گفتوگو با نماینده ۵ تشکل کارگری جنوب و جمعی از کارگران محور تهران -کرج
کارگران: ضرورت تشکل مستقل و شعار واحد
پاسخ نماینده ۵ تشکل کارگری جنوب و جمعی از کارگران محور تهران-کرج به پرسشهای زمانه درباره وضعیت مبارزات کارگری.
گفتوگو به مناسبت اول ماه مه / ۱۱ اردیبشهت روز جهانی کارگر:
پاسخ نماینده ۵ تشکل کارگری جنوب (کارگران پروژههای پارس جنوبی، کارگران پتروشیمیهای منطقه ماهشهر و بندرامام، فعالان کارگری جنوب، فعالان کارگری شوش و اندیمشک) و جمعی از کارگران محور تهران-کرج به پرسشهای زمانه درباره وضعیت مبارزات کارگری:
این امر چند علت دارد. یک علت مهم آن عبارت است از: نبود یا کمبود سازمانهای نیرومند و مستقل تودهای کارگری (مستقل از کارفرما، دولت، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی). روشن است که در صورت وجود چنین سازمانهایی (مثلا در سطح یک صنعت یا یک منطقه و به طور ایدهآل سازمانی سراسری مرکب از سازمانهای کارگری ریشهدار در میان کارگران و نه از بالا)، میتوان مبارزات گوناگون را هماهنگ و متحد و در نتیجه نیرومندتر کرد. پیداست که در این حالت بخت پیروزی کارگران – دست کم در مورد یک مطالبۀ معین – بالاتر خواهد رفت.
نکتۀ دوم عبارت است از نداشتن یک شعار واحد یا به عبارت دقیقتر یک استراتژی واحد در این زمینه که البته با علت اول یعنی نبود یا کمبود سازمانهای مستقل و نیرومند کارگری رابطۀ مستقیم دارد. در زمینۀ مزدهای عقبافتاده نخستین واکنش هر کارگر مطالبۀ مستقیم آن از کارفرماست. اما اگر کارفرما سرپیچی کند، یا غایب باشد، یا به کسی دیگر حواله دهد (مثلا پیمانکار بگوید که خود او مطالباتش را از صاحبکار یا از دولت دریافت نکرده)، یا واقعا به علت بحران موجود ناتوان از پرداخت مزد باشد و یا دائما وعده و وعید بدهد مثلا با پرداخت یک ماه و قول پرداخت بقیه در فرصتی دیگر، دائما پرداخت حقوق و مزایای معوقۀ کارگران را به عقب بیاندازد، چه باید کرد؟ ما برآنیم که در این صورت، کارگران باید به دولت که نمایندۀ کل کارفرمایان و سرمایه داران است فشار وارد کنند. به همین دلیل عدهای از فعالان کارگری و برخی سازمانهای سیاسی طرح ایجاد یک صندوق دولتی برای پرداخت بیدرنگ مزدها و مزایا و حق بیمههای عقب مانده را مطرح کردهاند. این صندوق باید موظف باشد معوقات کارگران را بپردازد. روشن است که کارفرما باید با این صندوق تسویۀ حساب کند.
علت سوم که شاید باید نخست به آن اشاره میشد به شرایط عینی و ذهنی طبقۀ کارگر در ایران ربط دارد. در زمرۀ شرایط عینی باید در درجۀ اول به وضعیت سیاسی اشاره کرد که نبود آزادی بیان و عقیده، نبود حق اعتراض، گردهمائی و راه پیمائی، حق اعتصاب، حق تشکل و حق تحزب در رأس آنهاست. در زمینۀ شرایط ذهنی باید به امر ضعف آگاهی طبقاتی و نبود تشکلهای سراسری تودهای مانند سندیکا و اتحاد سندیکاها و در شرایط مناسب کمیتۀ کارخانه و شورا غیره از یک طرف و نبود حزب سیاسی مستقل و آگاه طبقاتی کارگران در ایران از طرف دیگر، اشاره کرد. ما به خاطر محدودیت نمیتوانیم در اینجا این مباحث را بسط دهیم. تنها چیزی که میتوانیم بگوئیم تکیه بر ضرورت گسترش و وحدت مبارزات اقتصادی – اجتماعی کارگران و مبارزات سیاسی مستقل این طبقه و تلاش برای ایجاد سازمانهای درخور برای پیشبرد این دو عرصۀ بزرگ مبارزه است.
