تشکیل "حزب چپ ایران (فداییان خلق)"
حزب جدید حاصل وحدت دو "سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)" و "اتحاد فدائیان خلق ایران- طرفدار وحدت" و جمعی از کنشگران چپ است.
در کنگرهای که در شهر کلن (آلمان) برگزار شد و پس از سه روز در روز یکشنبه ۱۲ فروردین (یکم آوریل) به کار خود پایان داد، دو "سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)" و "اتحاد فدائیان خلق ایران- طرفدار وحدت" و جمعی از کنشگران چپ متحد شدند. حزب واحد را "حزب چپ ایران (فداییان خلق)" نام نهادهاند.
در کنگره کلن حدود ۱۰۰ نفر از فعالان این گروهها و عدهای مهمان و ناظر شرکت داشتهاند. نکته بارز ترکیب سنی بالای شرکتکنندگان در کنگره بود. جوانان حضوری نداشتند.
افزوده "فداییان خلق" در نام "حزب چپ ایران (فداییان خلق)" بنابر اراده کنگره برای نشان دادن ریشه داشتن حزب متحد در جنبش فدایی است که در سالهای پس از انقلاب پرشمارترین جریان چپ در ایران بود. از سازمانی که با نام "چریکهای فدایی خلق ایران" در سال ۱۳۵۰ پس از آغاز مبارزه مسلحانه در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ در سیاهکل تشکیل شد، انشعابهای مختلفی صورت گرفت. کنگره وحدت همه گروههای منشعب را در برنگرفته است. حزب تازه تأسیس شده به گفته فعالان آن دربرگیرنده بخش اصلی جریان فدایی است.
در کنگره وحدت در کلن همچنین منشوری به مثابه کارپایه حزب جدید به تصویب رسیده است.
حزب جدید مخالف نظام جمهوری اسلامی است و خواهان عبور از آن است. آن گونه که از بحثهای کنگره، که به صورت زنده از اینترنت پخش شد، برمیآید، این جریان به صورت مستقیم از براندازی صحبت نمیکند و از در تقابل با خط مشی اصلاحطلبی در نیامده است. حزب چپ بر عدالت اجتماعی تأکید میکند. تأکید بر سوسیالیسم در بحثهای کنگره کمرنگ بوده است.
کنگره وحدت، در پایان کار خود این افراد را برای عضویت در شورای مرکزی حزب جدید برگزید: مریم پورتنگستانی، مهدی پرویز، نادر عصاره، محمد اعظمی، علی پورنقوی، منوچهر گلشن، بهروز خلیق، مسعود فتحی، صادق کار، فرزانه عظیمی، پرویز نویدی، فرید اشکان، وهاب انصاری، رضا درخشان، حسن زهتاب، مهدی فتاپور، یدی بلدی، توران همتی، سیامک سلطانی، راحله طارانی، مرضیه دانش، پروین همتی، مهدی ابراهیم زاده، منوچهر مقصودنیا و حجت نارنجی.
نظرها
نقی
امیدوارم که به کسی بر نخوره, ولی به هر حال "کوه موش زایید". البته چندان امید و انتظارات واهی نیز نباید داشت: با در نظر گرفتن میانگین سنی حضارِ کنگره و بنیانگذاران حزب جدید؛ مکان کنگرهء موسس؛ ملاحظات نسلیِ رهبری این جریان ... شاید اساسی ترین پارادوکس چپ ایران در این باشد که همیشه و همواره خواستار اتحاد و متحد حرکت کردن زمین و زمان است, از طبقهء کارگر, تا زنان, تا جوانان,...اما به خوش که میرسه خودشون بسیار به ندرت اتحاد داشته یا متحد حرکت می کنند. ناگفته نماند که ارزش هر کدام از جنبشهای اجتماعی معاصر در ایران ده ها و صد ها برابر بیشتر از اکثریت تشکل های چپ در ایران میباشد. و این نه به معنای پر بها دادن به این جنبشها است و نه ندیدن محدودیتها و مشکلات هر کدام از این جنبشها, بلکه نوعی تاکید است به حرکت های زندهء کنونی, تا راحتی و عادت در پوست "حزب" و "سازمان". به هر صورت امتحان نهایی هر کدام از این تشکلات در برخورد متقابل شان (یادگیری و یاد دادن) با این جنبش هاست, که تا به حال, به جز مواردی استثنایی (جنبش انقلابی کردستان) تعریف چندانی ندارد. بدون کم بها دادن به وضعیت امنیتی کشور, سختی و پیچیدگی فعالیت سیاسی نیمه علنی- نیمه مخفی, و دیگر مشکلات.
