تصویری از بحران آب در کشور ما؛ راهکارها کدامند؟
سکوت آب میتواند خشکی باشد و فریاد قحط!
علی دماوندی - بدون یک سیاست روشن و قاطع در کنترل جمعیت، مدیریت دمکراتیک، تقویت سازمانها و نهادهای مردم سالار و مستقل حافظ محیط زیست، قطع دست شرکتها و کمپانیهای سرمایهداری از تسلط بر آب و کسب سود از آن، جایگزین کردن صنایع و ایجاد شغل و درآمد برای روستائیان بهجای کشاورزی و کشت محصولات با نیاز آبی بالا، مدرنیزه کردن شیوهها و وسایل کشاورزان نمیتوان از یک سیاست پایدار برای پایان دادن به بحران و تنش آب سخن گفت.
اینک آب، آب سالم، آب آلوده، دریاچهها و تالابها و رودخانههای خشک شده، خشکسالی، طوفانهای شنی و خاکی و نمکی، جنگ آب، کشاورزان و روستائیان تشنه، جیره بندیهای آب، روستاهای خالی و ویران، جابجاییهای جمعیتی و مهاجرتهای میلیونی و آوارگان از خشکسالی وجنگ آب و… ورد زبان بسیارانی است که جهان کنونی را با نگرانی به تصویر میکشند. مردمان ساکن در مناطق بحرانی، فعالان مدافع محیط زیست، کارشناسان مسائل زیست محیطی و سیاستمداران و آمران و عاملان این نظم، در این باره سخن میگویند. تنها بخش کوچکی از سیاستمداران تبهکار هستند که بحران را انکار میکنند، اما بخش اعظمی از مردمان جهان با نگرانی به سرنوشت جهان ما مینگرند و سرانجام این تغییرات نابهنگام و ناخواستهای که جهان را بسوی بحرانهای تازه سوق می٬دهد، را رصد میکنند!
آب زندگی است. بامداد شاعر بزرگ آزادی میسرود: ” سکوت آب، میتواند خشکی باشد و فریاد قحط، سکوت گندم میتواند گرسنگی باشد و فریاد پیروزمندانهی قحط”! متأسفانه این صدای پیروزمندانهی قحط دارد بخشهایی از جهان ما را بهسوی نابودی میراند. اگر آب جوهره شکلگیری تمدنهای تاریخی در جهان ماست و بسیاری از تمدنهای جهانی با آب آغاز شده، رشد کرده و شکوفا شده، خشکسالی ریشه بسیاری از ویرانیها بوده است. اگر آب آغاز این تمدنهای بشری وجهانی بودهاند، اما تاریخ جهان نشان میدهد که بسیاری از تمدنهای پیشین با کمبود آب و خشکسالی از صحنه جهانی محوشدهاند و جز خاطرههایی بر تاریخ جهان ما، نامی از آنان باقی نمانده است. اینک ایران و بسیاری از کشورهای منطقه ما وجهان ما، در دورهای از کمبود و تنش و بحران آب فرو رفتهاند. تنشها و جنگهای مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از کشورهای منطقه ما دقیقاً به خاطر آب و تقسیم آن آغاز شده است. سؤالی که اینک اذهان بسیاری را به خود مشغول داشته آن است که دلایل این دوره طولانی خشکسالی در منطقه ما چه هست؟ این بحران چقدر ادامه خواهد داشت؟ عواقب ادامه این بحران چه خواهد بود؟ آیا میتوان بر آن غلبه کرد؟ آیا بحران کنونی، نشانههای آغاز روند محو تمدنهای دیگری در جهان ما نیست؟ آیا تمدن چند هزارساله ما ممکن است در این سرزمین روزی به دلیل کمبود آب از بین برود؟ آیا برنامهای روشن و مسئولانه برای مقابله با این بحران وجود دارد؟ سیاستهای بینالمللی و منطقهای قدرتهای بزرگ و منطقهای، در چه راستایی است، تشدید یا تخفیف بحران؟ در راستای حل بحران کدام سیاست مسئولانه و رادیکال برای حل بحران، در جهت منافع مردمان منطقه ما میتواند به اجرا درآید؟ پتانسیلهای تغییر و امکانات تغییر را چگونه میتوان بکار گرفت؟ برای جلوگیری از درگیرهای بزرگ بر سر آب، برای ایجاد بسترها و ساختارهای سالم و سازمان دادن همبستگیهای بزرگ اجتماعی، نیروی چپ و ترقیخواه چه اقداماتی را باید به انجام برساند؟
