رفراندوم برای تغییر حکومت با چه برنامه راهی؟
منصوره بهکیش − تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی شعار رفراندوم برای تغییر وضعیت موجود به شیوه مسالمت آمیز و زیر نظر سازمان ملل را رونمایی کردهاند. به عنوان کسی که برای مبارزات دادخواهانه، هماکنون با یازده سال و نیم حکم زندان روبرو هستم، از طراحان این ایده میپرسم برنامهتان برای تحقق چنین طرحی چیست و چگونه میخواهید این طرح را عملی سازید؟
درست در زمانی که مردم مرزهای اصلاح طلبی و سازش کاری را شکستهاند و دارند با سازماندهی افقی و از پایین و با ابتکارهای جسورانه و متفاوت و بینظیر خود به جلو میروند. تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی در یک هم زمانی عجیب با پیشنهاد رفراندوم از طرف حسن روحانی، شعار رفراندوم برای تغییر وضعیت موجود به شیوه مسالمت آمیز و زیر نظر سازمان ملل را رونمایی کردهاند.
من به عنوان یکی از خانوادههایی که در سی و نه سال گذشته شش نفر از نزدیکترین اعضای خانوادهام (خواهر، چهار برادر و همسر خواهرم) را برای مبارزه با بیعدالتی از دست دادهام و خودم نیز برای مبارزات دادخواهانه، هماکنون با یازده سال و نیم حکم زندان روبرو هستم، از طراحان این ایده میپرسم؛ برنامهتان برای تحقق چنین طرحی چیست و چگونه میخواهید این طرح را به پیش ببرید و عملی سازید؟
این حق مسلم من و تمامی آنهایی است که در طی این سالها علیه بیدادگری حکومت مبارزه کرده و به اشکال مختلف از این حکومت و مدافعان آن آسیب دیده و گزیده شدهایم، ما دیگر نمیخواهیم و اجازه نمیدهیم همان بلایی که در سی و نه سال پیش بر سرمان آوردند و با رفراندوم سر بسته آری یا نه، ما را در گردابی عمیق اسیر کردند، دوباره تکرار شود.
بی تردید این طرح مدافعانی هم خواهد داشت، از میان آنهایی که این حکومت را نمیخواهند، ولی پایداری و شاید توان پیگیری مبارزه سخت و مستمر و مستقل از وابستگان به قدرتها را به دلایل مختلف ندارند و اغلب برای خلاصی از وضعیت موجود، به اجبار حکومت به انتخاب بین بد و بدتر تن دادهاند، ولی دیگر صبرشان لبریز شده و به دنبال یافتن راهی آسان و سریع برای گذر از این حکومت هستند و هم چنین در میان کسانی که خواهان بازگشت به سلطنت بوده و هستند و به کمک کشورهای غربی برای تغییر وضعیت موجود دل بستهاند.
خیزش مردمی دی ماه ۹۶، نقطه عطفی در تغییر روند مسیر جنبشها در ایران بود و نشان داد که مردم بی کم و کاست خواهان تغییر جدی وضعیت موجود هستند و این پیروزی بزرگی برای مردم ایران بود. در همین جا با افتخار میخواهم به تمامی آنهایی که با خواست آزادی، برابری و رفع بی عدالتی به خیابان آمدند و با هرگونه تبعیض، تحقیر، نژادپرستی و اشکال مختلف استبداد مرزبندی دارند و باعث تولد این جنبش مردمی شدند و جان شیرینشان را در این راه دادند یا بازداشت و شکنجه شدند، درود بفرستم که حرکتی بسیار شجاعانه و کارستان کردند و تن حکومت را به لرزه انداختند. مردمی که از حرکتهای اصلاح طلبانه گذر کردند و شعار اصلیشان شد «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» و زنانی که با جسارت بینظیری علیه حجاب اجباری قد علم کردند. این حرکتها نشان داد که مردم عزمشان را جزم کردهاند که از پایین و در همبستگی با تمام جنبشهای مردمی، برای تغییر وضعیت موجود قدم بردارند.