نازلی
اقا ما فدایی لازم نداریم، حال چه از نوع امام زمانی ا ش باشد، چه فدایی رفیق استالین باشد، و چه این ملغمه ی بی تعریف، خلق! چیزی که ما لازم داریم واین حضرات عاجز از درکش به نظر میرسند منطق، توانایی نقد سازنده (نه داد و قال و رد کردن بی معنی) و پرهیز از ترجمه ی ط وطی وار افکار نیم هضم شده است.
بیژن
امیدوارم همچنانکه سازمان فدائیان در سال 49 و 50 راهی دیگر را انتخاب کرد و نه مثل سازمان انقلابی میخواست بخشی از میراث حزب توده را تصاحب کند و نه مثل حزب توده بجای اندیشه و راهکار جدید بر همان مواضع قبلی خودش ایستاده بود بلکه علیرغم محدودیت و فشار های ساواک توانست امید تازه ای در میان جوانان و روشنفکران چپ بوجود بیاورد ف اکنون این حزب تازه بتواند طلیعه جدیدی از نگرش عدالت خواهانه منطبق با مسایل و مشکلات حامعه ایران باشد. بسیاری از دوستان بنیانگزار از دل همان سازمان بیرون آمده و بیش از نیم قرن تجربه در فعالیت سیاسی را در انبان خود دارند. و بازهم امیدوارم این تجربه ها و این خوشنامی را بکار ببندند و راهی برای رهایی مردم ایران را به ما نشان دهند. به تمام خوانندگات و بخصوص اعضای بنیانگذار این حزب پیشنهاد میکنم مقالات دکتر نیکفر بخصوص این سه مقاله اخیر ی را که در سایت رادیو زمانه هم منتشر شده با صبر و حوصله بخوانند . این برای شناخت مشکلات ایران و مشکلات سازمانهای چپ که در ایران فعالیت کرده و میکنند و همچنین طرحی برای وفاق گروههای چپ در ایران از هر متن کلاسیک دیگری مهم تر و با ارزش تراست.
ali
همونطور که در سالهای انقلاب این توده ای ها همدست سرکوب و کشتار خمینی شدند الان نشون میدن که تغییری نکردند به صورت مستقیم از براندازی صحبت نکردن یعنی چه؟
bijan
چپ به طور کلی با یک پرسش اساسی روبرو است و آن ساختار دولت در مرحله گذار به مرحله آرمانی . این مشکل از همان ابتدا و باروی کار آمدن بلشویک ها وبرای خود لنین و تروتسکی هم معلوم شد ه بود ! و لی لنین فرصت نیافت که راه حلی پیدا کند و در نتیجه حکومت استالینی با اقتصاد دولتی و سلطه بورکرات ها بر همه امور مجالی برای قدرت گرفتن پرولتاریا نداد ! . بعدش چپ ها دل به راه رشد غیر سرمایه داری بستند و از هر حکومت دیکتاتوری که شعار ضد امپریالیستی می داد حمایت کردند که عاقبت با فروپاشی شوروی آن دیکتاتوری های ستم گر هم از پا درآمدند و عدالتی هم بر قرار نشد و خلق قهرمان کماکان در فقر و فلاکت باقی ماند و سیطره نظام سرمایه داری همه جا را گرفت !. از میان نظریه پردازان معاصر چپ افراد فرهیخته ای مانند " چامسکی " و " دیوید هاروی " شناخت درستی دارند که مراجعه به نوشته هایشان و بهره گیر از آن سودمند است . سازمان های چپ ایران باید به جای گفتمان کلیشه ای و قالبی و تکرار همان شعار های غیر عملی در رابطه با جامعه ایران ابتکار و خلاقیتی تازه به کار گیرند و توجه کنند که بزرگترین مشکل ایران دولت مقتدر بر پایه اقتصاد دولتی است که همه منابع و ثرو ت ملی را دراختیار دارد که خود باعث دیوانسالاری با خیل عظیم وگسترده ای از کارکنان بوروکرات نا کار آمد شده است ! و همین آدم های قالبی بی دانش هستند که در همه جا ازدولت گرفته تا مجلس و آموزش و پرورش و ارتش و سپاه حضور دارند و تصمیم گیرنده اند و مانعی بزرگ بر سر راه توسعه و پیشرفت صنعتی ! و به علت داشتن در آمد مفت و بی زحمت در مقابل هر نوع رفرم ساختاری مقاومت می کنند . عمده ترین عامل فروپاشی شوروی بوروکراسی و اقتصاد دولتی آن بود که مجالی به شکوفایی استعدا ها و خلاقیت نمی داد. جامعه ایران پیچیده است و با گسست های عمیق اجتماعی و .....
