دنیای اسطورهها و هنر بومیان استرالیا
مهدی نفیسی - ۹۰ اثری که از ساکنان بومی استرالیا در برلین به نمایش درآمد از فرهنگی غنی در یگانگی با طبیعت در جامعهای که طبقه را به رسمیت نمیشناسد حکایت دارد.
موزه me collector Room Berlin نمایشگاهی از آثار هنری ۹۰ هنرمند بومی استرالیا برگزار کرد با تکیه بر روی نقاشی، چیدمان و مجسمههائی است که هنرمندان بومی آفریدهاند. این آثار از فرهنگی غنی در یگانگی با طبیعت و در جامعهای که طبقه را به رسمیت نمیشناسد و برای روح اشیاء احترام قائل است حکایت دارد.
در این نمایشگاه آثاری از هنرمندان گمنامی به نمایش گذاشته شد که در نیمه دوم قرن نوزدهم بر روی تنه درخت با رنگ طبیعی نقاشی کردهاند، و سپس به دوره جدید در پنجاه سال اخیر راه پیدا کرده بود. بعضی از این هنرمندان بومی، در مراکز هنری و دانشگاهی استرالیا تعلیم دیده یا از سبکهای مدرن هنری الهام گرفتهاند. کارهای آنان به موضوعات مهمی همچون منشاء میتولوژیک اقوام بومی، اولین رویاروئی فرهنگی با سفید پوستان (که از سال ۱۷۸۸ شروع میشود) و موضوع مقاومت فرهنگی بومیان در مقابل فرهنگ غالب تازهواردان میپردازد. در آخرچند نمونه عرضه میشود که حاوی وضعیت و موقعیت کنونی بومیان دراین قاره است.
اینکه از چه زمان بومیان استرالیا در این قاره دورافتاده ساکن شدهاند معلوم نیست. ولی آنچه که مشخص است و آزمایشهای دی انای روی استخوانهای بومیان نشان میدهد، آنان ارتباط مستقیمی با سیاهپوستان قاره آفریقا دارند. این افراد احتمالا به همراه سایر هموساپینسها (انسان خردمند) حدود ۴۰ تا ۶۰ هزار سال پیش، از آفریقا و از راه خشکی باریکی که به خاطر پائین رفتن سطح آب پدیدار شده بوده، از دریای سرخ و خلیج فارس عبور کرده، وارد خاورمیانه شدهاند و سپس به طرف آسیای جنوب شرقی رفته و در آنجا هزاران سال زیسته و با ساکنان آن منطقه درآمیختهاند. برخی از آنان، احتمالا از طریق دریا به جزیرههای نزدیک قاره استرالیا آمدهاند. جزیره تیمور Timur تنها به فاصله ۱۵۰ کیلومتری آسیای جنوب شرقی است. سطح آب در آن زمان از سطح فعلی پائینتر بوده و احتمالا راههای خشکی بین جزایر متعدد در کنار این قاره وجود داشته است. آنها از این طریق به جزیره تسمانی Tasmanian و گینه نو و استرالیا آمدهاند. هنوز روشن نیست که چه عواملی باعث کوچ این انسانها شده و در اینباره فرضیات متعددی مطرح است.
قاره استرالیا سرزمین وسیعی است که به جز قسمتهای ساحلی، تقریباً بقیه آن شامل کویرهای پهناوری است که گرما در آنها بیداد میکند، سرزمین مارهای شدیداً سمی، کانگروهای سه متری، گوزنهای بزرگ. جائی که تقریباً حیوانی برای اهلی کردن وجود ندارد. حدود ۲۵۰ سال قبل این قاره رفته رفته پرجمعیت شد، ولی اکثر ساکنان آن در حاشیه دریا ماندند. با گذر زمان حدود ۹۰۰ هزار بومی در این قاره بزرگ سکنی گزیدند. بومیان پیش از ورود سفیدپوستان به این قاره، در عصر نو سنگی باقی مانده بودند. نه خط داشتند، نه کشاورزی میکردند، نه از تیر و کمان استفاده میکردند، و نه فلز در این قاره کشف شده بود. بنابراین یا به صورت شکارچی و جمع آورنده خوراک hunters and gatherers زندگی میکردند، و یا در خط ساحلی قاره به ماهیگیری مشغول بودند.