در اینکه وضع کارگران به فرض ادامۀ شرایط موجود بدتر خواهد شد تردیدی نیست. این واقعیت میتواند انگیزهای قوی برای ادامۀ مبارزه در عرصههای اقتصادی – اجتماعی و سیاسی و فرهنگی طبقۀ کارگر باشد. داشتن دید روشن و علمی در این باره اهمیت دارد. مثلا در مورد دستمزد حداقل تا کنون شماری از تشکلها و فعالان کارگری بر مادۀ ۴۱ قانون کار تکیه میکردند. بر اثر روشنگریهائی که در مورد نادرست بودن چنین خواستی در چند سال اخیر انجام شده و مهمتر از آن در اثر تجربۀ زندگی خود کارگران، بخش قابل ملاحظهای از فعالان کارگری به عدم کارآئی تکیه بر مادۀ ۴۱ قانون کار پی بردهاند و معیار دیگری برای دستمزد حداقل مطرح کردهاند که عبارت است از میانگین هزینۀ یک خانوار شهری بر اساس بودجۀ خانوار که از سوی بانک مرکزی منتشر میشود. طبق این معیار دریافتی ماهیانۀ کارگران برای سال ۱۳۹۷ نباید از ۵ میلیون تومان کمتر باشد.
اما تا نظام سرمایهداری باقی است «در بر همان پاشنه خواهد چرخید»! این واقعیت تلخ را باید شناخت اما نباید آن را پذیرفت! باید آن را تغییر داد و این کار تنها با عمل متحد طبقۀ کارگر آگاه در مبارزات اقتصادی- اجتماعی و سیاسی با هدف دگرگونی بنیادی جامعه و در اتحاد تمام صفوف طبقۀ کارگر با یکدیگر و با تمام زحمتکشان میسر خواهد بود.
باید توجه داشت که هدف سرمایهداران در تمام نقاط جهان نه بهبود وضع تودههای مردم و نه حتی بهبود وضع اقتصادی به طور کلی است. هدف آنها کسب حداکثر سود در شرایط معین است که ممکن است با رونق تولید همراه باشد یا نباشد. ما شاهدیم که به رغم بدی اوضاع اقتصادی (پائین بودن قدرت خرید اکثریت عظیم مردم، بیکاری وسیع، تعطیلی شمار زیادی از واحدهای تولیدی و غیره)، عدهای دائما ثروتمندتر میشوند.
میپرسید فعالان کارگری چه میتوانند بکنند؟ پاسخ ما این است که فعالان کارگری و به طور کلی کارگران و تمام زحمتکشان باید بدانند که هیچ کس غیر از خود آنها به فکرشان نیست و تنها خود آنها در اتحاد با یکدیگر میتوانند با تغییر اوضاع مشکلات خود را حل کنند. به طور مشخص در مورد واحدهای نیمه تعطیل یا تعطیل شده یا در معرض تعطیل کارگران میتوانند با تکیه بر نیروی شاغلان واحدهای مزبور و جلب حمایت کارگران دیگر – بویژه کارگران منطقه – نمایندگانی برای کنترل و یا ادارۀ تولید به وجود آورند. شرط پیروزی چنین حرکتی شرکت وسیع کارگران، پیگیری و پایداری آنها و حمایت کارگران و فعالان کارگری منطقه و تمام کشور است.
دفاعی بودن مطالبات کارگران دو علت اساسی دارد: یکی نبود یا کمبود تشکلهای مستقل و آگاه طبقاتی است تشکلی که باید کارگران را به حقوق خود آشنا کند، امکان تحقق آن خواستها و راه مبارزه برای آنها را نشان دهد و در جریان عمل دائما مبارزۀ کارگران را تصحیح و تکمیل کند. اینها در پاسخ به پرسش اول تا حدی توضیح داده شدند. علت دوم وجود بحران اقتصادی – اجتماعی و سیاسی در جامعه است و اینکه سرمایهداران و دولت میخواهند تمام هزینههای بحران را بر دوش کارگران بیافکنند. مثلا مزدهای عقبافتاده که تا حد زیادی ناشی از بحران اقتصادی است. تغییر کیفی در مبارزه هنگامی به وجود میآید که تغییری کیفی در آگاهی و سازمانهای کارگری به وجود آید. وحدت و هماهنگی مبارزات اقتصادی – اجتماعی (چه برای خواستهای دفاعی و چه خواستهای تعرضی)، شرکت کارگران در مبارزات سیاسی و بیان خواستهای سیاسی – چه به صورت ترکیب خواستهای اقتصادی – اجتماعی با خواستهای سیاسی و چه به صورت صرفا خواستهای سیاسی، و در نتیجه مبارزه برای ایجاد سازمانهای تودهای (ایجاد سندیکاها در محل تولید و اتحاد آنها در سطح یک صنعت یا منطقه یا سراسر کشور) و تلاش برای ایجاد سازمان سیاسی مستقل طبقۀ کارگر شرایط لازم برای تغییر کیفی جنبشاند.