به نظر من، تدوین کنندگان بیانیه رفراندوم، آگاهانه یا ناآگاهانه، میخواهند مسیر حرکت پیش رونده مردم را کنترل کنند و با دنده به عقب، همان مسیری را تبلیغ کنند که در طی سالها آزمودهایم، منتها با شعاری فریبنده تر. آنها میخواهند که پدر را با روش آشتی جویانه، از تخت سلطنت به زیر کشند.
من میپرسم چگونه میتوان با وجود یک حکومت تمامیت خواه که دیکتاتوری بر تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن حاکم است و سیاست خشونت و سرکوب و ایجاد رعب و وحشت و روش قهرآمیز جزو ذاتی وجود آن است و در نتیجه ما از حقوق اجتماعی خود شامل: آزادی اندیشه و بیان و قلم، برابری حقوق زنان با مردان، حقوق اقلیتها، حق انتخاب مذهب، حق پوشش و کنترل بر بدن، و در سادهترین شکل مدنی آن؛ حق انتخابات آزاد، حق پرسش گری از حکومت و از حق اعتراض، اعتصاب، تشکل و تجمع نیز محروم شدهایم، میتوان به روش مسالمت آمیز خواهان تغییرش شد و چگونه امکان دارد این حکومت بپذیرد که رفراندومی با نظارت سازمان ملل در کشور انجام شود؟ این ایده بیشتر به یک بازی مسخره با مردم شبیه است و البته بسیار تلخ، زیرا مدافعانی را هم با خود همراه خواهد کرد.
من میپرسم چگونه میتوان با حکومتی که سی و نه سال بر خوان سفره مردم نشسته و بلعیده است و روز به روز فاسدتر و فربه تر شده و با جود این همه منابع، هنوز نمیتواند یا نمیخواهد سادهترین مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بحرانهای زیست محیطی مردم را حل کند که نفس کشیدن عادی نیز در شهر دشوار شده است و روز به روز بحرانهای ساختاری عمیقتر و عمیقتر میشود، میتوان با روش مسالمت آمیز جلو رفت. و از همه مهمتر حکومتی که هیچ گاه شرمنده مردم نشده است و نه تنها از مردم پوزش نمیخواهد، هم چنان با وحشیانه ترین روشهای خشونت آمیز مردم را به سلابه میکشد، میتوان با زبان آشتی و مسالمت صحبت کرد. درست در «همین لحظه»، چندین نفر از زنان و مردان شجاع ما زیر تیغ اعداماند یا برای سادهترین خواسته خود مجبور به اعتصاب غذای خشک شدهاند و در خطر مرگ قرار دارند و بسیاری در زندانهای مختلف رسمی و غیر رسمی، زیر شکنجههای قرون وسطایی جان میدهند.
چگونه میتوان با دولتی هم صدا شد که هنوز پاسخی به چرایی و چگونگی کشته شدن جوانهای ما در دی ماه ۹۶ نداده است و نمیدانیم چرا و چگونه چندین نفر از زندانیان در زندان، با «خودکشی» کشته شدهاند و این جنایتها ادامه دارد؟ چگونه میتوان با حکومتی که تا بن دندان مسلح است و هر چه دلش میخواهد بر سر مردم میآورد، از راه مسالمت آمیز و آشتی ملی حرف از تغییر زد؟!
اشتباه برداشت نشود، من از مبارزه مسلحانه حرف نمیزنم، حرف من این است که این طرحها مانند روشهای اصلاح طلبانه نگاه به بالا دارد و جلوی پویایی و نقش آفرینی حرکتهای مردمی و ایجاد تشکلهای مستقل را میگیرد، در حالی که ما نیاز داریم بر شانههای خودمان تکیه کنیم و تشکلهای مستقل و قدرتمند خود را تشکیل دهیم و مطالبات مان را تعریف و ساختارمند کنیم و جنبش هایی مستقل و پیگیر و پویا داشته باشیم. در این صورت است که تغییر میتواند پایههای قدرتمندی داشته باشد و بر مبنای خواستها و مطالبات واقعی مردمی جریان یابد، نه تغییر از بالا و در یک رأی گیری بیمحتوا.
