احمدینژاد به خامنهای: وضع خراب است؛ چاره چیست؟
پوپولیسم احمدینژادی دارای مانیفست خود شد. محمود احمدینژاد متن کامل نامه ۳۰ بهمن و بخش پیشنهادهای نامه ۲۲ اسفند خود خطاب به خامنهای را انتشار داد. خامنهای نمیتواند از پاسخ گفتن طفره رود. ماجرا ادامه دارد.
پوپولیسم احمدینژادی دارای مانیفست خود شد. محمود احمدینژاد متن کامل نامه ۳۰ بهمن و بخش پیشنهادهای نامه ۲۲ اسفند خود خطاب به خامنهای را انتشار داد. خامنهای نمیتواند از پاسخ گفتن طفره رود. ماجرا ادامه دارد.
نامه ۳۰ بهمن با دفاع از «حق حرف زدن خود» شروع میشود. احمدینژاد مینویسد:
«اگر بنده به عنوان کوچک ملت و امثال بنده در برابر مشکلات و ایرادهای اساسی در نحوه اداره کشور سکوت نماییم، اولاً آیا این مشکلات و ایرادها وجود نخواهد داشت و یا خودبهخود مرتفع شده و مردم راضی خواهند شد؟ و یا دشمنان از این ضعف ها سوءاستفاده نخواهند کرد؟»
او پس از این که موجه میکند که حق دارد حرف بزند، هشدار را میآغازد و با صراحت میگوید که وضع خراب است. مینویسد:
«امروز بیش از هر کس، حضرتعالی باید به خوبی واقف باشید که نارضایتی عمومی از عملکرد نظام، بسیار بالا و جدی است به طوری که نارضایتی به سرعت در حال گسترش به اصل انقلاب است.»
نمودهای خرابی اوضاع
احمدینژاد در ادامه نمودهایی از خرابی اوضاع را برمیشمرد: فقر، تنگدستی و بیچارگی در حد «عبور از شرافت و نوامیس خود»، فقر در حد فروش کلیه، فقر گروههایی از مردم در حد محروم بودن از یک وعده غذا در روز، بیکاری، «سوءاستفاده های کلان بانکی و غیر بانکی»، « تضییع گسترده حقوق اساسی و آزادی و کرامت مردم»، تبعیض و ظلم، بگیر و ببند، وضع وخیم زندانها، تراکم مراجعه به دادگاههای خانواده، گرایش وسیع به خروج از کشور، رویآوری مردم به رسانههای خارجی، «فشارهای عاطفی و سیاسی و روحی که به طور گسترده و روزانه بر مردم تحمیل می شود».
احمدینژاد پس از ارائه این فهرست مینویسد:
«اینها سیاه نمایی نیست بلکه گوشهای از واقعیت جاری کشور است که حاکمان باید بیش از دیگران مطلع باشند. فقط یکی از این امور کافی است که خواب را از چشمان انسان برباید.»
سه علت خرابی اوضاع
در نامه ۳۰ بهمن خرابی اوضاع به سه «سیاست» برگردانده شده:
- امنیتی کردن و بستن فضای کشور.
- تبلیغ و ادعای این امر که همه جا بدتر از ایران و یا حداکثر شبیه ایران است، پس همه باید ساکت و شاکر باشند.
- عدم شفافیت در امور مهم
احمدینژاد در این بخش مینویسد که مردم عیبی ندارند و هر عیبی به "پادشاهان"شان برمیگردد: «بسیاری از رفتارهای غلط از باب "الناس علی دین ملوکهم" است.» از آنجایی که ملک الملوک ولی فقیه است، این بخش از نامه حاوی صریحترین انتقاد به خامنهای است. نامهنویس در توضیح سیاست امنیتی کردن به گوشههایی از کارکرد وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و حفاظت اطلاعات قوه قضاییه اشاره میکند و میگوید:
«حفاظت اطلاعات قوه قضاییه و سازمان اطلاعات سپاه دو نهاد امنیتی هستند که بدون هیچ محدودیتی در برخورد با مردم فعالند و به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیستند.
وزارت اطلاعات نیز از همین رویه تبعیت می کند. در دوران مسئولیتم به همین خاطر یعنی مقابله با چنین رویه هایی، حتی دو وزیر را عزل نمودم اما به علت دخالت های غیر قانونی برخی، متاسفانه نتوانستم کاری از پیش ببرم.»
آنچه در نامه «دخالتهای غیرقانونی برخی» خوانده شده مستقیما به خود خامنهای و دخالت او در اختلاف احمدینژاد و مصلحی، وزیر وقت وزارت اطلاعات برمیگردد.
احمدینژاد در ادامه برای توضیح جو امنیتی برقرار شده مینویسد:
«در برابر هر پیشنهاد اصلاحی مقاومت جدی صورت گرفته و می گیرد.
وقتی کسی سخن از آزادی به زبان می آورد، به غربگرایی و ضدیت با اسلام و انقلاب و طرفداری از لاابالیگری متهم می گردد.
هرگاه کسی از عدالت سخن بگوید به ضدیت با ولایت فقیه متهم می شود.
و وقتی کسی از ایران صحبت کند متهم به انحراف می گردد.»
اشاره آخر به خود نویسنده برمیگردد. میخواهد بگوید ایراندوستی او و اطرافیانش باعث شده منحرف خوانده شوند.
احمدینژاد در توضیح سیاست بحرانانگیز دوم، اینکه همه جا بد است و فقط ایران خوب است، این مثال را میزند:
«اینکه پلیس آمریکا خیلی بد و خشن است نباید و نمی تواند بهانه توجیه بدرفتاری نهادهای امنیتی با مردم باشد. اعتراضات مردم در سایر کشورها به خصوص آنان که با ما دشمنی دارند با آب و تاب منعکس می شود ولی نحوه رفتار با مردم خودمان هرگز مورد سوال قرار نمی گیرد. گویا اعتراضات مردم در دیگر نقاط، دلیل خوبی برای برخورد با مردم خودمان تلقی می گردد.»
پنهانکاری از مردم در همه مردم به نظر احمدینژاد به عدم شفافیتی فسادانگیز منجر شده است:
«امروز این احساس عمومی وجود دارد که گویا مردم نامحرم هستند و نباید از امور مطلع باشند یا در کاری دخالت نمایند.
این سیاست ها باعث ایجاد رانت ها، فرصت های ویژه و سوء استفاده های کلان از اموال عمومی و حیثیت ملت از یک سو و تضییع حقوق اساسی ملت و کنار گذاشتن مردم و نظرات آنها از تصمیم گیری های اصلی کشور شده که خود فاجعه ای بزرگتر است.»
امید به اصلاح در حد صفر
احمدینژاد در نامه ۳۰ بهمن پس از این که خرابی اوضاع را نشان میدهد، پیش از آنکه به پیشنهادهایی برای اصلاح امور رسد، یک بار دیگر تأکید میکند که وضع خراب است و امید به اصلاح بسیار کم:
«امروز امید عمومی به اصلاح وضع از طریق ساختارهای موجود به صفر نزدیک شده است.
اکثریت قاطع ملت خواهان تغییرات اساسی اند. عده ای به دنبال تغییر حتی با روش های خیلی تند و درگیریاند و عده ای نیز از بیم تبدیل شدن به شرایط برخی کشورهای منطقه و آسیب دیدن کشور و مردم، به دنبال روشهای دیگری هستند.
معلوم است که بهترین راه، انجام اصلاحات اساسی در درون سیستم است.
گرچه فرصت های فراوان از دست رفته و جز اندکی از آن باقی نمانده و می دانم که این سخنان موجب افزایش فشارها بر اینجانب و دوستانم می گردد لیکن با اندک امید به اصلاح، موارد و پیشنهاداتی را تقدیم داشته و امیدوارم که موثر واقع گردد.»
پیشنهادهای احمدی نژاد
احمدینژاد در ادامه پیشنهادهایش را برای اصلاح امور طرح میکند. سرفصلهای آن در نامه ۳۰ بهمن از این قرار هستند:
- به رسمیت شناختن حق حاکمیت مردم
- به رسمیت شناختن دیگر حقوق اساسی مردم (حق آزادی، عدالت، کرامت انسانی)
- اصلاح شورای نگهبان
- اصلاح وضع دستگاه قضایی
- اصلاح وضع مجلس
- اصلاح وضع دولت
- منع قاطع نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی از دخالت در امور سیاسی
- تعیین تکلیف نهادهای موازی
- بازنگری در نظام تصمیمگیری کشور
- بازنگری در سازماندهی سیاسی کشور
- تأسیس دادگاه قانون اساسی
محمود احمدینژاد در این فهرست و در توضیحاتی که زیر هر عنوان داده هیچ اشارهای به مجلس خبرگان و اصل ولایت فقیه و کلا نقش خود رهبر نکرده است. اما این نکته را ذکر کرده که « بخشی از پیشنهادات نیازمند اصلاح قانون اساسی است.»
پیشنهادهایی برای اصلاحات اقتصادی
احمدینژاد در پایان نامه ۳۰ بهمن پیشنهاد دیگری هم مطرح کرده که آن را در نامه بعدی با ذکر جزئیات بسط داده است.
در نامه اول آمده است:
«بحث درباره وضع اقتصاد، اشتغال، بانک، تولید، مسکن، فقر و فاصله طبقاتی، سیاست خارجی، امور فرهنگی و دفتر و نهادهای مرتبط تحت نظر رهبری را به وقت دیگری موکول می کنم.»
نامه دوم با دادن درس در زمینه اقتصاد آغاز میشود:
«در این بخش با تعریف جدیدی از اقتصاد، پیشنهاداتی جهت اصلاح وضع اقتصادی ارائه میگردد.»
در این بخش آموزشی نویسنده به نظامهای اقتصاد دولتی و خصوصی انتقاد کرده و سپس مینویسد:
« نظام اقتصادی پیشنهادی، نظام اقتصادی مردمی است. از آنجا که همه ثروت زمین متعلق به همه مردم است میباید همه امکانات و فرصت ها، به طور عادلانه، در اختیار عموم قرار گیرد. باید امکان اندیشیدن، تصمیمگیری، عمل و پیشرفت ناشی از آن برای همگان فراهم گردد.»
احمدینژاد در ادامه به نظام بانکی کشور انتقاد میکند و میگوید « در واقع مردم باید خود فعالیت کنند یعنی خود انتخاب، مشارکت و نظارت نمایند و بانک فقط باید واسطه و نگهدارنده پول باشد.» او در ادامه خواهان توزیع درست و عادلانه منابع عمومی میشود. توسعه زیرساختها و کوچک شدن دولت از دیگر پیشنهادهای اوست.
احمدینژاد در نامه ۲۳ اسفند در مورد فرهنگ هم اظهار نظر میکند:
«در حوزه فرهنگی، رسانه، هنر و ادبیات، حکومت صرفاً باید به اعلام ضوابط عمومی هم راستا با ارزشهای مشترک فطری بسنده کرده و اصل نظارت را به عموم مردم واگذار نماید. ورود نهادهای نظارتی رسمی باید به مواقع تحقق تخلف محدود شود.»
