● دیدگاه
چرخههای خشونت: آیا ما مسئول حمله مسلحانه نسیم نجفی اقدم به دفتر یوتیوب هستیم؟
نازلی کاموری − عامل حمله مسلحانه به یوتوب خود را گیاهخوار، فیلمساز، کمدین و رقاص میدانست اما این هویتها و ویدئوهایش موجی از تحقیر و خشونت را در شبکههای اجتماعی فارسیزبان به دنبال داشت.
«گیاهخوار، فیلمساز، کمدین، رقاص»: این واژهها را نسیم نجفی اقدم در توصیف خود نوشته است، سالها قبل از اینکه اسلحه به دست بگیرد، وارد ساختمان مرکزی یوتیوب در کالیفرنیا شود و سه نفر را زخمی کند و در نهایت جان خودش را به ضرب گلوله بگیرد.
آنچه که در رسانهها منتشرشده این است که نسیم نجفی اقدم یک ویدئوبلاگر آمریکایی-ایرانی است که از شرکت یوتیوب برای مسدود و محدود کردن ویدئوهایش عصبانی بوده؛ این را پدرش، اسماعیل هم تایید کرده است.
نسیم نجفی اقدم پیش از اینکه اسلحه تهیه کند، از منزلش خارج شود، به مدت ده ساعت رانندگی کند تا به جایی نزدیک دفتر مرکزی یوتیوب برسد، شب را در ماشین بخوابد و بعد برود که آدم بکشد، یک ویدئوبلاگر بود که ابتدا در یوتیوب و سپس در اینستاگرام و تلگرام ویدئو منتشر میکرد.
او که به گفته خودش سال ۲۰۰۹ از ایران خارج شد، یک سال و نیم در ترکیه ماند و سپس به آمریکا رفت. نسیم یوتیوب را نوعی دریچه میدید و میخواست از طریق آن مشهور شود تا بتواند افکارش را در رابطه با گیاهخواری و حیوان دوستی بیان کند – این را خودش در ویدئویی میگوید.
اما آنچه که نسیم نجفی اقدم یا همان کاربر «نسیم سبز» با آن مواجه میشود، جریان اصلی مخاطب فارسیزبان در شبکههای اجتماعی است: کسانی که بیرحمانه فحش میدهند، مسخره میکنند، تحقیرش میکنند، دیوانه میخوانندش و ویدئوهایش را با عنوان محتوای نامناسب گزارش میدهند - این یک احتمال است که من با توجه به تجربه شخصیام در دنبال کردن ویدئوهای کاربر «نسیم سبز» و شناختم از محتوای او و رابطه مخاطب با محتوای او مینویسم.
من هم مثل بقیه کاربران شبکههای اجتماعی نسیم را از ویدئویی شناختم که با عنوان «دختر ممه بادکنکی» منتشر کرد و بسیار بازنشر شد. در این ویدئو جایی در مرز طنز و رقص او جراحی پلاستیک پستان را به دو زبان فارسی و ترکی نشانه میگیرد. او در ویدئو لباسهایش را میکند تا لخت شود و در نهایت پروتز پستان را از گردنش باز میکند.
ویدئوی «دختر ممه بادکنکی»
ویدئوی او حاوی یک آگاهی پخته نسبت به کاری که میکند نیست – نمیشود گفت که آگاهی فمینیستی دارد اما هنر او و بیان او چالشی است نسبت به چیزی که آزارش داده و حالا دارد دستش میاندازد. این موضوع در مورد تمام ویدئوهای دیگرش هم صدق میکند. او نابرابری و بیعدالتی را در زمینههای مختلف و به طور ویژه در مورد حیوانات میبیند و به آن معترض است. ابزار او برای بیان نگرانی و یا خشمش همراه با بلاغت کلامی نیست بلکه بیان او هنری و انتزاعی در ویدئوهاییست که کلاژهایی از رقص و حرکات موزون و تصاویر استعاری هستند – شاید به این دلیل که دانش کافی برای بیان را ندارد؛ شاید هم به این دلیل که هنر اجرایی را ترجیح میدهد.
