ترکها در ترکیهی امروزی تا چه اندازه «ترک» هستند؟
کایا گِنج - یک قرن است که دولت ترکیه «هویت ملی» قاطعی را بر شهروندانش تحمیل کرده است، هویتی که قومیت را نادیده میگیرد و به ترکِ «خالص» بودن ارزش میگذارد. اما ترکها تنوع قومیتی خود را درک کردهاند، و ایدهی «پاکی نژادی» که دولت آن را ساخته و تحمیل کرده بود، در حال فروپاشی است.
اوایل امسال، ترکیه «دفتر ثبت احوال عمومی» خود را، که قبلاً شدیداً تحت حفاظت بود، بازگشایی کرد. این آرشیوِ بسیار مهمی از تبارنامهها است که قدمت آنها تا دوران عثمانی میرسد. وبسایتی که دسترسی به همهی خدمات عمومی در ترکیه را فراهم میسازد، اکنون یک گزینه برای جستوجوی تبارنامهها هم دارد. کاربران میتوانند مدارک نیاکان خود را، که سوابق آن تا سال ۱۸۸۲ به عقب میرود، از آنجا دریافت کنند. از زمان فراهم آمدن این خدمات جدید، گفتوگو دربارهی اصل و نسب، مهاجرت، و برخورداری از نژاد خالص یا مرکب در گروههای واتساپ، دفترهای کار، و کافهها رواج فراوان یافته است. تنها در مدت دو روز، بیش از پنج میلیون ترک در جستوجوی تبارنامهی خود به این وبسایت مراجعه کردهاند. علاقهی مردم به موضوع چنان شدید بود که وبسایت برای چند ساعت از کار افتاد. دولت مجبور شد که ارائهی این خدمات را برای چندین روز متوقف سازد.
دولت ترکیه یک قرن است که «هویت ملی» قاطعی را بر شهروندانش تحمیل کرده است، هویتی که قومیت را نادیده میگیرد و بر ترکِ «خالص» بودن تأکید دارد. دولت با در اختیار گذاشتن این اسنادِ سوابق، مردم را مسحور کرده است. حال که ترکها تنوع قومیتی خود را درک کردهاند، ایدهی پاکیِ نژادی که قدمتی به درازای یک سده دارد و دولت آن را ساخته و تحمیل کرده بود، شروع به فروپاشی کرده است. برخی ترکها، به ویژه کسانی که خانوادههایشان نسلها در یک شهر زیستهاند، اکنون تأییدی برای اثبات اصل و نسبِ دور و دراز خود یافتهاند. برخی دیگر دلزده هستند. یک ملیگرای ترک دریافت که مادر مادربزرگش اصلیت کردی داشته است. یکی از دوستان نویسندهی من حیرتزده دریافت که نام پدر پدربزرگش اسحاق بوده است. یکی از همسایگان من دریافت که اصلیتی اروپایی داشته و تصمیم گرفته است که تقاضای تابعیتِ دوگانه کند.
تا مدتها، هویت قومی در ترکیه موضوعی مرتبط با امنیت ملی محسوب میشد. بیشتر ارمنیانِ عثمانی جان خود را در اخراجهای اجباریِ سال ۱۹۱۵ از دست دادند، در حالی که برخی دیگر برای حفظ جان خود به اسلام گرویدند. حرف و حدیثها در این باره در خانوادهها مخفی نگه داشته میشد؛ بسیاری از نوههای مسیحیانی که به اسلام گرویده بودند در بزرگسالی از تبار خود خبردار شدند. بسیاری از ترکها تنها اخیراً فهمیدهاند که با ارمنیان نسبت خانوادگی دارند. دادههای تبارشناختی فقط برای استفادهی خصوصی ارائه میشوند و نشان از آن دارند که دولت ترکیه با چه وسواسی سوابق شهروندان خود را در طول دو سدهی گذشته حفظ کرده است. یک کاربر در وبسایت اکسی سوزلوک، جایی که هزاران نظر دربارهی این موضوع ابراز شده، نوشته است که «ظاهراً نسب مادری من به ایروان میرسد، در حالی که تبار پدری من به گرجستان میرسد. این موضوع مرا به حیرت انداخته است.»
