زندان فشافویه، قعر جهنم
گزارشی از آنچه بر بازداشت شدگان هشت مارس، روز جهانی زن جلوی وزارت کار گذشت
جواد توللی- گزارشی از وضعیت اسفبار زندانیان مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ (زندان فشافویه). در این زندان، حقوق و کرامت انسانی زندانیان سیاسی با اغراض و کینه ورزی گارد زندان و عدم تفکیک جرائم و شرایط غیرانسانی حاکم بر این زندان، بیش از سایرین لگدمال میگردد.
* مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
به دوستان و مخاطبینی که این گزارش را میخوانند باید بگویم؛ این متن صرفا گزارشی ست از وضعیت اسفبار زندانیان مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ (زندان فشافویه) و روند بازداشت، بازجویی و طی مراحل قضایی پرونده من در آن نیامده است. بلاشک در این زندان، حقوق و کرامت انسانی زندانیان سیاسی با اغراض و کینه ورزی گارد زندان و عدم تفکیک جرائم و شرایط غیرانسانی حاکم بر این زندان، بیش از سایرین لگدمال میگردد.
متن گزارش:
متهمین با دستبند و پابند و سوار ماشین ون (داخل اتاق قفس مانند ون) از درب اصلی زندان که روبروی جادهی چرم شهر قرار گرفته؛ وارد زندان میشوند. از ابتدای ورود با توهین و سروصدا با زندانیان برخورد میشود. ابتدا محتویات جیب زندانی خالی میشود و بغیر از مدارک شناسایی و پول نقد بقیه چیزها را دور میریزند. بعد تا آمدن افسر نگهبان در سالنی که جلوی اتاق اداری زندان واقع شده، زندانی را مجبور میکنند رو به دیوار بایستد. بعد از حدود نیم ساعت و تحویل مدارک بازداشتگاه به بخش اداری، دست و پای زندانیان را باز میکنند و آنها را مجبور میکنند در محوطه سالن و جلوی افراد دیگر لباسهای خود را دربیاورند و کاملا برهنه شوند سپس مامور زندان و چند سرباز همراه آن مامور برای احتمالا تفریح و یا تحقیر زندانی، او را مجبور میکنند که با همان حالت برهنه چندبار بشین-برپا برود. درصورت اعتراض زندانی هم با توهین و سروصدا میگویند که احتمال دارد مواد مخدر یا اشیا دیگر در مقعد زندانی جاساز شده و با این کار میخواهند مطمئن شوند که زندانی چیز اضافهای با خود به داخل زندان نمیبرد. سپس لباسهای زیر، کمربند، بندکفش و جورابهای زندانی را داخل سطل آشغال میریزند و از زندانی میخواهند بقیه لباسهای خود را بپوشد. بعد از آن زندانیان به داخل بخش اداری میروند و تک تک جلوی دوربین میایستند تا از چهره آنها عکس گرفته شود. همزمان مشخصات زندانی پرسیده میشود تا با مشخصات قبلی تطبیق بدهند. بعد از این مرحله از زندانیان انگشت نگاری میشود. بعد از آن زندانیها را به صف کرده و بهمراه چند سرباز با دستبند پس از طی مسافت طولانی در محوطه زندان، به افسر نگهبان قرنطینه ۱۰-۵ روزه (اندرزگاه یک_سالن دو) تحویل میدهند. از این مرحله به بعد دستبند متهمین را باز میکنند و پس از به صف کردن به سمت انبار لباس میبرند. پس از گرفتن و دور انداختن کفشهای زندانیان؛ در آنجا یکبار دیگر افراد را مجبور میکنند در حضور یکدیگر کاملا برهنه شوند. سپس به هر زندانی یک شورت، یک زیرپوش، یک جفت دمپایی و یک حوله میدهند و پس از پوشیدن لباسهای زیر از زندانیان میخواهند مجددا شلوار و پیراهن خود را بپوشند. بعد از این مرحله بصورت فرمالیته زندانیان را جلوی بهداری به صف میکنند و پس از چند سوال و جواب سطحی پزشک زندان در مورد بیماریهای خاص و اعتیاد و پر کردن یک فرم، زندانیان را تحویل وکیل بند میدهند. (وکیل بندها معمولا از بین زندانیان با سابقه و دارای محکومیت طولانی انتخاب میشوند)
زندانیها پس از طی چند راهرو به قرنطینه یک منتقل میشوند. هروکیل بند از بین زندانیانی که سابقه دعوا و چاقوکشی دارند و اصطلاحا «لات» هستند چند نفر را بعنوان انتظامات قرنطینه انتخاب کرده که این افراد مسئول برقراری نظم مورد نظر وکیل بند و افسر نگهبان هستند.