ویدئوی «دختر ممه بادکنکی»، نسیم نجفی اقدم را که تمام دنیایش همین ویدئوها و رابطهاش با مخاطب بود، بسیار مشهور کرد. همزمان او به واسطه این ویدئو سوژه خنده و تحقیر مخاطبی شد که بیرحم است. ویدئوهایی با پیامهای ساده، «سبزی خوار بشوید و گوشت نخورید» تبدیل به سوژه تحقیر سازنده میشوند.
تمام ویدئوهای دیگر نسیم هم کلیکآور شدند و به واسطه کلیکها او از تبلیغات یوتیوب درآمد کسب کرد. چیزی که بعد با مسدود و محدود شدن ویدئوهایش از دست داد.
یوتیوب ممکن است زمانی توضیحی برای مسدود/محدود کردن محتواهای نسیم ارایه دهد. اما آنچه که در میان ویدئوهای او حذف یا مسدود میشد حداقل به نظر من نقض قوانین شبکههای اجتماعی مانند نشان ندادن نوک پستان، نشان ندادن سکس، نشان ندادن خشونت، نبود.
خود نسیم هم سعی میکند در ویدئویی به این بیعدالتی یوتیوب معترض شود و با نشان دادن ویدئوهایی که حذف یا محدود شدهاند میپرسد: کجای اینها محتوای نامناسب است؟
بیشتر از هر چیز مشکل ویدئوهای نسیم نجفی اقدم این بود که مخاطب از آنها خوشش نمیآمد و به غیر از فحش و تحقیر از مکانسیمهای گزارشدهی استفاده میکرد تا نشان دهد که ویدئو تخلف کرده است.
یوتیوب اکنون کل صفحههای نسیم را مسدود کرده است. بخش نظرات، جایی که بیشتر خشونتها به نسیم نجفی اقدم میشد اکنون در دسترس نیست. اما یک جستوجوی ساده نام او در هر شبکه اجتماعی تصویر خشونت را نشان خواهد داد.
توییتهایی مانند این:
خبر خوب اینکه اسلحه ندارن.\n— روژی (@Rozh_I) April 4, 2018
یا این:
— پوریا مقدس (@saintporya) April 4, 2018
یا این برای مخاطب غربی:
— Adrianna (@rainbow1130) April 4, 2018
نسیم، مایوس از یوتیوب، در ویدئویی به مخاطبانش میگوید که اگر معروف بود قدرت بیشتری برای بیان افکارش داشت و یوتیوب هم ویدئوهایش را حذف نمیکرد: «یک تاکتیک خیلی مهم برای افرادی که میخواهند توی کارهای فرهنگی و روشنگری قدم بردارند و مخالف توفان حرکت کنند – توفان یعنی سیستم که اون افکار شما را حمایت نمیکنه فقط چون مخالفش است. اول خودتان را معروف کنید.»
— Nima Akbarpour نیما (@nima) April 4, 2018
دنیای کوچک یک زن که ویدئوبلاگ را دریچهای برای بیان هنریاش کرده بود، با توجه تحقیرآمیز جریان اصلی کاربران فارسی زبان به ویدئوهایش بزرگ شد، بزرگ در حد کسب درآمد. اما همان کاربران که همیشه برای تحقیر دیگری در صحنه هستند کمکم او را به یوتیوب به عنوان دیوانه، ابله، مسخره و... گزارش دادند و این دنیای مجازی بر سر نسیم نجفی اقدم خراب شد - جایی که حق بیان را از او گرفتند. بیشتر از هر چیز بر این اساس که مخاطب او را «دیوانه» فرض میکرد.
نسیم در یک ویدئو دست به دامن این مخاطب میشود و سعی میکند که این بار در قامت یک انسان عادی، کت شلوار پوشیده، موقر، به مخاطبان ثابت کند که دیوانه نیست و زندگیاش را شرح بدهد. او در پایان ویدئو میگوید: «هیچ بیماری جسمی و روانی خاصی ندارم اما در سیارهای زندگی میکنم که پر از بیماریها و اختلالات و انحرافات و بیعدالتیهاست.»
