خشکی و دریا – عناصر سیاست جهانی
کارل اشمیت/ ترجمه شاهد عبادپور- جنگ دریایی و جنگ زمینی بهروشنی قابل تفکیک بود. هر کدام از این دو شیوهی جنگ، مفاهیم خاص خود را داشت – یعنی تئاتر جنگ، دشمن و غارت. اما جنگ هوایی مدرن نه از فضای ویژهی خود و نه بهعبارتی از صحنهای برخوردار است.
تمایز خشکی-دریا یکی از دقایق مهم تفکر کارل اشمیت در باب سیاست و حقوق بینالملل است. وی در آثارش اغلب به این تمایز بازمیگردد. بخشهایی از کتاب «نوموس زمین» (۱۹۵۰) را به همین مطلب اختصاص داده است و کتابی نیز با عنوان «خشکی و دریا» (۱۹۴۲) دارد. بهعقیدهی او در تمام لحظات بزرگ تاریخ این تمایز پدیدار میشود و ما مقهور نزاع این دو عنصر از عناصر چهارگانه بودهایم. مقالهی کوتاه «خشکی و دریا – عناصر سیاست جهانی» (۱۹۵۱) را که مختصری مستقل در این باب است، اشمیت احتمالن شخصن یا به کمک دخترش بهزبان اسپانیایی نگاشته است. این متن نخستینبار توسط گونتر ماشکه، یکی از شارحان بنام اشمیت، به زبان آلمانی ترجمه و منتشر شده است.
در آغاز تابستان ۱۸۱۲ ناپلئون وارد خاک روسیه شد. در همان زمان گوته، یکی از ستایشگران او، شعری در مدح ماری لوئیس، همسر ناپلئون و شهبانوی فرانسه نوشت. شاعر بزرگ آلمانی تحت تأثیر وقایع آن دوره بود و در جنگی که ناپلئون بر علیه انگلستان و متحدیناش پیش میبرد، نزاع عناصر طبیعی را میدید، نزاعی میان خشکی و دریا. از این منظر در سرودهاش میگوید: «فرعیات کنار رفته است، اکنون تنها خشکی و دریا وزنه است.»
در روزهای پیمان آتلانتیک (Atlantik-Pakt)، این بیت را باید ازنو به خاطر سپرد. امروز، حتی بیش از دوران ناپلئون، دریا و خشکی دربرابر هم قرار گرفتهاند. در پیمان آتلانتیک، در برابر فضای اقیانوس اطلس، زمینهای منطقهی روسی-آسیایی را داریم. در این پیمان، تضاد میان خشکی و دریا با سادگیِ تمامِ نیروهای عنصری پدیدار میشود. تاریخ جهان هماکنون بیاندازه پیچیده است، و در نتیجه جبهههایاش نیز بر انگیزهها و دیدگاههای مختلفی استوار گشته است. دراینجا فرمها و الگوهای ثابتی وجود ندارد. عوامل بسیار متنوعی وارد تاریخ جهانی شده است: دین و فرهنگ، نظامهای اقتصادی، دولتها و ملتها، طبقهها و نژادها، شخصیتهای بزرگ و اقلیتهای متغیر. ترکیبها و وقایع بسیار متمایزی همدیگر را قطع میکنند. لذا راههای بسیاری نیز برای جنگکردن هست: جنگهای مذهبی، جنگ اقتصادی، جنگ دودمانی، اتحاد و جنگ داخلی و غیره. لیکن در تمام لحظات بزرگ تاریخ، نیروهای بنیادی خشکی و دریا پدیدار میشوند و ما مقهور نزاع این عناصریم. هر زمان که تاریخ جهانی به اوج تنش رسیده این عناصر درگیرباهم، یعنی خشکی و دریا، بهمثابهی محرکهای اصلی رخداد خود را نشان دادهاند.
مورخان بزرگ، تاریخ جهان را از منظر تضاد میان خشکی و دریا طبقهبندی کردهاند. دریاسالار فرانسوی، کاسته (Castex)، اثر جامعی با عنوان «خشکی در برابر دریا» (La mer contre la terre) منتشر کرده بود.
البته کاسته بسیار متأثر از تاریخ اروپایی سه قرن گذشته بود، یعنی تحت تأثیر این تصور که انگلستان – درآندوره ارباب دریاها – رقبایاش را در قاره – اسپانیا، فرانسه، آلمان – تکبهتک شکست داده بود. ماهان (Mahan)، دریاسالار آمریکایی، مسأله را به افق وسیعتری از اروپا برد. او بر این امر واقف بود که سلطنت بر دریاها تنها از درون یک جزیره ممکن است، لیکن انگلستان بهدلیل پیشرفتهای مدرن اکنون بسیار کوچک بود. حال این ایالات متحده بود که بهعنوان بزرگترین جزیرهی زمان ما باید مناسبات قدیمی میان خشکی و دریا را حفظ میکرد تا ضامنی بر صلح آنگلوساکسونی بر زمین باشد.