به هر زندانی دو تخته پتو میدهند (هرکس که یکبار پایش به زندان فشافویه رسیده باشد میداند که پتوها چقدر کثیف هستند؛ روی پتوها استفراغ، باقیمانده غذا و لکههای دیگر کاملا مشهود است و اکثرا پتوها چند سال شسته نشده و پر از ساس و شپش است.)
قبل از ورود به قرنطینه، هر زندانی پشت پردهای که روبروی درب قرنطینه کشیدهاند مجددا یکبار دیگر جلوی انتظامات کاملا برهنه و تفتیش میشود. (لازم است بگویم برهنه کردن زندانی جلوی جمع و آنهم به دفعات؛ نقض واضح حقوق زندانی و از بدترین اشکال تحقیر و شکنجه محسوب میگردد.) بعد از این با پوشیدن لباس و دادن کارت تلفن، زندانی با پتوها و یک عدد لیوان یکبار مصرف پلاستیکی و یک عدد قاشق یکبار مصرف پلاستیکی به داخل قرنطینه هدایت میشوند. (به زندانی تاکید میشود که این قاشق و لیوان یکبار مصرف باید تا پایان قرنطینه حفظ شود چون برای آب و غذا خوردن فقط از همان یک عدد باید استفاده کنند. این مسأله بگونه ایست که بعد از دو سه روز عملا لیوان و قاشق قابل استفاده نیستند و زندانیان مجبور هستند از لیوان و قاشقهای سالمی که از زندانیان قبلی در سلولها مانده استفاده کنند.)
مطلب مهمی که در ابتدای گزارش ذکر نشد این است که موقع ورود به زندان، مبلغ پانزده هزار تومان از پول نقد هر زندانی ضبط میشد تا یک هفته بعد، از بانک پارسیان یا پاسارگاد برایش کارت اعتباری مخصوص خرید در زندان صادر شود. در طی یک هفته اول، زندانیان تازه وارد قادر به خرید از فروشگاه زندان و شارژ کردن کارت تلفن نیستند.
شب اول قرنطینه؛ زندانیان تازه وارد را در اتاقها (سلولها) تقسیم میکردند. در هر اتاق دو یا سه تخت ۳طبقه هست که بخاطر تعداد زیاد زندانیان، عدهی زیادی مجبور میشوند روی زمین و زیر تختها در شرایطی کاملا غیربهداشتی بخوابند. در هر اتاق یک توالت و حمام هست که بصورت یکجا و در فضایی به متراژ یک متر در دو متر قرار گرفته و با یک پرده سفید رنگ از فضای اتاق جدا شدهاند و تقریبا حمام یا توالت رفتن زندانیان در وضعیت بسیار بدی (از لحاظ نقض حریم شخصی) انجام میشود.
حمامها دوش ندارند آب گرم هم وجود ندارد. در طول شبانه روز فقط دو ساعت قبل از ظهر و چند ساعت از عصر تا سرشب آب حمام و توالت وصل میشود. که این آب هم از چاههای حفرشده در محوطه زندان فشافویه تامین میشود. بدلیل نداشتن کارت اعتباری برای خرید، افراد نمیتوانند از بوفه زندان آبمعدنی بخرند و همگی مجبور هستند از همان آب آلوده و بدمزهای که از چاه میآید بعنوان آب آشامیدنی استفاده کنند. تفکیک جرائم در زندانها رعایت نمیشود. مثلا زندانیان با جرائم سرقت مسلحانه، فروش مواد مخدر، ضرب و جرح و… در کنار زندانیان سیاسی نگه داری میشوند. فقط معتادان به مواد مخدر بصورت جداگانه در دو اتاق در شرایط وخیمی از لحاظ پزشکی و بهداشتی تفکیک میشوند و روزانه یک یا دو نوبت تحت نظر انتظامات زندان به آنها قرص متادون داده میشود.