در ایالات متحده آمریکا این روزها بحث حق حمل اسلحه داغ است. در حملات مسلحانه به دلیل خصومت شخصی یا مشکلات روانی استراتژی اول حامیان حق حمل اسلحه این است که بگویند «یک دیوانهای بود، یک کاری کرد.» آنها که موافق حق حمل اسلحه توسط شهروندان هستند موضوع را تقلیل میدهند به اینکه این یک آدم خاص مشکلات روانی داشته و یک سیب کرمو بوده است در میان میلیونها سیب سالم.
در مراحل بعدی کسانی که پیچیدهتر به موضوع نگاه میکنند میپرسند که این دیوانه چرا این کار را کرد؟ این دیوانه چرا دیوانه شد؟ این فرد با این شرایط چرا دسترسی به اسلحه داشت؟ آیا ما در این خشونت نقشی ایفا کردیم؟ آیا ما مسئول هستیم؟ اگر این فرد مشکل روانی داشت، آیا ما به عنوان یک اجتماع به اندازه کافی از او مراقبت و تیمارداری کردیم؟
موضوع در مورد نسیم نجفی اقدم پیچیدهتر هم هست. او با انواع هویتهایی که برای خود تعریف کرده و پیشینه فرهنگی ایرانی-آمریکایی، اکنون از معدود زنانی است که دست به اسلحه برده و عامل حمله به یک مکان عمومی شده است. زن بودن او بسیاری از تحلیلگران رسانههای آمریکایی را شگفتزده کرده است چرا که عامل حملههای مشابه در آمریکا بیشتر مردان هستند.
برای من که سالها وبلاگنویس زن بودم که در مورد مسائل جنسی مینوشتم و بعدها هم در شبکههای اجتماعی با توجه ویژه به مسایل جنسی فعالیت کردم، زن بودن نجفی اقدم آنچنان تعجب ندارد. آدم هایی مثل من بسیار هستند که میتوانند در مورد خشونتی که به واسطه تولید محتوا برای مخاطب فارسی زبان تجربه کردهاند بنویسند به ویژه آنها که در مورد زنان، سکس و جنسیت محتوا میساختند.
من به عنوان مخاطب ویدئوهای نسیم نجفی اقدم میخواهم این احتمال را مطرح کنم که ما مخاطبان فارسیزبان هم ممکن است در این خشونت نقشی داشته باشیم و بخشی از این چرخه خشونت باشیم. نسیم نجفی اقدم پیش از اینکه اسلحه به دست بگیرد و آدم بکشد، یک ویدئوبلاگر بود که صرفا بیان هنری میکرد. او در چرخههای خشونت ما قرار گرفت. دنیای کوچکی که او برای تبلیغ گیاهخواری ایجاد کرده بود به واسطه خشونت ما تبدیل به دنیای دیگری شد.
نام نسیم نجفی اقدم را که جستوجو کنید مدام خواهید دید که کاربران در مورد احتمال اینکه او بیماری روحی و یا روانی داشته صحبت میکنند. اما آیا با گفتن اینکه فلانی دیوانه بود از ما و نقش ما در این چرخه خشونت سلب مسئولیت میشود؟ حتی اگر نسیم نجفی اقدم با بیماری روانی خاصی زندگی میکرد – که مشخص نشده چنین بوده – مسئولیت اجتماعی ماست که مراقب کسانی باشیم که نیاز به مراقبتهای ویژه دارند و با بیماریهای روحی و روانی زندگی میکنند.
این اتفاق تراژیک – مرگ نسیم نجفی اقدم و زخمی شدن سه انسان دیگر - شاید بهانهای شود که ما به موضوع قلدریها، خشونتها، آزارها و تحقیرها در فضای مجازی فارسی زبان بیشتر فکر کنیم. به این فکر کنیم که اثر بلندمدت آزارهای کلامی در فضای مجازی چیست. به مبارزه با رفتارهای قلدرانه در فضای مجازی فکر کنیم. به احترام گذاشتن به وابستگی عاطفی و شناختی دیگری و تحقیر نکردن دیگری به خاطر آنچه که ما درک نمیکنیم. همه به این امید که همبستگی مؤثر داشته باشیم و بتوانیم احساسات دیگران را بدون قضاوتهای خشونت آمیز درک کنیم.
