وقتی فقر نوروز را میبلعد
سوسن نوری - لباسهای فاخر و نو، میوههای درشت رنگ و وارنگ، اسکناسهای تانخورده، سفر ؛ اگر اینها را بشنوید یاد چه چیزی میافتید؟ احتمالا پاسخ شما «نوروز» است. اما شاید حس و حال ناشی از این چیزها برای بعضی از ما یادآور سالهای دوری باشد که سفرههای بیشتری پهن بود، دستمان برای خرید بازتر بود و حتی در آستانه سال نو مشارکتی چشمگیر در کمک به محرومان و فقرا داشتیم.
لباسهای فاخر و نو، میوههای درشت رنگ و وارنگ، اسکناسهای تانخورده، سفر ؛ اگر اینها را بشنوید یاد چه چیزی میافتید؟ احتمالا پاسخ شما «نوروز» است. اما شاید حس و حال ناشی از این چیزها برای بعضی از ما یادآور سالهای دوری باشد که سفرههای بیشتری پهن بود، دستمان برای خرید بازتر بود و حتی در آستانه سال نو مشارکتی چشمگیر در کمک به محرومان و فقرا داشتیم. حال و هوای شما در این روزهای پایانی سال چگونه است؟ …
در آخرین نفسهای سال۹۶ که خیابانها شلوغ و رفتوآمد مردم به بازار بیشتر و بیشتر شده، خیلی از خانوادهها هیچ برنامهای برای سال نو ندارند، نه از خرید لباس خبری هست نه از خرید آجیل و شیرینی، افرادی که تنها به خانهتکانی سال جدید قناعت میکنند تا شاید اینگونه کمی از جرعه هوای نوبهار سرمست شوند هرچند که سفرهشان هر سال تنگتر و تنگتر شده و کودکانشان در حسرت یک جفت کتانی نو هستند.
آنچه آمارها و ارقام نشان میدهند تعداد خانوادههای زیر خط فقر کم نیست، کسانی که سرانه درآمد و به تبع آن قدرت خریدشان کمتر و کمتر شده و همه اینها نوروز را برای آنها برای مناسبتی که صرفا باید بیاید و سپری شود، تبدیل کرده است. فقری که نشانههای از راه رسیدن بهار را برای این خانوادهها به مرور از بین برده و در حالی که قرار است همگی از حیث روح و روان تازگی را تجربه کنیم در یغمای زمستان فرو میروند. حالا اینکه امیدی در کانون این خانوادهها سوسو میزند یا نه و اهمیت وجود این امید، پرسشی است که بهطور حتم باید مسئولان به آن پاسخ دهند چراکه اقتصاد، مسئلهای است که اگر روی چرخدندههای خود نباشد در طولانیمدت دامن جامعه و کشور را خواهد گرفت.
مناطق محروم در دست فراموشی
در چنین روز و شبهایی اگر به روستاها و مناطق محروم سر بزنیم فقر بارز را در این محدودهها به چشم خواهیم دید. محرومیتهایی که با هیچچیز قابل وصف نیست و بهنظر میرسد مسئولان هم آنها را فراموش کردهاند.
اگر این روزها از این مناطق دور گشتوگذاری در دل پایتخت هم داشته باشیم خواهیم دید که از لباسهای گران تا میوهها، آجیل و شیرینی با قیمتهای باورنکردنی، تحمل خرجهای شب عید را برای مردم آزاردهنده کرده است. خیلیها این شبها توان مالی خوبی برای تامین مایحتاج شب عید ندارند اما شوق خرید کودکان مردم را به بازار کشانده است. کیفیت پایین کالاها و سوءاستفاده برخی از فروشندهها در بازارهای شب عید، زخم دیگری است بر روح و روان این دست از خانوادهها.
موضوعی که «اکرم» با ۳۶سال سن، بهعنوان یک شهروند به آن اشاره میکند و درباره حالوهوای خانهاش در این روزها به «ابتکار» میگوید: «متاسفانه عید برای ما قشر ضعیف جامعه با سه فرزند تحتتاثیر اجناس بیکیفیت و قیمتهای بالا قرار گرفته است. سالهای گذشته اوضاع بهتر بود و میشد با هزینه کمتری بچهها را خوشحال کرد و گاهی هم کمکی به نیازمندان کرد اما درحال حاضر این کار امکانپذیر نیست. »
خوشحالی با خرید چیزهای کوچک
«وحید» هم دیگر شهروندی است که با ۴۸سال سن، در اینباره به «ابتکار» میگوید: «چهار فرزند دارم که دو تا از آنها کوچک هستند و درک درآمد پایین خانواده برایشان سخت
است. آنها در مدرسه درباره لباس و کفش نو از دوستانشان میشنوند و دوست دارند آنها هم نونوار شوند اما متاسفانه خرج زندگی با وجود کار کردن من و همسرم با درآمدمان نمیخواند، برای همین هر دو تلاش میکنیم تا با صحبت با فرزندانمان و خرید چیزهای کوچک آنها را خوشحال کنیم.» او توضیح میدهد: «با این وضعیت تا به حال نتوانستیم خانوادگی به سفر نوروزی برویم بنابراین سال نو را هر سال دور سفره هفتسین با فرزندانمان جشن میگیریم با این حال سعی بر این است که شادی سال نو را با ذوق چیدن سفره هفتسین و همکاری همه در تمیز کردن به خانهمان وارد کنیم.»