لامپ راهروها و اتاقها شبانه روزی روشن است و کلیدی برای خاموش کردن لامپها در راهروها و اتاقها تعبیه نشده است. در سقف هر اتاق دو عدد جعبه فلزی مربوط به دستگاه پارازیت برا مختل کردن موبایلهایی که احتمال میدادند قاچاقی وارد قرنطینه شده باشد، نصب شده است. (جلوی درب دو اتاق در طبقه دوم سالن B و بالای قرنطینه دراویش، دو جعبه فلزی متفاوت هم نصب شده بود که احتمالا مربوط به دستگاه شنود برای گفتگوها و مراسمات دراویش استفاده میشد. (البته این ادعا فقط حدس و گمان بعضی از زندانیان بود و دقیقا نمیتوان ادعای شنود را بصورت قطعی مطرح کرد.)
بیدار باش بدین شکل بود که هر روز ساعت شش صبح با سروصدا و توهین، انتظامات همه زندانیان را بیدار میکردند و از آنجا که در هر اتاق بیشتر از بیست زندانی حضور داشت اسامی افرادی که قرار بود در آن تاریخ به دادسرا برده شوند جلوی هر اتاق خوانده میشد. ساعت هفت صبح با صدای بلندگوی زندان همه را به هواخوری اجباری میبردند. با توهین و تشر افسرنگهبان و انتظامات، زندانیان را برای آمارگیری به صف میکردند و بعد از حدود یکساعت که آمارگیری تمام میشد همه به اتاقها برمیگشتند. بعد از خوردن صبحانه مجددا همه به هواخوری برمیگشتند و اتاقها توسط انتظامات تخلیه میشد. ساعت ۱۲ظهر زندانیان برای ناهار به داخل اتاقها برگردانده میشدند و ساعت یک ناهار توزیع میشد. بعد از ناهار حدود ۳/۳۰ بعدازظهر مجددا همه به هواخوری اجباری برده میشدند و مجددا آمارگیری انجام میشد. ساعت ۱۰/۳۰ شب و پس از توزیع شام از بلندگوی زندان اعلام خاموشی میشد و درب همه اتاقها توسط انتظامات قفل میشد.
از آنجاییکه که کارت اعتباری برای خرید نداشتیم، کارت تلفن شارژ نداشت و امکان تماس با بیرون از زندان فراهم نبود. فقط هر روز زندانیان تازه وارد را در سالن به صف میکردند و تک تک با نوشتن اسامی خود و زدن اثر انگشت جلوی اسم، هر زندانی میتوانست در حضور زندانبان به مدت دو دقیقه با بیرون از زندان تماس بگیرد.
روز اول یا دوم از تازه واردها خونگیری میشد که احتمالا برای تشخیص ایدز و هپاتیت انجام میگرفت.
روز دوم قرنطینه، زندانبان (فردی به نام کرمی) همه زندانیان جدید را در سالن A به صف میکرد و چهار برگ شامل تست روانشناسی و سوالات عقیدتی بین زندانیان توزیع میکرد. سوالهای عقیدتی بطور صریح مصداق تفتیش عقیده بود. مثلا پرسیده بود آیا مسلمان هستید؟ آیا در نماز جمعه شرکت میکنید؟ آیا به ولایت فقیه اعتقاد دارید؟ آیا روزه میگیرید؟ (این قسمت از سوالات را علیرغم اصرار زندانبانان، خیلی از بازداشت شدگان جواب نمیدهند)
بعد از حدود یک هفته و گذراندن قرنطینه اول، زندانیان به قرنطینه دوم (قرنطینه ۴۵ روزه) منتقل میشوند. قرنطینه دوم در همان اندرزگاه قرار دارد و با چند راهرو به قرنطینه اول وصل میشود.
در قرنطینه ۴۵ روزه، شرایط همان بود حتی بدتر از قرنطینه اول، فقط تنها تفاوتش این بود که کارت اعتباریمان رسید و توانستیم کارت تلفن را شارژ کنیم و یا بشقاب، لیوان، قاشق، آبمعدنی و شلوار راحتی بخریم. اما شرایط بدترش این بود که مثلا تنها دو حمام برای صد زندانی سالن ما موجود بود. آب گرم داشتیم اما حمامها درب نداشت و از آنجاییکه زندانیها جلوی حمامها صف میکشیدند؛ هرکس به ناچار میبایست جلوی چشم بقیه زندانیان حمام کند.