آنچه روشن است این است که در کشور ما ایران، نظام اسلامی سرمایه، غارت و چپاول منابع طبیعی و تخریب محیط زیست را در ابعاد وحشتناک و غیر قابل مهاری پیش برده است. حکومتی مافیایی و ملوک الطوایفی با سرعتی وصف ناپذیر در حال غارت کشور و تصرف و اشغال و فروش همه منابع طبیعی کشور است. نزدیک به چهار دهه حاکمیت رژیم اسلامی، ایران گرفتار بزرگترین فاجعههای زیست محیطی بوده است. جنگ طولانی ۸ ساله و نابودی بسیاری از ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در جنوب و غرب کشور، دوره ۸ ساله بازسازی رفسنجانی و تأسیس دهها سد –بدون در نظر گرفتن عواقب زیست محیطی آن –تغییر مسیرآبها و برداشت آبهای زیر زمینی و تأسیس هزاران چاه عمیق برای کشاورزیهای صنعتی، همه و همه پروژههای اقتصادی، در بخش دولتی و خصوصی، بدون در نظر داشت مسائلزیست محیطی انجام گرفته و می گیرد و کل این وضعیت به نابودی زیستگاه مردم و گیاهان و حیوانات منجر شده و میشود. آلودگی شدیداً هشدار دهنده هوا، روند سریع نابودیجنگلها، تخریب پوشش گیاهی و مراتع، نابودی تالابها، روند خشک شدن رودها خصوصاً رودخانههای بزرگی چون زاینده رود، خشک شدن دریاچههای مختلف خصوصاً ارومیه و هامون، گسترش بیابان زایی و طوفان نمک و گرد و غبار، کمبود فزاینده منابع آب آشامیدنی، خشکسالیهای فزاینده و مهلک، آلودگیهای خطرناک صنعتی، مشکل دفع زبالههای بیمارستانی، ویرانی اکوسیستمهای دنیای وحش، آلودگی شدید دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان، نابودی آبزیان و بالاخره عوارض خطرناک ناشی از برنامه هستهای رژیم،گوشههایی از ابعاد فاجعه آمیز زیست محیطی در ایران هستند. ایران جزو اولین ۱۰ کشورتخریب کننده محیط زیست است. در میان آلودهترین ده شهر اول جهان، نام چندین شهر ایران، سنندج و یاسوج و اهواز دیده میشود. قطعاً تهران و شیراز و اصفهان و شهرهای بزرگ دیگر نیز دست کمی از این سه شهر ندارند. سالانه حداقل ۶۰۰ هزار هکتار از جنگلهای ایران نابود میشوند. سالی نیست که آلودگی هوای تهران، اهواز، دزفول، سنندج، اصفهان، کرمانشاه، همدان، اراک، زنجان و چندین شهر دیگر چند روز از خط قرمز عبور نکند، اجباراً مدارس را تعطیل نشوند و بسیاری روانه بیمارستان نشوند. در بسیاری از شهرهای ایران هر از چند گاه آلودگی هوا به میزان هشدار میرسد. مردم تهران، پایتخت ایران، بالاخره شاهد حداقل دو طوفان به زر گ شنی شدند که جان چندین شهروند را گرفت و دهها مجروح و ویرانیهای بسیار را پدید آورد. گزارشهای انتشار یافته حکومتی سالانه مرگ قریب ۳۰۰۰ نفر بر اثر آلودگی هوا را اعلام میکند. این روند زندگی نسلهای کنونی و نسلهای آینده را به طور جدی به مخاطره انداخته است. مرگ و میر ناشی از آلودگی محیط زیست افزایش سرسام آوری گرفته، بیماریهای لاعلاج زندگی بسیاری را به مخاطره انداخته و هزاران نفر به خاطر خشکیدن دریاچهها و رودخانهها و یا نابودی جنگلها و مراتع کار و منبع درآمدشان را از دست دادهاند و به فلاکت کشیده شدهاند.
