درسهای دهە ١٩٣٠ اروپا برای امروز سوریە
جوی گیل/ ترجمه: یاسر گلی- سوریه تا کنون با چنان حجم عظیمی از پروپاگاندای جنگ و اخبار نادرستی روبرو بودە است کە احتمالا نمیتوان مشابە آن را در هیچ نبرد دیگری تا به امروز یافت. این جنگ رسانەای را میتوان روزانە در شبکەهای اجتماعی دید.
جو گیل، بە عنوان خبرنگار در بسیاری از کشورها نظیر عمان، لندن، ونزوئلا و ایالات متحده امریکا زندگی کردە است. او برای نشریاتی نظیر فایننشال تایمز، برند ریپوبلیک، مورنینگ ستار و کاراکاس دیلی قلم زدە است. او کارشناسی ارشد خود را در رشتەی سیاستهای اقتصاد جهانی در مدرسە اقتصاد لندن گرفتە و هم اکنون معاون سردبیر سایت Middle East Eye است.
'ما در هزارتویی مطلقا دیوانەکنندە گیر افتادەایم'؛ اینها جملات لئون سدوف (پسر تروتسکی) قبل از مرگ نابهنگام و مشکوک به مسمومیتش در پاریس ١٩٣٨است، خطاب بە ویکتور سرژ.
امروزه شاهدان کمی از وحشت تراژیک اروپا در دهەی ١٩٣٠ باقی ماندەاند. دورەای کە فاشیسم و ضد انقلاب امیدهای بسیاری را، بە مانند سرژ، در سرتاسر قارە در هم شکست. سرژ، نویسندەی کمونیست-آنارشیست بلژیکی، در خاطرات خارق العاده خود از قوس تاریخی انقلاب و شکست (از سال ١٩١٧ تا ١٩٤٠) میگوید، خاطرات تمام یک نسلی کە زندگیاشان را در آن دوران بە فاشیسم و استالینیسم باختند.
ترسیم نکردن تقارن میان یگان های مدافع خلق و تراژدی جنگ داخلی اسپانیا درست زمانی که به نظاره نبرد آنها در شمال سوریه علیه ترکیه و متحدان تجهیز شدەی آنها برای از بین بردن انقلاب روژآوا نشسته ایم، بسیار مشکل است. و امید به اینکه نتیجەی ٨٠ سال پیش عینا تکرار نشود، نیز بسیار مشکل است.
روژآوا، منطقەی کنفدرال شـمال سوریە تحت مدیریت PYD، یک تجربەی بە لحاظ سیاسی دمکراتیک و فمنیستی است کە در تضاد کامل با دولتهای سلطەطلب و گروەهای مسلح فرقەای حاکم در جنگ منطقەای قرار گرفتە. آنها عملا جبهەی نبرد علیه داعش را رهبری میکردند.
سیاستهای کثیف و مسموم
برای آن گروە از مارکسیست-لنینیست و آنارشیستهایی کە بە عنوان نیروهای داوطلب در شمال سوریە و در کنار کُردها میجنگند، تقارن با جنگ داخلی اسپانیا روشن و واضح است. آنها خود را موظف کردەاند کە تا پای جان علیە نیروهای اسلامیست-فاشیست بجنگند. انقلابیون اسپانیا بە لحاظ تسلیحاتی از سوی اتحاد جماهیر شوروی حمایت میشدند. اما نیروهای کرد تسلیحات خود را از ایالات متحدە میگیرند. این حق هر مبارزەای برای آزادی است کە در هر جایی کە نیاز باشد، متحدانی برای خود دست و پا کند.
٨٠ سال پیش در چنین روزی، شهر بارسلونا از سوی نیروی هوایی ایتالیا و آلمان بە شدت بمباران شد، کە بە کشتە شدن ١٢٠٠ تن و مجروح شدن ٢٠٠٠ نفر انجامید.
باتلاق خونین امروز سوریه، دقیقا کانون ضد-انقلاب دوران ماست. جایی کە کُردها تا آخرین توان خود در حال مقاومتاند، آن هم بدون حتی یک دولت خارجی متحد. در اسپانیا، رفقای تروتسکیست و آنارشیست سرژ، میان انبرهای جنبش فاشیست فرانکو از سویی و عوامل استالین از آن سو له شدند.