علاقه به کشف تبار و اصل و نسب، چپگرایان ترک را مضطرب کرده است؛ آنها نگرانِ آن شدهاند که این علاقه به قبیلهگرایی و حتی جنگ داخلی منجر شود. اما سردبیر مجلهی هفتگیِ ارمنیِآگوس از این موضوع استقبال کرده است. او مصاحبهای با یک استاد انسانشناسی انجام داده که این تصمیم را «انقلابی» توصیف کرده است؛ بنا به ارزیابی او، این «نشانهای جدی» از آن است که از پاکقومیِ خیالی (که مورد ادعای ملیگرایان ترک است) دارد ارزشزدایی میشود، و این ارزشزدایی «عادیسازی» میشود. در واقع، یافتههای یک مطالعه در سال ۲۰۱۲ در مجلهی تاریخچهی ژنتیک انسان حاکی از آن است که ۳۸ درصد نیاکان پدریِ مردم ترکیه اروپایی، ۳۵ درصد از خاورمیانه، ۱۸ درصد از جنوب آسیا، و نه در صد از آسیای میانه هستند.
عثمانیها برای رسیدگی به پیچیدگیهای ناشی از تنوع قومیتها، از آنچه سیستم «ملتها» میخواندند استفاده میکردند. تا سدهها، مسلمانان، کاتولیکها، ارتدکسهای یونانی، و یهودیان تابع قوانین مختلفی بودند. اجتماعات دینی میتوانستند با آزادی با یکدیگر تعامل کنند و مدارس، روزنامهها، و بیمارستانهای خود را داشته باشند، به این شرط که به سلطان عثمانی مالیات بدهند. اما در دههی ۱۸۳۰، طرفداران مدرنسازی امپراتوری عثمانی مفهوم غربیِ «شهروندی» را مطرح کردند و سیستم ملتها را کنار گذاشتند. گروهی از روشنفکران مسلمان، که به نام «عثمانیان جوان» شناخته میشدند، با این تغییر شدیداً مخالف بودند.
در دههی ۱۸۷۰، این گروه مفهوم عثمانیگرایی را معرفی کردند که مروج یک شهروندی واحد در حیطهی امپراتوری بود، و قوانین اسلامی را با اصولی الهامگرفته از حکومتهای مشروطهی اروپایی ترکیب میکرد. آنها ایدهی «ملیگرایی اسلامی» را مطرح میکردند: اسلام سنی به هویت غالب تبدیل میشد، در حالی که آزادیهایی به دیگر ادیان داده میشد. عثمانیان جوان احساس میکردند که اگر ماهیتِ سنیِ حکومت از بین برود، امپراتوری از هم خواهد پاشید. عثمانیگرایی فرمول آنها برای حفظ یکپارچگیِ آن بود. با افزایش سرعت مدرنسازی در اوایل قرن بیستم، مشکل پیچیدگیهای تبارشناختی تدریجاً ابعادی بزرگتر یافت: «ترکان جوان»، که سکولار و با غربیسازی موافق بودند و مؤسسان جمهوری ترکیهی امروزی هستند، ملیگرایی اسلامی را به شکلی از شهروندی بر مبنای ایدهی فرانسویِ لائیسیته، یعنی مصون نگه داشتن حکومت از نفوذ دین و مذهب، مبدل ساختند. آنها گاهی با توسل به زور سعی داشتند که مشکل پیچیدگیهای قومیتی را حل کنند: یک تبادل جمعیت بزرگ در سال ۱۹۲۳ منجر به غیربومیسازیِ بیش از ۲.۱ میلیون یونانی در ترکیه و بیش از سیصد هزار ترک در یونان شد. به تعداد کمی از یونانیان و ارمنیان که همچنان در ترکیه زندگی میکردند گفته شد که باید اصل و نسب خود را فراموش کنند.
