وقتی میدان جنگ، نه فقط خاک سوریه، که آسمان ایران است
برای ایران اما امروز عرصه جنگ نه فقط خاک سوریه، که آسمان خود این کشور نیز است. مسئولان سیاسی و مقامات نظامی ایران، با اقدامات ماجراجویانه ایران در سوریه، و با اظهار نظرها و رفتارهای غیرمسئولانه، آسمان و به میانجی آن، آینده و سرنوشت مردم ایران را به قمار گذاشتهاند.
سیر تحولات نظامی در سوریه شدت و شتابی هولناک به خود گرفته است. پس از عملیات جنگندههای اسرائیلی در پایگاه نظامی تیفور (تی-۴) و حمله شیمیایی به دوما، آمریکا، فرانسه و بریتانیا، در عملیاتی مشترک، به چند تأسیسات نظامی در سوریه حمله موشکی کردند. برای ایران اما امروز عرصه جنگ نه فقط خاک سوریه، که آسمان خود این کشور نیز است. مسئولان سیاسی و مقامات نظامی ایران، با اقدامات ماجراجویانه ایران در سوریه، و با اظهار نظرها و رفتارهای غیرمسئولانه، آسمان ایران و به میانجی آن، آینده و سرنوشت مردم کشور را به قمار گذاشتهاند.
آغاز نبرد مستقیم ایران و اسرائیل؟
پس از حمله جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل به پایگاه نظامی تیفور (تی-۴) و واکنش مقامات ایران به آن، شیپور جنگ در رسانهها و مطبوعات اسرائیلی به صدا درآمده است. تیفور یا تیاس، در نزدیکی حمص در قلب سوریه، همان پایگاه هواییای است که در ماه فوریه نیز، به بهانه حضور یک پهپاد ایرانی در حریم هوایی اسرائیل، مورد حمله جنگندههای هوایی اسرائیلی قرار گرفت.
هفت سپاهی ایرانی در حمله جنگندههای اسرائیلی به پایگاه هوایی تیفور اسرائیل کشته شدهاند. و البته این نخستین بار نیست که سپاهیان ایران در سوریه با راکتها و موشکهای اسرائیلی کشته میشوند. در ژانویه ۲۰۱۵ نیز، یک هلیکوپتر اسرائیلی، در بلندیهای جولان خاک سوریه، خودروهای حامل شش نیروی نظامی ایران، از جمله سرتیپ محمدعلی اللهدادی، از فرماندهان سپاه الغدیر، و شش عضو حزبالله لبنان را مورد هدف قرار داد.
سید حسن نصرالله، ۱۳ آوریل، در سخنانی در پایگاه و دژ حزبالله در ضاحیه لبنان در واکنش به حمله اخیر اسرائیل به پایگاه هوایی تیفور در سوریه، این حمله را «اشتباهی تاریخی» و «حماقتی بزرگ» از جانب اسرائیل دانسته و آن را یک «نقطه عطف تاریخی» در حوادث منطقه و «آغاز نبرد مستقیم اسرائیل با ایران» برشمرده است.
رهبر حزبالله، در ابتدای ماه ژانویه، در یک مصاحبه تلویزیونی، گفته بود: «جنگ در مقیاس گسترده، فرصتی تاریخی برای آزادسازی اورشلیم خواهد بود» و اضافه کرده بود که «باور کنید؛ برای شکست ارتش اسرائیل ما نیاز به صد هزار دویست هزار موشک نداریم. و چند ده موشک دقیق کافی است.»
«بعضی وقتها یک جرقه کافی است که جنگهایی این چنینی شعلهور شود.» این سخن آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل، است که در ماه فوریه در مورد وقوع جنگی همه جانبه و قریبالوقوع میان حزبالله لبنان و اسرائیل هشدار داده بود.
در همین اثنا، ترامپ، سرانجام در واکنش به حمله شیمیایی به دوما، دستور حمله موشکی به تأسیسات نظامی سوریه را صادر کرد. در این عملیات که مشترکاً با حضور فرانسه و بریتانیا انجام شد، صدها موشک کروز به برخی تأسیسات نظامی در سوریه، شامل یک مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی در خارج از دمشق و یک انبار تسلیحاتی در نزدیکی حمص شلیک شد. ترامپ، آوریل سال گذشته، پس از حمله شیمیایی رژیم به شهر کوچک خان شیخون، با موشکهای کروز پایگاه هوایی شعیرات سوریه را مورد هدف قرار داد، این بار اما واکنش آمریکا تندتر، قاطعتر و وسیعتر بود، اما نه تا حدی که واکنش نظامی روسیه را برانگیزد.
