ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

چه کسانی مغزها را فراری می‌دهند؟

جویا آروین − در ایران برخی از منتقدان فساد و تباهی از قضا خود از زمینه‌سازان و کارگزاران فساد و تباهی هستند.

مهدی گلشنی، استاد و مدیرگروه رشته‌ی فلسفه در دانشگاه شریف، به‌تازگی در یک سخنرانی انتقادهایی بر اوضاع دانشگاه اقامه کرده و هشدار داده است که «اگر وضعیت به این طریق که فعلاً می‌گذرد بگذرد، دانشگاه سقوط خواهد کرد». نقدگریِ کسانی چون مهدی گلشنی بر دانشگاه‌ها یک نمونه از یک گونه‌ی خاص از نقدگری در ایران است که، در فضایی بسته که از چندصدایی بی‌نصیب است، هر از گاهی از زبان این و آن به گوش می‌خورد. ویژگیِ این نوع نقدگری این است که ناقد خود با اینکه در شکل‌گیریِ وضع موجود سهیم است زبان به انتقاد از وضع موجود می‌گشاید. این نوع نقدگری همیشه به‌ناگزیر محافظه‌کار و ترسو است، از کنار مسائلی که بنیادین و جدی هستند می‌گذرد و مسائل و مشکلات سطحی را به نقد می‌گیرد. به نظر من بررسیِ این نوع نقدگری می‌تواند نشانگری‌های خوبی برای درک وضع موجود و کنشگری در زمینه‌ی فسادستیزی داشته باشد.

بگذارید بخش‌هایی از سخنان گلشنی را بررسی کنیم. گلشنی در انتقاد از سازوکار  جذب هیئت علمی، در حالی که بر ایرادهای اساسی‌تر چشم می‌پوشد، نمره‌گرایی و معدل‌گرایی را به باد انتقاد می‌گیرد:

«یکی از اموری که بالاترین لطمه‌ها را به دانشگاه ما زده، به‌کار گرفتن معیارهای غلط در ترفیع یا جذب اساتید است؛ مثلا یکی از اموری که من مکرر دیده‌ام این است که می‌گویند معدل لیسانس طرف پایین است یا یک نمره پایین در کارنامه لیسانس دارد و حتی اگر معدل فوق‌لیسانس و دکتری‌اش بالا بوده، او را رد کرده‌اند. من بارها به دبیر جذب دانشگاه و دیگران گفته‌ام که یک نفر گاهی نبوغ واقعی خود را در سطح لیسانس بروز می‌دهد، یکی در سطح فوق‌لیسانس و دیگری در سطح دکتری.»

آیا به‌راستی کسی چون گلشنی که سال‌ها در دانشگاه‌های ایران سمت و کرسی داشته نقدهای اساسی‌تر و مهم‌تری بر شیوه‌ی جذب هیئت علمی در ایران سراغ ندارد، یا اینکه ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک یا منفعت‌اندیشانه نمی‌گذارد او به فسادهای بنیادی‌تر اشاره کند؟ چرا گلشنی به گزینش‌های ایدئولوژیک و سیاسی در جذب هيئت علمی اشاره‌ای نمی‌کند؟‌ چرا دخالت‌های سیاسی در مدیریت دانشگاه‌ها را نقد نمی‌کند؟ چرا از حوزه‌کردنِ دانشگاه و بدون آزمون طلاب حوزه‌ی علمیه را به دانشگاه فرستادن سخنی نمی‌گوید؟ او چرا به ما نمی‌گوید به چه دلیل نام‌های آشنا در میان اعضای هیئت علمی چنان پرشمار هستند—آیا جذب هیئت علمی برای آقازادگان به‌مراتب آسان‌تر از دیگران نیست؟

پاسخ‌دادن به این پرسش‌ها چندان دشوار نیست. کسانی چون مهدی گلشنی چگونه‌ می‌توانند چنین فسادهای سیستمی را به نقد بگیرند در حالی که خود از عاملان و زمینه‌سازان آنها هستند. مهدی گلشنی عضو «شورای عالی انقلاب فرهنگی» است، شورایی که از اصلی‌ترین ابزارهای حاکمیت برای اعمال نفوذ در دانشگاه‌ها است. نگاهی به شرح وظایف و مسئولیت‌های شورای انقلاب فرهنگی نشان می‌دهد که دانشگاه‌ها از خود هیچ استقلالی ندارند بلکه سراپا به سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌های شورای انقلاب فرهنگی وابسته‌اند.