نامه دوم، که فاقد بخش خطابی و مقدمه آن است، با گزارههایی حاوی فخر به ایران و تمدن و تاریخ ایران و سپس از دفاع از حق تفریح و شادی پایان مییابد. احمدینژاد مینویسد:
«ملت انقلابی باید سالم، با نشاط، شاد، پرانگیزه، خلاق و امیدوار باشد و برای این امر، تفریح و ورزش و انواع مسابقات یک ضرورت است.
در باب فرهنگ و اندیشه سخن بسیار است که آن را به وقت دیگری موکول میکنم.»
جمعبند: مانیفست پوپولیسم احمدینژادی
پوپولیسم احمدینژادی با این دو نامه دارای مانیفست خود شده است. اکنون او خواستههایی روشن را در برابر نظام گذاشته و از نظر برنامهای از هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب پیش افتاده است.
چه خواهد شد؟
مانیفست پوپولیسم احمدینژادی جواب میخواهد. در درجه اول از خود رهبر نظام. او در روز ۲۴ اسفند، یعنی یک روز پس از نامه دوم احمدینژاد، در دیدار با اعضای مجلس خبرگان گفت:
«البته از مشکلات معیشتی و دیگر مشکلات مردم اطلاع داریم اما معتقدیم هیچ مشکل حلنشدنی در کشور وجود ندارد که انشاءالله در چند روز آینده در این زمینهها با مردم صحبت خواهم کرد.»
پس باید ببینیم خامنهای چه میگوید. شاید حرفهایش را در روز اول عید بزند، مثلا به این شیوه آشنا که: امسال را سال فلان و بهمن اعلام میکنم و از همه بهتر میدانم که چاره چیست، پس بقیه خفه شوند. اما این شیوه دیگر کارساز نیست. مانیفست احمدینژاد حد و شیوه رجزخوانی را ارتقا داده است. ما با کیفیتی تازه مواجه هستیم.
امروز محسن رضایی، دبیر شورای مصلحت نظام، توئیتی منتشر کرد که میشود آن را به حساب این گذاشت که از جلسهای بیرون آمده و دچار هیجان شده است. نوشته است:
«سال آینده، سال تبدیل حرکتهای مورچهوار به پرواز عقابهای تیز پرواز؛ سال آینده، سال بازگشت برادری، آزادگی، احسان و کار برای خدا؛ سال آینده، سال مردم و جلب رضایت خدا با به دست آوردن دلهای مردم؛ سال آینده، سال کشیدن شمشیر علوی عدالت از نیام صبر و انتظار و قطع ریشههای فساد است.»
شاید این به معنا باشد که میخواهند روی دست احمدینژاد بزنند. پوپولیسم را میخواهند با پوپولیسم پاسخ دهند. صحنه داغ است. آن گونه که در دوره طلایی سینما رفتن در توصیف چنین صحنهای میگفتند "آرتیسته، دزده و پلیسه همه با هم وارد میشوند".
نظرها
احمد
افرین ،بر شما ،ھیچ ایرادی بر این نامہ و ایدہ نیست،در خارج کہ ھمہ منتظر ملت ھستند ،جادہ صاف شود و اقایان وارد شوند، واقعا برای فارق شدن بر مشکلات باید پلی برای امروز و فردای ایران ساخت با انھائی کہ ھستند و انھائی کہ میخواھند باشند
کارو
دقیقا همینطور شده: “آرتیسته، دزده و پلیسه همه با هم وارد میشوند”!
bijan
در حیرتم که این کشور چگونه توانسته 40 سال نظامی را تحمل کند و متلاشی نشود در حالیکه افرادی مانند احمدی نژاد و رضایی و بقیه با ذهنیتی عقب مانده و جاهل سال ها در رده های بالا فرماندهی میکردند ؟! رمز و راز عجیبی است .!!
مرادی
در جایی از نامه های اخیر ایشان میگویند: "شخاص گوناگون بتوانند سازمانهای تامین اجتماعی متفاوت با روش های گوناگون ابداع نمایند و کارگران و کارفرمایان در انتخاب هر یک آزاد باشند." معلوم نیست این عقیده ایشان با عدالت خواهی او چگونه سازگار میشود؟ سردرگمی و اندیشه غیر منسجم از دین و عدالت و ...
میر ز ا رضا
به احتمال بسیار زیاد این نامه را شخص معظم علیشاه خامنه ای خطاب به خود نوشته البته با دستیاری و مشاورت غلام اول و دست به سینه اهل بیت (و یا اهل دربار!) خود یعنی: علی اکبر ولایتی. و سپس از ملیجک دربارش یعنی احمدی نژاد خواسته آنرا امضا کرده و به والاحضرت معظمش تقدیم دارد! غافل از اینکه دیگر دوران سلطنت و یا ولایت معظمان بسرآمده و دیگر اینجور خیمه شب بازیها تماشاگری ندارد که ندارد!
سوسیال دموکراسی
آنچه احمدی نژاد شاید ندانسته دارد می گوید، در شکل تجربه شده و موفقش، در قالب رزیم سوسیال دموکراسی است. اقتصاد مردمی، همین گونه است که منابع عمومی و ملی ثروت زا از قبیل منابع فسیلی را تبدیل به سهام شده و میان همه مردم بویژه اکثریت قاطع فرودستان " فوری و رایگان-" توزیع بشود. بنا بر آمار و تخمین بالغ 50 تا 60 ملیون نفر از رمدم در طبقات فردوست هستند. یک بخش دیگر اقتصاد مردمی، همان برقراری سیستم مالیاتی عادلانه است، از ثروتمندان اعم کارخانه دار و کشاورز تا تاجر و غیره به صورت پلکانی تصاعدی (بسته به میزان درامد) مالیات بگیرندو این درامد بعد از کسر هزنیه های دولتی، میان فرودستان به شکل مستقیم و غی رمستقیم توزیع شود. اقتصاد مردمی بخش سومش همین است، که فرصت سازی برای عوم مردم شود از راههای مختلف برای توانمند شدن. بنابر تحربه و سابقه موفق جهانی، قطعا اینها نیازمند دموکراسی و عدالت و قوه قضاییه مستقل و قانون اساسی سکولار دموکراتیک است.
گزارش
به گزارش دولت بهار، محورهای مهم مندرج در نامه دکتر احمدی نژاد به رهبر معظم انقلاب که سی ام بهمن ماه گذشته برای ایشان ارسال شده است بدین شرح است: این گونه القاء شده است که حضرتعالی به تصریح و تلویح به اینجانب که 8 سال به انتخاب و خواست مردم و علیرغم اراده جناح های سیاسی و نهادهای قدرت، مسئولیت بخشی از قوه مجریه را بر عهده داشتم فرموده اید که حق حرف زدن در مسائل اصلی کشور را نداشته و باید ساکت بمانم. اگر بنده به عنوان کوچک ملت و امثال بنده در برابر مشکلات و ایرادهای اساسی در نحوه اداره کشور سکوت نماییم، اولاً آیا این مشکلات و ایرادها وجود نخواهد داشت و خود به خود مرتفع شده و مردم راضی خواهند شد؟ و دشمنان از این ضعف ها سوءاستفاده نخواهند کرد؟ ثانیاً درصورت سکوت، با مسئولیت الهی، قانونی و انقلابی خود چه کنیم؟ جواب خداوند ، مردم ، امام ، شهدا و تاریخ را چه بدهیم؟
گزارش
اگر قرار باشد کسانی به صرف 8 سال مسئولیت، حق حرف زدن نداشته باشند، آیا دیگران به سکوت و پاسخگویی اولی نخواهند بود؟ امروز نارضایتی عمومی از عملکرد نظام ، بسیار بالا و جدی است و به سرعت در حال گسترش به اصل انقلاب است. چگونه می توان از وضع بسیاری از خانواده ها که به دلیل فقر و گرانی و ناتوانی در تامین هزینه های اولیه زندگی در حال متلاشی شدن هستند مطلع بود و کاری نکرد؟ آیا می شود خبردار شد که گروههایی از مردم به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی و تداوم رکود و فقر، ناچار به عبور از شرافت و نوامیس خود شده اند و آنگاه ساکت بود و دم برنیاورد؟ چگونه می توان صف طولانی فروش کلیه به علت فقر را مشاهده کرد و ساکت ماند؟
گزارش
آیا می شود وضع شکننده بسیاری از بازنشستگان، کارمندان، کسبه، کشاورزان جزء، کارگران ساختمانی و روزمزد و دستفروشان و ورشکستگان ناشی از شرایط اقتصادی کشور و بسیاری از دانشجویان را مشاهده کرد و بیتفاوت بود؟ چطور می توان اطلاع داشت که گروههایی از مردم ، از داشتن حتی یک وعده غذا در روز محرومند و آنگاه آسوده خاطر هم بود؟ چگونه می توان از استیصال افراد جویای کار که شخصیت و همه آرزوهای خود را خرد شده و نابود می بینند خبردار شد و کاری نکرد؟ آیا می شود در کنار فقر گسترده مردم ، از سوءاستفاده های کلان بانکی و غیر بانکی مطلع بود و دم فروبست؟ و در برابر تضییع گسترده حقوق اساسی و آزادی و کرامت مردم، مصرح در قانون اساسی ، بیتفاوت بود؟ چگونه امکان دارد از تبعیض و ظلم حاکم بر برخی از مراکز به خصوص در دستگاه قضایی و برخوردهای تند امنیتی و قضایی با گروهی از مردم و جوانان به صرف انتقاد ، اعتراض یا مخالفت با برخی اشخاص یا رفتارها ، اطلاع داشت و ساکت بود؟ آیا اطلاع روشنی به شما رسیده است که در زندان ها چه می گذرد و چه بر سر جوانانی که به دلیل اعتراض به وضع موجود، زندانی شده اند، می آید؟ ذکر برخی مطالب برای اینجانب بسیار سخت است. آیا از وضع دادگاه های خانواده گزارش دقیق و مستندی به جنابعالی داده شده است؟ آیا از صف های طولانی مردم در سفارتخانه های خارجی در ایران و در کشورهای همجوار برای دریافت ویزای اقامت و مهاجرت از کشور گزارشی به جنابعالی رسیده است؟ آیا اطلاع دارید که اکثریت قابل توجهی از مردم برای کسب اخبار و اطلاعات به رسانه های غیر رسمی و یا بیگانه مراجعه می نمایند و یا اینکه اظهارات مقامات و رسانه های رسمی کشور را وارونه می پندارند؟ متاسفانه طی چند دهه، سه سیاست رفتاری در کنار اشکالات متعدد ساختاری، باعث تداوم و تعمیق مشکلات و انباشت نارضایتی عمومی گردیده است. سیاست اول؛ امنیتی کردن و بستن فضای کشور است. سیاست دوم؛ تبلیغ و ادعای این امر است که همه جا بدتر از ایران یا حداکثر شبیه ایران است، پس همه باید ساکت و شاکر باشند و سیاست سوم عدم شفافیت در امور مهم و پنهان داشتن مسائل اساسی از مردم بوده است. سیاست های غلط رفتاری، باعث ایجاد رانت ها، فرصت های ویژه و سوء استفاده های کلان از اموال عمومی و حیثیت ملت از یک سو و تضییع حقوق اساسی ملت و کنار گذاشتن مردم و نظرات آنها از تصمیم گیری های اصلی کشور شده که خود فاجعه ای بزرگتر است.