گذشته از شرایط عینی باید در درجۀ اول به وضعیت سیاسی حاکم بر کشور اشاره کرد؛ نبود آزادی بیان و عقیده، نبود حق اعتراض، گردهمائی و راه پیمائی، حق اعتصاب، حق تشکل و حق تحزب و سلطۀ سرمایهداری نظامی – بوروکراتیک در رأس آنهاست، موارد زیر همان گونه که در پاسخ به پرسش نخست نیز گفتیم معضلات مهم و اساسی جنبش کارگریاند:
— نبود یا کمبود سازمانهای نیرومند و مستقل تودهای کارگری (مستقل از کارفرما، دولت، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی)، نبود حزب سیاسی آگاه طبقاتی کارگران.
— نداشتن یک استراتژی واحد در مبارزات و بسنده کردن به پاسخ بیواسطه یعنی ندیدن جنگل در پشت درختان منفرد.
— کمتوجهی به مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر.
آن عده از فعالان کارگری که به بهانۀ حرکت خودپو و خودانگیختۀ کارگران یا با تکیه بر اشتباهات جنبش کارگری در گذشته و در کشورهای مختلف به طور کلی ضرورت ایجاد سندیکاهای کارگری و ضرورت ایجاد حزب سیاسی طبقۀ کارگر را نفی میکنند دانسته یا ندانسته و خواسته یا ناخواسته به بیتشکلی کارگران دامن میزنند و از این رو به حفظ وضع موجود یعنی اسارت کارگران کمک میکنند.
تکیه بر گسترش و وحدت مبارزات اقتصادی – اجتماعی کارگران، تکیه بر مبارزات سیاسی مستقل این طبقه و تکیه بر ایجاد سازمانهای درخور برای پیشبرد این دو عرصۀ بزرگ مبارزه امری است انکارناپذیر، یعنی باید برای ایجاد سازمانهای تودهای طبقۀ کارگر و ایجاد حزب سیاسی آگاه طبقاتی کارگران تلاش کرد و پافشاری نمود.
بیشتر بخوانید:
◄ گفتوگو با پروین محمدی، نایب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران
◄گفتوگو با مهدی کوهستانی، فعال کارگری و مشاور اتحادیههای کارگری
◄گفتوگو با داوود رضوی
◄ گفتگو با بهروز فراهانی عضو «همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – فرانسه»
نظرها
روزبه
وظیفه تشکیلات صنفی خواسته های صنفیست ولی از صحبتهای این "نمایندگان " کارگران در این مقاله وابستگی و گرایشهای سیاسی به بعضی جریانات چپ به مشام میرسه . چیزی که همیشه از سالهای ۱۳۲۰ به این طرف مانع پای گرفتن یک جنبش واقعا مستقل کارگری شده و همیشه جای پای احزاب و گروه های سیاسی و دنباله رو خط مشی آنها و بنوبه خود چند دستگی آنها بخاطر وجود و نفوذ گروه های مختلف چپی. این دخالتها و تبدیل آنها به آلت دست احزاب و گروهای چپ خود یکی از دلایل عدم پای گیری جنبش مستقل کارگری بوده و هست و هر رژیمی آگاهانه همزمان یا بعد از سرکوبی چپ ها به سراغ این تشکلات به اصلاح صنفی تحت نفوذ چپها میرود. فکر نکنم چپها ی ایرانی از این به اصلاح کمک های خاله خرسه وار دست بردارند چون کارگران را فاقد درک و معلومات لازمه تصور میکنند و خود را وکیل وصیی پیشتاز طبقه کارگر.