با مقایسه‌ای با استقلال دانشگاه‌ها در کشورهای توسعه‌یافته، می‌توان به‌روشنی دید که خرابی‌های دانشگاه از کجا آب می‌خورد. اما گلشنی به جای این که به پای‌بست‌های ویران اشاره کند در بند نقش ایوان است. او به جای آنکه بگوید چگونه در غرب دانشگاه‌ها در استقلال خود می‌بالند و رشد می‌کنند، از حقارت در برابر غرب می‌گوید:

«در سراسر جهان اسلام، از جمله کشور ما، یک احساس حقارت نسبت به غرب دیده می‌شود که این ناشی از برتری غرب در علم و فناوری است. این احساس از یک طرف مانع آن است که نخبگان ما خلاقیت خود را برای نوآوری به کار گیرند و نیز باعث شده که ما عالمان برجسته خود را دست‌کم بگیریم و این خود عاملی موثر در خروج چشمگیر نخبگان بوده است.

مسئولین دانشگاه به شدت شیفته اغیار هستند. ببینید در سالهای اخیر چقدر تفاهم‌نامه با دانشگاه‌های دیگر بسته شده است؟ با دانشگاه مونیخ تفاهم‌نامه بسته‌اند برای اعزام نیرو جهت دوره‌های مشترک. تمام هزینه‌ها را هم آنها (مونیخ) می‌دهند. چرا؟ مگر عاشق چشم و ابروی ما هستند؟ می‌خواهند نوابغ و نخبه‌های دانشگاه را ببرند.»

درک کسانی چون گلشنی درباره‌ی کاروبار دانشگاه‌ها در غرب آمیزه‌ای از بی‌خبری، غرب‌ستیزی و توطئه‌اندیشی است. کار علمی و پژوهشی در دانشگاه‌ها در توسعه‌یافته‌ترین کشورهای جهان چنان پویا و غنی است که اساساً با کار علمی و پژوهشی در ایران قیاس‌کردنی نیست. برای مثال، بر خلاف نظام استخدامیِ بسته و ایدئولوژیک در ایران، استخدام دانشگاهی در دانشگاه‌های غربی نه‌تنها ایدئولوژیک نیست بلکه حتا بر پایه‌ی ملاحظات ملی و بومی‌گرایانه هم نیست. دانشگاه‌ها بر یک زمینه‌ی رقابتی و شایسته‌سالارانه برای جذب نیروهای خود به سراسر جهان اطلاع‌رسانی می‌کنند و به‌ترین‌ها را به‌ شیوه‌ی ارزیابیِ ناشناس (blind-review) برمی‌گزینند. این نکته با نظر به تبادلات دانشگاهی برای مثال در اروپای غربی بسیار روشن است.

در ایران برخی از منتقدان فساد و تباهی از قضا خود از زمینه‌سازان و کارگزاران فساد و تباهی هستند. کسانی چون مهدی گلشنی باید پیش از هر چیز به این پرسش پاسخ دهند که خود چه کرده‌اند. گروه فلسفه‌ی دانشگاه شریف که سال‌ها به مدیریت مهدی گلشنی اداره می‌شود چه بروندادی داشته است. نگاهی به اعضای هیئت علمی این گروه و دستاوردهایشان پاسخ به این پرسش را به‌روشنی به ما نشان خواهد داد. کاری که گروه فلسفه در دانشگاه شریف انجام می‌دهد به‌جای آنکه پژوهش در سطح استاندارد جهانی در زمینه‌ی مسائل فلسفیِ مربوط به علم باشد چیزی جز علم‌ستیزیِ ایدئولوژیک نیست.