گزارش
این سیاست ها، رفتارها و اندیشه ها ، در کنار ناکارآمدی ساختاری، موجب بروز بسیاری از نابسامانی ها در اداره کشور و نارضایتی عموم مردم و امیدواری دشمنان برای نقض استقلال و حاکمیت ملی ما شده است تا آنجا که امروز ، امید عمومی به اصلاح وضع از طریق ساختارهای موجود به صفر نزدیک شده است. اکثریت قاطع ملت خواهان تغییرات اساسی اند. عده ای به دنبال تغییر حتی با روش های خیلی تند و درگیریاند و عده ای نیز از بیم تبدیل شدن به شرایط برخی کشورهای منطقه و آسیب دیدن کشور و مردم، به دنبال روشهای دیگری هستند. معلوم است که بهترین راه، انجام اصلاحات اساسی در درون سیستم است. گرچه فرصت های فراوان از دست رفته و جز اندکی از آن باقی نمانده و می دانم که این سخنان موجب افزایش فشارها بر اینجانب و دوستانم می گردد لیکن با اندک امید به اصلاح، موارد و پیشنهاداتی را تقدیم داشته و امیدوارم که موثر واقع گردد. همه امور کشور باید بر اساس رای و نظر مردم اداره شود. این نص صریح قانون اساسی است. هیچ کس نباید خود را برتر از مردم و صاحب و مالک کشور تلقی کرده و جای مردم را در تصمیمات کلان بگیرد. متاسفانه عده ای قلیل خود را اصل و مردم را فرع تلقی کرده و بر همین اساس برنامهریزی و اقدام می نمایند و نقش مردم را در حد به کرسی قدرت نشاندن آنان تقلیل داده اند. آیا نادیده گرفتن حق حاکمیت و تعیین سرنوشت مردم نقض عهد و ظلم بزرگی به انقلاب، نظام و مردم نخواهد بود؟ اصل آزادی باید به رسمیت شناخته شود. آزادی از آرمانهای بلند انقلاب و آرزوی تاریخی بشر و امری مقدس و آسمانی است. همه انبیاء و صلحا در اصل برای تامین آزادی مردم آمده اند. آزادی موجب شکوفایی عقول و اندیشه ها و رشد جامعه و کشور و در نتیجه باعث نظارت عمومی و حمایت گسترده تر و آگاهانه تر مردم از انقلاب و مسیر حقیقی نظام خواهد شد و خطر انحراف از اهداف را منتفی خواهد کرد.
گزارش
قرار بود دستگاه های قضایی، زندان ها و نهادهای انتظامی محدود و کوچک و به دانشگاه برای آموزش و تربیت تبدیل شوند. آیا در طول دهه های اخیر این نهادها کوچکتر شده و یا موجب ارتقاء فرهنگ عمومی شده اند؟ آزادی بیان و داشتن رسانه از حقوق اساسی مردم مندرج در قانون اساسی است. متاسفانه برخوردهای یک جانبه و تند امنیتی و قضایی، فشار سنگینی بر اهالی این عرصه وارد کرده و امکان ایفای رسالت اطلاع رسانی، گردش آزاد اطلاعات و نشر حقایق و اندیشه را به شدت کاهش داده است. دولت و نهادهای حکومتی هرگاه اراده کنند به طور یک طرفه حقوق مردم را نقض و یا محدود می کند. علاوه بر وزارت ارشاد، دستگاه قضایی نیز بدون طی مراحل رسیدگی، مستقیماً وارد می شود و سایت ها را فیلتر و از انتشار مطبوعات جلوگیری می نماید و حتی بعضاً افراد را دستگیر و خسارت سنگین مادی و معنوی وارد میکند و به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیست. به اتهامات سیاسی افراد را دستگیر می کند ولی قوانین مربوطه از جمله وجود هیئت منصفه را به رسمیت نمیشناسد. اینک پس از 4 دهه نه تنها از آزادی سیاسی خبری نیست بلکه آزادی در عرصههای دیگر نیز به محاق رفته است. دولت و نهادهای حکومتی و عوامل امنیتی بر عرصههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی سیطره کامل دارند و فعالیتهای مردم در این زمینه ها با محدودیت ها و فشارهای فراوان رو به روست. صدا و سیما که باید در خدمت آرمانها، بسط آزادی، تعاطی افکار و اندیشه ها و صیانت از حقوق اساسی مردم باشد، به یک ابزار جناحی در مقابل مردم تبدیل شده است. بر خلاف قانون به افراد و مجموعه های انسانی تهمت و افترا می زند ولی فرصت پاسخگویی نمی دهد بلکه طلبکار هم می شود. در حالیکه بالاترین ضربات را به اعتماد عمومی مردم وارد می کند اما از موضع مدعی و مرشد و طلبکار برخورد می کند.
گزارش
یک مامور وزارت اطلاعات یا سازمان اطلاعات سپاه یا حفاظت اطلاعات قوه قضاییه میتواند یک فعال فرهنگی یا اجتماعی و یا اقتصادی را بدون دلیل موجه و برای سوءاستفاده به خاک سیاه بنشاند و آن فعال نیز دستش به جایی نرسد. تعدی نهادهای حکومتی حتی به زندگی و حریم خصوصی مردم نیز توسعه داده شده است. ضابطین قانونی و غیر قانونی در تمام زندگی مردم دخالت میکنند. با و بدون حکم قضایی بیمحابا منزل و محل کار مردم را تفتیش کرده و هر چیزی را پیدا کنند، بر خلاف قانون پروندهسازی میکنند و مسئولین قضایی نیز بدون توجه به حریم قانون و اخلاق بر اساس آن حکم محکومیت مردم را صادر می نمایند. امروز آشکارا طبقه ممتازهای از اشراف سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که از انواع فرصت ها، رانت ها و امکانات برخوردار است و در مقابل، اکثریتی از مردم به شدت احساس تبعیض و بی عدالتی می نمایند. شرایط به گونه ای شده است که سخن از عدالت بسیار غریب و مورد تمسخر و هجوم همان طبقه اصحاب قدرت است.
گزارش
برخی از نمایندگان مجلس، مقامات ارشد قضایی، مراجع تقلید، مقامات ارشد نظامی، نمایندگان و منصوبین رهبری و سیاسیون و صاحب منصبان دولتی تقریباً از هر نوع تعقیب قضایی مصونیت دارند، در امور کشور دخالت می کنند، هر تهمت و افترایی به دیگران می زنند، با افراد برخورد می کنند، در استفاده از قدرتی که ملت به آنها داده است علیه مردم سوءاستفاده می کنند، درحالی که هیچ مرجعی نیز برای رسیدگی وجود ندارد. در دستگاههای حکومتی ظلم هایی می شود که هر یک برای اسقاط یک امپراطوری بزرگ کفایت می کند. آیا توسعه روزافزون فاصله طبقاتی و فقر در جمع کثیری از مردم و همزمان، انباشت ثروت های کلان و بادآورده در دست عده ای قلیل نباید این تنبه را ایجاد کند که راه را اشتباه می رویم؟ وقتی اغلب مقامات ارشد خود در کارهای اقتصادی دخیل هستند، صحبت از آزادی و عدالت و حقوق مردم آیا جایگاهی خواهد داشت؟ ظاهراً هرگونه مطالبه و سخن گفتن از ده ها آرمان بلند انسانی و الهی انقلاب، تحت این عنوان که همه آنها با وجود ولایت فقیه قابل تامین و تحقق است به کناری نهاده شدهاند و ولایت فقیه تنها ارزش اصیل معرفی می شود، اما هم زمان مطالبه و صحبت کردن از هر یک از آن ارزش ها و آرمانها تحت عنوان ضدیت با ولایت فقیه مورد هجوم و برخورد قرار می گیرد. مگر قرار نبود که نظام ولایت فقیه همین آرمانها و حقوق و مطالبات بر حق و تاریخی مردم را برآورده سازد و مگر نه اینکه چون ولی فقیه در انجام این رسالت، صالح تشخیص داده شده بر مسند نشسته است؟ یک جوان و یا فرد ایرانی چگونه و از کدام مرجع باید این حقوق و آرمانها را مطالبه کند که به ضدیت با ولایت فقیه و انقلاب و یا اقدام علیه نظام متهم و محکوم نشود؟ وظیفه شورای نگهبان تطبیق مصوبات مجلس با قانون اساسی و شرع، تطبیق ویژگیهای داوطلبین مجلس و ریاست جمهوری با قانون و نظارت بر انتخابات است. در وظایف شورای نگهبان موضوعی به نام مصلحت اندیشی پیشبینی نشده است.
گزارش
مدت هاست که شورای نگهبان به جای انجام این وظیفه معین در انتخابات، خود را مسئول مهندسی انتخابات پنداشته و به جای مردم تصمیم می گیرد. این روند منجر به تشکیل مجلس ضعیف و ناکارآمد و البته با اختیارات وسیع و بدون هرگونه مسئولیت و پاسخگویی شده است. انتخابات دو دوره اخیر ریاست جمهوری نیز با مهندسی شورای نگهبان در امر انتخابات برگزار گردید و نتیجه آن در برابر مردم است. چرا باید عبور از فیلتر شورای نگهبان به یک رانت برای مهندسی انتخابات و کنار گذاشتن افراد واجد صلاحیت و مورد قبول مردم یا به ابزاری برای تحمیل افراد خاص تبدیل گردد؟ در سالهای اخیر در ارزیابی و رسیدگی به قوانین ، بعضاً ملاک های سیاسی مورد توجه قرار گرفته که منجر به ایجاد ساختارهای موازی و نامتوازن در نظام تصمیم گیری و انباشت اختیارات در یک سو و مسئولیت ها در سوی دیگر و تعمیق ناکارآمدی نظام شده است. اختیاراتی که به رییس مجلس و رییس قوه قضاییه داده شده و حتی آنها را بر قوه مجریه مسلط ساخته، آشکارا خلاف قانون اساسی بوده و ساختار تصمیم گیری کشور را در هم ریخته و ناکارآمد ساخته است. این دو قوه از هر نوع نظارتی معاف شده و مصونیت یافته اند اما می توانند بر دولت نظارت و حتی حکومت کنند. در حالیکه آراء اصلی و عمومی مردم تنها در انتخاب رییس جمهور بروز و ظهور مییابد. علیرغم حضور بسیاری از کارکنان و قضات مومن و شجاع، روند حرکت دستگاه قضا در دهه های اخیر نزولی بوده است و امروز اکثریت مردم امیدی به احقاق حق از مسیر قانونی در این دستگاه ندارند. مقامات ارشد این دستگاه که نوعاً فاقد پیشینه علمی و تحصیلاتی در امر حقوق و قضا بوده و تقریباً از طریق تجربی ، مطالبی آموخته اند، با رفتارهای خلاف قانون و اخلاق، عدم صلاحیت خود را برای این مناصب بسیار مهم، آشکارا در برابر مردم قرار داده و به اثبات رسانده اند.
