● دیدگاه
موضع اخلاقی و انسانی مخالفت با دخالت ایران در سوریه
نسیم روشنایی - ایران نباید در سوریه دخالت نظامی کند نه صرفا به این دلیل که از دهان مردم ایران میزند و در دهان ارتش اسد میگذارد بلکه از منظر اخلاقی: همدلی با مردم سوریه.
برخی از مردم ایران از دخالت و حمایت نظامی حکومت ایران به کشورها و گروههایی در خاورمیانه مانند سوریه، لبنان، فلسطین و عراق و یمن شکایت دارند با این استدلال که با این حمایتها که بار مالی دارند، منافع مردم ایران به خطر میافتد. به بیانی دیگر، این رویکرد میگوید: درحالی که مردم ایران در شرایط بد اقتصادی قرار دارند، چرا دولت ایران باید برای مثال به سوریه کمکهای مالی کند. این نوشته سعی دارد این رویکرد را بررسی کند.
این رویکرد در نگاه نخست منطقی به نظر میرسد. در شرایطی که اکثریت مردم کشور با فقر، تورم بالا، ناامنی شغلی و بیکاری روبهرویند چرا دولت ایران باید هزینههای کلانی را صرف حضورش در کشورهای همسایه کند؟
یکی از نقاط ضعف این رویکرد این است که ساده انگارانه است. افرادی که این از رویکرد دخالت ایران را در خاورمیانه نقد میکنند گویی در این سی و نه سال هنوز درنیافتهاند که حکومت ایران از آغاز تاکنون خود منافعی داشته که با منافع اکثریت مردم ایران همپوشانی ندارد. هدف حکومت از ابتدا برقراری عدالت و برابری، دادن آزادی و تامین رفاه مردم ایران نبوده است. مهمترین هدف آن بقای خود بوده و این آماج را تاکنون به قیمت کشتار و سرکوب و فقر و به حاشیه کشاندن بخش عظیمی از مردم ایران پی گرفته است.
یکی از ابزارهای بقای جمهوری اسلامی، متحدانش در منطقه است. حکومت از سر انساندوستی و همدلی به کشورهای همسایه کمک مالی نمیکند، بلکه حکومت به دلایل ایدئولوژیک و استراتژیک به سوریه به عنوان یک متحد نیاز دارد. حکومت به مردم سوریه کمک نمیکند، برای حکومت ایران جان مردم سوریه عزیزتر از جان مردم ایران نیست. جمهوری اسلامی فقط با هدف بر مسند قدرت ماندن بشار اسد و داشتن او به عنوان متحدی مهم از دولت او حمایت میکند.
جمهوری اسلامی در روایتی که از آغاز شکلگیریاش ساخته، با آمریکا و اسراییل دشمن است. سوریه نیز مکانی است که ایران میتواند، از جمله با حمایت از حزب الله لبنان در آن، با بزرگترین دشمن اسمی خود یعنی اسراییل مقابله کند. این اتحاد بین ایران و سوریه از زمان رهبری خمینی بین دو کشور وجود داشته است.
ضرورت همدلی
ایران نباید در سوریه دخالت کند نه صرفا به این دلیل که از دهان مردم ایران میزند و در دهان ارتش اسد میگذارد، بلکه از منظر اخلاق: دخالت ایران در سوریه به تداوم جنگ داخلی در سوریه و کشتهشدن و تبعید شدن میلیونها سوری منجر شده است.
این نقد که جمهوری اسلامی نباید در کشورهای همسایه دخالت کند برحق و عاقلانه است اما نه زمانی که این استدلال در پی آن میآید که: چون از سهم مردم ایران به کشورهای همسایه داده میشود. مهمترین نقطه ضعف این رویکرد این است که فاقد «همدلی» است.
برای ابراز همدلی لازم نیست عاشق و شیفته مردم کشورهای همسایه باشیم. این غیرممکن است. اما وظیفه اخلاقی ما به عنوان یک انسان این است که بر مبنای اصول حقوق بشر و عقلانیت با همسایگانمان رفتار کنیم و در برابرشان موضع بگیریم. اگر ما به این درک برسیم که زندگی ما به عنوان یک ایرانی همانقدر ارزشمند است که زندگی یک فرد سوری و از این منظر با ادامه جنگ و تاثیر ایران در ماندگاری جنگ داخلی سوریه مقابله کنیم، موضعی اخلاقی گرفتهایم.
در رویارویی با این مسئله «بیطرفی اخلاقی» بسیار اهمیت دارد. اینکه از نظر عقلانی باور داشته باشیم که دیگران همانقدر ارزشمندند که ما، که جان و رفاه و امنیت آنها همانقدر برای آنان ارزشمند است که جان و امنیت و رفاه ما برای ما.