در دههی ۱۹۴۰ در پی مرگ آتاتورک، گروههای نژادپرست در ترکیه ملیگرایی را از این هم پیشتر بردند و هویت ملی «ترکیهایِ خالص» را شکل دادند. از دید آنها، ترکها از دشتهای آسیای مرکزی بودند، کردها «ترکهای ساکن کوهستان» بودند، و سایر تأثیرات قومیتی منحرف و خطرناک ارزیابی میشدند. چپگرایان و اسلامگرایان هردو مدرنیته و این ترکیب از یک ملتدولتِ تکقومیتی را تخطئه میکردند، و دولت «کمال آتاتورک» هردوی این گروهها را مجازات کرد. ناظم حکمت، شاعر مارکسیست، به ۲۸ سال زندان محکوم شد و محمد اکیف اِرسوی، متفکر مسلمان، یک دهه را در تبعید در مصر به سر برد، زیرا ملیگراییِ ترک را به زیر سؤال برده بودند.
از زمان به قدرت رسیدن «حزب عدالت و توسعه» (مشهور به آ.ک.پ.) در سال ۲۰۰۲، بسیاری از ملیگرایان ترکیبی را که رجب طیب اردوغان از محافظهکاری و نولیبرالیسم ایجاد کرده، تهدیدی برای هویت ملی ترکیه میدانند. اما دولتِ آقای اردوغان از طرف دیگر مورد تمجید نیز قرار گرفته، زیرا به تاریخنگاران اجازه داده که علناً در مورد تاریخ ارمنیان عثمانی صحبت کنند و محدودیتهای اعمالشده بر فرهنگ کردی را برطرف ساخته است. در دوران حکومت آقای اردوغان، هویت ملی مبتنی بر «ترک خالص بودن» تدریجاً با «ملیگرایی اسلامیِ» عثمانیان جوان جایگزین شده است. رهبران آ.ک.پ. معتقدند که حذف دین و قومیت از هویت ملی ترکیه تکرارِ اشتباهات کسانی خواهد بود که در دههی ۱۸۳۰ به مدرنسازی عثمانی پرداختند.
با گشودن دفاتر ثبت احوالِ عمومی ممکن است دولت ترکیه (ناخواسته) تصور ما را از معنای ملت ترک تغییر داده و به افسانهی پاکیِ نژادی برای همیشه پایان داده باشد. این که دسترسی تازه به فهرست اصل و نسبهای عمومی در این زمان ممکن شده، در واقع بخشی از یک محاسبهی سیاسی است. به دنبال عملیات نظامی ترکیه در عفرین در شمال سوریه، و با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۹، دولت امیدوار است که هویت «ملیگرای اسلامی» را به عنوان هویت محوری ترکیه بیش از پیش تحکیم کند.
«حزب عدالت و توسعه» به این ترتیب مدعی شده است که ملیگرایی اسلامی چیزی متفاوت با ملیگرایی جمهوریخواهان است: دولت با رویکرد اخیرش به در بر گرفتن اسلام، از اطمینان کافی برخوردار شده است که به شهروندان اجازه دهد اصل و نسب قومیتی خود را کشف کنند. شهروندان ترکیه میتوانند به میراث و اصل و نسب خود افتخار کنند و حتی در آن توجیهی برای تصمیمات سیاست خارجی دولت ترکیه بیابند. بایگانیهای خاکگرفتهی ثبت احوال نه تنها قرار است به ترکها یادآوری کند که از نظر نیاکان چه تنوع وسیعی دارند، بلکه همچنین به آنها یادآوری میکند که امپراتوری عثمانی بر چه سرزمینهای وسیعی حکومت میکرده، حکومتی که روزگاری در سه قاره گسترش یافته بود.
منبع: آسو
این مقاله را در ساوندکلاد بشنوید:
کایا گِنج رماننویس و مقالهنویس اهل ترکیه است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی اوست:
Kaya Genc, ‘Who Is a Turk? It’s Complicated,’ New York Times, 1 April 2018.
نظرها
bijan
خواندن این مقاله برای آندسته از ترک ها که سخت و سفت به قومیت و زبان ترکی چسبیده اند و از آن یک تابو ساخته اند سودمند است تا از خیال بافی پرهیز کنند.