گزارش
تمرکز اختیارات گسترده و بدون کوچکترین نظارت مستقل و پاسخگویی، فساد را در دستگاه قضایی توسعه داده است، لذا بسیاری از قضات و کارکنان شریف دستگاه قضایی از این وضعیت ناراحت و ناراضیاند و آنرا آشکارا بیان می کنند. اصلاح ساختار، کاهش و تفکیک اختیارات و پاسخگو کردن مقامات و الزام به برگزاری علنی دادگاهها برای تامین نظارت عمومی به عنوان بهترین عامل اصلاح سیستم ها، تعیین مرجع مستقل برای رسیدگی به شکایات از این دستگاه و نصب افراد واجد صلاحیت های مندرج در قانون اساسی از الزامات اولیه است. مجلس قوی، کارآمد و مقتدر نیاز اساسی و از طریق تصویب قوانین کارآمد و موثر، عامل مهمی در سامان یابی امور و پیشرفت کشور است. علیرغم توسعه اختیارات و حوزه دخالت مجلس از طریق قوانین عادی، نه تنها شاهد اثربخشی بیشتر مجلس نبوده ایم بلکه روند نزولی کیفیت نقشآفرینی مجلس سرعت نیز گرفته است. علیرغم شدیدترین نوع گزینش توسط شورای نگهبان و به تعبیر افراد دخیل، مهندسی انتخابات، امید عمومی به نقشآفرینی مجلس در دفاع از حقوق مردم و منافع ملی به شدت کاهش یافته است.
گزارش
تدوین و تصویب قانون انتخابات مجلس در مرجع مستقل و مورد قبول مردم، اصلاح وضع بررسی صلاحیت ها ، تعیین حد قانونگذاری و اجرا ، علنی شدن رای گیری ها در مجلس ، رفع مصونیت نمایندگان مجلس و تعیین مرجع نظارتی ، تشکیل مجلس عالی تخصصی از جمله اصلاحات ضروری در روند کارکرد مجلس محسوب می شوند. پراکندگی امور اجرایی موجب سلب مسئولیت از ارکان دولت و قوه مجریه شده است. هر نوع دخالت یا خلط در اختیارات و مسئولیت ها ، موجب بهم ریختگی سیستم و ناکارآمدی نظام اداره کشور خواهد بود. تعدد مراجع نظارتی موازی به ایجاد روابط نادرست و توسعه فساد و به امری علیه حقوق مردم منجر می شود. تمام تصمیمات دولت باید شفاف و در منظر عمومی باشد. متاسفانه دولت ها به تعهدات قانونی و وعدههای انتخاباتی پایبندی ندارند. باید با تعیین مقررات مستقلی ، امکان مطالبه و رسیدگی به این امور فراهم گردد. متاسفانه دایره دخالت دولت در زندگی مردم از طریق مصوبات دولت و مجلس به طور مرتب گسترش یافته و دامنه آزادیهای مردم کاهش می یابد. این دخالتها باید به حداقل ها محدود شود. متاسفانه برای شروع هر فعالیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی ابتدا الزام به اخذ مجوزات متعدد است. این الزامات در اغلب موارد از یک سو به فرصتی برای سوءاستفاده و تحمیل سلایق و نظرات خاص و دخالت دولت در زندگی مردم و از سوی دیگر به یک رانت بزرگ و گسترده برای دریافت کنندگان و ارائه دهندگان مجوز و نهایتاً به افزایش هزینه تولید و خدمات و کندی رشد کشور تبدیل گردیده و موجب توسعه سازمان اداری و تحمیل هزینه های غیر ضروری و مضر بر مردم و بودجه کشور شده است. اختیارات و تصمیمات و قراردادهای دولت باید کاملاً شفاف و در منظر مردم باشد. با توزیع اختیارات در واحدهای استانی و شهرستانی و مسئول شمردن آنان، باید فرصت دولت به سیاستگزاری و برنامهریزی کلان و نظارت و پیگیری اجرا محدود شود.
گزارش
منع قاطع نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی از دخالت در امور سیاسی ، تعیین تکلیف نهادهای موازی ، بازنگری در نظام تصمیم گیری کشور ، بازنگری در سازماندهی سیاسی کشور و تاسیس دادگاه قانون اساسی از جمله اقدامات اصلاحی است که باید به اجرا گذاشته شود. * محورهای مهم مطرح شده در دومین نامه دکتر احمدی نژاد که در تاریخ 22 اسفند ماه جاری به رهبر معظم انقلاب ارسال شده به شرح زیر است: از مظاهر اصلی تعالی جامعه و چگونگی تحقق عدالت اجتماعی، پیشرفت و رفاه عمومی و رفع فقر و فواصل طبقاتی است که بیشترین اثر خود را در حوزه اقتصاد نمایش میدهد. فقر، موجب هلاکت انسانیت انسانهاست. عقب ماندگی ملی موجب خدشه بر استقلال و بیاعتباری مکتب و آرمانها میشود.
گزارش
متاسفانه جمهوری اسلامی در عمل فاقد تئوری و نظریه روشن در باب اقتصاد است. علیرغم اینکه نظام اقتصادی ، نه سرمایهداری و نه دولتی به معنای مصطلح آن است، اما اشکالات و تبعات منفی هر دو را یک جا دارد.یعنی هم بیعدالتی، فاصله طبقاتی و فقر و هم فساد، رشوه و رانت اداری را با هم دارد. نظام اقتصادی پیشنهادی، نظام اقتصادی مردمی است. از آنجا که همه ثروت زمین متعلق به همه مردم است ، میباید همه امکانات و فرصت ها، به طور عادلانه، در اختیار عموم قرار گیرد. باید امکان اندیشیدن، تصمیمگیری، عمل و پیشرفت ناشی از آن برای همگان فراهم گردد. باید همگان را در ساختن و پیشرفت جامعه مشارکت داد و پیشرفت و رفاه فردی و عمومی را به دست آحاد مردم برای همگان تامین کرد. پیش فرض این اندیشه، مالکیت، مشارکت و اعمال اراده مردم در تمام امور جامعه، اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به تناسب نیاز، استعداد و اراده آنها است.
گزارش
امروزه سه جریان دائمی انتقال سرمایه اعم از مادی و انسانی از مناطق و طبقات محروم به مناطق و طبقات برخوردار و همچنین انتقال سرمایه از فعالیت های پایدار و اساسی به فعالیت های بی ثبات و گذرا در کشور شکل گرفته که عملاً فرصت فعال شدن استعدادهای عمومی را از بین میبرد، جمعیت را درمناطق خاص متمرکز می سازد ، فاصله طبقاتی را هر روز بیشتر و بیشتر میکند، فرصتهای بادآورده برای عدهای فراهم میآورد و امکان ساختن و آبادانی سرزمین را به شدت کاهش میدهد. متاسفانه تمام فعالیت های اقتصادی کشور به بانک ها وابسته است و بانک ها به بزرگترین قدرت فعال اقتصادی و تصمیم گیر اصلی در هدایت اقتصاد تبدیل شده و عموم مردم از تفکر، تصمیمگیری و عمل اقتصادی کنار گذاشته شدهاند. ذات نظام بانکداری در ایران ، بر خلق پول و ربا استوار است و این امر ، به معنای بدهکار کردن اکثریت قریب به اتفاق مردم و قدرتمند کردن صاحبان بانک هاست.
گزارش
بانک ها منابع مردم را از تمام سرزمین جمعآوری کرده و با تشخیص خود به افراد، فعالیت ها و مناطق خاص اختصاص میدهند. این امر بستر ساز و عامل تولید رانت، سوءاستفاده، تبعیض، فاصله طبقاتی و محرومیت در بخش های وسیعی از مردم و کشور است. در این شیوه بانکداری، صاحبان منابع یعنی عموم مردم، خلع اختیار و انتخاب می شوند و بانکها جانشین مردم شده و منابع مشاع را در چارچوب برنامه های خود مورد بهرهبرداری قرار می دهند و در اختیار هر کس که خود تشخیص میدهند میگذارند. بانکها به سپرده گذاران فقط سود می دهند و از متقاضیان فعالیت اقتصادی نیز فقط سود می گیرند. این عین ربا است. در یک مشارکت صحیح و سازنده، هم سپرده گذاران و هم گیرندگان تسهیلات، باید در سود و زیان شریک باشند. با تغییر دادن اسم وام به تسهیلات ماهیت عوض نمیشود. در این شیوه بانکداری، امکان نظارت از جانب مردم و صاحبان منابع سلب شده و بانک نیز توان نظارت بر تمام فعالیتها را ندارد. به علاوه، برقراری روابط نادرست ، تمام برنامهریزیها را فشل و ناکارآمد مینماید. متاسفانه اجازه جمعآوری منابع مردم و خلق پول و بهرهبرداری مشاع به بخش خصوصی نیز داده شده است که مشکلات را مضاعف و پیچیدهتر کرده است. پول اعتباری مهمترین عاملی است که موجب خلق پول یعنی برداشتن از جیب همه مردم و اختصاص دادن به عده ای خاص میشود و این از مهمترین ریشههای تمام مفاسد است. خلق پول به معنی خلق قدرت و ثروت بدون صلاحیت و بدون اجازه مردم و از جیب همه آنان و اجازه اعمال و توزیع گزینشی آن است، بنابر این پول باید واقعی شود.
گزارش
بدون حضور، اندیشه، اراده، خلاقیت و مشارکت عموم مردم نمیتوان به پیشرفت اقتصادی مناسب عادلانه، فراگیر و پایدار دست یافت. مردم باید خود به طور کامل وارد عرصه اقتصاد شوند. فعالین اقتصادی توانایی و طرح خود را ارائه دهند و صاحبان منابع با انتخاب خود و با عقد قرارداد معین با فعال اقتصادی، در کار او مشارکت کرده و البته بر آن نظارت نیز داشته باشند. امروز بانک ها دارای سرمایههای عظیم راکد اعم از ملک، سهام، ارز، طلا و شرکتهای متعدد هستند که عملاً بخش مهمی از منابع مردم را احتکار و از چرخه اقتصاد خارج کردهاند. همه این منابع باید آزاد شده و به مردم برگردد تا در اختیار مردم قرار گیرد و در چرخه صحیح اقتصاد وارد شود. بانک مرکزی مسئول صیانت از منافع ملی و حقوق عمومی و پیشرفت اقتصادی است و باید از رهگذر تعریف درست از پول، نظارت بر چرخش آن و هدایت کلان فعالیت های اقتصادی و سرمایهگذاری از طریق وضع سیاست ها و مقررات و نظارت، در خدمت کل جامعه باشد. متاسفانه امروز بانک مرکزی بیشتر به مسئول تامین منابع دولت و جبران کننده کسریهای دولت و جبران خلاءها و ضعف های ناشی از عملکرد غلط بانک ها تبدیل شده است.