نظرها
خشایار
بسیار متن خوبی بود، ممنون از نویسنده، من همان صبح گه خبر را خواندم از اینکه این خانم چنین کاری کرده شگفتزده شدم. محتوایی که او در ویدئوهایش ارائه میداد، به دور از خشونت و بروز نارسیستیک رایح بود، به نظر من او با آگاهی میدانست که در حال تولید چیزی مبتذل است ، برای همین ویدئوهای زیادی به شکل پارودی ساخته ، من امروز بعد از این خبر احساس کردم که میتوانم او را درک کنم تنهاییاش را و خشماش را ، اما کاش دست به اسلحه نمیبرد و یا لااقل به دیگران آسیب نمیزد. البته خب ما هم صدایاش را نمیشنیدیم. از طرف دیگر برای من خواندن کامنتهای مردم در فیسبوک دردناکتر بود بعضی بحث را نژادی کرده بودند برخی او را عامل سپاه میدانستند، برخی هم او را دیوانه ، دیوانه خواندن متفاوتها سبقهی طولانی دارد (رجوع کنید به تاریخ جنون فوکو) این ناآگاهی مردم از مساله و سرنوشت غمانگیز او ، دردناک است. به نظر من این خانم متفاوت بود چه در شکل ارائه مطلباش و چه در محتوا،
پژوهش
او در پروفايلش خود را بهائى معرفى مى كند آيا تحليلى روى ان نداريد؟
مهیار
مشکل اساسی افرادی که مثل این خانم در شبکه های اجتماعی معروف می شن اینه که به اشتباه و به دلیل مشکلاتی که دارن به درستی متوجه نمی شن که لایک هایی یا کامنت هایی که می گیرن اصولاً به معنی تاییدشون نیست . اینها فکر می کنن اگر صفحات یا ویدیو هاشون بسیار پربازدید میشه به علت خوب بودنشونه . چقدر خوب بود اگر اطرفیان این خانم و امثال ایشان مانند آقای خزایی ، آقای هزینه ، خانم سحر تبر و ... متوجه می شدن که باید این افراد رو ارشاد کرد یا حداقل کمک های اجتماعی بهشون رسوند. به وضوح مشکلات روحی و روانی در ویدیو های این افراد مشهوده ولی نه خودشون نه اطرافیانشون نمی خوان بپذیرن که این گونه افراد مریض هستند و بسیار گرایش به خشونت دارن (نمونه های دیگری مثل خزایی و ... قابل ارائه هست) و حاضر هستن برای دیده شدن دست به هر کاری بزنن . خلاصه اینکه در این که ایشون توسط جامعه به این سمت و سو بیشتر سوق پیدا کردن شکی نیست اما اگر شما خیر این افراد رو می خواین بهشون بگید که ویدیو تولید کردن صرف و مشهور شدن کافی نیس و مشکلاتی دارن که باید حل بشه !
اهواز
اصلا گیرم که این آدم یا هر کسی با رفتاری شبیه به رفتار او در فضای مجازی ، دیوانه هستند و رفتار و گفتار و افکار انها هم طبعا غیر عاقلانه و دیوانگی ، خوب من که عاقل هستم چرا باید سراغ صفحه یا وبلاگ یا سایت او بروم ؟؟ حالا باز هم گیرم که رفتم و برای خنده مطالبش را دیدم و خواندم و کلی به دیوانگی او هم خندیدم ، خوب چرا باید انقدر بی ادب و بی ملاحظه و بی اخلاق باشم که به او دری وری بگویم و او را به فحش و ناسزا بگیرم ؟؟ به خصوص اگر نوشته و گفتارش توهینی نسبت به کسی یا چیزی نداشته باشد . غیر از این است که من نوعی که سراغ نوشته و گفته این افراد می روم و انها را با نوشته و گفتارم می آزارم ، آنقدر شخصیت ضعیف و عقده ای و آسیب دیده ای دارم که می خواهم تلافی انرا سر کسی در بیاورم ؟ متاسفانه شبکه های مجازی در ایران به خصوص تلگرام و اینستاگرام خیلی الوده به عقده گشائی و توهم و توهین شده است .