مالکیت خصوصی وجود نداشت، و انباشت مواد خوراکی و سایر وسائل زندگی هم امری ناشناخته بود. بر اساس جهان ینی بومیان، زمین متعلق به مردم نیست، بلکه انسانها متعلق به زمین هستند، بنابراین زمین مقدس و متبرک است. رابطه بومیان با طبیعت، زمینی که در آن زندگی میکردند، گیاهان و حیوانات، یک رابطه فراطبیعی و مقدس بود که به خوبی در آثاربه جا مانده از آنان دیده میشود.
گروههای کوچ که به قاره استرالیا روی آورده بودند یکدست و همگون نبودند. آنان در دستههای کوچک ۵۰-۲۵ نفری وارد شده، جوامع آنان نیز به همین پراکندگی و کوچکی باقی ماندند.
در حال حاضر حدود ۲۵۰ گروه کوچک بومی در قاره استرالیا زندگی میکنند که هر کدام فرهنگ و زبان جدای خود را دارند. آنچه آنها را به هم پیوند میدهد میتولوژی و جهانبینی آنان است که بیشتر به صورت نقشنگارههای سنگی بر دیواره غارها و اماکن مقدس آنان باقی مانده است. این دستههای کوچک به صورت ساده زندگی میکردند و بنابراین طبقات در میان آنان هنوز شکل نگرفته بود و اقتدار طبقاتی نقشی بازی نمیکرد. وجود این قبایل کوچک برای مردمشناسانی که بعداً به این قاره آمدند، سوژه بکری شد، چرا که این گروههای کوچک بومی بسیار «دستنخورده» و به دور از تمدن سفیدپوستان بودند. اکنون مردمشناسان بسیاری دراین قاره مشغول پژوهش هستند.
تاریخ ورود سفیدپوستان به قاره استرالیا را میتوان ژانویه ۱۷۸۸ در نظر گرفت. در آن زمان کاپیتان آرتور فیلیپ، جمعی از جنایتکاران را با کشتی خود از بریتانیا به این قاره آورد. البته قبل از آن و از سال ۱۶۰۶ اروپائیان قاره استرالیا را کشف کرده بودند و کموبیش با بومیان نیز ارتباط داشتند. حتی قبل از این زمان، داد و ستدهائی بین بومیان استرالیا با بومیان آسیای جنوب شرقی وجود داشت. در طول سالهای بعد از، ۱۷۸۸ حدود ۸۰۰ کشتی بریتانیایی به این قاره جدید رسید، کشتیهائی که پر بود از زندانیان و افرادی که در بریتانیا به عنوان جنایتکار زندانی بودند و دولت بریتانیا میخواست آنان را برای همیشه از جامعه دور نگه دارد. در طول کمتر از ۸۰ سال، حدود ۱۶۰ هزار نفر به این قاره وارد شدند. زندانیان خود را در آنجا آزاد یافتند و به آهستگی شروع به ساختن زندگی کنار ساحل و در همجواری با بومیان کردند.
تا قرن نوزدهم، سفیدپوستان تازهوارد، بومیان را به مثابه حیوان مینگریستند و آنها را به سرزمینهای بیآب و علف و نامساعد عقب میراندند و در کمپهای دور افتاده به زور اسکان میدادند. در اواسط قرن نوزدهم پارلمان بریتانیا لایحهای در اینباره تصویب کرد که بر اساس آن کمپهای مخصوص بومیان ایجاد شد و کودکان توسط مبلغان مسیحی مجبور به پذیرش مذهب جدید شدند. در سال ۱۹۰۷ قاره استرالیا از بریتانیا جدا شد و استقلال خود را بازیافت. ولی هنوز بر اساس معاهداتی تحت سرپرستی بریتانیا اداره میشد.
سیاست جداسازی بومیان در کمپها و مسیحی کردن آنان و سرایت امراضی که توسط سفیدپوستان به قاره جدید آمده بود (آنفولانزا، سرخک و وبا) باعث از بین رفتن شمار زیادی از جمعیت بومیان گردید به نحوی که در سال ۱۹۲۰ تنها حدود ۶۰ هزار بومی در این قاره پهناور زندگی میکردند. در جنگ جهانی دوم، حتی برخی از بومیان به ارتش استرالیا وارد شده و درگیر جنگ شدند. با اینکه پس از پایان جنگ، به بومیان حق شهروندی داده شد، ولی تا سالهای دهه ۱۹۶۰ قوانین به نفع آنان تغییر نکرد. جنبش مدنی بومیان در همین دهه شروع به رشد کرد و به تدریج به صورت منبع مهمی جهت حفظ هویت و حقوق شهروندان بومی استرالیا درآمد.
