan تشکر میکنم، متاسفانه من هنر خلاصه نویسی این دوستان دارم، چون مقاله اقای گنجی مملو از نکات است و برای پاسخگویی و طرح مسائلی کرده کلی باید مطلب نوشت، این دوست گرامی با دو کامنت خلاصه و مفید کار من در مدعیای استثنائی بودن حکومت دیکتاتوری فعلی ایران راحت کردند. من فقط حرفشان تایید میکنم. چرا که اقای گنجی انوبه نکات می گوید و نیاز بررسی و نشر مقالات مکرر است برای هر نکته، هنر خلاصه نویسی این دوستان واقعا مفید است. اقای گنجی از طرح عدم استثنائی بودن دیکتاتوری در ایران و اینکه فله ای می گوید دیکتاتور ی های لهستان و اسپانیا و شیلی بدتر از ایران بودن و انها مسالمت آمیز دموکراسی شدند! نه شما اشتباه می گیویید، همان طور تز مشارکت انتخبات و حذف مثلث جیم و رای سلبی همه و همه شکست خورده است. من نمی گویم شما مزدور حکومت هستید مثل بعضی ها، من می گویم شاید فریب بخروید و امثال شما- که من روشنفکر میدانمتان- روش اشتباه را به مردم گفتید و این روشها جواب نمی دهد در مبارزه برای عدالت و دموکراسی!

  • شورش بر اژدهاک

    حکومت و تغییر حکومت امری جبری و زوری است، حاکمیت دیکتاتوری و عوامل منتفعش به دلخواه خویش و زبان خوش از قدرت کنار نمی روند، این جبر و زور است که آنها کنار میزند، این زور گاهی ظاهر خشن میگردد و انقلاب مسلحانه گاه تنها راه حل است، روایت شمهور این است که حکومت باتیستا در مقابل گروه کاسترو تنها راه حل را مبارزه مسلحانه گذاشت و سرمایه داری امریکا هم گویا دولت ملی کاسترو قبول نکرد و گویا زمین دارن و قمارخانه دران امرکیایی حاضر نبودند از منافشان چشمن بپوشند! و کاسترو را مجبور کردند کوبا در اغوش شوروی بیندازد، روایت مشهور این است چونکاسترو اصلا کمونیست نبود! اکنون خامنه ای و جانشنیانان احتمالی و نیورهای سمپات و منتفع عملا تنها راه رسیدن به عدالت و دموکراسی مبارزه خشن گذاشته اند، آنها دارند انقلاب خشن به مردم تحمیل میکنند! بودجه 97 شاهد مدعا است. این بودجه سند بردگی خواستن حکومت اکثریت فقیر مردم ایران است .

  • شورش بر اژدهاک

    در واقع برای اینکه القا کند و یا بقلاند فرمول مورد نظرش جواب میدهد (مبارزه بدون خشونت و اما بدون راهبرد و صرفا با چند تاکتیک مثل دختران خیابان انقلاب) نیازمند شاهد عینی و تجربه شده است، در حالی از اساس شواهدش نادرست است، آقای گنجی به نظر می رسد آروزهایش را می خواهد به عنوان واقعیت ( یا فکت ها) به مخاطب بقبولاند! در حالی به نظر می رسد گروههای پشت گاندی، ماندلا، لوترکینگ، هر کدام راهبرد داشتند و شاید تاکتیک ها مشابه هم بودند ، راهبرد در مباره مهم است، تاکتیک ها را دیکتاتوری تحمیل و خنثی میکند، راهبرد را بایست دانست چیست؟ روش راهبردی موثر در تمام مبرازت در ترایخف مسئله هزینه -فایده برای طرف مقابل است. برده دران در نهایت هزینه-فایده بدره درای به نفع خویش ندانستندف این یکر وایت قوی در نزد چپ است، روایت لیبرال مردم خواهی لینکلن را دللی میارود! حقیقت مابین این دو است! هزنیه فایده برده درای موجه نبود و رشد لیبرالیسم و دموکراسی و تمدن و مفاهیم انسان دوستانه در امریکا هر دو و با هم برده درای لغو کرد! من روش های تاکتیکی که اقای گنجی مثال می زند در راه مبارزه مسالمت امیز، عنصر هزینه فایده را نمی بینم، که بتواند معادله به زیان دیکتاتور ی تمام کند و آنها تن به عدالت و دموکراسی بدهند. البته این این مبارزه نافرمانی مدنی و دختران خیابان انقلاب خب است جایی بشود بایست ادامه داد، ولی اصلا راهبردی نیست و معادلات هزنیه فایده را تغییر نمی دهد.