روابط روسیه و غرب، که پس از مسمومیت سرگئی اسکریپال جاسوس سابق روس در انگلیس تیره و تار شده، با بالا گرفتن تنش در سوریه به سطحی قابل مقایسه با دوران جنگ سرد بازگشته است. و بیم آن میرود که اقدامات غیرمسئولانه قدرتهای بزرگ در سوریه آتش درگیریای گستردهتر در مقیاس جهانی را برافروزد —درگیریای که شعله آن میتواند به آسانی دامن ایران را نیز بگیرد.
ولادیمیر پوتین واکنش تندی نسبت به این عملیات داشته و آن را «تجاوز به یک کشور مستقل در خط مقدم مبارزه با تروریسم» و «ناقض قوانین بینالمللی» دانسته است.
شکی نیست که پیامدهای حمله موشکی آمریکا، و انگلیس و فرانسه میتواند موقعیت ایران را در خاک سوریه کاملاً تغییر دهد. پس از این عملیات، احتمالاً خطوط قرمز درگیری در برخی از جبههها جابهجا، و ثبات نسبی پس از نابودی داعش در برخی مناطق بر هم خواهد خورد.
نظر به سیر تحولات منطقه و همزمان پرونده هستهای، میدان جنگ امروز برای ایران اما نه فقط خاک سوریه که آسمان خود این کشور نیز است.
فارغ از هیاهوی هشدارها و رجزخوانیها در مورد احتمال جنگ مستقیم میان ایران با اسرائیل، از یک سو، و آمریکا و روسیه، از سوی دیگر، درگیریای که تا امروز قطعی است و وقایع سوریه میتواند آن را تسریع کرده و شدت بخشد، نزاع سرنوشتساز ایران با رقبا و دشمنانش بر سر سامانه موشکی خویش است— نزاعی که در نهایت بر سر کنترل «آسمان» خود ایران است.
از خاک سوریه تا آسمان ایران
مکان و زمان حمله اسرائیل به پایگاه هوایی تیفور در سوریه، هر دو حسابشده و معنادار بود. تیفور، محل استقرار و پرتاپ پهپادهای ایرانی در سوریه است، و مسأله پهپادها و موشکهای ایران مدتی است که به ترجیعبند تبلیغات جنگطلبانه اسرائیل، عربستان و آمریکا بدل شده است. زمانمندی این عملیات نیز – انجام آن درست پس از حمله شیمیایی رژیم اسد به شهر دوما و در حالی که افکار عمومی از این بابت خشمگین است— کاملاً حسابشده به نظر میرسد.
خلع سلاح موشکی ایران و متحدان منطقهای آن در سوریه و لبنان و...، هدف مشترکی است که اسرائیل و عربستان سعودی با جدیت دنبال میکنند. موشکهای بالستیک شهاب ۳، سجیل ۲، قیام، قدر ۱ و خرمشهر ایران، توانایی رسیدن به خاک اسرائیل را دارند، و پادشاهی سعودی نیز ایران را متهم اصلی حملات موشکی شبه نظامیان شیعه حوثی علیه خویش میداند.
مسأله موشکهای بالستیک، در عین حال، به یکی از موضوعات پرونده هستهای ایران نیز بدل شده است. موعد سرنوشتساز برجام و آخرین ملهت آمریکا به فرانسه، آلمان و بریتانیا، برای حصول توافق درباره توافق هستهای ایران، ۱۲ ماه مه است.
به نظر اروپا بر سر افزودن مکملی موشکی به برجام با آمریکا به توافق رسیده است. این در شرایطی است که کابینه ترامپ با ورود مایک پومپئو، جانشین تیلرسون در وزارت خارجه، و جان بولتون، مشاور جدید امنیت ملی کاخ سفید –که هر دو حامی اقدام نظامی علیه ایران اند— آرایشی کاملاً خصمانه نسبت به ایران گرفته است. در یک کلام، با توجه به تحولات منطقه و تغییرات کابینه، اکنون همه چیز مهیاست تا رئیس جمهور آمریکا قراردادی را پاره کند که آن را «بدترین توافقنامه تاریخ» خوانده است. و در مقابل، ایران نیز اگرچه اعلام کرده درباره برنامه موشکی حاضر به مذاکره نیست، به نظر چارهای ندارد تا برای حفظ برجام، جام زهر موشکی را بنوشد.