آقای نوری زاد یکی از امضا کنندگان این بیانیه میفرمایند «خیلی فاصله است با روزی که مردم نهراسند و به خیابان بیایند و خواستار رفراندوم بشوند». گویی امر به ایشان مشتبه شده که خیلی شجاع هستند و فراموش کردهاند که سی و یک سال در کنار حکومت و رو در روی مردم بودهاند. من ماندهام ایشان با چه رویی میتوانند از نهراسیدن مردمی صحبت کنند که جمهوری اسلامی زندگیشان را فلج و نابود کرده است. مردمی که در این جهنم سوزان تلاش کردهاند زندگی خودشان و خانواده را سرپا و سالم نگاه دارند. ایشان چگونه میتوانند از نهراسیدن مردمی بگویند که در زمان همراهی ایشان با حکومت، هزاران نفر از بهترین عزیزانشان در طی این سالها کشته و زندانی و شکنجه شدهاند و این بی عدالتیها و تبعیضها و تحقیرها بدون توقف در موردشان ادامه داشته است. آن هم در شرایطی که برای سادهترین اعتراض مورد سرکوب و خشونت بی حد و حصر حکومت قرار میگیریم. پس این همه زندانی سیاسی که یا در زندانها و زیر انواع شکنجه و بیماری و خودکشی و اعتصاب غذا، با مرگ دست و پنجه نرم میکنند را نمیبینند یا معترضانی که یا با وثیقههای سنگین در بیرون از زندان محبوساند یا از کار اخراج شده یا راهی تبعید شدهاند! چگونه ایشان میتوانند این همه اعتراض و اعتصابهای کارگری و معلمان و پرستاران که برای سادهترین خواسته صنفی خود مورد بازداشت و اخراج و تهدید و تحقیر مدوام بوده آند را نادیده بگیرند؟ یا سالها ایستادگی خانوادهها برای دادخواهی یا اعتراض زنان و دختران به تبعیض و نابرابری و تحقیر مداوم در زندگی اجتماعی و خصوصی که شجاعانه ایستادهاند، یا اعتراضهای دانشجویی و ستاره دار شدن و اخراج آنها از دانشگاه، یا اعتراض نویسندگان و روزنامه نگاران و شاعران و هنرمندان و غیره و غیره.
مبارزات جسورانه معترضان به استبداد و نابرابری و بیعدالتی از همان روزهای به قدرت رسیدن دیکتاتوری اسلامی آغاز شد و هزاران نفر جانشان را بر سر آن دادهاند، زمانی که شما در کنار آقای خامنهای و سردارانشان گل میگفتید و گل میشنیدید.
البته ایشان حق دارند، زیرا تازه به دوران رسیدهاند و باید برای پوشش اشتباههای خود قدمهای پر سر و صداتری برداند تا بتوانند جبران مافات کنند، ولی آقای نوری زاد، اگر واقعاً به سمت مردم آمدهاید، لطفاً نهراسید و به پرسشهای من که در چند سال پیش در یکی از مراسم خانوادههای دادخواه در حضور جمع از شما پرسیدم و قانع نشدم را دقیقتر پاسخ دهید.
آن زمان از شما به عنوان کسی که به قول خودتان قبل از سال ۸۸ با حکومت بودهاید و جنبش سال ۸۸ چشمان شما را باز کرد پرسیدم:
پرسش یکم: شما قبل از سال ۸۸ متوجه این جنایتها نمیشدید؟
پاسخ شما: آن موقع من شبیه آدمهایی بودم که همین الان در کنار آقای خامنهای هستند، سرداران، پاسداران، جهادگران، بسیجیها. ما در یک خانواده ده، بیست، سی، چهل میلیونی بودیم که اخبار و تحلیلهای خاص وارد این خانواده میشد و به این خانواده گفته میشد که آنها منافقند، براندازند، آمدهاند اسلام را بربچینند، ما اینجوری بودیم:
۱- جهالت با تمام شکل و شمایلاش،
۲- ترس با تمام شکل و شمایلاش، ما میدانستیم اینها چگونه میروبند،
۳- طمع به حقوق ماهانه و سود و منفعت،
۴- امید به اینکه آینده شاید بهتر شود.
