ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

•شعر زمانه

مجید نفیسی: کابوس بامدادی

جَخت اینک از خوابی پریشان رَستم و از تابوت خود بیرون جستم. ماه از پشت بام همسایه سرک می‌کشد. چند نفر اکنون درون سیم‌های تلفن به سوی یکدیگر دست دراز کرده‌اند؟

دو شعر از شاعر برجسته ایران مجید نفیسی:

مجید نفیسی، شاعر و پژوهشگر

 کابوس بامدادی

جَخت اینک از خوابی پریشان رَستم

و از تابوت خود بیرون جستم.

ماه از پشت بام همسایه سرک می‌کشد.

در این لحظه باید قلم برداشت.

قلب من این تنهایی را باور نمی‌کند.

چند نفر اکنون درون سیم‌های تلفن

به سوی یکدیگر دست دراز کرده‌اند؟

"سوار به زودی از راه می‌رسد فئودور!

به جوخه‌ی تیرباران نگاه نکن.

تزار تو را بخشیده است. "

آسمان هنوز صورت خود را نَشُسته

اما گونه‌هایش سرخ می‌زند.

در این لحظه باید قلم‌مو برداشت.

می‌روم به نگارگری زنگ بزنم

که از تیرباران رَست.

۱۰ ژانویه ۲۰۰۳

امیگو

همسایه‌ی من کاکلی مغرور دارد

با مویی کوتاه بر شقیقه‌ها

فلفل‌نمکی و مجعد.

سبیلی پُرپشت دارد

که دانشِ اندوخته‌اش را می‌پوشاند

و شانه‌هایی پهن

پناهی برای سرگذاشتن‌ها.

به پا که می‌خیزد

و چوب ‌زیر‌بغلش را به‌سوی من نشانه می‌گیرد

چون بُراده‌ی آهنی کِشیده می‌شوم

و در چشم‌های درخشانش

یکباره فرو‌می‌ریزم.

اینک او دارد در اتاقش

آهنگی را به سوت می‌زند.

صبح یکشنبه است.

همه در خوابند

و او آماده‌ی رفتن به کلیساست.

"امیگو

سوت‌های تو چه جوانند! "

ریشش را تراشیده

پیراهن سپیدش را پوشیده

و همراه با زنش

که اندامی کوتاه و فربه دارد

به سوی دوجِ کهنه‌اش می‌رود.

تمام راه‌پله از سوت او آکنده است

و با هر تق‌تقِ چوب‌زیربغلش

ارواحِ خبیثه به اطراف می‌گریزند.

۱۲ سپتامبر ۱۹۹۳

از همین شاعر:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.