دولت ترامپ مدعی است ایران با پی گرفتن برنامه موشکی روح برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را نقض کرده است. متن قطعنامه در مورد موشکهای بالستیک ایران مبهم است، اما به گونهای تنظیم شده که به آمریکا اجازه میدهد قطعنامه لغوشده ۱۹۲۹ را تحت شرایطی دوباره به جریان بیندازد. بنا بر قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد که در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ به تصویب رسید، ایران از هر فعالیتی مربوط به موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای، از جمله از انجام آزمایشهای موشکی که در آن از تکنولوژی بالستیک استفاده شده باشد، منع شده است. آزمایش موشکهای بالستیک پس از برجام در ایران قطع نشده؛ در عین حال، اما مقامات ایران مدعیاند که موشکهای آزمایششده قابلیت حمل کلاهک هستهای را ندارند.
سپاه قدس و موشکهای بالستیک، دو بازوی اصلی ایران برای گسترش نفوذ خویش در منطقهاند، و شکی نیست که توقف برنامه موشکی میتواند ایران را در منطقه زمینگیر و فلج کند. اما در عین حال، چنین رویدادی نخستین قدم در سلب کنترل ایران بر آسمان خویش خواهد بود. پیامد این سلب کنترل از آسمان، برای مردم ایران چه خواهد بود؟ در صورت وقوع چنین اتفاقی، چه طور ایرانیان میتوانند سرنوشت خودشان را از حاکمشان جدا کنند؟
پارادوکس هوایی ایرانیان
ناوگان هوایی ایران که تا مدتها بزرگترین قدرت دفاعی این کشور به حساب میآید و در سال ۱۳۵۷ قدرتمندترین نیروی هوایی غرب آسیا بود، پس از انقلاب به دلایل مختلف، از جمله جنگ و تحریم و اشتباهات مدیریتی، کاملاً ضعیف شده است و امروز عملاً در مقایسه با ناوگان هوایی قدرتهای منطقهای، نیرویی حقیر، ناچیز و ناتوان است. در فقدان یک ناوگان هوایی قابل اعتنا، ایران در دو دهه اخیر توان و انرژی خود را بر رشد و ارتقای توان موشکی خود گذاشته است.
برنامه موشکی ایران که با خرید موشکهای اسکاد از لیبی و سوریه، در بحبوحه جنگ با عراق آغاز شد، پس از جنگ نیز ادامه و گسترش یافت، به گونهای که امروز این کشور یکی از غنیترین انبارهای موشکی منطقه را دارد.
پیامد امنیتی این زرادخانه موشکی برای مردم ایران اما دوگانه است: از یک سو، توان موشکی ایران، در شرایطی که این کشور از خلأ یک نیروی هوایی قدرتمند رنج میبرد، نوعی حفاظ امنیتی و عامل بازدارنده مؤثری علیه تعرض به ایران است. اما از سوی دیگر، خود به یکی از میانجیهای بالقوه تولید عدم ثبات و ناامنی در منطقه بدل شده، و این عدم ثبات هر آن میتواند به اشکال گوناگون در کشور سرریز کند، به خصوص با توجه به اینکه کلید انبار موشکها در اختیار سپاه پاسداران، سازمان ماجراجو و کم و بیش فراقانونیای است که سابقه سرکوب مردم را در کارنامه خود دارد. این وضعیت دوگانه حاکی از نوعی پارداوکس هوایی پیش روی مردم ایران است.
از حمله نظامی ناتو به رژیم میلوشویچ در جنگ کوزوو تا تهاجم نظامی ترکیه به عفرین، شواهد تاریخی حاکی از آناند که هرگاه کنترل آسمان کشوری از دست آن خارج شود، دست آخر، این امکان تعیین سرنوشت است که از دست مردمان آن کشور خارج میشود. مردمی که آسمان خود را از دست بدهند، آینده خود و امکان تأثیرگذاری و تعیین سرنوشت خود را به دیگران واگذار میکنند. و این بیگانگان خواهند بود که در اتاقهای دربسته در واشنگتن و دیگر مراکز قدرت و ثروت جهانی سرنوشت آنها را رقم خواهند زد.