گزارش
بانک مرکزی صرفاً باید سیاستگذار، ناظر، خزانه دار ملی و حافظ حقوق عموم مردم در مناسبات پولی و مالی داخلی و بینالمللی باشد. سرزمین ایران با داشتن حدود 1% جمعیت و همین مقدار وسعت سرزمینی جهان، حدود 5% معادن شناخته شده را در اختیار دارد اما متاسفانه با سلطه عدهای خاص بر معادن، عموم مردم از منافع آن محرومند. با برداشت سالانه حدود پانصد میلیون تن از ذخایر معدنی کمتر از 1000 میلیارد تومان نصیب دولت میشود که عمده آن هم صرف شناسایی معادن جدید و یا ارائه خدمات و تجهیز مراکز مربوطه و معادن موجود میشود. با سپردن مدیریت واگذاری و بهرهبرداری از معادن به استانها و همچنین بخشی از درآمد معادن به امور عمرانی یا مردم استانها میتوان این درآمد را دهها برابر نمود و صرف پیشرفت و رفاه مردم کرد.
گزارش
حدود 14 میلیون هکتار جنگل و بیش از یکصد میلیون هکتار منابع طبیعی و حدود 36 میلیون هکتار زمین قابل کشت در کشور وجود دارد. در حال حاضر حدود 8 میلیون هکتار زمین با کشت آبی و همین حدود با کشت دیم (به تناوب) مورد استفاده قرار میگیرد. بخش اصلی این منابع ، در احتکار دولت و البته مورد تاخت و تاز و تخریب گسترده متجاوزان قرار دارد. اگر فقط 12 میلیون هکتار جنگلهای غرب کشور با روش مناسب جهت نگهداری و بهرهبرداری به مردم سپرده شود، علاوه بر حفظ و توسعه آن، بیش از دو میلیون شغل ثابت و سالانه میلیون ها تن مواد غذایی و علوفه حاصل خواهد شد. فقط میوه بلوط آن که متاسفانه به دلیل عدم بهرهبرداری در حال نابودی است میتواند بخش مهمی از خوراک دام وارداتی را جایگزین نماید. در این صورت اشغال و تصرف و تخریب گسترده هم به شدت کاهش مییابد. مردم را به بهانه صیانت، از جنگل بیرون کردند و اصرار دارند با معدودی مامور، هر چند البته فداکار، این وسعت عظیم را حفظ نمایند. معلوم است که این سیاست شکست خورده است. جنگل با حضور و مشارکت گسترده مردم و نظارت آنان و با بهرهبرداری صحیح حفظ میشود.
گزارش
با طراحی منطقه ای و کشوری و تعیین حدود کاربریها و بر اساس ضابطه میتوان زمین را به شرط بهرهبرداری درست و در فرصت زمانی معین و با شرایط سهل در اختیار همه متقاضیان و فعالین اقتصادی در همه بخشها و از جمله در بخش کشاورزی، دامی و باغی قرار داد. این کار میتواند بیش از 3 میلیون شغل پایدار ایجاد کرده و تولیدات کشاورزی و دامی را به 3 برابر افزایش دهد. به علاوه فرصت تصرف و اشغال و سوءاستفاده متجاوزان به منابع طبیعی را نیز از بین ببرد. حدود %85 از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی و با راندمان حدود %10 مصرف می شود. طی یک برنامه 5 ساله و با توسعه شبکه های آبیاری پیشرفته و تحت فشار و اصلاح قیمت آب، حداقل دو سوم این منابع قابل صرفهجویی است. با تخصیص نیمی از مقدار صرفهجویی شده میتوان در عمل سطح زیر کشت کشور را به دو برابر افزایش داد. این شدنی است و فقط نیازمند همت و برنامه عملیاتی است. به علاوه میتوان امکان تغذیه و افزایش ذخایر آبی زیرزمینی را توسعه داد.
گزارش
آب کم است ولی تمدن درخشان ایران در همین فلات کم آب شکل گرفته و میتوان با مدیریت منطقی، علمی و مسئولانه ، فعالیت ها را توسعه داد. این طرح در قالب برنامه و بودجه توسط دولتهای نهم و دهم ارائه شد، لیکن در مجلس مورد بیتوجهی قرار گرفت. امروزه بنیاد 15 خرداد ، بنیاد مستضعفان ، ستاد اجرایی فرمان امام(ره) ، بنیاد تعاون سپاه ، بنیاد تعاون ارتش ، بنیاد تعاون بسیج ، بنیاد تعاون وزارت دفاع و بخش اقتصادی کمیته امداد امام(ره) بیش از 700 هزار میلیارد تومان ثروت دارند که مردم از گزارش کار و درآمد و محل مصرف آنها بیاطلاعند. اگر این ثروت آزاد شود و در اختیار مردم قرار گیرد آیا فقیری باقی میماند؟ در آن صورت سرعت رشد کشور چقدر خواهد شد؟
گزارش
بانک های دولتی، شرکت ها و دستگاههای دولتی بیش از سیصد هزار میلیارد تومان سهام بنگاهها، زمین، ساختمان، مهمانسرا و غیره در اختیار دارند که میتواند آزاد شود. اگر دولت بخشهای خدماتی خود را واگذار نماید، مقادیر قابل توجهی نیز از آن محل درآمد خواهد داشت. راهبرد توسعه صنعتی بسیار مهم است. صنعت باید متکی به منابع بومی و پایدار باشد، توسعه بخش صنعت باید به ادامه کار معادن، منابع بومی، نفت و انرژی، زمین، کشاورزی و دامداری و نیازهای پایه کشور مرتبط شود. نفت و انرژی متعلق به مردم است ولی دولت با تصرف و تملک انحصاری آن و با بهرهوری پایین ، درآمد آن را هزینه میکند. به علاوه رانتهای عظیم، توزیع ناعادلانه، ریخت و پاش اداری و سوءاستفاده های بزرگ نیز از تبعات مدیریت ضعیف و هزینهکردهای دولت از محل ثروت عظیم نفت و انرژی است. بخش مهمی از فاصله طبقاتی موجود، محصول نحوه توزیع یارانهای این ثروت و نحوه استفاده از درآمد ناشی از فروش آن در اداره کشور است. نفت و انرژی، متعلق به آحاد مردم است و باید مستقیماً و به طور مساوی در اختیار همه قرار گیرد. مردم باید خودشان خدمات مورد نیاز را تولید و عرضه و خودشان از محل منابع شخصی آن را خریداری کنند. در این صورت به سرعت فقر از بین خواهد رفت و با نظارت مردم کیفیت خدمات از جمله خدمات آموزشی و بهداشتی و غیره به سرعت افزایش خواهد یافت. دخالت مستقیم و گسترده دولت در مدیریت انحصاری درآمد نفت و ارائه خدمات گوناگون با تصدیگری مستقیم دولت، فقط موجب افزایش هزینه و قیمت خدمات، سوءاستفاده های کلان و گسترش هزینه سنگین مدیریت غیربهرهور دولت بر مردم و اقتصاد ملی شده است.
گزارش
دولت باید سیاست گذار، ناظر و نه مالک، متولی و متصدی و همهکاره باشد. از راههای اصلی ریشهکنی فقر و فاصله طبقاتی، توزیع درآمد نفت و انرژی بین مردم و ایجاد فرصت مدیریت مستقیم آنان بر منابع ملی است. ارزش نفت و گاز استحصالی با قیمتهای فعلی جهانی بیش از 600 هزار میلیارد تومان است که فقط 30 هزار میلیارد تومان آن در طرح هدفمندی یارانهها مستقیماً توسط خود مردم مدیریت میشود و مابقی را دولت مدیریت می کند. نحوه طراحی شهری و روستایی موجب تراکم جمعیت و در هم ریختگی فرهنگی، تمرکز ثروت و افزایش قیمت های ملک، ترافیک و آلودگی، فشار سنگین به طبقات متوسط و پایینتر برای تامین مسکن و ایجاد سوداگری و کسب ثروت های باد آورده گسترده از محل قیمت های کاذب ملک و از طریق بازیهای طراحی شده در این زمینه توسط عوامل دخیل و همچنین خروج ثروتهای عظیم از چرخه تولید شده است. با طراحی ملی و تعیین کاربریها و تصویب ضوابط تفکیک و نوع کاربری و دادن اجازه فعالیت و ساخت مسکن ویلایی و مناسب به مردم و تخصیص زمین از منابع عمومی میتوان به سرعت وضعیت کنونی را اصلاح کرد. به دلیل پیشران بودن بخش ساختمان و مسکن در اقتصاد، میتوان برای حداقل 30 سال آینده، بخش وسیع و اصلی صنایع را فعال و بخش مهمی از اشتغال مورد نیاز کشور را تامین کرد. توزیع مناسب جمعیت در کل سرزمین، بسیار مهم است و تمرکز آن در مناطق خاص می تواند از منظر امنیت ملی و شکوفایی اقتصادی بسیار مضر و خطرناک باشد. با تخصیص زمین و بازتوزیع جمعیت کشور، علاوه بر دادن فرصت استفاده از همه منابع و ثروت ملی و توسعه فعالیتهای اقتصادی و فعال سازی بخش صنعت و ساختمان ، میتوان تراکم ترافیک، آلودگی محیط و هوا، سوداگری و سودهای کلان بادآورده و بدون کار مثبت، فشارهای اقتصادی غیرمنطقی به خانوارها و هزینه سنگین مدیریت های شهری را کاهش داد و منابع را به سمت آبادانی همه سرزمین و سرمایه گذاری در تولید پایه در تمام گستره کشور هدایت کرد.
