یک زوج بهایی مجموعاً به ۱۰ سال زندان محکوم شدند
روحیه نریمان و فرزاد دلارام به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در گروهکهای غیرقانونی بهاییت» هر یک به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدهاند. این زوج دو فرزند کودک و نوجوان دارند.
روحیه نریمان و فرزاد دلارام، یک زوج بهایی ساکن شیراز مجموعاً به ۱۰ سال زندان محکوم شدند. برای هر یک از آنها حکمی پنجساله صادر شده است.
به گزارش «کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی»، روحیه نریمان و فرزاد دلارام به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در گروهکهای غیرقانونی بهاییت» هر یک به پنج سال حبس تعزیری از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی ساداتی محکوم شدهاند.
این زوج دو فرزند کودک و نوجوان دارند.
مأموران اداره اطلاعات سپاه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ نریمان و دلارام را دستگیر کردند. آنها پس از ۱۰ روز با وثیقه ۳۳۰ میلیون تومانی آزاد شدند. دادگاه آنها همان اسفند گذشته برگزار شد اما حکم آن به تازگی به این زوج بهایی ابلاغ شده است.
جمهوری اسلامی آیین بهایی را به رسمیت نمیشناسد و به شکلهای مختلف بهاییان را از حقوق شهروندی خود از جمله حق کار و تحصیل محروم میکند.
بهاییان همچنین در صورت تبلیغ آیین خود از سوی دستگاه قضایی تعقیب و مجازات میشوند؛ هر چند قوه قضاییه ایران تاکید میکند که کسی به دلیل بهایی بودن زندانی نمیشود.
نظرها
قرش از تهران
اینان آنچنان از بهایی ها می ترسند که در التهاب همیشگی به سر می برند. چرا که بهاییت ارکان نظام ولایی و الهی اینها را زیر رو خواهد کرد. دکان اینها برای همیشه بسته خواهد شد. من پیش از این در تهران در یک روزنامه ی بسیار معروف کار می کردم. طبق در خواست حوزه ی علمیه قم یک پروهش سری انجام شده بود. تا بفهمند درجه سمپاتی و گرایش به بهاییت در جامعه چقدر است. آنها چند نفر دانش آموخته ی لندنی را که از آقا زاده های معروف هستند را به این کار گماردند. نتیجه این پژوهش به طور بسیار خلاصه این بود که اگر ممنوعیت و فشار بر این دین و پیروانش برداشته شود با سرعتی شگفتآور بهاییت ایران را فرا خواهد گرفت. دستگاه روحانیت و بازوی مداحانشان و چند نفر که درس خوانده اروپایی قرار بود برنامه های تلویزیونی درست کنند و در آنها با نسبت دادن مسائل ساخته و پرداخته ی خودشان به بهاییت مثلا به بهایی ها ضربه بزنند. یکی از موضوعاتشان ازدواج با محارم نزد بهاییان بود. اما خودشان فهمیدند که مردم گوش شنوایی به این اراجیف ندارند در هر حال آنها در صدد بوده و هستند تا در این رابطه کارهایی انجام دهند. سربریدن فرهنگ امیری در یزد با فریاد الله اکبر در جلو چشم فرزندانش از کارهای آنها بوده و هست.
کارمند کشاورزی از تهران تصحیح شد
... −−−−−−−−−−−− ویراستار: نکات جالبی مطرح شده، اما چون کل مردم یک شهر را زیر صفتهایی ناپسندیده بردهاید، از نشر کامنت شما طبق آییننامه معذوریم. لطفا تفکیک کنید همان گونه که در مورد انسانهای شریفی که نظر دادهاید، این کار را انجام دادهاید.