خلع ید از آینده و سلب مالکیت از سرنوشت، فرایندی نیست که تنها در عرصه اقتصادی و در چهارراه استانبول دامن مردم ایران را گرفته است. واقعیت این است که مسئولان سیاسی و مقامات نظامی ایران، با اقدامات ماجراجویانه ایران در سوریه، و با اظهارنظر و رفتارهای غیرمسئولانه، آسمان کشور و به میانجی آن، آینده و سرنوشت مردم ایران را به قمار گذاشتهاند. فهرست اقدامات و اظهارات غیرمسئولانه مقامات ایران در این خصوص بلندبالاست: از آزمایش موشکهایی که به زبان عبری بر روی آنها حک شده بود «اسرائیل باید محو شود» گرفته، تا انواع اقدامات تحریکآمیز در خاک سوریه.
در حالی که تصویر آینده برای ایرانیان مدام مبهمتر و تیره میشوند، برخی از مسئولین و شخصیتهای سیاسی با تحریک احساسات ملیگرایانه، درصدد شریک ساختن مردم در ماجراجوییهای منطقهای حکومت ایراناند.
ایجاد همبستگی و انسجام درونی به میانجی دشمن خارجی و ایجاد فضای جنگی یک فرمول قدیمی برای حکمرانی است. در مقابل، کشاندنها تضادها در درون میتواند امکان صلح با بیرون را فراهم آورد.
در یک کلام، ایرانیها اگر میخواهند کنترل خویش بر آسمان و از آن طریق کنترل خویش بر سرنوشت خود را تضمین کنند، چارهای ندارند که این کار را، ضمن گشودگی به مردم منطقه، در خانه انجام دهند.
نخستین قدم در این راه میتواند به جریان انداختن جنبش صلحی با شعارهای فرا-ملی و فرا-دینی علیه ماجراجوییهای جنگطلبانه حاکمان مستبد خویش، و اقتداگرایان منطقهای وقدرتهای جهانی باشد.
در همین زمینه
- حمله هوایی به سوریه: رهبر ایران سران آمریکا و بریتانیا و فرانسه را «جنایتکار» خواند
- آمریکا، بریتانیا و فرانسه به تأسیسات نظامی و پژوهشی بشار اسد حمله هوایی کردند
- ولایتی: حمله اسرائیل به پایگاه نظامی سوریه را بیپاسخ نمیگذاریم
- آخرین واکنشها به حمله هوایی به سوریه: ترامپ حمله را «موفقیتآمیز» توصیف کرد
- ایران و اسرائیل: یک جنگ حتمی، اما تصادفی؟
- جنگ جهانی سوم، در سوریه؟
نظرها
بهتاش
اکنون وقتی است که نظام جمهوری اسلامی ایران اثبات کند یک نظام ملی و ایرانی است. تمامی شواهد نشان میدهد اگر در سیاست خارجی اش تجدید نظر اساسی نکند، ایران به فنا خواهد رفت. شجاعت و از خودگذشتی رهبری یک کشور در اینجا مشخص میشود. اینکه 30 سال مرغش یک پا داشته باشد و روی یک سری سیاست خارجی ثابت عمل کند اشتباه محض است/ این قبیل کارها پیشنهاد میوشد: 1- اعلام کند از صلح خاورمیانه حمایت میکند و مخالف هرگونه اقدام نظامی برای حل مسائل است (اسم رمز عدم حمایت از گروههای فلسزطین معارض با اسرائیل به شکل آبرومندانه). 2- اعلام امادگی برای مذاکره و برقراری روابط عادی با همه کشورها از جمله امریکا. 3- اعلام کند تا زمانی بقیه اعضای شورای امنیت بجز امرکیا پایبند باشند به برجام، ایران هم پایبند به برجام است. بدیهی است با اتخاذ این سیاست امریکا در انزوا قرار میگرد و سست میشود در لغو/ فقط اکنون باید این تجدید نظر صورت گیرد و نه بعد شکست کامل برجام!. 4- با توجه به کارشکنی مستمر امرکیا، بهترین شیوه برای مبادلات مالی و تجاری، بستن قررادادهای دوجانبه و چند جانبه پولی برای حذف ذلار از چرخه معاملات . مثلا ایجاد بانکهای مشترک. (اخیرا ایرباس شرکت کوچکی تاسیس کرده برای خدمات هواپیمایی به ایران/ این ر وش موجب کاهش ریسک کار با ایران است. ایجادشرکتها و بانکهای ویزه کار با ایران) این کار امریکا را تحت فشار قرار میدهد، هیچ چیز دردناکتر این نیست برای اقتصاد امریکا که دلار از گردونه مبالادت جهانی خارج شود!