امروزه حدود ۶۰۰ هزار بومی در استرالیا زندگی میکنند. که بیش از نیمی از آنان در شهرهای بزرگ ساکناند، و حدود یک چهارمشان هنوز در کمپهای دور افتاده زندگی میکنند. بیکاری در میان آنان سه برابر سفیدپوستان است. فقر، بیکاری و اعتیاد به الکل و مواد مخدر، بیداد میکند و باعث خشونت میشود.
جهانی سراسر خواب و رویا
بر اساس میتولوژی قبایل مختلف بومیان استرالیا، جهان قبل از پیدایش انسان، جهانی سراسرخواب و رویا بود (Dreaming Time). جهانی که توسط روح نیاکان اداره میشد. این ارواح آفریننده به نام "وان جینا Wandjina" معروفاند.
چهره خیالی آنان که در نقاشی و نگارگری هنرمندان بومی نمایان است، شکل و شمایلی انسانی، با چشمانی بیش از اندازه درشت و با صورتی بدون دهان میباشد. به باور بومیان، ارواح نیاکان به زمین آمدند و به هر جا پای گذاشته و طبیعت را آفریدند، کوهها، رودخانهها، دریاها، غارها، گیاهان مقدس و حیوانات را.
علاوه براین، ارواح جانبخش، مار بزرگ رنگین کمانی (rainbow serpent) هم شکلدهنده نیروی آفرینش است و هم خدای دریاها و آبهاست. او هنوز در ته آبهای عمیق زندگی میکند. در تصویر زیر که توسط یکی از هنرمندان بومی کشیده شده، میبینیم که چگونه این اژدهای مقدس، با ورود سفیدپوستان مورد تهاجم قرار گرفته است. تازه واردان میخواهند او را شکار کنند.
«دوره رویاها» در عالم خلقت در میتولوژی بومیان بسیار اهمیت دارد. نوزادان آینده هر کدام در این دوره وجود دارند ولی هنوز متولد نشدهاند. زمانی باید سپری شود تا موجودات در دل مادران بارور، رشد کرده و سپس متولد شوند. مادر تنها پیش از زایش نوزاد از ارواح نیاکان خود کمک میگیرد تا کودکش به دنیا آید. هنگام مرگ نیز آنان به همان دنیای قبل از زایش خود خواهند رفت. جسم آنان از بین میرود ولی روحشان باقی میماند. بنابراین دوره رویاها همچون لوحی است که همه اجسام، گیاهان و موجوداتی که در دوره بعدی آفریده میشوند را در خود نهان دارد.
احترام به روح اشیاء
هنر نگارگری و نقاشی بومیان استرالیا شامل سه ویژگی مهم است که هر کدام با یکدیگر در ارتباطاند: اول باور به دنیای مقدس و روحانی اولیه است. بر این اساس، هر جسم و شیی روح دارد (animism) واحترام گداشتن به روح اشیاء و اماکن مقدس مانند آبها و غارها بسیار مهم است.
دوم باور بومیان به دنیای پر از آداب و مناسک است. ورود به هر دوره از رشد انسان، مراسم و آداب خود را دارد که میبایست به صورت جمعی برگزار شود.
سوم اهمیت رنگ کردن بدن است که در این مراسم بخصوص به آن توجه ویژهای میشود. در این جا از بدن به عنوان بوم نقاشی، در واقع مثل یک بوم طبیعی استفاده میشود.
این سه ویژگی به صورت ترکیبی، جهان بینی هنرمندان بومی، چه گمنام و چه صاحبنام را میسازد. در نقاشیهای زیبای نمایشگاه آثار هنرمندان بومی استرالیا میتوان جلوههائی از این ترکیب را مشاهده کرد که در استفاده ماهرانه از نقطه چینی و اشکال دایره وار خود را نشان میدهد. در واقع حرکت دایرهوار این ذرات ریز، حکایت از رقصهای آیینی بومیان دارد. در این فضا همه چیز روح دارد، حتی فضاهای خالی، که به صورت نقطهچین شده حرکت را نشان میدهد و انسان را به یاد نقاشیهای وان کوگ میاندازد. اشیاء و گیاهان، حیوانات و انسانها و فضاهای بین آنها جان دارند و دائم در حال حرکت و متحول شدناند.
نظرها
نظری وجود ندارد.