عیسی کلانتری وزیر سابق رژیم اسلامی اعتراف کرده است که بحران آب نتیجه سیاستها و برنامههای حکومت اسلامی وبی اعتنایی آشکار برنامه ریزان حکومتی به تجربههای علمی وجهانی است. کلانتری از بهرهبرداری از ۹۷درصد آبهای سطحی در کشور میگوید و اینکه با این کار ایران عملاً تمام رودخانههای خود را خشک کرده و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است. “این به معنای آن است که اگر همین وضع ادامه یابد حدود ۷۰درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ۵۰میلیون نفر برای زنده ماندن ناچار به مهاجرت از کشور هستند. سرانه آب تجدید پذیر کشور به۱۰۰ میلیارد مکعب رسیده است. مدیریت ناصحیح رژیم اسلامی موجب خشک شدن تالابها و هدر رفتن آبهای سطحی و زیر سطحی شد ایران هم اکنون در حال تجربه مشکلات جدی آب است. خشکسالیهای مکرر توأم با برداشت بیش از حد آبهای سطحی و زیرزمینی از طریق شبکه بزرگی از زیرساختهای هیدرولیکی و چاههای عمیق، وضعیت آب کشور را به سطح بحرانی رسانده است. از نشانههای این وضعیت خشک شدن دریاچهها، رودخانهها و تالابها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابانزایی و طوفانهای گرد و غبار بیشتر است. ” کلانتری اعتراف میکند که ایران امروز با بیلانهای منفی سرسام آوری در منابع آبهای زیرزمینی روبروست که کمتر کشوری در جهان با این آمار و ارقام مواجه است. وزیر سابق حکومت اسلامی اضافه کرده است که ” همین الان داخل بحران هستیم. شهرهای بزرگ ما مشکل آب دارند. در کشاورزی در ده تا دوازده سال اخیر تقریباً افزایش تولید نداشتهایم. چون آب روز به روز کمتر میشود. آب در حال شورتر شدن است. طبیعت ما در حال از بین رفتن است. امروز در داخل کشور یک تالاب آبدار نداریم. از هامون تا هورالعظیم و از ارومیه تا بختگان خشکیده است. طبیعت چگونه نشان دهد که کشور در حال از بین رفتن است؟
این ماییم که باور نمیکنیم که آب نداریم. کماکان برداشت بیرویه، مصرف بیرویه، ضایعات بیرویه، فشار بر طبیعت به جای اینکه منابعمان را اصلاح کنیم و در زیربناهای مربوط به آب سرمایه گذاری کنیم، پول مملکت را توزیع میکنیم که جز تورم چیز دیگری از آن درنمیآید. واقعاً جملهای که شما گفتید من به واقع میترسم که اگر ۲۰ تا ۲۵ سال آینده با همین روش از آب بهره برداری کنیم، سرنوشت قوم مایا و سومر سر ملت ایران هم بیاید. این دور از انتظار نیست! … در سال ۱۳۴۴ سرانه آب به ازای هر نفر ۵۵۰۰ مترمکعب بود، الآن به زیر ۱۶۰۰ مترمکعب رسیده است. در حالی که در حوزه دریاچه قم که استانهای تهران، البرز، قم و مرکزی و سمنان قرار دارند این مقدار کمتر از ۸۵۰ مترمکعب میباشد. یعنی بحران قطعی. زیر ۱۷۰۰ مترمکعب سرانه آب در سال وارد بحران میشود، زیر ۱۰۰۰ مترمکعب وارد بحران مزمن میشود و زیر ۵۰۰ مترمکعب بحران قطعی است. الآن استانهای شرقی بحران قطعی آب را دارند. استانهای مرکزی بحران مزمن دارند. در استانهای حوزه دریاچه نمک ۸۰۰ مترمکعب آب داریم. بحران مزمنی است که به سمت بحران قطعی میرود. خراسان رضوی ۱۰۵۰ مترمکعب آب دارد و وارد بحران مزمن میشود. دریاچه ارومیه در سال ۱۳۶۴ حدود بیست میلیارد مترمکعب آب داشت که امروز دو میلیارد آب دارد.
