ادامه اصرار محافظهکاران بر «مجازات جدی و قاطع» دراویش معترض گنابادی
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دراویش معترض را به «سوء استفاده از خویشتنداری نیروی انتظامی» متهم و ادعا کرد که آنها «سلاح گرم» به همراه داشتهاند. هاشمی شاهرودی نیز خواستار مجازات قاطع شد.
محمود هاشمی شاهرودی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نشست شنبه پنجم اسفند که سران سه قوه در آن حضور نداشتند، به اعتراض دراویش گنابادی تاخت و خواهان برخورد قاطع و جدی با آنها شد. دیگر مقامهای امنیتی و قضائی از جمله دادستان تهران و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی نیز خواستار برخورد مشابه با این معترضان شدهاند.
هاشمی شاهرودی اعتراض دراویش را «خدشهدارکننده امنیت عمومی جامعه» و «غیرقابل قبول» خواند و گفت:
لازم است مسوولان با جدیت و قاطعیت برخورد های قانونی لازم را به عمل آورند و از نعمت ارزشمند امنیت صیانت نمایند.
دراویش گنابادی دوشنبه ۳۰ بهمن در اعتراض به بازداشت نعمتالله ریاحی، یک درویش ۶۷ ساله گنابادی، در برابر ساختمان کلانتری پاسداران تهران تجمع کردند و برای دقایقی با نشستن بر کف خیابان مانع تردد خودروها شدند. به گفته یکی از شاهدان عینی پلیس پس از شلیک هوایی برای پراکندن معترضان، به تجمعکنندگان به صورت مستقیم شلیک کرد. پس از آن یک خودروی سواری و یک اتوبوس نیروهای پلیس را زیر گرفتند و به گفته سعید منتظر المهدی، سخنگوی نیروی انتظامی سه مأمور نیروی انتظامی و یک بسیجی کشته شدند. بسیجی دیگری نیز با «سلاح سرد» کشته شد.
عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران نیز شنبه از حتمیبودن «مجازات سنگین» دراویش معترض خبر داد.
او گفت که «اینبار با آنها مدارا نخواهد شد» و هشدار داد «همه کسانی که در حادثه خیابان پاسداران ورود کرده و امنیت کشور را بهم ریختند» مجازات خواهند شد.
به گفته دادستان تهران،
ایجاد آشوب و بر هم زدن امنیت کشور و خسارت زدن به اموال عمومی و اماکن مردم جرمهایی است که مجازات سنگینی دارد و مطمئن باشند به مجازات سنگینی محکوم خواهند شد.
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی ایران هم شنبه دراویش معترض را به «سوء استفاده از خویشتنداری نیروی انتظامی» متهم کرد.
او در حالی این ادعا را مطرح کرد که تصاویر منتشرشده از دراویش بازداشتی مجروحیت آنها و چهرههای خونینشان را نشان میداد.
او ادعا کرد که دراویش «سلاح گرم» به همراه داشتهاند. بروجردی از «اشد مجازات» برای متهمان خبر داد.
در چند روز اخیر مقامات جمهوری اسلامی حملات شدیدی را علیه دراویش گنابادی آغاز کرده و خواهان مجازات سنگین برای آنها شدهاند. مسئولان حکومتی در این مدت تلاش کردهاند که اعتراضات دراویش را به «دشمنان» و خارج از کشور نسبت دهند. در اعتراضات دوشنبه گذشته ۳۰۰ نفر از دراویش دستگیر شدند. منابع نزدیک به دراویش از بازداشت شمار بسیار بیشتری در تهران و دیگر شهرهای ایران خبر میدهند.
شماری از زندانیان دراویش به زندان « فشافویه»، ندامتگاه مرکزی تهران بزرگ منتقل شده اند.
نظرها
ضربالمثل
مهدی خلجی· مسلمانانِ عهد پیامبر، نه کتابی به عنوان «قرآن» میشناختند، نه از قوانینی با نام «شریعت» خبر داشتند. یک روز محمد به نبوت مبعوث شد و دعوت به اسلام را آغاز نمود، ولی نزولِ وحی، بیست و سه سال، به طول انجامید و تنها به طور شفاهی و در موقعیتهایی ناهمگونی «شنیده» و «تلاوت» شد. بیست سالی پس از درگذشت پیامبر بود که کار تدوین مکتوبِ کلام وحیانی به میل و مدیریت عثمان به انجام رسید و نسخه او رسمی و نسخههای گوناگونِ دیگر«مصحف» غیرقانونی اعلام شد. دیرزمانی بعدتر، ابوحنیفه و شافعی، زمینههای تأسیس دستگاهی فقهی را فراهم آوردند و راه ظهور و رشد علمِ فقه و نهادِ فقاهت را گشودند. مکتبهای فقهی به صورتی که امروزه میشناسیم، محصول تطوّر و تحوّلی هزارساله است، بدون هیچ تقدّس و اعتباری فرابشری.
ضربالمثل
همچنین، پیامبر اسلام، نه «دولت»ی با دیوان و دستگاه سیاسی نوین بنیاد گذاشت، نه هرگز چون فرمانروایان دیگر، لقبی مانند «سلطان»، «ملِک» یا «امیر» بر خود نهاد. با این همه، فقیهان مدعیاند امّتِ اسلامی برای سامان سیاسی و مناسبات حقوقیِ خود – از اکنون تا قیامت – مکلّف به تقلید موبهمو از گفتار و رفتار پیامبر و امامان و صحابه است. این مدّعای سراسر بیپایه را چیزی نمیتوان دانست جز نسبت دروغ دادن به خدا و اولیای او. این ادعا خلاف عقل و تاریخ است. در کلام وحیانی و نبوی، نشانی از این ادعا نیست که اسلام، اندیشه سیاسی و ساختار حکومتی مشروع و مخصوص خود را دارد. قرآن به اراده و تصمیم فقیهان، مرجعِ و منبع قانونگذاری اعلام شد نه به دستوری آسمانی. همچنین، ریاست پیامبر در مدینه، کمابیش تداومِ هیأت و ماهیّت قبیلهای قدرتِ سیاسی بود و سنّتی الزامآور و اجرایی برای مسلمانانِ ادوار و اقالیم دیگرِ به جا نگذاشت. در عهد پیامبر و خلفاء «الگو» و «اسوه»ای روشن شکل نگرفت که قابل توصیه به آیندگان باشد. و البته، گرتهبرداری از آداب و اعمالِ گذشتگانی دور، نه شدنی است، نه انسانی.
ضربالمثل
مثلاً عمل به چنین روایتی، جز از سبکسرِ گسستهخردی برمیآید؟ «مالک به خانه عبدالله صالح، امیر مدینه، رفت، قدری که نشست، برای شستن دست و خوردن غذا صدایش کردند. گفت من دستهایم را نمیشویم. پرسید چرا؟ گفت اهل علمِ شهر ما، اینگونه رفتار نمیکنند، این رسم ایرانیان است. عمر ]خلیفه دوم[ پس از غذا، دستهایش را با کف پایش پاک میکرد... رسم عجم را بمیرانید و رسم عرب را زنده گردانید.» (به نقل از الونشریسی، المعیار، بیروت، 1981، 2/508) عبدالمجیدِ شرفی، از اسلامشناسان برجسته جهانِ عرب، در کتاب «اسلام میان رسالت و تاریخ»، بر نکتههای بالا تأکید میورزد و مینویسد لزوم پیروی مسلمانان از «سنّت» و عرفِ عصر پیشوایان اولیّه، اختراع و حکمِ سیاسی و اداری فقیهانِ ادوارِ بعدی است، نه امر و اراده الاهی.