این وضعیت، همانند سوریە، دقیقا همان جایی است کە سیاست تبدیل بە امری بسیار کثیف و مسمومکنندە میشود. برای برخی از چپها، سوریه خط مقدم نبرد علیه امپریالیسم است. نبردی کە در آن بشار اسد و روسیە در حال تقابل با نیروهای امپریالیسم در شهرهایی نظیر ادلب و غوطە شرقی هستند.
بر اساس این منطق، ایالات متحده، ترکیه، عربستان سعودی و همپیمانانشان هم از آن سو از شورشیانی حمایت میکنند کە در عمل مزدوران خارجیاند.
ارتش کوچکی از روزنامەنگاران و کمپینکنندگان حامی بشار اسد این جنگ را بە آسانی نبردی میان حق حاکمیتی سوریها علیە نیروهای تروریست بیرحمی میدانند کە پشتشان بە غرب گرم است. تروریسم، کە در یک دهەی گذشتە از کلمات کلیدی نئوکانهای امریکایی بود، حالا در زبان ضد امپریالیستها جاری است. آنها شب و روز مشغول مقابلە با پوشش اخبار شورشیان حامی غرب اند، امری کە موجب بیاعتمادی خوانندگان اخبار جنگ شدە است.
سوریه تا کنون با چنان حجم عظیمی از پروپاگاندای جنگ و اخبار نادرستی روبرو بودە است کە احتمالا نمیتوان مشابە آن را در هیچ نبرد دیگری تا به امروز یافت. این جنگ رسانەای را میتوان روزانە در شبکەهای اجتماعی دید.
تروریسم و هواداران ادعایی آن، امروزه الگوی اصلی معرفی کردن دشمن با آن در خاورمیانه، منجمله در سوریه، ترکیه، اسرائیل و یا مصر است. اگرچه تروریستهای واقعی هم وجود دارند، اما بزرگترین شکل از ترور و وحشت در دنیای مدرن امروز، بە مانند گذشتە، از سوی دولتها در جنگ و صلح اتفاق میافتد.
اتهامات نادرست تروریسم
تروریسم، البتە، اتهام اصلیای بود کە علیه دشمنان ادعایی رژیم استالین در دهەی ١٩٣٠ بە کار بردە میشد؛ این افراد همگی متحد نیروهای خارجی ( نظیر بریتانیا، فرانسە، ایالات متحدە و ژاپن) قلمداد میشدند. بسیاری از رهبران انقلاب [شوروی] بە مانند هزاران قربانی کمتر شناختە شدە بە این اتهامات ساختگی اعتراف کردە و در نهایت کشتە شدند.
امروزه در ترکیه اتهام ساختگی حمایت از تروریسم تبدیل بە مد رایجی شدە است کە با آن قربانیان بیگناهی نظیر احمد و محمد آلتان را بە حبسهای طولانی مدت محکوم کنند.
در خاورمیانەی مدرن، دست کم دو روایت متضاد (اگر نگوییم بیشتر) از قیامهای ٢٠١١ کشورهای عربی وجود دارد؛ روایتی آن را انقلاب و دیگری آن را ضد انقلاب میداند.
برای برخی، کل موج خیزشهایی کە در اواخر ٢٠١٠ در تونس شروع شد، یک دومینوی هماهنگ از "انقلابهای رنگی" برنامەریزی شدە با استراتژی کثیف امریکایی-اسرائیلی بە قصد نظم بخشی دوبارەی خاورمیانە بود. این توطئە تا آن حد بزرگ است کە بسیاری را در بر میگیرد: از اخوان المسلمین گرفتە تا چپهای مصری، القاعده، داعش، و حتی کُردهای سکولار-آنارشیست روژآوا.
برای پذیرفتن این روایت، باید معتقد باشید کە واقعا CIA و موساد عروسکگردانهای اصلی، و دیگر طبقات و گروەهای سیاسی عامل در این رویدادها صرفا عروسکهایی بدون اختیاراند.