وقتی با نگاه عموم ِ بشری و بدون خودبزرگبینی به دخالت ایران در سوریه یا دیگر کشورهای منطقه نگاه کنیم، چنین استدلال نمیکنیم که چرا جمهوری اسلامی از سهمی که باید به مردم خودش اختصاص دهد، به سوریه و ارتش سوریه کمک میکند، بلکه با دخالت نظامی ایران در سوریه از منظر همدلی با مردم سوریه و همبستگی با آنها مخالفت میکنیم.
با این رویکرد نشان میدهیم که هنوز انسانهایی معقول و اخلاقی هستیم و خودبزرگبینی، فساد، غیراخلاقی و نامعقول بودن حاکمیت ما را به موجوداتی خودبزرگبین و فاقد همدلی تبدیل نکرده است.
نظرها
جهانگرا
این مقاله برای مفتوح کردن باب گفتگو در مورد تبعات اخلاقی، انسانی، حقوقی و قضایی شر کت ایرانیان در کشتار مردم سوریه مفید است. نویسنده بدرستی حق دارد که این جنایات را نه از منظر خسارات اقتصادی و جانی برای ایرانیان، بلکه از نظر مسئولیت پذیری اخلاقی مورد بحث قرار دهد و بخاطر آن مردم را نکوهش کند. از سویی دیگر مردم عامی وفلاکت زده شاید کمتر به این رویکرد توجه کنند. لیکن سکوت دهشتناک ابر لیبرالیستها، طرفداران حقوق بشر، آزادیخواهان، روشنفکران، تحصیلکردگان و اندیشمندان ایرانی در مورد جنایات ایران در سوریه نفرت انگیز و شگفتی آور است. حتی آن حقوقدان مشهور که با استفاده از رانت نسبیت گرایی فرهنگی ، ۹ میلیون کرون از یککشور اسکاندیناوی جایزه گرفت، در این مورد سکوت بی شرمانه ایی کرده است. مطمئن باشید، آگاهان جهان و مورخان آینده ، این جنایات را به ایرانیان منسوب خواهند کرد و نه فقط رژیم. ساده لوحی است که هولوکاست را تنها به رژیم رایش سوم نسبت دهیم. اگر چنین است پس مفهوم گناه جمعی آلمان German collective guilt از کجا آمده است؟ به هر حال در میان این بی شرفی ها و ناجوانمردیها، به خانم نسیم روشنایی برای این نوشتار کوتاه و ارزنده درود میفرستم.
اشکان
بی تفاوتی مردم ایران به موضوع "اخلاق" که بدیهی است.مخصوصا اگر مربوط به یک کشور خارجی باشد و مخصوصا-تر اگر آن کشور عرب هم باشند! کم نشنیده ام از هموطنان که بگویند این عربها هرچه بیشتر بمیرند بهتر. اما این بی تفاوتی فقط به عوام مربوط نیست. آنان که تریبونی در اختیار دارند و باید فرهنگساز جامعه باشند هم گاهی بهتر از عوام نیستند. این نکته توضیح دقیقتری میخواهد: آیا نقد اخلاقی حکومت ایران باید فقط محدود به سوریه باشد؟ چرا رفتار نادرست کشورمان با اسرائیل را نمیبینیم؟ بر کسی پوشیده نیست که سالهاست اسرائیل تمام فلسطین و نیز بخشهایی از دیگر همسایگانش را غیر قانونی اشغال کرده. اما حکومت ما نه پس دادن آن مناطق بلکه نابودی کل کشور اسرائیل را خواستار است . برای این کار هم همه توش و توانش را بکار گرفته. از منفجر کردن سفارتش در آرژانتین تا مسلح کردن هر گروهی که با آن کشور مشکلی داشته باشد. افتخار هم میکند! اسرائیل که کاری با ما نداشت. دعوا را ایران شروع کرد. فلسطین هم الان برای ایران تبدیل به یک موضوع بی اهمیت شده و یک اسرائیل ستیزی بدون دلیل عقلی جای آن را گرفته است. چرا هیچ کس نقد اخلاقی را در رفتار ایران با اسرائیل بکار نمیگیرد؟ 31 کشور, اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند اما فقط ایران است که گفته اسرائیل باید از نقشه جهان حذف شود. ما مردم هم اگر ناراضی باشیم از وجه پراگماتیستی است وگرنه کسی نمیگوید سیاست ایران در برابر اسرائیل غیر اخلاقی و ستمگرانه است. واقعا چرا؟!