احمد خلفانی: کتابخانه شخصی من
چه کتابهایی میخوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ احمد خلفانی ما را با کتابخانه شخصی خود آشنا میکند.
چه کتابهایی میخوانیم و کتاب چه تأثیری در زندگی ما گذاشته است؟ در روزگاری که شمارگان کتاب در ایران به ۳۵۰ نسخه کاهش یافته، این پرسش به جا به نظر میرسد.
با آداب کتابخوانی و کتابخانه شخصی احمد خلفانی، نویسنده آشنا میشویم:
این روزها چه کتابی را میخوانید؟
این روزها "جنایت و مکافات" داستایفسکی را برای بار دوم میخوانم. به موازات آن رمان "سرگشته راه حق" از کازانتزاکیس که در حقیقت زندگینامه فرانسیس آسیزی است.
برای اولین بار کی صاحب یک کتابخانه شخصی شدید؟ چند جلد کتاب داشت و در آن زمان کدام کتابها را بیشتر دوست میداشتید؟
کتابخانه شخصی من کم کم و به تدریج به وجود آمد و به این دلیل نمیتوانم به درستی بگویم از کی. انگار موجودی بوده که در طول سالیان آرام آرام بزرگ شده. جمع کردن کتاب از زمانی شروع شد که به آلمان آمدم. البته باید بگویم که من معمولا فقط کتابهایی را نگه میدارم که بدانم زمانی حتما میخوانم و یا دستکم به عنوان منبع به آنها مراجعه میکنم.
الان کتابخانه شما چند جلد کتاب دارد؟ کدام کتاب را بیشتر دوست دارید؟
حدود دو هزار و دویست جلد. سخت است بگویم کدام کتابها را بیشتر دوست دارم ولی میتوانم بگویم که کتابهای داستایفسکی، عطار نیشابوری، هدایت، کافکا و مارسل پروست و ... را خیلی دوست دارم.
معمولاً کتابخوانها به یک یا چند عنوان کتاب علاقه ویژه دارند تا آن حد که آن کتابها، به اصطلاح کتاب بالینیشان است. کتابی که همیشه دم دست دارند. کتاب بالینی شما کدام کتاب است؟
من به همین کتابهایی که در بالا نام بردم همیشه و همیشه مراجعه میکنم. و اگر هم گاهی ماهها بگذرد و مراجعه نکنم حضورشان در کتابخانه و همنشینیشان برای من حیاتی است. احساس خوبی است که بدانم هستند و هر وقت بخواهم میتوانم بخوانمشان.
چه چیزی در این کتاب برای شما قابل توجه است؟
اینکه خودم را در آنها مییابم، منِ حقیقیام که گاهی گم میشود. و نیز اینکه چیزهایی در این کتابها، و بیشک در کتابهایی دیگر، هست که احساس میکنیم تغییرناپذیرند و ما را با حقیقت خودمان پیوند دوباره و دوباره میدهند.
چه کتابی در زندگی شما اثر ویژهای داشته؟
کتابهای زیادی تأثیر گذاشتهاند. از هدایت گرفته تا فروغ و عطار و ساموئل بکت و مارسل پروست و کافکا و هدایت و داستایفسکی و گوگول و ...
به نظر شما چرا باید کتاب خواند، آن هم در عصر اینترنت و رسانههای اجتماعی؟
کتابهایی هستند که، وقتی چهره زمانه مکدر ، تکراری و گذراست، ما را به زمانی دیگر، به دنیایی دیگر، حتی میشود گفت به بیزمانی و به ابدیت و خلوص پیوند میدهند. وقتی که آن دنیای بیرون، ما را نمیخواهد یا مورد پسندمان نیست، میتوانیم به این کتابها پناه ببریم. در اینجا همه چیز هست. من همیشه این را تکرار میکنم و سخت به آن معتقدم: آنکه با دیگران رفت و آمد دارد، با زن و بچه و خانواده یا با دوستانش به خیابان میرود و خرید میکند و میگوید و میخندد، تنها نیمهای از وجود ماست. نیمه دیگر نیز، پرغوغا یا ساکت، ظاهراً همه آن کارها را انجام میدهد، ولی واقعیتش این است که، با احساسی از تنهایی، از دور نگاه میکند و بیآشیان است. خانهاش، خانه واقعیاش در کتابخانهها، لای کتابهاست. بله، بخش دوم ما تنها در آنجا مآوا دارد و احساس انس و الفت میکند. حالا ما، بفرض، خودمان را از کتاب محروم کنیم، آن بخش وجودیمان بیمأوا و بیآشیانه میماند، یعنی در حقیقت ما خواسته یا ناخواسته، با دست خودمان بخشی از وجودمان را آواره میکنیم. مگر آنکه بگوییم ما فاقد آن بخش دوم هستیم. ولی به ندرت کسی پیدا میشود که چنین ادعایی بکند. یا اینکه بگوییم برای آن بخش دوم جای دیگری غیر از کتاب و کتابخانه سراغ داریم. خوب، چنین چیزی هم ممکن است. ولی من چنین جایی را سراغ ندارم و معتقدم که اگر بهشتی بوده است و اگر این بهشت گم شده است، تکه هایی از آن را میشود به خوبی در کتابها یافت. البته خیلیها ممکن است تمام بهشت را بی کم و کاست در کتابها بیابند.
همچنین بگویم که کتاب (بر عکس اینترنت) ایستگاهی است برای توقف، توقف در کنار خیابانهای پرسروصدا و سرگیجهآور. مثل ایستگاههای قطار. آنهم قطار سریعالسیر زندگی. و این ایستگاه برای توقف، برای تعمق، برای نشستن و نگاه کردن، آنقدر مطبوع و آرامبخش است که آدم دوست دارد همانجا برای مدتی طولانی توقف کند، البته اگر قطارها بگذارند.
آیا پیش آمده کتابی را دور بیندازید؟
به سختی. یکی از دوستانم ایده جالبی به من داد، گفت کتابی را که نمیخواهی، بگذار در کارتون و ببر زیر زمین. و من الان سالهاست همین کار را میکنم. این است که در زیرزمین هم چند کارتون کتاب هست.
از این مجموعه:
- مهدی جامی: کتابخانه شخصی من
- لیلا سامانی: کتابخانه شخصی من
- مجید نفیسی: کتابخانه شخصی من
- مسعود کدخدایی: کتابخانه شخصی من
- مسعود نقرهکار: کتابخانه شخصی من
- یورگن هابرماس: کتابخانه شخصی من
◄ کتابخوان هستید و مایلید کتابخانه شخصی خود را در این مجموعه معرفی کنید؟
پس لطفا تماس بگیرید با culture (at) radiozamaneh.com
نظرها
نظری وجود ندارد.