روایت طرف مقابل کە متعلق به فعالین اسلامگرا و تعدادی از لیبرالها است، بر این باور است کە انقلابهای مصر، لیبی، تونس، سوریە و یمن جنبشهایی اصیل و عمومیای بودند کە اکثرا توسط روسیە و کشورهای خلیج با مشارکت غرب نقش بر آب شدند. عربستان سعودی و امارات متحدە عربی با حمایت از گروەهای نظامی قدرتمند و نیروهای دولت در سایە توانستند کە انقلابهای مصر، تونس و لیبی را خاموش و یا سرکوب کردە و مانع از بە وقوع پیوستن یک رنسانس سیاسی [در منطقە] شوند.
خیزش عمومی در سوریە توسط ایرانیها و روسها در هم شکستە شد. اما در مقابل نیروهای شورشی با کمی یاری از ترکیە، عربستان سعودی و ائتلاف امریکا شجاعانە جنگیدند. بە هر حال توان متحدان این انقلاب بە دیدن مسیر درست این پروژە قد نداد. بە همین شیوە، عربستان سعودی در یمن با حمایت از مهرەی سوختەای بە نام عبد ربە منصور هادی مداخلەگری کرد و کل کشور را بە نسیان و نابودی کشاند.
فرصتهایی برای مداخلە در اثنای بحران
در فضای قطبی شدە، پذیرش یکی از این دو روایت و پر کردن آن با فاکتهای موجود بسیار وسوسەکنندە است. از آنجایی کە رویدادها در نتیجەی مداخلەهای نیروهای قدرتمند سیاسیای کە خود درون سیستمی از سرمایەداری ناکارآمد جهانی قرار دارند صورت می گیرد، واقعیت بسیار پیچیدەتر از اینهاست. بهار عربی یک تهدید آشکار در مقابل نظم موجود بود و باید در هم شکستە میشد. اما همزمان فرصتی هم بە دست داد کە در میانەی همان بحران، [حافظان نظم موجود] مداخلە کنند.
بە طور یقین رژیم نئو عثمانی اردوغان بە همراە امارات متحدە عربی و عربستان سعودی هرگز در جانب درست و مترقی نایستادەاند، بلکە آنها در واقع پیش قراولان ضد انقلاب اند. آنگونە کە اسرائیل و امریکای دونالد ترامپ نیز بە همین شکلاند. روسیەی ولادمیر پوتین هم درصدد بازگرداندن دنیا بە ١٩٨٠ است. تمام مداخلات این نیروها در جنگ منطقە صرفا برای کسب قدرت و منافع بیشتر است.
بمبهای روسیە و امریکا در سوریە جان هزاران نفر را گرفتەاند، آن هم در شرایطی کە نیروهای بشار اسد و در ابعادی کمتر 'شورشیان' مردم بە مراتب بیشتری را میکشند. هر انسان عاقلی کە ذرەای انسانیت در او وجود داشتە باشد، خواهان پایان یذیرفتن این جنگ است. اما وقتی کە نیروهای درگیر (بشار اسد، روسیە و ایران) چنان سرمایەگذاریای بر روی پیروزی کردەاند و دیگران هم (نیروهای اسلامگرا و حامیان خارجیاشان) خصم چنین پیروزیای هستند، برای متوقف کردن چنین جنگی حالا حالاها خونهای زیادی ریختە خواهد شد.
در دهەی ١٩٣٠ نیروهای انقلاب و ضد انقلاب در زمین اروپا میجنگیدند. و طبق محاسبات سرژ، جنگ با تصفیەهای استالین و پیروزی فاشیسم در اسپانیا بە اتمام میرسید. البتە تاریخ بە ندرت بە دورەهای پیشبینیپذیری تن در میدهد - تنها با تقبل هزینەهای غیر قابل تصور بود کە در نهایت جنگ [جهانی دوم] بە شکست فاشیسم منتهی شد.