پرسش دوم: من باور نمیکنم که این افراد متوجه این جنایتها نمیشوند. شما آدم آگاهی هستید و با یک بسجی ساده متفاوتید. من بعید میدانم که آن زمان شما از اعدامهای دهه شصت باخبر نبودید، چرا زندانیان مجاهد را که حکم داشتند در زندانها کشتند؟ چرا زندانیان چپ را کشتند؟ من آن بخشهای مربوط به ترس، حقوق ماهانه و حتی امید به آینده برایم قابل درک است، ولی شما که ادعا میکنید انسانیت برایتان مهم بوده است، چرا اخبار را ازاطرافیان آقای خامنهای، آقای خمینی میشنیدید، اخبار واقعی در میان مردم بود. چرا به میان مردم نرفتید؟ چرا ده بیست سال پیش به یکی از این خانوادهها سر نزدید، ببینید چرا عزیزشان اعدام شده است؟
پاسخ شما: من یک چیزی را صادقانه به شما بگویم، اگر ماجرای ۸۸ پیش نمیآید، من شاید هنوز آن طرف بودم.
آقای نوری زاد اگر قبلاً در زمان دوستیتان با حکومت از اعدامها بی اطلاع بودهاید!؟ حتماً پس از سال ۸۸ و پرسشهای امثال من و دیگر خانوادهها، کند و کاوی در مورد چرایی و چگونگی اعدامهای دهه شصت از دوستان نزدیکتان به حکومت کردهاید و حالا از شما میخواهم که نهراسید و به دو پرسش زیر نیز شفاف و دقیق پاسخ دهید:
۱- چرا و چگونه زندانیان سیاسی که حکم زندان داشتند را در سال ۶۷، در دادگاههای چند دقیقهای و پنهان از چشم خانواده و اطلاع زندانیان، گروهی اعدام کردند؟
۲- چه گروههایی از حکومت یا نزدیکان به حاکمیت، با این اعدامها موافق بودند یا آن را به حق میدانستند و چرا؟
۳- نحوه اعدام و خاک سپاری زندانیان سیاسی اعدام شده در دهه شصت و به ویژه سال ۶۷ در تهران و شهرستانها چگونه بوده است؟
در پایان، از امضا کنندگان این بیانیه به جد میخواهم، اگر قصدشان گمراه کردن مردم و لگام زدن به اسب سرکش اعتراضهای مستقل و مردمی نیست، ضرورت دارد که نهراسند و برنامه راه بدهند. در غیر اینصورت، فقط شعاری توخالی دادهاند که بارها و به شکلهای مختلف شنیدهایم و در این شرایط حساس و سرنوشت ساز، مسوولیت سنگینی بر عهدهشان قرار خواهد گرفت و باید پاسخگوی آن باشند.