کریم
من تا قبل از دیدن این خبر هرگز چیزی در مورد این خانم نشنیده و ندیده بودم، اما به نظرم ما ایرانیها خیلی در من خود فرو افتاده ایم. از آنطرف کشورمان در حال خاکستر شدن است، از سوی دیگر آمار 20 میلیون ایرانی بی سواد و کم سواد داریم، و حدود 7 یا 8 میلیون ایرانی هم که از کشور بیرون هستند. به نظر من اگر هر ایرانی چه در داخل و یا خارج از ایران اگر فقط 10 دقیقه وقتش را به این اختصاص می داد که برای کشورش فقط مطالعه کند، الآن وضع ما مردم ایران و کشورمان به این آشفتگی و نا بسامانی نبود. ما مردم ایران، کشورمان و هموطنانمان را سالهاست فراموش کرده ایم و فراموش کرده ایم که حتی برای یکدیگر دل بسوزانیم. ما از هم متنفریم، دلیل ناکامی هایمان را در رفتار دیگران جستجو می کنیم، و مدام در فکر بیرون کشیدن گلیم خودیم. بخاطرم هست سالها قبل خبری از دزدی لب تاپ های یک خوابگاه دانشجویی در کشوری خارجی به داخل کشور رسید. آقا دزده دستکم 150 عدد لپ تاپ را دزدیده بود، زمانی که خبرش را خواندیم دو یا سه نفر از دوستان دانشگاهیم گفتند که «ایول عجب آدم زرنگی!». برایم عجیب نبود شنیدن این جملات اما با خود گفتم: به کجا می رویم با این تحصیل کردگان! امروز آن روز است؛ با 20 میلیون بی سواد، و کشوری که در حال سوختن است، و مردمانی که از یکدیگر بیزارند، و بی عدالتی و ظلم تا پستوی خانه ها هم رفته. ما باید بسیار بیشتر از اینها به خود بیاییم و بیاندیشیم، زیرا، کم مقصر نیستیم!
مصطفی
گفتمان اصلاحطلبی، فقط یک فرمول مشخص دارد: در هر اتفاقی مردم مسئول هستند. مثل یک گفتمان دیگر که تنها از فرمول «کارِ عوامل بیگانه است» استفاده میکند.
کوین
بسیاری از ایرانیان مهاجر را در اصل باید ایرانیان تبعیدی دانست . این تبعید ( حتی اگر آنرا خود خواسته بدانیم ) برای آن فردِ مهاجر هزینه دارد که گاه بسیار سنگین است . جای تاسف بسیار دارد که مداوما اخبار ناخوشایندی از هموطنان مهاجر یا تبعیدی خویش می شنویم . هیئت حاکمهء بی صلاحیت و بی مسئولیتِ ایران نقشِ بنیادین در بروز و تداوم چنین وضعیت اسفباری دارند ؛ هم در داخل و هم در خارج .
Sina
با خشونت کلامی و فیزیکی مخالفم به شدت. اما کسانی که اشتیاق یا شهوت دیده شدن و لایک و فیو و فالوور دارند باید هر دو جنبه قضیه رو قبول کنند. نمیشه از مخاطب فقط توقع تایید رو داشت. وقتی خودمان را در معرض دید عمومی قرار میدهیم و از این طریق نیازهای شخصی خود را (روحی و روانی و مالی) برطرف میکنیم باید به مخاطب هم حق بدهیم نیازهای خود را (حتی از طریق تمسخر و توهین) برآورده کند. تازه در این معامله سلبریتی است که سود بیشتر (دیده شدن، درآمد) را میبرد.