عبدالکریم سروش در گفت‌وگویی درباره‌ی آقاي رباني‌املشي، که در اوایل انقلاب مسوول تصفيه استادان بودند، می‌گوید:

«كساني ايشان را دوره كرده بودند. يكي از افرادي كه ايشان را دوره كرده بود، دكتر مهدي گلشني بود كه هم‌اكنون عضو شوراي انقلاب فرهنگي است».

 از این گفتاورد که بگذریم، نگاه بسته و ایدئولوژیک کسانی چون مهدی گلشنی بر دانش‌آموختگان فلسفه پنهان نیست. باید دید این نگاه بسته و ایدئولوژیک تا کنون چه آسیب‌ها به دانشگاه زده است. انتقاد محافظه‌کارانه‌ی او هم هیچ گره‌ای از کار فروبسته‌ی دانشگاه‌ باز نخواهد کرد. گلشنی در این سخنرانی به جای «فرار مغزها» از «فراردهیِ مغزها» سخن می‌گوید. اما کسانی چون مهدی گلشنی در حقیقت همان کسانی هستند که مغزها را فراری می‌دهند.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • bijan

    حوزه علوم انسانی بدترین وضعیت را در مقایسه با سایر حوزه ها دارد . هزاران دکتر و کارشناس ارشد کم دانش که هیچ سودی به حال این جامعه ندارند محصول نظامی است که دستگاه حاکمه آن خواستار اسلامی شدن دانشگاه ها بوده اند ! خود سانسوری و مطابق میل و سلیقه مورد پسند نظام حاکم فکر کردن و نوشتن جز تباه کردن استعدادها چه نتیجه ای دارد ؟! این انبوه جماعت مسخ شده جایی برای کار کردن به جز همان ارگان های دولتی و دانشگاه ها ندارند که آنهم نیازمند داشتن پارتی دردستگاه قدرت است تا استخدام شوند وگرنه باید مسافر کشی کنند .!

  • تیشک

    کسانی همانند "مـهـدی گـلشـنی" بدنبال اصلاح وضع موجود نیستند، این گونه اشخاص پس از سالها تخریب و ستم به اهل فضل و دانش ناامیدانه بدنبال مفری می گردند تا اسم خود را از لیست تباه کنندگان علم و آموزش پاک کنند. سطحی نگری و بقول عامیانه ماست مالی کردن مشکلات بنیادی دلیل دیگری هم دارد، و آن اینست که با طرح مسائل پیش و پا افتاده، با زیرکی قصد دارند تا اذهان را فریب داده و از مسئله و مشکل اصلی دور کنند. اینجانب به شخصه حدود ده نفر از بهترین استعدادها را میتوانم نام ببرم که در آزمون دکتری با نمرات بسیار عالی قبول شدند، ولی به دلایل واهی در مصاحبه رد شدند. آن افراد هم اکنون در بهترین دانشگاههای آمریکا و اروپا کرسی های استادی را در اختیار دارند. کاش آقای مهدی گلشنی پاسخ می دادند چه کسی و به چه هدفی آن نخبه ها را از ادامه تحصیل در کشور خودشان ممنوع کرد، جرم آن افراد فقط کورد بودنشان بود! امثال آقای مهدی گلشنی و دیگر همفکرانش تیشه ای به ریشه ی ایران زدند که تا قرنها و شاید برای همیشه قابل جبران نباشد. فرق مردم جوامع جهان سومی و عمدتاً مسلمان با دیگر کشورهای مترقی غربی در بینش سطح پایین مردم جهان سومی است. برای مثال یک نماینده مجلس (در قرن 21) با صدای بلند در مجلس فریاد تبعیض سر می دهد و می گوید که در آذربایجان غربی هیچ کوردی حق تصاحب شغلهای مدیریتی را ندارد. البته پُرواضح است که در شرایط کنونی که رژیم در حال فروپاشی است، دستهایی در کارند تا جنگهای قومیتی را شعله ور کنند، ولی هستند بسیاری از مردمان که هدف پشت پرده را نمی دانند و به راحتی در دام جنگ داخلی فرو می اُقتند. در نهایت باید گفت که: این رژیم سالهاست که بر مدار تخریب تمامی زیرساختهای علمی، انسانی، هویتی و فرهنگی ایران و ایرانی قرار دارد. و عجبا که ما مردم ایران در یک بی حسی و گیجی عجیب تمام این خیانتها و ضایع کردن های حقوق انسانی را می بینیم (و با علم به اینکه نا حق هستند) یا از کنارشان می گذریم و یا تأیید می کنیم.

