ایران درودی: مسئولان شهر تهران از هنر متنفرند
نقاش نامدار ایرانی در اعتراض به بیتوجهی شورای شهر تهران به احداث «خانه موزه ایران درودی» به شورای شهر تهران رفت. رئیس شورا از او خواست که «تشریف ببرد.»
ایران درودی، نقاش نامدار و یکی از پیشگامان نقاشی معاصر ایران ۱۹۵ اثر شاخص خود را به شهرداری تهران بخشیده با این امید که در موزهای به نام او به نمایش گذاشته شود، اما شورای شهر تهران لایحه واگذاری قطعه زمینی در منطقه ۶ تهران برای ساخت «خانه موزه ایران درودی» را از دستور کار خارج کرده. این نقاش برجسته در حالی که روی ویلچر نشسته بود به شورای شهر تهران رفت که اعتراض خود را به گوش مسئولان برساند. او با خشم و درد در جمع خبرنگاران گفت من به جای آنها خجالت میکشم که اینقدر از هنر متنفرند.
ایران درودی، نقاش نامدار ایران سهشنبه ۲۲ اسفند در جمع خبرنگاران در اعتراض به عدم اختصاص قطعه زمینی برای احداث موزهای برای آثارش گفت:
«من این آثار را ۴۷ سال نگهداری کردم و نفروختمشان. یکی از آثارم را ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار میخواستند اما نفروختم. بعد مرا به این حال انداختند. در روزی که باید جراحی شوم باید بیایم شورا که در جلسه شرکت کنم.»
به گزارش خبرگزاری کار ایران محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران در پاسخ به درخواست ایران درودی گفته است:
«طرح خانه موزه ایران درودی در کمیسیونهای تخصصی شورا در حال بررسی است و در مسیر قانونی پیش میرود. از شما خواهش میکنم چون حال مساعدی ندارید، تشریف ببرید.»
ایران درودی (متولد ۱۳۱۵) در بیش از ۵۰ سال فعالیت هنری، آثارش را در بیش از ۵۵ نمایشگاه انفرادی و ۲۰۰ نمایشگاه جمعی در تهران و دیگر شهرهای ایران و نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشته است. دهها مقاله تحقیقی و نقد منتشر کرده، ساعتها فیلم مستند درباره هنر تهیه و کارگردانی کرده و در مراکز فرهنگی و هنری متعددی سخنرانی کرده است.
درودی در جمع خبرنگاران در اعتراض به بیتوجهی شورای شهر تهران به آثار هنری گفت:
«من بهجای آنها خجالت میکشم که اینقدر از هنر متنفرند. فکر میکنند مرا بزرگ کردند اما من هنر و نقاشی را به ایران آوردم. ۶۲ سال است فعالیت میکنم و تمام موزههای دنیا کار مرا میخواهند اینها چطور جرأت میکنند با من اینطور رفتار کنند؟ پرونده من کامل است اما مدام آن را عقب میاندازند.»
او که ۸۱ سال دارد و از درد کلیه رنج میبرد گفت مسکنهای قوی خورده و عمل جراحیاش را به تعویق انداخته تا بتواند برای بیان اعتراضش به بیتوجهی مسئولان شهری به هنر معاصر ایران به شورای شهر تهران بیاید:
«من ۱۹۵ اثر را بخشیدهام و هزینه ساخت ساختمان موزه را متقبل شدهام برای چه نمیگذارند هنر کشور اشاعه پیدا کند و یک موزه به آن اضافه شود؟ این شهر باید ۱۰ موزه داشته باشد نه فقط یک موزه هنرهای معاصر. من ۴۷ سال کارهایم را نفروختم و امروز جوابم این است؟ آن هم بعد از دو سال انتظار؟ برای چه ارائه مجوز برای ایجاد این موزه را هر روز به تعویق میاندازند؟»
— mohammad bagherzadeh (@mbagherzadeh1) 13. März 2018
ایران درودی که در دانشگاه «بوزار» در پاریس در رشته نقاشی تحصیل کرده، در سال ۱۳۳۹، اولین نمایشگاهش در ایران را در تالار فرهنگ برپا کرد. نقاشیهای او در آغاز عمدتاً به نقاشی پستامپرسیونیستها نزدیک بود با رگههایی از اکسپرسیونیسم. سپس به سوررئالیسم گرایش پیدا کرد و شماری از معروفترین تابلوهای خود را در این شیوه آفرید.
ایران درودی همچنین روابطی گسترده و نزدیک به هنرمندان و نقاشان سرشناس جهان داشت و در رویدادهای بینالمللی حضوری فعال داشت و از جمله کتابی از گزیده نقاشیهایش را در سال ۱۳۵۲ به سه زبان با مقدمهای از «آندره مالرو» و «ژان کوکتو» و شعری از «احمد شاملو» و پیشگفتاری از «هوشنگ طاهری» منتشر کرد.
این هنرمند برجسته و صاحب سبک گفت:
«واقعاً متأسف و متأثرم برای کشوری که نه برای هنر و نه برای هنرمند ارزش قائل نیست. موزه ارزش فرهنگی یک کشور است، چرا با کشورشان دشمنی دارند؟»
ایران درودی در کتاب «در فاصله دو نقطه…» زندگینامه خود را نوشته و منتشر کرده است. نقاشیهای او همچنین در کتاب دیگری به نام «چشم شنوا» به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
نظرها
کارگر
مسئولان شهر تهران و مسئولان جمهوری جهنمی اسلامی از کلیت زندگی و زیبایی و هر چیزی که بدین دو شباهتی داشته باشد متنفراند. دوستان و رفقای مسن تر شاید آن فوارهء خون در بهشت زهرا را, در دوران جنگ, به یاد داشته باشند. در ذهنیت مریض و علیل حزب الله چیز دلخراشی مانند آن فوارهء خون میشه مثلا هنر!!! اینا اگر الان هم می توانستند مایل هستند که سر هر چهار راه یک فوارهء خون نصب کنند.
کارگر
اشارتی شعری از احمد شاملو به ایران درودی پیش از تو صورتگران بسیار از آمیزهی برگها آهوان برآوردند؛ یا در خطوطِ کوهپایهیی رمهیی که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛ یا به سیری و سادگی در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود گوزنی را گرسنه که ماغ میکشد. تو خطوطِ شباهت را تصویر کن: آه و آهن و آهکِ زنده دود و دروغ و درد را. ــ که خاموشی تقوای ما نیست. □ سکوتِ آب میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛ سکوتِ گندم میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛ همچنان که سکوتِ آفتاب ظلمات است ــ اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست: غریو را تصویر کن! عصرِ مرا در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛ همسایهی مرا بیگانه با امید و خدا؛ و حرمتِ ما را که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته. □ تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید چرا که تنها یک سخن یک سخن در میانه نبود: ــ آزادی! ما نگفتیم تو تصویرش کن! ۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