بچه آخوند سابق از تهران
رادیو زمانه با وجود سانسور نظرات و شهرت در میان دانشجویان از این بعد اما مقاله های خوبی نیز منتشر می کند و این مقاله از آنهاست. و اما پیش از اینکه به مقاله و مقالش بپردازم باید به جناب بهتاش بگویم که حکومت اسلامی ضد ایران آنقدر فاسد و ضد مردمی و ضد ایرانی و حتا ضد انسان و ضد حیات است(اعدام محین زیستها گواه من است تا مبادا سانسور شوم) که اصولا چنین کاری ر ا نخواهد کرد. در ثانی اگر هم چنین ادعایی بکند هیچکس باورش نمی شود و چون کسی باورش نمی شود چنین قیاسی مع الفارغ است. و اما در یکی از سایت مقاله ای خواندم که نویسنده اش از عناصر کلیدی ترورهای خارج از کشور است. یکی از مدیران قتلهای تروریستی آلمان و فرانسه بود و هنور هم از این قبیل کارها را انجام می دهد حالا در آمریکا زندگی می کند. این جناب حسین م* است که حتما باید محاکم شود. او تروریست-دیپلمات پیشین در یادداشتی که در روزنامه المانیتور منتشر شد چند هفته به زمان باقی مانده به تصمیم پرزیدنت ترامپ برای تمدید یا عدم تمدید تعلیق تحریمهای هستهای، به بررسی پنج سناریو در مورد سرنوشت برجام پرداخته. در این پنج سناریو حتا یک بار نام از مردم نگون بخت ایران نیامده. حتا یکبار از بیشرفی این رژیم خونآشام سخن نگفته. حتا یک بار از ضدیت اکثریت مطلق مردم ایران به غیر از مزدوران اشاره ای نکرده.او حتاا بیشتر آمریکا را از ایران ترسانده. در هر حال طبق تمامی اخبار و همین مقاله زمانه تمامی ترکیبات نشان میدهند که ما داریم به سوی نابودی ایران حرکت می کنیم و دریغ از یک اجماع برای رهانیدن کشورمان از این حکومت اسلامی و ضد بشری.
پشمک
بیش از نود درصد درآمدهلی دلاری ایران در یمن، سوریه و لبنان به جنگ افزار تبدیل شده است
bijan
گوش مردم از توصیف بدی های این نظام پر است و د یگر جای خالی ندارد . پرسش اصلی این است که جامعه ماچقدر ظرفیت تحولات ساختاری و اسقرار نظام دموکراسی را دارد ؟! در این وضعیت هیچ گفتمان منسجمی نیست و لذ ا آدم ها چپ و راست میزنند و بنابراین مردم هم سرگردانند و آلترناتیوی هم ندارند !
حمید
به نظرم بعید است که هیچ جرقه ای بتواند آتشی روشن کند. اسراییل علناً نیروهای مزدوران ولایت فقیه را در سوریه در بمبارانهایش می کشد، و نظام آخوندی یک بار تکذیب می کند، بار دیگر کتمان می کند، و این بار آخر هم اعلام کردند که انفجار کنترل شده بوده!!! وجود این نظام فاسد ضعیف برای آمریکا و اسراییل از نان شب هم واجب تر است، چرا باید آن را از بین ببرند؟!!! دولتی ضعیف با مشکلات وحشتناک داخلی، و نظامی که هر آن امکان دارد توسط مردم ساقط شود، که توان جنگ با ابرقدرتها را ندارد!! این شیر بی اشکم و یال و کوپال که در برجام دندانهایش را کشیدند، از یک گربه خانگی هم کم خطرتر است. این نظام در داخل کشور هیچ پشتیبانی برای خود باقی نگذلشته، و خود این را به خوبی می داند. پس تمام امیدش به روسیه است، و اگر بخواهد هر حرکتی کند باید رئیس پوتین قبلاً فرمان را صادر کرده باشد. پس بحث جرقه کلاً منتفی است. از سوی دیگر رئیس پوتین هرگز به اینها اجازه درگیری با اسرائیل را نخواهد داد، اما بعنوان یک عنصر موزی و ازاردهنده، اینها در سوریه نگه خواهد داشت، تا با کارت آن بازی را به نفع خود کند.