تعالیم جغرافیدان بزرگ انگلیسی، مکیندر (Mackinder)، برای ما حتی مهمتر است. وی خشکی را در کلیت خود جزیرهای بزرگ میدید و به عقیدهاش بلوکهای بزرگ قارهی آسیا جزیره-جهان را شکل دادهاند. جمعیت این جزیره-جهان وسیع، یعنی تودههای قارهی آسیا، که به نظر این نویسنده تا رود البه (Elbe) گسترده است، ملتهای سواحل اقیانوسها را که ضامن اصلی تمدن و صلح جهانیاند، در امواجی متوالی غرق میکنند.
حقوقدان برجستهی اسپانیایی و متخصص حقوق بینالملل، کامیلو بارسیا ترلس (Camilo Barcia Trelles)، اخیرن اثر قابل توجهی در مورد پیمان آتلانتیک منتشر کرده است.
نویسنده به این واقعیت شگفت اشاره میکند که در این پیمان دریا و خشکی در مقیاسی سیارهای در مقابل هم قرار گرفتهاند، و از این واقعیت برای افشای تناقضات متعدد در سیاستهای آمریکای شمالی استفاده میکند، سیاستهایی که میان انزوای سنتی و مداخله در سطح جهانی در نوسان است.
آگاهی از تضاد بزرگ عناصر
سنت ایالات متحدهی آمریکا که ریشه در انزواطلبی دکترین مونرو (Monroe-Doktrin) دارد، اساسن نوعی ضد-سنت است و تصوری از جهان ارائه نمیدهد که پایه و اساس یک سیاست منسجم جهانی قرار گیرد. کتاب بارسیا ترلس یکی از مهمترین آثاری است که در رابطه با موضوع مهم سیاست جهانی نوشته شده است. آگاهی از تضاد بزرگ عناصر به نحو چشمگیری مدیون این اثر است.
پیشتر در سال ۱۹۱۲، نویسندهای اهل آمریکای شمالی، هومر لی (Homer Lea)، کتابی با عنوان «روز ساکسون» (The Day of the Saxon) منتشر کرده بود، کتابی پر از پیشبینیهای شگفتانگیز، که برای مثال پرل هاربر در آن دقیقن پیشبینی شده بود.
بهویژه این مطلب که مسألهی منطقهی دریایی اقیانوس آرام را نمیتوان جدا از مسألهی منطقهی دریایی اقیانوس اطلس دید. زمین امروزه – همانطور که هومر لی میگوید – بینهایت کوچکتر از برج بابل است.
در آن زمان، در سال ۱۹۱۲، هنگامیکه این جملات نوشته میشد، تاریخ جهان به کنارهمقرارگرفتن عناصر و آنتیتز سادهی خشکی و دریا تقلیل یافته بود. هنوز خبری از حملونقل هوایی، روشهای نوین تخریب از قبیل بمب اتمی، بمب هیدروژنی و سلاحهای دیگری نبود که علم مدرن در اختیار حاکمان زمینی قرار داده است. تا جنگ جهانی اول، دو عنصر دیگر یعنی هوا و آتش اهمیتی در سیاست جهانی نداشت. امروزه به طرق مختلف در جنگ شرکت دارند، نه به عنوان دو عنصر جدیدی که به دو شیوهی سنتی جنگ اضافه شود. بلکه مسبب نوعی دگردیسی تام در مفهوم جنگ بودهاند، بهطوریکه تمایز هنوزهمبرقرار نبرد دریایی و نبرد زمینی مسألهدار شده است. شالودهی حقوق بینالملل تا به امروز همین تمایز بوده است. تا به امروز، یعنی تا دو جنگ جهانی اخیر، [این دو شیوه] بهدلیل عرصههای مختلف جنگیشان از همدیگر متمایز بودهاند. تصوری از یک رویداد داشتیم که ابهامی در آن وجود نداشت، درنتیجه میتوانستیم از صحنهی جنگ سخن گوییم، از نوعی «تئاتر جنگ» که در برابر هر تماشاگری همچون بر صحنهای اجرا میشد.