گزارش
متاسفانه قانون تفسیر اصل 44 به جای ایجاد فرصت برای مردم و مردمی کردن اقتصاد، به خصوصیسازی و واگذاری ثروت دولت به عده ای خاص تفسیر و تغییر داده شد. در حالی که این کار، یعنی واگذاریهای عمومی را باید بخش ناچیزی از مردمی کردن اقتصاد دانست. ظاهراً عده ای خود را آماده کرده بودند که ذیل شعار کوچک کردن دولت و خصوصیسازی، ثروت ملت را با قیمت ناچیز تصاحب نمایند. مردمی سازی در اصل به معنای توزیع فرصتها و امکانات برای ایجاد، توسعه و افزایش ظرفیت ها و فعالیت های جدید اقتصادی است. این موضوع، مهم ترین و اصلی ترین بخش است که همچنان تقریباً مغفول مانده است. امروز دولت در تمام امور مردم دخالت می کند. مردم قبل از شروع هر کاری باید چندین مجوز بگیرند و این امر موجب توسعه دولت و هزینه های سنگین مدیریت دولتی و همچنین سوءاستفاده و رانت و افزایش هزینه فعالیتها از جمله در حوزه اقتصادی است. دولت و مجلس باید ضوابط و استانداردها را اعلام و کار را به مردم بسپارند، البته در صورت تخلف باید مجازات جدی پیشبینی شده باشد. نظارت اولیه را نیز میتوان به انجمن های تخصصی و صنفی مردمی سپرد و دولت صرفاً سیاستگذار و ناظر عالی باشد.. نظام تامین اجتماعی و قانون کار باید در جهت حمایت حقیقی از پایداری کار و ارزش کار و کارگر و پیشرفت کشور اصلاح شود. نظام تامین اجتماعی باید از سیطره حکومت خارج شود و اشخاص گوناگون بتوانند سازمانهای تامین اجتماعی متفاوت با روش های گوناگون ابداع نمایند و کارگران و کارفرمایان در انتخاب هر یک آزاد باشند. مشارکت دادن عموم در مالکیت و بهرهبرداری از محیط و منافع و منابع آن و همچنین نظارت همگانی بر استفاده صحیح از طبیعت ، ضامن اصلی حفظ محیط است.
گزارش
فرهنگ، فضای تنفسی روح انسانها است که به طور جمعی هم در آن تنفس کرده، از آن بهره می برند و هم بر آن تاثیر می گذارند. فرهنگ برآیند کنش و تعامل عمومی و تاریخی جامعه و محصول فهم ، باور ، تلاش و دلسوزی و تعامل همه مردم در طول تاریخ است. مهمترین عناصر فرهنگی حافظ یک ملت و جامعه، ارزشها و مطالبات مشترک فطری آحاد مردم است. آزادی، عزت، عدالت، پاکی، صداقت، وفاداری، امانتداری، احترام به شخصیت و اندیشه و نظر و حقوق اساسی دیگران، شجاعت در حقطلبی و احساس مسئولیت اجتماعی از جمله این ارزشها و مطالبات است. سیاست کنترل فعالیت های تکتک مردم، با استفاده از فضای امنیتی و قوه قهریه، سیاست غیر الهی و درنقطه مقابل فطرت الهی انسانها و البته سیاسی شکست خورده است و موجب فساد می شود. در حوزه فرهنگ، اندیشه و نظریه برتر، پاک تر و انسانی تر که با ارزش های فطری انطباق بیشتری دارد به طور طبیعی مورد استقبال قرار خواهد گرفت و جایگاه و ماندگاری خود را در این فضا تضمین مینماید. مدیران فرهنگی خود باید اهل اندیشه و نظریهپردازی و دارای حرکت کمالجو و رشد یابنده باشند. اخلاق انسانی که بروز و ظهور همان ارزشهای مشترک در رفتار انسانها است، در مدیران فرهنگی، باید متعالی و در حال حرکت به قلههای بالاتر باشد.
گزارش
بسیاری از موسسات، مانند سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی و نهادهای متعدد خصوصی وابسته به مقامات ارشد کشورکه از بودجه عمومی استفاده میکنند، فاقد مسئولیت معین در حوزه فرهنگ و اندیشه هستند. آنان صرفاً بودجه می گیرند اما معیارها و برنامه های آنان برای حمایت و یا عدم حمایت از یک کار فرهنگی و فکری برای همگان آشکار نیست.
گزارش
متاسفانه عدهای اصرار دارند فرهنگ تاریخی ایران زمین و ارزش های بی بدیل نهفته در آن را، که بدون تردید محصول کمالجویی، مهرورزی، آزادیخواهی و عدالتطلبی ملت ایران در طول قرون و اعصار بوده است، نفی کنند. این فرهنگ کارآمدی و تعالیآفرینی خود را، در حوزه دفاع از حقوق انسانی و استقلال سرزمینی، به کرات و با موفقیت نشان داده است. آخرین موارد آن در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، به خوبی، در مقابل ما قرار دارد. آنان متوجه نیستند که عدم ابتناء به هویت تاریخی و فرهنگ ملی، ریشه های هویت ملی را هدف قرار می دهد که در این صورت خسارتهای آن جبران ناپذیر خواهد شد.
گزارش
احساس سردرگمی تاریخی و بحران هویتی فقط یکی از این خسارتهای سنگین است که البته خود منشاء مشکلات و نارساییهای متعدد فردی و اجتماعی خواهد بود. هویت و فرهنگ امروز ملت ایران، برآیند یک تاریخ چند هزار ساله با همه فراز ونشیبها است. نفی این تاریخ و پشتوانه پرافتخار جز میدان دادن به فرهنگ غیرانسانی مهاجم، دستاوردی نخواهد داشت. فرهنگ اقوام ایرانی که هزاران سال در صلح و دوستی با هم زندگی کردهاند و تنوع فکری و مذهبی در ایران یک تجربه موفق و برجسته بشری برای نیل به جامعه جهانی سرشار از آزادی و عدالت و یک الگو و تمرین موفق در راستای تشکیل جامعه جهانی موعود است. زایش و رشد فکری و خلاقیت هنری و فرهنگی در پرتو آزادی حاصل می شود. افق اندیشه و فضای فرهنگی این سرزمین آنقدر متعالی و گسترده است که تیزپرواز ترین افکار و اندیشه ها نمی توانند سقف لایتناهی آن را بشکافند. جزم اندیشی و خود حقپنداری مطلق، سم مهلک و نابود کننده فرهنگ و خلاقیت فکری و فرهنگی است. طی دهه های اخیر یک جریان مشخص در تلاش بوده است تا دامنه عزاداریهای اعتقادی که را به واسطه عشق و محبت و باورهای ملت ایران به پیامبر(ص) و اهل بیت او(س) در متن فرهنگ این سرزمین نهادینه شده و با تار و پود جان و اندیشه ملت ایران در هم تنیده است ، به تمام عرصه های زندگی توسعه داده و مسلط نماید. در عالم هستی اصل بر نشاط است. کل عالم خلقت مفتخر به عبودیت خداوند و مشغول شادمانی و فخر دائمی است. بنابراین انسان نیازمند تفریح و انبساط روحی و شادمانی است. توسعه امکانات تفریحی و حتی ورزشی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ملت انقلابی باید سالم، با نشاط، شاد، پرانگیزه، خلاق و امیدوار باشد و برای این امر، تفریح و ورزش و انواع مسابقات یک ضرورت است.
talabeh
اگر این صحبتها را شخصی دیگری می زد و می نوشت مثل رضا پهلوی یا بنی صدر یا رهبر یک اپوزیسیون در خارج از کشور, الان همه به به و چه چه می زدند اما چون گوینده آن فردی است که خود دست در فساد داشته حرفها یش جور دیگری تعبیر و تفسیر می شود ولی انصافاً اگر گوینده این مطالب را شخصیت نامعلومی در نظر بگیریم حرفهای ایشان بسیار به جا و قابل توجه و تدبر است
ج ایرانی
واقعا شما فکر میکنید احمدی نژاد سواد نوشتن همچین نامه ای را دارد ؟یا این نامه را هم همان از ما بهترآن که 8 سال وی را بر ملت تحمیل کردنند ،نوشته اند.
اپلیکیشن
نامه های احمدی نژاد به خامنه ای، مانیفست سوسیالیسم شبه دموکرتاتیزه اما مهدوی گرا است. می توان آن را سوسیالیزم شیعه گرا نامید (؟) تفاوت اساسی پارادیمی که احمدی نژاد ارائه می دهد با پاردایم سوسیال دموکراسی جهانی موفق، در قائل بودن به ایدئولوژی مهدویت است. احمدی نژاد حتی یک سر سوزن از ایدئولوژی موعودگرایی مهدوی عقب نشسته ! او یک بار هم اعلام پشیمانی از آن همه گزافه گویی ها مهدوی گرایانه تا انکار هولوکاست .. که در نهایت تحریم ها (از نظر سیاسی، ایدئولوژی مهدویت به سبک جمهوری اسلامی، آخرش به جنگ جهانی ختم خواهد شد. این ربطی هم به اصل درستی یا نادرستی مهدویت یا موعود گرایی مسیح ندارد، نوع ایدئولوژی ارائه شده از مهدویت ولایت فقهی ایران مشکل دارد و نه خود مهدویت! از جمله ایدئلوژیک شدن نابوید اسرائیل و دشمنی با یهود حتی اگر تمام ایران پایش قربانی شود! امید به ناجی موعود یک چیز است و ارائه ایدئولوژی از آن یک چیز دیگر!)! البته مثل اظهر من الشمس است نه احمدی نژاد و نه هیج مقامی انتخابی و انتصابی بدون اجازه از رکن نظام نمی تواند برود در سازمان ملل و ان حرف های هزینه تراش و خسارت افرین را بزند! اما چیزی احمدی نژاد دارد بازگو می کند یک بازگویی حداقلی از سوسیال دموکراسی به سبک اسکاندیناوی با لحاظ کردن ویژگی ها وضع موجود ایران است، و اتفاقا تمامش هم درست و لازم است؛ این گونه پاردایم سویستال دموکراسی برای ایران . در بخش اقتصاد مردمی، احمدی نژاد حقیقتا یک دوره کامل اقتصاد سیاسی پاردایم سویال دموکراسی نوشته !، و کاری که امثال محسن رنانی و احمد توکلی و محسن رضایی و همه مدعیان اقتصادانی درون ایران می بایست می کردند و نکردند ! چون تقریبا همه اقتصاد دان های داخل و خارج ایران پرورش یافته مکتب نئو لیبرال و طرفدار سرمایه داری امپرالیستی هستند و اعتقادی به سوسیال دموکراسی ندارند ! دولت حسن روحانی و کل نظام از سپاه تا اخوندها هم در عمل نئولیبرال هستند هر چند 40 سالست به سرمایه داری فحش می دهند ولی سرمایه داری در مقابلشان بایست تعظیم کند!