اینها خطر است. اگر پیشگیری نکنیم ناچاریم از بین برویم. فشار بیهوده برای توسعه کشاورزی نیاوریم. به شرطی که رعایت برداشت آب را انجام دهیم، اگر آب را به شکل گذشته بخواهیم تاراج کنیم برای کوتاه مدت تأمین غذای ۳۰-۴۰ میلیون نفر را به ۷۰ میلیون نفر برسانیم، اما مرگ سی سال آینده را به ده سال میرسانیم و این خیانت به کشور است… یعنی بخش کشاورزی ما هرچه بیشتر فشار بیاورد تا آب بیشتر برداشت کنند، تمدن کشور را با سرعت بیشتری از بین خواهند برد. هفت هزار سال تمدن ضرورت ندارد در سی سال از بین برود. اینها گفتههای اپوزیسیون رژیم اسلامی نیست اینها را وزیر حکومتی میگوید. وزیری که خود در طرح ریزی و اجرای سیاست توسعه دولتهای بعد از شکست انقلاب نقش داشته است. در راستای این نوع از توسعه بود و هست که بحران آب به وجود آمده است. به نظر کارشناسان محیط زیست، علت بحران آب در ایران را میتوان مصرف بیش اندازه آب در بخش کشاورزی دانست. بخش کشاورزی ۹۲ درصد آب کشور را مصرف میکند. محصول به دست آمده نیز متناسب با میزان آب مصرف شده نیست. میزان هدر رفت آب در بخش کشاورزی ۳۰ درصد است و بنا به آمار فائو، راندمان آبیاری کشاورزی در ایران ۴۰ درصد است. همچنین تصرف سهم محیط زیست از آب تجدید پذیر توسط سایر بخشها و به ویژه بخش کشاورزی باعث خشک شدن تالابها، دریاچهها، افت سطح آب سفرهها، وقوع طوفان ریز گردها و غیره شده است!
از عوامل دیگری که تنشهای آبی را در کشور تشدید کرده است، میتوان به طرحهای نابخردانه انتقال آب و سدسازیها اشاره کرد. در سه دهه گذشته سدهای بزرگ ساختهاند و الآن در آنها آبی نیست، سدهایی مثل سد گتوند خوزستان ساختهاند که آب شیرین کشور را شور میکنند. سدهایی ساختهاند که دریاچهها و تالابهای ایران را خشک و یا کم آب کرده است. هزاران چاه کندهاند که کشورها در گودالی از بی آبی و تنشهای بزرگ بر سر آب قرار داده است. در این راستا دولت با اجرای پروژههای انتقال آب زاینده رود به کاشان، آران و بیدگل، انتقال آب زاینده رود به اصفهان، انتقال آب زاینده رود به چغارت، بافق و تفت، انتقال آب کرخه به آبادان و خرمشهر و غیره، بجای استفاده از طرحهای کارشناسان، به طرحهای زود گذر و بحران زایی روی آورده که بجای آنکه بحران آب را حل کند، اثرات نامطلوب و طولانی مدتی بر حوضه مبدأ و مقصد انتقال آب داشته است. از جمله این پیامدهای میتوان به تغییر در کیفیت خاک و کاربری اراضی و کشاورزی، اشباع شدن خاک، فشار بیشتر بر آبهای زیرزمینی و عمیقتر شدن چاههای کشاورزی، افزایش درگیریها و آشفتگیهای سیاسی، مدیریتی و اجتماعی اشاره داشت.