اردبیللی
این درباره ما اذبایجانی ها هم صحیح است من بعد از کار گذاشتن تعصب و تحقیق زیاد به این نتیجه رسیدم که اذربایجانی ها با تورک ها و حتی فارس ها شباهت کمی دارند بیشتر اشتراک ژنتیکی اذربایجانی های کنونی با مردم عراق و یمن و عربستان است ( گروه J را دارند )
رضا
باید مطالبی از این دست را با چشم سر چشم دل خواند و از ناسیونالیسم از هر نوعش پرهیز کرد.
بابک
ترک ها تورک هستند الکی کینه توزی نفرمائید .یاشاسین تورک میللتی
m
ناسیونالیزم تنها راه حفظ سرزمینی هست که توش زندگی میکنی
وحید
بهتر است رادیو زمانه به جای پرداختن به همسایه بو داخل خانه بپردازد تامعلوم شود مردم ایران چه وضعیتی دارند تا ممعلوم شود مملکتی که بزور یک هویت فارسی برای آن می تراشند چند درصدش ریشه ترکی، عربی، فارسی و غیره دارند.
زهی خیال
از ناسیونالیسم از هر نوعش پرهیز کرد. (؟!)/ ناسیونال / ملی گرایی / ملت چیست؟ شمای که می گویی ناسیونالیسم بد است و ازش پرهیز شود؟ جایگزینت چیست؟ شما می توانی از گذرنامه و شهروند جهانی سخن بگویی؟ آیا سازمان ملل به من نوعی حق شهروند جهانی می دهد بدون مشکل به هر کشوری سفر کنم بدون گذرنامه ملی یک کشور؟ هر جا دلم خواست کار کنم؟ آیا من می توانم به راحتی از مرز ها عبور کنم بدون مجوز؟ من تا ملیت یکی کشورها نداشته باشم اساسا ممکن است حتی بدیهی ترین حقوق انسانی ام نادیده گرفته شود. به بین استرالیا با مردم پناهجو چکار میکند! البته من میدانم این گلوبالیستها از کجا سرچمشه میگرند. اتفاق مشکل کشورهای خاورمیانه این است، ملی گرایی/ناسونالیسم واقعی ندارند / قومیت گرایی را معادل ملی گرایی گرفتند! ملی گرایی واقعی رضاشاه و پسرش کمی جلو بردن/ در ایران هرگز در صد سال اخیر در شناسنامه قید نشده فارس یا کرد یا عرب باشی یا مجبور به پذیرش قومیتی/ مشکل ایران اینها نیست/ مشکل یک حکومت مذهبی است که تبعیض را بر اساس مذهب سیستماتیک کرده. میخواهی فرم استخدام یا قضایی یا آموزشی پر کنی جلویت چهار گزینه میگذارد: مسلمان (شیعه یا سنی)، کلیمی، زرتشتی، مسیحی! این معضل است. پس در ایران ملیت بی معنی است. اگر ملیت اینها می فهمیدند نمی پرسیدند دین و مذهبت چیست برای فرم حقوق شهروندی! ملیت مدرن همین است همه برابر باشند نسبت یه قانون اساسی مردمی. اینکه هیچ گونه تبعیضی بر اساس قومیت یا مذهب و عقیده و مشخصات فردی نباشد، ملاک عدالت برابری مشترک شهروندی و حقوق بشری و البته شایستگی .
زهی خیال
ای کاش این شهروند جهانی می بود. چون منم از این ملیت کذایی خاورمانه ا ی خسته و ناامیدم و خواهان داشتن مللیت حقیقی هستم/ کشورهای بس عقب مانده که باید از بخشی حقوق بدیهی انسانی ات چشم به پوشی مثلا حق حیات داشت باشی. برای گرفتن حق تحصیل یا کار یا امور قضایی باید به دروغ به یک از دیان و مذهب رسمی معترف بشوی!!! اگر دگرباش جنسی باشی جانت در خطر است. اگر بی دین باشی جانت در خطر است. اگر بگویی فلان عقیده را دارم یکی میاید ترورت میکند. این تروریست ممکن است مال یک حکومت باشد یا یک قوم گرا یا مذهبی!