اپلیکیشن
در واقع مشکل بنیادی احمدی نژادی ها و کمابیش بقیه عوامل نظام و حکومت ولایی در ایران؛ همان نوع ایدئولوژی است که از باور به ناجی موعود ارائه داده و دنبال می کنند. این ایدئولوژی جمهوری سالامی ولایی ایران، بسیار خطرناک و خانمانسوز است یعنی فتج جهان توسط شیعه ولایی اساس مشکلات است. وگرنه حتی سرمایه داری امپرالیستی هم این قدر فاجعه اقتصادی برای یک ملت به بار نمی توانست بیاورد. این دشمنی کور با امریکا و اسرائیل و یهود و صهیونیسم حتی به بهای قربانی کردن چند نسل ایران، عمده مشکل این نظام است. سیاست بسیار غلط و خانمان برانداز موازنه منفی (نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی !) که امروزه به عدم موازنه شده (شرقی آری، اما غربی نه !) بدتر از بد ! اگر اینها به اندازه دانش اموز شعور می داشتند می توانستند مدل های موفق پاردایم سیاسی و حکومت داری را از هند ( تجربه موفق موازنه مثبت) تا اسکاندیناوی (پاردایم موفق زیبا و انسانی سوسیال دموکراسی) پیشه کنند و نه 40 سال دنبال توهم اقتصاد اسلامی باشند و مثلا بخواهند از موجود پلشت سرمایه داری مثل بانکداری، بانکداری بدون ربای همچون معبد مقدس بسازند!
bijan
امروزه نظام های سیاسی و اقتصادی تعریف شده و معلومی در کشورهای پیشرفته داریم ولی ما ایرانی به جای شناخت آنها و گزینش نظامی مناسب از میان آنها از خود چیزهایی میسازیم که آرمانی و خیالی است ( مانند نوشته فوق ). دو نظام سوسیال دموکراسی و لیبرال سیستم های تجربه شده دوران معاصر اند که جمهوری اسلامی هیچ شباهتی به آنها ندارد نظام ولایت فقیه و اقتصاد و بانک دار ی اسلامی و دانشگاه اسلامی و......... حاصلش همین اوضاع آشفته ایست که داریم .
اپلیکیشن
از آنجا امثال خامنه ای و عوامل سایبری و سپاهی اش علاقه وافری به ملیتاریسم دارند و متاسفانه عبد عربیت جاهلی پیشاعقلی هستند و فتح الفتوح را نابودی اسرائیل می بینند و شمشیر برنده یا به قول عماد افروغ شلاق برنده عدالت ! مورد موفقیت میلیتاریسمی در هند در چارچوب سیاست خارجی "موازنه مثبت" چند نمونه می گویم: 1- در زمان استقلال هندوستان از استعمار بریتانیا، مردمان هندوستان، عموما فقیر بودند، هر چند کشوری بزرگ داشتند و مملو از منابع، اما به دلی جمعیت چند صد میلیون نفری، به زحمت حتی کفایت تامین معاش داخلی می کردف اما هند دست کم سه مزیت مهم داشت، الف- زیرساخت های حداقلی توسعه که توسط استعمار بریتانیا ایجاد شده بود مانند هزاران کیلومتر شبکه راه اهن و دهها بندر و دانشگاه و امتیازمیلیون نفر باسواد مسلط بر زبان انگلیسی ب- جمعیت عظیم با نگیزه و در عین و جبرا تکثرگرا ! چرا هندی ناچار بودند به تکثرگرایی، اینکه گاندی هندو بیاد نماز جماعت مسلمانان برگزار کند و مسلمانان پشت سرش به ایستند، به معنی واقعی کلمه سکولاریسم مثبت دموکراتیک بود. ج- موقعیت راهبردی و ممتاز جغرافیای / این سه عامل موجب قدرت مانور بالای هند برای در پیش گرفتن سایت خارجی موازنه مثبت شد. 2- در ادامه مورد شماره 1 در امتداد اقتصاد درون زای هند، میلیتاریسم جالبی در پیش گرفتف استافده همزمان از بالاترنی سطح فناروی تسلیحاتی شرق و غرب ! اینکه توانست با کمترین هزینه فناوری هسته ای و ببم اتم و زیردریای اتمی و موشک قاره پیما و جنگنده سوخوی 30 روسی بدست بیاورد که بخش مهمی اش غربی است! اما چرا هند موفق بود در سیاست موزانه مثبت؟ دلیلش در اتخاذ پاردایمک سیاست و التزام به سکولاریته و دموکراس ی و فدرالیسم بود. هندی هیچگاه دنبال صدور انقلاب نرفتند و حاضر نشدن برای فلسطین پرستی و بهانه حمایت از حققو فلسطینی ها، منافع ملی مردمان هند را قربانی کنند در برابر ستیزه جویی با اسرائیل.
اپلیکیشن
اما حکومت ایران از انجا تحت نفوذ و انقیاد اعراب است و این اعراب عراقی و لبنانی بیش از آنکه دلبسته ایران باشند ، عاشق عتبات و کربلا و جبل عامل و بیت المقدس و حجاز هستند و من مدتهاست به نقش اعراب نفوذی در حکومت ولایی سلطه گر بر ایران می اندیشم. این مورد پس از ان مصاحبه فوق العاده آقای صادق زیباکلام با رادیو ایران بود؛ صداق زیباکلام شاید نداسته و نخواسته امثال مرا متوجه یکی ریشه های بلا و مصائب تمام نشدنی این حکومت اخوندی کرد! صداق زیباکلام اشاره شرایط اجتبا ناپذیری جنگ کرد، اینکه عوامل خمین ایستی حکومت جنایتکرا صدامی تحریک کردند! من مدتهاست دارم فکر میکنم آیا این اعراب عراقی و لبنانی و سوری و فلسطینی.. در حکومت ایران نفوذ نداشتند؟ و اگر حقیقتا تمام عوامل حکومت فرزندان بومی و اصل ایران بودند، واقعا اجازه می دادند درآن شرایط وخیم و بحران پس انقلاب ، بلای جنگ 8 ساله بر ایران تحمیل شود و یا لااقل پس آزادی خرمشهر، جنگ پایان می دادند؟!
یک خواننده رادیو زمانه
بعضی از این کامنتها از جای گرم و نرم و خیلی دور نوشته میشه که با واقیعت های موجود در جامعه امروز ایرانی هیچ مطابقتی ندارد بیشتر شبیه مقاله های دانشجویان ترم اول اقتصاد یا جامعه شناسی دانشگاهای آزاد ایران هست . شما تشریف بیارید ایران, حتما نظرتون عوض خواهد شد .امروز بیان هر نظر مخالف علیه این نظام ,مقدمه ایی است برای شروع یک جریان عدالت خواهی و آزادی در جامعه, بیان این مطالب تا همین چند سال پیش برای همه ما غیر قبل تصور بود . امروز باید از حق اعتراض هر ایرانی دفاع کرد و این دلیل بر حمایت از افکار اون شخص یا گروه نیست این همان دمکراسی هست که ما همه به دنبال ان هستیم با تشکر از رادیو زمانه و دوستان خواننده این سایت
bijan
تا کنون همه رقم نفوذی داشتیم به جز مدل اعرابی که این هم در کامنت فوق اضافه شد !!
بدانید
اعرابی نفوذی را شک دارید ؟ اول بروید مصاحبه جناب اقای صادق زیباکلام گوش کنید که افشاگری می کند در باره تحریک صدام برای حمله سراسری به ایران. دوم وضعیت 1359 بنگرید؛ آن وضع اشفته و خطر از هر سود درباره تمامیت ارضی و کودتا و تحلیل قوای نظامی، ایا واقعا یک حاکمیت بومی و اصیل ایرانی تمام آن زمان در ایران بود ، راضی می شد به برافروختن جنگ و ادامه مصیبت زایش.
بدانید
می خواهید بدانید دلیل جنگ برافروختن و ادامه دادنش، یک تسویه حساب دعوای قبیلگی اعرب نفوذی در ایران با صدام بوده و ایران ابزارشان بوده و هست؟! دگراندیشی و روشنفکری این نیست مثلا حرف های آقایان صادق زیباکلام یا اکبر گنجی یا نیکفر عینا تکرار کردن (هر چند اغلب درست می گویند) دگراندیشی اینکه از خود جرات پرسش داشتن و زوایای دیگر یک قضیه را نگریستن است.
بدانید
سوالات مهم بارها پرسیده شده را جواب دهند: چرا جمهوری اسلامی پاکستان ، بمب اتم و موشک دارد، ولی نه امریکا و نه اسرائیل و نه اعرب کاری بهش ندارند ؟! اما جمهوری اسلامی ایرانی که هنوز نه مدرکی دارند در داشتن بمب اتم و نه هنوز برد موشکش به لندن و واشنگتن رسیده ، چرا چنین تحریم و تحت فشار می گذارند؟ آیا یک بار این گونه اندیشید ، اساسا این تحریم های تمام نشدنی از برای چیست؟ یک نظر همین است، مثلا اگر پاکستان از برای بازدارنگی و حفظ تمامیت ارضی اش در برابر دیگر ابرقدرتها رفته سمت موشک و بمب اتم، و بقیه ابرقدرتها هم در نهایت هم قبول کردند! چرا ؟ چون دیدند که پاکستان داعیه فتح جهان یا صدور انقلاب اخرالزمانی یا نابودی کشور دیگر مانند اسرائیل را ندارد. اما جمهوری اسلامی ایران همه موارد فوق اذکر را ا دنبال کرده و بارها و رسما و عملا انجام داده ! برای همین می گویم تحریم و یا برجام هسته ای و موشکی اصل مسئله را حل نمی کند، چون مسئله اصلی همان سیاست های خصمانه فرامرزی حکومت ایران است که حل نه ننموده !
بدانید
اکنون پرسش است چرا حکومت ایران با وجود این همه خسارات و نسل سوزی، حاضر نیست ار برنامه های خصمانه فرامرزی اش علیه کشورهای منطقه و جهان دست بردارد و مشخصا زوم و کلید کرده روی نابودی اسرائیل و فتح بیت المقدس؟! خب یک نظر همین نفوذ اعرابی های فلسطین پرست است و بروید به بیند چه تعداد سادات که خود به نسل پیامبر عرب و خود را به قبایل عرب نسبت می دهند، چقدر زادگان کشورهای عربی در حاکیت هستند و همه در پست های کلیدی و آشکار و نهان نفوذ دارند در اتخاذ سیاست ها و تصمیمات راهبردی و البته خانماسوز ضد ایرانی در این حکومت.
بدانید
حقیقت گاهی چنان تلخ است برای بسیاری پذیرفتن مثل زهر است! آری، مثلا برای یک پان ایرانیست که در توهماتش اعراب خوزستانی و جنوب نفت خیز ایارن را آریایی و ایرانی اصیل می داندو توقع دارد آنها نفت و گاز جنوب دو دستی تقدیم بقیه مردم ایارن کنند و به جایش یک تشکر بگیرند! در حالی من می گویم با توجه شناختی از اعراب خوزستان و جنوب دارم، حتی یک درصد ، توهمات پان ایرانیستی ها اریایی گرا قبول ندارند رد مرود اعراب ایران بویژه خوزستان و جنوب. انها عغموما خودشان مستعمره فارس ها می دانند و به شدت واگرا هستند به ایران. حقیقت تلخی است برای بسیاری شماها.
بدانید
من در پیام نوروزی آقای ترامپ نقطه نور امیدی دیدم، نمیدانم این اتفاقی بوده یا از یک تغییر دیدگاه در استراتژیست های امریکا ؟! نکته پیام ترامپ چیست؟ نکته این است نشانه هایی از درک این موضع در نزد امریکا و ایضا اسرائیل و دیگر همسایگان گویا پدیدار شده که در ایران یک حکومت ایرانی بومی و به حاکمان بومی ایرانی حکومت نمی کنند. نکته ای تاکنون چندان بهش توجه نشده به زعم من.