آیا ما در لبەی جنگی بزرگتر ایستادەایم؟
آیا ٢٠١٨ بە اندازەی کافی مشابە ١٩٣٨ هست؟ پاسخ از بسیاری جهات، بلە است. پوتین با اقداماتاش بسیار بە استالین میماند، هرچند کە اردوغان با تصفیەهای روزافزونش گزینەی مناسبتری برای مشابهت با استالین است.
ترسهای پوتین مستقیما متوجه خارج است، بە سمت غرب. مسیری کە دیکتاتور شوروی از راە دیگری آن را طی کرد و بیشتر دهەی ١٩٣٠ را بە بازسازی دولت شوروی پرداخت؛ دولتی کە در آن دوست و دشمن را مثل هم سلاخی کرد. جنگهای پوتین و اردوغان [در سوریە] بیشتر برای بازکردن محدودەی مانور سیاسی برای خود در عرصەی داخلیاند؛ نقشەهایی طراحی شدە برای فرونشاندن نارضایتیهای داخلی و بازگرداندن شکوە ملی.
فعالیتهای خارج از کشور استالین عمدتا بە اسپانیا محدود میشد. جایی کە حمایت استالین از جمهوریخواهان شامل تسلیحکردن آنها در برابر نیروی هوایی موسیلینی و هیتلر نمیشد، و از طرف دیگر انرژی اصلی خود را صرف کاستن از قدرت دوستان خود کرد. [اما] پوتین دست بە چنان کارهای بیفایدەای [در سوریە] نمیزند.
در حالی کە روژآوا خود یک مسالەی ویژە است، اما هیچ همارزیای میان دیکتاتوری بعث در دمشق با انقلاب دمکراتیک اسپانیا وجود ندارد. برای دهەها بعثیها در تلاش برای از بینبردن چپها و اسلامگراها و اعمال فشار برای سرکوب اخوانالمسلمین بودە اند. مردم سوریە امروزە بهای سنگینی را برای حفظ رژیم در جنگ بە اصطلاح با تروریسم پرداخت میکنند. جنگی کە تنها در اواسط فوریە در غوطە شرقی جان ١١٠ نفر را گرفت.
تاریخدانها اغلب گفتەاند کە جنگ داخلی اسپانیا الگویی کوچکتر از جنگ بزرگتر اروپا بود. جنگ کوچکی کە حتی وقتی بە پایان رسید، جنگ بزرگ اجتناب باپذیر شد. ١٩٣٩ پایان یکی و شروع جنگی دیگر بود. خارج از تصور نیست کە امروزە ما هم در چنان موقعیتی قرار گرفتە باشیم.
نظرها
رضا
هیچکس به اندازه ایرانی از انقلاب ضرر ندید، چهل سال، کشور ایران را اشغال کردند دزدی و جنایت و اختلاس و بگیر و ببند و فحشا و فقر و گرسنگی و فلاکت و نابودی و اعتیاد و ووووووووووو ، آری درس های اروپایی، فقط بیست و سه سال بوده وهیچکس به اندازه آخوند ویرانگر و خائن وجود ندارد فقط چوب نادانی و خرافات و اسلام را می خوریم،
کارگر
عفرین غارت شد خبرگزاری فرانسه از عفرین گزارش داد که عناصر شبه نظامی ارتش آزاد سوریه پس از ورود به این شهر، مغازه ها و خانه ها را غارت کردند. به گزارش بامداد دوشنبه ایرنا به نقل از خبرنگاران خبرگزاری فرانسه، شبه نظامیان مورد حمایت ترکیه پس از کنترل بر این شهر وارد مغازه ها، رستوران ها و خانه ها شدند و مواد غذایی، وسائل الکترونیک، پتو و سایر کالاها را با خود بردند. این شبه نظامیان این وسائل را بار خودروها و کامیون ها کرده و از شهر خارج شدند. حمله ترکیه و شبه نظامیان ارتش آزاد سوریه از ۲۰ ژانویه (سی ام دی) حمله هوایی و زمینی علیه «واحدهای مدافع خلق/ی.