سالنی در آنجا بود (سالن ۴) که بین زندانیها به آکواریوم معروف بود و به سالن ۲ هم، تی سی میگفتند. در قرنطینه دوم هم مثل قرنطینه اول تفکیک جرائم رعایت نمیشد، متاسفانه زندانیان خطرناک با درب قوطی کنسرو و اشیا فلزی دیگر که از بوفه میخریدند برای خود چیزی شبیه چاقو درست میکردند که این مسأله اوضاع را بدتر میکرد.
در سلولهای قرنطینه دوم یک نفر از طرف وکیل بند مسئول بود تا در ازای گرفتن سیگار، شوینده و چیزهای مصرفی دیگر؛ ناهار و شام را در بشقاب زندانیان توزیع کند و بعد بشقابها را تا وعده بعدی برای شستشو جمع آوری کند. در قرنطینه ۴۵روزه، هر سه روز در میان از هر اتاق یک زندانی موظف بود به اندازه قیمت یک پاکت سیگار بهمن یا وینستون (بسته به میل وکیل بند) از کارت اعتباری خود به وکیل بند بپردازد. فروش قرصهای مخدر در قرنطینه دوم کاملا علنی توسط انتظامات انجام میشد؛ هر قرص متادون ۳هزار تومان و هر قرص B۲ به قیمت ۵هزارتومان بفروش میرسید.
این گزارش بدون ذرهای اغراق و غلو نوشتهام و امیدوارم با انتشار آن بتوانم گوشهای از وضعیت غیرانسانی و اسفبار زندان فشافویه را در اختیار نهادهای مدافع حقوق انسانی و احزاب و سازمانهای پیگیر وضعیت زندانیان، گذاشته باشم.
نظرها
کیان
تمام این اعمال که بر سر مددجو بیچاره به حق یا ناحق می آوردند ، بند مشاهده کرده و طعم توهین و کتکهای گاه و بی گاه را که اغلب از سوی وکیل بند و اراذل دوروبریش نثار مان میشد را چشیده و نمینوانستیم حتی کوچکترین اعتراض ً یا یا دفاعی از خود نماییم
محمد شریفی مقدم
گزارش یک زندانی از زندان هولناک "فشافویه" دیروز صبح وقتی داشتم برای ملاقات از بند خارج میشدم، گوشه کریدور پسربچه نوجوانی را دیدم که افسر نگهبان نگهش داشته بود و با او صحبت میکرد. در آن چند لحظه تنها متوجه شدم که اسمش نیماست و تازه به این تیپ منتقل شده است. آنطور که بعدتر افسر نگهبان برایم گفت: نیما ۱۶ ساله است و دو هفتهای از بازداشتش میگذرد، ۱۰ روزی را در قرنطینه زندان سپری کرده و اکنون به سالن ۳ منتقل شده است. از او میپرسم: «صبح به نیما چه میگفتی؟»، - اول که اطلاعاتش رو گرفتم. شاید مددکاری بتونه براش کاری انجام بده. بعد هم راجع به قرص، مواد و خلاف گفتم و بیشتر راجع به لواط توضیح دادم، همین. گفتم تا حواسش باشه. اینطور بچهها رو سریع ترتیبشون رو میدهند. ما هم بیست و چهار، چهل وهشتیم، ۲۴ ساعت شیفت، ۴۸ ساعت آزاد. روزایی که خودم هستم سراغشرو میگیرم ولی دو شیفت دیگه شیر تو شیره.» این افسرنگهبان با این که به دستور رئیس زندان افسرها نباید با ما صحبت کنند، جز معدود افسرانی است که هر بار برای دادن جیره غذا میآید، چند دقیقهای میماند و گپ میزنیم. میگوید: «همین دیشب تلویزیون نشون میداد رئیس قوه و رئیس سازمان {سازمان زندانها} رفتند کانون اصلاح و تربیت و میگفتند خدارو شکر که تعداد کمی اینجاند.» میگویم یک یادداشت مینویسم راجع به بچهها. میپرسد: «اثری داره؟» میگویم: «بیاثر هم نیست»
فشافویه