نقی
bijan شاید یک دلیل اساسی ضعف چپ در همین تاکیدش بر "ساختار دولت" به مثابه "پرسش اساسی" چپ, باشد. که شما نیز تکرار می کنید. پرسشواره ای چپ در دوران گذار می تواند و باید بر اساس محوریت جامعه, جامعه مدنی و نیروها و جنبشهای متشکله در آن باشد. تحلیل دیوید هاروی از انتخابات آمریکا و نابینایی و کُوری مطلقش درباره عامل نژادپرستی واقعا خواننده را به یاد "پیرمردان سفید ممتاز" میندازد, بدون ذره ای دغدغه بابت تبعیضات نژادی در آمریکا. قبل از آن هم جریان دعوت شورای شهر تهران و حضور همکارش با روسری,... آثار تئوریک هاروی بسیار بدیع و تاکیدش بر عنصر فضا و فضاسازی شهری نادر است. اما به مسائل روزمره که میرسد؛ نژادپرستی در آمریکا, همبستگی با مبارزات مردم ایران,..استاد مقداری پَرت تشریف دارد. مشکلات اولیه و فوری در ایران؛ محیط زیست و آب, نژادپرستی و تبعیض, ورشکستگی شبکه مالی,...و از قبیل اینهاست. حالا چامسکی و هاروی واقعا چقدر میتوانند کمکی بدین مسائل باشند؟ به روایت تروتسکی نظام شوروی یک "دولت منحط کارگری" (Deformed workers state) بود, یک دولتی بر مبنای "اشتراک دیوان سالارانه" (Bureaucratic Collectivism). کماکان این دولت و نظام با تمامی نکات منفی, اما در حیطهء رفاه اجتماعی (آموزش, بهداشت, مسکن,...) از روسیهء کنونی غرب بیست و یکم یک سر و گردن بالاتر است.
فرهادیان
چر این همه منفی دربارۀ این حادثه گزارش می دهید؟ نکات به صورت منفی، عدم و کمبود مظرح می شوند: عدم حضور جوانان و سن بالای شرکت کنندگان، کمرنگی تأکید بر سوسیالیسم و عدم اشاره به براندازی. کسی نمی خواهد امتیازی به چپها بدهد ولی انگار بیخود نیست که آنها رسانه های بورژوایی را متهم به ضدیت با خود می کنند.
نقی
آقای فرهادیان, چپ ایران به یک حزب واحد نیاز دارد, ولی این آن نیست. نکاتی که به نظر شما منفی حساب میشود, شاید بیان سادهء محدودیتهای باشد که نقش تعیین کننده ای ایفا خواهند کرد. این قوت جنبش فدائیان است که پس از پنجاه سال هنوز به اشکال مختلف در جریان است, اما این یقینا محدودیت چپ ایران است که فرایند اتحاد و هماهنگی برایش اینقدر دشوار, طولانی, و بسیار کند و آهسته است. در بهترین حالت خیزش های اخیر متنی و زمینه ای خواهد بود برای همکاری مابین چپ سوسیالیستی در ایران, به سوی پروژه ای مشترک. در بدترین حالت هیچ بعید نیست که در آیندهء نزدیک شاهد رفراندمی, یا کودتایی, یا جنگی (و یا هر سه) باشیم, و چپی کماکان متفرق و منزوی.
فرهادیان
نوشتۀ من دربارۀ نحوۀ تنظیم خبر بود و نه دربارۀ محدودیتها و کمبودهای چپ ایران. چپ ایران مشکلات چپ جهانی و مشکلات خاص ایران را دارد، ولی می تواند با همین تشکیلات برای چند در صد از آراء و توجه مردم فعالیت کند. این چپ باید در درجه اول توجه عمومی را به سوی خود جلب کند. خبر بیافریند. مواضعی رادیکال و متفاوت بگیرد تا مورد توجه قرار گیرد. اگر این چپ به درون تشکیلات خود بخزد و بخواهد موقر و تر تمیز عمل کند مرگ آن فوری فرا خواهد رسید. این چپ باید هر روز وسط میدان سیاست فریاد سر دهد. برای همین خبر رسانی در بارۀ آن امر بسیار مهمی است.