پ.گ» را آغاز کردند. بسیاری از ساکنان این شهر ٣۵۰ هزار نفری، عفرین را ترک کرده اند. گروه موسوم به دیده بان حقوق بشر سوریه که در انگلیس قرار دارد، اعلام کرد که شبه نظامیان متحد ترکیه «غارت اموال شخصی، مراکز سیاسی و نظامی و مغازه ها را آغاز کرده اند.» یک شهروند عفرینی به خبرگزاری فرانسه گفت که وی شبه نظامیان مورد حمایت آنکارا را مشاهده کرده است که مغازه ها را غارت کرده و برخی دیگر از آنها نیز خودروهای پارک شده را دزدیدند. به گفته یکی از خبرنگاران خبرگزاری فرانسه، بعضی دیگر از این شبه نظامیان مغازه را به آتش کشیدند. دولت سوریه نیز با اشغالگری خواندن اقدام دولت ترکیه در انجام عملیات نظامی در منطقه عفرین و سایر مناطق شمال سوریه، خواستار خروج نیروهای ارتش این کشور از خاک خود شده است. نقض حاکمیت ملی سوریه و نیز حضور نظامی در خاک سوریه بارها توسط مجامع جهانی و دولت های بی طرف محکوم شده و حتی مخالفت هایی را در داخل ترکیه به دنبال داشته به طوری که تاکنون بیش از یک هزار نفر از مخالفان این عملیات توسط دولت ترکیه بازداشت شده اند.
سوسیال دموکراسی
کشورهای خلیج ! این اقای فرنگی ، نمدانم از سر نفرت از ایرانی ها بوده یا از شدت حواس پرتی و برای خوشایند دول عرب نژادپرست، که نام خلیج فارس نوشته است. در تمام دنیا خلیج است و دو وبرش هم کشور، کشورهای خلیح؟ خیلج بنگال؟ خلیج مکزیک؟ کدام خلیج؟!
سوسیال دموکراسی
اما من شخصا از ترازدی مردمان کرد در رعاق و سوریه وبقیه جاها متاسفم. این مردمان نسل ها است در دچار ظلم حاکمان هستند حتی هویت قومی و فرهنگی و زبانی شان را نادیه گرفته اند! در سوریه همچین. کشوری تحت حکومت شبه سوسیالیستی-کمونیست حزب بعث! اما نامش گذاشته جمهوری عربی سوریه ! کشوری نامش قید عربی دارد، مثل همان قید اسلامی است بر جمهوری اسلامی، جمهور یعنی عموم مردم، وقتی قید دینی یا قومی یا زبانی و امثلهم می گذارید ، معنی اش این است مردمان غیر عرب جزء این جمهور تلقی نشده اند! در این صورت هیچگاه انسجام میلیت / ناسونالیته تکمیل نمی شود، و همواره اتش زیر خاکستر تجریه طلبی و جنگ داخلی و دخالت اجانب به دست حاکمان همان کشور بوجود اورده اند! امروز مصائب مردم سوریه، نتیجه مستقیم 45 سال حکومت دیکتاتور یاسد است، اگر هم بخشی از مردم پس 7 سال جنگ داخلی ، به قول «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه می برد» به سمت حکومت بشار اسد می روند، نبایست دلیل بر خوب بودن حکومت او تلقی شود!