سربلند و پایدار باشیم
منصوره بهکیش
۲۶ بهمن ۱۳۹۶/ ۱۵ فوریه ۲۰۱۸
نظرها
داود بهرنگ
با سلام خانم بهکیش به راستی و درستی می نویسند: « ما نیاز داریم بر شانههای خودمان تکیه کنیم و تشکلهای مستقل و قدرتمند خود را تشکیل دهیم و مطالبات مان را تعریف و ساختارمند کنیم و جنبش هایی مستقل و پیگیر و پویا داشته باشیم. در این صورت است که تغییر میتواند پایههای قدرتمندی داشته باشد و بر مبنای خواستها و مطالبات واقعی مردمی جریان یابد، نه تغییر از بالا و در یک رأی گیری بیمحتوا.» به نظر من، تدوین کنندگان بیانیه رفراندوم، آگاهانه یا ناآگاهانه، نمیخواهند سد راه اقدامات دیگران شوند یا با شعاری فریبنده مسیر حرکت پیش رونده دیگران را کنترل کنند و با دنده به عقب، همان مسیری را تبلیغ کنند که در طی سالها آزمودهایم. مراد و منظور آنان ـ به نظر من ـ عکس این معناست. رفراندم یک شعار جزئی تشکیلاتی نیست. ناظر بر جزئیات نیست. رفراندم یک شعار کلی تدارکاتی سیاسی است. یک تعیین تکلیف با خود است. از برای ایجاد آمادگی منتال و پراکتیکال است. مخاطب این شعار هر آن کس است که به گمانش این رژیم اصلاح شدنی نیست. هر آن کس است که به گمانش وقت آن رسیده که بر علیه این رژیم اعلان بسیج همگانی شود. هر آن کس است که به گمانش وقت مبارزۀ همگانی در شکل منفی و امتناع فرا رسیده است. وقت آن است که دیگر در هیچ همه پرسی این رژیم شرکت نکنیم. وقت آن است که اثبات کنیم ما بیشمارانیم. وقت آن است که به جامعۀ جهانی نشان دهیم که ما ـ میلیون ها نفر ـ به جمهوری اسلامی ایران نه می گوییم. بگوییم که ما خواستار تغییر بنیادین شکل و شیوۀ مدیریت سیاسی در ایران هستیم. با احترام داود بهرنگ
bijan
طرح رفراندم از جانب ر حسن روحانی درباره هر چیز که باشد چند قضیه را روشن میکند 1- نظام سیاسی ایران با وجود ولایت فقیه به بن رسیده است ! 2- شورای مصلحت نظام یک کارگاه بی خاصیت است و قادر به حل مسائل کلان کشور نیست 3- با مراجعه به آرای عمومی در یک جامعه توده وار و فاقد آزادی های سیاسی و اجتماعی در صدد اند که موذیانه مشکلات کشور را که تا کنون دستگاه حاکمه باعث ان بوده به گردن مردم بیاندازند ! بنا براین همه جریانات سیاسی آگاه باید افشاگری کنند و پرده از دسیسه ها بر دارند .
فرزاد
به نظرم سؤالات نگارنده از آقای نوریزاد منطقی اند، اما صرفنظر از رویکرد پیشین آقای نوریزاد، امروز بحث اصلی رویکرد فعلی یا گذشته آقای نوریزاد نیست، بلکه بحث رفراندم است. فرض کنیم، حکومت در فکر ترفندی است تا اوضاع پریشان و متزلزل خود را سامان ببخشد، سؤال اصلی این است آیا حکومت حاضر است تن به انتخاباتی دهد که زیر نظر سازمانها بین المللی برگزار شود؟ اگر چنین است، که من بعید می دانم، دیگر بحث تقلب منتفی است، و مردم به هر جریانی که رأی اکثریت بدهند باید توسط سایر مردم محترم تلقی گردد. ناگفته نماند که در چنین انتخاباتی نظارت استصوابی و حذف احزابی مانند سلطنت طلب و مجاهد و ... منتفی است. همه حق شرکت دارند. اما اگر رفراندومی در نظر باشد که با عنوان پرسش ج.ا. آری یا نه برگزار شود، نتیجه صددرصد نه خواهد بود، بنابراین رفراندم فوق در مرحله بعد باید برگزار شود. نگارنده مقاله فوق با طرح سؤال "آیا حکومت تن به چنین رفراندمی می دهد یا خیر؟" سؤالی کلیدی پرسیده اند! پاسخ آن خیر است. طرح برگزاری رفراندمی، (به نظر من بعنوان فردی که هیچ ارتباطی با هیچ یک از آن افراد یا حزب و گروهی ندارم)، با شرایط فوق دادن آدرس مقصد به تظاهرات کنندگان است تا دور باطل قتل و جنایت را طی نکنند، و بدانند که در پایان تظاهرات و اعتراضات و تشکیل تشکل های مستقل مردمی، بجای شعارهای مرگ بر این و آن، شعار دمکراسی از طریق صندوق رأی را سرلوحه تصمیمات خود کنند.
