مجید نفیسی: کتابخانه شخصی من
چه کتابهایی میخوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ مجید نفیسی ما را با کتابخانه شخصی خود آشنا میکند.
چه کتابهایی میخوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ در روزگاری که شمارگان کتاب در ایران به ۳۵۰ نسخه کاهش یافته، این پرسش به جا به نظر میرسد.
با آداب کتابخوانی و کتابخانه شخصی مجید نفیسی، از شاعران برجسته ایران آشنا میشویم:
این روزها چه کتابی را میخوانید؟
یکی «کمدی الهی» دانته به انگلیسی و دیگری «برگزیدهی آثار دهخدا» ویراستهی حسن گیوی احمدی.
برای اولین بار کی صاحب یک کتابخانه شخصی شدید؟ چند جلد کتاب داشت و در آن زمان کدام کتابها را بیشتر دوست میداشتید؟
عموهایم کتابخانهای داشتند به نام «ابن سینا» در منزل «خانم» مادرِ پدرم. وقتی در سال ۱۳۵۲ پس از دستگیری برادرم سعید مجبور شدیم کتابخانه را مخفی کنیم سه هزار جلد کتاب داشت. یکی از اولین کتابهایی که عاشقش شدم «من و خرک من» اثر خیمنز شاعر و داستاننویس اسپانیولی بود. تحت تأثیر آن اولین کتابم «پاپی سگ من» را در کلاس سوم دبستان نوشتم و برای چاپ به انتشارات امیرکبیر فرستادم. کتاب دیگر مورد علاقهام «مدیر مدرسه» اثر آلاحمد بود که به تقلید از آن در کلاس پنجم دبستان کتاب «شاگرد مدرسه» را نوشتم و خود شخصاً به تهران رفته و آن را به مدیر انتشارات امیرکبیر آقای جعفری عرضه کردم. در زمینه شعر دو کتاب «نمونههای شعر نو» چاپ کتابهای جیبی و به ویژه «برگهای علف» اثر والت ویتمن ترجمه اسلامیندوشن مرا به شعر کشاند تا آنجا که در سال اول دبیرستان دو شعر از من به نامهای «بدرود» و «گلهای مصنوعی» در شماره اول «جُنگ اصفهان» درآمد. انتشارات آوانوشت در تهران دومین مجموعهی شعر دورهی نوجوانی من را به نام «بدرود و شعرهای کوتاه دیگر» در اردبیهشت ۹۷ منتشر میکند که عنوان آن از همین شعر نخستین من گرفته شده است.
الان کتابخانه شما چند جلد کتاب دارد؟
نشمردهام ولی به هزار تا نمیرسد. علتش این است که من مشکل بینایی دارم و اکنون سالهاست بیشتر کتاب نواری گوش میدهم و از کامپیوتر سخنگو استفاده میکنم. کتابخانه کنگرهی آمریکا و مؤسسات دیگر هزاران هزار کتاب نواری دارند که بهرایگان از آنها استفاده میکنم. همینطور بسیاری از کتابهای نواری فارسی را روی کامپیوترم دارم.
کدام کتاب را بیشتر دوست دارید؟
سخت است یک کتاب را نام ببرم، شاید دیوان حافظ.
معمولاً کتابخوانها به یک یا چند عنوان کتاب علاقه ویژه دارند تا آن حد که آن کتابها، به اصطلاح کتاب بالینیشان است. کتابی که همیشه دم دست دارند. کتاب بالینی شما کدام کتاب است؟
من عاشق آن هستم که روی اینترنت با زدن یک کلید به سراغ کتاب، شعر یا مقاله مورد علاقهام در آن لحظه بروم: کتابی از مارکس یا سارتر، رمان «خرمگس» یا «دیوید کاپرفیلد»، شعر نیما یا ترانههای مانویان.
چه چیزی در این کتاب برای شما قابل توجه است؟
سارتر «مسئولیت فردی» را به من نشان داد و مارکس اهمیت اجتماع را. «خرمگس» اثر لیلیان وینچ را وقتی سیزده سالم بود خواندم که مرا به سوی مبارزه انقلابی کشاند. حالا گاهی دوست دارم به آن سر بزنم و ببینم چرا به آن سو کشیده شدم و در آن آینهای برای گذشته خود بیابم.
چه کتابی در زندگی شما اثر ویژهای داشته؟
چند تا از آنها را در بالا برشمردم. در سی سال گذشته «نامهای در بردباری» اثر جان لاک و «روشنگری چیست؟» اثر کانت در پاسخ یک اقتراح ادبی چشم مرا بیشتر به اهمیت آزادیهای فردی باز کرده است.
به نظر شما چرا باید کتاب خواند، آن هم در عصر اینترنت و رسانههای اجتماعی؟
اتفاقا به خاطر مشکل بینایی من بیشتر از اینترنت برای خواندن یا به عبارت دقیقتر گوش کردن به کتاب استفاده میکنم. امیدوارم این پاسخِ من شما را نومید نکند!
آیا پیش آمده کتابی را دور بیندازید؟
چه پرسش جالبی. ولی من پاسخی جالبتر میدهم! به خاطر فرار از دست دستگاه سرکوب در هر دو رژیم سابق و لاحق بارها مجبور شدهام که کتابهای خود را بسوزانم و در غارهای اطراف اصفهان و تهران پنهان کنم یا در کوچه و خیابان رها کنم. اخیرا یک خانم مجسمهساز از ایران با من تماس گرفت که بگوید او بیش از سی سال پیش کتاب شعری را در خیابان آیزنهاور سابق تهران در جوی بیآبی پیدا کرده که چون جلد و صفحات اولیه را نداشته نمیدانسته از کیست اما در همه این سالها از آن الهام میگرفته و مرهم دردهای او بوده تا اینکه اخیرا یکی از شاگردهایش با جستجو روی اینترنت درمییابد که این کتاب «در پوست ببر» مجموعهی شعر من است که در سال ۱۳۴۸ از سوی انتشارات امیرکبیر چاپ شده بود.
بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.