یکی دیگر از عوامل مهم افزایش تنشها باید به سیاست فاجعه بار رژیم در افزایش جمعیت کشور به دو برابر در فاصله چهل سال اشاره داشت. افزایش جمعیت ۳۶ میلیون در سال ۵۷ به ۷۶ میلیون در سال ۹۶، بدون ایجاد ساختارهای لازم اقتصادی و اجتماعی، ایران را بهسوی بحرانی همه جانبه سوق میدهد. بحرانی که خود را در تشدید نابرابریهای عظیم اقتصادی، فقر و بیکاری گستردهِ، نابرابریهای منطقهای و عدم توسعه در بخشهای بزرگی از کشور نشان میدهد. در عین حال بهطور طبیعی این افزایش جمعیتی به تشدید تقاضا برای آب و موادغذایی در کشوری دامن زدهاند که مسئله آب همواره یکی از معضلات اجتماعی در آن بوده است. در حالی که بیش از ۷۰ درصد جمعیت در مناطق شهری زندگی میکنند، با ویران سازیهای زیست محیطی و نابرابریهای بزرگ اجتماعی و اقتصادی، روستاها خالی از سکنه میشوند و جمعیت بهسوی شهرهای بزرگ و حاشیههای آن میایند. این توزیع مکانی نامناسب و افزایش و تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگتر، توازن عرضه و تقاضای آب در مناطق شهری را با چالشهای بزرگ روبرو کرده وهشدارها در مورد خطر جیره بندی در عرصه آب را قطعیتر میکند. این عامل عدم تطابق بین آب در دسترس و تقاضای آب، به تنشهای اجتماعی دامن میزند. در عین حال نبود فرصتهای شغلی و شرایط زندگی بهتر در مناطق روستایی و خشک، باعث مهاجرتهای گسترده به مناطق شهری خصوصاً تهران است که هم اکنون میزبان بیش از ۱۸ درصد جمعیت کشوراست. سرعت شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ و توسعه اراضی مسکونی، مستلزم افزایش مداوم در تأمین آب با رشد سریع تقاضای آب در مناطق شهری است. افزایش مداوم تقاضای آب، در شرایطی که منابع آب رو به کاهش میروند و تمایل به توسعه بخش صنعت و کشاورزی و استفاده از منابع اضافی تأمین آب افزایش میباید، میتواند بسیار نگران کننده باشد.
در همین حال سازمان محیط زیست سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را در قیاس با استاندارد جهانی سه برابر بیشتر تخمین میزند. این برداشت بیرویه عامل خشکیدن ۲۹۷ دشت از ۶۰۰ دشت ایران میباشد. این در حالی است که به خاطر عدم رسیدگی به شبکهٔ انتقال آب ۳۵ میلیارد مترمکعب آب در مسیر انتقال هدر میرود. مطابق گزارش شرکت آب و فاضلاب، دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران تا تاریخ شهریور ماه سال نودوچهار، بیش از ۴۰ از شبکه آب کشور فرسوده اعلام شده و ۱۳٪ از کل هدر رفتن آب ایران تا این تاریخ به موجب همین فرسودگی بوده است.