روزبه
منصوره خانم سلام. برای ایجاد تغییر اجتماعی سازماندهی و تشکیلات لازم است . با احترام عمیق به حرکت اعتراضی مردم متاسفانه به خاطر عدم وجود یک. تشکیلات و بدون استراتژی و تاکتیک. و نا مشخص بودن شعار و اهداف محکوم به شکست بود. آیا سازمان یا حزب یا جبهه ای در ایران وجود دارد که اینگونه حرکات را رهبری کند ؟ جواب من خیر است . اپوزیسون رژیم ایران در داخل و خارج بیشتر به یک لشکر شکست خورده شبیه است. این حرکت میتواند در صورت جا انداختن آن در بین اپوزیسون داخل و خارج کشور میتواند اولین قدم تاکید میکنم اولین قدم برای متحد کردن نیروهای سیاسی اپوزیسون و ایجاد یک جبهه متحد در برابر نظام . تا. قدمهای بعد برداشته شود حرکت بعد تعیین شعارها . سازماندهی اعتصابات وووووو باشد . بدون جبهه متحد و متشکل مخالفین ما تغییر نظام یعنی دشمن همه مردم ایران را باید به گور ببریم. نکته ای که تمام مخالفین این طرح. تاکنون مسکوت گذاشته اند اینست که شما بله خود شما چه راهی برای. تغییر دارید؟ لطفا فقط نفی نکنید راه حل عملی ارائه بدهید. واقعیت اینست که این اولین تلاش برای متحد کردن مخالفین مسلمان در نظام جمهوری خواهان. سلطنت طلبان. ووووو است که میشود در کنار یکدیگر برای مبارزه با این نیروی اهریمنی جمع کرد. در رابطه با اینکه چه کسی در این نظام چه کرده چه نکرده باید در یک دادگاه عادل باید پاسخگو باشد نه در ستون روزنامه. تعدادی از اینها بهای سنگینی برای دست کشیدن از مواضع سابق داده اند. آیا همه مردم همزمان به فاسد بودن این نظام رسیده اند؟ یکی زودتر یکی دیرتر بیدار میشود.
sattar beheshti
نسرین ستوده وکیل دادگستری و یکی از امضاکنندگان این بیانیه میگوید این بیانیه یک طرح خام است که باید روی آن کار شود و این تنها از پس ۱۵ نفر بر نمیآید. او تاکید میکند که امضاکنندگان اصراری بر زمان انجام این رفراندوم ندارند و این اصلا در اولویت نیست که این رفراندوم حتما در زمان حیات جمهوری اسلامی یا الزاما پس از آن انجام شود. ستوده میگوید ۴۸ ساعت پس از انتشار این فراخوان، ایمیلی تهدیدآمیز از طرف شخصی به نام "حمید احمدآبادی" که در رسانهها از او با نام "بسیجی دهنگشاد" یاد میشود، دریافت کرده است.!