روزبه
بجز کشور جزیرهای ایسلند که نسبتا دست نخورده اس تا این اواخر تقریبا تمام کشورها و و «اقوام» یک مخلوط و ملغمه ایست از ترکیب کلی قوم و نژاد های انسانی در طول هزاران هزار سال بدلایل مختلف از قبیل مهاجرت یا جنگ یا برای ایجاد پیوند مودت بین قبایل و طوایف خوبی اونهم اینکه ماچه عرب چه فارس چه ترک چه مغول چه روس همه از صدها یا هزار نسل گذشته باهم خویشاوند بودیم و میباستی بجای تاکید روی تفاوتها به نقاط مشترکمان توجه کنیم. به فرهنگ و زبان و آداب ورسوم یکدیگر احترام بگذاریم و به همدیگر نزدیک بشیم و اختلاط کنیم. دوستی و عشق ورزیدن تنها راه جلوگیری از جنگ و خونریزی با زنده باد و مرده باد یا یاشاسین فلان قومیت چیزی بدست نمیاد. بجایش بگید زنده باد انسانیت زتده باد آزادی زنده باد همه انسانها از هر قومی و رنگی و نژادی زنده باد دوستی ملتها. اینها نقاط مشترک همه ما انسانهاست.
اور گنج
د رامریکای هویت ملی عضویت در یک تابعیت و وفادرای به پرم و منافع ملی و قانون اسااسی استف چیزی در ایران اکثرا ندارند چون نه پرچم و نه قانون اساسی و نه منافع ملی وجود خارجی ندارد در عمل! مردم چیز یکه میبنند یک استباد مذهبی اشغالگر ظالم فاسد غارت گر است)، انگاری ایران یک سرزیمن خالی از سکنه بوده که اقوامی در سال 1035 مهاجرت کردند و در این سال یهویی رضاشاه بخشهایی از کشورهای کردستان و اذربایجان و اهواز و بلوچستان و ترکمنستان و... تصرف کرده کشور ایران را تاسیس کرده !، و یک ادم از خودش نمی پرسد در سال 1935 اصلا این کشورها وجود داشتند که رضاشه تصرف کند؟! (این را در سطح اشخاص سیاسی می توان دید، مثلا علیرضا نوریزاده می گوید اصلا قوم فارس نداریم و به شدت از قومهای عرب و کرد و ترک و بلوچ... حمایت میکند! ) و همان قدر یک هویت قومی اکثریت فارس نابود شده و اگر قومی هاست نمی گیوند قوم سیستانی فارسی زبان!
اور گنج
می گویند سیستانی زبان! در مقبال بقیه اقوام/اتنیکها منسجم تر داشته اند، ترک زبانهای ایران از خراسانی تا قشقایی تا اذربایجاتی همیگ میگوند ما ملت ترک! ملت لر هم سعی دارد بختیار ی ولاریستانی چند اتنیک گویشی فارسی تباری را ملت کند! در حالی کردگراها اتنیک های جدا از ه و یا به قدر کافی استقلال اتنیکی مثل کرمانج و سورانی و گورانی و فیلی و حتی لک ها کُرد می گیرد! اخیرا یک پان جدید ضظهور کرده به اسم کاسپین گرایی که مازنی و فارسهای گرگانی و کتولی و گیلکی و تالشی و تاتها را به نام ملت کاسپی معرفی میکند در شمال ایران! در بندرعباس تظاهرات می شود که سهریتان گاوبندی و طاهری و یا پارسیانن ضمیمه استان فارس شود تا لاقل ازنظر جغرافایی استان فارس با اسم خلیج فارس مسمایی داشته بادش! خلیج فارسی که هیج منطقه اطارفش فارس نیست! با این حساب بازنده اصلی هویت فارسی و در نهایت ملیت ایرانی است. دستاوردهای ضد بشری جمهوری اسلامی ولایت فقیه همین است که یک کشور از پاشانده از نظر اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی و قومی و ملی است!