جنگ دریایی و جنگ زمینی بهروشنی قابل تفکیک بود. هر کدام از این دو شیوهی جنگ، مفاهیم خاص خود را داشت – یعنی تئاتر جنگ، دشمن و غارت. اما جنگ هوایی مدرن نه از فضای ویژهی خود و نه بهعبارتی از صحنهای برخوردار است. اینطور نیست که هر آنچه در نبرد دریایی و نبرد زمینی روی میدهد، صرفن و بهطور ساده در بعدی سوم یعنی در هوا تکرار شود.
انسان قادر نیست از موانع عبور کند
بلکه در جنگ هوایی، درواقع با فقدان یک سناریو و یک صحنه مواجهایم. یک تماشاگر جنگ هوایی غیرقابل تصور است، زیرا ناظری را که گردن برافراشته و از زمین یا از روی دریا رو به آسمان نگاه میکند، درحالیکه نیروی هوایی حملات مرگبارش را از بالا به پایین انجام میدهد، نمیتوان بهراستی تماشاگر نامید. در این وضع دیگر نمیتوان از صحنه یا تئاتر جنگ سخن گفت. نبرد هوایی، نبردی در خدمت انهدام محض است، و جنگ با وسایل فنی مدرن از آن نیز مهیبتر. امروزه عناصر چهارگانهی آتش-آب-باد-خاک بهنظر در مخلوطی انفجاری ترکیب گشتهاند.
در رابطه با این «بدویت» ترسناک جنگ همهجانبهی مدرن، دو نگرش متفاوت قابل تصور است. مطابق با یک مفهوم خوشبینانه از فنآوری مدرن، توسعهی تکنولوژیک بهطور پیوسته ادامه دارد، قدرت تسلط بشر بر طبیعت و عناصر دائمن در حال افزایش است. زمین که هماکنون بسیار کوچک است با مسألهای دیگر مواجه است: اتحاد و صلح در آن به مشکلی بدل شده است که تکنولوژی مدرن بهراحتی چارهاش را مییابد. ضدیت خشکی و دریا و درنتیجه ضدیت عناصر رفع میشود. امروزه بسیاری براین باورند که از راه هوا امکان تسلط بر زمین و دریا وجود دارد. میگویند که هوا خشکی و دریا را میبلعد. برای این دیدگاه، زمین دیگر چیزی جز خاک طبیعی نیست که انسان بر رویاش راه میرود و غذا و سرپناه میجوید. سیارهی ما به یک فرودگاه ناب برای ناوبری هوایی بدل میشود، یا به معدنی که حاوی اورانیوم و مواد دیگر موردنیاز صنعت مدرن جنگ است. امروزه با دیدگاههای تخلیلی بسیاری در این زمینه برخورد میکنیم. انسان که بهلحاظ بیولوژیک موجودی بسیار ضعیف است بهیاری تکنیک دنیای جدیدی خلق کرده است و در آن قویترین موجود است، آری، بلکه حتی یگانه موجود. شاید این موجود در بیرون از سیارهی کهن خود نیز دنیاهای جدیدی کشف کند، بههمان شیوهای که کریستف کلمب در راه هند باستان دنیای جدیدی کشف کرد.
نگرش دیگر ممکن است بر اساس ایدهی محدودیتهای قدرت بشر و تکنولوژی انسانی باشد. از خیزش شگرف تکنولوژی مدرن بههیچ وجه نمیتوان نتیجه گرفت که طبیعت و عناصر دیگر از اهمیتی برخوردار نیستند. انسان قادر نیست بر موانع فیزیکی، ذهنی و معنوی وجود خود چیره شود، تصوری خلاف اینْ تخیلی و آرمانی است. انسان همچنان همانی است که کتاب مقدس دربارهاش میگوید: فرزند خاک. او همچنان در بند زمینی است که طبیعت به او داده است و نیز اسیر زندانی از خشت که جزئی از عناصر کهن است. عناصر قدیمی حتی در برابر ابزارهای مخرب علم مدرن نیز تاب میآورند و فرصتهای جدیدی خلق میکنند. نیروهای مدام تجدیدپذیری کسب میکنند و بهواسطهاش از بشر انتقام میجویند، از همان بشری که گمان میبرد از طریق ابزارهای فنی میتواند بر محدودیتهای طبیعت خود چیره شود. پاسخهای متضادی که امروزه به مسألهی وحدت جهان داده میشود، بر تضاد میان این دو نگرش مختلف در باب مسألهی فناوری، استوار است.
منبع: ردپا
لینک در تریبون زمانه
* پانوشتهای طولانی ماشکه را که بیشتر متمرکز بر منابع مورد استفادهی اشمیت بود حذف کردهام. (.م)
Land und Meer – Elemente der Weltpolitik
von Carl Schmitt, aus dem Spanischen übersetzt und ediert von Günter Maschke
link
نظرها
نظری وجود ندارد.