زندان فشافویه (تهران بزرگ) در منطقه گرم و خشک حسن آباد قم قرار دارد. دقیقتر بگویم چند کیلومتری از فرودگاه فاصله دارد و زندانیان در هواخوری گهگاه برای گذران زمان تعداد هواپیماهایی که در روز از فراز هواخوری گذر میکنند را میشمارند. از متروی کهریزک با یک تاکسی میتوان به آن رسید و اگر با اتومبیل باشید جایی در اتوبان قم که برای رسیدن به فرودگاه به راست میپیچید کافی است به چپ بپیچید تا برجکهای زندان نمایان شود. این زندان چهار تیپ فعال برای اسکان زندانیان دارد که هر تیپ حدود ده بند را در خود جای داده است. هر بند از ۱۶ اتاق (۸ اتاق در سمت راست و ۸ اتاق در سمت چپ) و هر اتاق ۵ تخت سه طبقه (جمعا ۲۴۰ تخت)، ۱۶ حمام و ۱۸ توالت در انتهای بند که اغلب در سه چهارتایشان مداوم هروئین مصرف میشود و چندتایشان خراب است، شکل میگیرد. جمعیت بندها عموما ۵۰۰ نفر بوده که از دو برابر ظرفیت بند بیشتر است. در اغلب این بندها حضور نوجوانان مشهود است. گرچه شمار بالای زندانیان با سن کم، زندان را بر آن داشته تا در هر تیپ یک تا سه بند موسوم به «بند جوانان» شکل دهد. بندهایی که اسما به متولدین سال ۷۶ به بعد اختصاص دارد. در این بندها که بین زندانیان به «بند شاپرکها» معروف است از نوجوانان ۱۵ و ۱۶ ساله تا افراد ۳۰ تا ۳۵ ساله حضور دارند.
زندان
تعدادی از افراد زیر ۱۸ سال زندانی در فشافویه را، کودکان بدون شناسنامه ایرانی و بدون اوراق هویت افغانستانی تشکیل میدهند که نداشتن برگهای برای اثبات سنشان آنها را به جای کانون اصلاح و تربیت، راهی فشافویه کرده است. نوجوانان که برای اولین بار با زندان مواجه میشوند، شانههایشان زیر بار بد رفتاری جسمی، محرومیت از آزادی و بودن با خانواده و دوستان سابقشان و زندگی در مکانی پر ازدحام خُرد میشود. این نوجوانان به بیگاری گرفته میشوند، معتاد میشوند و از آنها سواستفاده جنسی میشود. گردش مالی مخدر در هر بند، بیش از صد میلیون تومان در هفته است. این مواد از سه طریق به بند میرسد؛ "محل" هم توسط افسر نگهبان که مقدار ناچیز و به صورت خصوصی اینگونه تبادل میشود و "انباری" که زندانیان در جریان اعزام به دادگاه و یا هنگام بازداشت از بیرون زندان با خوردن و حمل در معده یا مخفی کردن در مقعد مقداری مواد با خود میآورند که این مقدار نیز بسیار ناچیز است. عمده مخدر زندان به شیوه پرتابی (پرتاب بسته توسط مسئولین زندان به هواخوری در ساعتی مقرر) تامین میشود. بستهای که ۵ میلیون تومان ارزش دارد و با پرت شدن به هواخوری قیمتش به ۵۰ میلیون تومان میرسد.
زندانی سیاسی
ساعت حدود سه نیمه شب بود که درگیری شروع شد. تیزی و قمه بود که به بدنها میخورد و فلکس و شیشه بود که به سر و کول هم پرت میشد تا چهار و نیم این طورها هم طول کشید، 9 نفر را بردند بهداری، سر چی؟ سر یک پسربچه که امشب این اتاق باشد یا اون اتاق. رابطه جنسی نیز اگر فرد همسری نداشته باشد با هر بار پانصد هزار تومان است. روحانی زندان میتواند فردی را برای صیغه و ملاقات شرعی به وی معرفی کند. همچنین برخی در بندها پسر تک پَری برای خود دارند که تک پَر هزینههایش بر عهده آن فرد است و از احترام برخوردار است. (در همین زندان زندانی سیاسی جوان را در سلول دو مجرم کشتند که هنوز بر سر بررسی قتل او بین قوه قضائیه و رئیس زندانها و مجلس ادامه دارد و قطعا بزودی در این نزاع عمدا فراموشش میکنند)