  • جهانگرا

    چه قبل وچه بعد از انقلاب، دانشگاه های ایران وضعیت مضحکی داشته اند. همه وزیران، پایوران، روشنفکران، سخنوران، مهندسان ، تکنوکراتها، کارگزاران سازندگی، اصلاح طلبان ، استادان دانشگاه در این رژیم و اشخاصی نظیر شریعنی، چمران، صحابی، بازرگان، حسین نصر، مطهری، دکتر حاج سید عطا الله مهاجرانی ( دامت افاضاته) ، سروش، گلشنی، صدر حاج سید جوادی، سنجابی، سلامتیان و برخی دیگر فاشیستهای شیعه و اینتلیجنسیای اسلامی از محصولات دانشگاه های قبل از انقلاب هستند. همان بهتر که دانشگاه های بعد از انقلاب مغزها را فراری میدهد. ضمنا در مورد فرار مغزها روایات غلو‌آمیز زیاد است. اغلب کسانی که دارای مدرک تحصیلی از ایران هستندو به غرب مهاجرت می کنند، اصولا مغز به آن معنا محسوب نمی شوندچون مدارک دانشگاه های ایران پشیزی ارزش ندارند. دانشمندانی نظیر مریم میرزاخانی از نوادر روزگار هستند که همان بهتر که از ایران رفت. کدام دانشگاه ایرانی و یا جهان سومی هم پایه هاروارد و استنفورد می باشد که در شان مقام علمی دانشمندانی نظیر او باشد؟

  • بهنام

    آنها با اندیشه ودانایی در جنگ همیشگی بوده وهستند . اما برای گسترش نادانی و سخن های بیهوده وباز داشتن زنان از آموزش دست به هرکاری میزنند . خواست بی چون و چرای آخوندان بستن در هر گونه آموزش به جز آموزش دینی ( شیعی ) است .

  • ایراندوست

    فرار مغزها از حکومت های مغز خر خورده ایی چون ایران به یک کشور توسعه یافته ، برای یک زندگی و امنیت اجتماعی بهتر، از بدیهیات است. بیشتر مدارک تحصیلی در ایران فاقد ارزش واقعی و کاربردی در بازار کار است، در بهترین شکل ممکن فقط در حوزه استفاده تئوریک یا تعمیر خرده آلات در حد یک فارغ تحصیل مدرسه حرفه ایی در غرب نئو امپریالیست. تمرکز علوم و تکنولوژی در حیطه تحقیق،اختراع،اکتشاف،تولید و کنترل، در دست انحصارطلبان است. سه ضلع آمریکا، اروپای غربی( همراه با کشورهای استرالیا و زلاندنو)، ژاپن با مدیریت سیستم مالی جهانی،تولید انبوه و توزیع بین المللی کالا و خدمات ، از طریق تشکیلاتی مانند "کمیسیون سه جانبه " Trilateral Commission رهبری دنیا را هدایت‌گر هستند. ما در زیر سایه ولی فقیه فقط دنباله روهایی هستیم با مشت‌های گره کرده، دهانی پر شعار و دشنام و روحیه ایی طلبکارانه و پرخاشگر !