مریم
خشونت کلامی به بد ترین شکل ممکن یکی از رایج ترین موارد کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی ست البته در کنار لودگی و مسخرگی و شوخی های زشت کافیست فقط یک اظهار نظر مخالف بشنوند تا خودشان را به بدترین شکل ممکن نشان دهند که ان هم ناشی از سرکوب تمایلات خصوصی و عمومی افراد در جامعه است.
Antares
پس مسئولیت «فردی» و «شخصی» کجاست؟ فردی که حداقل در سه کشور زندگی کرده، امکان یادگیری زبان و در نتیجه فرهنگ های مختلف را داشته و خلاصه تمامی امکانات فراهم بوده برای اینکه تبدیل به یک «انسان» بشود، نهایتاً دست به کشتار دیگران زده همراه با کشتن خودش بعنوان مثلاً یک «راه حل» برای مشکلات؛ یا رسیدن به عدالت وغیره. هوممم...! در این مورد خاص دیگران تقصیری ندارند مگر در حد یک آلودگی هوا؛ که تنها با باز کردن پنجره ها میتوان هوای تازه تنفس کرد؛ یعنی «دیگرانی از این نوع»؛ مخاطبانی که به ایشان حمله کرده اند را خیلی ساده نادیده گرفت (بخصوص وقتی در یک کشور آزاد و دمکراتیک زندگی میکنی و مجبور نیستی «هر چیزی را تحمل کنی»). اما تنها درسی که از این تراژدی میتوان گرفت این هست: ابتدا باید انسان بود وبعد به «هنر» و یا «سیاست» و غیره پرداخت؛ در غیر اینصورت شانس اینکه به یک تراژدی تمام عیار تبدیل شویم پنجاه پنجاه هست. مثل رهبران سیاسی که قبل از رسیدن به قدرت یک حرفی میزنند و بعد که به قدرت میرسند تبدیل به وحشی ترین می شوند. وقتی تصمیم می گیری از عدالت و آزادی و حقوق دیگران دفاع کنی؛ اما قدر زندگی را نمیدانی و حتی معنای آنرا نیز یا برایت نگفته اند و یا خودت زحمت اینرا نکشیده ای تا درکش کنی و خیلی راحت به خودت اجازه میدهی این حق زندگی کردن را هم از خودت و هم از دیگران بگیری؛ متاسفانه تنها یک نام دارد و بس. در هر صورت روحش شاد؛ و ممنون از مطلب.
احمد
وقتی از جھان سوم صحبت میشہ منظور کہ فقط از لحاظ اقتصادی و صنعتی کہ نیست ،بلہ از ھنرھای ملت ایران جوک و تمسخر کردن و بخصوص تعنہ و متلک و کنایہ زدن تمسخر کردن بہ مخاطب و دیگران ھست کہ بدبختانہ از کارھای بسیار زشتشان ھم لذت میبرند ،چقدر خوب ھست کہ انسانھا ھمہ کس را با ھر عیب و ایرادی جدی بگیرند و انھا را ھمانطوری کہ ھستند قبول کنند امری کہ در جامعہ المان بطور عموم بسیار معمول ھست،بخصوص برای کسانی کہ مشکل جسمی یا روانی دارند
راد
خانم کاموری! بسیار زیبا حق مطلب را ادا کردید.از همه زشت تر مسخره کردن این خانم حتی پس از خودکشی اش میباشد.