اور گنج
در امریکای هویت ملی عضویت در یک تابعیت و وفاداری به پرچم و منافع ملی و قانون اساسی مردم خواانه عدالت گرا است، چیزی در ایران اکثرا ندارند / در امریکا ملیت بر اساس تز موسوم به "دیگ جوشان است" این تز، فرض می گذارد همه اعضای یک محصول مقوی و نشاط بخش می توانند باشد که در یک ظرف به نام جغرافیای کشور ایالات متحده امریکا هستند. همه اعضای سهمشان ایفا میکنند و در نهایت از محصول نهایی برابر بهره می برند مانند برابری حقوقی شهروندی، حقوق بشر، حق رای همگانی و کاندیداتوری آزاد همه شهروندان، خدمات عومی، ضمانتهایی برای حفظ کرامت انسانی مثل حمایتهیا اجتماعی هنگام فقر یا بی سرپرستی کودکان و... /البته اکنون در زمینه عدالت توزیع ثورت، اختلاف طبقاتی شدید است و این بزرگرتین نقطه ضعف امریکا است و موجب تهدید جدی موجودیت ملیت امریکایی ! متاسفانه با وجودی تز دیگ جوشان موفقیت نسبی داشته، اما به دلیل آزمندی لجام گیسیخته و خساست ثروتمندان و عدم اراده بر عدالت توزیع ثروت و مثلا گرفتن مالیات پلکانی از ثروتمندان باز توزیع مالیات اضافی به میان فقرا، این خطر فروپاشی ملیت امریکا تهدید میکند! اما این عیب تز دیگ جوشان نیست، بلکه عدم اجرا درست این تز فوق العاده خوب است!
اور گنج
اما در ایران کنوی جمهوری اسلامی ولایت فقیه، چون نه پرچم و نه قانون اساسی و نه منافع ملی وجود خارجی ندارد در عمل! مردم چیز ی که می بینند یک استبداد مذهبی اشغالگر ظالم فاسد غارت گر است)، انگاری ایران یک سرزمن خالی از سکنه بوده که اقوامی در سال 1935 مهاجرت کردند و در این سال یهویی رضاشاه بخشهایی از کشورهای کردستان و آذربایجان و اهواز(کشور مدعی پان عرب های جنوب و خوزستان ایران!) و بلوچستان و ترکمنستان و لرستان و کاسپین و... تصرف کرده کشور ایران را تاسیس کرده !، و یک آدم از خودش نمی پرسد در سال 1935 اصلا این کشورها وجود داشتند که رضاشه تصرف کند؟! (این را در سطح اشخاص سیاسی می توان دید، مثلا ع. ن. می گوید اصلا قوم فارس نداریم و در عین حال به شدت از قومهای عرب و کرد و ترک و بلوچ... حمایت میکند! ) و همان قدر یک هویت قومی اکثریت فارس نابود شده و اگر قومی هاست نمی گویند قوم سیستانی فارسی زبان!
ارش
همیشه اعتقاد داشتم و دارم که کشوری به نام ترکیه اصلاوجود خارجی نداره. اسم ترکیه یک اسم جعلی هست . یک کشوری که بخش ههای زیادی از اون برای صدهها جزو امپراتوری ایران بود و برای هزاران سال کردها و زازارها و ارمنی ها و یونانی ها اونجا زندگی کردن . حالا در طی یک دوره چند صد ساله یک قوم بیابانگرد وحشی از ترکستان اومدن به منطقه اناتولی و با زور شمشیر و ادم کشی و نسل کشی حاکم شدن . همه رو اعم از کردهها و ارمنی ها و زازارها و یونانی ها رو قتل و غارت کردن یه اسم جعلی به نام ترکیه هم گذاشتن . چیزی ااز دنیای تمدن نداشتن تمام چیزها را از سایر قوم ها و ملل گرفتن و سریع به اسم خودشون جا زدن . فقط یک نمونه اینکه جنش نوروز رو که کردهها برگزاار میکردن سعی کردن از بین ببرن اما الان در چند سال اخیر سعی کردن با عوض کردن اسم به نام خودشون ثبت کنن .این کشور جعلی ترکیه ههمه چیزش جعلی هست ترکها 20 درصد جامعه ترکیه رو هم تشکیل نمیدن.در زمان خود عثمانی ها هم زبان درباری اونها خط فارسی و زبان فارسی بود چند تا از سلاطین به فارسی شعر میگفتن و در کتاب ها اومده. حالا این پانترک ها مخصوصا از نوع ایرانیش کاسه داغتر از اش شدن و تاریخ جعل میکنن سرشونو مثل کبک کردن زیر برف.