سوسیال دموکراسی
سخن نقددرباره مردمی که اواره تهاجم اجنبی هستند خیلی تلخ استف اما باره در همین سایتهای فارسی زبان امثالهم گفتیمف مشکل اصلی کردها، پان کردیسم است. برای چندیمن می گوییم، تا گروههای مسلح و دیگر مقتدران کرد دبنیال پان کردیسم بورند، بدانند ضربات مهلکی دشمنان مردمان کرد به انها می زنند. متاسفانه این انتقاد را همیشه حمل بر دشمنی با مردمان کرد تلقی میکنند. پان گرایی یک ایدئولوژی نژادپرستان است ، فقی ندارد کردی باشد یا فارسی یا عربی یا ترکی و ... چرا اساس ایدئولوژیک شدن سیاست مدارن و سیستشان، انها ماهیت پاردایمیک سیسات ورزی محروم می کند. این معضل حکومت جمهوری اسلامی هم دارد، که همه چیز به سرعت ایدئولوژیک میکند در سیاست ! الان امریکاسیتزی و اسرائیل سیتزی هم جزئی از ایدئولوژی حکومت ایران شده! در حالی روابط حسنه یا خصمانه مقولاتی پارادایمیک سیاسی هستند و نبایست تبدیل به ایدئولوژیک شوند. دیدم هزران میلیار دلار تاکنون به مردمان ایران خسارت زده و چند نسل زندگی نابود شدند و سوختند! اصرار پان کردها بر ایجاد کشور واحد و دسترسی به ابهای آزاد مدیرتانه و حتی خلیج فارس و دریای سیاه! این ها واقعا ضربه مهلکی زده بهشان، در عمل هیچ کشور منطقه و حتی فرامنطقه ای نمی تواند متحد و حامی انها باشد! اگر مقطعی هم کمکی بهشان می کنند از بهر استفاده و تفرقه کنی است. مشکل از درون خود جوامع کرد منطقه است که نمی خواهند خودشان واقعیت ژئوپلتیک سرزمینهایشان انطباق دهد و می خواهند اروزهای خود تحیمل کنند بر واقعیت زمین ! از بد روزگار نمی تواند. اینها با یهویدان فرق دارند! یهویدیان پشتشان به همه ابرقدرتهای غرب و حتی شرق بود تا توانستند دوباره کشور اسرائیل باستانی برقررا کنند!
بهار بی گل !
در تایید معضل پان کردیسم و مصائبی بیهوده برای مردمان کرد درست می کنند، مثال واضحش، فرصت سوزی برزانی ها بود. در حالی بهرتین موقعیت را داشتند بر سر کرکوک وارد یک معامله مهم با عرب های شیعه وسنی و ترکمان... بشوند و با یک عقب نشینی کوچک، یک اقلیم کردی در عمل مشتقل ولی به اسم فدرال برای برای خود برپا کنندف با زیاده خواهی و پان کردیسم، نیمی از سرزکمنهایشان از دست دادند بدون اینکه حتی یک درصد هم امتیازی کسب کنند و تازه رسیدن به دوران قبل سقوط صدام!!! در قضیه شمال سوریه ترازدی تکررا می شود. در جهان امروز، مفهوم پارادایم و ایدئولوژی اگر سیاستمدار و حاکم نفهمد و قبول نکند دوران ایدئولوژی بازی تمام شده و انچه یک حکومت را برقرار و بادوام میکند اتخاذ پاردایم هیا به موقع و پاردایم شیفت های علمی است، در کل هیچی از حکومت کردن نمی داند و باید برود سر جالیز علافی ! امروز پاردایم شیفت مورد نیاز جوامع کرد، دور انداختن ایدئولوژی مصیب زای پان کردیسم است ، رفتن به سوی همبستگی و همزیستی با بقیه مردمان در قالب همان کشورها. امروزه کردها شرق فرات هنوز فرصت دارند با یک گام عقب نشینی تاکتیک، بر سر فدرالیسم با دولت سوریه به توافق برسند، مرزهای سوریه با ترکیه به سپارند به دولت یا نیورهیا بین المللی تا حایل شوند میان انها و ترکیه ای ها. باقی مناطق هم بر پایه احترام به قومیت و عقیده و زبان، دموکراتیزه اداره شود.