قرار بود نوروز شکاف را از بین ببرد
این اظهارات شهروندان درحالی است که محمدامین قانعیراد، جامعهشناس در اینباره به خبرآنلاین میگوید: «دموکراسی بعد اجتماعی و سیاسی دارد. بعد اجتماعی دموکراسی معطوف به کاهش شکاف طبقاتی است. به طوری که سنتی مثل نوروز فرصتی برای از بین رفتن این شکافها حداقل در سطح روابط اجتماعی بود. همسایهها به دیدار هم میرفتند و در این روابط بین غنی و فقیر از نظر عاطفی یک حس همدلی هم پیدا میشد. افراد ثروتمند مناسبات اجتماعی خود را با افراد فقیر قطع نمیکردند و چیزی به نام گست طبقاتی شدید و خط فقر وجود نداشت. در روستاها رعیت و ارباب وجود داشت اما رعیت برای خودش خانه و معیشت داشت و در حاشیه نظام اقتصادی قرار نداشت.»
به گفته او، «در گذشته در کنار نابرابری یک نوع همدلی طبقاتی هم وجود داشت اما در جامعه معاصر گروههای حاشیهنشین را داریم که در طی سال هم قادر به سیر کردن شکم و رفع مایحتاج خود نیستند و در ایام عید هم که هزینهها دو برابر میشود بیش از پیش احساس درماندگی میکنند. برای کسانی که در درون نظام اقتصادی قرار دارند کموبیش گردش مالی وجود دارد و مثلا حتی یک کارگر پاداش و عیدی پایان سال دارد اما گروههایی که مشارکت اقتصادی ندارند بهجای رونق نسبی اقتصاد خانواده مجبورند غم و غصه افزایش هزینه شب عید را هم بخورند.
رابطه دولت و مردم باید بهبود یابد
قانعیراد معتقد است: «کاهش نابرابری اجتماعی و بهبود رابطه دولت و مردم میتواند بسیار کمک کند تا عید برای همه مردم معنادار باشد. من موضوع غمزدگی مردم را به روانشناختی اجتماعی تبدیل کردم و به وضعیت نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ربط دادم. با نگاه به وضعیت شادمانی و غمزدگی مردم در ایام نوروز میتوان تاثیر شرایط سیاسی و اقتصادی را بر زندگی مردم دید. وقتی فقر باشد تاثیر آن را در افسردگی مردم وابسته به لایههای اجتماعی پایین میبینید. اگر شادمانی کمتر است دلیل آن را در رابطه دولت و ملت و امنیت اقتصادی زندگی مردم جستوجو کنید. بهبود این شرایط است که باعث شادی افراد میشود.» با این توضیحات، با توجه به کاهش قدرت خرید خیلیها برای شب عید بهنظر میرسد تلاش دستاندرکاران و مسئولان برای معنا بخشیدن به نوروز همه اقشار ضروری است آن هم در وضعیتی که فقر نوروز برخی از مردمان این سرزمین را بلعیده است.
منبع: صدای مردم
نظرها
کارگر
این آخرین #پنجشبه ست ... این آخرین پنجشنبهست / سالی گذشته ست، آری شاخ گلی، جوی اشکی / آوردهام تا مزاری این آخرین پنجشنبهست؛ / فانوسها چون نگاهی سوسو زنان، بیتمنّا / هر گوشهیی، هر کناری شمعی به سرخی چو قلبم / میسوزد و میگُدازد یعنی که یار این چنین است / در آتشِ هجرِ یاری شد پنج سالی که بر من / پنجاه دوزخ گذشتهست هر روزِ او چند سالی / هر سالِ او روزگاری. . . . گفتم که سال است امّا / تعبیر ذهنِ من است این: خورشیدی از کهکشانی / چرخد اگر بر مداری وین کهکشان٬ حلقهدودی / از کهکشانهای دیگر خورشیدها در فضاشان / چون ذرّهها در غباری آنجا چه روزیست آیا؟ / خود روزشان چند سال است؟ آیا کسی هست آنجا / تا دستی آرد به کاری؟ خودکامهی خشکمغزی / آیا در آنجا توان دید تا برقِ کبریت خشمش / آتش زند در دیاری؟ چون سال پایان پذیرد / آیا مزارِ #شهیدان از داغها برفروزد / بی لالهها لالهزاری؟ . . . « آمرزشش را طلب کن! » / اندیشه چون پنبه بگسست وز کهکشان بازم آورد / پا بر زمین رهگذاری یک حمد، یک سوره باید / لبها به جنبش درآید آن گه٬ که ظرفی ز خرما / پیش آورد سوگواری... . اسفند ۶۷ #سیمین_بهبهانی از دفتر #یک_دریچه_آزادی • • • سیمین بهبهانی این شعر را در واپسین پنجشنبهی سال ۱۳۶۷ ٬ در گورستان امامزاده طاهرِ کرج٬ در کنار مزار همسر و نوهاش سرودهاست... ••• سرای ابدی بانوی غزل پارسی بهشتزهرای تهران آرامگاه خانوادگی شمارهی ۷۲ (تقریباً روبروی قطعهی ۹۲)