روزبه
امروز امکان «معروف» شدن در عرصه عمومی بسیار آسان شده !!! ولی اکثریت کسانی که به این عرصه پا می گذارند از عرصه ای که بدان پا میگذارند نا آگاهند یا توان روحی خود را زیاد فرض میکنند و نمی دانند اون بیرون مثل جنگلیست پر از حیوانات درنده از کلاه بردار و دزد گرفته تا بچه باز و مواد فروش یا انسانهایی با کلی بیماریهای روحی و روانی که به افراد آموزش خودکشی میدهندیا انسانهای حسود . یا سادیست یا تحقیر شده که از آزار و اذیت یا عدم موفقیتشان دیگران لذت میبرند یا با استفاده از الفاظ رکیک ارضای روحی میشوند و این فضا مجازی امکان بیرون ریختن همه این مسائل را بطور ناشناس ایجاد کرده جنگلی بسیار زیبا با درختان میوه وحشی ولی با حیوانات درنده خو و باتلاقهای پنهان. خوب من و شما باید ببینیم آیا ما توان روحی و جسمی این برخوردها خشن لفظی یا نوشتاری را داریم یا نه .اصلا آیا ارزشش را دارد؟ . واقعیت اینست که ما نه میتوانیم نه اینکار شدنیست که با همه بیماران روحی یا خلافکاران در این جنگل برخورد کنیم تنها راه ممکن شناخت خود وراهی که بدان وارد میشویم است و هزینه که حاضر به پرداخت آنیم. متاسفانه گویا امروز درد معروف شدن یا دیده شدن به هر شکلی به یکی از دردهای جامعه ما اضافه شده با عواقب و فجایع دردناک گویا اگر معروف و مورد عشق و علاقه دیگران نباشم وجود نداریم. به همه دوستان توصیه میکنم به فرزندان و نوهایتان بیشتر محبت کنید در آغوشان بگیرد و ببوسیدشان به حرفهایشان با حوصله گوش بدهید بگذارید در محیط گرم خانواده دیده بشوند و اظهار وجود کنند بلکه نیاز دیده شدن در این جنگل مجازی کمتر شود. موفق باشید.
پرویز
ایشان در «دنیای درونی» دیگری زندگی میکرده که با دنیای دیگران بسیار متفاوت بوده و به این دلیل رفتار وگفتارش توسط مخاطبان بخوبی درک نمیشد.
حقیقت یاب
در اینکه ایرانیها اغلب مردمی عصبانی، پرخاشگر و ناصادق هستند شکی نیست اما این حادثه هم مانند دیگر دروغهای بزرگ دولت آمریکاست: 11 سپتامبر، سفر به ماه، هولوکاست و ... سوژه ای هم بهتر از این خل و چل ساده پیدا نکردن و با قربانی کردنش ازش علیه ایرانیها در صدور ویزا بهره برداری سیاسی خواهند نمود تا افکار عمومی آمریکا بهتر با دولت همراه شوند.
پرویز
اگر در آمریکا هم مانند همهٔ کشورهای دیگر جهان داشتن اسلحهٔ گرم آزاد نبود آیا این دختر جوان بخاطر یک نا خشنودی زودگذر از کسی یا چیزی میتوانست به آسانی دست به اسلحه ببرد ومردمی را هدف گلوله نماید و ناچار به خود کشی بشود؟
کامنتها
دو نوع کامنت است، کامنتهای قابل کنترل مثل همین سایت رادیو زمانه، خب رادیو زمانه به صلاحدید ممیز/سانسورچی اش می تواند منتشر کند یا نه ! گرداندگان سایت با سانسور از خودشان محافظت میکند در ابرابر فحاشی یا به زعم خود جلوی نشر نظریات مخالف و دشمن را میگرند! فرق ممیز با سانسورچی دقیقا همین نکته است. آیا هدف جلوگیری هتاکی به دیگران است (ممیز) و مانع نشر عقاید هر چند مخالف (سانسورچی)؟! کامنت ابزار مهم ارتباط کاربران سایتها است، که حتی می تواند خودش رسانه شود و برخی که بدلایلی هیچ رسانه ای ندارند از این امکان استفاده می کنند برخی معترض می شوند و بهانه برای کوبیدن ایشان می شود که چرا کامنت را برای نشر مقاله گرفتی! در حالی که مسئول نشر کامنت اصلی صاحب سایت است. این نوع انتشار کامنت موهن علیه سایر کاربران دقیقا با تایید یا حتی توطئه خود صاحب سایت است. نوع دوم کامنت غیر کنترلی است، مشکل سایت های نظیر فیسبوک و یوتیوب همین است که که فکرمی کنند اعضا متهم به رعایت شرایط عضویت هستند. دشمنان سایبری یک ایینی از جمله اند که شرمی ندارند یک نفر تا حد جنون مورد اهانت قرار دهند. شهرت یکم عتقد آیین مانند بهایی، یک خطر بالقوه برای رقیب مثل تشیع است. اینجا قربانی فرد مورد اهانت است اما اعضای متخلف از بس زیادند یوتیوب بجای تنبیه این اعضای هتاک، قربانی را تنبیه می کند!