کارمند کشاورزی امشب ۱
کارمند کشاورزی از تهران تصحیح شد. تصحیح نشد. سانسور شد. بله خانم یا آقای محترم گاهی به سراغ شما میآیم. با فیلتر شکن و اسباب شکنجه.چنانکه دیشب نوشتم من مدتها در یزد زندگی کردم و ماموریت داشتم،زنم را در آنجا پیدا کردم. من شاهد جنایات بسیارخاموشی در این شهر بودم. در زمان صدوقی امام جمعه یک شوفر کامیون از بندرعباس یک روسپی را سوار کرده بود و در یزد رهایش کرده بود چهارتا پسر بچه ی بین ۱۳ تا۱۶ ساله بااین زن عشقبازی کرده بودند. آین آیت الله بیشرف که در یزد به لواطکاری معروف بود فتوای تیرباران این بچه ها را داد. آنها را در قبرستان خلدبرین تیرباران کردند. صدها نفر از کمونیستها و مجاهدین را نیز در ورودی شهر یزد تیرباران کردند. حتا یک یزدی تکانی نخورد که کسی ببیند! جوانکی بود به نام ممد لاستیکی او را نمی دانم به چه جرمی دستگیرش کردند و بر دندش به پست سپاه پاسداران همه ی یزد می دانند که به او همچنانکه به *** شده بود. فریادهای او را مردم یزد از پشت دیوار شنیده بودند. کوتاه سخن وقتی بیرون آمد به قول خودش یک دله نفت روی خودش ریخت و آتش زد! یزدیها دخالت نکردند. تظاهراتی نشد! از دیرباز تا کنون یزدیها تا توانسته اند زرتشتی، یهودی و بهایی و اخیرا مجاهد و کمونیست کشته اند. در این میان کسی سربریدن فرهنگ امیری را عنوان کرده با فتوای آیت بروجردی و پیامرسانی واعظ شهیر فلسفی پدر و تمامی فامیل فرهنگ امیری را در حومه یزد قتل عام کرده اند حتا یکنفر از اهل این ده را که حضور داشته زنده نگذاشته اند. بارها در شهر یزد ده نفر ده نفر از بهاییان را یا سربریدند و یا به رگبار بستند. این بهاییان در مسلک و مرمکشان که از تشیع به ارث برده اند بدنبال شهید سازیند. آنها هم مظلومانه هیچ نگفتند. آما خود یزدیها رجای واثق دارند که بیشترشان از عربهایی هستند که به ایران حمله کردند و مردانشان را کشتند و زنان و دختران آنها را به کنیزی گرفتند و اینهمه متحجر تحویل جامعه ی ایران دادند.
کارمند کشاورزی امشب ۲ از تهران
مردم این شهر، به قول خودشان دارالمومنین با آن لهجه بسیار شیرین و زیبا وقتی با آب وتاب از قتل بهاییان می گویند وقتی از تیرباران مجاهدین و کمونیستها می گویند وقتی از آزار و اذیت زرتشتیان و یهودیان می گویند گویی دارند از فتوحاتشان سخن میگویند برای همین با لذت آنرا تعریف می کنند و با لذت هم می شنوند. من درست شش سال و هفت ماه در این شهر زندگی کردم زنم یزدی ست، ۱۹ سال است که من با یزدیها سروکار دارم اما هرگز ندیدم که یک یزدی به روشنی و شفاف و خصوصا علنا این قتلها و این نسل کشی ها را محکوم کند. اگر هم کسی چنین کرده در خفا بوده و من تجربه دارم که وقتی علنی شده آن شخص با نوعی محافظه کاری کمتر شرافتمندانه آنرا کتمان کرده و به جمع پیوسته است.من برای ماندن در تاریخ مینویسم. در تاریخ با شفافیت کامل خوانده ایم که چگونه کسانی کسانی دیگر را کشته اند اذیت و آزارشان داده اند. در مورد یزدیها هیچ کس چیزی ننوشته. من بسیار متاسفم که شما نظر مرا منتشر نکردید. آگر این نظر را نیز که بسیار محتاطانه نوشتم سانسور کنید یا به قول خودتان تصحیح هیچ زوری ندارم اما واقعیت محض است و یزدیها بخ جز اقلیت قابل اغماض آنرا قبول دارند و به آن افتخار هم می کنند.
ابوالفضل داور از یزد
آقای کارمند نمک نشناس اومدی یزد حتما مردم یزد بسیار هم از تو مهمان نوازی کردند مفت مفت خوردی زنتم یزدیه پس هم نون و هم آب و هم زنت یزدی بوده عوض ممنون بودن اومدی افشاگری میکنی؟ عجب آدم خوبی هستی تو! صد باریکلا. زنت میدونه که تو اینقدر بلبل زبون شدی؟ اقلا از زنت خجالت بکش. اگرم اشتباهاتی شده خب تو می خواستی درستش کنی یا حالا سر نگهدار باشی نه اینکه بکنیش تو سرنا و بوق. اونم همان موقع نه حالا بیای بگی این جور و اون جور! خدا را خوش میاد ؟ در مورد صدوقی خب تو درست نوشتی همه ی اهل یزد میدونن که در جوانی آیت الله صدوقی *** بوده و در پیری *** قوی هیکل رو دوست میداشته. خد ا ببخشتش. در مورد اون روسپی و بچه های مردم که فتوا داد بکشنشون من خودم دلم خونه از این بابت همون موقع هم به بابم و مادرم گفتم. جریان ممد لاستیکی هم اونایی که بهش تجاوز کردند یک سال دوسال بعد تصادف کردند و مردند خدا انتقامش رو گرفت. چرا تو اینرا ننوشتی؟ برای مجاهدین و بهایی و کمونیستها هم تو دل نسوزون اونا هم بسیار کشتن ایناهم کشتن. اما من دلم از نمک نشناسی تو میسوزه. اگه مردی یه چیزی بنویس این حرفها رو پس بگیر. یزدیها واقعا آدمای خوبین. خوب دیندارم هستن. این بده؟ خدا عقلت بده مرد حسابی.