پرتو نوری علا
آمار خود حکومت نشان می دهد که 75% مردم از حکومت ناراضی هستند. (آمار گیران در زندان اند). با چنین وضعی چگونه رژیم حاضر به قبول رفراندم خواهد شد. این جماعت چنان بی شرم است که رئیس جمهور و سایر عمالش ناگهان بعد از 40 سال از خواب بیدار شده و ناراضیتی مردم را در تبعیض و بی عدالتی دیده اند. روحانی در آخرین نطق خود حتی از رفراندم حرف زد، اما با اطمینان اضافه کرد که مردم مثل آغاز انقلاب که 99.9% به رژیم جواب آری دادند، هنوز هم همانطور هستند. یعنی رفراندم نشده او نتیجه کار را می داند. اصلاً فرض کنیم این رژیم حیله گرِ غاصب، برگزاری همه پرسی، همانند زمان خمینی بصورت "رژیم اسلامی آری یا نه" را پذیرفت؛ بعد هم با تقلب و دستکاری درصندوق های رأی، یا ایجاد ترس و ارعاب، تهدید یا دادن رشوه به مردم، و کمک گرفتن از فرخ نگهدارها، بتواند جواب مثبت برای ماندگاری خود بگیرد، آنوقت تکلیف چیست؟ا
کوین
بانوی بزرگوار سرکار خانم بهکیش : نگاشتهء شما و همچنین نظر سایر دوستان ، هرکدام بخشی از واقعیات موجود را نشان می دهد ... به نوعی می توان این نظرات را مکمل یکدیگر دانست . در ادامهء همین آرا نکاتی را لازم می بینم که خدمت شما و همهء دوستان عرض نمایم : ۱- در تمامی سالهایی که از عمر این نظام فاسد و سرکوبگر می گذرد ، متاسفانه این رقمِ ۹۸ درصد آری به عنوان یک " حقیقتِ مسلّم " ذکر می شود . در حالی که یک دروغ و فریب بزرگ است . آنروزها حتی اطرافیان خمینی قصد داشتند رقمِ ۱۰۰درصد را اعلان کنند که با آن مخالفت شد ، از باب اینکه خیلی باورناپذیر خواهد بود!! من واقعا نمیدانم چنانچه همان رفراندم نمایشیِ سال ۵۸ بطور سالم و شفاف برگزار می شد چه نتیجه ای از صندوق ها بیرون می آمد . به احتمال زیاد بدلیلِ جوِّ هیجانیِ حاکم در آن دوران ، باز ج.ا. حائز اکثریت می شد ولی نه با این درصد .... همان زمان و اززبان افرادِ موثر نظام شنیده می شد(در محافل خصوصی) که حدود ۴۰ درصد به رقم نهایی افزوده شده . و تازه این غیر از تقلبهای پراکنده یا سازمان یافته در کسبِ همان مثلا ۶۰ درصد بود . ۲- مسئلهء رفراندم با "عفو عمومی" تفاوت دارد و این دو الزاما همراهِ هم نخواهند بود الّا اینکه از قبل توافق و تفاهم بر سرِ آن صورت گرفته باشد . ۳- حتی در صورت توافق بر سر عفو عمومی "حق دادخواهی بصورت خصوصی" محفوظ خواهد بود . حتی در بنیان های فکری نظام کنونی تاکید می شود حتی خداوند نیز از "حق الناس" گذشت نخواهد کرد . سپاس
کوین
توضیحات تکمیلی در باب فریب بزرگی به نام " رفراندوم ۹۸ درصدی" در یادداشت قبلی در همین ستون عرض کردم در فروردین ۵۸ تقلبات و تخلفات گسترده ای در آن رفراندم نمایشی صورت گرفت . این نمایش پوپولیستی برای نظام هم مصرف داخلی داشت و هم مصرف خارجی . اما درباب آن رقم ۹۸ درصد - به فرض صحت- نباید آنرا معادل ۹۸ درصد جمعیت ایران قرار دهیم . چیزی که ۳۹ سال است نظام قصدِ القای آنرا دارد . الف - حدود ۳۵ درصد از واجدین شرایط اصلا در آن انتخابات شرکت نکردند که قطعا میتوان آنرا به تعداد آراء منفی افزود . در همانروزها بلافاصله سران نمایش تصمیم گرفتند این رقم را هم دستکاری کنند و روزهای بعد ، درصد شرکت کنندگان مرتب بالاتر اعلام میشد : ۷۵ - ۸۲ - ۸۷ درصد و ... سرانجام از ۹۰ درصد که عبور دادند دیگر معلوم نشد بالاخره رقم واقعی غائبین چقدر بوده ، و تا امروز هم سعی در عبور از این مهم را دارند . ب- در همان زمان هم اصل بر مهندسی آرا گذاشته شده بود و در بعضی نقاط کشور یا برخی محلات شهرها که احتمال کسب آراء منفی زیاد بود ، یا اصلا شعبه رای دایر نکردند و یا به یک شعبه اکتفا کردند تا بعدا تکلیف همان یک صندوق را به راحتی روشن! کنند. پ - جمعیت ایران در سال ۵۷ بسیار جوان بود و حدود یک سوم جمعیت از نظر قانونی نمی توانستند رای دهند . آنچه مهم است مخدوش و مبهم بودن تمامی انتخابات تاریخ نظام ج.ا. است (اگر نگوییم کل آنها باطل و مردود است) سپاس از رادیو زمانه که امکان تبادل آراء در این مقوله را فراهم آورده است .