یک خواننده رادیو زمانه
ببینید آغا چقدر در روشنفکران ما نفوذ! کرده که اونها هم از نفوذ و نفوذی حرف میزنند شاید نمیدانند و فقط به بقیه میگند بدانید بهتر است خودشون اول از همه بدانند
افشاگری
شماها فقط بروید این سوال پاسخ دهید: چرا حکومت ایران، کاسه داغتر از اش شده توی قضیه فلسطین؟ حتی حاضر است تمام هستی ملت ایران قربانی هدف نابودی اسرائیل کند ؟! حالا یکی سعی کرده به این سوالات مهم پاسخی دهد. کسی جربزه دارد جواب بهتر بدهد، بفرماید جلو. اینجا جای هیچ کسی تنگ نیست. فقط اهانت نکنید. انتقاد تند از ظالمان مستبد، اهانت نیست، این حداقل برخوردی است که با این موجودات ضد بشری بایست کرد.
افشاگری
خب سالهاست می گویند ، این کاسه داغتر از اش بودن حکومت ایران، بخاطر ایدئولوژی اخرالزمانی اش است . این در صورتی است که واقعا ما شاهد مستند داشته باشیم واقعا اینها دنبال این ایدئولوژی ضد بشری باشند. اما واقعا اینها تمام و کمال دنبال این ایدئولوزی هستند و چون فکر می کنند عقیده شان برتر است دنبال نابودی اسرائیل به حتی قیمت نابودی ایران هستند؟! حتی یک بار نبایست فکر کرد این همه اصرار به حضور و گرفتن سمت های کلیدی توسط سادات مشکوک و اجانب عرب تبار در دستگاه حکومت اینها اتفاقی است؟! اینها به صراحت می گیوند از تبار عرب هستند، اما سیادت و اقایی بر بقیه دارند چون از نسل پیامبر هستند. محسن رضایی میرقائد (میر ها شاخه ای سادات هستند) سید محمد حجازی سید یحیی رحیمصفوی .. البته بسیار یاز اینها سعی می کنند هویت عربی خود مخفی کنند. بنگرید از راس و میانه مدیریت این ها مملو از سیدها و اعرابی است. آیا فقط اتفاقی است و در اینها همه با برنامه است. خوش خیالی است، اینها کذابیت جزئی از واجبات می دانند و به وقل خودشان خدعه کرده یا تقیه می کنند. نفوذ اعراب ضد ایرانی در ساختار اداری و حکومتی ایران به وضوح قابل درک است. تاکنون این بارها نشان دادن پشیزی برای موجودیت ایران قائل نیستند و کینه شتری 1400 ساله به موجودیت ایران دارند.
ایرانی بودن
امروزه موجی از شعور سیاسی در میان اکثریت جمعیت ایران شاهدیم. بازگشت به هویت ملی و پس زدن افرادی که 40 سال تحت پوشش ریا مذهبی و شعارهای به ظاهر طرفدار مستضعفان کشورشان غارت می کنند. اما مردم ایران با شعار نه غزه نه لبنان .... به نکته کلیدی دیگری اشاره دارند که سیاست ضد ایارنی نابودی اسرائیل، یک سیاست خارجی مضر و خسارت بار بوده، اسرائیل و ایران دو کشوری هستند که اساسا هیچ تضاد منافع ندارند و این دشمنی تصنعی حاصل اعرابی ضد ایارنی است که حاضر است هستی و هستی ملت ایران قربانی امیال عرب پرست و فلسطینی پرست کند. اگر این حکومت اعاربی بر ایران نبود ، ایران و اسرائیل بهترین دوستان در منطقه بودند. به طور طبیعی باید دو ملت ایران و اسرائیل دوست و متحد باشند و این اخوندهای جاهلیت اعرابی و فلسطین پرستان خودباخته و اعرابی ها نفودذی هستند که این مصائب تحریم و عقب ماندگی اجاد می کنند، وگرنه ایران با هر حکومتی که حداقلی از حس وطن پرستی داشت الان نبایست این قدر در فلاکت می بود.
بهمن
هر چند کامنتهای اخیر کمی از موضوع اصلی فاصله گرفته اند، تقلیل دادن مسائل به عرب بودن و طرفداری سران کشور بدلایل مسائل مذهبی و فلسطینی کمی سطحی نگری می تواند باشد. برای درک موضوع باید کمی به زمان عقب برگشت، جایی که نظام ولایت فقیه دوام و قوام یافت. جنگ یکی از دلایل قوام نظام ولایت فقیه بود. در سایه جنگ سران نظام مدعیان انقلاب را یکی یکی از میدان به در کردند. با پایان جنگ بدلیل ترس از عدم مشروعیت، نظام همواره بدنبال ایجاد بحرانی در حد جنگ بوده. با مطالعه تاریخ چهل ساله عمر نظام، حتی گاها دیده شده که نظام با ایجاد تبعیض و حق کشی بحرانهای مقطعی را سازمان داده و از آن نهایت سوء استفاده را کرده. اما نظام نیاز به یک دشمن دائمی داشت، تا در سایه آن به سرکوب سخت ادامه داده، و خود را حفظ کند. چه دشمنی بهتر از اسراییل و آمریکا! فقط کافی است چند روایت و تحریفی از قرآن را پشت قباله اش بنویسید! از سوی دیگر کشورهایی که سالها نان چرب و نرم استعمار مذاقشان را نوازش داده است هم بیکار ننشستند. برای این کشورها، کشورهایی با مسئولینی شبیه به سران جمهوری اسلامی بی دفاعترین کشورها هستند، چون نامشروع و خونریزند و پایگاه مردمی ندارند! به سادگی می توان چنین کشورهایی را به زیر یوغ کشید و دوشید. بنابراین کلیه امکانات صمعی و بصری و پروپوگاندای آن کشورهای قدرتمند بطور غیر مستقیم در جهت تثبیت نظام های مستبد قرار می گیرد. و این داستان ادامه دار خواهد بود. شما تصور کنید اگر در دو سه کشور همسایه (در خاورمیانه) چنین مسئولینی حاکم باشند، چقدر به سادگی می توان یکی را شیر کرد، دومی را دوشید، و سومی را تحریم کرد و به چهارمی سلاح فروخت و اینچنین سران مغزفندقی این کشورها بازیچه و آلت دست دیگر کشورها می شوند، و در خیال خام خود ضد استکبار هم هستند (البته این در صورتی است که واقعا در چنین خیالی باشند، که من چنین چیزی را در سران ایران نمی بینم) در حالی که دوستداشتنی ترین حیوانات دست آموز کشورهای دیگرند (آنها به این مغزفندقی ها عشق هم می ورزند، چون منافعشان را تأمین می کنند!).
رادیو سانسور
بدانید : اکنون پرسش است چرا حکومت ایران با وجود این همه خسارات و نسل سوزی، حاضر نیست ار برنامه های خصمانه فرامرزی اش علیه کشورهای منطقه و جهان دست بردارد و مشخصا زوم و کلید کرده روی نابودی اسرائیل و فتح بیت المقدس؟! // جناب بهمن و بقیه دوستان نادیده ام. دگراندیشی و روشنفکری این نیست عقاید و تز های دگیران لزوما قبول کرد یا رد و یا تکرار کنیم/ اما بایست اجازه طرح نظرات متفاوت داده شود. در این کامنت ها اتفاقا دارد به ر یشهمشکلات می پردازد.
رادیو سانسور
ای کاش اجازه می دادند این رسانه های مدعی آزادی بیان ، دگراندیشی ها متفاوت هر چند شاذ منتشر شوند. شاید از این رهگذر بتوان راههای بهرتی مبارزه با استبداد پیدا شود. مردم تا ندادند با چه دشمنی طرف هستند، چگونه می تواند مبارزه مناسب کنند؟
نابودی
نماینده ولی فقیه در سپاه: آماده فتح بیتالمقدس و نابودی رژیم صهیونیستی هستیم
یک خواننده رادیو زمانه
با تشکر از رادیو زمانه که این موقعیت را در اختیار خوانندگان فارسی زبان برای تبادل نظر قرار داده هر چند که بعضی دوستان ظرفیت این همه آزادی بیان را ندارند و تنها وسیله شان برچسب به دیگران است انهم از نوع تهوع آور عظمایی . من اگر حتی یک در صد هم احتمال ارشاد این دوستان را تخمین میزدم جوابشان را میدادم .این سوال هایی است جوابش را باید مخاطبان شان بدهند و نه ما
...
یاداشت هایی از از برو بچ بالاترین: بخشی از کتاب قمار باز، اثر داستایفسکی در مورد دروغ کسی که به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش میدهد، کارش به جایی خواهد رسید که هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد ! رمان قمار باز قمارباز (روسی: Игрок، Igrok) رمان کوتاهی از داستایفسکی است، رمان نشان دهنده اعتیاد خود داستایفسکی به رولت میباشد که الهام بخش نوشتن این کتاب شد، نویسنده در هنگام نوشتن کتاب تحت مهلت سختی برای بازپرداخت بدهی اش ناشی از قمار بود دو ترجمه از این کتاب در بازار ایران وجود دارد. قمارباز یکی از آثار درخور و ممتاز داستایوفسکی است که در سن ۴۵ سالگی وی، تنها در مدت ۲۶ روزنگاشته شده است. داستان رمان ماجرای خانوادهای روس است که بر اثر تحولات و بیلیاقتیها ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شدهاند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است. وی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواستههایش میداند.
...
لازم نیست این کتاب ارزشمند رو بخونیم.! چون همه ما مدت 30 ساله که یه قمارباز داریم.....این گتابو از بریم..... یارو تا الان هم ثروت هنگفتی باخته ،البته نه از جیب مبارکش بلکه به قیمت سوختن چندین نسل! چه کنیم !اینهم از اون نوادر روزگاره که هر 100 میلیون سال یکبار متولد میشن و درست میخورن وسط پیشونی یه ملت ، تا گلستانی رو تبدیل فرسنگها بیابان کنند.............. راه برگشتی هم نیست! حق با استاد داستایوسکیه : کسی که به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش میدهد، کارش به جایی خواهد رسید که هیچ حقیقتی را نه از خودش و نه از دیگران تشخیص نخواهد داد !
ممممم
دولت بهار: دکتر احمدی نژاد طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب، ضمن اشاره به سخنان اخیر ایشان در شهر مشهد و برشمردن تخلفات عدیده دستگاه قضایی از قانون اساسی و قوانین عادی، پیشنهاد کرد یک مرجع صالح و مستقل و مورد اعتماد مردم جهت رسیدگی به شکایات مردم در زمینه مظالم و تخلفات دستگاه قضایی از قوانین و مقررات و فرمایشات رهبری تعیین و اعلام گردد.