از طرف دیگر خشک شدن دریاچهها و تالابهای ایران، عامل اصلی ریزگردها و طوفانهای شنی است که سلامتی مردمان ایران را در مناطق مختلف کشور خصوصاً در خوزستان و بلوچستان و کرمانشاه و ایلام به خطر انداخته است. مسئولان محیط زیست بر این باورند که منشأ اصلی بحران ریزگردها در استان خوزستان را خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم به علت عملیات حفاری وزارت نفت ایران میدانند. طبعاً جنگ و اشغال و ویرانی و ناامنی در عراق و سوریه و نبود یک برنامهریزی دولتی جامع در سه چهار دهه گذشته برای توسعه پایدار در منطقه و جلوگیری از طوفانهای شنی، سیاست تبهکارانه دولت ترکیه در ایجاد سدهای عظیم بر آب فرات ودجله وخشک کردن پهنههای آبی در مناطق شمال و شرق عراق و سوریه و خانه خرابی بسیاری از مردمان این مناطق به گسترش ریزگردها و بحران زیست محیطی دامن زده است. اما سیاست رژیم ایران، در خشکاندن تالاب هورالعظیم برای استخراج آسان و ارزان نفت، منشأ اصلی ریزگردها در اهواز و سراسر خوزستان است.
باید به این اضافه کرد که تلاشهای دولتهای حاکم بر ایران برای مدرنیزه شدن، در کنار پیشرفتهای قابلتوجه در توسعه زیرساختها در چند هه گذشته، باعث توجه کمتر به اثرات زیست محیطی طولانیمدت به دلیل تعجیل برای ساخت زیرساختها و توسعه فناوری شده است. در نتیجه این وضعیت ارتباط مهم بین توسعه و محیط زیست تا حد زیادی نادیده گرفته شد، و اجرای پروژههای زیربنایی و مهندسی بهطور جدی محیط زیست را تحت تأثیر قرار داده که اثرات منفی آن بر سلامت مردم و بر سیستمهای طبیعی مشاهده شده یا در طولانی مدت دیده خواهد شد. با وجود اثرات زیست محیطی و اقتصادی، تشنگی برای نوعی از توسعه فنی و تکنولوژی سریع (بهجای توسعه پایدار) هنوز هم عامل اصلی تصمیمگیریهای توسعهای کشور است.
روشن است بدون یک سیاست روشن و قاطع در کنترل جمعیت، بازنگری جدی درسیاستهای رشد و توزیع جغرافیایی جمعیت، سازمان دادن یک مدیریت دمکراتیک و مدرنو هماهنگ و کارآ، تقویت سازمانها و نهادهای مردم سالار و مستقل حافظ محیط زیست، قطع دست شرکتها و کمپانیهای سرمایه داری از تسلط بر آب و کسب سود از این مادهحیات بخش، جایگزین کردن صنایع آلترناتیو و ایجاد شغل و درآمد برای روستائیان بجایکشاورزی و کشت محصولات با نیاز آبی بالا، مدرنیزه کردن شیوهها و وسایل کشاورزان برایبهره برداری مناسب از خاک و آب و بازبینی الگوهای کشت براساس دستاوردهای علمی وجهانی، همکاری و همبستگی منطقهای مردمان منطقه و توزیع عادلانه آب و معطوف به توسعه پایدار در خدمت همهی مردمان منطقه، پایان جنگ و رقابتهای کشورهای منطقه وخصوصاً پایان دادن به استبداد سیاسی و ارتجاع اسلامی و اشغال و سلطه امپریالیستی در کل منطقهی خاورمیانه، نمیتوان از یک سیاست پایدار برای پایان دادن به بحران و تنش آبو سازمان دادن توسعه پایدار در خدمت اکثریت عظیم مردمان سخن گفت.
دراین باره بازهم خواهم نوشت!
علی دماوندی
۱۷یونی ۲۰۱۸
منبع: آزادی بیان
نظرها
آذران
زمان این حرفها نیست! ملت ایران نباید خسته شود. باید جمعیت را هم دوبرابر کند، اضافه بر آن آتش به اختیار است! در فکر حزب اله حسن نصراله و جنوب لبنان ، حکومت بعثی سوریه و غزه و ساخت و ساز در عراق باشید. بفکر ساخت مسجد و عتبات و حوزه علمیه آخوندی باشید