Farid
بنظر میاید بعداز مطرح کردن سوریه ای شدن ایران ؟! واتهام تحریک خارجی تظاهرات مردم عاصی ایران! ٫ حالا تعدادی از روشنفکران ؍ همانند ارتش سایبری اغا بسیار فعال شده و کامنتهای سوپر انقلابی نوع خلخالی میگذارند که همه را میخواهند در دادگاه چند دقیقه اعدام کنند !! حتی تقاضای خفقان برای۱۵ فعال سیاسی (که افراد مقیم ایرانشان باخطر دستگیری و حتی خودکشی !روبرو هستند و تقاضای -رفرندام حکومت اسلامی آری یا نه-کرده اند!) میکنندوانها را اصلاح پذیرسابق و عضو حکومت مینامند در حالیکه تعدادی از آنها در زندان حکومت گرفتارند!! دوستان روشنفکر ٬ مردم ایران از دیکتاتوری و چماقدار وولایت خسته شده اند و دنبال کشور دموکراسی هستند که هر فکری و گروه سیاسی حق رای دادن و انتخاب شدن بدون فیلتر شورایی مثل نگهبان را داشته باشد و بخاطر اندیشه اش در زندان خودکشان نشود.... لطفا چماق و- اعدام باید گردد-را غلاف کنیم !!
کارو
مسئله بر سر این است که شعار رفراندوم با هدف منحرف کردن ذهن مردم داده می شود و خودشان هم می دانند که در شرایط کنونی عملی نیست و خانم بهکیش هم همۀ حرفشان این است که اولاً صلاحیت خودتان را به عنوان افرادی که سابقاً با رژیم همدست بوده اید برای این شعار نشان دهید و دوماً برای انجام رفراندوم یک برنامۀ عملیاتی ارائه دهید. که هر دو حرف ایشان کاملاً صحیح است. این افراد همگی در گذشته دستکم از بخشی از حاکمیت دفاع کرده اند و یا بدان تعلق داشته اند و هرقدر هم که شعار رفراندوم برای برخی از ساده لوحان فریبنده باشد، برای کسانی که همواره مستقل و خارج از دایرۀ قدرت بوده اند، این ترس را به همراه دارد که برخی از عناصر صدر قدرت بخواهند با این ترفند یا به حیات خود ادامه دهند و یا اینکه مبارزات مردم را منحرف و کانالیزه کنند. خیلی ها دچار این توهم شده اند که رفراندوم آلترناتیو انقلاب است!! ابداً اینگونه نیست. حتی برگزاری رفراندوم هم بدون شکست رژیم غیرممکن است تا چه برسد به الزام آور بودن نتایج آن. ابتدا باید رژیم در عمل و در کف خیابان شکست بخورد و آنگاه گروهی از مبارزان و گروه های مبارز انقلابی قدرت را به دست بگیرند و در مرحلۀ آخر این گروه ها از طریق رفراندوم به این تغییر نظام مشروعیت بدهند، وگرنه رفراندوم به خودی خود اهمیت دیگری ندارد. برای برگزاری رفراندوم هم اول باید انقلاب کرد!