محسن مدنى
جناب سوسيال دمكراسى چه مشكلى پيدا كرديد وچه نسخه ايى كه پيچيديد در سوريه با بيست جمعيت كرد زبان وتحت لواى كشورى با مرزهاى تصنعى وتحميلى مشكل كردها اينست كه دهها سال است هويتشان بكلى انكار ميشود حكومت سوريه تاكيد روى عربى بودن ميكند وكردها تا پنج سال قبل اكثرا در سوريه شناسنامه وپاسپورت هم نداشتند وحتى اكثرا مدرسه هم نميتوانستند بروند در پنجسال گذشته كه جنگ سوريه شروع شد انها اسلحه بدست نگرفتند با وجود اينكه از تمام گروههاى سورى ديگر بيشتر تحت ستم بودند اعلام استقلال هم نكردند كه اگر ميكردند حكومتى نبود كه مانعشان شود انها شروع به ساخت جامعه ايى نهايت دمكراتيك نمودند كه در بين همه جوامع اسلامى بينظير بود مدرسه واموزش درست كردند حقوق زن ومرد را دقيقا برابر كردندوفقط كارشان ابادانى وجبران مافات بود حالا شما اسم اين را ميگذاريد پان كرديسم بگذاريد اگر به مذاق ادمى مثل شما زير سلطه غيره بودن وتوسرى خوردن ايده ال است باشد ولى كردها چون دلشان ميخواهد بتوانند مثل هر ادمى بزبان خود صحبت كنند وبخوانند وبنويسند وايينهاى ملى خود را بر پا دارند مجبورند ومجبورشان كردند با يك مشت حكومت كثيف ديكتاتورى وفاسد در منطقه بجنگند وشما اين را پان كرديسم ناميديد وبراى من كرد پان كرديسم مشكل نيست افتخارم هست.
محسن مدنى
در تركيه كردها سالها حتى اجازه نداشتند هويت خود را بيان كنند ودر اوراق هويتى مجبور بودند خود را ترك كوهستان بنامند صحبت كردن بزبان كردى سالهاى طولانى براى حداقل بيست ميليون كرد در تركيه ممنوع بود وبر پايى ايين نوروز كه براى كردها اهميت ملى وايينى فوق العاده ايى دارد چون معتقدند كاوه اهنگر قهرمان ملي كردها در روز نوروز بر ضحاك پيروز شد وبا افروختن مشعل ورفتن روى قله هاى بلند خودش وهمراهانش پيروزى خود را بر ضحاك ستمگر اعلام كردند وحالا كردها هر سال اين ايين را بپا ميدارند اتشى بياد كاوه روشن ميكنند وهركدام مشعلى ميافروزند وبسر قله هاى بلند ميروند وسپس رقص وپايكوبى ميكنند همين. ولى دولت احتمالا بزعم شما مترقى تركيه هيچ ستلى نشد كه اجازه دهد كردها بى دردسر اين مراسم را بپادارند سالها كه اكيدا ممنوعش كرد وچند سالى است كه ازاد شده هيچ سالى بدون درگيرى وكشته شدن چند كرد بپايان نرسيده حالا من كرد وما كردها دلمان ميخواهد در تركيه بتوانيم خود را كرد معرفى كنيم كردى صحبت كنيم وايينهاى ملى خود را اجرا كنيم شما اين را اشكال بزرگ ما ميدانيد واسمش را پان كرديسم ميناميد بناميد من به اين پانكرديسم افتخار ميكنم وسليقه شما را در زير سلطه ظالم زندگى كردن وتحقير شدن را پان حماقتيسم ميدانم واشتباه مطلق
پان ؟
من کرد پان کردیسم مشکل نیست افتخارم هست/ بله برای شماها افتخار است، همان طو رابریا پان ترک، پان عرب، پان ایرانی، پان افغانی، پان تاجیکی، پان آذری، پان ازبکی،... افتخار است. منتهی برای مردم بیچاره که شماها در سرزمینهایشان می خواهید افتخار بیافریند فاجعه رخ می دهد. شماها در خاورمیانه اسیاسی مرکزی یک دویست سالی دیر تشریف اوردی،ا لان قرن 21 است، دوران شماها قرن 19 بود . با داشته ها یتان بهرت می توانسیتد برای کسب حقوق بشری مردم های کرد مانور و فعالیت کنید، ولی وقتی همه چیز به بازید دیگر چی برای مذاکره و معامله و مانور داررید، در بازی شطرنج سیاست با دستان خالی چکار کردید؟ بارازنی ها اگر قبل همه رپسی احمقانه، کمی از خر پان بازی و دیکتاتوری و رویای سلطنت پایین میامدند، اکنون شانس های بزرگتری برای مردم کرد عراق می افریدند و روزگار بهتری فراهم می شود. اگر حرف سوسیال دموکراسی می فهمیدید و می پذیرفتید، فضاها و راه حل جدیدی گشوده می شد، قطعا مجبور امثال شماها نمی کردید مردم عفرین بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنند !
پان ؟
عید نوروز بر همه تبریک. اروز می کنم مردم کرد هم بهار و شادی را صلح داشته باشند و دیگر این تراژدی ها تکرار نشود.
پان ؟
ایدئولوژی پان ، تنها گزینه اش، برساختن کشور از تکه ها قومیتی است. اما اگر کردهای همزبان ما ایرانی ها ، این هم در نظر بگیرند، در جهان چندین کشور انگلیسی زبان یا المانی زبان است ولی لزوما در یک کشور نیستند، المانی های سوئیس با ایتالیایی و فرانسوی زبان ها یک کشور تشکیل دادند که به مراتب از خود المان و فرانسه و المان بهتر است. از جذابیت داشتن تحت عنوان کشور کردستان بگذریم، اساس تمام حققو هویتی اتینک ها در واخدهای فدرالی قابل تحقق است. ولی من اصلا معتقد نیستم کشورها تا ابد بماند، قطعا ایران یا ترکیه می توانند تجزیه شوند. این تجزیه چیز نامکنن نیست، ولی شرایطش فعلا نیست !
پان ؟
این بدمستی ها و توحش پان ترکی عثمانی گرا هم بالاخره دیر یا زود دامن مردمان ترکیه خواهد کر. دنیا دار مکافت است. این ظلم ها قوم گراها خشک و تر خواهد سوزاند.
کارو
یکی از مسائل جالب در بحث های ایرانی هایی که میخواهند به مسئلۀ کرد بپردازند این است که نه می دانند و نه می خواهند بدانند که سیاست در کردستان یکپارچه نیست و از جناح بندی خاص خود تشکیل شده است. نیروهای کرد به مانند همۀ نیروهای سیاسی در جهان همگی با یکدیگر متفق القول نیستند و یک گرایش واحد را نمایندگی نمی کنند. یکپارچه دیدن همۀ آن ها و زدن برچسب «پانکورد» یا «ناسیونالیست» که دوست ما «سوسیال دموکراسی» هم انجام داده و دوست دیگرمان «پان؟» هم آن را تکرار کرده فقط اط یک طرز فکر قوم مدارانه برمی آید که انسان ها را بر اساس قومیتشان دسته بندی می کند و عوامل دیگر از قبیل گرایش سیاسی برایش اهمیتی ندارد. منباب اطلاع دوستان عرض کنم که در میان نیروهای کرد نیز چپ و راست وجود دارد و نیروهای اسلامگرا نیز وجود دارند و اقلیت های مذهبی نیز گرایش های سیاسی خود را دنبال می کنند و به طور کلی مسئلۀ تشکیل کشوری به نام کردستان تنهای از جانب اقلیتی از نیروهای سیاسی کردستان دنبال می شود که اگرچه می توان بر سر حقانیت و مشروعیت آن در جای خود بحث کرد، اما به هیچ عنوان مقصود و هدف نیروهایی که در روژاوا به قدرت رسیده اند، نبوده و نیست. اینکه حملۀ ناسیونالیست های پانتورک به عفرین را به این ربط بدهیم که کردها در آنجا قصد تشکیل کشور داشته اند (که از قضا چنین قصدی نداشته اند) عین نژادپرستی و کوری نسبت به واقعیت های خاورمیانه است. اگر واقعاً منتقد ناسیونالیسم و پان؟ باشید قاعدتاً باید منتقد لشکرکشی تورکیه باشید و نه کردهای سوسیالیستی که اتفاقا هدف فدرالیزه کردن و دموکراتیزه کردن سوریه را دنبال کرده اند و با یورش نیروهای ملی و مذهبی مختلف مواجه شده اند. تصور می کنم شناخت دوستان ایرانی نسبت به واقعیت های سیاسی 4 پارچۀ کردستان بسیار کم است و در این زمینه نیاز است که پیش از اظهار نظر کمی مطالعه صورت بگیرد.