ایرانی
چند سوال. ۱ایا او همان کسی بود که میگفت. ۲.ایا واقیت همان چیزی بود که گفتند . ۳.ایا کسی از حرفهای خود در این باره اطمینان صد درصد دارد.
یک نمونه
کسی خودکشی میکند، شک نکنید دچار مشکلات روحی است. در نزد تررویستهای داعش یاین مشکل روحی مغزشویی است، جنون حس وطن پرستانه در نزد کامیکازی ها و عملیات اسشتهادی تحت تاثیر مغزشویی که اسلام گراها. اما کسی اعتراض به ظلم بخودش دارد و دست به اعتراض خشونت آمیز میزند و خودکشی میکند کشته می شود / این کنش شخصی است و از سر دردمندی، او یک قربانی است. قربانی که نا امید است که عدالت و رفع از ظلمی که گمان دارد به خود (دنیا مجازی با همه مزایای عظیمش برای پیشرفت تمدن و رفاه بشریت، نقطه ضعفهایی دارد). البته در دنیای کثیف تجارت و سیاست که شباهت های زیادی به هم دارند و نقطه مشترکشان بداخلاق و بی رحمی است. من در یک مطلب دیگر از کار زشتی نسبت به کاربری به نام همسایه دیماه شد در یک سایت مدعی اپوزیسوین گفتم. اینها همه ماهیت ماکیاولیستی سیاست و تجرات درا. سیاست (قدرت) و تجرات (ثروت) وقتی بخوص به هم میرسد ممکن است عامل بسیاری از بدیخیت وجنایت بشری شوند، و تنها می توان با قانون دمکراسی این هیولاها را تبدیل به فرشتگان بشری کرد. این خانم خودکش مردهف میفهمید؟ خودش را کشته، او قربانی بوده. او با داعش و بقیه فرق دارد. او را بخاطر بهایی بودن مورد حمله قرار دادند و بعد از مرگش باز هم بیرحمانه بهش حمله میکنند. بهبیندد سایتهای بهایی ستیز حکومت ولایی چگونه دارند لجن پراکنی میکنند علیه بهایی! خب من اصلا بهایی نیتسم و بلکه لامذهب هستم و علاقه ای به هیچ ایینی ندارم ولی در حدی شخصی برایشان حق جرمت و حیات قائلم تا زمانی مخل حرمت دیگران نشوند. آیین من عقل و اخلاق جهان روایی است . از دید یک معقتد سکولار دمکراسی و لامذهب این نکات را نوشتم.
پروین
من هم فکر می کنم فضای پر ازفحاشی و خشونت و قضاوت حتی اگر فرد سالم باشد را هم به بیماری روانی تبدیل می ککند . ممنون از نویسنده بابت روانکا وی و نوشته عالی شون
مطلع
شما می گویید:"به این فکر کنیم که اثر بلندمدت آزارهای کلامی در فضای مجازی چیست. به مبارزه با رفتارهای قلدرانه در فضای مجازی فکر کنیم. به احترام گذاشتن به وابستگی عاطفی و شناختی دیگری و تحقیر نکردن دیگری به خاطر آنچه که ما درک نمیکنیم." اما خودتان در شهر خودتان از خشونت گران در دنیای مجازی و از خشونت گران سایبری دفاع کرده و می کنید و دوستی شان را به هیچ قیمتی رها نمی کنید. حتی اگر قربانیان آنها دیوانه و بعد اسلحه بدست گیرند. ماجرا به خودتان که می رسد، تیمارداری یادتان می رود.