  • شورش بر اژدهاک

    در بحث نگاه گذار و سریع تاریخی که من طرح کردم، مضوعات شانس و تاریخ انقضاء مهم تر از ارده مردم جلوه دادم تا بگویم برخلاف ادعای شما، تاکتیکها چندان موثر نبوده ، ولی باید باشد، راهبرد بدون تظاهر و تنوع تاکتیک و انعطاف اتخاذ تاکتیک به پیش نمی رود. مردمان هند بعد از صدها سال رنج اشغال خارجی و ظلم حکام محلی، خوش شانسی به سراغشان آمد، در زمان مناسب و آدم مناسب کنترل ور هبری کشورشان بدست گرفت، گاندی را قدیس نکنیم، من فایل صوتی از او شنیدم که به صراحت از سرکوب اقوام مرزنشین می گفت! لوتر کیگ قدیس نکینم...، اینها قدیس نیستند و اتفاق چون خود هم نخواستند قدیس باشند موفق بودند، اصلاح طلب کذایی در ایارن چون نمی خواهد قول کند سکولاریسم را هرگز نخواهد توانست در ایران اصلاحات را پیش ببرد! ! مشکل روشنفکر مذهب زده این است در ضمیر ناخودگاهش هنوز مذهب اثر دارد حتی بر کمونیستهای ملحدش!

  • شورش بر اژدهاک

    متاسفانه در جمارجای اعتراضت دی ماهف ما شاهد برافتادن نقاب از چهره بسیاری از مدعیان مردمی خواهان بودیم. نکته من روی کلمه مردم خواهان است. من یک منتقد معمولی هستم، واقعا بیش 20 سال مطاعه کردم تا توانستند چند صد کلیدواژه فرنگی درک و هضم نسبی کنم، من این چند ماه اخیرا تقریبا هر روز به سایت رادیوزمانه سر میزنم و مطالی میخوانمف باز می بینم کلمات فرنگی و اصطلاحات نامانوس فرنگی از سوی نویسندگان و صاحب نظران و کارشناسی رادیو زمانه انها انتخاب و مطالباشان باز نشر میدهد! واقعا این اقیان و خانم متوجه نیستند اسا اکثریت قاطع مردم ایران اهل مطالعه نیستند و من در میان دانشجویان و تحصیل کردگان حال مطالعه نمی بینم، قاطعانه می گویم بالا 90 % مردم هنوز توی درک واژگان بسیار پرکاربرد مانند دموکراسی و سکولاریسم و توتالیتر، ملیتارلیسم، سویال دمورکاسی، لیبرال دموکراسی، تئوکراسی.. مانده اند (بریا هیمن من علاقه زیاید به اقای داریوشآشوری و امثالهم دارند که توانستند وازگان خبوی را بجای این کلمات فرنگی در میان مردم رواج دهند! برای مردمان فارسی زبان وفارسی دان ایران واژه همه پرسی بسیار قابل درکتر از رفراندم است!)، بعد اقای گنجی میاید اصطلاح لویاتان بکار می برد. این دوستان فکر میکنند همه مردم ایران مثل من هستند که بیاند زحمت ترجمه و بازشناسی این کلمات نا مانوس بکشند. من نوعی فارسی زبان فرودست و کارگر و خسته و فرسوده و بی حوصله که هزار و یک مشغولیت ذهنی و یدی زمان بر دارم اصلا حال و حوصله ندرام بیایم به درک اعماق لویاتان بپزدارم! وقتی ما کلمات دیو، اژدها، ضحاک، اژدها، اژدهاک را داریم چه اصراری است لویاتان را به فهمیم چیست؟! خب بخشی از مهمی از این واژگان نمادین مردم از طریق فیلم وسریالهای درک خواهند کردف لااقل بروید سریال بازی تخت و تاج به بنید و با کلمات کلیدی اش آشنا شوید و انها بکرار ببرید، چرا که 30 میلیون نفر نگاه کرده اند (90 درصد بینندگان این سریال جوان و نوجوان هستند) و با بچه های مترجم تعامل کنید و این فرصت بزرگ دریابید!

  • شاهین

    آقا یا خانم شورش بر اژدهاک! سپاس از ابراز لطف تان! فقط لطفاً مطلب تان را پس از نوشتن یکبار ادیت و غلط گیری نمایید. این اصلاً برازنده نیست که مطلبی به این اهمیت و جدیت را با این همه اغلاط نوشتاری منتشر کنید. موفق باشید.