از واقعیت تا حقیقیت
جناب آرش، شما دارید در مورد حق و حقیقت می گویید. حقیقت همین است کشور ترکیه ساختگی است، یعنی نه اساس قومی به نام تُرک این کشور تصرف کرده مثل فرانکها، نه مردمش به اراده خوش خودش را تُرک گفته اند / مثلا اکثریت مردم آلبانی خودشان آلبانیای که همین طو رکره و ژاپن و این قیل کشورها دارای اسنجام ملی بالایی هستند و دو مورد اخیر حقیقتا شایسته احترام ، امادر ترکیه دارند قومیت-زبان ترکی معادل یک کشور-ملت میگرد / اگر پان ترکیسم نبود و مثلا نام کشو رمی گذاشتند اناتولی، شادی 90% مشکلات ترکیه حل میشد. چون ترکیه واقعا کشو رمدرن و پیشرفته ای شدهف حقیقتا ظرفیت مهمی دارد برای کشوری تو مایه های سوئیس و یا امریکا! منتهی این پان ترکیسم آلوده شده اسلام گرایی نوعثمانی اردوغانی فرصت سوزی میکند! ترکیه می تواندمثل هند یک ابرقدتر باشد بدون اینکه هویت اتنیکهایش منکر شود. ایارن و بقیه کشورهیا خاومریانه همین طور. این حقیقت است. اما وقعیت این ترکیه وجود دارد. همان طور اسرائیل وجود دارد. 40 سال حکومت ایران منکر وجود اسرائیل است، اما واقعتی را نمی شود با نکار تغییر داد. === همه چیزی که ما می شنویم یک نظریه است . نه یک واقعیت . همه چیزی که ما می بینیم یک دیدگاه است . نه حقیقت. (مارکوس اورلیوس)
اورلیوس
کُردها فرصت های بزرگی از دست دادند، فرصت اقلیم که همه رپسی از دست، شادی سالها دیگر بوجود نیاید، کُرد بایتس به همی که دارند به چسبند. با هر قیمت و هر ترفندی نبایشت بقیه ترکیه و سوریه دوباره بگیرند. افسوس برزانی پچه فرصتی از دست داد. فکرش بکنید، ان سرزمین غنی از نفت و روزی 600 هزار بشکه صادارت نفت1 خدایا مگر یک حاکم چقد راباست بی فکر باشد . اقلیم کردستان اگر داندان رو جگر می گذاشت و این هوس اسمی استقلال کنار میگذاشت. ظرف ده ساتل چنان ارتشی میسازد که عراق در هم میکوبید. خامنه ای همین وط راست. اصلا اینها شش ماه از ننه شان به دنبا امده اند.
محمود
چرا ترکیه رو بچسبیم همین ایران خودمون که هویت فارسی میتراشند رو نگاه کنین به گفته دکتر صالحی وزیر خارجه محمود احمدی نژاد ۴۰ درصد ایران ترک زبانند و۳۰ درصد ایران فارسی زبان و۳۰ درصد مابقی هم کرد لر عرب گیلک مازنی بلوچ ارمنی ترکمن وغیره هستند پس اقلیت فارس وتراشیدن هویت فارسی برای ایران یک اشتباه محض است چون فارسها در ایران اقلیت هستند اول داخل خانه خودمونو باید ببینیم بعد در همیایه رو نگاه کنیم